🟣
● حضرت زهرا(سلام الله علیها) از خداوند سبحان به عنوان "رحم کننده پیران" یاد می کند.
یا راحِمَ الشَّیْخِ الْکَبیرِ...
● سعدی می گوید: من نیز به همین امید آمده ام که او از موی سپید شرم دارد.
دلم میدهد وقت وقت این امید
که حق شرم دارد ز موی سپید
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah ________
🟣
به پاسبانی اوقات خویش مشغولم
به هیچ کار جهان، هیچ کار نیست مرا
● هر کاسبی در دکان به سود خودش می کوشد فارغ از آنکه به فکر اصلاح جهان باشد.
همچنان هر کاسبی اندر دکان
بهر خود کوشد نه اصلاح جهان
● همان که حافظ می گفت: در غم خود باش، غم روزگار چیست؟
پیوندِ عمر بسته به موییست هوش دار
غمخوارِ خویش باش، غم روزگار چیست؟
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah ________
نــــــــورمـــــاه
🟣 به پاسبانی اوقات خویش مشغولم به هیچ کار جهان، هیچ کار نیست مرا ● هر کاسبی در دکان به سود خودش می
از شمس پرسیدند: چه شد که به آرامش رسیدی؟
پاسخ داد: وعده این شد خود را آرام کنم نه جهان اطراف را؛ اما معجزه شد و جهان اطراف نیز آرام گشت.
نــــــــورمـــــاه
🟣 ● دو کس نمی ترسند: اول آنکه هیچ چیز ندارد که امساک او از دنیا بی معنا است چون هیچ چیز برای از دست
🟣
در بخشش دو نان توسط امیرالمؤمنین علیه السلام، یک سوره از سوی خداوند سبحان نازل شد از آن رو که تمام دارایی ایشان همان دو نان بود.
سعدی می گوید: بهرام که روزی پادشاه بود اگر حیوانی را کباب کند و ببخشد، به پای ملخی که موری آن را به نثارْ نزد سلیمان آورد نمی ارزد چون تمام دارایی آن مورچه همان پای ملخ بود.
اگر بریان کند بهرام، گوری
نه چون پایِ ملخ باشد ز موری
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah ________
هدایت شده از نــــــــورمـــــاه
🟣
● کسی می تواند با خدای خودش خلوت کند و به اصطلاح "خلوت نشین" باشد که با وجود تجارت و زراعتی که دارد، افکار او پریشان نمی شود و معطوف به خداوند سبحان است.
چو هر ساعت از تو به جایی رود دل
به تنهایی اندر، صفایی نبینی
ورت جاه و مال است و زَرع و تجارت
چو دل با خدای است، خلوتنشینی
● شیخ ما را گفتند: فلان شخص بر روی آب راه میرود!
گفت: سهل است! چغزی (قورباغه) و صعوه ای (پرندهای کوچک) نیز بر روی آب میرود.
گفتند: فلان شخص در هوا میپرد!
گفت: زغن (پرندهای شبیه کلاغ) و مگس نیز در هوا میپرد.
گفتند: فلان شخص در یک لحظه، از شهری به شهری میشود!
شیخ گفت: شیطان نیز در یک نفَس از مشرق به مغرب میرود. این چنین چیزها را چندان قیمتی نیست! مرد آن بود که در میان خلق بنشیند و برخیزد و بخورد و بِخُسبد و بخرد و بفروشد و در بازار در میان خلق ستد و داد کند و زن خواهد و با خلق درآمیزد و یک لحظه از خدای غافل نباشد.
رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقَامِ الصَّلَاةِ وَ إِيتَاءِ الزَّكَاةِ يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصَارُ
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
🟣
● در روزگار قدیم بسیاری از آینه ها را با آهن می ساختند و ای بسا به مرور زمان زنگار می بست و این زنگار با رنگ سبز ظاهر می شد.
و حال صائب می گوید: چرا نباید بخت زنگار، سبز و خوش نباشد؟ در حالی که همواره با آینه(کنایه از محبوب) همراه است و همین باعث نیک بختی است.
بختِ زَنگار چرا سَبز نَباشَد؟! صائب!
روز و شَب دَر بَغَلش آینهرُخساری هَست
● سعدی می گوید:
هَرگِز حَسَد نَبُردَم بَر مَنْصِبیّ و مالی
إِلّا بَر آن که دارَد با دِلبَری وِصالی
________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________