سعید دینی
📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️
@ostadahadi
🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎
#خلاصه_درس_خارج_اصول_۹۷/۸/۲۲
#جلسه_۲۲
#حجیت_خبر_واحد
#وجوه_استدلال_به_آیه_نبأ
#تحقیق_آرای_اصولیین_در_آیه_نبأ
#نظر_پنجم_مانعیت_عموم_تعلیل_از_مفهوم
#نظریه_پنجم_مانعیت_عموم_تعلیل_از_مفهوم است (#آخوند_نائینی) مقتضی هست اما مانع وجود دارد.
برای توضیح #مقدمه_علمیه نیاز است و آن اینکه «کل خبرٍ غیر علمیٍّ لیس بحجّة» تعلیل قاعده کلیه را بیان میکند که چرا در خبر فاسق تبین کنیم؟ تا به 1- جهالت و 2- ندامت نیفتیم و تعلیل عام است. لذا تعلیل و خبر غیر علمی هم خبر فاسق را میگیرد و هم خبر عادل. از آن طرف مفهوم آیه نبأ خبر عادل را حجت میکند اذا با وجود مانع نمیتوانیم به مفهوم عمل کنیم (جهالت مانع است) چرا نمیتوانیم چون رابطه بین مفهوم و تعلیل رابطه موضوع و حکم است (بوعلی) اگر حکم عام بود موضوع هم باید عام باشد پس موضوع اینجا اختصاص به خبر فاسق ندارد و مخصص در احکام شرعیه است نه در احکام عقلی.
#جواب_استاد: ملاک افتادن در جهالت و ندامت تخلّف از واقع است یعنی بعد از عمل به خبر انکشاف واقع شد و توبیخ در جایی است که #مخالفت_عذری نباشد لذا تعلیل آیه مربوط به مخالفت غیرعذری است و در مطلق حجج و امارات جاری نمیشود چون بنای عقلی و تعبد شرعی بر حجیت امارات است.
#جواب_مرحوم_نائینی:
1.جهالت در آیه در مقابل علم نیست و به معنای سفاهت است و ایشان مانعیت مانع را قبول نکرد.
#استاد: جواب مخدوش است چون قرآن و روایات جهل در مقابل علم و سفاهت در مقابل رشد است وجهل را به هر معنا بگیرید بنا عقلا اینست که به خبر ظنی عمل نکنید چه از جاهل صادر شود چه سفیه و چه...
2.اینکه مفهوم بر تعلیل حکومت دارد.
🍃
🌹🍏🍃🌾🌷
🍃🍀🌾🌷➖➖🌷
🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫🔴🔵⚫🔴🔵🔴🌷🍃
🔵⚫🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
سعید دینی
📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️
@ostadahadi
🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎
#خلاصه_درس_خارج_فقه_۹۷/۸/۲۲
#جلسه_۲۲
#فصل_فی_النجاسة
#میته_إنفحه
3#_نظریه درباره #پنیر_مایه(اَنفِحَه) بود:
1.انفحه نام ظرف است و پاک است و جدا از مردار می باشد مثل تخم مرغ .
2.انفحه نام مظروف باشد به همین دلیل سید در عروه فتوا داد که ظاهر او را بشوید چون به میته ملاقات کرده لکن خود پنیر مایه پاک است
3.انفحه نام ظرف ومظروف است و هو المختار
اینجا دو فرع باقی مانده که باید بحث شود
1-(فرع اول) آیا مساله انفحه اختصاص به بز و بره است یا سائر حیوانات حلال گوشت را هم شامل می شود؟
#روایات دو دسته اند:
یک دسته از روایات اختصاص به جَدی یعنی بره دارند
دسته دوم مطلق اند مثل روایت ابی حمزه ثمالی که گذشت
بین این دو دسته روایات تعارض نیست چون هردو دسته روایات مثبتین اند لذا تنافی نیست معمولا تعارض بین روایاتی است که یکی نافی اند و یکی مثبت و قانون اطلاق و تقیید جاری نمی شود.
بنابراین مساله انفحه تمامی حیوانات ماکول لحم را شامل می شود و اختصاص به بره یا بزغاله ندارد
2-(فرع دوم) آیا حکم به طهارت انفحه اختصاص به حیوانات محلله دارد یا تعمیم دارد یعنی حیوانات محلله و محرمه هردو را شامل می شود؟ مثلا انفحه روباه هم پاک است؟
#دو_قول است:
أ-#مشهور قائل به تعمیم اند و هو #مختار
ب-برخی فقها مثل #خوئی قائل به نجاست انفحه حرام گوشت اند . دو دلیل دارند:
#دلیل_مرحوم_خوئی : می فرماید حرمت دو قسم است حرمت ذاتی و حرمت عرضی حیوانات حرام گوشت حرمت ذاتی و اصالی دارند و حرام خلق شدند اما حرمت عرضی مال حلال گوشت است که مردار شود براو حرمت عارض می شود روایات انفحه مال حیواناتی است که حرمتش عارضی است و ربطی به حیواناتی که حرمتشان اصالی است ندارد لذا نباید حکم در روایات را به غیر موردش جاری کرد و تسرّی داد.
#جواب_استاد: اگر بنا بود از ملاک و ظهور سیاقی روایات انفحه استفاده کنیم حق باشما بود بلکه از عبارت مالا تحله الحیاه استفاده می کنیم چرا انفحه پاک است چون روح در انفحه دمیده نشده و این عبارت تعمیم دارد انفحه ما یاکل لحمه و مالایاکل لحمه هردو را شامل می شود . شاهدش این است که روایا ت مستثنیات میته را نقل کردند انفحه را در ردیف مالاتحله الحیات قرارداده اند مثلا گفته اند شاخ گوسفند مردار و پشم و مو و ناخن مردار پاک است و نیز انفحه پاک است چون روح در آن دمیده نشده . پس ما از سیاق نمی خواهیم استفاده کنیم بلکه از تعلیل حدیث می خواهیم استفاده کنیم.
