eitaa logo
عُرف عرفان ( حکایت عارفان )
1.1هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
8.3هزار ویدیو
78 فایل
نشر معارف اهل بیت مصطفی علیهم صلواه الله . ترویج عرفان حقیقی شیعه و علمای عامل و اساتید بنام حوزه های علمیه جعفریه و احادیث .
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 از مرحوم نقل شده فرمودند : من در یکی از خیابان های همدان عبور می کردم، دیدم جنازه ای را بر دوش گرفته و بسوی قبرستان می برند و جمعی او را تشییع می کنند. ولی من می دیدم او را به سمت یک تاریکی مبهم و عمیقی می برند . دیدم آن متوفی با بدن برزخی روی جنازه بود و او را می بردند . دیدم او می خواست فریاد ای خدا مرا نجات بده ، مرا اینجا نبرند، ولی زبانش به سمت خدا جاری نمی شد. آن وقت رو به مردم التماس می کرد 😢: مرا نجات دهید نگذارید مرا ببرند ولی صدایش به گوش کسی نمی رسید ( و پرده برزخی مانع شنیدن مردم بود ). مرحوم انصاری همدانی فرمودند : من صاحب جنازه را می شناختم ستمگری زورگو بود . https://eitaa.com/orfeerfan 🌷کانال عرف عرفان 🌷
💠 فرمایشات عالم ربانی حضرت آیت الله رضوان الله تعالی علیه شاگرد مرحوم . 🌴 « وجود پیغمبر اکرم »صلی الله علیه و آله و سلم دریچه‌ ای به سوی عظمت خدای متعال. ⬅️  یکی از راجه‌های هندی که با جناب آقای رضوی «رحمه الله» رفت و آمد داشت با ما آشنا شده و ارادت پیدا کرد. بنا به آنچه که این راجه می گفت وی مدتی بر ایالت محمود آباد هندوستان حکومت می‌ کرده و فردی وجیه بوده است. راجه خود جریانی را برای بنده نقل کرد که از شنیدن آن حال شرمندگی عجیبی در خود احساس کردم. و در واقع مقدمه‌ ای شد تا عنایت بزرگی نصیب حقیر گردد. آن طور که می‌ گفت وی در انگلستان از طرف سفیر دولت‌ شان به مهمانی دعوت می‌ شود. در آنجا متوجه می‌ شود که ماندن در آن مجلس مستلزم ارتکاب معصیت است لذا برای اینکه با آنان در معصیت شرکت نکرده باشد خود را به جنون زده و دست به حرکاتی می‌ زند تا او را از آنجا بیرون ببرند. آنان نیز به این گمان که وی از هوای آلوده حالش به هم خورده است او را از آنجا خارج می‌ کنند و بدین ترتیب از یک معصیت حتمی نجات پیدا میکند. وقتی این قضیه را برای من نقل کرد حالم منقلب شد و با خود گفتم: خاک بر سر ما! این مرد با این وجهه و مقامش برای فرار از یک معصیت حاضر می‌ شود تا این اندازه شخصیت خود را خرد کند پس چرا ما که از اولاد پیغمبر هستیم به راحتی مرتکب معصیت می‌ شویم! با این فکر دلم شکست و شروع کردم به گریه کردن و حالی بس عجیب به من دست داد. در آن حال گویا سرم در دامان «علیه السلام» است و مرا نوازش می‌کنند. آنگاه بلافاصله احساس کردم سرم دردامان پیغمبر اکرم «صلی الله علیه و آله» است. به محض این احساس، معنای بزرگی را به من افاضه کردند و دیدم و به تعبیر بهتر درک کردم که وجود پیغمبر اکرم دریچه‌ای به سوی عظمت خدای متعال می‌باشد. درست مانند اینکه با یک سوزن روزنه‌ای ایجاد شود و نور شدیدی از آنجا بتابد. از دریچه‌ی وجود اقدس نبوی چنان عظمتی احساس کردم که در حالت عادی حتی طاقت تصور آن را هم ندارم و اگر با توجه خاص به آن حال از آن سخن گویم کمتر کسی می‌ تواند طاقت بیاورد بعد از این عنایت حالی پیدا کردم که می‌ خواستم از محبت‌ های سابق خود استغفار کنم زیرا سنخ محبت اکنون کاملا تغییر یافته بود.