#مناجات_با_امام_علی سلاماللهعلیه
#مولودی_امام_علی سلاماللهعلیه
#مدح_امام_علی سلاماللهعلیه
اگر که شوق شکفتن بهار را مانده
امید او به نسیمی گره گشا مانده
وزیده است نسیم محبتت در باغ
به دوش شاخه تلی از شکوفه جا مانده
درخت زنده شده با دم مسیحاییت
و تا همیشه تو را دست بر دعا مانده
دمی حقیقت تو آشکار شد، عمریست
دهان کعبه از این اتفاق وا مانده
هنوز هم که هنوز است از عدالت تو
به جای جای زمین نامی آشنا مانده
از آن شبی که به جای رسول خوابیدی
طنین نام بلندت به یادها مانده
تو آن بلندمقامی که در شکستن شرک
به روی دوش نبی از تو رد پا مانده
حسین توست همانی که در دل تاریخ
از او حماسه به شکوه کربلا مانده
خلاصه، رو به تو آورده امت اسلام
به روزگار پر از فتنه هر کجا مانده
امید آخر هر دردمند بودی تو
امید هر چه یتیم و اسیر و وامانده
ولی پس از تو کسی از خودش نمی پرسد
که کوله بار تو روی زمین چرا مانده؟!
رسیدن به تو عین رسیدن به خداست
بگو که چند قدم تا تو، تا خدا مانده
مباد دل بسپاریم بعد پیغمبر
به منکر تو که در فهم "انما" مانده
یقین که در دل گرداب شب گرفتار است
از آفتاب ولا هر کسی جدا مانده
خوشا دلی که در این عصر بی وفایی ها
تمام عمر به عشق تو مبتلا مانده
در آستان تو این دل، دل شکسته من
کبوتریست به دام غمت رها مانده
#حسن_زرنقی
@poem_ahl
#مدح_امام_علی سلاماللهعلیه
من ار به قبله رو کنم، نظر به سوی او کنم
اقامهی صلاة را به گفتگوی او کنم
گر از وطن سفر کنم، سفر به سوی او کنم
ز حج بیت بگذرم، طواف کوی او کنم
کز احترام مولدش، حرم شده است محترم
الا که رحمت آیتی ز رحمت علی بود
همه کتاب انبیا، حکایت علی بود
بهشت و هر چه اندر او عنایت علی بود
اجلّ نعمت خدا، ولایت علی بود
در این ولا بگو نعم، که هست اعظم نعم
شهی که از لسان او خدا کند خطاب را
به حکم او به پا کند قیامت و حساب را
به حب و بغض او دهد، ثواب را، عقاب را
منزه است از آنکه من، بخوانم آن جناب را
خدیو دولت عرب، امیر کشور عجم
خدای وهم خویش را نه راکِعَم، نه ساجدم
محاط فهم خویش را، نه عابدم نه حامدم
در این عقیده و گمان نه مفتیَم نه زاهدم
خدای ظاهر از علی به باطن است شاهدم
که من صمد ندیده ام، به جز عیان از این صنم
شهی که از علو شان، ثنای او خدا کند
دگر مدیح ذات او چگونه ماسوا کند
نمی توان به وصف او چو عقل دیده وا کند
سزد که او به نطق خود ثنای خود ادا کند
از آنکه سر ذات او، ز غیر اوست مکتتم
بهشت را بهشته ام، بهشت من علی بود
علیست آنکه از رخش بهشت منجلی بود
به غیر دیده داشتن، نشان احولی بود
کسیست عاشق ولی، که ناظر ولی بود
به دست دیگران دهد کلید گلشن ارم
تو ای علی مرتضی، که نفس پاک احمدی
چو نفس پاک احمدی، ظهور ذات سرمدی
ز هر علل منزهی، ز هر خلل مجردی
به ظاهر محمدی، تو باطن محمدی
نبی به جسم ظاهرت، خطاب کرده ابن عم
وجود را، فقود را، تو خالقی، تو داوری
جمال را، جلال را، تو مظهری تو مظهری