🍃
🌹🍏🍃🌾🌷
🍃🍀🌾🌷➖➖🌷
🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫🔴🔵⚫🔴🔵🔴🌷🍃
🔵⚫🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
سعید دینی
📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️
@ostadahadi
🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎
#خلاصه_درس_خارج_فقه ۹۷/۸/۲۸
#جلسه_۲۵
#فصل_فی_النجاسة
#میته_اجزاء_المبانه_من_الحی
#اجزاء_صغار
دراجزاء المبانه من الحی دو دسته روایات است:
1- دسته اول: که مربوط به آلت صید است که مثلا عضوی از شکار مانند دست را قطع کرد آیا دست پاک است؟
صحيح محمد بن قيس عن أبي جعفر (ع):«قال أمير المؤمنين (ع): ما أخذت الحبالة من صيد فقطعت منه يداً أو رجلا فذروه، فإنه ميت، و كلوا مما أدركتم حياً و ذكرتم اسم اللّٰه عليه» (الوسائل باب: 24 من أبواب الصيد حديث: 1)
و #فیه_محقق_همدانی: آلت صید وقتی عضوی را قطع کند دو مبنا بین علما است:
أ-این است که آن عضو جدا شده در حکم و خود میته است .
ب_اینکه عضو جدا دشده حقیقة میته است و روایت مبنای اول را تأیید می کند چون فرمود «فإنه میت» چون حقیقة میت نیست.
اما بحث ما روی طهارت است نه اکل چون رها کن یعنی نخور (حلیت و حرمت) و روایت اختصاص به اینجا ندارد. کتاب الطهاره مصباح الفقیه ص 527
#جواب_استاد_به_ایشان:
1.جواب اول اینکه نه مبنای اول و نه دوم پذیرفته نیست راه سومی هست و ان اینکه روایات صید از باب توسعه موضوع است آنچه که روایت الطواف صلاة دامنه صلات را توسعه داده امیرالمؤمنین دامنه میته را توسعه داده.
2.جواب دوم اینکه حمل تنزیل به خصوص حرمت دون نجاست خلاف اطلاق دلیل صید است چون نجاست از احکام خفیه نیست تا ادعای انصراف شود.
#صاحب_مدارک_ج_2_ص_271
ایشان حدیث را مجمل دانست چرا؟ چون شک کردیم آیا تنزیل جمیع الآثار(حتی نجاست) را در پی دارد یا بعض الآثار(حرمت) را؟
#جواب_استاد به ایشان این است که اجمال در صورتی است کبری کلی نباشد با وجود کبرای کلی نوبت به اجمال نمیرسد چون شکل اول تشکیل میشود یعنی:
إن هذه المبانة میتة و کل میتة نجس فهذه نجس
کبری نیاز به اثبات ندارد ولی صغری نیاز به اثبات دارد چون کبری=نجاست مردار از دلائل عامه است و صغری بواسطه حدیث صید ثابت شد.
#نعم_تعدد کبری قرینه میشود که تنزیل جمیع الآثار است.
🍃
🌹🍏🍃🌾🌷
🍃🍀🌾🌷➖➖🌷
🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫🔴🔵⚫🔴🔵🔴🌷🍃
🔵⚫🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
سعید دینی
📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️📗📙📗📙📗📙📗📙️️️️
@ostadahadi
🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎
#خلاصه_درس_خارج_اصول_۹۷/۹/۵
#جلسه_۳۰
#حجیت_خبر_واحد
#وجوه_استدلال_به_آیه_نبأ
#تحقیق_آرای_اصولیین_در_آیه_نبأ
#جواب_علما_به_اشکال_سید_مرتضی
اولین اشکال بر حجیت خبر واحد این بود که اگرادله حجیت خبر واحدخبر سید را شامل شود لازم می اید از وجود حجیت خبر عدم وجود حجیت خبر واحد چون سید اجماع بر عدم حجیت خبرواحد نقل کرد پس از شمول اخبار سید عدم حجیت خبرش لازم می اید
5جواب به این اشکال دادند. جواب 5 از اقا ضیا بود ایشان به دو تقریب بپاسخ داد
#تقریب_اول: ادله حجیت خبرواحد شامل اخبارسید نمی شود چون اگر شامل اخبار سید شود اجتماع متقابلین لازم می اید وهو محال وجه اجتماع متقابلین این است که اخبار سید حاکی است از عدم حجیت.و عدم حجیت خبر واحد محکی است محکی در رتبه متقدم است به لحاظ اینکه حاکی از محکی حکایت می کند و از ان طرف عدم حجیت خبر واحد حکم است و به برهان تاخر حکم از موضوع باید عدم حجیت متاخر باشد پس لازم می اید عدم حجیت هم مقدم باشد چون محکی است و هم متاخر باشد چون حکم است لذا اجتماع متقابلین بر شیئ واحد لازم امد
به نظر ما این بیان اشکال دارد به اینکه:
1-قانون تقدم و تاخر در خصوصیات و افراد است . هرگز در طبیعیات نمی اید چون خصوصیات و افراد دارای عوارض اند مثل مکان مکان زید مقدم بر مکان عمرو است مثل زمان زمان حضرت نوح بر خاتم الانبیا مقدم است مثل وصف اعلم بر عالم افقه بر فقیه مقدم اند و هکذا. اما در طبیعیات تقدم و تاخر نیست مثل طبیعت الانسان یا طبیعت الحیوان تشتمل الافراد بالسویه ولا یکون فی الشمول تقدما و تاخرا. در اینجا موضوع، طبیعت نبا است و طبیعت نبا تقدم و تاخر ندارد نظیر اینکه می گویی کل خبری صادق . موضوع، طبیعت خبراست حتی خودش را هم شامل می شود لذا تقدم و تاخر در اینجا نمی اید.
2-حجیت و عدم حجیت انتزاعی است منشا انتزاع، وجوب عمل به خبر عدل و عدم وجوب عمل به خبر فاسق است انچه در ایات و روایات وارد شد این است که العمل بخبرالعادل واجب و العمل بخبر الفاسق حرام عقل ما از این واجب حجیت خبر عادل را انتزاع کرد و از حرام عدم حجیت را انتزاع کرد نظیر کل ممکن زوج ترکیبی. از این انتزاع می کنیم که هر موجود ممکنی مرکب از ماده و غیر ماده است و ترکیب در ظرف ذهن است تقدم و تقدم در لحاظ ذهنی اشکالی ندارد چه اشکالی دارد که در ظرف ذهن عدم حجیت هم مقدم شود و هم موخر شود . دامنه تحلیل ذهن وسیع است پس اشکالی ندارد.
#تقریب_دوم: ایشان این است که اگر ادله حجیت اخبار سید مرتضی را بگیرد لازمه اش این است که ماهو مقدم، متاخر شود وجهش این است که حجیت خبردر صورتی تحت ایه نبا می رود که ما شک در حجیتش داشته باشیم لذا اگر ایه نبا بخواهد خبر سید را شمال شود باید شک در حجیت خبر سید داشته باشیم . و شک در حجیت خبر سید متاخر از زمان نزول ایه است و اگر بخواهد ایه نبا اورا شامل شود لازمه اش این است که در رتبه قبل ، خبر سید وجود داشته باشد پس ماهوالمتاخریعنی شک در حجیت خبر سید در صورت شمول ایه نبا می شود ماهوالمتقدم یعنی باید قبل از ایه نبا وجود داشته باشد و ما هو المتقدم یعنی ایه نبا باید متاخر شود چون ما یک کبرایی داریم که هردلیلی مضمونی دارد این مضمون محال است متکفل انچه باشد که از این مضمون متاخر است لذا می گویم هیچ یک از ادله احکام ممکن نیست متکفل مراتب متاخره اش باشد مرتبه شک در حجیت خبرسید متاخر از مضمون ایه نبا است امکان ندارد مضمون ایه نبا بعد از شک در حجیت بیاید در حالی که اگر ایه نبا خبر سید را بگیرد لازم می اید که متاخر از او شود . پس نتیجه گرفت که ایه نبا شامل اخبار سید نمی شود .
#جواب_استاد: این اشکال شما در صورتی است که تاخر ثابت شود یعنی شک در رتبه متاخر از ایه نبا است . در حالی که بارها گفته شد که حکم واقعی متوقف برعلم و جهل مکلفین ندارد چه عالم باشد یا جاهل حکم واقعی صادر شده است پس از کجا می گوئی که شمول ایه نبا خبر سید را متوقف بر شک در حجیت خبر سید است در حالی که ایه برای بیان حکم واقعی خبر عادل است حکم واقعی خبر عادل توقف بر علم و جهل کسی ندارد بله تقدم و تاخر علم و معلوم و شک و مشکوک فقط در مرتبه لحاظ است یعنی دیدن یعنی ملاحظه کردن خداوند وقتی می خواهد نماز را جعل کند علم به تکلیف را دیده چون می داند عالم به تکلیف مکلف به عمل است نه جاهل به تکلیف در ظرف لحاظ و دیدن تقدم و تاخر وجود دارد یعنی شارع قبل از تشریع حکم موضوع و قیود و شرائطش را می بیند مثلا بالغ و عاقل و مختار باشد و مجنون نباشد ولی هیچ وقت توقف نیست دیدن غیر از توقف است. مساله اتحاد عالم و معلوم از همینجاست بین شاک و مشکوک تقدم و تاخر نیست.
🍃
🌹🍏🍃🌾🌷
🍃🍀🌾🌷➖➖🌷
🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
سعید دینی
📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙
@ostadahadi
🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎
#خلاصه_خارج_اصول_شنبه_97/9/24
#جلسه_43
#حجیت_خبر_واحد
#وجوه_استدلال_به_آیه_نفر
#اشکال_سوم_شیخ_آیه_نفر
اشکال این است چون انذار یعنی ابلاغ توأم با ایعاد و ترساندن است و چنین انذاری مال دو گروه است:
1.وعاظ
2.مفتی و مجتهد و آیه دلالت بر حجیت فتوا دارد نه خبر واحد.
#جواب_مرحوم_آخوند: روات مانند ناقلین فتوا اند آن وقت میپرسیم روایات استحباب و کراهت که نظری به انذار ندارند چه میشود؟
جواب میدهد که از باب عدم قول به فصل چه روایات توأم با تخیف و غیر توأم هر دوحجت اند.
#جواب_استاد: #مرحوم_شیخ (فرائد ج 1 ص 284) میفرماید: مجتهد دو گونه نقل فتوا دارد:
أ-توأم با تخویف است مانند اتقوا عن شرب الخمر لانه موجب للعذاب
ب-روایت را نقل کرده.
صورت اول فتوا فقط برای مقلدینش حجت است نه خود مجتهد.
اما صورت دوم دو قسم است:
1.در روایت تخویف است.
2.نقل و حکایت است.
که قسم اول فقط بر مقلدین حجت است نه بر مجتهد.
اما قسم دوم مجتهد میتواند از نقل شیخ در مبسوط در استنباط خود بهره برداری کند.
پس دلیل اخص از مدعا است حرف ایشان ثابت نمیشود. لذا از #نظر_استاد_اشکال_شیخ بر دلالت آیه وارد است اما #اشکال_استاد بر #شیخ این است چرا شما میگوئید بر مقلدین حجت است و بر مجتهدین حجت نیست؟
#تالی_فاسد_قول این است روایات اخلاقی و اعتقادی توأم با تخویف برای غیر مقلدین شیخ طوسی و بقیه مجتهدین مانند محقق حلّی و.. بهره برداری از آن جایز نباشد و لم یلتزم به أحد.
#سؤال :از وجوب در فتاوا چگونه تخویف فهمیده میشود؟
قلت: شیخ در رسائل فرمود: تخویف یا به دلالت مطابقی است یا به دلالت التزامی چون لازمه وجوب این است که ترکش معصیت و عذاب دارد.
🍃
🌹🍏🍃🌾🌷
🍃🍀🌾🌷➖➖🌷
🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵🔴🌷🍃
🔵⚫️🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
سعید دینی
📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙
@ostadahadi
🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎
#درس_خارج_اصول_چهارشنبه_28/9/97
#جلسه_46
#حجیت_خبر_واحد
#استدلال_به_آیه_ذکر
@ostadahadi
ایۀ ذکر: «فاسألوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون» نحل/43 و انبیاء/7
یکی از ایاتی که برای حجیت خبر واحد استدلال کرده اند آیه ذکر است
دربارۀ دلالت این آیه دو نظریه است:
1- آیه دلالت بر حجیت خبر واحد و حتی فتوا هم دارد و اساسا تخصص را در حرفه را حجت می داند
#صاحب_فصول در ص 276و بسیاری از #متاخرین و #استاد_احدی همین را برگزیده اند
2- منکر دلالت ایۀ ذکر بر حجیت خبرند مثل #شیخ_انصاری_و_آخوند
#استدلال به این آیه منوط به #سه_امر است:
امراول؛ ذکریک مفهوم عامی دارد و شامل قران و علمای هر رشته می شود در هر حرفه ای عده ای متخصص اند متخصصان هر رشته ای را اهل ذکر می گویند
امردوم؛ مورد سوال اعم از اصول و فروع است فسالوا از معاد از نبوت از احکام شرعیه و ....
امرسوم؛ تلازم بین وجوب سوال و وجوب قبول است چون اگر جواب حجیت نداشته باشد سوال لغو است پس امر به سوال دلیل بر حجیت جواب است تا لغویت لازم نیاید نتیجه حجیت جواب این است که اِخبار مخبر حجت شود به لحاظ اینکه ملاک در سوال نیست بلکه ملاک در جواب است جواب را یک نفر می فرماید.
