بسم الله الرحمن الرحیم.
عرض سلام و ادب و احترام
(هرنفسی چشنده مرگ است.)
خداکند که توفیق شهادت درراه خدا ویا مرگ باعزت نصیبمان شود.
#روزها، ماهها، سالها از دوران طلایی دفاع مقدس میگذرد.
آنان که توفیق داشتند فیض شهادت نصیبشان شد.
عده ای در کسوت جانبازی به معراج رفتند
عده ای هم براثر وگرفتاریهای ببماری، حوادث، جنگ بیولوژیک، گرفتاریهای زندگی دعوت حق را لبیک گفتن وبه معراج شان عزیمت نمودند.
سالهای بعداز دفاع مقدس، سخت ترین زمان زندگیمان هست که مردان مرد روزهای سخت جهاد و شهادت با مرگ هایی همچون :
سکته ها، حملات مختلف بیماری ها، و....
ازبین مان میروند وماها هم به انتظار نشسته ایم که کی، چه موقع نوبت مان میرسد.
شیران جبهه های جنگ تحمیلی در سرازیری عمرشان قرارگرفته ونوبت به نوبت دعوت حق را لبیک گویان پذیرا هستند.
روز جمعه ١٧ شهریور ماه١۴٠٢ه ش شیرمرد دیگری بنام عطا الله حسینی از خطه لاله خیز و شهید پرور استان گلستان دعوت حق را لبیگ گفت وبه سرای دیگر عروج کرد.
او که درخود تیروترکش های جانبازی، مصدومیت شیمیایی و....... رابه یادگاری ازجنگ یدک می کشید وهمیشه ازفراق دوستان شهیدش اشک میریخت.
پایان عمرش با حملات قلبی رقم خورد وبه سرا وعالم دیگر هجرت نمود.
غم پروازش و فرارسیدن مرگش درسن حدود ۵٨سالگی، وبا ان حماسه هایش، اسراری که درفکر وذکرش وجودداشت اورا به سرای جاودانه برد ودرگلزار شهدای روستای حیدرآباد گرگان بخاک سپرده شد.
برادرجانباز، عطا الله حسینی، بزرگ مردی ازمردان طلایی دفاع مقدس بود که حماسه هایش فراموش نشدنی است.
وهمیشه یاد وخاطره مجاهدت این عزیز سفرکرده ماندگار خواهد بود.
ان شاء الله، بادوستان شهیدش که درتیپ ادوات و ضدزره لشگر ویژه ٢۵کربلا وتیپ ٢٠٢ ضدزره القارعه وادوات قرارگاه قدس، نیروی زمینی سپاه بوده اند همنشین گردد.
روحش شاد و قرین رحمت الهی باشد
ان شاء الله.
سرتیپ دوم پاسدار حمیدرضا رستمیان
از فرماندهان جبهه مقاومت
پلاک ۲۵
@دیدار با مادرشهیدان سید خیرالله و سیدجواد اسدی.وادامه سخنان این مادر عظیم الشان.
(قسمت دوم).
# مادرشهید سید جواد گفت :
اقاسیدجواد ازنوجوانی به جوانی رسیده بود ودرفعالیت های بسیج محله فعال و
مسئولیت نیروی انسانی پایگاه مقاومت بسیج روستای امره را بعهده داشت.
#درکمک به مردم، تعزیه خوانی، نوحه سرایی، ورزشی و... بسیارفعال بود.
باعشق واردسپاه ودرلشگر ٢۵کربلا مشغول خدمت وپاسداری ازنظام مقدس جمهوری اسلامی گردید.
#سپس ازداواج کرد وصاحب یک فرزند بنام سیداحمد شد.
همیشه درماموریت های لشگر ٢۵کربلا درجنوب شرق وشمالغرب حضوری فعال داشت.
#همیشه به اویاداوری میکردم که اتفاقی برایت نیفته.
سیدجواد لبخند میزد و میگفت مادرنگران نباش.
ولی من مادربودم براساس گفته های آن بانوی بزرگ، فرزندم سیدخیرالله را تقدیم شد وحال همیشه احساس میکردم که دومین فرزندم که باید فدایی اهل بیت علیهم السلام شود سیدجواد هست.
لذا دغدغه هایی برای سیدجواد داشتم
#عید سال ٩۵ه ش بود که آقا سیدجواد به منزل ماامد وگفت مادر، ان شاء الله دارم میرم ماموریت.
فکرمیکردم مثل ماموریت های قبلی مرزهای ایران است.
گفت میرم برای دفاع از حرم وحریم اهل بیت علیهم السلام، یک عمراینجا توی روستای امره تعزیه خوانی ومداحی میکردم تامدافع حضرت زینب کبری س) باشم.
حالا وقتش شده که بروم ازحرمش دفاع کنم.
دشمنان اهل بیت علیهم السلام دنبال خراب کردن واهانت به حرم حضرت زینب (س) هستند
باید بروم.
#گفتم اقاسیدجواد، تازه پسرت بدنیا آمده وبچه ات مریض احوال هست.
#گفت مادرم، این چیزها نمیتونه جلوی تکلیف من رابگیره، بایدبروم.
با صحبت هایی که میکرد و محکم وعاشقانه میگفت جلودارش نبودم.
باهم روبوسی وخداحافظی وحداشدیم.
دلم آرام و قرار نداشت
سیدجواد فردای آن روز عازم سوریه شد.
خیلی نگران بودم.
چندباری تماس گرفت وباهم صحبت میکردیم.
##یاد آن سخنان حکیمانه بانویی بودم که درداخل زمین کشاورزی وعده هایی ازبنده گرفته بود.
اولین شهید راتقدیم کرده بودیم وحال به انتظار دومین شهیدهستم.
خبر شهادت پسرم سید جواد، را حدودا پس ازیک ماه بمادادند.
دومین وعده الهی آن بانوی بزرگ محقق شد وفرزندم سیدجواد آسمانی شده بود.
#باشهادت سیدجواد ومحقق شدن شهادت دوفرزندم، شخصیت آن بزرگ بانویی که باهم عینی وحضورا صحبت می کردم مشخص شده بود.
ان بزرگ بانو حضرت زینب کبری س) بودکه وعده های فدائیان خود را از حدودبیست وهشت سال قبل گرفته بود.
سید خیرالله درسال ۶٧ه ش
سیدحواد درسال ٩۵ه ش
به شهادت رسیدند
#حال منتظرپیکرش بودیم که اعلام کردند برگشت پیکرشهید فعلامیسر نیست.
#روزها، ماهها، سالها چشمانم وگوشم به درب ها وتلفن هاوصداهایی بود تاخبرش بیاید وپیکرش برگردد.
بالاخره بعدازچندسال، تیکه هایی ازاستخوان های سیدجواد برگشت.
خداروشاکرشدیم که فرزندانمان درراه اسلام ودفاع از کشور، نظام اسلامی، ولایت وامامت بشهادت رسیدند وما افتخارمیکنیم که دراین راه هزینه هاداده ایم.
خیلی دلتنگ فرزندانم میشوم برمزار شان باآنها درددل میکنم.
خیلی دوست دارم که نوه عزیزم فرزند سید جواد (سیداحمد) را بیشتر وبیشتر ببینم تا آرامش بیشتری یابم.
بهترین راه وروش را، راه وروش حضرت زینب کبری س) میدانم.
ما دربرابر حضرت زینب کبری س) هیچ وشرمنده هستیم.
والسلام
###
حدود یکساعتی درکنار مادرشهیدان بودیم آنقدر زیبا، ارام، باوقار،دلنشین صحبت می کرد وماهم درس هاگرفتیم.
یاد وخاطره همه شهیدان کربلای خان طومان بویژه آقا سیدجواد اسدی گرامی باد.
#اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
سرتیپ دوم پاسدار حمیدرضا رستمیان
از فرماندهان جبهه مقاومت