سال‌ها بعد در ایران یک روز در حضور جناب آقای انصاری «رحمه الله» نشسته بودم رفقای ایشان حالت وجدی داشتند و گاهی در اثر کثرت وجد و نشاطِ محبت از بعضی از آنان حرکات و حالاتی مشابه حال کسی که ناگهان از چیزی بترسد یا برق او را بگیرد ظاهر می‌ شد بنده که متوجه نوع محبت آنان و سطحی بودن آن شدم به آقای انصاری گفتم: آقا! من عقیده‌ام این است که تا انسان قدری به عظمت خدای متعال پی نبرد و انوار عظمت حق در قلبش نتابد نه از محبت چیزی فهمیده و نه از معرفت خبری دارد. و با این کلام در واقع ایشان را به حال درونی خود و آن عظمتی که درک کرده بودم توجه دادم همین‌ که این مطلب را گفتم گویا آثار آن حال ظاهر شد و رنگ آن مرد بزرگ تغییر کرده دو زانو نشست و با حال خشوع و خضوع عجیبی فرمود: راست می‌گویید آسید حسین! با تغییر یافتن حال جناب استاد وضع جلسه دگرگون شد و آن حرکات نیز از حاضرین پایان یافت. 📓 « سفینة الصادقین ص۲۳۰ » ۴۳ https://eitaa.com/orfeerfan 🌷 کانال عرف عرفان 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» 👀 و شکل برزخی اشخاص 🎙استاد، حاج آقامحمدی 🕧 زمان: ۶ دقیقه و ۳۶ ثانیه https://eitaa.com/orfeerfan 🌷 کانال عرف عرفان 🌷
💠 از علامه طباطبایی پرسیدم: دنیا چگونه است؟ ایشان پس از اندکی تأمل فرمودند: امشب دنیا را می‌بینی! من آن‌ لحظه، سخن علامه را متوجه نشدم تا اینکه شب در عالم خواب خودم را در حال شنا کردن در رودخانه‌ای مملو از آب در قم دیدم. آب رودخانه، کدر، و هنگام شنا در این رودخانه‌، هزاران ریسمان نازک و ضخیم به بدن من متصل شده بود. برای خروج از آب کدر رودخانه، باید تمام این ریسمان‌های کوچک و بزرگ از بدن من بریده می‌شد در غیر این‌ صورت امکان بیرون آمدن از آب رودخانه وجود نداشت. در تکاپو و تقلای جدا کردن اتصالات بدنم بودم که از خواب پریدم. صبح وقتی وارد درس علامه شدم، فرمودند: آقا دیشب دنیا را دیدی؟! گفتم: من خواب دیدم. فرمودند: همان خواب، دنیا بود. دنیا همان آب کدرِ رودخانه‌ای بود که در آن شنا کردی، باید آب تمیز را بجویی و باید ریسمان‌ها را تک به تک از خودت دور کنی تا بتوانی از بند و حصار دنیا رهایی پیدا کنی! مرحوم سعادت‌پرور تهرانی در تعبیر خواب گفتند: علامه را به شما نشان دادند، دنیا همین است. یک روز دلبستگی پیدا می‌کنی و روزی باید از همه این تعلقات رهایی یابی! علامه طباطبایی از ریسمان‌های دنیایی رها شده بود. https://eitaa.com/orfeerfan 🌷 کانال عرف عرفان 🌷
