eitaa logo
پرتو اشراق
815 دنبال‌کننده
28.2هزار عکس
17.4هزار ویدیو
74 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
🕕 💠🌷💠 📁 از میان پیام ها 🔺 اوایلی که سنگ مزار یادبود نصب شده بود و مردم برای زیارت و عرض حاجت به کنار مزار آن شهید گمنام می رفتند، یکی از رفقای صمیمی ابراهیم هادی را دیدم که از این اتفاق ناراحت بود! ❓به او گفتم اشکال کار کجاست؟ اینجا مزار یک بوده که سنگ یادبود شهید هادی را روی آن نصب کرده اند. 🌃 گفت: چند شب پیش خواب ابراهیم هادی را دیدم. از اینکه مردم می آیند و از ابراهیم هادی حاجات شان را می خواهند، ناراحت بود! نه اینکه نمی تواند مشکل مردم را برطرف کند، او تا زنده بود این کار را انجام می‌داد و حالا نیز همین طور است. اما ناراحت بود که چرا مردم ما اهل بیت را رها کرده و به سراغ او آمده اند، علت ناراحتی ابراهیم همین بود. 📙 برگرفته از کتاب یاران ابراهیم 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🕕 💠🌷💠 🦋ما تو را دوست داریم. 🌷 حضرت زهرا (سلام الله علیها) بنده خوب خدا (متعال) بود و ابراهیم برای ایام (سلام الله علیها) سنگ تمام می گذاشت. 🎤 یک شب برای رزمندگان مداحی کرد و صدایش گرفت. برخی بعد از جلسه صدایش را تقلید کردند و شوخی کردند و... 🌷 ابراهیم گفت: دیگر نمی خوانم... 🌌 همان شب حضرت (سلام الله علیها) را در خواب می بیند که به «او» می گویند: 🦋 «ما تو را دوست داریم. بخوان برای ما...» 🔅«وَلَا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ ۘ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا ۚ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ»؛ ▪️«سخن آن ها تو را غمگین نسازد. تمام عزت( و قدرت) از آن خداست و او شنوا و داناست». 📖 یونس، ایه ۶۵. 🌷 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌷 🗓️ پنج ماه از شهادت ابراهیم گذشت. هر چه مادر از ما پرسید؛ چرا ابراهیم مرخصی نمی‌آد؟ 👌🏻با بهانه‌های مختلف بحث‌ رو عوض می‌کردیم و می‌گفتیم: الان عملیاته، فعلاً نمی‌تونه بیاد تهران و... 🚪خلاصه هر روز چیزی می‌گفتیم تا اینکه یکبار دیدم مادر اومده داخل اتاق و روبه‌روی عکس ابراهیم نشسته و اشک می ریزه، اومدم جلو و گفتم: مادر چی شده؟ 🌹 مادر گفت: من بوی ابراهیم رو حس می‌کنم. ابراهیم الان توی این اتاقه، همین‌جا. وقتی گریه‌اش کمتر شد، گفت: من مطمئن هستم که ابراهیم شهید شده!! 🎒 ابراهیم دفعه آخر خیلی با دفعات دیگه فرق کرده بود، هر چی بهش گفتم: بیا بریم، برات خواستگاری، می‌گفت: 🦋 نه مادر، من مطمئنم که بر نمی‌گردم، نمی‌خوام چشم گریانی گوشه خونه منتظر من باشه. 🖼️ چند روز بعد مادر دوباره جلوی عکس ابراهیم ایستاده بود و گریه می‌کرد. ما هم بالأخره مجبور شدیم به دایی بگیم به مادر حقیقت رو بگه. آن روز حال مادر به هم‌ خورد و ناراحتی قلبی او شدید شد و در سی. سی. یو بیمارستان بستری شد. 🌷 سال‌های بعد وقتی مادر را به بهشت‌زهرا می‌بردیم بیشتر دوست داشت به قطعه ۴۴ بره و به یاد ابراهیم کنار قبر شهدای گمنام بشینه، هر چند گریه برای او بد بود، اما عقده دلش رو اونجا باز می‌کرد و حرف دلش رو با شهدای گمنام می گفت..‌. 🌷 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq
🕕 💠🌷💠 🦋 بارها گفته ایم الگوی بسیاری از جوانان بوده و هست. 🎓 مصطفی علی دادی دانشجو بود، اما یکباره درس را رها کرد و در نیروی انتظامی استخدام و ازدواج کرد! 📚 بعدها فهمیدیم در دانشگاه، برخی از دختران دانشجو به سراغش آمده بودند، برای رهایی از وسوسه شیطانی تلاش های بسیاری کرد اما در نهایت درس را رها کرد و مشغول فعالیت شد. 🔥 مصطفی زمانی که کار جهادی انجام میداد متوجه شد که یک خانم در محل آنها به خاطر گرفتاری مالی به کارهای خلاف شرع رو آورده! 💉 از طریق شخص دیگری پیگیری کرد و متوجه شد این خانم هر ماه باید چند میلیون بابت تهیه دارو پرداخت نماید و به همین دلیل آلوده به فساد شده. 💶 از طریق خیرین مبلغ داروی او را فراهم کرد و جلوی فساد یک انسان را گرفت... 🌷 📙 برگرفته از کتاب آقای ایرانی 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq
🕕 💠🌷💠 ☝🏻همیشه می‌گفت: 🌷 زیباترین را می‌خوام! 👤 یڪ بار پرسیدم: ⁉️ شهادت خودش زیباست، زییاترین شهادت چگونه‌ست؟! ☝🏻 گفت: 🕯️ زیباترین شهادت اینه ڪه جنازه‌ای هم از انسان باقی نمونه... 💞 ما از تو به غیر از تو نداریم تمنا💞 🦋 ماهاچشم‌به‌شفاعت‌شمادوخته‌ایم 🦋 🕯️سالگرد آسمانی شدنت مبارک داش ابرام 🌷 🗓️ 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq
🕕 💠🌷💠 ‌ 🎙️می گفت: اگر می گویید الگویتان (س) است باید کاری کنید ایشان از شما راضی باشند و حجاب شما فاطمی باشد. 🌷 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq
پرتو اشراق
🕕 💠🌷💠 💞 دوست امام زمان (عج) 👁️ ابراهیم را دیدم، خیلی ناراحت بود، پرسیدم چیزی شده؟ 🌌 گفت: دیشب با بچه ها رفته بودیم شناسایی؛ هنگام برگشت درست مقابل مواضع دشمن ماشا الله عزیزی رفت روی مین و شهید شد. عراقی ها تیر اندازی کردند ما مجبور شدیم برگردیم. 👌🏻تازه فهمیدم ابراهیم نگران بازگرداندن همرزمش بوده... 🌌 هوا که تاریک شد و ابراهیم حرکت کرد... و نیمه های شب برگشت، آنهم خوشحال و سرحال...! 🗣️ مرتب داد میزد امدادگر ؛ امدادگر... سریع بیا، ماشاالله زنده است! 🚑 بچه ها خوشحال شدند... مجروح را سوار آمبولانس کردیم و فرستادیم عقب... ولی ابراهیم گوشه ای نشست و رفت توی فکر... ❓رفتم پیش ابراهیم گفتم چرا توی فکری؟ ⏳با مکث گفت ماشالله وسط میدان مین افتاد؛ آنهم نزدیک سنگر عراقی ها... اما وقتی رفتم انجا نبود، کمی عقب تر پیدایش کردم و در مکانی امن!! 👌🏻بعد ها ماشاالله ماجرا را اینگونه توضیح داد: 🩸خون زیادی از من رفته بود و بی حس بودم. عراقی ها هم مطمئن بودند زنده نیستم... حال عجیبی داشتم، زیر لب فقط می گفتم: یا صاحب الزمان (عج) ادرکنی... 🌌 هوا تاریک شده بود؛ جوانی خوش سیماو نورانی بالای سرم آمد. چشمانم را به سختی باز کردم. 🌹مرا به آرامی بلند و از میدان مین خارج کرد ... و مرا به نقطه ای امن رساند. من دردی احساس نمی کردم. آن آقا کلی با من صحبت کرد...بعد فرمودند کسی میآید و شما را نجات می دهد: «او دوست ماست!» ⏳لحظاتی بعد ابراهیم آمد. با همان صلابت همیشگی مرا به دوش گرفت و حرکت کردیم. آن جمال نورانی ابراهیم را دوست خودش معرفت کرد ؛خوشابه حالش. 📗 کتاب سلام بر ابراهیم 🌹 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
⬅️ آیدن آسلین سرباز انگلیسی با همرزمهاش توی وقتی دیدند دیگه آب و غذا برای خوردن ندارن خودشون رو تسلیم روسها کردن و توی رسانه‌ها ازش تقدیر شد!! 🔺 حالا اگه انگلیسی ها یکی مثل و همسنگرهای تشنه‌لبش رو داشتند، الان مجسمه یادبودش‌ رو میساختند و فیلم و سریال ازش می ساختند و داستان شجاعتش رو توی کتابهای درسی تدریس می‌کردند... 📲 ڪانال پـرتـو اشـراق 🆔 @partoweshraq
