eitaa logo
عشـ∞ـق‌ یـعـنے یـه‌ پـلاڪ
9هزار دنبال‌کننده
12هزار عکس
6.7هزار ویدیو
148 فایل
آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر. دلی میخواد به وسعت خود آسمون. مردان آسمونی بال پرواز نداشتن، تنها به ندای دلشون لبیک گفتندوپریدن تبلیغ وتبادل👇 https://eitaa.com/joinchat/2836856857C847106613b 🤝
مشاهده در ایتا
دانلود
41.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 زیباترین کلیپ دنیا ( درباره حجاب) توضیح بیشتر در کلیپ😊 ...........☆💓☆............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ...........☆💓☆..................
4_5933752225733017965.mp3
6.29M
🔊فایل صوتی 🔰 حیاء زیربنای خوبی ها ...⁉️🔰 🌷حداقل برای یک نفر ارسال کنید ...........☆💓☆............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ...........☆💓☆..................
&&راوی زینب&& ب سمت صدابرگشتم -دااااااداااااش داداش :جان دلم هیس ابرومون بردی -وای داداش کی اومدی ؟ کی رسیدی؟ باورم نمیشه صحیح سالم پیشمی داداش :زینبم اروم باش از مامان اجازت گرفتم ناهار باهم باشیم -آخجووووون هورا وارد رستوران شدیم داداش : زیب خواهری چه میل میکنید، -اوووم چلو کباب عه داداش گوشیته عه سنگ صبور چیه داداش: یه خانم خیلی مهربون که شما تا دوسه ماه دیگه باهش آشنا میشی جوابش بدم میام -یعنی داداشم داره قاطی مرغا میشه داشتم ب خانواده چهارنفری خودمون فکر میکردم بابام جانباز جنگ تحملی بود و پاسدار من و توسکا قبل نه سالگی ‌‌خیلی صمیمی بودیم اما با بزرگ شدنمون دیواری بزرگی بینمون بود چون توسکا برخلاف مامان باباش مذهبی نبود داداش ک بزرگتر شد به انتخاب خودش پاسدار شد الان دوساله که مدافع حرم حضرت زینب (س)هست داداش:خیلی فکر نکن ازت انیشتن درنمیاد، -عه داداش داداش:والا -خب بگو ببینم این خانم سنگ صبور کی عروس ما میشه ؟ چندسالشه ؟ خوشگله ؟ داداش زد ب دماغم گفت بچه من کی گفتم عروس این خانم قراره حواسش ب شما باشه حالاهم غذات بخور کم ازمن حرف بکش بعداز اعزام من خودش میاد سراغت -مگه بازم میری ؟ کی ؟ داداش:بله ۲۵روز بسم رب الشهدا بعداز خوردن ناهار رفتیم خونه تا وارد خونه شدیم مامان : چشم دلت روشن زینب خانم -وووییی مامان خیلی کیف داد راستی مامان یکی از شاگردات معلم دینی ماست مامان :إه فامیلیش چیه -ملیحه مقری مامان :ای جانم خیلی خانم و مهربونه زینب یه دختر توپولی داره اسم اونم زینبه میاردش حوزه بچه ها براش ضعف میکنن -خداحفظش کنه حسین :زینب جان برو بخاب درستم بخون شب بریم شهربازی -چشم ❤️💛❤️💛❤️💛❤️ &راوی توسکا& وقتی از مدرسه که خارج شدیم دیدم زینب و داداش باهم رفتن داداش خیلی پسر خوشگلیه فقط حیف که پاسداره منم رفتم خونه تا ساعت ۷:۳۰شب خوابیدم بعدم پاشدم ی مانتو کتی سیاه و شلوار دم پا و روسری ساتن مشکی سر کردم خداشکر وقتی رسیدم فک زدنای آخوندا و این پاسدارا تمام شده بود شام خوردیم برگشت خونه وقتی رسیدیم خونه بابا گفت فردا برای دو روز میرن بندر انزلی برای خرید ی زمین آخجووووون این دو روز خونه کویت هست فردا صبح زنگ بزنم آتوسا بگم بچه ها بیان اینجا نام نویسنده:بانوی مینو دری ...........☆💓☆............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ...........☆💓☆..................
