eitaa logo
دروس استاد احدی حفظه الله تعالی
108 دنبال‌کننده
44 عکس
10 ویدیو
136 فایل
این کانال جهت نشر دروس خارج فقه و اصول استاد می باشد. ارتباط با ادمین sd1251356@
مشاهده در ایتا
دانلود
سعید دینی 📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙 @ostadahadi 🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎 /9/97 در رسائل : این است که موضوع انذار تفقه در احکام واقعیه است لعلهم یحذرون براین موضوع مترتب شد یعنی اگرانذاری بود که مارا به سمت احکام واقعیه فقاهت می داد برما واجب است که این انذار فقیهانه را بپذیریم و به این انذار عمل کنیم حال اگرخبرواحد عادلی برانذاریکی از احکام واقعیه به ما رسیده است و ما شک داریم که ایا این انذار به فقاهت در احکام واقعیه هست یا نه؟ اگر بخواهیم ازعموم ایه نفراستفاده کنیم و این شک را برطرف کنیم وبگوئیم که این انذار همان انذارتفقه درامور دین است تمسک به دلیل در شبهه موضوعیۀ دلیل می شود که به اتفاق علمای اصول جایز نیست نظیر اینکه به مومنان توصیه شده قل الحق ولی نمی دانند این حرفی که فلان مومن زده حق است یا نه از قل الحق تمسک کنم برای اثبات اینکه این حرف حرف حق است این تمسک به دلیل در شبهۀ موضوعیه دلیل می شود که جایز نیست. در اینجاهم ما نسبت به خبر واحد که از احکام شرعیه خبر می دهند شک داریم که ایا انذار به تفقه در امور دین هست یا نه ؟ شما می خواهید از این ایه اثبات کنید که این انذار تفقه در امور دین است این همان تمسک به دلیل شبهۀ موضوعیه دلیل می شود : ما در اینجا کاشف داریم. کاشف، اطلاق لعلهم یحذرون است این اطلاق کشف می کند به اینکه انذار به تفقه در امور دین فرق نمی کند که این انذار علم بیاورد یا علم نیاورد درهرصورت برما واجب است به این انذار ترتیب اثر بدهیم پس این راه ما تمسک به دلیل در شبهۀ موضوعیه خود دلیل نشد بلکه از اطلاق قسمتی از ایه احراز موضوع کردیم موضوع، انذاربه امور واقعیه و احکام شرعیه است ایا این انذار فقط با علم صورت می گیرد یا به ظن خاص هم صورت می پذیرد؟ اطلاق لعلهم یحذرون کشف می کند به اینکه با ظن خاص هم انذار به فقه و احام شرعیه محقق می شود لذا وقتی شک کردم که این خبر واحد ما که از یک حکم واقعی خبر داد مصداق لینذروا قومهم لیتفقهوا ...هست یا نه اطلاق لعلهم یحذرون این خبر را وارد در ان موضوع می کند و شک ما برطرف می شود. نظیر: در بحث صحیح و اعمی گذشت اوفوا بالعقود وجوب وفای به کل عقد عقد را می رساند ایا عقد فاسد را هم شامل می شود؟ عقل می گوید معقول نیست که عقد فاسد وجوب وفا داشته باشد شک می کنیم که ایا این عقد فاسد است یا صحیح؟ از اطلاق اوفوا بالعقود به معنی کل عقد عقد احراز می کنم به اینکه این عقد عقد صحیح است به لحاظ اینکه این عقد عقد است و تحت کل فرد فرد است اگر صحیح نبود تحت عموم اوفوا بالعقود نمی رفت و از مصادیقش نمی شد پس صحیح است البته تمسک به دلیل در شبهه موضوعیه دلیل نکردم بلکه از راه کشف ملزوم از لازم امدم . لازمه شمول کل عقد عقد این است که این عقد صحیح است چون هرگز اوفوا بالعقود عقد فاسد را شامل نمی شود نمونه دیگر در قضایای خارجیه است که فرمود لعن الله بنی امیه. از طرفی می دانیم که لعن مومن جایز نیست از سوی دیگر می بینیم ائمه این عبارت را مطلق گذاشتند کشف می کنیم که بنی امیه اصلا ایمان ندارند این از راه استکشاف است نه از راه تمسک به دلیل در شبهه موضوعیه. به به شیخ وارد نیست چون: اولا این اشکال مبنائی است مبنای ایشان این است که لعلهم یحذرون اطلاق دارد در حالی که طبق مبنای شیخ اطلاق ندارد ثانیا مخصص در ایه مخصص متصل لفظی است یعنی لینذروا تخصیص خورده به ولیتفقهوا فی الدین فرق بین مخصص متصل و مخصص منفصل این است که مخصص منفصل حجیت را بر می دادر نه ظهوررا مثلا اکرم العلما را این هفته گفت و هفته بعد لاتکرم النحاة را گفت معنایش این است که وجوب اکرام برنحات نیست نحوی ها دلیل وجوب اکرام ندارند اما مخصص متصل تصرف در ظهور می کندتفقه در دین ظهور انذار است پس انذاری که تفقه در امور دین نباشد انذار نیست فقه یعنی فهم ماباید انذار را بفهمیم مادامی که انذار برای ما فهم حاصل نکرد انذار نیست نسبت به یک خبر واحدی شک دارم که ایا انذار به تفقه در امور دین است یا نه؟ یعنی می توانم از این خبرواقع را بفهمم؟ وظیفه واقعیۀ خود را پیدا کنم؟ اگر بخواهم ازهمین ایه تمسک کنم به اینکه این خبرو این انذار فهم می اورد تمسک به دلیل درشبهۀ موضوعیه دلیل می شودکه جایز نیست بله اگر مخصص مخصص منفصل بود ظهور ایه حفظ بود و دست نمی خورد اطلاق اخر ایه کاشف می شد ولی مخصص ما مخصص متصل است دائره موضوع را مضیق کرد و بست و نیازی به کاشف ندارد چه چیزی را می خواهیم کشف کنیم موضوع که مهمل یا مجمل یا مطلق نیست که بخواهیم کشفش کنیم بلکه داخل خود ایه هست و معین است
آن دو تنزیلی که فرمودید مربوط به مخصص لبی است عقل می گوید شمول اوفوا بالعقود عقد فاسد را غیر معقول است انگاه در موردی که شک می کنیم که ایا این عقد صحیح است یا نه؟ می توانی از اطلاق العقود استفاده کنی که این عقد صحیح است اینجا مخصص لبی است یا مثال بنی امیه هم لبی است و دلیل لفظی نیست .پس اشکال شیخ بر ایه وارد است . (کهف 24: ...الا ان تقول ان شاءالله نمی خواهد پیامبر وعده دروغ دهد بلکه دلیل لبی است و می خواهد بگوید من هم بشر هستم و در عین اختیارداشتن، مستقل نیستم .) 🍃 🌹🍏🍃🌾🌷 🍃🍀🌾🌷➖➖🌷 🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @ostadahadi 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵🔴🌷🍃 🔵⚫️🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
سعید دینی 📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙 @ostadahadi 🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎 97/9/21 ایا انسان مرده نجس است کسانی که قائل به نجاست میت ادمی اند به دو دسته از روایات تمسک کرده اند دسته اول روایات نجاست میته است: وقتی این روایات میته را نجس می دانند فرقی بین میته ادم و غیر ادم نگذاشته اشکال ما این است که میته به معنای غیر مذکی هست مساله تذکیه و عدم تذکیه برای حیوانات است نه برای انسان پس موضوعا انسان از ادله عمومات روایات میته خارج است دسته دوم روایات خاص اند مثل صحیحه حلبی عن ابی عبدالله ع قال سالته عن الرجل یصیب ثوبه جسدالمیت از امام صادق پرسیدم لباس مردی به بدن میت اصابت می کند فقال ع یغسل ما اصاب الثوب ان جائی که از لباس به بدن میت اصابت کرد انرا بشوئید روایت دوم از ابراهیم بن میمون استقال سالت اباعبدالله ع عن رجل یقع ثوبه علی جسدالمیت مردی که لباسش را روی بدن میت می اندازد قال ع ان کان غسَّل المیت فلا اغسل ما ...