♻️🍃♻️🍃♻️🍃♻️🍃♻️ 👀 ✍باز شدن چشم بصیرت ( ) در اولیای خدا 💠 مرحوم شالچی در مورد استاد عرفان خویش ( مرحوم آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی ) می گوید : " یکی از روزها ، صبح پس از نماز برای شرکت در جلسه اخلاق استادم به فیضیه رفتم . استاد به من فرمودند : "میرزا عبدالله چه می بینی ؟"این صحبت استاد ، گویا خود تصرفی بود که آن بزرگ در جان من کرد و از برابر چهره ام برداشته شد. دیدم اشخاصی را که در فیضیّه هستند در ظاهر می بینم اما آنان را نیز مشاهده می کنم که به صورت های گوناگون اند.بار دیگر فرمودند :" فلانی چه می بینی ؟"من چون توجه کردم ، دریافتم ، روی صحن مدرسه فیضیه ، دور هم نشسته اند و با هم مذاکره می کنند. پس از آن استاد به من فرمودند :" میرزا عبدالله فکر نکنی اینها مقاماتی است و به جایی رسیده ای ! اینها در برابر آنچه در سیر و سلوک و به سالک می دهند هیچ است. https://eitaa.com/orfeerfan 🌷به کانال عرف عرفان به پیوندید 👆
😡 در آن سفره غیر از خون نمی دیدم! استاد مجاهدی قمی نقل کردند : به خاطر دارم كه در معیت آقای مجتهدی، ناهار را میهمان یكی از دوستان بودیم. صاحب خانه بر خلاف قولی كه داده بود سفره نسبتاً رنگینی را تدارك دیده و سرگرم كشیدن غذا بود. جناب مجتهدی كه در كنار سفره نشسته بودند غذا صرف نمی‌كردند ولی چشم از سفره هم بر نمی‌داشتند! اصرار صاحب خانه به ایشان برای طرف غذا سودی نداشت و می‌فرمودند: شما راحت باشید! من چندان میلی به غذا ندارم. دوستان می‌دانستند كه باید به ایشان اصرار نكنند و راحت شان بگذارند، شاید صاحب خانه تصور می‌كرد كه جناب مجتهدی نوع غذا را نپسندیده‌اند واز آن خوش‌شان نمی‌آید! به هر حال سفره بر چیده شد و تمامی دوستان به دنبال یافتن پاسخی برای این سئوال بودند كه: چرا ایشان گرسنه از سر سفره برخاستند و حتی لقمه‌ای از غذا تناول نكردند؟! فردای آن روز به خدمت شان شرفیاب شدم. تنی چند از دوستان نیز حضور داشتند. مرحوم مصطفوی از ایشان پرسید: دیروز ظهر، چرا غذا میل نفرمودید؟! گفتند: آقاجان! من در آن سفره غیر از خون چیزی نمی‌دیدم! این غذا از پول نزول تهیه شده بود و خوردن نداشت! ما همگی صاحبخانه را می‌شناختیم، مردی نبود كه آلوده به نزول باشد. زندگی متوسطی داشت و با عفاف و كفاف زندگی می‌كرد و هضم فرمایش جناب مجتهدی برای دوستان دشوار بود. ساعتی گذشت و مردی كه دیروز مهمانش بودیم، آمد، هنگامی كه آقای مجتهدی برای تجدید وضو از اتاق بیرون رفتند، آقای مصطفوی از آن مرد پرسید: غذای دیروز را از چه پولی تهیه كرده بودید؟! گفت: من به آقا قول داده بودم كه برای ناهار غذای ساده‌ای تهیه كنم ولی همسرم اجازه نداد و گفت كه ما باید به بهترین وجه از این مرد خدا پذیرایی كنیم! من هم ناگزیر شدم كه از همسایه خود حاجی فلان مقداری پول قرض كنم! آقای مصطفوی كه همسایه آن مرد را خوب می‌شناخت، گفت: حالا معلوم شد كه چرا آقای مجتهدی دیروز غذا نخوردند، همسایه این مرد در بازار قم به دادن نزول و گرفتن بهره پول مشهور است و چون غذای دیروز از پول ربا تهیه شده ‌بود، تمایلی به خوردن آن نشان ندادند و امروز هم فرمودند: در آن سفره غیر از خون نمی‌دیدم! https://eitaa.com/orfeerfan 🌷به کانال عرف عرفان بپیوندید 👆