🕕 💠🌷💠 🌄 غروب بود. ابراهيم آمد در خانه ما و بعد از سلام و احوالپرسی یک قابلمه از من گرفت! بعد داخل کله پزی رفت. 👥 به دنبالش آمدم و گفتم: ابرام جون کله پاچه برای افطاری! عجب حالی ميده؟! 🌷 گفت: راست میگی، ولی برای من نيست. 🥘🍪 يك دست کامل کله پاچه و چند تا نان سنگک گرفت. وقتی بيرون آمد ايرج با موتور رسيد. ابراهيم هم سوار شد و خداحافظی کرد. ‌ 💭 با خودم گفتم: لابد چند تا رفيق جمع شـدند و با هم افطاری ميخورند. از اينکه به من تعارف هم نکرد ناراحت شــدم. 🌤️ فــردای آن روز ايرج را ديدم و پرسيدم: ديروز کجا رفتيد!؟ 👤 گفت: پشت پارک چهل تن، انتهای کوچه، منزل کوچکی بود که در زديم و کله پاچه را به آن‌ها داديم. چند تا بچه و پيرمردی که دم در آمدند خيلی تشکر کردند. ابراهيم را کامل می‌شناختند. آن‌ها خانواده‌ای بسيار مستحق بودند. بعد هم ابراهيم را رساندم خانه‌شان. ‌📗 سلام بر ابراهیم، ص ۱۸۶. 🌷 🌹امام رضا علیه السلام می‌فرمایند: 🔅«افطارى دادن تو به برادر روزه‏ دارت، فضيلتش بيشتر از روزه داشتن توست». 📚 الكافی، ج ۴، ص ۶۸. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🎊 😁 💣 🌷 شوخی های آقا ابراهیم ☀ برای مراسم ختم شهید شهبازی راهی یکی از شهرهای مرزی شدیم. طبق روال و سنت مردم آنجا مراسم ختم از صبح تا ظهر برگزار می شد. ظهر هم برای میهمانان آفتابه لگن می آوردند. با شستن دست های آنان مراسم با صرف ناهار تمام می شد. 🏴 در مجلس ختم که وارد شدم جواد بالای مجلس نشسته بود و ابراهیم کنار او بود. من هم آمدم و کنار ابراهیم نشستم ابراهیم هادی  و جواد دوستانی صمیمی و مثل دو برادر برای هم بودند. 🍶 شوخی های آنها هم در نوع خود جالب بود. در پایان مجلس دو نفر از صاحبان عزا ظرف آب و لگن آوردند. اولین کسی که به سراغش می رفتند جواد بود. ابراهیم در گوش او که چیزی از این مراسم نمی دانست حرفی زد. جواد با تعجب و بلند پرسید: جدی می گی؟! 👌🏻 ابراهیم هم آرام گفت: یواش بابا هیچی نگو! بعد به طرف منبر گشت. خیلی شدید و بدون صدا می خندید. 👤 گفتم: چی شده ابرام؟ زشته نخند! 👌🏻 گفت: به جواد گفتم آفتابه رو که آوردن سرت رو قشنگ بشور رسمه. 💦 چند لحظه بعد همین اتفاق افتاد. جواد بعد از شستن دست سرش را زیر آب گرفت و... 🧔🏻 جواد در حالی که آب از سر و رویش می چکید با تعجب به اطراف نگاه می کرد. 🗣️ گفتم: چیکار می کنی جواد؟ مگه اینجا حمامه! بعد چفیه ام را دادم سرش را خشک کند! 🌷 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🕕 💠🌷💠 🌹 شهید ذوالفقاری ارادت خاصی به داشت، خودش (در حوزه نجف) از روز اول گفته بود من را ابراهیم صدا کنید. 🛵 او همیشه جلوی موتورش یک عکس بزرگ از شهید ابراهیم هادی نصب داشت؛ و در خصلت ها خود را خیلی به ابراهیم نزدیک کرده بود. 📕 پسرک فلافل فروش 🌷 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌷 🏴 تو در روز عاشورا شهید خواهی شد! 🦋 بعــد از شهادت اصغر وصالی، ابراهيم را ديدم كه با صداي بلند گريه مي كرد. ☝🏻مي گفت: هيچكس نميداند كه چه فرمانده‌اي را از دست داده‌ايم، انقلاب ما به امثال اصغر خيلي احتياج داشت. ☀️ اصغر در حالي كه هنوز چهلم بردار شهيدش نشده بود توفيق شهادت را در ظهر به دست آورد. 🚙 ابراهيم براي تشييع به تهران آمد و اتومبيل پيكان اصغر را كه در گيلانغرب بــه جا مانده بود به تهــران آورد. در حالي كه به خاطر اصابت تركش، تقريبًا هيچ جاي سالم در بدنه ماشين نبود! پس از تشييع پيكر شهيد وصالي سريع به منطقه بازگشتيم. 🌌 ابراهيم ميگفت: اصغر چند شب قبل از شهادت، برادرش را در خواب ديد. برادرش گفته بود: 🏴 اصغر، تو روز عاشورا در گيلان غرب شهيد خواهي شد. 📙 سلام بر ابراهیم ۱ 🌷 🌷 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq