❁﷽❁
یاران شتاب کنید...
گویند قافله اے در راه است
ڪ گنهکاران را در آن راهے نیست
آرے گنهڪاران را راهے نیست
اما پشیمانان را مے پذیرند
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
#صبحتون_شهدایی
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
💠آیت الله جوادی آملی:
🍃🌸اشک بر #شهید
شوق شهادت را در انسان زیاد می کند.!!
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
سلام وعرض ادب خدمت همه بزرگواران
متاسفانه باخبرشدیم یکی از خادمین کانال، طی حادثه ای باید عمل جراحی می شدن
ایشون الان در کما هستن
با نفس پاکتون دعا کنید به هوش بیان ودوباره سلامت باشن
ان شا ءالله
اللهم اشف کل مریض بحق مریض کربلا🙏
جاے شهید بیضائی خالی ڪه😔
رفیقش میگفت:
خیلی دلتنگش بود یه شب تو خواب دیدمش پرسیدم الان کجایی؟چیکار میکنی؟ گفت همیشه و همه جا همراه اصحاب اباعبدالله هستم
#شهید_محمودرضا_بیضایی
🌷یادش با ذکر #صلوات
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🔻 آن مرد محجوبِ خندهرو
روز اولی بود که به دستور حاج کاظم جهت بازخوانی جریانات تیپ ضد زره در منزل یکی از یاران دیرینهاش دعوت شده بودم در کوی نفت اهواز. در آن جمع نورانی متوجه حاج حبیب شده بودم که با حالتی آرام و بی صدا گوشهای نشسته بود. حجب و حیای چهرهاش در دیدار اول او را لو میداد و حالتی داشت دوست داشتنی.
هیچ پیش فرضی از او در ذهن نداشتم جز ته چهرهای آشنا. چنان آشنا که در فکر فرویم برد و در آن چند روز سوژه ذهنیم شد. هر چند اسمش را نمیدانستم و به چهرهاش اکتفا کرده بودم.
آن روزها، خود و خودرویش در اختیار هماهنگیهای مصاحبهها و دیدارها شده بود. طبیعی بود او را نیرویی قدیمی و علاقمند به گردان خود بدانم و فردی که حاضر است کار و زندگی خود را وقف دوستان جبههایش کند.
با شکل گرفتن برنامه مصاحبهها دنبال مکانی بودیم تا در سکوت آن بشود گفتگویی کرد و ضبط صدا و تصوری درخور داشت. با طرح نیاز، حاج کاظم ما را به آدرسی حواله داد. پرسان پرسان به ساختمان چند طبقه و شکیلی رسیدیم که باید قبل از ورود با صاحبش هماهنگ میکردیم. سراغ او را از کارگران ساختمان گرفتیم و به خیابان پشت و محل دفتر هدایت شدیم.
دنبال آدمی میگشتم با ابعاد دو ایکسلارژ با سبیل هایی پروپشت و چارشانه.
وارد دفترش شدم و جز همان چهره آشنا و ریز جثه، کسی را نمیدیدم. همان انسان ساده و بیآلایش و محجوب.
پیش خودم گفتم، یعنی صاحب آن چند ساختمان بزرگ ایشان هستند؟!! پس چرا با همه متمولان امروزی فرق دارد؟ چرا آنقدر آرام است و بیادعا!
مصاحبه اول را شروع کردیم و پیش رفتیم.
چند جلسهای گذشت تا نوبتِ گفتگو به علی آقای سیاح طاهری رسید و دوست دوقلویش، حاج حبیب بدوی.
فرصتی به دست آمده بود تا با طرح سوال به کنکاش ذهنی خود پایان دهم و پرده از رمز چهره آشنای او بردارم.
..برایم جالب بود که راضی به گفتگوی تک نفره نمیشدند و اصرار بر این بود که با هم در یک کادر قرار بگیرند. دلایل فنی هم راه بجایی نبرد و اولین گفتگوی دو نفره در یک کادر را شروع کردم.....
بعد از مقدمات معمول، گفتند، باهم به جبهه رفتهاند و یک راست به گردان کربلا ....
گردان کربلا، گردان دلچسب ما هم بود و اولین بار که وارد شده بودم دیگر فاصله نگرفتم تا پایان جنگ. شستم بیدار شده بود که او را در گردان دیدهام و بی جهت آشنا بنظر نمیرسید.