اگر میت را شستند و غسل دادند نیازی به شستن لباس نیست والا فاغسل ما اصابک منه لباس را بشورالبته در صورتی که بدن میت سرد شده باشد به این دو حدیث: انصراف است . شستن لباس انصراف دارد به اینکه میت ادمی نجس است و نیز انصراف دارد به اینکه بدن یا لباس مرطوب است رطوبت بدن به لباس سرایت کرد پس اگر بدن میت و لباس خشک باشد لباس نجس نمی شود انصراف دوم قطعا از ذوق فقهی است که چیزی که خشک است موجب نجاست نمی شود براین استدلال وارد است : 1- انصراف دو قسم است :یکی انصراف بدوی ودیگر انصرافی است که از غلبة الاستعمال به دست می اید یقینا این انصراف بدوی است چون در روایت امر به شستن کرد شستن فقط در نجاسات نیست در اموری که مخالف طبع بشر است که از ان تعبیر می کنند به شئ مستقذر یعنی شیئی که قذارت دارد و منافات با طبع بشر است در انجا هم ائمه امر به شستن کردند مثل برخی از حیوانات صغیری که خون جهنده نداشتند نجس نبودندلکن امام ع فرمود که دست خود را بشویید یادرباۀ دست زدن به غائط یا جیفه خشک فرمودند دست خود را بشویید قبلا گذشت که این امر به شستن یک امر بهداشتی است پس هرجا اغسل امده دلیل برنجاست شیئ نیست لذا این انصراف شما انصراف بدوی است. 2- نجاست بردو قسم است یکی نجاست عینیه قطعا انسان نجاست عینیه ندارد و مثل سگ نیست چون اگر نجاست عینیه داشت مکلف به فروع و اصول نبود دوم نجاست حکمیه : ان است که شارع حکم به نجاست کند در قران سوره مائده ایه 3 وقتی اقاسام نجاسات را می شمارد در ردیف ان اقسام انسان را نمی گذارد و نیز در روایات ما در بخش اقسام نجاسات انسان را نمی گذارد پس ماباید ثابت کنیم که الانسان نجس صرف اغسل نمی شود که دلالت بر نجاست کند. نظر مرحوم شاه ابادی هم همین بود که بدن میت نجس نیست. 3- از کجا می گوئید امر اغسل دلالت بر وجوب می کند شاید دلالت بر کند بویژه اینکه در اخر روایت دارد اذا برد میت زمانی که بدن میت سرد شود اتفاقا در صنعت پزشکی ثابت شده که وقتی بدن گرم است ویروس ها داخل بدن به بیرون منتقل نمی شود لکن وقتی سرد شد میکروبها از بدن به بیرون سرایت می کند لذا این امر به شستن از باب نجاست نیست بلکه از باب تنظیف است. 4- این دو روایت با قاعده مسلم فقهی منافات دارد. کل شیئ یابس ذکی هر چیزی که خشک است پاک است یعنی در صورت برخورد لباس با ان مانعی ندارد . موثقه ابن بکیر قلت لابی عبدالله ع الرجل یقول ولا یکون عندالماء اب ندرد فینسب ذکره بالغائط امام فرمود کل شیئ یابس ذکی چون الان خشک شده نجس نیست. 5- اطلاق میته دربارۀ ادم در روایات نیامده بلکه در ایات و روایات این واژه ها امد- انتقل الی ربه – تتوفی- روح اورا قبض کردم . روح او منتقل به برزخ شد روحش به عالم دیگر کوچ کرد-و نیز ذائقة الموت که به تعبیر علامه جوادی او مرده نیست بلکه زنده است که مرگ را می چشد و فقط منزلش جدید می شود. سوال: اگر بدن میت را میته نمی گویند چرا امر به شستن پارچه روی میت می کنند؟ جواب: امر به شستن امر تعبدی است در امر تعبدی کشف و استکشاف نیست مثلا فرض فاقطعوا ایدیهما کشف کنیم که صرف اینکه جراحت وارد کنید یا نصفش را ببرید یا پای او را قطع کنید اشکال ندارد . چنین چیزی صحیح نیست چون امر تعبدی است و نمی توان هرچیزی را به ان اضافه کرد لذا از این امر نمی شود نجاست فهمید فقط شستن این پارچه را امر فرمود اما دلالتی بر نجاست بدن میت ندارد مثل امر غسل مس میت که بعد از لمس دستور به غسل داده شده ایا می توان گفت که حالا که به میت دست زدید معنایش این است که میت نجس است پس اگر منظور نجاست باشد باید با دست زدن به هر نجسی غسل کرد در حالی که چنین نیست. 🍃 🌹🍏🍃🌾🌷 🍃🍀🌾🌷➖➖🌷 🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @ostadahadi 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵🔴🌷🍃 🔵⚫️🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
خارج فقه نجاسات جلسه41.mp3
6.58M
خارج فقه جلسه چهل و یک ادله پاک بودن
سلام دوستانی که در کلاس حضرت استاد شرکت می کنند و اسامی خود را در لیست کلاس ثبت نکردند لطفا شنبه برای ثبت به آقای زمانی مراجعه فرمایند.