تو نقطه ای، تو مرکزی، تو صادری، تو مصدری
تو باطنی، تو ظاهری، تو اولی تو آخری
و منک ینحج الطلب و فیک ینتهی الهمم
تو آن تجلی حقی، که هستی است طور تو
مشارق جهان بود مطالع ظهور تو
دل «فؤاد» چون کند تغافل از حضور تو
که هر طرف عیان بود تجلیات نور تو
ز پرده های مختلف، به اقتضای بیش و کم
#فؤاد_کرمانی
@poem_ahl
#زبان_حال_حضرت_قاسم سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_قاسم سلاماللهعلیه
با آن که در ره است خطرها و بیم ها
سخت است بگذرم ز عسل ها، شمیم ها
اصلأ درست نیست بمانم در این قفس
در فصل سرخ پر زدن یا کریم ها
سخت است کار با پدر از دست داده ها
ای وای از شکستن قلب یتیم ها
یا اذن رفتنم بده یا جان من بگیر
تلخ است حرف «نه» ز دهان کریم ها
از آن چه قاسم تو به بازوش بسته است
افتاده ای به یاد مدینه، قدیم ها
من را ببخش نام تو را داد می زنم
قصدم نبود بشکند این جا حریم ها
اما تنم به زیر سم اسب نخ نماست
مانند فرش های قدیمی، گلیم ها
سوغات کربلا برای مدینه است
عطری که برده اند از تن این نسیم ها
حالا به نوجوان تو چون روز روشن است
معنای سایه های «بلا»ها، «عظیم»ها
#جواد_محمد_زمانی
@poem_ahl
#مدح_امام_علی سلاماللهعلیه
#گریز_امام_زمان سلاماللهعلیه
#غدیر
آیات محکمات خدا مدح حیدر است
ذکر لب پیمبر ما مدح حیدر است
هر روز ما به مدح علی میشود شروع
هوهوی صبح باد صبا مدح حیدر است
بايد که يک قصيدهی بیانتها سرود
وقتی تمام قافيهها مدح حيدر است
ذکر رکوع و سجدهی ما؛ یاعلی مدد
ذکر قنوت؛ جای دعا مدح حیدر است
وقتی که در بهشت کسی میزند به در
در گوشها به جای صدا مدح حیدر است
در مدح هيچکس نسروديم غير از او
پس شعر ما هجا به هجا مدح حیدر است
مدح تو صفحهصفحهی دیوان ما شدهست
ترکیببند مدح تو بیانتها شدهست
تو نه خدایی و نه بشر، چیستی علی؟
لطفا خودت بیا و بگو کیستی علی
موضوع منبر همهی واعظان شهر
اثبات این شده که خدا نیستی علی
با این که اختیار عوالم به دست توست
اما نماد سادهترین زیستی علی
توحید را دلایل بسیار لازم است
هرچند که تو یکتنه کافیستی علی
بیپرده با خدای خودت حرف میزنی
وقتی برای نافله میایستی علی
نهجالبلاغه خواندم و پرسیدم از خودم
تو نه خدایی و نه بشر، چیستی علی؟
ثبت است بر جریدهی تاریخ نام تو
مبهوت مانده عقل همه در کلام تو
مست از شراب کوثر نهجالبلاغه نیست
هرکس که پای منبر نهجالبلاغه نیست
وقتی برای فهم کلام خدا، دری
آسانگذرتر از در نهجالبلاغه نیست
وقتی که مرتضی و محمد برادرند
قرآن مگر برادر نهجالبلاغه نیست؟
زیبا نمیشود سخن هر خطیب اگر
آراسته به زیور نهجالبلاغه نیست
در کارزار عدل صدایی رساتر از
فریادهای حنجر نهجالبلاغه نیست
حق ماندنیتر است! که بعد از هزارسال
زخمی به روی پیکر نهجالبلاغه نیست
زیبندهی علیست خطاب "ولی" فقط
تنها علیست با حق و حق با علی فقط
از مهد، ذکر روی لبم تا لحد علیست