مرحوم شیخ امر اول را نقد کرده است ما گفتیم مراد از اهل ذکر متخصصین جمیع رشته ها هستند ایشان می گوید روایات کثیره ای وارد شده که مراد از اهل ذکر را اهل بیت معرفی کرده اند مثل اینکه امام باقر فرمود نحن مسؤلون در این صورت ایۀ شریفه مربوط به علم است و ربطی به خبر واحد ظنی ندارد چون جوابی که ائمه عهم به سائل بدهند جواب از حکم الله واقعی است واِخبار ائمه عهم مفید علم است لذا بر کسی که از امام معصوم جوابی می شنود واجب است قبول کند چون انها خبر از واقع دارند و علمی حرف می زند
#جواب_استاد به این اشکال: روایات در مقام تفسیر اهل ذکر نیستند بلکه در مقام جری و تطبیق اهل ذکرند مصداق اتم و بارز اهل ذکر ائمه عهم اند نظیر تطبیق آیه والسماء رفعها و وضع المیزان که به امام علی ع تطبیق شده چون میزان کل ما یوزن به حق والباطل است این معنا بر امیرالمؤمنین ع منطبق است
#اشکال_دوم_شیخ: ما قبول می کنیم که اهل ذکر کلیه متخصصین را شامل می شود ولی راوی متخصص نیست کار راوی روایتگری است و بحث ما در حجیت خبراست یعنی خبری که روات نقل می کنند مثل زراره که اینها متخصص نیستند در حالی که بحث ما روی تخصص است.
#جواب: اولا: همانطوری که اخوند فرمود بسیاری از روات ما متخصص هستند نظیر زراره و محمدبن مسلم و ..مجتهد بودند لذا امام صادق ع فرمودند فانهم حجتی علیکم
ثانیا: آیه دلیل بر حجیت جواب است ان جوابی که داده می شود حجت است چون معقول نیست که سوال واجب باشد اما جواب حجت نباشد هروقت علم به جواب حاصل شد می پذیریم و هروقت علم به جواب ندارید نپذیرید و تفحص کنید مثلا می بینید راوی این خبر ضعیف است یا دلالت حدیث مجمل است نپذیرید.
اشکال_سوم: از #آقای_وحید: اشکال روائی است. ان روایتی که در جلسه مامون اتفاق افتاد که در ان جلسه برخی اهل ذکر را دانشمندان یهود و نصارا گرفتند امام رضا ع فرمودند سبحان الله مگر چنین چیزی ممکن است اگر ما به علمای یهود و نصارا مراجعه کنیم مسلما ما را به مذهب خود دعوت می کنند سپس فرمود اهل ذکر ما هستیم نورالثقلین ج 3 ص 57.
از برخورد امام با برخی از علمای محفل به دست می اید که این آیه ربطی به حجیت خبر راوی ندارد بلکه مردم ان زمان را ارجاع به ائمه عهم می دهد انها متخصص واقعی اند باید در تفسیر و در نیازمندی ها به ائمه عهم مراجعه شود.
#جواب: سائل در مجلس مامون آیه فسالوا اهل الذکر را منحصر به علمای اهل کتاب در هر زمان و هر عصری کرد امام با ایشان برخورد کرد که مرجع دین ما، ائمه عهم اند و شما نباید آیه را به نفع اهل کتاب تفسیر کنید اتفاقا در برخی ایات قران خداوند مشرکان را هم به اهل کتاب مراجعه می دهد و از اهل کتاب بپرسید که ایا در تورات و انجیل ایا نامی از پیامبر خاتم ص امده یا نه معنایش این نیست که در هر زمان و هر عصری مردم را به اهل کتاب مراجعه دهیم پس امام رضا ع در مقام تفسیر اهل ذکر نبود بلکه در مقام رد بر کسانی بود که از این آیه استفاده می کردند که در هر عصر و زمانی به باید مردم را به علمای یهود و نصارا ارجاع داد امام می خواهد این را رد کند
#استاد: این آیه دلالت بر حجیت خبر می کند . آیه نبا و نفر و همین آیه را نیز بر حجیت خبر پذیرفتیم.
🍃
🌹🍏🍃🌾🌷
🍃🍀🌾🌷➖➖🌷
🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵🔴🌷🍃
🔵⚫️🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
روایت را از چه کسی بگیریم و حرف چه کسی را قبول کنیم جناب عمری ثقه من است اگر از طرف من چیزی را نقل کرد بدانید که از من نقل کرده است گر چیزی از جانب من گفته بدانید که از جانب من است گوش به حرفش دهید و اطاعتش کنید چون ثقه هست ...من دوباره مثل همین مطلب را از ابا محمد پرسیدم فرمود او و پسرش موثق اند و شبیه همین کلمات را امام بیان فرمودند. مفاد این روایت این است که خبر ثقه حجت است.
#مرحوم_امام خمینی در (تنقیح الاصول ج 3 ص 190) فرمودند: چنین خبری در طوائف اربعه وجود ندارد که راوی اش امامی و عادل و موثق باشد که صحیح اعلائی به آن می گویند چنین روایتی نیست
#جواب_استاد: روایت احمدبن اسحاق گذشت پس چنین روایتی داریم و کلام امام مخدوش شد
#مرحوم_نائینی: منکر تواتر اجمالی است چون می فرماید اگر برروی هر یک از این اخبار دست گذاریم احتمال صدق و کذب می دهد به این نتیجه می رسیم که خبر مقطوع الصدور نداریم لذا از کجا تواتر اجمالی به دست اوردید؟ چون تواتر اجمالی این است که تعداد روایات به حدی باشد که علم به صدور برخی هایش پیدا شود ولو اینکه مشتمل بر مضمون واحد و لفظ واحد نباشد.
#استاد: باید کلام مرحوم نائینی بررسی شود. اقای وحید این اشکال را پذیرفته اند لذا باید برای حجیت خبر واحد از راه دیگری وارد شد.
🍃
🌹🍏🍃🌾🌷
🍃🍀🌾🌷➖➖🌷
🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵🔴🌷🍃
🔵⚫️🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
سعید دینی
📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙
@ostadahadi
🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎
#خارج_اصول_شنبه_97/10/8
#جلسه_51
#حجیت_خبر_واحد_استدلال_به_روایات
@ostadahadi
بحث ما در روایاتی است دلالت بر حجیت خبر ثقه میکند کلیه انظار فقها و علمای اصول مطرح شد. عده ای قائل به تواتر لفظی و معنوی نبودند ولی تواتر اجمالی را قبول کردند مثل مرحوم آخوند و عده ای منکر هر سه تواتر حتی اجمالی اند.