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌸 پیامبر اکرم(ص) می فرماید: هرکس در ماه رمضان یک آیه از کتاب خدا را قرائت کند، مثل این است که در ماه های دیگر قرآن را ختم کرده باشد. 💢 مجموعه شهیدان هادی و صفری هرساله در ماه مبارک رمضان ختم قرآن برگزار می کنند! امسال هم در نظر دارند تا ختم قرآنی برگزار کنند،از علاقه مندان خواهشمندیم تا در این راه مارا همراهی کنند. برای دریافت یک جز قرآن به آیدی زیر پیام دهید👇 🆔️ @Khademalali
جاده‌ی چشمِ نگاهِ نگران مرطوب است یوسف از راه بیا؛ شهر، پر از یعقوب است جانِ «عَجّل فَرج»؛ ای روح دعا منتظریم «منتَظَر» با دلِ‌مان راه بیا منتظریم ...........☆💓☆............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ...........☆💓☆..................
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 🌐 🔻 مراقب موج دوم و سوم بیماری کرونا در کشور باشیم گویا، رئیس مرکز مدیریت بیماری‌های واگیردار وزارت بهداشت: 🔹مراقب موج دوم و سوم بیماری کرونا در کشور باشیم چون یک بیماری پیچیده است و دارو و واکسن ندارد. 🔹شیوع بیماری کرونا در کشور یکسان نیست و در برخی از استان‌های مهمان پذیر و پرتردد همچون آذریایجان‌های شرقی و غربی، تهران و فارس شاهد افزایش موارد ابتلا به کرونا هستیم. ...........☆💓☆............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ...........☆💓☆..................
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
|📺| ماجرای تحول دختری که عشقِ به امام رضا✨ زندگی اش را متحول کرد...؛ 🖌همراهان عزیزم🌺 شما هم میتونید دلنوشته های خودتون رو برای ما ارسال کنید🌺 ...........☆💓☆............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ...........☆💓☆..................
26.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ‌شنیدنی رفیــق 🎞 💠 با نواے 🎙 🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻 ...........☆💓☆............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ...........☆💓☆..................
بسم رب الشهدا &راوی زینب& ساعت ۸بود که قصد شهربازی کردیم تا رسیدیم زیرانداز انداختیم مامان و بابا نشستن روش خودم لوس کردم و گفتم :داداش نمیریم سوار این وسایل بشیم با انگشت نشونش دادیم بابا:زینب جان بشین عزیزم یه کم میوه بخورید میرید آخرشبم همه باهم میریم چرخ فلک سوار میشیم -باشه حسین:خخخخ چه لپهاشم آویزان شد یه کم که نشستیم هی سرجام ول میخوردم حسین :نخیرم این ورجک نمیتونه آروم بشینه پاشو بریم دستم تو دستش گرفت -داداش بریم سوار این سفینه بشیم حسین :بریم سوار شدیم من همش جیغ میزدم واااااای مااااااماااااانم جییییییییبغ جیییییییغ جیییییییغ خداااااااااا حسین :هیس آروم دختر شهربازی گذاشتی سرت اون شب خیلی خوش گذشت 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 &راوی توسکا صبح قبل مدرسه ب اتوسا پیام دادم ک عصری با بچه ها بیاید دورهم باشیم اونروز تو مدرسه اتفاق خاصی نیفتاد عصری یه پیراهن بلند با ساپورت پوشیدم موهام شونه کردم ریختم دورم ما یه تایم هشت نفری بودیم سه تا پسر ،پنج تا دختر اشکان،نیما،شهرام،آتوسا،طناز،ترسا،باران،من بچه ها که وارد شدن براشون گیتارزدم آخرشبم با بچه ها رفتیم رستوران داشتیم از رستوران درمیومدیم بیرون اشکان گفت :توسکا خیلی خوشگل شدیا رفتم یه قدم جلو بهش گفتم :تا بهت رو