من حقپرست هستم و حق تا ابد علیست
نام علیست ذکر دم و بازدم هنوز
یعنی که حرف هر دم ما بیعدد علیست
ننگ است، ننگ، رو به کس دیگری زدن
وقتی که در جهان دم صاحبمدد علیست
هرکس که با علیست ردیف است کار او
معیار در شناخت هر خوب و بد علیست
در راههای سخت رسیدن به آسمان
با دیگران نباش که تنها بلد علیست
ای دل به هوش باش که با این همه گناه
تنها کسی که شافع ما میشود علیست
شکرخدا که زندگی ما هدر نشد
پای کسی به غیر علی عمر سر نشد
دنیا ندارد عاقبتی جز تلف شدن
غیر از غلام کوی امیر نجف شدن
هرکس که با علیست در اوج شرافت است
ای دل بکوش در طلب باشرف شدن
اجداد ما محب علی بودهاند و بس
یارب روا مدار به ما ناخلف شدن
گیرم هزار مرتبه دشمن حدیث ساخت
اما نبود حدّ کسی "لوکَشَف" شدن
گردنکشان قوم عرب خوب واقفند
مرگ است در نبرد به حیدر طرف شدن
پیغمبر از غدیر به ما یاد داده است
باید به پای عشق علی جان به کف شدن
دریا شدن کمال کویر است با علی
هر روز، روز عید غدیر است با علی
ما از الست مست شدیم از خُم غدیر
پس نام ما رقم زده شد مردم غدیر
در بحر بیکران ولایت شناور است
هر دل که قطرهای شده در قلزم غدیر
کاملترین شریعت توحید، شیعه بود
وقتی که نازل آمده "أکمَلتُم" غدیر
یک غافلی بس است که سر دربیاورد
از درّهی سقیفه مسیر گم غدیر
چشم حسود اهل خطا کور میشود
دودی اگر به پا شود از هیزم غدیر
هرگز اسیر مملکت ری نمیشود
هرکس که خورد لقمهای از گندم غدیر
بعد از غدیر هرچه در اشعار گفتهایم
از معجزات حیدر کرار گفتهایم
با این که از بیان علی عقل عاجز است
اما چهجای حرف، که بحرالمعاجز است
هر آیه از کتاب خداوند مدح اوست
این نکته در سراسر آیات بارز است
یلهای کارزار عرب رام میشوند
هرجاکه ذکر او دم "هَل مِن مُبارِز" است
شوق "فَمَن یَمُت یَرَنی" گفتن علی
حتی به روح قابضالارواح، قابض است
ایراد قافیهست، ولی دست من که نیست
مدح امیر عشق در اشعار نافذ است
هر شاعری برای علی شعر گفته است
شاهد مثال حرف من این شعر حافظ است
گیرم که در فنون ادب سخت ماهر است
هرکس که شعر گفته برای تو، شاعر است
ای دل غلام شاهِ جهان باش و شاه باش
پیوسته در حمایت لطف اله باش
چون حیدرم شفیع بود روز رستخیز
گو این تن بلاکش من پرگناه باش
آن را که دوستی علی نیست، کافر است
گو، زاهد زمانه و گو، شیخ راه باش
امروز زندهام به ولای تو یاعلی
فردا به روح پاک امامان گواه باش
صحنوسرای شاه نجف را شبانهروز
از جان ببوس و بر در آن بارگاه باش
"حافظ" طریق بندگی شاه پیشه کن
وآنگاه در طریق چو مردان راه باش
عالم هنوز بر سر عهدیست باعلی
رمز ظهور حضرت مهدیست یاعلی
#مجتبی_خرسندی
@poem_ahl
#مولودی_امام_علی سلاماللهعلیه
#مدح_امام_علی سلاماللهعلیه
#گریز_امام_زمان سلاماللهعلیه
#تبری
همین که بادها خواندند با هوهو سرودش را
ملائک مژده آوردند در عالم ورودش را
زنان مصر دست خویش را با دیدن یوسف...
ولی کعبه به شوق دیدن حیدر وجودش را...
