eitaa logo
دروس استاد احدی حفظه الله تعالی
108 دنبال‌کننده
44 عکس
10 ویدیو
136 فایل
این کانال جهت نشر دروس خارج فقه و اصول استاد می باشد. ارتباط با ادمین sd1251356@
مشاهده در ایتا
دانلود
خارج اصول خبر واحد جلسه58.mp3
6.47M
خارج اصول ادله حجیت خبر واحد جلسه58
خارج فقه نجاسات جلسه56.mp3
5.69M
خارج فقه عدم اکل دم متخلف ذبیحه. جلسه56
دوستان نماز اول ماه فراموش نشود
سعید دینی 📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙 @ostadahadi 🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎 /10/17 @ostadahadi از اشکال دور استصحاب بود پیش از نزول ایات ناهیه سیره عقلا بر حجیت خبر ثقه بود پس از نزول ایات ناهیه عمل به ظن شک میشود که آیات حجیت سیره همچنان ادامه دارد یا نه؟ استصحاب بقا حجیت سیره جاری است. این است که ملاک حجیت استصحاب اخبار لاتنقض است قبل از هر چیزی باید حجیت خبر ثقه را ثابت کنیم و گرنه تمسک به استصحاب برای حجیت سیره تمام نیست چون اگر بخواهیم حجیت خبر ثقه را بوسیله سیره تمام کنیم همان دور برمی گردد. آخوند این بود که در دوران بین تخصیص و نسخ، تخصیص مقدم بر نسخ است اشکال این جواب این است که تقدیم تخصیص، متوقف بر تمامیت حجیت خاص دارد و فرض بحث ما این است که حجیت خاص تمام نیست یعنی سیره عقلا برعمل به خبر ثقه از سوی شارع امضا نشده وقتی حجیت سیره مورد امضاء شارع نیست شما چگونه سیره را مخصص عموم آیات ناهیه عمل به ظن قرار می دهید. در نهایة الافکار اشکال دیگری بر سیره عقلائیه دارد ایشان می فرماید ما قاعده داریم که اگر یکی از این دو دلیل دارای مقتضی تام و دلیلیتش تنجیزی بود و دلیل دیگری دارای اقتضای ناقص و دلیلیتش تعلیقی بود بین این دو دلیل تعارض و تمانع واقع نمی شود چون دلیل تنجیزی موضوع آن دلیل تعلیقی را از بین می برد ان وقت مانعیت دلیل تعلیقی محال می شود . این کبری و قاعده در بحث ما پیاده می شود در اینجا عموم آیات ناهیه دلیل تنجیزی است چون اقتضایش تام است عام به عنوان عام ذاتا اقتضا حجیت دارد احل الله البیع ذاتا همه بیعها را میگیرد اوفوا بالعقود ذاتا همه عقدها را شامل میشود و معلَق بر وجود سیره نیست اما سیره عقلائیه اقتضایش تعلیقی است یعنی اگر حجیت سیره عقلائیه برای اثبات حجیت خبر ثقه بخواهد اقتضایش تمام باشد مشروط به عدم رادعیت عموم آیات ناهیه است. پس حجیت سیره تعلیقی شد هر کجا شرط برمی دارد تعلیقی میشود لذا سیره مانعیت ندارد جلوی عموم آیات ناهیه نمی ایستد و عموم آیات ناهیه تنجیزی است. پس همواره آیات ناهیه حجیت خبر ثقه را از کار می اندازد هیچ چیز هم نمی تواند جلویش بایستد حتی سیره عقلا. لذا حق ندارید سیره عقلا را مخصص عموم آیات ناهیه کنید. صاحب نهایة الدرایة به میدان آمد و فرمود: اتفاقا مقتضای حجیت عموم هم تعلیقی است نه تنجیزی چون دلیل حجیت عموم را باید پیدا کنیم دلیل حجیت عموم سیره عقلائیه است چراکه عقلای عالم به ظواهر عموم عام عمل می کنند. لذاست که می گویند همه گفتند چراکه عموم را قبول دارند منتهی یک شرط می گذارند به شرط اینکه خبر ثقه ای برخلاف عام نباشد پس