مردی یگانه بود و بانویی یگانه
آهسته میرفتند از خانه شبانه
همراه هم بودند مثل دو غریبه
پهلو به پهلو، پا به پا، شانه به شانه
سر میزدند انصار را کوچه به کوچه
در میزدند انصار را خانه به خانه
مظلومشان دیدند، در را وا نکردند
وای از زمانه، وای از دست زمانه
چهل شب تمام شهر را گشتند با هم
اما بدون یار برگشتند خانه
وقتی عزادار رسول الله بودند
از درب خانه میکشید آتش زبانه
آتش زدند این لانه را حتی نگفتند
این مرغ چندین جوجه دارد بین لانه
در باز شد وقتی که زهرا پشت در بود
دخت نبی افتاد بین آستانه
دستی ورم کرده ست و دستی هم شکسته
هم با غلاف تیغ... هم با تازیانه....
حتی نگاهی هم به پهلویش نینداخت
محو علی بود عاشقانه، عارفانه
دامان در میسوخت، اما داشت میسوخت...
...در کربلا دامان چندین نازدانه
افتاد یک دانه از آن دو گوشواره
در کربلا افتاد اما دانه دانه
شبهای جمعه فاطمه بالای گودال
با ناله، آن هم نالههای مادرانه...
...گوید حسینم کشته شد ای داد بیداد
نور دو عینم کشته شد ای داد بیداد
#علی_اکبر_لطیفیان
#حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati
عالم فدای خاک کف پای فاطمه
قربانِ "بعلها و بَنیها"ی فاطمه
خورشید و ماه، محو تماشای فاطمه
تنها علی ست گوهر همتای فاطمه
بی فاطمه، علی لقبش مرتضی نبود
زهرا اگر نبود، رسول خدا نبود
شب، انعکاس کوچکی از رنگ چادرش
درمانده اند آینه ها از تصورش
تدبیر، سر نهاده به پای تدبّرش
کوثر شده کثیر برای تکاثرش
هفت آسمان چو نقطه ای از «هَل أتای» او
نازل شده ست سوره ی انسان برای او
چشم فلک به گردش دستاس خانه اش
جنّ و ملک، گدای درِ آستانه اش
اخلاص، محو بندگی خالصانه اش
یک شهر، وامدار دعای شبانه اش
قوم یهود، معجزه ها دیده اند از او
مردان کور نیز حیا دیده اند از او
با نام او صحیفه ی خلقت گشوده شد
زیباترین سرود نجابت سروده شد
نوری که در لسان خدایش ستوده شد
از قبلِ آفریده شدن آزموده شد
هر واژه ی زیارت او، چاره ساز ما
تسبیح اوست مهر قبول نماز ما
سرِّ نهفته در دل تکبیر، فاطمه
شأن نزول آیه ی تطهیر، فاطمه
همچون علی شجاع تر از شیر، فاطمه
گرچه نبرده دست به شمشیر، فاطمه
جنگیده در برابر صد مرد، پشت در
هی شعله پشت شعله و هی درد، پشت در
این در، حسابش از همه ی خانه ها جداست
این در محل آمد و رفت فرشته هاست
با دست های پاک نبی، خوب آشناست
یک میخ آن شریف تر از خانه ی خداست
بازار دین فروشی تاریخ، داغ شد
آتش به در زبانه زد و میخ داغ شد
درها که وا شوند به دیوار می رسند
دیوار اگر نشد به تنِ یار می رسند
غم ها به قلب حیدر کرار می رسند
یک روز هم به گوش علمدار می رسند
عباس، اشک ریختنش فرق میکند
از کوچه طرز رد شدنش، فرق می کند
تا رفت سوی علقمه یک کوچه باز شد
بی جنگ و بی مقدمه یک کوچه باز شد
در آن خروش و همهمه یک کوچه باز شد
گویا برای فاطمه یک کوچه باز شد
این جا ولی به جای لگد، تیر میزدند
جای غلاف، با خودِ شمشیر میزدند
می خواست پیش پای برادر بایستد
در پیش چشم خسته ی خواهر بایستد
سر راست کرد، حداقل سر بایستد
آخر توان نداشت که بهتر بایستد
یک عمر ایستاده به زینب سلام کرد
دستش به سینه بود و به او احترام کرد
میخواست آب را برساند ولی نشد
شرمنده ی رباب نماند، ولی نشد
خود را کشید تا بتواند، ولی نشد
خود را به خیمه ها بکشاند ولی نشد
تا برد نامِ فاطمه را مادرش رسید
قبل از حسین، فاطمه بالا سرش رسید
#محسن_مرادنوری
#حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati
جنت که خود به نام شبستان فاطمه است
سجاده ای به گوشه ی ایوان فاطمه است
بال فرشتگان خدا غرق حسرتِ
خاک گلیم حجره ی طفلان فاطمه است