به جز مولای ما دیگر امیری نیست در تاریخ
که خود زحمت کشید اما به مردم داد سودش را
نه ملاها و عالمها، نه سائلها و مسکینها
ندانستند قدرش را، نفهمیدند جودش را
زمین و آسمان و منبر و محراب دلتنگاند
رکوعش را، سجودش را، قیامش را، قعودش را
فراز مطلق دنیاست وقتی در تمام عمر
ندیده هیچکس جز لحظهی سجده فرودش را
خودش را مرکب طفل یتیمی میکند مردی
که شمشیر آرزو دارد ببیند رنگ خودش را
کسی که حق او را ناجوانمردانه غاصب شد
گناهی کرد و در چشم دو عالم کرد دودش را
جهان هر آینه چشم انتظار دیدن روزیست
که در آیینهی موعود میبیند نمودش را
#مجتبی_خرسندی
@poem_ahl
#مدح_امام_علی سلاماللهعلیه
#مولودی_امام_علی سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_علی_اکبر سلاماللهعلیه
از پیمبر یا خدا دربارهی حیدر بپرس
یعنی از گوهرشناسان قیمت گوهر بپرس
گل به خوبی میشناسد باغبان خویش را
وصف ساقی نجف را از میِ کوثر بپرس
معنی مرد خدا را نیمهشب از نخلها
معنی شیر خدا را روز از لشکر بپرس
هیچ دیواری نمیشد مانع راه علی
از شکاف کعبه و دروازهی خیبر بپرس
در دل تاریخ آوای "سلونی" زنده است
مشکلات سخت را از صاحب منبر بپرس
نه! فرار ازجنگ هرگز درمرام شیر نیست
قصه را از بدر یا احزاب یا خیبر بپرس
گاه برتر میشود یک نوکر از صد پادشاه
این تناقض علتی دارد که از قنبر بپرس
بین شعله با علی یا در گلستان بی علی؟
شوق آتش را از ابراهیم پیغمبر بپرس
جمع خواهد شد پیمبر با علی در یک بدن؟
ما نمیفهمیم این را از علیاکبر بپرس
#مجتبی_خرسندی
@poem_ahl
#مدح_امام_علی سلاماللهعلیه
#گریز_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
برای دیدهٔ بینا نویدِ حور لازم نیست
و بر آنکس که نابیناست دیگر نور لازم نیست
ببین در معجزات نام او قندِ خدایی را
که بر این کام شیرین، منّت از زنبور لازم نیست
ضریحش را ندیده زاهد و هر روز می گوید
برای حالت خوش، خوشهٔ انگور لازم نیست
گدا و شاه را، چوب و طلا را می خرند آنجا
به ظلّ بارگاه شاه، جنسِ جور لازم نیست
نمیخواهد بخواهی حاجت خود را که می داند
که حتی بر حوائج، نیت و منظور لازم نیست
بگو موسی بیاید زیر ایوان مطلایش
که بر هم صحبتیِ با خدایش طور لازم نیست
مگر دلمردگان را نام او کم زندگی داده
یقین با یاعلی در حشر نفخِ صور لازم نیست
مَلک دیوانه را در وادی مولاش خواهد برد
بدانید آشنایان که، محب را گور لازم نیست
نبود امر امامت بعد از او بی شبهه می گفتم
که با زینب، امیرالمومنین را پور لازم نیست
#حامد_آقایی
@poem_ahl
#مولودی_امام_علی سلاماللهعلیه
#مدح_امام_علی سلاماللهعلیه
#مناجات_با_امام_علی سلاماللهعلیه
دارد شکاف کعبه گهر در می آورد
از عمق سینه معدن زر در می اورد
ماه است دف زنان و نسیم است کِل کشان
از شوق دارد آینه پر در می آورد
خورشید چشمهای تو از شرق می دمد
شب از میان سینه سحر در می آورد
از انتشار نور تو هر روزنامه ای
صفحه به صفحه متن خبر در می آورد
لبریز می شود افق از نور مطلقت
خورشید از آسمان تو سر در می اورد
دستان مهربان خدا در گُل و گلاب
دارد تو را به شکل بشر در می اورد
آنقدر پر دلی که شجاعت ز دیدنت
دلگرم و استوار جگر در می آورد
تو می دمی به کعبه که بت واژگون شود
در یاری ات خلیل تبر در می اورد
مُهر تو می خورد به دل هر دو عالم و
شاعر ندای "کیف بشر" در می اورد
دیوار را شکافته روز تولدش
آنکس که روی پاشنهی در، در می آورد
#بهجت_فروغی_مقدم
@poem_ahl
#مظلومیت_امام_علی سلاماللهعلیه
#مدح_امام_علی سلاماللهعلیه
یکی خیریّه برپا کرد و با مردم دعا می خواند
یکی بر روی منبر از مضرّات ریا می خواند
دهان باز دکّان شاهد اخلاص حاجی بود
که نزد مشتری اذکار خود را پر صدا می خواند