میدم پرو نشو من تو امثال تو بعنوان سریدار دم خونمون هم قبول نمیکنم پس حد و اندازه خودت بدون این دوروز بجز اون واق واق اضافی اشکان عالی بود &راوی دانای کل& محرم به سرعت آغاز شد حال هوای خانواده عطایی فر خیلی عجیب بود رفتارهای حسین که از یه اتفاق بزرگ در زندگیش خبر میداد پدر که هر شب به حسین میگفت التماس دعا آقا مادر هم که هر بار به قد وقامت حسین نگاه میکرد و میگفت ان شاالله فدای حضرت بشی و میان حسین همه دغدغه اش اماده کردن زینب خواهرش برای اون اتفاق بزرگ حالا از هرنوع آماده کنه این میان دو حادثه سخت به پیکر روح زینب واردشد که دومی سختر از اولی بود خبر تفحص ۱۰۰شهیددفاع مقدس وقتی تو خونه خانواده عطایی فر پیچید پدر غمگین از جاموندگی و خوشحال از بازگشت خیلی از رفقاش و جمله ک حال زینب بد کرد فیلم ورود پیکر شهدا پخش میشد که حسین گفت :((خدایا یعنی میشه ی روزی سی سال بعد پیکر گمنام منم از مرز سوریه وارد ایران بشه)) زینب برای فرار از جمله پدر و مادر داشت به اتاقش پناه میبرد که وسط راه بی حال شد، و شب مجبور شد تو بیمارستان بمونه جالب بود بین این ۱۰۰شهید یکسری از شهدا شناسایی شدن و یکی از شهدای شناسایی شده پسر خاله توسکا بود این اتفاق واکنشهای عجیبی در پی داشت ذوق خوشحالی خاله نسرین مادر شهید زمانی و حرف توسکا که چهارتا استخوان بعداز سی سال آوردن چی بشه قرار بود این شهدا یک روز بعد از عاشورای حسینی تشیع بشن که خبر دوم از راه رسید..... ... نویسنده : بانو مینو دری ...........☆💓☆............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ...........☆💓☆..................
&راوی حسین& روز تاسوعا قراره بود یه عملیات تو سوریه انجام بشه ما خوب میدونستیم یه عملیات یعنی شهید و بی پدر شدن یه گروهی از بچه های کوچک از ایران ،سوریه ،افغانستان،پاکستان ... داشتم زینب میبردم هئیت -زینبم بریم ؟ زینب:بله من حاضرم نزدیک هئیت بودیم ک گوشیم زنگ خورد از یگان -سلام .... -باشه من تا یک ساعت دیگه یگانم زینب:داداش چی شده ؟ چرا گریه میکنی؟ -چندتا از بچه های یگان شهید شدن باید برم یگان زینب:وای -تورو میذارم هئیت زنگ میزنم بابا بیاد دنبالت زینب:من خودم میتونم برگردم خونه تو برو ب کارات برس داداش -نه عزیزم وقتی رسیدم یگان حال همه بچه ها داغون بود یازده شهید از ایران تقدیم بی بی زینب شده بود که از این تعداد هفت عزیز از بود اسامی این یازده شهید عزیز شهیدان میردوستی،عمادی،طالبی اقدم،جمالی ،ایزدی،ظهیری،طاهرنیا از یگان ما بودن خداشکر پیکرای بچه ها برگشته بود عقب برای مراسمات زینب بردم تو وداع وقتی زینب فهمید عاشق حضرت عباس بوده و حالا شبیه حضرت عباس شهید شده داغون شد اولین شهید دهه هفتادی که یه پسر یک ساله ازش به یادگار مونده بود یک هفته از شهادت محمدحسین میگذشت وارد اتاق زینب شدم -زینبم چته عزیزبرادر ؟ زینب پشتش بهم کرد و گفت :توهم میخای شهید بشی ؟ -زینبم مرگ مال همه است و چه بسا شهادت بهترین مرگهاست وقتی یکی برای دفاع میره باید برای شهادت ،اسارت،جانبازی آماده باشه دومی سومی سختر عزیزدلم عصر کربلا که تموم شد امام حسین شهید شد ولی بی بی جان اسیر شد اسارت سخته جانبازی همین طور میدونی جانبازی یعنی چی یه جوان صحیح سالم ناقص میشه بقیه عمرش چه حرفای باید بشونه نام نویسنده:بانوی مینودری ...........☆💓☆............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ...........☆💓☆..................
