📿 روز جمعه، روز #صلوات
⚜ من از محاسبه ثواب عاجزم!
🌹رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمود:
🔅در معراج، ملکی را دیدم که هزار هزار دست دارد (یعنی یک میلیون) و هر دستی هزار هزار انگشت دارد و هر انگشتی هزار هزار بند دارد!
⚜ آن ملک گفت:
🌊 من حساب دانه های قطرات باران را می دانم که چند تا در صحرا و چند دانه در دریا می بارد.
🌧 تعداد قطرات باران را از ابتدای خلقت تا حال را می دانم، ولی حسابی است که من از محاسبه آن عاجزم!!
🌹رسول خدا (صلے الله علیه و آله) فرمودند: چیست؟
⚜ عرض کرد: هرگاه جماعتی از امت تو با هم باشند و با هم بر تو صلوات بفرستند، من از محاسبه ثواب صلوات عاجزم.
🌹اللّٰهمَّ صَلِّ عَلی مُحَمّدٍ وآل مُحمّد وَ عَجّل فَرَجهُم
📗آثار و برکات صلوات، ص ۳۰.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
#روایت
#پندها
#داستان_کوتاه
💠❓📚 ✍🏻💠 #پــرســمــان
❓آیا جنیان هم در بهشت و جهنم ما جزای اعمالشون رو می بینن یا در جای دیگر؟
✅ پاسخ:
📖 در مسأله دوزخ آیات قرآن قائل به اشتراک دوزخ برای جنیان و انسان های کافر است.
⚜ خداوند می فرماید:
🔅«و لیکن وعده حق و حتمی من است که دوزخ را البته از کافران جن و انس پر سازم».
📖 سجده، آیه ۱۳.
👌یا از زبان جنیان چنین آمده:
🔅«برخی از ما مسلمان و برخی قاسط و منحرف هستند. پس آنان که مسلمانند رستگاری را پی جستند و اما منحرفین هیزم دوزخ هستند».
📖 جن، آیه ۱۴ و ۱۵.
🌹اما در مورد بهشت جنیان از امام رضا(ع) آمده است:
🔅«خداوند باغ هایی بین بهشت و جهنم افریده است که جنیان مومن و فساق شیعه در آنجا هستند».
📚 بحارالانوار، ج ۶۰، ص ۹۵.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
پرتو اشراق
🌸🌸🌸 #روایات_مــهـــدوے 🌸🌸🌸
🏞 حضرت قائم (عج) حرم امام حسین(ع) را به واسطه ی نهری بزرگ به نجف اشرف متصل می سازد!
️⚜ امام باقر(ع) درباره ی اتصال نهر فرات از کربلا به نجف اشرف در دولت حق حضرت مهدی(عج) می فرمایند:
👥 «مردم در هفته دوم (پس از ورود قائم (عج) به کوفه) می گویند:
👥👤اي فرزند پیامبر! نماز پشت سر شما با نماز در پشت سر رسول اکرم (ص) برابري می کند، و مسجد جواب گوي این همه مردم نمی باشد...
👣 به سوي نجف اشرف حرکت می کند و نماز را آنجا اقامه می کند و دستور می دهد که مسجد باشکوهی با هزار درب بنیاد کنند تا گنجایش آن همه جمعیت را داشته باشد.
آنگاه دستور می دهد که از پشت حرم امام حسین(ع) نهري حفر کنند که کربلا را به نجف اشرف متصل کند، آنگاه پل هایی روي آن و آسیاب هایی در کنار آن تأسیس می کند. گویی با چشم خود پیرمردانی را می بینم که گندم هایی را روي سرشان حمل کرده، در این آسیاب ها به طور رایگان آرد می کنند. در آن موقع خانه هاي کوفه به نهر کربلا (فرات) متصل می شود».
📙 بشاره الاسلام، صفحه ۲۰۶.
📔 اعلام الوری، صفحه ۴۳۰.
📚 ینابیع الموده، جلد ۳، صفحه ۶۶.
📗 الزام الناصب صفحه ۲۲۲.
📚 بحارالانوار، جلد ۵۲، صفحه ۳۳۱.