به #نظر_استاد از دو نظر میتوان روایات را دلیل بر حجیت خبر واحد گرفت:
1-راه اول همان راه مرحوم آخوند بود که قائل به تواتر اجمالی بود یعنی از 200 روایت در باب تعارض خبرین و سایر ابواب که طوائف اربعه بودند یقین به صدور روایتی پیدا میکنیم که خبر ثقه را حجت میداند و ااین روایت صحیح اعلائی است. یعنی امامیِ عادلِ ثقه و مجمع علیها است.
آنهایی که منکر این نظرند سؤالاتی دارند:
أ-یکی از سوالها این است که در صحیحه اعلائی حجیت کلیه خبر ثقه را اثبات نکرد بلکه ان خبری که راویش شیعه 12 امامی باشد چون کلمه عنا دارد یعنی از ما یا شیعتنا دارد لذا ثقه اهل سنت و سایر ثقات را شامل نمیشود درحالیکه مدعای ما حجیت مطلق ثقه است؟
#جواب این است که از نظر صغری حق با شماست نام العمری را میبرد یا زراره یا یونس بن عبدالرحمن که شیعه اند لکن کبری عام است مثلا میفرماید فأنهما ثقتان المؤمنان یعنی دو چیز در راوی باید باشد: ثقه باشد و ایمن از دروغ و افترا و اشتباه و غلط باشد. این کبری کلی است نظیر این است مولا به عبدش میگوید أکرم زیدا فإنه عالم که صغری جزئی است اما کبری کلی است (لانه عالم) ما میتوانیم از این کبرای کلی اکرام هر عالمی را اثبات کنیم.
ب-این است که اخبار و روایات گزارش از موضوعات میدهند نه احکام شرعیه مثلا شیخ طوسی از مفید و مفید از کلینی و کلینی از صفار خبر میدهد . خبر ثقه در موضوعات حجت نیست یا اگر حجت باشد بحث ما در احکام شرعیه است و روایات مزبور اشاره دارد به اینکه اگر روات از سوی ما حکم شرعی را نقل کردند بر شما واجب است اطاعت کنید در حالیکه کلینی که حکم شرعی نگفت بلکه گفت صفار برایم نقل کردم نگفت که امام صادق (ع) فرمود نماز جمعه واجب است.
#جواب_استاد : موضوعات دو قسم است :
1)موضوعاتی که در طریق حکم شرعی واقع میشود.
2)موضوعاتی که در طریق حکم شرعی واقع نمیشود بلکه خودش حکم شرعی است. خمر که موضوع الخمر حرام است.
حجیت ثقه مطلق است هردو را میگیرد هر موضوعاتی که در طریق حکم شرعی است و هم موضوعی که خود حکم شرعی است دلیل ما سیره متشرعه است . چون فقها قائل به علم رجالند علم رجال موضوعاتی را که در طریق حکم شرعی واقع میشود بیان میکند. لابد از نظر آنها خبر ثقه حجت است یعنی اگر مفید بگوید کلینی به من خبر داد به لحاظ اینکه مفید حجت است وظیفه داریم اورا تصدیق کنیم.
2-راه دوم که که مختص به برخی بزرگان است و ما (#استاد) هم قبول داریم و آن اطمینان عقلائی است که از کلمه فإنه ثقة مأمون بدست میآید که اگر امام (ع) کلمه مأمون را آورد بخاطر این است که مأمون بودن اشخاص به این است که عقلا به ایشان اطمینان دارند و در مشکلات به ایشان مراجعه میکنند هرکسی که مرجعیت عام مردم را داشته باشد او ثقه مأمون است لذا هم در نظر مبارک امام هادی (ع) و هم امام عسکری (ع) که هر دو صحیحه اعلایی بود به همین مطلب اشاره کرد یعنی مأمون.
🍃
🌹🍏🍃🌾🌷
🍃🍀🌾🌷➖➖🌷
🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵🔴🌷🍃
🔵⚫️🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
سعید دینی
📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙
@ostadahadi
🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎
#خارج_فقه_چهار_شنبه_97/10/12
#جلسه_53
#فصل_فی_النجاسة_نجاست_دم
@ostadahadi
#اصل_دم_طهارت_یا_نجاست است؟
حیواناتی که خون جهنده ندارند پاک اند چه بزرگ مانند نهنگ چه کوچک مانند مگس و مورچه.
ادله طهارت :
1) اجماع قدما و متاخرین مثل اجماع مرحوم شیخ طوسی، ابن زهره ، ابن ادریس، محقق و علامه و شهید اول مفتاح الکرامه ج2 صص 12و 13.
بزرگان این اجماع را پذیرفتند ولی متاخرین اجماع را مدرکی گرفتند به سبب روایات. از تحقیق کلکات علما بدست آورد این اینست که معقد اجماع واحد است که دم ما لا نفس له طاهر و لا ینجس بالموت. لذا با معقد وحدت اجماع میتوان این اجماع را کاشف از رضایت معصوم 0ع) گرفت چنانکه در اصول بیان شد.
2) سیره متشرعه: مدعیان این سیره متشرعه همان افرادی هستند که در دلیل قبل نام برده شد چون فقها به طهارت دم مالیس له نفس سائله فتوای به طهارت دادند لذا سیره عملی فقها و اصحاب امامیه بر طهارت است .
3) روایات چند طائفه است:
1- طایفه اول: مربوط به انفعال آب است انفعال آب به حیوانی است خون جهنده دارد لازمه اش این است که حیوانی که خون جهنده ندارد باعث نجاست آب نمیشود.
(موثقه حفص بن غیاث) وَ أَخْبَرَنِي الشَّيْخُ أَيَّدَهُ اللَّهُ تَعَالَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِيَاثٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ: لَا يُفْسِدُ الْمَاءَ إِلَّا مَا كَانَتْ لَهُ نَفْسٌ سَائِلَةٌ. (الاستبصار ج 1 ص 26 الكافي ج 1 ص 3 _تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان) ؛ ج1؛ ص231)
2- طایفه دوم: روایات خاص ( یعنی درباره سوسک پشه ملخ و.. ) سوال شد اگر در آب بمیرد آیا نجس میشود امام (ع) فرمود اشکالی ندارد.