به حکم اینکه اَلکاسب حبیبُ الله، در بازار
اذان را بر در دکّان به آواز رها می خواند
صف اوّل، صف مدّ والضّالین مؤمن هاست
به این علّت نماز ظهر را حاجی رسا می خواند
یتیم خانه ی همسایه، نا آرام می خوابید
ولی شیخ محل با صوت غلوش هل أتی می خواند
در این هنگامه ها از ماورای غفلت تاریخ
علی در کوچههای کوفه از خوف و رجا می خواند
علی مشغول بازی با یتیمان بود، وقتی که
کسی چون إبن ملجم در نمازش إهدنا می خواند
به گمنامی علی سر در تنور خانه ها می برد
و از شرمندگی هایش به گوش شعله ها می خواند
علی خیریّه اش را روی دوش خود بنا می کرد
کُمیلش را به زیر کوله باری از غذا می خواند
بپرس از پیرمرد کور ساکن کنج ویرانه
که بود؟ آن ناخدایی که برایش از خدا می خواند
تنالوا البرَّ حتی تُنفقوا ممّا تحبّون را
علی در همنشینی با فقیر بینوا می خواند
نماز زاهدان صرف ادای طا و ظا می شد
علی ذکر رکوعش را در احسان و عطا می خواند
اگر ایثار چون انسان زبان می داشت، می دیدی
که در تعریف انفاق از علیّ مرتضی می خواند
مگر جای قدمهایش بیاموزد به ما او را
که سلمان هم علی را از زبان ردّ پا می خواند
شب قدر از کنار کوچه ی تاریخ رد می شد
صدای فُزتُ می آمد، نفهمیدم، مرا می خواند
#محسن_ناصحی
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_علی سلاماللهعلیه
#مدح_امام_علی سلاماللهعلیه
سخت همچون تندباد و نرم مانند نسیم
بوده ای همواره انسان را صراط المستقیم
هم به هنگام قیام و هم به هنگام قعود
نام تو همسایه با لب های ما هست از قدیم
نام تو جاری ست آیه آیه در قرآن ما
نام تو معنای بسم الله الرحمن الرحیم
هیچ کس بالا و پایین را چنین یکجا ندید
گاه بر دوش رسولی گاه بر دوشت یتیم
هر کجا از آستانت در هوای عشق تو
هر کبوتر را که دیدم داشت ذکر یاکریم
خاک اگر باشد طلایش میکنی با یک نگاه
زیر ایوان طلایت هر که را باشد مقیم
#حسن_زرنقی
@poem_ahl
#مدح_امام_علی سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
تشنهکامی که لبِ او رَبَّنا برداشته
آب را از چشمهسار مرتضی برداشته
از وضوی او حیات جاودانه می چکد
خضر از مَسحِ علی آب بقا برداشته
زحمت خَلقِ تشیُّع را خودش گردن گرفت
بار ما را حیدر از دوش خدا برداشته
کعبه را بی پرده ی مشکی تصور کرده اند
تا علی از شانه های خود عبا برداشته
از زمانی که علی بین قنوتش اخم کرد
طاق محراب مساجد انحنا برداشته
کار دست قابض الارواح داده وقت جنگ
ذوالفقارش را به قصد حمله تا برداشته
وصلهپینه فوت و فنِّ کیمیای حیدر است
بارها فضّه ز نعلینش طلا برداشته
روز محشر دست حسرت بر سر خود می زند
هرکه دست از حُبِّ آل مرتضی برداشته
آمده که شیعه ی حیدر، شفیعش فاطمه است
این مُسَبب شد که من را هم هوا برداشته
می توان بر شکِّ قلبش با یقین خرده گرفت
زائری که در نجف قبلهنما برداشته؟!
در حریمش شاعران سرگرم مضمون یابی اند
جای جای صحن او را محتوا برداشته
گنبد و گلدسته را انسان تجسم می کنم...
گوئیا ایوانطلا دست دُعا برداشته
اذن دیدار پسر را هم پدر امضا کند
در "نجف" زائر براتِ "کربلا" برداشته
آن کفن های بهشتی سهم فرزندش نشد
پس برای خود حسینش بوریا برداشته
#بردیا_محمدی
@poem_ahl
#مناجات_با_حضرت_علی_اصغر سلاماللهعلیه
#مدح_حضرت_علی_اصغر سلاماللهعلیه
مدیح گفتنت از هر دهان بزرگتر است
و نام کوچکت از آسمان بزرگتر است
پیالهایم و به دریا نمیرسد این درک
که شرح حال تو از هر زبان بزرگتر است
مساحتیست کران تا کران شش گوشه
بهشت ما اگر از دیگران بزرگتر است
نماز و نیت ما بوده بر خدای حسین
خدای توست اگر در اذان بزرگتر است
و قائلیم به الله اکبر، اما باز
علی اصغر تو از جهان بزرگتر است
#سعیده_کرمانی
@poem_ahl