هر چه بیشتر میگفتند، تصویر پررنگتر میشد و واضحتر.... خودش بود، همان نوجوان لبخند به لب سبزه پوست که بین صفوف صبحگاه و محوطه و چادر نمازخانه به چشم میآمد.. همان که با خنده و لبخندش هر کسی را جذب خود میکرد.
..وه که چقدر خوب صحبت میکردند! گوئی محفلی از دل ساخته بودند تا بعد از سالها حرفهای ناگفته خود را آزاد کنند و سبک شوند. شاید هم دوربین و مصاحبه و بازخوانی را بهانهای برای مرور خاطرات و تراش دادن دل های زنگار گرفته بعد از جنگ!
از آن همه صمیمیت به وجد آمده بودم و بیشتر، از اینکه مرا لایق احساسات خود دانستهاند.
دردناک ترین خاطره مشترکشان، مربوط میشد به شب عملیات کربلای ۴. همان شبی که فهمیده بودند گردان کربلا از آب گذشته و وارد عمق شده و در معرکهای پرخطر خیمه زده... و ایشان وامانده از عملیات و شهادت!
کنار پیادهرو و روی سکّویی شب را به صبح رسانده بودند با حسرت عملیات بر دل.. و پشیمان از این جابجایی که فرصتی بزرگ را از آن ها گرفته بود. فرصتی همتراز با همنشینی یاران بهشتی. غافل از اینکه راه و رسم شهادت کور شدنی نیست و راه همچنان باز است و پر رونق.
همانگونه که حاج حبیب بدوی با همان آرامش، خود را در واپسین فرصت طلایی به آن رساند و مظلومانه ردای سبز شهادت به تن پوشید و با همان سادگی رفت، در حالی که همه آنها متهم بودند به حضوری مادی در سوریه.
#مدافعانحرم
#جهانیمقدم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
شهيد موسي اخروي:
بدانيد! اين دنيا جاي مؤمن نيست. اين دنيا قفس مؤمن و بهشت كافر ميباشد.
مؤمن در اين دنيا بايد سختي بكشد. بايد خودمان را براي سراي هميشگي آماده كنيم. هر كس در اين دنيا اعمال شايسته داشته باشد و پيرو ولايت فقيه باشد، پيروز است.
بايد حسينگونه جان را فدا كنيم و يا زينبگونه پيام شهيدان و حسينيان را به گوش عالم برسانيم.
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
سردار سرتیپ پاسدار شهید محسن قاجاریان متولد سال ۱۳۴۱ شهرستان نیشابور ایشان با شروع جنگ تحملی احساس تکلیف نمود و با حضور در جبهه های جنگ و با عضویت بسیجی ب دفاع از میهن اسلامی پرداخت . به جهت احساس تعهد و تکلیف و تداوم این حضور ، همزمان با اتمام تحصیلات دوره متوسطه ، در سال ۱۳۶۱ به عضویت رسمی سپاه در آمد و در ابتدا به عنوان معاون گروهان مشغول خدمت گردید. درسال ۱۳۶۲ به عنوان فرمانده گروهان منتصب و در سال ۱۳۶۳ عهده دار مسئولیت جانشین گردان گردید که در همین سال در منطقه جنوب در شرق دجله با اصابت ترکش به افتخار جانبازی نائل امد باتوجه به لیاقت و شایستگی در سال ۱۳۶۵ به عنوان فرمانده گردان منتصب گردید و به عنوان یکی از فرمانده گردانها مقتدر لشگر ۲۱ امام رضا (ع) در جبهه های جنگ و مناطق عملیاتی با موفقیت اجرای ماموریت نمود .