💠 در کتاب «در محضر لاهوتیان» پیرامون زندگی، احوال و حکایتهای اخلاقی عارف واصل معاصر، مرحوم نوشته شده است: حجت الاسلام و المسلمین موحد ابطحی نقل کردند، هنگامی که خبر شهادت حجت‌الاسلام‌ سیدعلی‌اکبر ابوترابی اعلام گردید، از طرف خانواده ایشان مجالس ختم و بزرگداشت مفصلی برگزار شد و در مراسم چهلم ایشان آیات عظام و علمای اعلام شرکت کرده و رییس جمهور وقت، سخنرانی نمود. چند روز بعد از اتمام مراسم چهلم ایشان، بنده خدمت آقای مجتهدی بودم که جناب آیت‌الله آقای حاج سید عباس ابوترابی، پدر حجت‌الاسلام‌ سیدعلی‌اکبر ابوترابی به آنجا آمدند و در حالی که بسیار محزون و ناراحت بودند و بغض گلوی ایشان را گرفته بود گفتند: فرزندم شهید شد و برای او مجالس بزرگداشتی برپا کردیم. با گفتن این مطلب ناگهان آقای مجتهدی شروع به خندیدن نمودند! بنده از این حرکت ایشان بسیار ناراحت شدم، جناب آیت‌الله ابوترابی هم که ناراحت شده بودند به آقای مجتهدی گفتند: ما پسرمان را از دست داده و عزادار می‌باشیم اما شما می‌خندید! آقای مجتهدی که در حال خندیدن بودند به آیت‌الله ابوترابی فرمودند: آقاجان! این چه فرمایشی است؟! ما هم اکنون پسر شما را در زندان بغداد . آیت‌الله ابوترابی که بهت زده شده بودند گفتند: این چه حرفی است؟! پسرک شهید شده و از طرف دولت، خبر شهادتش اعلام گردید و مراسم ختم و بزرگداشت او هم برگزار شد. آقای مجتهدی فرمودند: اگر باور ندارید، بدانید که فردا رأس ساعت ده صبح، صدای ایشان در حال مصاحبه مستقیما از رادیو بغداد پخش خواهد شد و به زودی نامه ایشان به شما خواهد رسید. این را هم بدانید که ایشان به سلامتی از اسارت رهایی خواهند یافت و پس از آن شهرت پیدا می‌کنند. آیت‌الله ابوترابی که سخت از صحبت‌های آقای مجتهدی شوکه شده بودند با حالتی حیران و بهت‌زده آنجا را ترک کرده و از خدمت آقای مجتهدی مرخص شدند. طبق فرمایشات آقای مجتهدی، روز بعد، رأس ساعت مقرر، صدای حجت الاسلام سید علی‌اکبر ابوترابی از رادیو بغداد پخش شد و معلوم گردید که ایشان شهید نشده‌اند. و چند سال بعد از اسارت آزاد گشتند. و پس از بازگشت به ایران به سمت سرپرست امور آزادگان منصوب و شهرت به سزایی پیدا کردند. https://eitaa.com/orfeerfan 🌷کانال عرف عرفان 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 چشم برزخی شیخ جعفر آقا مجتهدی تبریزی با عنایت امام علی ابن موسی الرضا علیه السلام . https://eitaa.com/orfeerfan 🌷به کانال عرف عرفان به پیوندید 👆
وقتی نماز شب می خوانم...‌. 🌺آیت الله حاج شیخ محمد حسن عالم نجف ابادی(ره) 🌙 https://eitaa.com/orfeerfan 🌷به کانال عرف عرفان به پیوندید 👆