✋🏻✨ همـه جا غـرق دعا می شـوم از آمـدنت معنی اشک و دعا چيست برايم بنويس خون دل خوردنت ازبار گناهان من است معنی شـرم و حيا چيست برايم بنويس @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
⭕️ دستورهای کاربردی قرآن برای روابط فردی و اجتماعی که رهبر انقلاب روز گذشته، آن را مطرح کردند: 🔸رعایت انصاف، حتّی در برابر مخالف لا یَجرِمَنَّکُم شَنَئانُ قَومٍ عَلی اَلّا تَعدِلُوا؛ اگر با کسی مخالفید، با کسی دشمنید، این موجب نشود که درباره‌ی او بی‌انصافی کنید. اگر ما درباره کسانی که مخالف هستیم، به همین آیه عمل بکنیم، یعنی درباره‌ی آنها بی‌انصافی نکنیم و آنها هم درباره‌ی ما بی‌انصافی نکنند، ببینید چقدر وضع جامعه، وضع خوبی خواهد شد. 🔹خیانت نکردن در امانت «لا تَخونُوا اللهَ وَ الرَّسولَ وَ تَخونوا اَمانتِکُم»؛ در امانت خیانت نکنید. امانت فقط پولی نیست که شما دست بنده دارید؛ مقامی هم که، مسئولیّتی هم که به وسیله‌ی شما به من داده شده امانت است. اگر چنانچه این امانت را درست عمل نکنم، خیانت در امانت است. ببینید شما اگر همین یک دستور را ما عمل بکنیم، چه اتّفاقی خواهد افتاد. 🔸 قرآن دستور العمل زندگی اگر آحاد بشر قواعد زندگی را با قرآن تطبیق بکنند، سعادت دنیا و آخرت نصیب آنها خواهد شد. مثل کسی که به پزشک مراجعه میکند و نسخه‌ی پزشک را میگیرد لکن به آن نسخه عمل نمیکند. این مراجعه‌ی به پزشک بدون عمل کردن به نسخه اثری نخواهد داشت؛ امروز وضع ما این جوری است. 🔹گرایش نداشتن به ظالم و ستمگر «لا تَرکَنوِّا اِلَی الَّذینَ ظَلَموا»؛ به ستمگر و ظالم اعتماد نکنید. نتیجه‌ی اعتماد به ظالم همین میشود که شما می‌بینید دولتهای مسلمان، مجموعه‌های اسلامی به ظالم‌ترین و ستمگرترین عناصر عالَم اعتماد میکنند و نتیجه‌اش را دارند مشاهده میکنند و می‌بینند. 🔸از قدرتهای استکباری نترسید «فلا تَخافوهُم وَ خافونِ اِن کُنتُم مُؤمِنین» که دنباله‌ی آن آیه‌ی «اِنَّما ذلِکُمُ الشَّیطنُ یُخَوِّفُ اَولِیاءَه» است؛ امروز قدرتهای اسلامی، دولتهای اسلامی ملاحظه‌ی قدرتهای ظالم دنیا را میکنند، از آنها میترسند و قدرت خودشان را ندیده میگیرند؛ نتیجه این میشود که تو سرشان میخورد. امام راحل این نترسیدن از قدرت را به همه‌ی ما یاد داد که از قدرتهای ظالم و زورگو نترسید. ...........☆💓☆............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ...........☆💓☆..................
بسم رب الشهدا &راوی دانای کل& خانواده عطایی فر دور هم نشسته بودن مادر:حسین جان پسرم حسین :جانم مادر مادر:حسین جان بهمن ان شاالله ۲۵سالت میشه حسین :خب 😳 -اگه نظرت مثبته برم خواستگاری فاطمه سادات غذا پرید تو گلو حسین حسین :نه مادر اصلا من ده روز دیگه عازمم اجازه بدید برم اگه صحیح سالم برگشتم چشم زینب :مگه نیایی داداش😭 حسین:بالاخره جنگه دیگه زینب دیگه ناهار نخورد بعداز ناهار حسین از خونه زد بیرون اول یه تابلو گرفت شماره خانم ..... گرفت حسین :سلام خواهر بله من نیم ساعت دیگه پیش شمام نیم ساعت بعد حسین به محل قرار که معراج الشهدا بود رسید همه بچه ها بودن با تک تکشون خداحافظی کرد اما با خانم*** یه کار دیگه داشت .: سلام اخوی زینب خوبه ؟ حسین :براتون یه ویس تو تلگرام فرستادم اینم ی نامه و تابلو شماره شما نوشتم اگه جانباز یا اسیر شدم با شما تماس بگیرن خواهرم جان شما و جان زینب دوست دارم خیلی مراقبش باشید *:ان شالله شهید میشی😭 حسین :از زینب دل کندم ولی نگرانشم مواظبش باشید امروز حال خانواده عطایی فر داغون بود مادر و پدر با چشمای گریون زینب با هق هق اماده اعزام حسین بودن حسین ساک رو زمین گذاشت و دستاش از هم باز کرد برای زینب زینب به آغوش حسین پناه برد 😭😭 اشکهاش به حدی زیاد بود که جلوی لباس نظامی حسین خیس کرد حسین تو گوش زینب :اگه اتفاق افتاد خانم رضایی هوای تو داره