ایشان در سال ۱۳۶۸ دوره دافوس را با موفقیت طی نمود .با توجه به سوابق بسیار مناسب رزمی ، در سال ۱۳۶۹ به عنوان جانشین معاونت عملیات تیپ ، منتصب و به مدت ۱۰سال در این مسئولیت خدمت نمود. در سال ۱۳۷۹ به عنوان مسئول عملیات تیپ منتصب شد و در ارتقاع سطح آمادگی رزم یگان فعالیت چشمگیری داشت. با توجه به لیاقت و شایستگی و برخورداری از توان مدیریتی و تخصصی بسیار مناسب ، درسال ۱۳۸۹ با حکم فرمانده کل سپاه سردار سرلشکر جعفری به عنوان فرمانده تیپ زرهی ۲۱ امام رضا(ع) منصوب گردید و بارها با اجرای موفق ماموریتهای محوله خصوصا رزمایش بزرگ خواف که با حضور فرماندهان ارشد سپاه و ارتش و ستاد کل نیروهای مسلح برگزار گردید تیپ زرهی ۲۱امام رضا (ع)رابه عنوان یکی از تیپ های نمونه در سطح نزسا و سطح نیروهای مسلح مطرح ساخت. ضمن اینکه ایشان به عنوان فرمانده یکی از یگانهای مقتدر مستقر در شرق کشور ارتباط و تعامل بسیار مناسبی با یگانهای نظامی منطقه از جمله یگانهای ارتش داشت .
ایشان با داشتن حدود ۸۰ماه جبهه و ۲۵درصد جانبازی کارنامه بسیار درخشانی از خود بر جای گذاشت و در سالهای اخیر با عنایت و توجه ویژه ای که به سرکشی از خانواده های محترم شهدا و جانبازان و ایثارگران داشت و خصوصا با برگزاری یادواره های متعدد شهدا در سطح شهرستان به عنوان سردار یادواره ها لقب گرفت ضمن اینکه به حضور پررنگ سپاه در مناطق محروم شهرستان و محرومیت زدایی توجه ویژه ای داشت. در اجرای ماموریتهای محوله در دفاع از حرم آل البیت (ع) همت و توجه ویژه ای داشت و با سرکشی از خانواده کارکنان اعزام شده از آنها دلجویی می نمود. با توجه به اشتیاق به حضور مستقیم خود در دفاع از حرم آل البیت (ع) در آخرین ماموریت در دفاع از حرم زینب (س) به آرزوی دیرینه خود رسید و سرانجام در عملیات آزادسازی منطقه نبل و الزهرا در ۱۴ بهمن ماه ۱۳۹۴به جمع یاران شهیدش پیوست.
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
سردار سرتیپ پاسدار شهید محسن قاجاریان متولد سال ۱۳۴۱ شهرستان نیشابور ایشان با شروع جنگ تحملی احساس ت
#خاطرات_گزارشات
#نحوه_شهادت
یکی از شاهدان عینی شهادت این سردار سرافراز به تشریح جزئیات شهادت او پرداخت و گفت: به همراه سردار قاجاریان و چند تن دیگر از فرماندهان سپاه از جمله سردار اصانلو و سردار آسیابی و … جهت شناسایی به منطقه رفته بودیم، که تیراندازی شدیدی اتفاق افتاد و همه روی زمین دراز کشیدیم. من در این شرایط خطاب به سردار قاجاریان که هنوز ایستاده بود فریاد زدم که روی زمین بخوابد، سردار کمی کمرش را خم کرد، در همین حال متوجه شدم که سردار آسیابی زخمی شده و دیدم سردار هم روی زمین دراز کشیده.
جلو آمدم دیدم که سردار قاجاریان بروی زمین افتاده و شهید شده. علت شهادتش تیری بود که از پهلوی راست به سردار اصابت کرده بود و به علت خونریزی داخلی او را آسمانی کرده بود.
فرزند شهید: پدرم به حضرت زهرا (س) علاقه شدیدی داشت و سرانجام…
مجتبی قاجاریان فرزند شهید در گفتگویی در خصوص شوق و اشتیاق پدر به شهادت گفت: پدرم بارها به جانشین خود و نیروهایی که همرزم او در سوریه بودند، گفته بود که «دعا کنید عاقبت ما به شهادت ختم شود».
وی در ادامه با تأکید بر اینکه سردار شهید محسن قاجاریان به حضرت زهرا (س) علاقه شدیدی داشت و عاقبت در عملیات آزادسازی منطقه نبل و الزهراء به فیض شهادت نائل شد، به نقل خاطرهای در این زمینه پرداخت و گفت: چندی پیش در مراسمی در نیشابور از مداحی در تهران دعوت کردند. او در این مراسم روضه حضرت زهرا (س) را خواند، شهید قاجاریان آخرین بار که در نیشابور بود از همکارانشان میخواهد که دوباره همان مداح را به نیشابور دعوت کنند تا برایشان روضه حضرت زهرا (س) بخواند.