مَا أَخْبَرَنِي بِهِ الشَّيْخُ أَيَّدَهُ اللَّهُ تَعَالَى عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ قَالَ: سُئِلَ عَنِ الْخُنْفَسَاءِ وَ الذُّبَابِ وَ الْجَرَادِ وَ النَّمْلَةِ وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِكَ يَمُوتُ فِي الْبِئْرِ وَ الزَّيْتِ وَ السَّمْنِ وَ شِبْهِهِ قَالَ كُلُّ مَا لَيْسَ لَهُ دَمٌ فَلَا بَأْسَ بِه.(الاستبصار ج 1 ص 26.)
3- طایفه سوم: روایاتی که درباره نماز وارد شده است که اگر خون پشه یا بول برخی از پرندگان که خون جهنده ندارند در لباس نمازگزاری باشد مانع نماز است امام فرمود : خیر.
صحیحه حلبی قال سألت اباعبدالله (ع) عن دم البراغیث یکون فی الثوب هل یمنع من الصلاة فیه قال (ع) : لا.
صحیحه السكوني عن أبي عبد اللّٰه (ع): «إن علياً (ع) كان لا يرى بأسا بدم ما لم يذك يكون في الثوب فيصلي فيه الرجل. يعني دم السمك»( الوسائل باب: 23 من أبواب النجاسات حديث: 2.)
اشکال بر این طایفه سوم شده این روایات مربوط به خونهایی است در نماز معفو است مثلا اگر کمتر از درهم باشد در نماز معفو است اگر خون ماهی باشد یا بول خفاش در نماز باشد معفو است اشاره ای به طهارت ندارد.
#جواب_استاد : اشکال وارد نیست برای اینکه مسأله معفو بودن نسبت به حیواناتی است که خون جهنده دارد در آنجا دلیل خاص بر نجاست خون است و لذا بحث میشود آیا خون نجس در لباس نمازگزار به چه اندازه مانع نماز نیست و معفو است اگر عموم کل دم نجس ثابت میشد حق با مستشکل بود دم براغیث و سمک را می گرفت آن وقت منظور روایت همان معفو بودن خون میشد ولی ثابت شد چنین عموم و اطلاقی ندارد اصل در دم طهارت است نجاست دم دلیل خاص می خواهد لذا باید اول نجاست دم ثابت شود آنگاه بررسی شود چقدر از این دم معفو است.
برخی از فقها اینجا قائل به تخصص اند می فرمایند که اگر کل دم نجس ثابت شود این روایت مخصص کل دم نجس است؛ کل دم نجس الا دم السمک و...
عموم دم نجس برای دم سائله باشد سمک و برغوث و ... تخصصا خارج است.
#اشکال : تخصص در جایی است که خروج موضوعی باشد درحالیکه در اینجا وحدت موضوع است در اینجا موضوع دم حیوان است منتها دم حیوان سه قسم است: 1- خون جهنده دارد. 2- خون جهنده ندارد. 3- خونی است که ربطی به این سائل و غیرسائل ندارد موضوع دیگری ندارد مثل حیض و نفاس.بنابراینن اصل دم طهارت است برای نجاست دم نیاز به ادله خاص است برای دم غیر سائله ادله خاص نداریم.
در روایات داریم روز عاشورا هر سنگی را برمی داشتند خون غلیظ بود آیا این خون نجس است خیر؟ چون این ایت الهی و معجزه است و از بدن خارج نشد و کذا ماکان من غیرحیوان کالموجود تحت الاحجار عند قتل عند قتل سید الشهدا .
سعید دینی
📗📙📕📗📙📕📗📙📕📗📙
⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
@ostadahadi
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
🍃🌾🌷🍃
🌾🌷🍃
🌷🍃
#خارج_فقه_سه_شنبه_97/12/21
#جلسه_91
#فصل_فی_النجاسة_بررسی_عصیر_عنبی _ _
@ostadahadi
یکی از دلائلی که دربارۀ نجاست عصیر عنبی قبل از ذهاب ثلثین شده این است که در روایت اطلاق خمر بر عصیر عنبی شده است یکی از نام های عصیرعنبی پخته شده بُختُج است یعنی مِی پخته شده (البختج: العصير المطبوخ. و أصله بالفارسيّة: «مى پخته»، أي عصير مطبوخ.)
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ مِنْ أَهْلِ الْمَعْرِفَةِ بِالْحَقِّ يَأْتِينِي بِالْبُخْتُجِ وَ يَقُولُ قَدْ طُبِخَ عَلَى الثُّلُثِ وَ أَنَا أَعْلَمُ أَنَّهُ يَشْرَبُهُ عَلَى النِّصْفِ أَ فَأَشْرَبُهُ بِقَوْلِهِ وَ هُوَ يَشْرَبُهُ عَلَى النِّصْفِ فَقَالَ لَا تَشْرَبْهُ فَقُلْتُ فَرَجُلٌ مِنْ غَيْرِ أَهْلِ الْمَعْرِفَةِ مِمَّنْ لَا نَعْرِفُهُ يَشْرَبُهُ عَلَى الثُّلُثِ وَ لَا يَسْتَحِلُّهُ عَلَى النِّصْفِ يُخْبِرُنَا أَنَّ عِنْدَهُ بُخْتُجاً عَلَى الثُّلُثِ قَدْ ذَهَبَ ثُلُثَاهُ وَ بَقِيَ ثُلُثُهُ نَشْرَبُ مِنْهُ قَالَ نَعَمْ. (الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج6 ؛ ص421)
روایت هم موثقه است موثقه معاویه ابن عمار قال سالت ابا عبدالله ع عن الرجل من اهل المعرفة بالحق پرسیدم دربارۀ مردی که از اهل معرفت به حق بود یعنی شیعه علی ع بود یأتینی بالبختج می پخته شده را به من داد و یقول ادعا کرد قد طبخ علی الثلث دو ثلثش رفته و یک ثلث باقی مانده است وأنا اعرفه من اورا می شناسم که انه یشربه علی النصف می دانم عصیر عنبی را که نصفش از بین رفته باشد شرب می کند فقال خمرٌ لا تشربه فرمود این بختج خمر است واز ان ننوش قلت گفتم الرجل من غیراهل المعرف ممن لا نعرفه یشربه علی الثلث و لا یستحله النصف ....قد ذهب ثلثاه و بقی ثلثه یشرب منه؟ من گفتم حال اگر مردی مسلمان نیست ولی می دانیم که ایشان عصیر عنبی را برای فروش می گذارد و به ماهم می گوید که بختج است و من شک دارم که ایا ذهاب ثلثین شده یا نشده؟ امام فرمود: قال نعم می توانی بخوری اما انجایی که علم داری نمی توانی بخوری.