نام علی شده به عدد با نمک یکی
نام علی خودش زِ نمکدان فاطمه است
فرمود مصطفی که فدایش شود پدر
روحی که هست در تنم از آنِ فاطمه است
وقتی که روح فاطمه در جسم احمد است
جان علی و آل علی جان فاطمه است
تنها نه جلوه گاه رخش مهر و ماه شد
چشمان حیدر آینه گردان فاطمه است
جایی که جود و بخشش پروردگار هست
بخشش به روز حشر به فرمان فاطمه است
عارف کسی شده است که زهراست قطب اوست
فانی در ولی شدن عرفان فاطمه است
از جان خود به پای ولایت گذشته و
اسلام وامدار زِ ایمان فاطمه است
فرمانده ی قیام برای امام اوست
ظالم شکست خورده ی میدان فاطمه است
بیداری و بصیرت و عزم و جهاد و فتح
یک جلوه از اُبهت طوفان فاطمه است
کشتار نه! هدایت و هشیاری بشر
در قلب ذره ای است که تابان فاطمه است
در سایه ی ولایت فرزند مرتضی
ایران سپاه حیدر و ایران فاطمه است
عالم تمام ملک علی شیر لا فتی است
ایران میان این همه اُستان فاطمه است
در آستان قدس رضا نور مادری است
یعنی رضا نگین سلیمان فاطمه است
ما سربلند و سینه ستبر و سرآمدیم
این اقتدار ما ز شهیدان فاطمه است
با این حساب قبر شهیدان بی پلاک
پایین پای مرقد پنهان فاطمه است
مشهور شد حسن به کرامت در اهل بیت
خوان حسن نتیجه ی احسان فاطمه است
عالم تمام بی سر و سامان کربلاست
اما حسین بی سر و سامان فاطمه است
آن که به او همه شهدا غبطه می خورند
با هر دو دست، دست به دامان فاطمه است
بخشیده می شوند همه با دو دست که
چون مصحف شریف به دستان فاطمه است
تیغ کلام و خطبه ی زینب به شهر شام
تفسیر آیه آیه ی قرآن فاطمه است
حجت تمام کرد به آیات و محکمات
این اشک ها ز غربت برهان فاطمه است
عشق علی چنان زده آتش به جان او
در مشتعل ز سینه ی سوزان فاطمه است
در بارگاه قدس که جای ملال نیست
چشمان قدسیان همه گریان فاطمه است
مانده است ذوالفقار علی در نیام صبر
قلب خدای صبر پریشان فاطمه است
شرمنده شد علی ز پیمبر که گفته بود
شیر خدا همیشه نگهبان فاطمه است
#حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati
چه زهرایی که باشد همچو ختم الانبیا خویش
بوَد جنّت به آن والا مقامی مست از بویش
همه جان ها فدای او همه هستی برای او
نباشد عالم امکان به قدر تاری از مویش
نباشد مدح او کار کسی الّا خدای او
به قرآن خدا سوگند، بُوَد قرآن ثناگویش
منم مشگل گشای خلق و او مشگل گشای من
ولی این روزها بینم چو شمع صبح سوسویش
نمانده از وجود او به غیر از استخوان و پوست
نمانده قوتی در تن، ز کف دادهست نیرویش
ندارد تاب ره رفتن عصای دست او زینب
گهی دستش به دیوار و گهی دستش به زانویش
دلش خواهد بگیرد اشک مظلومی ز رخسارم
ولیکن قنفذ کافر شکسته دست و بازویش
خودم دیدم که در کوچه حرامی سمت زهرا رفت
گلم روی زمین بود و لگد می زد به پهلویش
نمی رنجم اگر چهره ز چشمم می کند پنهان
شکستند آن حرامی ها به ضرب کینه ابرویش
گلم پیدا نبود اما صدای یار می آمد
رویِ حوریه در افتاد، به زحمت آمدم سویش
برای آن که نامحرم نبیند جسم زهرا را
دویدم سمت ناموسم عبا انداختم رویش
الا شائق فقط زهرا به دادت می رسد فردا
الهی تا دم آخر نگردی دور از کویش
#محمود_اسدی_شائق
#حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati
گر نگاهی به ما كند زهرا
دردها را دوا كند زهرا
بر دل و جان ما صفا بخشد
گر نگاهی به ما كند زهرا
كم مخواه از عطای بسیارش
كآنچه خواهی، عطا كند زهرا
بضعه ی مصطفی بُوَد زآنرو
جلوه چون مصطفی كند زهرا
خانه ی وحی را، ز رخسارش،
رشکِ غار حَرا كند زهرا
نه عجب گر به شأن او گویند،
خاک را كیمیا كند زهرا
این مقام كنیز او باشد
تا دگر خود، چهها كند زهرا!
چهره پوشد زِ مرد نابینا
تا بدین حد، حیا كند زهرا
در طرفداری از خدا و رسول
به علی اقتدا كند زهرا
روز محشر -كه از شفاعت خویش
حشر دیگر به پا كند زهرا-
همچو مرغی كه دانه برچیند،
دوستان را جدا كند زهرا
چه شود گر زِ رحمت بسیار
حاجت ما روا كند زهرا؟
چه شود گر که بر «مؤید» هم
نظری از وفا کند زهرا
#استاد_سید_رضا_مؤید
#حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati
برده ای از خانه ام با رفتنت لبخند را
خنده ها و گریه های آخرین فرزند را
ازسفرهای خطیر کوچه ها برگشته ای
از کجا آورده ای این طرفه بازوبند را
داغ هجران تو بر من آن چنان سخت است که
بر جگر باید بریزم بعد از این اسپند را
تا تو بودی یک نفر حرف دلم را می شنید
بی تو باید بشنوم هر آن چه می گویند را
بند بند پیکرت لرزید و پهلویت شکست
در عوض از دست حیدر باز کردی بند را
#محمد_علی_بقایی
#حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati
فاطمیّه ماه دخت خاتم است
فاطمیّه ماه اشک و ماتم است
فاطمیّه فرق دارد با همه
فاطمیّه چون عزای عالم است
فاطمیّه حق تعالی در عزاست
فاطمیّه چون عزای مصطفاست
فاطمیّه بوی مظلومی دهد
فاطمیّه چون که ماه مرتضاست
فاطمیّه سوز دل بر حیدر است
فاطمیّه چشم مولا بر در است
فاطمیّه پرچم آرایی کنید
فاطمیّه کربلایی دیگر است
فاطمیّه چون شبیه کربلاست
فاطمیّه پس عزادارش خداست
فاطمیّه پای منبرها روید
فاطمیّه روضه خوانش مجتباست
فاطمیّه راهِ اصل داور است
فاطمیّه ماهِ زینب پرور است
فاطمیّه نه فقط آهِ علیست
فاطمیّه آهِ دیوار و در است
فاطمیّه چون عزای مادر است
فاطمیّه مهدی ما مضطر است
فاطمیّه نه فقط، دائم، ولی
فاطمیّه گریه هایش بیشتر است
فاطمیّه وقت حاجات و دعاست
فاطمیّه برکت ارض و سماست
فاطمیّه را مشو غافل (تراب)
فاطمیّه جامه ی احرام ماست
#رضا_ترابی_گیلده
#حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati
التماست می کنم چشمان خود را باز کن
ای همه پشت و پناهم بَهر خود اعجاز کن
از نَفَس افتاده ام جان علی حرفی بزن
من به پایان آمدم خیز و مرا آغاز کن
از حسن هربار پرسیدم جوابش اشک بود
تو بگو از کوچه و این راز را اِبراز کن
می کِشَد با گریه صورت بر کَف پایت حسین
لااقل برخیز و این تشنه لَبت را ناز کن
چند روزی می شود پیش تو من نا مَحرَمَم
پس بیا حالا که داری می روی رو باز کن
سینه ات مجروحِ مِسمار و پــَــر تو سوخته
با چنین بال و پری آرامتر پــرواز کن
#نوید_طاهری
#حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati
نه تنها روز، کس بر دیدن زهرا نمیآید
که بر دیدار چشمم خواب هم شب ها نمیآید
مریز اینقدر پیش چشم زهرا اشک مظلومی
ببین ای دست حق دستم دگر بالا نمیآید
نگوید کس چرا بانو گرفته دست بر زانو
به روی پا ستادن دیگر از زهرا نمیآید
چو میبینند حال مادر خود، کودکان گویند:
که میسوزیم و غیر از سوختن از ما نمیآید
چراغ عمر کوتاهم، کندسوسو ولی افسوس
که هستم چشم بر راه اجل امّا نمیآید
#استاد_علی_انسانی
#حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati
به زیر خاک نهان گشته ای پناه علی
به رفتنِ تو رمق رفته از نگاه علی
بیا دوباره به خانه ببین غریب شدم
به موج غصه تویی یک تنه سپاه علی
ببین که مانده سلامِ علی بدون جواب
صدای توست همه دلخوشی و تکیه گاه علی
چگونه با تو بگویم مغیره خنده کنان
میان کوچه شود سبز بین راه علی
زِ شب سیاه تر است آسمان من، زیرا
میان کوچه زمین خورده است ماه علی
گناه فاطمه شائق! حمایت از من بود
عدالت است فقط در جهان گناه علی
#محمود_اسدی_شایق
#حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati
دوبیتی
از غم تو بی قرارم فاطمه
سر درون چاه دارم فاطمه
گر نبی پرسد زِ زخم سینه ات
در حضورش شرمسارم فاطمه
#مطهره_حسینی_ندبه
#حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati
دوبیتی
در بیت خلیل، گلشنش را نزنید
امّید و پناه و مأمنش را نزنید
از من که گذشت ای مدینه امّا...
دیگر جلوی مرد، زنش را نزنید
#وحید_عظیم_پور
#حضرت_زهرا_س
@nohe_sonnati