با کنار هم قرار دادن این اتفاقات متوجه میشویم که سردار قاجاریان به مادر پهلو شکسته سادات حضرت زهرا (س) عشق میورزید و همین علاقه باعث شد تا در ایام مجروح شدن حضرت، همچون او با پهلویی شکسته به ملاقات صدیقه طاهره حضرت فاطمه الزهرا(س) برود .
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
اذان ظهر
🔰رسول گرامے اسلام(ص)
بهترےن ڪارها در نزد خدا
نماز به وقت است
آنگاه نیڪے به پدر و مادر
آنگاه جنگ در راه خدا
🌷شهید حسین معزغلامی🌷
#حی_علی_خیرالعمل
#التماس_دعا
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🍂
🔻 #خاکریز_اسارت
💢 قسمت دویست و هفتم:
پناهندگی با چه انگیزهای؟
منافقین با تبلیغات فراوان وانمود میکردند که پناهندگی جمع محدودی از اسرا به اونا با انگیزه ایدئولوژیکی و ضدیت با نظام اسلامی و پذیرش ایدئولوژی سازمان صورت گرفته، امّا واقعیت غیر از این بود و از همون تعداد کم پناهنده که به چهار درصد کل اسرا هم نمیرسید، تعداد انگشت شماری با انگیزه های ایدئولوژیکی به منافقین پیوستن و بیش از ۹۰ درصد از اونا صرفاً بهعلت عدم تحمل شرایط سنگین و طولانی شدن دوران اسارت و به قصد رهایی از وضعیت موجود بود. شخصا تعدادی از این افراد رو میشناسم که بچههای خوبی بودن و بشدت با منافقین دشمنی داشتن، ولی دیگه خسته شده بودن و به پناهندگی صرفاً بعنوان ابزاری برای خلاصی و آزادی نگاه میکردن.
من با بعضی از اینا صحبت میکردم و میگفتم فلانی مگه تو ماهیت اینارو نمی دونی؟ چطور حاضر شدی به اینا پناهنده بشی؟ میگفتن بخدا ما برای همکاری به اینا پناهنده نمیشیم و هدفمون اینه وقتی به اروپا رفتیم یه جوری خودمون رو به ایران برسونیم و بریم پیش خونواده هامون.
تعدادی از اسرا هم مریض بودن و هیچ دارو و درمانی در کارنبود و هر آن، وضعیت جسمی شون وخیمتر میشد و امیدی به آزادی نداشتن فقط میخواستن شرایطی براشون فراهم بشه که کمتر اذیت بشن و مجروحیتشان مداوا و از درد خلاص بشن. از اونجا که به علت ضعف نفس چارهای جز این کار نمیدیدن، به سمت منافقین رفتن.
البته شکی در ساده لوحی و فریب خوردن این افراد از شگردهای تبلیغاتی و وعدههای رنگارنگ منافقین نبود؛ ولی حرف در اینه که اینا صرفاً فریب خوردن! نه اینکه اعتقادات آنها تغییر کرده و جذب ایدئولوژی سازمان شده باشن. به هر حال این بیچارهها نه تنها به اروپا نرفتن و در رفاه و آسایش قرار نگرفتن، بلکه بجز تعداد محدودی از اونا که بعد از سالها شبه اسارت مجدد در دام و چنگال منافقین، به ایران برگشتن، اکثریت اونا همانجا تلف شدن و هیچگاه پاشون به ایران و بین خونواده هاشون نخورد و به علت حوادث گوناگون سپر بلای منافقین واقع شدن و به فراموشی سپرده شدن.
وقتی انسان در شرایطی اینچنین سخت قرار میگیره، تنها ایمان راسخ، امید و توکل هستش که می تونه انسان رو حفظ کنه، تا بتونه با صبر و استقامت این شرایط رو پشت سر بذاره و نا امید نشه. باید قبول کرد که ایمان همه در یه حد و اندازه بود و با تشدید فشار و تحمیل رنجهای طاقت فرسا و طولانی شدن شرایط سخت، بعضیا میشکنن و تسلیم میشن و از پا میفتن.