سعید دینی 📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙 @ostadahadi 🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎 /9/24 اشکال این است چون انذار یعنی ابلاغ توأم با ایعاد و ترساندن است و چنین انذاری مال دو گروه است: 1.وعاظ 2.مفتی و مجتهد و آیه دلالت بر حجیت فتوا دارد نه خبر واحد. : روات مانند ناقلین فتوا اند آن وقت می‌پرسیم روایات استحباب و کراهت که نظری به انذار ندارند چه میشود؟ جواب میدهد که از باب عدم قول به فصل چه روایات توأم با تخیف و غیر توأم هر دوحجت اند. : (فرائد ج 1 ص 284) میفرماید: مجتهد دو گونه نقل فتوا دارد: أ‌-توأم با تخویف است مانند اتقوا عن شرب الخمر لانه موجب للعذاب ب‌-روایت را نقل کرده. صورت اول فتوا فقط برای مقلدینش حجت است نه خود مجتهد. اما صورت دوم دو قسم است: 1.در روایت تخویف است. 2.نقل و حکایت است. که قسم اول فقط بر مقلدین حجت است نه بر مجتهد. اما قسم دوم مجتهد میتواند از نقل شیخ در مبسوط در استنباط خود بهره برداری کند. پس دلیل اخص از مدعا است حرف ایشان ثابت نمیشود. لذا از بر دلالت آیه وارد است اما بر این است چرا شما میگوئید بر مقلدین حجت است و بر مجتهدین حجت نیست؟ این است روایات اخلاقی و اعتقادی توأم با تخویف برای غیر مقلدین شیخ طوسی و بقیه مجتهدین مانند محقق حلّی و.. بهره برداری از آن جایز نباشد و لم یلتزم به أحد. :از وجوب در فتاوا چگونه تخویف فهمیده میشود؟ قلت: شیخ در رسائل فرمود: تخویف یا به دلالت مطابقی است یا به دلالت التزامی چون لازمه وجوب این است که ترکش معصیت و عذاب دارد. 🍃 🌹🍏🍃🌾🌷 🍃🍀🌾🌷➖➖🌷 🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @ostadahadi 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵🔴🌷🍃 🔵⚫️🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
سعید دینی 📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙 @ostadahadi 🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎 /9/24 مساله 11: زمان و تاریخ نجاست میته در چه وقتی است ؟ فقهای ما قائل اند اگر کاملا روح از بدن حیوان خارج شده عنوان میته براو ثابت است و حکم به نجاستش می شود چون میته ان است که روح از کل بدن خارج شود نه از قسمتی از بدن ثانیا: این قطعه ای که روح ندارد وصل به بدنش است اجزای مبانه به حساب نمی اید چراکه اگر این جزء از یک زنده جدا شود نجس است چون وصل به بدن است حکم نجاست ندارد. مساله12: زمانی که روح از بدن خارج شد به مجرد خروج نجس می شود اگرچه بدن سرد نشد این حکم فرقی بین انسان و غیر انسان ندارد فقهای عظام در اینباره دو دسته اند دسته اول همین نظر سید را دارند دسته دوم بین بدن گرم و سرد فرق می گذارند که اگر بدن گرم است نجس نیست اما اگر سرد شده نجس می شود : انسان چه قبل از برد یا بعد از برد پاک است و حکم به نجاست بدن انسان را قبول نداریم اما در حیوانات غیر از انسان مثل قول اول هستیم و فرقی بین قبل از برد و بعد البرد نمی گذاریم و در هر صورت نجس است. اما ادله دسته دوم: 4 دلیل دارند براینکه بدن قبل از برد نجس نیست. 1-بین غُسل و غَسل ملازمه است وقتی ائمه دست زدن به بدن انسان مرده قبل از برد را حکم به وجوب غسل مسل میت نمی کنند لازمه اش این است که دست زدن به این میت باعث نجاست دست نمی شود پس هم غسل مس میت و هم شستن دست زمانی واجب می شود که بدن سرد شده باشد.