اصالة العموم معلق بر عدم وجود خبر ثقه برخلافش شد لذا آقا ضیا نمی تواند مزاحمت سیره را از آیات ناهیه بردارد همچنان مزاحمت و تمانع بین سیره و عموم ایات ناهیه هست و دور بر گشته و حل نشد. : مرحوم آخوند تمانع بین عموم آیات ناهیه و سیره را پذیرفت اما با استصحاب و تقدم تخصیص بر نسخ حل کرد . مرحوم آقا ضیا تمانع را از بین برد و برداشت چراکه تعلیقی است ولی عموم آیات تنجیزی است تعلیق با تنجیز تمانع ندارد . مرحوم اصفهانی تمانع را اثبات کرد و برگرداند. (انصرافی که در کفایه هست اینجا یعنی آیات ناهیه نسبت به خبر ثقه انصراف دارد ) 🍃 🌹🍏🍃🌾🌷 🍃🍀🌾🌷➖➖🌷 🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @ostadahadi 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵🔴🌷🍃 🔵⚫️🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
سعید دینی 📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙 @ostadahadi 🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎 /10/18 @ostadahadi در مصباح الاصول ج 2 ص 199 آنجا که می فرماید ثانیا؛ آیات ناهیه عمل به ظن مولوی نیست و ارشادی است لذا نمی تواند رادع سیرۀ عقلا باشد رادعیت آیات در صورتی است که نهی از عمل به ظن مولوی باشد ولی به نظرایشان نهی از عمل به ظن ارشادی است و لاتقف ما لیس لک به علم ارشادی است یا ان الظن لا یغنی ...ارشادی است و مولوی نیست . : می فرماید که دفع ضررمحتمل عقلا واجب است عقل، بدست آوردن امنیت از عقاب را لازم می داند خداوند با آیات ناهیه مارا به آن حکم عقلی ارشاد کرد یعنی عمل به غیر علم نکنید عمل به ظن نکنید چون دفع ضررمحتمل واجب است و عمل به ظن ممکن است شمارا وادار به یک عملی کند که در قیامت مُعاقَب شوید. وقتی حکم آیات ارشاد به عقل بود قابل تخصیص نیست چون حکم عقلی تخصیص برنمی دارد لذا نمی توان گفت ان الظن من الحق شیئا الا الظن الفلانی. دیگرتخصیص نمی خورد. در پایان می نویسد حالِ خبر بعد از قیام سیره بر عمل به خبربا آیات بعد از انکه ارشادی دانستیم حال امارات با اصول عملیۀ عقلیه است همانطوری که امارات بر اصول عقلیه ورود دارند خبر ثقه هم بر آیات ناهیه ورود دارد مثلا در اصول عقلیه قبح عقاب بلا بیان جاری است وقتی اماره امد اماره بیان است ولابیان نیست لذا موضوع اصول عقلیه رفت. دراینجا هم آیات ناهیه موضوعش دفع عقاب محتمل است وقتی خبر ثقه آمد مارا از عقاب حفظ می کند پس با وجود خبر ثقه آیات ناهیه موضوع ندارد لذا خبر ثقه بر آیات ورود دارد. : اولا: روایات مفسر آیات ناهیه به حدی است که حرمت عمل به ظن را مولوی می کند به عنوان نمونه فرمود حق الله علی الاعباد ان یقفوا عند مالا یعلمون. حق خداوند بر بندگانش این است در جائی که علم ندارند توقف کنند. چیزی که حق الله شود یک تکلیف می شود. ثانیا: نظرشما این است که پیروی از ظن و غیر علم عقلا قبیح است واین آیات ناهیه مارا به حکم عقلی ارشاد می کند لذا ارشادی است نه مولوی.اشکال ما این است که عقل ظلم به نفس یا دیگران را قبیح می داند و شرع هم حکم به حرمت ظلم کرد و این حرمت ظلم هم حرمت مولوی است یا عقل فحشا را قبیح می داند شارع حکم به حرمت ارتکاب فحشا کرد و این حرمت هم مولوی است یا عقل بغی(تجاوزبه حقوق دیگران) را قبیح می داند و شارع هم این بغی را حرام می داند پس هرجا حکم عقل بود و شارع هم نظر داد دلیل بر ارشادی نیست.( ارشادی جایی است که قبل از شرع حکم عقلی مثل کتب علیکم الصیام و ...نبود بعد حکم عقلی امد که پس تبعیت از مولا واجب است و سپس حکمی امد که مثلا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول این حکم ارشادی است نه مولوی چون قبلا عقل حکم کرده بود که تبعیت از مولا واجب است لذا گفتند حکم ارشادی در طول حکم شرعی است نه در عرض )درواقع جواب ما یک جواب نقضی است. ثالثا: ورود خبر ثقه بر آیات ناهیه از نظرما قبول نیست چون شما می خواهید حجیت خبرثقه را توسط سیره اثبات کنید هنوز سیره حجیتش اثبات نشده است می فرمایید خبر ثقه ورود برایات ناهیه دارد این حرف شما جور در نمی¬آید راه حل دیگری دارد: در نهایه الدرایه ج 2 ص 236 تا 238 و در همانجا حواله داده به باب استصحاب ج 3 ص 29 البته ما بخش استصحاب را می اوریم. ایشان دو وجه ارائه داده: 1) : آیات ناهیه عمل به ظن صلاحیت رادعیت از سیره را ندارد چون سیره او را تخصیص می¬زند به لحاظ اینکه هر عاقلی از سیره پیروی می¬کند مگر اینکه آن سیره ردع شده باشد مادامی که سیره رادع ندارد عقلا به سیره عمل می کنند رئیس العقلاهم شارع است قبل از نزول قران شارع یعنی پیامبر به سیره عمل می کرد همۀ مردم به خبر ثقه عمل می کردند پیغمبر هم عمل می کردبعداز آیات ناهیه هم نمی دانیم که این آیات رادع سیره هست یا نه از انجائی که شارع رئیس العقلاست نباید این آیات رادع سیره باشد بلکه از باب اینکه سیره خاص است آیات ناهیه را تخصیص می¬زند. مرحوم حائری از باب استصحاب می امد ولی ایشان از راه استصحاب نیامد بلکه از باب رئیس العقلا بودن شارع وارد شد. 2) : یوید بل یؤکّد که بین آیات ناهیه و سیره مغایرت است. این وجه تقریبا مرحوم خوئی را هم رد می کند. موضوع آیات ناهیه اتباع از ظن من حیث انه ظن است موضوع سیره، عمل به خبر ثقه من حیث انه ثقه است. پس دو موضوع مستقل هستند. لذا آیات ناهیه عمومیت ندارند شامل خبر ثقه نمی شود پس خبر ثقه خروج تخصصی از آیات ناهیه دارد چون موضوع خبر ثقه، ثقه بودن است اما موضوع آیات ناهیه عدم علم است لذا خبر ثقه خروج موضوعی و تخصصی دارد پس از اول آیات ناهیه خبر ثقه را شامل نمی شود. 🍃 🌹🍏🍃🌾🌷 🍃🍀🌾🌷➖➖🌷 🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @ostadahadi 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵🔴🌷🍃 🔵⚫️🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
سعید دینی 📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙 @ostadahadi 🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎 /10/17 @ostadahadi (مسألة 2): المتخلّف في الذبيحة و إن كان طاهراً، لكنّه حرام إلّا ما كان في اللحم ممّا يعدُّ جزءاً منه. در مسالۀ قبل ثابت شد که از نظر فقها پاک است اکنون دربارۀ جواز خوردن دم متخلف بحث می کنیم که جایز است یانه؟ دو فتوا هست: 1) شیخ یوسف بحرانی در حدائق ج5 ص 45می نویسد که: دم متخلف خوردن اشکالی ندارد و 3 دلیل اقامه کرد أ‌- آیۀ 28سورۀ انعام: قل لا اجد ما فی اوحی الیّ محرّما علی طاعم یطعمه الا ان یکون میتةً او دما مسفوحا ایشان از استفاده می کند یعنی انتفاء عندالانتفاء. آیۀ شریفه اکل حرام را منحصر در مردار خون مسفوح و لحم خنزیر کرد. مفهومش این است که در غیر اینها مثل دم متخلف خوردنش حلال است. ب‌- اتفاق اصحاب ت‌- روایات محرمات ذبیحه است: اگر گوسفندی ذبح شود چه چیزی از او حلال یا حرام است معلوم می شود که دم متخلف اشکالی ندارد : هر3 دلیل مخدوش است : زیرا؛ اولا: حصر در آیه حقیقی نیست بلکه اضافی است و نسبت به زمان نزول ایه 3 تا از محرمات را نام برد چون در زمان نزول ایه، یهودیان برخی اغذیه را برای خود حرام کرده بودند و خداوند این ایه را نازل کرد که محرمات میته و دم و لحم خنزیر است و انچه شما حرام کردید از نظر ما حرام نیست پس این حصر اضافی است نه حقیقی. ثانیا: اگر حصر درایه حقیقی باشد لازمه اش تخصیص اکثر است چون اغذیه حرام بسیارند و فقط محدود به این 3مورد نیست واگر محصور به این 3مورد کنیم تخصیص اکثر لازم می اید که مستهجن است ثالثا: اگرحصر حقیقی باشد لازمه اش این است که فتوادهیم به اکل دم غیر مسفوح یعنی نه تنها دم متخلف اکلش جایز است بلکه هردمی که مسفوح نباشد اکلش جایز است درحالی که لم یقل به احد و اصحاب: اگرمنظور شما از این اتفاق اجماع محصل است ما قبول نداریم چون خیلی از فقها فتوابه حرمت اکل دم متخلف داده اند از جمله صاحب جواهر و شیخ طوسی . واگر مراد شما اجماع منقول است که حجت نیست و: اگرچه نسبت ره دم متخلف ساکت است و لسان نداردولی روایت باب اطعمه اطلاق دارد و از اطلاقش می توانیم استفاده کنیم که خوردن دم متخلف حرام است و حلال نیست. دو روایت معتبره به عنوان نمونه 1. روایت ابراهیم ابن عبدالحمید که حضرت فرمود 7 چیز از گوسفند حرام است در اولین مورد فرمود دم. 2. روایت ابن ابی عمیرازعن بعض اصحابنا عن ابی عبدالله ع که فرمود گوسفند 10 چیز خورده نمی شود الفرس یعنی غائط و الدم . لذا روایات اطعمه و اشربه استثنائی و تقییدی نیامده و نمی توانیم خون متخلف را استثنا کنیم علاوه براینکه ایۀ حرمت علیکم المیتة و الدم مطلق است. مطلق دم را حرام کرد لذا هیچ دلیلی بر جواز اکل دم متخلف نداریم : از یک طرف دم متخلف را پاک می دانید و حکم به نجاستش نمی کنید و از سوی دیگر اکلش را حرام می دانید کاملا مخالف با ملازمه است چون عقلا بین ایندوتا ملازمه است لازمۀ طهارت دم متخلف جواز و حلیت اکل است. : ملازمۀ عقلیه بین مقدمه و ذی المقدمه است بین دو حکم ملازمۀ عقلیه جاری نیست. در کفایه ج 1 قانون استلزامات بیان شد و ثابت شد که شارع مقدس اکل دم متخلف را اجازه نداد پس هیچ ملازمه ای بین طهارت دم متخلف و حلیتش نیست. فقط یکجا استثنا شده در صورتی که خون داخل گوشت باشد و جزئی از لحم شده باشد درانجا ضرورتی ندارد. مثل جگر. (مسألة 3): الدم الأبيض إذا فرض العلم بكونه دماً نجس كما في خبر فصد العسكري (صلوات اللّٰه عليه) «1» و كذا إذا صبّ عليه دواء غيّر لونه إلى البياض.