💠 یکی از تمهیدات حصول نعمت چشم بصیرت و وصول به مقامات معنوی مشاهده حقایق اشیاء و ملکوت عالم ، دائم الذکر بودن و تکرار اذکار مخصوص آن از اسماء الله الحسنی می باشد . https://eitaa.com/orfeerfan 🌷به کانال عرف عرفان بپیوندید👆
💠 مرحوم آیت الله سید عبدالکریم فرمودند یکی از اهل علم که مورد وثوق بود نقل کردند : روزی در مدرسه فیضیه قم با عده ای از علماء و دوستان نشسته بودیم که ناگهان جعفر آقا مجتهدی با هیبت و وقار خاصی وارد شده در کنار ما نشستند . هنوز چند دقیقه ای بیشتر نگذشته بود که ناگهان رنگ رخسارشان بر افروخته شد و به زبان ترکی پی در پی گفتند : وئور وئور ( بزن بزن ) و در مرتبه سوم گفت : دئنن یا علی وئور ( یا علی بگو و بزن ) و بعد از چند لحظه سکوت نمودند . چند لحظه بعد که به حالت عادی بازگشتند از ایشان پرسیدم چه اتفاقی افتاد ؟ با چه کسی داشتید صحبت می کردید ؟ فرمودند : دیدم در امریکا یک کسی می خواهد جان اف کندی رئیس جمهور آمریکا را بکشد ولی می ترسید و دستش می لرزید به او گفتم نترس بزن ولی باز می ترسید، مرتبه سوم گفتم یا علی بگو و بزن ، او هم یا علی گفت و زد . همه رفقا گفتند آقا این چه حرفیه فیضیه کجا و امریکا کجا ؟ آقای مجتهدی گفتند : بله آقا جان شما بعدا رادیو را روشن کنید و خبر کشته شدن رئیس جمهور آمریکا را بشنوید . ناقل گفت بعدا رادیو را باز کردیم و در کمال تعجب خبر گشته شدن جان اف کندی را شنیدیم . https://eitaa.com/orfeerfan 🌷به کانال عرف عرفان به پیوندید 👆
💠 شهید احمدعلی نیری می گفت: هرکس روز از دوری کند، خدا به او عنایت می کند و هرکس روز از دوری کند، گوش و چشم او باز خواهد شد. https://eitaa.com/orfeerfan 🌷 کانال عرف عرفان 🌷
💠 در کتاب «در محضر لاهوتیان» پیرامون زندگی، احوال و حکایتهای اخلاقی عارف واصل معاصر، مرحوم نوشته شده است: حجت الاسلام و المسلمین موحد ابطحی نقل کردند، هنگامی که ابتدای دفاع مقدس به اشتباه خبر شهادت حجت‌الاسلام‌ اعلام گردید، از طرف خانواده ایشان مجالس ختم و بزرگداشت مفصلی در قزوین برگزار شد و در مراسم چهلم ایشان آیات عظام و علمای اعلام شرکت کرده و رییس جمهور وقت، سخنرانی نمود. چند روز بعد از اتمام مراسم چهلم ایشان، بنده خدمت بودم که جناب آیت‌الله آقای حاج سید عباس ابوترابی، پدر حجت‌الاسلام‌ سیدعلی‌اکبر ابوترابی به آنجا آمدند و در حالی که بسیار محزون و ناراحت بودند و بغض گلوی ایشان را گرفته بود گفتند: فرزندم شهید شد و برای او مجالس بزرگداشتی برپا کردیم. با گفتن این مطلب ناگهان آقای مجتهدی شروع به خندیدن نمودند! بنده از این حرکت ایشان بسیار ناراحت شدم، جناب آیت‌الله ابوترابی هم که ناراحت شده بودند به آقای مجتهدی گفتند: ما پسرمان را از دست داده و عزادار می‌باشیم اما شما می‌خندید! آقای مجتهدی که در حال خندیدن بودند به آیت‌الله ابوترابی فرمودند: آقاجان! این چه فرمایشی است؟! ما هم اکنون پسر شما را در زندان بغداد . آیت‌الله ابوترابی که بهت زده شده بودند گفتند: این چه حرفی است؟! پسرک شهید شده و از طرف دولت، خبر شهادتش اعلام گردید و مراسم ختم و بزرگداشت او هم برگزار شد. آقای مجتهدی فرمودند: اگر باور ندارید، بدانید که فردا رأس ساعت ده صبح، صدای ایشان در حال مصاحبه مستقیما از رادیو بغداد پخش خواهد شد و به زودی نامه ایشان به شما خواهد رسید. این را هم بدانید که ایشان به سلامتی از اسارت رهایی خواهند یافت و پس از آن شهرت پیدا می‌کنند. آیت‌الله ابوترابی که سخت از صحبت‌های آقای مجتهدی شوکه شده بودند با حالتی حیران و بهت‌زده آنجا را ترک کرده و از خدمت آقای مجتهدی مرخص شدند. طبق فرمایشات آقای مجتهدی، روز بعد، رأس ساعت مقرر، صدای حجت الاسلام سید علی‌اکبر ابوترابی از رادیو بغداد پخش شد و معلوم گردید که ایشان شهید نشده‌اند. و چند سال بعد از اسارت آزاد گشتند. و پس از بازگشت به ایران به سمت سرپرست امور آزادگان منصوب و شهرت به سزایی پیدا کردند. https://eitaa.com/orfeerfan 🏴 کانال عرف عرفان 🏴
😡 در آن سفره غیر از خون نمی دیدم! استاد مجاهدی قمی نقل کردند : به خاطر دارم كه در معیت آقای مجتهدی، ناهار را میهمان یكی از دوستان بودیم. صاحب خانه بر خلاف قولی كه داده بود سفره نسبتاً رنگینی را تدارك دیده و سرگرم كشیدن غذا بود. جناب مجتهدی كه در كنار سفره نشسته بودند غذا صرف نمی‌كردند ولی چشم از سفره هم بر نمی‌داشتند! اصرار صاحب خانه به ایشان برای طرف غذا سودی نداشت و می‌فرمودند: شما راحت باشید! من چندان میلی به غذا ندارم. دوستان می‌دانستند كه باید به ایشان اصرار نكنند و راحت شان بگذارند، شاید صاحب خانه تصور می‌كرد كه جناب مجتهدی نوع غذا را نپسندیده‌اند واز آن خوش‌شان نمی‌آید! به هر حال سفره بر چیده شد و تمامی دوستان به دنبال یافتن پاسخی برای این سئوال بودند كه: چرا ایشان گرسنه از سر سفره برخاستند و حتی لقمه‌ای از غذا تناول نكردند؟! فردای آن روز به خدمت شان شرفیاب شدم. تنی چند از دوستان نیز حضور داشتند. مرحوم مصطفوی از ایشان پرسید: دیروز ظهر، چرا غذا میل نفرمودید؟! گفتند: آقاجان! من در آن سفره غیر از خون چیزی نمی‌دیدم! این غذا از پول نزول تهیه شده بود و خوردن نداشت! ما همگی صاحبخانه را می‌شناختیم، مردی نبود كه آلوده به نزول باشد. زندگی متوسطی داشت و با عفاف و كفاف زندگی می‌كرد و هضم فرمایش جناب مجتهدی برای دوستان دشوار بود. ساعتی گذشت و مردی كه دیروز مهمانش بودیم، آمد، هنگامی كه آقای مجتهدی برای تجدید وضو از اتاق بیرون رفتند، آقای مصطفوی از آن مرد پرسید: غذای دیروز را از چه پولی تهیه كرده بودید؟! گفت: من به آقا قول داده بودم كه برای ناهار غذای ساده‌ای تهیه كنم ولی همسرم اجازه نداد و گفت كه ما باید به بهترین وجه از این مرد خدا پذیرایی كنیم! من هم ناگزیر شدم كه از همسایه خود حاجی فلان مقداری پول قرض كنم! آقای مصطفوی كه همسایه آن مرد را خوب می‌شناخت، گفت: حالا معلوم شد كه چرا آقای مجتهدی دیروز غذا نخوردند، همسایه این مرد در بازار قم به دادن نزول و گرفتن بهره پول مشهور است و چون غذای دیروز از پول ربا تهیه شده ‌بود، تمایلی به خوردن آن نشان ندادند و امروز هم فرمودند: در آن سفره غیر از خون نمی‌دیدم! https://eitaa.com/orfeerfan