مدارک الاحکام ج 2 ص 271. این دلیل: ملازمات برسه قسم اند: أ‌.یکی ملازمه عقلیه است که در مستقلات عقلیه بکار می روند مثل حسن و قبح و مصلحت و مفسده. ب‌.ملازمات عادیه اند که مربوط به قضایای عرفی اند. ت‌.ملازمات شرعیه اند که مربوط به موضوعاتی اند که باید شرع موضوع انها را مشخص کند مثل رؤیت هلال ماه که فرمود صم عند الرؤیه پس فرقی بین غَسل و غُسل نه عقلیه است ونه عرفیه بلکه شرعیه است و باید شارع مشخص کند که ایا بعداز خروج روح از بدن این فرد را میته می گویند یا نه اگر اطلاق میته بران شخص شود دیگرفرقی بین غُسل و غَسل نیست چون وقتی میته شد بدن نجس است ملاقی نجس (دست) هم باید شسته شود اما چرا غُسل مس میت نیاز نیست چون نص خاص داریم که شارع این ملازمه را ندیده فقط موضوع غَسل را مشخص کرد که همان میته بودن است. 2-مرحوم خوانساری: وقتی روح از بدن خارج شد و هنوز بدن گرم است می توانید استصحاب بقای حیات کنید بنا براین بین غُسل مس میت و بین غَسل در اینجا ملازمه عادیه است نه عقلیه بلحاظ اینکه وقتی بدن سرد شد امام فرمود غسل مس میت داده می شود عادتا وقتی بدن گرم است هنوز روح به کلی خارج نشده است پس قبل از برد لازمه عدم وجوب غسل مس میت این است که این میت نجس و میته نیست پس شستن ملاقی اش هم واجب نیست. : استصحاب حال حیات در صورتی است که اطلاق میته نشود ولی وقتی ثابت شد براین بدنی که روحش خارج شده ولی هنوز گرم است اطلاق میته می شود استصحاب بقای حیات جاری نیست چون تبدل موضوع ایجاد شد در حالی که در استصحاب، وحدت موضوع متیقنه و مشکوکه شرط است . 3-برخی روایات من جمله ابراهیم بن میمون است که در انتهای روایت دارد یعنی اذا برد المیت از این استفاده می شود که موضوع نجاست انسان میته بودن و خروج روح نیست بلکه سرد شدن بدن است لذا تا زمانی که بدن سرد نشده است می توان حکم زنده را براین مرده جاری کرد : این روایت در برخی از نسخه ها این کلمه «یعنی»امده اما در نسخه فروع کافی ج 3 کتاب الجنائز ص 161 حدیث 7 نیامده لذا از دو احتمال خارج نیست یا امام در جلسه دیگری فرمود واین روایتین در دو جلسه بوده یا اینکه این تفسیر یعنی بیان راوی است وقتی یک روایت مشمول به دو احتمال شد و قرینه ای بر ترجیح احدالاحتمالین نبود در انجا از تمسک به روایت صرف نظر می شود 🍃 🌹🍏🍃🌾🌷 🍃🍀🌾🌷➖➖🌷 🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @ostadahadi 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵🔴🌷🍃 🔵⚫️🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️ ✅ خدمت فضلای گرامی ◀️◀️با توجه به درخواست دوستان جهت بارگذاری متن word دروس، این فایلها در صورت وجود و حد امکان بارگذاری خواهد شد اما با توجه به اینکه این فایلها از دوستانی که در کلاس، درس را آناً تایپ می کنند دریافت میشود ممکن است اغلاط تایپی یا متنی داشته باشد لذا متون رد یا تأیید نمیشود بنابراین هنگام مطالعه نیازمند دقت محققین گرامی و تطبیق متن با آدرسها می باشد. با تشکر 🔼🔼🔼🔼🔼🔼🔼🔼🔼🔼🔼🔼🔼🔼🔼