ادامه دارد ⏪
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🍂
🔻 #خاکریز_اسارت
💢 قسمت دویست و هشتم:
ازدلخوشی کاذب تا واقع گرایی
اوایل اسارت، همه فکر میکردیم ایران از لحاظ نظامی تو جنگ پیروز و رژیم صدام نابود می شه و یه حکومت اسلامی در عراق برقرار میشه و حکومت به دست انقلابیون میفته و ما هم پیروزمندانه به ایران بر میگردیم.
بتدریج این فکر و آرزو تعدیل شد و خصوصاً بعد از قطعنامه، تصورمون این بود ایران با برتری سیاسی تو مذاکرات پیروزِ میدان میشه و ما هم نهایتش ظرف یکی دو ماه بعد از قطعنامه به ایران بر میگردیم. یعنی دلمونو به مذاکرات خوش کرده بودیم. همین خوشبینی که در مذاکرات با آمریکا و غرب در موضوع برجام برای بعضیا پیش اومد و عملاً هیچ نتیجهای حاصل نشد و به فرایش رهبر معظم انقلاب: خسارت محض بود . اما کم کم متوجه شدیم پیروز شدن ایران و بازگشت ما تنها در سایه استقامت ، صبر و لطف و فضل الهی میسر میشه. اکثریت دلمون رو به خدا سپردیم و صبر پیشه کردیم و آخرشم نه با مذاکره و توافق، بلکه با امداد الهی و فضل خدا خلاص شدیم.
الذین قالوا ربنا الله، ثم استقاموا، فلا خوفٌ علیهم ولاهم یحزنون. کسانی که گفتند پروردگار ما الله است، سپس استقامت کردند، نه ترسی برای آنهاست و نه اندوهگین میشوند/احقاف، 13.
عدۀ کمی هم، عنان صبر رو از دست دادن و فریب خوردن و به هیچی نرسیدن و دنیا و آخرتشون رو با هم تباه کردن. امروز تعداد زیادی از همون اسرایی که موندن و صبر کردن هنوز زنده و در فضای آزادی نفس میکشن و به مدارج بالای علمی و موفقیتهای بزرگ رسیدن و دارن از زندگی لذت میبرن و اونایی که برای آزادی به هر وسیلهای، حتی پناهندگی به منافقین متوسل شدند و برای رسیدن به رفاه و آسایش، عجله داشتن و بجای امید به خدا، دل به وعده های دروغین دشمنان اسلام، خوش کردن، همه چیزشون رو باختن؛ و این نتیجه قهری ناامید شدن از لطف و احسان الهی و عدم استقامته.
به یاد این فرمودۀ خدای تعالی میافتادم که میفرماید: «مثل كسانى كه غير از خدا را اولياى خود بر گزيدند، مثل عنكبوت است كه خانه هاى براى خود انتخاب كرده، در حالى كه سست ترين خانه ها، خانه عنكبوت است.
ادامه دارد
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
﴾﷽﴿
.
#تخریبچی کسی بود که اول #نفس خود را تخریب میکرد!
.
آری تو اول از سیم خاردار نفست عبور کردی و
هوای نفس را در وجودت به بند کشیدی.
آنجا که دلت پر میکشید برای شهادت در راهِ خدا در وصیت خود نوشتی:
#شهادت خوب است و #تقوا بهتر...
.
تو تقوا را از شهادت بهتر میدانستی چون تا تقوا و عمل صالح نباشد شهادت روزی کسی نمیشود.
و خود چه زیبا عمل کرد به آنچه اعتقاد داشتی.
.
تخریبچی باتقوا
معبری هم بر دل ما بزن...
.
به یاد تخریبچیِ #تیپ_الهادی شهید «عبدالکریم پرهیزگار»
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پنج شهید مدافع حرم در یک فیلم (نبینی از دست رفته)
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
✨﷽✨
🌹امام رضا(علیه السلام):
🔴عقل مسلمان تمام نیست، مگراین كه ده
خصلت را دارا باشد:
۱ـ مردم به او امید خیر داشته باشند؛
۲ـ از بدى او در امان باشند؛
۳ـ خیر اندك دیگرى را بسیار شمارد؛
۴- خیر بسیار خود را اندک شمارد؛
۵- هرچه حاجت از او خواهند دلتنگ نشود؛
۶ـ درعمر خود از دانش طلبى خسته نشود
۷ـ فقر در راه خدا از توانگری(بدون رضای خدا)
برایش محبوبتر باشد؛
۸ـ خوارى در راه خدا از عزّت درکنار دشمن خدا،
برایش محبوبتر باشد؛
۹ـ گمنامى را از پُر نامى بیشتر بخواهد؛
سپس با تاکید فرمودند:
و اما دهم...