همیشه همه جا هوات دارم موقعه عقدت میام دوست دارم دکتر بشی باعث افتخارم 😔💔 مواظب خودت و حجابت باش حسین رفت و زینب رفتنش نگاه میکرد غافل از اینکه این رفت برگشتی نداره حدود ده روزی از اعزام حسین میگذشت چندباری باری زنگ زد بود از اون طرف توسکا پریشان حال بود حدود دو هفته بود فکر ذهن توسکا کامل بهم ریخته بود بعداز تشیع همون شب یه خواب عجیب دیده بود ((تو یه باتلاق گیر افتاده بود یه دست فقط استخوان بود اومد توسکا از باتلاق نجات داد بعد یه صدا گفت خواهرم برو به همسن هات بگو اگه شهدا نباشن شما تو باتلاقهای روزگار خفه میشودید )) توسکا میخاست به زینب بگه خوابش اما نمیشد دم دفتر منتظر خانم مقری بود خانم مقری که از دفتر خارج شد توسکا پرید جلوش و خوابش تعریف کرد خانم مقری همراه توسکا وارد کلاس شد و گفت ((بچه ها قبل شروع درس میخام دوتا نکته بهتون بگم نکته اول :چندروزه برادر زینب جان که سوریه هستن هیچ تماسی با خانواده نداشتن و قرار بوده برای عملیات برن دعاکنید همین روزا خبرای خوبی بشنون دوم بچه ها نظرتون در مورد شهدا چیه ؟)) هرکس نظر خودش گفت خانم مقری شروع کرد به نوشتن یه آیه رو تخته کلاس :(( وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ و هرگز گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شدند مرده اند، بلکه زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند. بچه ها خداوند در قرآنش این آیه درمورد شهدا فرموده سال پیش وقتی کوچلو بودم عموهام تو جنگ تحمیلی شهید میشن بارها با توسل بهشون مشکلمون حل شد چرا که شهدا زنده اند )) زنگ آخر خورد موقعه خروج از کلاس قلب زینب یهو لرزید حالش بد شد در خطر افتادن بودن که خانم مقری بچه ها دورش جمع شدن توسکا تصمیم گرفت زینب تا خونه همراهی کنه نام نویسنده :بانوی مینودری ...........☆💓☆............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ...........☆💓☆..................
&راوی زینب& توسکا بامن همراه شد تا منو برسونه تا رسیدیم سرکوچه دنیا سرم خراب شد دوتا آقا با لباس سبز پاسداری جلو خونمون بودن یا حضرت زهرا داداش منو انتخاب کردی 😭😭 فاصله خونه تا سرکوچه زیاد نبود ولی همون فاصله کمو بارها خوردم هربار میخوردم زمین و بلند شدم ی خاطره از این شانزده سال زندگیم کنار داداشم یادم اومد😭😭😭 تا رسیدم دم در یکی از اون دو پاسدار بهم گفتن :خانم عطایی فر بهتون تبریک و تسلیت میگم وقتی چشمام باز کردم سرم دستم بود چشمای مامان بابا قرمز مراسمات حسین من شروع شد و تازه روز سوم بود فهمیدم پیکر حسین قرار نیست برگرده به حجله عزای دم در نگاه میکرد از بالکن اتاقم عزیز خواهر 😭 حسین من 😭😭 کجا دنبالت بگردم کدوم خاک بو کنم تا آروم بشم حتی مزار نداری تا نازت بکشم 😭😭 برات سر کدوم مزار گریه کنم آخه عزیزدلمممم😭😭 حسیــــــــــن 😭😭😭 برگشتم به عکسی حرم حضرت زینب که خودش برام گرفته بود قاب کرده بود نگاه کردم بی بی جان منم داغ حسینم دیدم 😭😭 بی بی حسین منو چطوری کشتن😭😭 سیرابش کردن؟😭😭 حسین من الان پیکر نازش کجاست 😭😭😭 خانم تا کی کجا چشمم به در باشه برای ی خبر از حسینم 😭😭 دستم کشیدم به عکس گفتم مواظب حسین من باش 😭😭😭 امروز چهار روزه دنیا من تیر و تار شده بود و امروز قرار بود خادمین معراج شهدا بیان دیدن ما و من منتظر حضور خانم رضایی بودم روزها گذشت و هفت روز از رفتن پرواز حسین من گذشته بود و راهی مدرسه شدم از مدرسه خارج شدم یه آقای صدام کرد خانم عطایی فر -بله صدا:سلام من هم رزم برادرتون هستم امروز از سوریه برگشتم 😔 لوازم حسین جان از سوریه آوردم ولی این نامه باید به خودتون میدادم ان شاالله یکی دوروز دیگه لوازمش میارن منزلتون 😭😭 نام نویسنده :بانوی مینودری ...........☆💓☆............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ...........☆💓☆..................
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺 دیدار یار غائب دانی چه لطف دارد؟ ابری که در بیابان بر تشنه ای ببارد تعجیل در فرج آقا صلوات ...........☆💓☆............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ...........☆💓☆..................
🔴مقصران شلیک به فرهنگ و ناموس مردم ✅آقای نماینده؛ پرتاب ماهواره‌ی مایه‌ی شماتت دشمنان نسبت به توانمندی‌های متخصصان برجسته ایرانی شد؛ اما چرا هیچگاه دنبال پرسشگری از آن و یا مقصران عدم راه اندازی و شلیک به فرهنگ و ناموس مردم و مسئولیت‌های حقوقی مترتب بر آن نبودید؟ ...........☆💓☆............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ...........☆💓☆..................
✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺 پارسال بود قبل از محرم من دوسال بود که حاجتی داشتم ولی برآورده نمی شد دیگه تحملم تمام شده بود وچون حاجتم رو از امام حسین(ع) خواسته بودم وبرآورده نشده بود از امام حسین(ع) گله گذاری کردم خیلی ناراحت بودم حتی در محرم هم که مجلس میرفتم فقط برای همراهی با خانواده بود ولی هنگامی که سینه زنی آغاز میشد من هیچ اشتیاقی به سینه زدن نداشتم به همین صورت گذشت تا شب پنجم محرم از شب پنجم به بعد کم کم با خودم گفتم نکنه باز کم کاری از خودم باشه نه از امام حسین(ع) این حالت تا شام غریبان ادامه داشت در شب شام غریبان حزن عجیبی دلم رو گرفته بود وعلاوه بر این حزن یک حس دیگه هم داشتم با وجود این که خونه بودم ولی احساس می کردم در یک بیابان تاریک وبسیار سرد هستم وتحیر عجیبی داشتم نمی دونستم باید چه کار کنم ولی یک صدایی بهم می گفت تنها راه نجاتت امام حسین(ع) است تا این صدا رو درونم احساس کردم رفتم اتاقم شروع کردم خلوت کردن با امام حسین(ع) آن شب گذشت اربعین شد با چند تن از دوستانم رفتیم کربلا معلی ظهر اربعین کربلا بودیم آفتاب تیزی می تابید رفتیم تا به محل اسکان رسیدیم من کم کم گرما زده شدم سرم گیج می رفت هر دو پایم زخم بود حرارت تمام بدنم رو گرفته بود مرغ خیالم رفت عاشورا 61 هجری با خودم می گفتم من که الان در امنیت هستم اینه حالم پس امام حسین(ع) در عاشورا چه کشید که هم تشنه بود هم همین گرما رو تحمل می کرد وهم سنگینی زره وخستگی جنگ رو تحمل می کرد حالم خراب شد و این فکر تا آخر سفر رهام نکرد شب آخری که کربلا بودیم رفتیم بین الحرمین چه باصفا بود انگار تمام غصه هام تموم شده بود ، خیلی زیبا بود همه مردم با زبان های مختلف با امام حسین(ع) حرف می زدند زبان ها فرق می کرد ولی انگار همه به امام حسین(ع) التماس می کردن سفر کربلاشون تموم نشه وجالب اینه بعد از مدت کوتاهی آن مشکل دوسالم حل شد🍃 ✍شما هم میتونید اگه دلنوشته یا خاطره ای اینچنین دارید برای ما بفرستید تا در کانال قرار بدیم😊 ...........☆💓☆............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ...........☆💓☆..................