▶🆔: @partoweshraq
🔺فارس با انتشار این عکس نوشته، همایون شجریان در مراسم رونمایی از آلبوم «ایران من» به بدِ حجاب یکی از خانمها(خواهرزاده اش) تذکر داد.
🌐 @partoweshraq
💂امروز مجبور شدم به سربازی شلیک کنم که وقتی روی زمین افتاد، اسم زنش را صدا میکرد.
✋🏻 ماریا... ماریا... و بعد جلو چشمان من مرد.
🔗 به گردنش، آویزی بود که عکس عروسی خودش و دخترک کمسنی در آن بود. حدس زدم ماریاست.
💂از خودم بدم آمد. من معمولا پای افراد را نشانه میگیرم. سعی میکنم آنها را نکشم. فقط زخمی کنم تا دنبال ما نیایند. اما وقتی پای این سرباز را نشانه گرفته بودم، ناگهان خم شد و گلوله به سینهاش خورد.
👩🏻 حالا ماریای کوچکش چقدر باید منتظر او بماند. چقدر باید شال و پیراهن گرم ببافد که یک روز مردش از جنگ برگردد.
⛈ ماریا حتی نمیداند که مردش زیر باران برای آخرین بار فقط اسم او را صدا زد. جنگ بدترین فکر بشر است.
💂از بچگی فکر میکردم مگر آدمها مجبورند با هم بجنگند و حالا میبینم بله. گاهی مجبورند، چون آنها که دستور جنگ را میدهند، زیر باران نیستند.
⛈ میان گلولای نیستند و با فکر چشمان سبز ماریا نمیمیرند.
🚬 آنها در خانههای گرمشان نشستهاند. سیگار میکشند و دستور میدهند.
💂کاش اسلحهام را به سمت رییسانی میگرفتم که در خانههای گرمشان نشستهاند.
🏊🏻 بچههایشان در استخر شنا میکنند و آن با یک خودنویس گران، حکم مرگ هزاران همسر ماریاها را امضا میکنند.
✒ راحتتر از نوشتن یک سلام...
🖋 آندره مالرو.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
#داستان_کوتاه
#پندها
4_6015076065683178356.mp3
5.68M
🕑 💠🌹💠 #بـہـجٺ_خـــوبـان
⚜ حضرت #آیت_الله_بهجت (قدس سره):
🎙...باید بدانیم که یک واجب بزرگی بر دوش همه است، معلمین با تعلیم و مادحین با عمل، به اینها بفهمانند که از محبت اهلبیت (علیهمالسلام) نباید دست برداشت، همه چیز توی محبت است.
🔅اگر ما خدا را دوست میداشتیم، آیا ممکن بود دوستانش را دوست نداشته باشیم؟ آیا ممکن بود اعمالی را که او دوست میدارد، دوست نداشته باشیم؟ آیا چنین چیزی میشود که کسی دوست خدا باشد، اما دوستِ دوستان خدا نباشد؟ دوست اعمالی که خدا دوست دارد، نباشد؟ دوست اعمالی که خدا دشمن دارد، باشد؟ آیا چنین چیزی میشود؟!
📗رحمت واسعه، ص ٢٨١.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
🕓 💠🚻💠 مشاوره خانواده
💞 آداب برخورد با همسر
در جمع و مهمانیها
💖 از او تشکر و قدردانی کنید!
💖 به او احترام بگذارید!
💖 از او انتقاد نکنید!
💖 به او تذکر ندهید!
💖 گاهی زیرکانه به او محبت کنید!
💖 سراغش را بگیرید!
💖از او تعریف و تمجید کنید!
🌐 @partoweshraq
🌹پیامبر رحمت(ص):
❤ اگر اسرافیل و جبرائیل و میکائیل و فرشتگان حامل عرش و من همگی باهم برای تو دعا کنیم؛ جز با زنی که برایت نوشته و مقّدرشده است؛ ازدواج نخواهی کرد.
📚 کنزالعمال؛ ص ۵۰۱.