💠 👀 🌴 پیش‌بینی شیخ ژولیده ( آیت الله شیخ مرتضی انصاری) . 🌷 بر دار می‌شود و شیخ عبدالکریم مؤسس حوزه علمیه قم و فتنه اکبر ... 📚 مرحوم آیت‌الله روح الله قرهی عضو مجلس خبرگان: یک‌بار مرحوم فرمودند که آقای شیخ فضل الله نوری می‌گوید: 🍀 من به مجلس میرزای بزرگ (میرزای شیرازی) رفته بودم و در آنجا بودم، دیدم شیخی ژولیده ای آمد، صاحب مجلس به احترام ایشان تمام قامت بلند شد. مجلس بحثی بود و هرکس پرسشی داشت و ایشان پاسخ می دادند. 🍀 من یک سوال فقهی داشتم و به نزد این فرد رفتم تا سوال خود را بپرسم. تا سلام کردم گفت: سلام باباجان اسمت چیست؟ گفتم من هستم، گفت عجب، نکند تو همان شیخ شهید ما باشی که در تهران به دار آویخته می‌شوی؟ شیخ گفت من جا خوردم. حالم تغییر کرد و با خود گفتم من از طبرستان به نور آمده‌ام تا درس بخوانم و نهایتاً قصد کرده‌ام اگر در نجف مردم، در قبرستان وادی‌السلام دفن شوم و اگر بخواهم به ایران بروم به نور می‌روم و با تهران کاری ندارم. 🍀 متحیر بودم که این فرد چه می‌گوید، دیدم یک شیخ یزدی نیز برای سوال فقهی آمد و سلام کرد و این فرد به او گفت: عمو اسمت چیست؟ گفت عبدالکریم حائری یزدی، گفت به‌به! آقای حائری مؤسس حوزه علمیه قم، و بلافاصله بعد از بنده ایشان هم متحیر شد که حوزه علمیه قم چیست؟ این فرد چه می‌گوید؟ 🍀 شیخ فضل‌الله نوری می‌گوید: دیگر این فرد را رها نکردم و تا جایی که آن آقا بعدها فرمودند خداوند به تو فرزندی می‌دهد که پای دار تو کف می‌زند و تو ناراحت می‌شوی. اما بعد می‌فرمایند تو ناراحت نباش و نباید از حب پدر بودن خود بکاهی. عوام‌الناس می‌گویند این فرد چگونه می‌تواند خوب باشد و ادعای اصلاح امت داشته باشد، در حالی که فرزندش مخالف است. 📚 بعدها، مرحوم حائری، حوزه علمیه را تاسیس نمود و مرحوم فضل الله نوری به همان کم و کیف به دار آویخته شدند... https://eitaa.com/joinchat/3388473549Cfb19e9e285 🌷کانال عرف عرفان 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 چشم برزخی شیخ جعفر آقا مجتهدی تبریزی با عنایت امام علی ابن موسی الرضا علیه السلام . https://eitaa.com/orfeerfan 🌷به کانال عرف عرفان به پیوندید 👆
💠 مرحوم آیت الله سید عبدالکریم فرمودند یکی از اهل علم که مورد وثوق بود نقل کردند : روزی در مدرسه فیضیه قم با عده ای از علماء و دوستان نشسته بودیم که ناگهان جعفر آقا مجتهدی با هیبت و وقار خاصی وارد شده در کنار ما نشستند . هنوز چند دقیقه ای بیشتر نگذشته بود که ناگهان رنگ رخسارشان بر افروخته شد و به زبان ترکی پی در پی گفتند : وئور وئور ( بزن بزن ) و در مرتبه سوم گفت : دئنن یا علی وئور ( یا علی بگو و بزن ) و بعد از چند لحظه سکوت نمودند . چند لحظه بعد که به حالت عادی بازگشتند از ایشان پرسیدم چه اتفاقی افتاد ؟ با چه کسی داشتید صحبت می کردید ؟ فرمودند : دیدم در امریکا یک کسی می خواهد جان اف کندی رئیس جمهور آمریکا را بکشد ولی می ترسید و دستش می لرزید به او گفتم نترس بزن ولی باز می ترسید، مرتبه سوم گفتم یا علی بگو و بزن ، او هم یا علی گفت و زد . همه رفقا گفتند آقا این چه حرفیه فیضیه کجا و امریکا کجا ؟ آقای مجتهدی گفتند : بله آقا جان شما بعدا رادیو را روشن کنید و خبر کشته شدن رئیس جمهور آمریکا را بشنوید . ناقل گفت بعدا رادیو را باز کردیم و در کمال تعجب خبر گشته شدن جان اف کندی را شنیدیم . https://eitaa.com/joinchat/3388473549Cfb19e9e285 🌷به کانال عرف عرفان به پیوندید 👆
💠 مرحوم آیت الله سید عبدالکریم فرمودند یکی از اهل علم که مورد وثوق بود نقل کردند : روزی در مدرسه فیضیه قم با عده ای از علماء و دوستان نشسته بودیم که ناگهان جعفر آقا مجتهدی با هیبت و وقار خاصی وارد شده در کنار ما نشستند . هنوز چند دقیقه ای بیشتر نگذشته بود که ناگهان رنگ رخسارشان بر افروخته شد و به زبان ترکی پی در پی گفتند : وئور وئور ( بزن بزن ) و در مرتبه سوم گفت : دئنن یا علی وئور ( یا علی بگو و بزن ) و بعد از چند لحظه سکوت نمودند . چند لحظه بعد که به حالت عادی بازگشتند از ایشان پرسیدم چه اتفاقی افتاد ؟ با چه کسی داشتید صحبت می کردید ؟ فرمودند : دیدم در امریکا یک کسی می خواهد جان اف کندی رئیس جمهور آمریکا را بکشد ولی می ترسید و دستش می لرزید به او گفتم نترس بزن ولی باز می ترسید، مرتبه سوم گفتم یا علی بگو و بزن ، او هم یا علی گفت و زد . همه رفقا گفتند آقا این چه حرفیه فیضیه کجا و امریکا کجا ؟ آقای مجتهدی گفتند : بله آقا جان شما بعدا رادیو را روشن کنید و خبر کشته شدن رئیس جمهور آمریکا را بشنوید . ناقل گفت بعدا رادیو را باز کردیم و در کمال تعجب خبر گشته شدن جان اف کندی را شنیدیم . https://eitaa.com/joinchat/3388473549Cfb19e9e285 🌷به کانال عرف عرفان به پیوندید 👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 چشم برزخی شیخ جعفر آقا مجتهدی تبریزی با عنایت امام علی ابن موسی الرضا علیه السلام . https://eitaa.com/orfeerfan 🌷به کانال عرف عرفان به پیوندید 👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 چشم برزخی شیخ جعفر آقا مجتهدی تبریزی با عنایت امام علی ابن موسی الرضا علیه السلام . https://eitaa.com/orfeerfan 📿به کانال عرف عرفان به پیوندید 👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 چشم برزخی شیخ جعفر آقا مجتهدی تبریزی با عنایت امام علی ابن موسی الرضا علیه السلام . https://eitaa.com/orfeerfan 🌷به کانال عرف عرفان به پیوندید 👆