#تقریب_استدلال: امام صادق ع برعصیرعنبی پخته شده اطلاق خمرکرد دراینجا دوعقیده است:
1- برخی فقها مثل مهذب البارع معتقدند که نام حقیقی بختج خمراست.
2- برخی دیگرمعتقدند که نام تنزیلی بختج خمراست یعنی بختج حکم خمررا دارد و نازل منزلۀ خمراست. خمر شربش حرام است و نجس . ان اسم الخمر حقیقة فی عصیرالعنبی اجماعا اجماع براین است که واقعا عصیر عنبی قبل از ذهاب ثلثین را خمر می نامند
فقها جوابهایی دادند که هرکدام از انها یک تحلیل زیبایی از حدیث شناسی است:
#اشکال_و_جواب_اول: روایت موثقۀ معاویة ابن عمار از نظرنقل متعارض است در کتاب کافی و وافی وسائل الشیعه خالی از کلمۀ خمراست ولی در کتاب تهذیب شیخ کلمۀ خمر را دارد ترجیح با کافی است چون کافی به نظرفقها و روات اضبط و اتقن از تهذیب است وقتی کافی مقدم شد دیگر این حدیث مفید استدلال بر نجاست عصیرعنبی نیست چون به عصیرخمرگفته نمی شود خمر نجس است ولی عصیرکه دیگر نجس نیست .
ان قلت برخی از فقها: روایت شیخ برروایت کلینی ترجیح دارد چون دراینجا دوران بین زیاده و نقیصه پیش امد برای تهذیب اصالة عدم زیاده جاری است چون شک دارم ایا نسخه نویس تهذیب کلمۀ خمر را زیاد کرده در نسخه اش یا نه اصل عدم زیاده جاری می کنم و اصل عدم نقیصه هم در طرف کافی جاری است شک می کنم که ایا کلینی گرفتارنقیصه شده و کلمه خمر را انداخته اصل این است که ایشان گرفتارنقیصه نشده است . ریشۀ هردو اصل، عدم غفلت است در دوران بین ایندوتا اصل عدم زیاده مقدم است چون معمولا وقتی که می نویسیم سِقط از قلم ایجاد می شود ولی زیاده و اضافه ایجاد نمی شود لذا اصل عدم زیاده مقدم است و تهذیب مقدم می شود و دیگر تعارض نقلین پیش نمی اید .
#جواب_استاد: این قاعده نزد ما مسلم نیست چون دلیل اعتبارندارد علاوه براینکه در برخی جاها اصل عدم نقیصه مقدم براصل عدم زیاده است ان جائی که سلسلۀ روات بیشترباشند و ناقلین زیاد باشند احتمال سقط و افتادگی بسیار ضعیف است اتفاقا نقل کافی بیش از نقل شیخ است لذا نقل کافی مقدم است.
راه حل 2/ از حاج اقا رضا همدانی: درجلسۀ بعد
🌷🍃
🌾🌷🍂
🍃🌾🌷🍃
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
سعید دینی
📗📙📕📗📙📕📗📙📕📗📙
⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
@ostadahadi
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
🍃🌾🌷🍃
🌾🌷🍃
🌷🍃
#خارج_اصول__یکشنبه_97/12/26
#جلسه_97
#ادله_برائت_
#بیانات_علما__
@ostadahadi
#وجه_دوم: #راه_حل_دوم اشکال از مرحوم اصفهانی: در قران ما تحقیق کردیم هرکجا ماکان (ما کنا) آمده به معنای نفی شایستگی از مقام ربوبیت است پس معنای ماکنا معذبین این است که خداوند شایسه آن نمی داند که بدون بیان کسی را عقاب کند قهرا ایه ارشاد به قبح عقاب بلا بیان است
برخی از علمای اصولی در تعریف قاعده فرمودند لن یعذب ما عذبنا احدا الا بعد بعث الرسول در این صورت مفاد ایه مربوط به عذاب استیصال بود و ربطی به شایستگی و لیاقت نداشت ولی خداوند ماکنا فرمود این جمله مثل کان الله علیما حکیما منصرف از زمان است یعنی ربطی به امم ماضیه ندارد بلکه اشاره به سنت قطعی خدا دارد لذا دلالت بر استمراردارد پس سنت قطعی خدا این است که بدون بیان، هیچ کسی را عذاب نمی کند اشاره به قاعده قبح عقاب بلا بیان دارد
#جواب_استاد:
#جواب_نقضی: ایه33 سورۀ انفال می فرماید: وما کان الله لیعذبهم وانت فیهم مفاد ایه نفی عذاب فعلی است نه نفی لیاقت و شایستگی. چون وجود پیغمبردر جمع مومنان و مشرکان و منافقان باعث شده است که خداوند مشرکین و منافقین را گرفتارعذاب استیصال نکند پس اینها مستحق عذاب بودند شایستۀ عذاب بودند درحالی که خداوند نفی عذاب می کند قطعا نفی استحقاق عذاب نیست بلکه نفی عذاب فعلی است از باب تکریم پیغمبر، عذاب فعلی را برمی دارد
واما #جواب_حلّی: سنت یا عادت یا سیره نسبت به عذاب استیصال درست است یعنی سنت قطعی خدا این است که بدون بیان عذاب نمی فرستد ولی نیازبه قرینه دارد باید دلیل محکمی بیاریم که رسول در ایه به معنای بیان است و بعث رسول کنایه از بیان و تبلیغ احکام است تا ایه ارشاد به قبح عقاب بلا بیان باشد درحالی که علمای تفسیر می گویند بعث رسول به معنی اتمام حجت است یعنی عذاب استیصال مبتنی براتمام حجت است از قبیل لیهلک من هلک عن بینة است پس ایه ربطی به قاعده قبح عقاب بلا بیان ندارد
واما فرمودند که ماکنا منصرف از زمان است این حرف تمام نیست چون کان در قران دو قسم است تارة دارای متعلَّق زمانی است که قطعا کان دارای زمان است مثل کلمۀ عذاب. عذاب زمانی است یا در دنیاست و یا در آخرت است لذا کان نمی تواند منصرف از زمان باشد و اخری متعلَّق کان زمانی نیست مثل آن جائی که فاعل کان الله باشد در آنجا کان تامه منصرف از زمان است و دلالت برزمان ندارد مثل کان الله علیما خبیرا» لذا همیشه نمی شود گفت که کان زمان ندارد.
