⚜ امام صادق (عليه السلام):
🔅رسول خدا (صلى الله عليه و آله) هرگاه با مردى دست مى داد، هرگز دست خود را از دست او نمى كشيد تا اين كه او دستش را از دست حضرت بكشد.
🔅«ما صافَحَ رسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله رَجُلاً قَطُّ فَنَزَعَ يَدَهُ حتّى يَكونَ هُو الذي يَنزِعُ يَدَهُ مِنهُ».
📚 ميزان الحكمه، جلد ۶، صفحه ٢۶٠.
🆔 @partoweshraq
#حدیث
🌹 #سواد_زندگی
⛔ هرگز نگو «خسته ام»، زیرا اثبات می کنی ضعیفی؛
✋بگو نیاز به استراحت دارم.
⛔ هرگز نگو «نمی توانم»، زیرا توانت را انکار می کنی؛
✋ بگو سعیام را میکنم.
⛔ هرگز نگو «حوصله ندارم»، زیرا برای سعادتت ایجاد محدودیت میکنی؛
✋ بگو باشد برای وقتی دیگر.
⛔ هرگز نگو «شانس ندارم»، زیرا به محبوبیتت در عالم، بی حرمتی میکنی؛
✋ بگو حق من محفوظ است.
🆔 @partoweshraq
⏳ای کاش که انتظار معنی میشد
🌹بی تابی جویبار معنی میشد
🌹 وقتی که سحر شکوفه ی صبح دمید
⏳ با امدنت بهار معنی می شد
⛅ ️اللهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَ الْفَــرَج
☀️ سلام صبحتون بخیر، آدینه مبارکی داشته باشید.
🆔 @partoweshraq
#شعر_انتظار
💠❓📚 ✍🏻💠 #پــرســمــان
🗡 آیا شیطان به دست #امام_زمان(عج) کشته می شود؟
📖 بر اساس آیه «و نفخ فی الصور فصعق من فی السماوات و من فی الارض» در پی نفخ صور همگان خواهند مرد.
👌اما آیا تا پیش از آن گستره حیات شیطان تا کجاست از این آیه به دست نمی آید.
📚 بر پایه برخی روایات، ابلیس در میان نفخه نخست و دوم می میرد.
📚 علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، پایان كار شیطان را برپایی حكومت حضرت مهدی(عج) دانسته كه بر اساس برخی روایات، ابلیس به دست مبارك آن حضرت یا طبق روایات رجعت، پس از جنگ با لشكر امیرالمومنین، علی(علیه السلام)، در حوالی كوفه می گریزد و به دست پیامبر (صلی الله و علیه وآله) بر صخره بیت المقدس كشته می شود.
🌏 برخی پایان حیات ابلیس را مقارن با پایان حیات انسان بر روی كره خاكی دانسته اند.
⚜ استاد علامه جوادی آملی (حفظه الله) در باب پایان کار شیطان فرموده اند:
🔅تا آخرین انسان هست، او (ابلیس) هم هست. برای اینکه آخرین انسان را هم اغوا می کند، وسوسه می کند. این چنین نیست که شیطان قبل از یک عده ای بمیرد. آن وقت آن عده، هیچ وسوسه ای ندارند. اگر وسوسه نداشتند که به کمال نمی رسند.
🔅انسان وقتی به کمال می رسد که جهاد اکبر داشته باشد. اگر هیچ گرایشی به طرف رذیلت نبود، انسان که طبعاً به طرف رذیلت و گناه میل ندارد. شهوت می خواهد، لباس می خواهد، غذا می خواهد نه حرام، و همه اینها از سنخ حلالش هست.
🔅آنکه انسان را به طرف حرام تشویق می کند، ابلیس است و الا انسان فطرتا به دنبال حلال می رود.
📚 پی نوشت ها:
۱. زمر/ ۶۸.