🌐 @partoweshraq
🕠 📚 #داستان_دنباله_دار
#جان_شیعه_اهل_سنت؛
💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان
✒ نویسنده: فاطمه ولینژاد
🔗 قسمت صد و نود و چهارم
💞 و چه عاشقانه بحث را عوض کرد که بلاخره علم تبلیغ مذهب اهل سنت را پایین آوردم که خودم هم هوای هم صحبتیاش را کرده بودم:
🏻 چی بگم مجید؟ من خوبم، حوریه هم خوبه! فقط دل هر دومون برات تنگ شده!
📱با صدای بلند خندید و هر چند خندهاش بوی غم میداد، ولی میخواست به روی خودش نیاورد که دل او هم چقدر تنگ همسر و دخترش شده که باز بحث را به جایی جز هوای دلتنگی بُرد:
- الهه جان! چیزی کم و کسر نداری؟ هر چی میخوای بگو برات بگیرم، بلاخره یه جوری به دستت میرسونم.
👌و پیش از آنکه پاسخ مهربانیهایش را بدهم، با شوری که به دلش افتاده بود، پرسید:
📱راستی این چند روزه با این همه حرص و جوشی که خوردی، حالت چطوره؟ هنوز کمرت درد میکنه؟
🏻نمیخواستم از راه دور جام نگرانیاش را سرریز کنم که به روی خودم نیاوردم روزهایم را با چه حالی به شب میرسانم و شبهایم با چه عذابی سحر میشود که زیر خرواری از غم و غصه و اضطراب و نگرانی، هر روز حالم بدتر میشد و باز با مهربانی پاسخ دادم:
- خدا رو شکر، حالم خوبه! در عوض، دل او هم آنقدر عاشق الههاش بود که به این سادگی فریب خوشزبانیهایم را نخورَد و به جبران رنجهایی که میکشم، بهایی عاشقانه بپردازد:
📱میدونم خیلی اذیت میشی الهه جان! ای کاش مُرده بودم و این روزها رو نمیدیدم!
🏻از نفسهای خیسش فهمیدم که آسمان احساسش بارانی شده و با همان هوای بهاری لحنش، حرفی زد که دلم آتش گرفت:
📱الهه! این مدت چند بار به خدا شکایت کردم که چرا تو رو گذاشت سرِ راه من که بخوای این همه عذاب بکشی... و بعد با همان صدایی که میان آسمان بغض پَر پَر میزد، خندید و گفت:
📱ولی بعد پشیمون میشم، چون اصلاً نمیتونم فکرش هم بکنم که الهه تو زندگیام نباشه!
💓 و باز با صدای بلند خندید که انگار حجم اندوه مانده بر دلش با گریه سبک نمیشد و از سرِ ناچاری اینهمه تلخ و غمزده میخندید.
📱سپس صدایش را آهسته کرد و با شیطنتی شیرین پرسید:
❓بابا خونهاس؟
🏻با سرانگشتم قطرات اشک را از روی صورتم پاک کردم و پاسخ دادم:
- نه. از سرِ شب که رفته خونه نوریه، هنوز برنگشته... سپس آهی کشیدم و از روی دلسوزی برای پدر پیرم، گفتم:
🌃 هر شب میره خونه نوریه تا آخر شب، التماس میکنه که نوریه برگرده! اونا هم قبول نمیکنن!
👌ولی مثل اینکه دلش جای دیگری باشد، بیتوجه به حرفی که زدم، پیشنهاد داد:
📱حالا یه سَر برو تو بالکن تا حال و هوات عوض شه!
⏳ساعتی میشد که با هم صحبت میکردیم و احساس کردم خسته شده و به این بهانه میخواهد خداحافظی کند که خودم پیش دستی کردم:
🏻باشه! شب بخیر... که دستپاچه به میان حرفم داد:
📱من که خداحافظی نکردم! فقط گفتم برو تو بالکن، هوای تازه تنفس کن!
🚪🛋 از این همه نشستن روی مبل، کمرم خشک شده و بدم نمیآمد چند قدمی راه بروم که سنگین از جا بلند شدم، چادرم را برداشتم و همانطور که به آرامی به سمت بالکن میرفتم، گفتم:
🏻خُب گفتم خستهای. زودتر بخوابی.
📱در جوابم نفس بلندی کشید و با لحنی غرق محبت جواب داد:
- خوابم نمیاد! یعنی وقت برای خواب زیاده! فعلاً کارهای مهمتری دارم!