: اگر کسی یقین دارد به اینکه خون بود در این صورت نجس است چون اولا معاقد اجماع در بارۀ نجاست دم مطلق است حتی خون ابیض را هم می گیرد ثانیا اطلاق نجاست دم فرقی بین خون سفید و سرخ نمی گذارد ثالثا رنگ و تغییر ان در نجاست دم تاثیری ندارد . رابعا عدم قول بالفصل جاری است یعنی بین خون سفید و خون سرخ فقها فرقی نمی گذارند نام این عدم قول به فصل را همان اجماع مرکب می گذارند خامسا در روایتی امده است که امام عسکری ع را فصد رگ کردند در روایت بحار مجلسی امده و خرج منه دم ابیض کانه الملح. ازامام عسکری خون سفیدی بیرون امد شبیه نمک در روایت کافی امده خرج مثل لبن الحیب از امام خونی شبیه شیر خارج شد. معمولا وقتی فصد می کنند رنگ خون سفید می شود لذا از حضرت پرسیدند که ایا نجس است یا نه حضرت فرمود بله نجس است . پس رنگ عامل تغییر حکم نمی شود. (مسألة 4): الدم الّذي قد يوجد في اللبن عند الحلب نجس و منجّس للّبن. : خونی که در هنگام دوشیدن شیر از پستان خارج می شود و در ظرف شیر می افتد هم نجس است و هم منجس است یعنی شیر را هم نجس می کند. چون دم حیوان نفس سائله است لذا نجس و منجس است. (مسألة 5): الجنين الّذي يخرج من بطن المذبوح و يكون ذكاته بذكاة أُمّه تمام دمه طاهر و لكنّه لا يخلو عن إشكال. : گوسفندی را ذبح کردند و در رحمش جنین بود ایا خون جنین پاک است؟ بله. چون ذکاته ذکات امه. : در این مورد اشکالی نیست که ذکات جنین ذکات مادرش است. منتهی قابل خوردن نیست. 🍃 🌹🍏🍃🌾🌷 🍃🍀🌾🌷➖➖🌷 🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @ostadahadi 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵🔴🌷🍃 🔵⚫️🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
اما این است که در اینجا یک استصحاب موضوعی دیگری هم هست چون شک در طهارت و نجاست دم متخلف مسبب از شک در بالا بودن سر حیوان یا نفس کشیدن حیوان است استصحاب عدم علو راسه جاری است یا استصحاب عدم ردالنفس جاری است واین اصل سببی است اصل موضوعی است که بر اصل مسببی و حکمی حاکم است. علاوه بران اشکال دیگری هم دارد که استصحاب حکمی حالت سابقه ندارد شرعا ثابت نشده که خون باطن نجس است نجاست بول و خون غائط بعد از بیرون امدن از بدن است نه اینکه داخل بدن باشد اینجا دیگر بحث نمی شود که نجس است یا نه؟ : ممکن است اشکال سومی شود که استصحاب حکمی به خاطر تبدل موضوعی جاری نیست چون در استصحاب وحدت موضوع متیقنه و مشکوکه جاری است حالت سابقه که حالت متیقنه است موضوعش باطن است نجاستی که در درون انسان است مشکوک ما نجاست ظاهری است و بیرون است لذا وحدت موضوع نیست تبدل موضوع شد لذا جایی برای استصحاب نیست . به این اشکال وارد نیست چون مستصحب ما دم است لذا موضوع واحد است باطنی و بیرونی صفت دم است نه موضوع استصحاب لذا بین موضوع و صفت اشتباه شد تبدل صفت شد نه تبدل موضوع شک در عوارض و اوصاف دم است نه در موضوع. ایشان در ادامه همین بحث می فرماید و یحتمل التفصیل. این متن بیشتر شبیه رسائل است تا فقه . همه شعب را بیان کرده است. 🍃 🌹🍏🍃🌾🌷 🍃🍀🌾🌷➖➖🌷 🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @ostadahadi 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵🔴🌷🍃 🔵⚫️🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
سعید دینی 📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙 @ostadahadi 🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎 /10/18 @ostadahadi (مسألة 6): الصيد الّذي ذكاته بآلة الصيد في طهارة ما تخلّف فيه بعد خروج روحه إشكال و إن كان لا يخلو عن وجه و أمّا ما خرج منه فلا إشكال في نجاسته. : اگربا الت صید حیوانی را صید کند خون از بدن حیوان خارج شود انگاه در درون این صید مقداری خون بماند ایا این متخلف در درون صید پاک است یا نجس است؟ درعروه : فتوای به نجاست این خون می دهد منتهی ابتدا می گوید اشکال بعد می فرماید «و ان کان لا یخلو عن وجهٍ» پس معلوم می شود حکم به نجاست را بیشتر قبول دارد تا حکم به پاکی را. : حکم به طهارت؛ خون متخلف درون صید پاک است به دو دلیل: 1- سیرۀ قطعیۀ متشرعه هست: همۀ علما و فقها از این خون اجتناب نمی کنند و نمی کردند و خون متخلف درون شکم صید را پاک می دانند 2- اطلاق دلیل جواز اکل صید است: روایات باب صید بطور مطلق به ما اجازه داده است که این صید را میل کنید و تفصیل نداد بین اینکه درون صید خون متخلف هست یا نه. از اطلاق این روایات استفاده می شود که خون متخلف درون صید پاک است. روایات وسائل ج 16 ص208 باب2و نیز ص 228 باب16و نیز ص 230 باب 28 و نیز ص 233باب22. البته آن خونی که از صید بیرون می ریزد نجس است چون آهو چه سربریده شود و چه با آلت صید شکار شود خونش مسفوح است و نجس است (مسألة 7): الدم المشكوك في كونه من الحيوان أو لا محكوم بالطهارة كما أنّ الشي‌ء الأحمر الّذي يشكّ في أنّه دم أم لا كذلك، و كذا إذا علم أنّه من الحيوان الفلاني، و لكن لا يعلم أنّه ممّا له نفس أم لا، كدم الحيّة و التمساح، و كذا إذا لم يعلم أنّه دم شاة أو سمك، فإذا رأى في ثوبه دماً لا يدري أنّه منه أو من البقّ أو البرغوث يحكم بالطهارة و أمّا الدم المتخلّف في الذبيحة إذا شكّ في أنّه من القسم الطاهر أو النجس فالظاهر الحكم بنجاسته عملًا بالاستصحاب و إن كان لا يخلو عن إشكال و يحتمل التفصيل بين ما إذا كان الشكّ من جهة احتمال ردّ النفس فيحكم بالطهارة؛ لأصالة عدم الردّ و بين ما كان لأجل احتمال كون رأسه على علو فيحكم بالنجاسة عملًا بأصالة عدم خروج المقدار المتعارف. : خون مشکوک: 5صورت دارد: 1) می دانم این مایع دم است ولی نمی دانم دم حیوان است یانه؟ چون احتمال می دهم خون مصنوعی باشد یا احتمال می دهم خونی باشد که نشانۀ عظمت آن وجود مقدس است مثل وجود مقدس سیدالشهداء در روز عاشورا(حتی در بیت المقدس سنگی را بر می داشتند خون جاری می شد) دراینجا حکم به طهارت خون می شود و نیز استصحاب عدم ازلی جاری است اصل این است که این خون از ازل مال حیوان نبوده است چون ادلۀ نجاست دم، فقط دم حیوان را نجس می داند لذا غیر دم حیوان اصالة الطهاره جاری است 2) شیئ سرخ رنگی را دیدم نمی دانم خون است یا رنگ است در اینجا هم این شیئ پاک است به دلیل جریان قاعده طهارت و استصحاب عدم کونه دما ازلا جاری است 3) می دانم این خون حیوان است نمی دانم حیوان ما له النفس سائله هست یا ما لیس له النفس السائله هست مثلا می داند خون مار است ولی نمی دانم مار خون جهنده دارد یا نه؟ دراینجاهم پاک است چون شک در نجاست دم ناشی از شک در خود این حیوان شده است لذا اصالة عدم الکون حیوان مما له نفس سائله جاری است. 4) میدانم این دم است ولی نمی دانم دم شاة است یا سَمَک است مثلا خونی بر لباس من اصابت کرد نمی دانم این خون کدام حیوان است خون پشه است یا دست خودم است یا گوسفند است نمی دانم. دراینجا هم حکم به طهارت می شود با اینکه می دانم گوسفند نفس سائله است و پشه نفس سائله نیست ولی این خون مرددد بین این دوتاست حکم به طهارت می شود 5) دم متخلف در درون ذبیحه نمی دانم این دم متخلف جزء دم طاهر است یا جزء دم نجس است؟ به لحاظ اینکه شک دارم که موقع بریدن سر سر حیوان بالا بود یا پائین بود؟ نفس می زد یا نفس نمی زد؟ اگر سرش بالا بود و نفس می زد قدری از خون بیرون را داخل شکم برد نجس است ولی اگر سرش پائین بود یا نفس نمی زد دم درون شکمش پاک است. : حکم به نجاست کرد چون در اینجا استصحاب حکمی جاری است نجاست دم قبل از تذکیۀ حیوان ثابت است بعد از تذکیۀ حیوان اگر شک کنیم استصحاب بقاء ثبوت نجاست سابقه جاری است آنگاه خودش براین نظر اشکال می کند و می گوید و ان کان لا یخل عن اشکال این نظر خالی از اشکال نیستاما این است که در اینجا یک استصحاب موضوعی دیگری هم هست چون شک در طهارت و نجاست دم متخلف مسبب از شک در بالا بودن سر حیوان یا نفس کشیدن حیوان است استصحاب عدم علو راسه جاری است یا استصحاب عدم ردالنفس جاری است واین اصل سببی است اصل موضوعی است که بر اصل مسببی و حکمی حاکم است. علاوه بران اشکال دیگری هم دارد