#وجه_سوم: و#هو_المختار: از راه قیاس اولویت است. کسانی که می گویند خداوند در امت گذشته قبل از اقامۀ حجت و بیان کسی را عذاب نمی کرد و این آیه مربوط به امم ماضیه هست چنانکه علامه در المیزان و اقای جوادی در تسنیم هم دارد به طریق اولی در اخرت هم عذاب نمی کند عذاب اخروی برحکم مجعول جزما منتفی است چون اگربنا باشد که عذاب اَهون، قبیح باشد قهرا عذاب اشد به اولویت قطعیه قبیح است براساس قران و روایات عذاب دنیا اهون از عذاب آخرت است چون عذاب دنیا لحظه ای می اید و انسان می میرد دردی احساس می کند و فارغ از درد می شود اما عذاب آخرت مرگ و حیات نیست لا یموت فیها و لا یحیی از این جهت عذاب قیامت اشد است چون مرگ و حیات نیست بلکه همواره در عذاب می ماند
#ملاک_اولویت_قطعیه: این است که از ضعیف به قوی می رسد نظیر اینکه فرمودند فلا تقل لهما اف. اف به والدین حرام است پس شتم و زدن به طریق اولی حرام است این اولویت قطعیه است و ملاک حجت دارد لذا روایت علینا القاء الاصول و علیکم التفریع فرمودند که یکی از فروعات همین قیاس اولویت قطعیه است. این راه را مرحوم امام هم در تنقیح الاصول ج 3 ص 209 رفته است
تنها مشکلی که باقی می ماند دراین آیه این است که از آیه استفاده می شود که در صورت عدم بیان ارتکاب شبهه حکمیه جایز است مثلا شک کردید توتون حرام است یا نه می توانید شرب کنید اما محدثین ما در شبهات تحریمیه قائل به وجوب احتیاط هستند از آیات و روایات احتیاط واجب را اثبات می کنند و می گویند لازمۀ وجوب احتیاط عدم جواز ارتکاب است. آن وقت دلیل اخباریین بر آیۀ شریفه حکومت پیدا می کند چون حکومت نفی موضوع بواسطۀ دلیل تعبدی است. اخباری با تعبد به آیات و روایات حکم به وجوب احتیاط می کند پس بیان آمده و دیگرلابیان نیست لذا مقدم برآیۀ مورد بحث ما می شود. این بحث در مباحث اخباری بحث می شود که ایا اخباری وجوب احتیاط را از ایات و روایات می تواند استنباط کند یانه؟
🌷🍃
🌾🌷🍂
🍃🌾🌷🍃
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
سعید دینی
📗📙📕📗📙📕📗📙📕📗📙
⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
@ostadahadi
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
🍃🌾🌷🍃
🌾🌷🍃
🌷🍃
#خارج_فقه_یک_شنبه_97/12/26
#جلسه_94
#فصل_فی_النجاسة_بررسی_عصیر_عنبی_غلیان_
@ostadahadi
#مرحوم_خوئی معتقد بودند روایات حماد اطلاق ندارد شامل غلیان عصیر بنفسه نمی شود که گذشت
#جواب_استاد: این است که مخالف با مبنای خود شما در اصول است که در تعریف اطلاق فرمودید که اطلاق رفض القیود است یعنی اطلاق ترک قیود است این مبنا در حدیث حماد کاملا پیاده می شود چون امام ع فرمودند لا یحرم العصیرحتی یغلی و هیچ قید نیاورد و نفرمود که یغلی بنار او بشمس
همین اندازه که قیدی ذکر نکرد می شود مطلق. نیاوردن و رها کردن قیود می شود مطلق.
#ان_قلت: در برخی از روایات غلیان مقید به نار شده است اگر تقیید در مقام وصف باشد مفهوم ندارد ولی اگر تقیید در مقام تحدید باشد مفهوم دارد مثل اکرم العالم که مفهومش لا تکرم الجاهل است در صحیحۀ عبدالله بن سنان امام صادق در مقام تحدید غلیان فرمودن کل عصیر اصابته النارفهو حرام هراب انگوری که اتش به ان اصابت کند حرام است اصل در قیود احتراز است نه توضیح پس قید نار احترازی است خارج کرد غلیان به نفسه را پس غلیان بنفسه عصیر را حرام نمی کند بلکه غلیان بواسطۀ آتش عصیر را حرام می کند لازمۀ جمع بین روایت حماد با روایت عبدالله بن سنان این است که مطلق را برمقید حمل کنیم یعنی کلمۀ یغلی که مطلق است با کلمۀ نار که در روایت است مقید شود بگوئیم مراد امام از یغلی همان غلیان به سبب نار است که می شود همان حمل مطلق برمقید.
#قلت: اولا: ذکرکلمۀ النار در صحیحه از باب تغلیب است نه از باب تحدید چون غالبا غلیان عصیربواسطۀ ناراست هم در میان عرف و هم در میان کارخانجات وقتی می خواهند از اب انگور سرکه بسازند یا چیزدیگری اورا با آتش به جوش می اورند لذا امام ع به اعتبار قید غالبی فرمود اصابته النار.
ثانیا: هم روایت حماد و هم روایت عبدالله ابن سنان هردو مثبتین هستند و بینشان تنافی نیست لذا حمل وطلق بر مقید معنا و وجهی ندارد چرا که حمل مطلق بر مقید در جائی است که متنافی باشند .
ان قلت: روایت حماد انصراف دارد و منصرف به ناراست یغلی یعنی یغلی بنار چون غلیان بنفسه فرد نادراست اما غلیان بسبب آتش یا خورشید در میان مردم بسیار را یج است قطعا غلبة الوجود عامل انصراف ظهور می شود وقتی غلیان به آتش زیاد است باعث می شود که ظهوریغلی همان آتش باشد و مطلق نباشد و شامل بنفسه نمی شود
#قلت: انصراف دو قسم است:
1- انصراف بدوی که براثر کثرت استعمال و غلبة الوجود است چنین انصرافی ظهورسازنیست ادلۀ حجیت ظهور، چنین ظهورانصرافی را نمی گیرد
2- انصراف حاقّی همان انس ذهن به معناست دراین صورت مشمول ادلۀ حجیت ظهورمی شود مثل اینکه کلمۀ صلاة انصراف به ارکان مخصوصه دارد نه دعا این انصراف بدوی نیست بلکه همان ظهوری است که صلاة در ان معنا پیدا کرد و ذهن ما هم به این معنا مانوس شد لذا حجت است .
پس اساسا نمی توانیم قبول کنیم که بنفسه را کنار گذاریم پس حق با قول مشهوراست.
🌷🍃
🌾🌷🍂
🍃🌾🌷🍃
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