👣 قدم به بالکن گذاشتم و خواستم بپرسم چه کار مهمی دارد که صدای خندهاش گوشم را پُر کرد:
📱آهان! خوبه! همینجا وایسا!
🏻نمیفهمیدم چه میگوید و شاید نمیخواستم باور کنم که میان خنده ادامه داد:
📱اینجا الهه جان! من اینجام!
🌴 همانطور که با یک دست چادرم را به سرم گرفته بودم، سرم را چرخاندم و در اوج ناباوری دیدم آن طرف کوچه زیر شاخههای تنومند نخلی ایستاده و مثل همیشه به رویم میخندد.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 برای خواندن داستان های دنباله دار، به ما بپیوندید...
▶🆔: @partoweshraq
🌸 #یا_صاحب_الزمان
🌺✨زمین دلتنگ و مهدی بی قرار است
💔 فلک شیدا پریشان روزگار است
💔 دلا آدینه شد دلبر نیامد
🌺✨ غروب انتظارم سر نیامد
🌐 @partoweshraq
#شعر_انتظار
🕥💠📢💠 #منـبر؛ رسـانـہ شیعـہ
🎧 #بشنوید | #موعظه
👁 نگاه به نامحرم
🎙حجت الاسلام #دارستانی
🌐 @partoweshraq
نگاه به نامحرم.دارستانی.mp3
2.52M
🕥💠📢💠 #منـبر؛ رسـانـہ شیعـہ
🎧 #بشنوید | #موعظه
👁 نگاه به نامحرم
🎙حجت الاسلام #دارستانی
🌐 @partoweshraq
🌹 #سواد_زندگی
👌همه ما دو زندگی داریم:
👧🏻 زندگی واقعیمان همان است كه در كودكی رویایش را بافتهایم.
⛈ رویایی كه در جوانی و میانسالی، توی ابرها، همچنان به پرداختنش ادامه میدهیم.
👥 زندگی جعلیمان هم، همین است كه در روابطمان با دیگران از سر گرفتهایم، رفتاری كاربردی كه به نفع مان است.
⚰ زندگیای كه با خوابیدن توی تابوت تمام میشود...!
📗دلواپسی | فرناندو پسوآ
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ببینید
🤔😳 #نیاز_جنسی!
⁉ بچه ات نیاز جنسی داره چیکار کنه؟
🎤 پاسخ ها و واکنش جالب پدر و مادرها به این سؤال!
🌐 @partoweshraq
👨🏻 مردی می خواست کاملاً خدا را بشناسد!
📚📖 ابتدا به سراغ افراد و کتابهای مذهبی رفت، اما هر چه جلوتر رفت گیج تر شد!!
👥 افراد و کتاب های نوع دیگر را نیز امتحان کرد اما به جایی نرسید!
🏖خسته و ناامید راه دریا را در پیش گرفت، کنار ساحل کودکی را دید که مشغول پر کردن سطل آب کوچکی از آب دریا بود. سطل پر و سر ریز می شد اما کودک همچنان آب می ریخت!!
👨🏻 مرد پرسید: چه می کنی؟
👦🏻 کودک جواب داد: به دوستم قول دادم همه آب دریا را در این سطل بریزم و برایش ببرم!!
👨🏻 مرد تصمیم گرفت پسر را نصیحت کند و اشتباهش را به او بگوید، اما ناگهان به اشتباه خود هم پی برد که می خواست با ذهن کوچکش خدا را بشناسد و کل جهان را در آن جا دهد!
💓 فهمید که با دلش باید به سراغ خدا برود!
👨🏻 مرد به کودک گفت: من و تو یک اشتباه را مرتکب شده ایم:
⚜ مولوی می گوید:
🔅هر چه اندیشی پذیرای فناست
🔅آنچه در اندیشه ناید آن خداست
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
#داستان_کوتاه
#پندها
☀ صبح، سرشار حس بودن است
☀ جادههای عشق را پیمودن است
☀ صبح آید، باز کن دروازه را
☀ عاشقی کن این حضور تازه را...
🌹🍃سلام، صبح زیباتون بخیر و نیکی
🌻 هفته بابرکتی داشته باشید
🌐 @partoweshraq
#شعر