۲. التفسیر الكبیر ، ج ۵۴ ، ص ۳۶۷ - ج ۱۲، ص ۱۰۸.
۳. المیزان، ج ۱۲، ص ۱۶۱ - ۱۶۰.
۴. بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۴۲ و ج ۶، ص ۲۵۴.
۵. المیزان، ج ۸، ص ۲۸ - ۲۷.
۶. دروس تفسیر سوره اعراف، آیت الله جوادی آملی،جزوه نهم، ص ۱۱.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
💠🌹💠 ٺشـــرفــــــ👣ــــــاٺ
🌹 ماجرای نجات جان #آیت_الله_مرعشی_نجفی توسط #امام_زمان (عج)
📗 کتاب «تشرفات مرعشیه» شامل چهار حکایت از تشرف آیت الله سید شهابالدین مرعشی نجفی خدمت امام زمان (عج) است که در ادامه، داستان تشرف ایشان در سرداب مقدس خدمت حضرت صاحب الزمان (عج) را به نقل از خود ایشان میخوانیم.
🌌 شبه به نیمه رسیده بود و خواب به چشمانم نمیآمد و درگیر فکر و خیال شده بودم. با خود گفتم:
💭 «شب جمعه شایسته است که به سرداب مقدس بروم، زیارت ناحیه مقدسه را بخوانم و حاجات خود را از آن حضرت بخواهم.
🗡با آنکه کمی خطرناک است و امکان دارد از ناحیه کسانی که دشمنی قلبی با اهل بیت پیامبر(ص) و شیعیان دارند مورد تعرض واقع شوم. هر چند که بهتر است با چند نفر از همراهان به آنجا بروم ولی این موقع شب شایسته نیست باعث اذیت دوستانم بشوم و اگر تنها بروم بهتر امکان درد و دل با آقا را دارم.»
👣 با این افکار از جایم برخاستم، وضو گرفتم و به آهستگی از حجره خارج شدم.
🕯شمع نیم سوختهای که به روی طاقچه راهرو بود را در جیب گذاشتم و به سمت سرداب مقدس راه افتادم.
🌌 همه جا تاریک بود و سکوت مرگباری را در سرتاسر مسیر احساس میکردم. قبل از ورود به سرداب مقدس، لحظهای ایستادم و درگی نمودم. درب سرداب را به آهستگی به داخل هل دادم و پا به داخل گذاشتم و با احتیاط از پلهها پایین رفتم. انعکاس صدای پایم، مرا کمی به وحشت انداخت.
🕯به کف سرداب که رسیدم شمع را روشن کردم و مشغول خواندن زیارت ناحیه مقدسه شدم.
👣 بعد از مدت کمی صدای پای شخصی را شنیدم که از پلهها پایین میآمد. صدای پاهایش درون سرداب میپیچید و فضای ترسناکی ایجاد میکرد.
📖 خواندن زیارت ناحیه را رها کردم و رویم را به سمت پلهها برگرداندم.
👳مرد عرب ژولیده و درشت هیکلی را دیدم که خنجری در دست داشت و از پلهها پایین میآمد و میخندید؛ برق چشمان و دندانها و خنجرش، ترس مرا چند برابر کرد و ضربان قلبم را بالا برد.
🗡دستم از زمین و آسمان کوتاه بود و عزرائیل را در چند قدمی خود میدیدم. احساس میکردم لبها و گلویم خشک شدهاند؛ عرق سردی بر پیشانیام نشسته بود و نمیدانستم چکار کنم.
👳پای مرد خنجر به دست که به کف سرداب رسید، نعره زنان به سوی من حمله کرد و در همان لحظه شمع را خاموش کردم و پا به فرار گذاشتم.
👣 آن مرد نیز در تاریکی سرداب به دنبال من دوید و گوشه عبای من را گرفت و با قدرت به سوی خود کشاند!!