از زبان مورچه.mp3
3.78M
حاج آقای عالی ...........☆💓☆............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ...........☆💓☆..................
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ بسم رب الشهدا نامه باز کردم با همون خط اول اشکم شروع شد بسم رب الشهدا والصدیقین چشم مخصوص تماشاست اگر بگذارند وتـــماشای تـــــو زیباست اگر بگذارند مــــن ازاظهار نظرهای دلــــم فهمـــیدم عشق هم صاحب فتواست اگـر بگذارند دل سر گشته! من این همه بیهوده مگرد خانه دوست همین جاست اگر بگذارند سند عقل مشاء است همه می دانند عشق اما فقط از ما است اگر بگذارند غضب آلــــوده نگاهم نکنید ای مــــردم! دل من مال شماهاست اگر بگـــذارند سلام زینب قشنگم این نامه در حالی مینویسم که یکی دو ساعت به عملیات مانده و تو اورا زمانی میخانی که اسیر یا شهید شدم و امیدوارم دومی باشد چرا که امتحان اسارت امتحانی سخت است و من ترس مردودی و شرمندگی دارم زینب عزیزاز تر جانم حرفهای مفصل را در نامه ای که خانم رضایی به دستت میرسانند اما در این نامه میخوام در این بانوی محترم بگویم این خواهر گرامی بانوی صبور است همان سنگ صبور از سال ۹۲که لیاقت مدافع بی بی شدن نگرانیم تو بودی اما این بار که آمده ام دل از تو کندم برای آن که نگران صبر و تحمل تو بودم این خواهر گرامی انتخاب کردم تا بعد از من مراقب تو باشد توکل کن به درگاه خداوند و دست به دست خانم رضایی بده تا ادامه این راه زینب وار طی کنه حرفهایم در آن نوشتم امیدوارم خیلی زود با این خواهر بزرگوار دوست شوی تا خیالم راحت باشد دوست دار تو برادرت حسین وقتی نامه ای حسین عزیزم تموم شده بود دم خونه بودم زنگ زدم وارد خونه شدم میخاستم برم تو اتاقم -سلام مامان : سلام زینب جان حسین که رفته توهم که میای میری تو اتاقت من دلم به کی خوش باشه ؟ زینب :😭😭من خوبم مامان :الله اکبر مشخصه زینب امروز یه خانمی اومده بود خونه میگفت از طرف حسین اومده برگشتم کامل سمت مامان یعنی پریدم سمتش -اسمش چی بود؟ مامان: بهار رضایی -رضایی ؟ شماره نداد ؟ هیچی نگفت ؟ مامان: آروم باش چرا تو اتاقه دویدم سمت اتاقم شماره خانم رضایی گرفتم -سلام ببخشید خانم رضایی خانم رضایی: سلام زینب قشنگم خوبی خانم گل ؟ با حرف اول خانم رضایی اشکم دراومد -ممنون 😭😭 خانم رضایی:الهی من بمیرم برای دلت ناهار خوردی؟ -نه خانم رضایی: عزیزدلم ناهارت بخور استراحت کن ساعت ۶میام دنبالت -آخه خانم رضایی:آخه بی آخه ناهارت کامل میخوریا یاعلی -چشم یاعلی نام نویسنده :بانوی مینودری ...........☆💓☆............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ...........☆💓☆..................
✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃 ای صبا گر بگذری بر کوی مهر افشان دوست بار ما را گو سلامی دل همیشه یاد اوست ...........☆💓☆............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ...........☆💓☆.................. ✅انتشار فقط با لینک مجاز است👆
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 ⭕️ ۴۰۰ نفر از اساتید حوزه علمیه قم به رئیسی نامه نوشتند که بخاطر عدم راه اندازی شبکه ملی،حمایت از زیر ساخت شبکه‌های خارجی،سنگ اندازی در توسعه پیام‌رسانهای داخلی، معطل ماندن دستورات رهبری،زمینه سازی نفوذ فرهنگی و رها کردن فضای مجازی، آقای جهرمی و فیروزآبادی رو بازداشت و محاکمه کنید! ...........☆💓☆............. @ebrahim_navid_delha @ebrahim_navid_beheshti @ebrahim_navid_shahadat ...........☆💓☆..................