احدى را ننگرد جز این كه درباره اش
بگوید که او از من بهتر و پرهیزكارتر است....
📚 تحف العقول ص۴۴۳
【السلام علیک یا امام رضا(ع)】
┄┅┅❁💚❁┅┅┄
🕌 #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🕊
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
شهید سید صدرالدین هاشمی
نام پدر: سید نورالدین
تاریخ تولد:۱۳۳۹/۰۹/۰۷
محل تولد:خاوران
تاریخ شهادت: ۱۳۶۰/۱۰/۱۷
محل شهادت: تپه الله اکبر اهواز
نام عملیات: حمیدیه اهواز
محل دفن: شهر خاوران
فرازی از زندگی نامه شهید
شهید سید صدر الدین هاشمی فرزند سید نور الدین هاشمی در سال 1339 در خاوران به دنیا آمد. دوران ابتدایی را در مدرسه همام خاوران و دوران راهنمایی را در مدرسه راهنمایی ابوذر (پاسارگاد سابق) گذراند و برای ادامه تحصیل به شیراز رفت. در آن زمان فعالیت های خود را آغاز نمود و سپس با شرکت در مجالس و به تشویق و دعوت مردم برای سرنگونی رژیم ستم شاهی پرداخت. در شب های خفقان به نگهبانی قسمتی از شهر شیراز می رفت.
او فردی مذهبی از خانواده مذهبی و وارث جد بزرگوارش پیغمبر و امام حسین (علیه السلام) بود. او همیشه آرزو داشت شهید شود و به هدف و آرزوی همیشگی خود برسد. در سال 1360 دیپلم خود را گرفت و به امر امام بزرگوارمان به خدمت سربازی این وظیفه مقدس رفت. بعد از دوره آموزشی در کرمان به شهر قهرمان پرور اهواز، میعادگاه عاشقان حسین (علیه السلام) عازم شد تا بلکه بتواند وظیفه اسلامی انسانی خود را به انجام رساند.
چند بار به مرخصی آمد و از معجزه ها و امدادهای غیبی برای خانواده تعریف کرد. آرزو می کرد ای کاش شهید شوم تا راه را برای دیگر برادران باز کنم. آرزو می کرد بعد از شهادتش خانواده اش به کربلا بروند و قبر امام حسین (علیه السلام) را در بغل بگیرند. از صبر و استقامت بالایی در مقابل سختی ها و مشکلات زندگی برخوردار بود. به فرایض واجب روزه و نماز بسیار اهمیت می داد. حقوق خود را بین فقرا تقسیم می کرد تا بلکه خداوند را از خشنود سازد. سرانجام در تاریخ 1360/10/17 به لقاء الله پیوست و به آرزوی دیرینه خود رسید.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
سلام وعرض ادب خدمت همه بزرگواران متاسفانه باخبرشدیم یکی از خادمین کانال، طی حادثه ای باید عمل جراح
أمن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء
شهیدی ک نماز نمیخواند🤔
تو گردان شایعه شد
نماز نمی خونه
گفتن ..
تو که رفیق اونی..بهش تذکر بده..
باور نکردم و گفتم ..
لابد می خواد ریا نشه..
پنهانی می خونه.☺️
وقتی دو نفری توی سنگر کمین جزیره ی مجنون.. بیست و چهار ساعت نگهبان شدیم
با چشم خودم دیدم که نماز نمی خواند! 😳توی سنگر کمین.. در کمینش بودم
تا سرحرف را باز کنم ..
گفتم بهش ک..
ـ تو که برای خدا می جنگی.. حیف نیس نماز نخونی…😁
لبخندی زد و گفت ..