⏳در آن لحظه به امام زمان (عج) توسل نمودم و بلند فریاد زدم:
✋«یا امام زمان»، صدایم درون سرداب پیچید و چندین بار تکرار شد که در همان لحظه مرد عرب دیگری در سرداب پیدا شد و رو به مردم مهاجم فریاد زد:
🗣 «رهایش کن!»
👳و بلافاصله مرد عرب قوی هیکل، بیهوش بر زمین افتاد و من نیز که تمام توانم را از دست داده بودم دچار ضعف شدم. در حالی که میلرزیدم به زانو درآمدم و به روی زمین افتادم.
🕯کمی بعد احساس کردم فردی مرا صدا میزند. چشمانم را که باز کردم دیدم شمع روشن است و سرم به زانو مرد عربی است که لباس بادیه نشینان اطراف نجف را بر تن دارد.
👁 هنوز در فکر مرد مهاجم بودم، نگاهم را که برگرداندم، دیدم همچنان بیهوش در وسط سرداب افتاده است. خواستم برخیزم و بنشینم اما رمق نداشتم.
🌹مرد عرب مهربان، چند دانه خرما در دهانم گذاشت که هرگز خرما یا هیچ غذای دیگری با آن طعم و مزه نخورده بود.
🌹در حالی که سر به زانوی آن مرد داشتم به من گفت:
🔅«خوب نیست در مواردی که خطر تو را تهدید میکند تنها به اینجا بیایی، بهتر است بیشتر احتیاط کنی. اگر تعدادی از شیعیان حداقل روزی دوبار به حرم عسکریین مشرف شوند باعث میشود که همه شیعیان با آرامش و امنیت بیشتری بتوانند به زیارت بیایند.»
📚 سپس در مورد کتاب «ریاض العلماء» میرزا عبدالله افندی گفت:
🔅«ای کاش این کتاب ارزشمند پیدا شود و در اختیار اهل علم و دیگر مردم قرار گیرد».
👌حرفهایش که به اینجا رسید، یک لحظه در فکر فرو رفتم که چگونه ممکن است فردی به یکباره در این سرداب تاریک ظاهر شود و نام مرا بداند و حتی چطور ممکن است که فردی بادیه نشین، میرزا عبدالله افندی و کتابش را بشناسد؟
⁉ و چطور توانست با یک نهیب، آن مرد قوی هیکل را آنگونه نقش بر زمین کند؟!
💭 هنوز در این افکار غوطهور بودم که ناگهان متوجه شدم از آن مرد مهربان خبری نیست.
👣 به خود آمدم و فریاد زدم: «ای وای، سرم در دامان آقا، مولا و مقتدایم حضرت حجت بن الحسن المهدی(عج) بوده و ساعاتی نیز با او حرف زدهام اما او را نشناختهام.
💔 غم عالم بر دلم نشست، با دیدهای اشکبار، از سرداب به قصد زیارت حرم عسکریین خارج شدم تا بلکه یار را در آنجا بجویم در حالی که هنوز مرد غول پیکر مهاجم عرب، بیهوش در کف سرداب افتاده بود.
📗 کتاب #تشرفات مرعشیه، تألیف حسین صبوری.
🆔 @partoweshraq
#حـلقـہ_عشـاق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ببینید
🔺گونیهایی که توسط سردار عزیز جعفری برای جلوگیری از سیلاب پر می شود.
✍ پ.ن: چرا؟ جالبه بقیه فیلم میگیرن، خب شما هم شروع کنید به پر کردن کیسه!
🆔 @partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ببینید
🔺 #فساد_جنسی و اطلاعاتی #ابطحی و #خاتمی
📲 با لو رفتن چت ابطحی و یک خبرنگار #اصلاح_طلب، خوب است که سخنرانی روشنگرانه #سردار_مشفق افسر اطلاعاتی معروف در سال ۸۸ مرور بشه و کثیف بودن جریان سرطان اصلاحات برای مردم تبیین بشود.
🆔 @partoweshraq