یادم می دی نماز خوندن رو☺️
ـ بلد نیستی ؟😳
ـ نه..تا حالا نخوندم😢
همان وقت داخل سنگر کمین.. زیر آتش خمپاره ی شصت دشمن..تا جایی
که خستگی اجازه داد.. نماز خواندن را یادش دادم
توی تاریک روشنای صبح.. اولین نمازش را با من خواند. دو نفر نگهبان بعد با قایق پارویی که آمدند و جای ما را گرفتند. سوار قایق شدیم تا برگردیم. پارو زدیم و هور را شکافتیم
هنوز مسافتی دور نشده بودیم که خمپاره شصت توی آب هور خورد و پارو از دستش افتاد آرام که کف قایق خواباندمش.. لبخند کم رنگی زد.😔
با انگشت روی سینه اش صلیب کشید و چشمش به آسمان یکی شد . . .
و با لبخند به شهادت رسید.😔🌹
اری.. مسیحی بود که مسلمان شد و بعد از اولین نمازش به شهادت رسید...😓
به یاد وهب شهید مسیحی کربلا
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#شهید_نوشت
اگرشهرسقوطڪرد
آنراپسمیگیریم
مواظبباشید
ایمانتان #سقوط نڪند!
🏷 #شهیدمحمدجهانآرا
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
💝🕊💝🕊💝🕊💝
#قصه_دلبری
#قسمت_۳۴
تا صبح مدام گوشی ام را نگاه می کردم.
نکند خاموش شود یا احیاناً در خانه ی آرپاتمانی در دسترس نباشم.
مرتب از این پهلو به آن پهلومی شدم.
صبح از دمشق زنگ 📞زد.
کد دار صحبت می کرد ونمی فهمیدم منظورش از این حرفها چیست🤔
خیلی تلگرافی حرف زد. آنتن نمی داد.
چند دفعه قطع و وصل شد.
بدی اش این بود که باید چشم انتظار می نشستم تا خودش زنگ بزند.
بعضی وقتها باید چند بار تماس می گرفت تا بتوانیم دل سیر حرف بزنیم .
بعد از بیست دقیقه⌛️ قطع
می شد. دوباره باید زنگ می زد.
روزهایی می شد که سه چهار تا بیست دقیقه ای حرفمان طول کشید.
اوایل گاهی با وایبر و واتساب پیامک هایی رد و بدل می کردیم. تلگرام که آمد, خیلی بهتر شد. حرف هایمان را ضبط📼 شده می فرستادیم برای هم. این طوری بیشتر صدای همدیگر را می شنیدیم وبهتر می شد احساساتمان 😍را به هم نشان بدهیم.
۴۵ روز سفر اولش ,شد۶۳روز. دندان هایش پوسیده بود.
رفتیم پیش دایی اش دندان پزشکی.
دایی اش گفت: (چرا مسواک نمی زنی?)
گفت:( جایی که هستیم , آب🚰 برای خوردن پیدا نمیشه. توقع دارین مسواک بزنم⁉️)
اگر خواهر یا برادرم یا حتی دوستان از طعم و مزه یا نوع غذایی خودششان نمی آمد وناز می کردند, می گفت :( ناشکری نکنین! مردم اونجا توی وضیعت سختی زندگی می کنن)
بعد از سفر اول, بعضی ها از او می پرسیدند:
( که تو هم قسی القلب شدی و آدم کُشتی?)
می گفت:
( این چه ربطی به قساوت قلب داره?)
کسی که قصد داره به حرم حضرت زینب 《 سلام الله علیها》
تجاوز کند ,
همون بهتر که کشته 🔫بشه!)✅
بعضی می پرسیدند:
( چن نفر شون رو کشتی?)
می گفت:
( ما که نمی کشیم. ما فقط برای آموزش می ریم)
اینکه داشت از حرم آل الله دفاع می کرد و کم کم به آرزویش
می رسید, خیلی برایش لذت بخش بود. خیلی عاطفی بود.
بعضی وقت ها می گفتم:( تو اگه نویسنده 📝بشی, کتابات📚 پر فروش می شن!)
با اینکه ادبیات نخوانده بود,
دست به قلمش عالی بود. یکسری شعر گفته بود.
اگر اشعار ونوشته های دوران دانشجویی اش را جمع کرده بود, الان به اندازه یک کتاب 📓 مطلب داشت.
خیلی دل نوشته,می نوشت , می گفتم:
( حیف که نوشته هات رو جمع نمی کنی وگرنه وقتی شهید بشی, توی قد و قواره ی آوینی شناخته می شی!👌
با کلمات خیلی خوب بازی
می کرد.
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo