هدایت شده از مدرسه تاریخاندیشی قصص
🔰جامعهشناسی کوفه و روانشناسی اجتماعی کوفیان
🔶 از مکه تا کربلا حدود ۳۶ منزلگاه وجود دارد که کاروانها به اقتضای شرایط، در برخی از آنها استراحت موقت کرده و در برخی اتراق میکنند.
🔹 امام حسین از مکه که بیرون آمد، اولین منزلگاه و محل توقفش، جایی بود به نام بُستان ابنمعمّر یا ابنعامر. ماندن حضرت در این مکان کوتاه بود. به اندازهی اندکی استراحت و آب و علوفه دادن به مرکبها.
🔸 در همین منزلگاه کاروان زیارتی فرزدق شاعر نامی عرب با امام حسین برخورد میکند و سپس ملاقاتی میان امام حسین و او صورت میگیرد.
🔹 فرزدق به همراه کاروان همانند بسیاری از مسلمانان به قصد انجام حج به مکه میرفت و وقتی دید حسین برخلاف همه مسلمانان مکه را رها کرده و از آن خارج میشود، از حضرت پرسید: "چرا چنین با شتاب میروی و اعمال حج را وامینهی؟"
حضرت پاسخ داد: "اگر شتاب نمیکردم، گرفتار میشدم." گویی حضرت کشته شدن در مکه را گرفتاری میدانست که بارها به آن اشاره فرمود.
🔸 در ادامه هم فرزدق فرصت را غنمیت شمرده و سوالات شرعی خود درباره حج را از امام میپرسد.
🔺اینجا نکتهی مهمی وجود دارد که افرادی چون فرزدق نظر و فتوای شرعی امام را قبول داشتند اما به نظر سیاسی امام زیاد اعتنا نمیکردند. اینها امام را به عنوان مرجعی فقهی پذیرفته ولی مرجعیت سیاسی حضرت را قبول نداشتند و درنتیجه اعمال حج را بر همراهی با امام ترجیح دادند.
🔹 کاش حافظ آنجا بود و به آنها میفهماند:
احرام چه بندیم چو آن قبله نه این جاست
در سعی چه کوشیم چو از مروه صفا رفت؟
صفای عالم داشت از مروه میرفت و حقیقت کعبه داشت از مکه عروج میکرد و بسیاری غافل بودند.
🔸 سپس اباعبدالله به منظور کسب اخبار و اطلاعات از مسیر و شهرها، لب به سخن گشود و از فرزدق پرسید: تو که از کوفه آمدی، به من بگو از این شهر چه خبر؟ وی جوابی داده که یکی از بهترین توصیفها برای شناخت جامعهی کوفی است. فرزدق میگوید: "حسینجان! کوفیان دلهایشان با تو و شمشیرهایشان علیه توست!"
⁉️ این پاسخ برای ما یک سوال تاریخی و سرنوشتساز ایجاد میکند:
چطور میشود جامعهی کوفی حسین را در دل دوست بدارند ولی با شمشیرهایشان بر وی بتازند؟
شما چه فکر میکنید؟
ادامه دارد..
📚 منابع: اعیانالشیعه، ج۱، ص۵۹۴؛ معجمالبلدان، ج۲، ص ۱۷۰ و ج۱ ص ۴۱۴؛ ارشاد، ج۲، ص۶۸-۶۹؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۶۵؛ مقتلالحسین بحرالعلوم، ص۱۷۶؛ تذکرهالخواص، ص۱۳۷-۱۳۸.
🆔 @Qasas_school
هدایت شده از مدرسه تاریخاندیشی قصص
🔰ولایت اجتماعی و عدم آزادی فردی
🔺بیایید یکبار دیگر سوال دیروز را تکرار کنیم:
"چطور میشود جامعهی کوفی حسین را در دل دوست بدارند ولی با شمشیرهایشان بر وی بتازند؟"
💠 در تاریخ شواهد مختلفی وجود دارد که گزارهی فرزدق را تایید میکند. شواهدی مانند هجوم برخی از کوفیان به خیمههای امام حسین (علیهالسلام)، درحالیکه به شکل عجیبی گریه میکردند! یعنی در دل دوست داشتند و در رفتار دشمنی میکردند. این پارادوکس ظاهری، معمای بحث ما بود.
⁉️ شاید چرایی این وضعیت بغرنج را باید در اهمیت چارچوبی به نام "جامعه" جستجو کرد. هیمنه جامعه در تحمیل برخی رفتارها به گونهای است که برخی از آن به جبر جامعه و بالاتر جبر تاریخ یاد میکنند.
🔹 هرچند ما به چنین جبری باور نداریم لکن میزان اثرگذاری شدید جامعه بر رفتارهای فرد را نمیتوان انکار کرد.
🔸 فرض کنید شما در میان حجم وسیعی از مردم قرار گرفتهاید که به شدت تشنهاند و آبی موجود نیست. شما در توبرهی خود، مقداری آب دارید. اما توان بیرون آوردن آن و نوشیدن ندارید. چرا؟ چون یا میترسید که بر شما هجوم آورده و علاوه بر ربودن آب، زیردستوپا لِه شوید و یا احساس شرم میکنید در میان جماعتی تشنه، آب بنوشید. در هر صورت، این وضعیت شما را به سمت رفتاری هُل میدهد که در دل خلاف آن را میل دارید.
🔺 این مثال ساده را میشود با شناخت وضعیت اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، تربیتی، تاریخی و به طور کلی روح حاکم بر جامعهی کوفه به طور مفصل تبیین کرد (به زودی از آن خواهیم گفت).
🔹 لکن در این نوشتار درحد مجال اندک میتوان گفت: آدمی وقتی در میان اجتماع قرار گرفته و نقشی میپذیرد، آزادی عمل فردی او و همینطور امیال و احساساتش تحتالشعاع قرار میگیرد.
🔸 لذا پیوندها و روابط اجتماعی ما به شدت اهمیت دارند که از آن تعبیر به ولایت میشود. آدمی اگر در دل علی و حسین را دوست بدارد اما ذیل ولایت اجتماعی دشمنان علی و حسین قرار بگیرد، کاری را مرتکب میشود که کوفیان رقم زدند. یعنی کشتن حسین درحالیکه او را دوست داشتند.
🧩...باید از ولایت اجتماعی و زمینههای آن در کوفه بیشتر گفت و شنید.
🆔 @Qasas_school
🔰 قربانی، حسابگری، سیاست کلمه، سیاست مُشت و میراثبَری
1⃣ پرده اول:
🔴 قربان و قربانی. معنایش کردهاند به آنچه که موجب قُرب است. زمینهساز نزدیکی. انسان با این تقرب و نزدیکی، نسبتی میساخته با خدا که نتیجهی آن ارث بردن حکومت و قدرت آسمانی خداست در روی زمین. اگر قربانی قبول شود، قربانیکننده میشود خلیفهی خدا و امامِ امّت. همین موضوع باعث شده یهودیان اسحاق را ذبیح بدانند و مسلمانان اسماعیل را. چون قدرت، حکومت، خلافت و امامت یا باید میراث اسحاق باشد و یا اسماعیل.
⚫️ ماجرا برمیگردد به آغاز آفرینش. آنجایی که خداوند دستور داد دو پسر آدم قربانی بیاورند، تا میراثبر زمین مشخص شود: وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْبانا. در روایت آمده که هابیل صاحب گلّه بود و قابیل اهل زراعت. هابیل بهترین گوسفند خود را قربانی کرد و قابیل پستترین نوع گندم را.
🔴 من خودم را جای قابیل میگذارم و به این فکر میکنم چرا بدترین گندم خود را ارزانی کرد؟ احتمال میدهم با خود محاسبه کرده که خدای بینیاز، چه احتیاجی به گندمِ من دارد که حالا خوب آن را عرضه کنم یا بدترینش را؟ یک جورهایی پای حساب و کتاب وسط آمده و چیزی که حتی میشود نامش را گذاشت #عقلانیت_روشنگری! یعنی محاسبه هزینه-فایده.
⚫️ شاید قابیل با خودش اندیشیده مگر در امامِ امّت و خلیفهی خدا شدن، مادیّات شرط است؟ پس حکایت شایستگیها چه؟ اصلا گندمی را که میشود نان کرد و با آن گرسنهای را سیر، چرا باید قربانی خدایی شود که نه میخورد و نه میآشامد؟ این محاسبهها، منطقی هم جلوه میکند!
🔴 طبق برخی نقلها، گویا پس از عرضه قربانیها، آتشی آمد و قربانی هابیل را برد و قربانی قابیل را سوزاند. فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَر!
اگر قابیل اهل حساب و کتاب بوده، احتمالا نشسته به ارزیابی. آیا ایراد از قربانی بود؟ یعنی باید بهترین چیزها را پیشکش خدا میکردم؟ آیا مسئله خون بوده؟ سپس اندیشیده، از گندم درو شدهی من، خونی بر زمین نریخته ولی از گوسفند برادرم چرا!
⚫️ قرآن میگوید قابیل، برادرش هابیل را تهدید کرد: قالَ لَأَقْتُلَنَّك. من قطعا تو را خواهم کشت. چرا قابیل به این نتیجه رسید برادر خود را بکشد؟ از کجا میدانست اگر با کسی به مشکل خورد، راهحل حذف آن فرد است؟
احتمالاتی را میشود پیش کشید. مثلا بگوییم قابیل باز محاسبه کرده که وقتی ما فقط دو پسر هستیم، اگر برادرم حذف شود، لاجرم وصایت، خلافت و امامت به من میرسد. یعنی خدا چارهای جز انتخاب تکگزینه را ندارد. یا مثلا بگوییم قابیل با خود اندیشیده که اصلا چرا هابیل را قربانی نکنم که ارزشمندترین چیز روی زمین است و اگر مسئله خون است، خون هم ریخته میشود و تمام!
🔴 اینجا پاسخ هابیل هم جالب است: قالَ إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ. این پاسخ رشتهی تمام افکار قابیل را پنبه کرد. مسئله نوع قربانی نیست، انگیزهی قربانی است. قبول کردن خدا منوط است به تقوا. تو بگو همان شایستگی. خدا خلافت خود و امامت امّت را به هرکسی وانمینهد. گویی همین هزینه-فایده کردن و حساب و کتاب داشتن کار را خراب میکند. انگار موقعیت امامت، موقعیتی است که در آن باید هزینه داد؛ بیمحاسبهی مادّی.
ادامه در پردهی دوم...
✍🏻 سیدمیثم میرتاجالدینی
🆔 @Qasas_school
🔰 قربانی، حسابگری، سیاست کلمه، سیاست مُشت و میراثبَری
2⃣ پردهی دوم
⚫️ بعدها ابراهیم را خداوند مبتلا کرد. صحنهی ابتلا را خداوند دقیق چیده بود. ابراهیم سالها فرزنددار نمیشد تا آنکه خدا به او اسماعیل را داد. نه از ساره که مخدرهای بود بزرگزاده. که از کنیزی به نام هاجر. همان ابتدای کار فرمان رسید زن و نوزاد را ببر در بیابانی بیآب و علف، رها کن و برگرد. ابراهیم چنین کرد و حتمی این فراق، مهر اسماعیل را دوچندان نموده. سپس ابراهیم با اسماعیلِ جوان، دیوارهای یک تمدن مهم را بالا برده. خداوند هم به او وعده داده از نسل اسماعیل، منجی آخرالزمان متولد خواهد شد و چه خبری در دنیا برای انبیاء از این بهتر؟
🔴 اما موعد ابتلای سخت که رسید، بنا شد ابراهیم، فرزند دلبندش را به مذبح ببرد. یعنی آیا دوباره خون مسئله شده است؟
جزئیات ماجرا را نباید فراموش کرد. ابراهیم نه فقط فرزند را، که امید یک جهان و آیندهی هزارسالهی انبیاء را به مسلخ میبرد. رویای تمام انبیاء و اوصیاء داشت در دل بیابانهای حجاز فرو میرفت. تازه به ابراهیم نگفتند اسماعیلت را بفرست تا دشمن او را شهید کند. نگفتند خودت بگو کس دیگری او را بکشد. به ابراهیم سختترین حالت را تکلیف کردند. هم خودت با دست خودت باید بکشی و هم باید او را سر ببُری. ذبح کنی. سختترین حالت قتال.
⚫️ ابراهیم قربانی را آورد. هابیلش را. ارزشمندترین دارایی را. آیندهی جهان و تمدنی که تازه دیوارهایش را بالا آورده بودند. خنجر بر حنجر اسماعیل نهاد. هرچه تلاش کرد، بینتیجه بود. ابراهیم عصبانی شد، نه آنکه ذوقزده شود که خدایا! دیدی! من خواستم و نشد! سختتر از بریدن گلو، لحظات پس از نبریدن بود. آنجایی که آدم گمان میکند از تکلیف فارغ شده و میخواهد نفسی آرام بکشد و این همان نقطهی عطف زندگی انسان است و حساسترین لحظه... که: اذا فرغت فانصب. ابراهیمی که از پس ذبح برنیامد (به فرمان خدا)، از پس لحظههای سخت پسا ذبح برآمد. عصبانی شد از نتوانستن و نه خوشحال. این یعنی ابراهیم حاضر بود برای هزینه دادن. خداوند پیام فرستاد: و فدیناه بذبح عظیم. خون ریختن و قربانی کردن را حواله داد به روزگاری دگر.
🔴 ابراهیم مانند قابیل اهل حذف کردن نبود. آیه نازل شد: وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً. ابراهیم سیاست کلمه را به اتمام رساند و از تمامی ابتلائات سربلند بیرون آمد و شد امام. امامی که هزینه میدهد نه آنکه هزینه بتراشد. اما ابراهیم هنوز دربند همان وعدهی خدا بود. همان منجی که از نسل اوست. پرسید: قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي؟ خدایا امامت در ذریه من میماند؟ خدا پاسخ داد: قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِين. اگر هم در ذریه تو بماند، این عهد امامت به شایستگان میرسد نه ظالمان. زمانه و عصر به کف قدرت ظالمان در نمیآید. ولو خون بیگناهان و پاکانی را بریزند چنانچه قابیل ریخت. قربانی فقط از متقین قبول میشود نه از آنها که سیاست حذف (سیاست مُشت) را به کار میگیرند.
⚫️ امام اهل کلمه است نه مُشت. اگر برای امام توطئه کنند و نقشه ترور او را بریزند، او پیشدستی نمیکند و پیش از جهاد، نمیکُشد. به یاد آوریم جملات هابیل را به قابیل، آنجا که گفت: لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي ما أَنَا بِباسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِين. تو برای قتل من توطئه کنی، من طرحی برای حذف و کشتن تو نخواهم داشت. هرچند بر دفاع از جان خویش مامورم.
ادامه در پردهی سوم...
✍🏻 سیدمیثم میرتاجالدینی
🆔 @Qasas_school
🔰 قربانی، حسابگری، سیاست کلمه، سیاست مُشت و میراثبَری
3⃣ پرده سوم:
🔴 مدتهاست که حسین با همهی نخبگان و تودهی مردم سخن گفته. نامه نوشته. جلسه گرفته. خطبه خوانده. دعوت کرده. کلمات را خرج جامعه کرده و کوفیان پذیرفته و دعوتش کردهاند. حسین سیاستورزی کرده است با کلمه... نه با مُشت. اما حالا رسیده به کربلا. به مذبح. در دهمین روز. ده روزی که نمادی است از ایام ابتلاء و اتمام.
⚫️ باز بیاد آوریم موسای کلیم را!
موسای آمده به کوه طور، موسای آمده به دامان کلمات و الواح، باید ده روز دیگر هم بماند: وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثِينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَة. بنا بود سیروزه برود و برگردد. هارون را خلیفه و جانشین خود کرد. سپس خدا دستور داد ده روز دیگر هم بمان. بمان و تمام کن میقات را.
🔴 حسین هم آمده بر سر قرار. روز میقات است و تحقق وعدهی ذبحی که به ابراهیم داده بودند: و فدیناه بذبح عظیم.
حسین بر دوراهی هزینه دادن و هزینه ندادن است. امام امّت شدن، قربانی میخواهد. یزیدیان در امتداد خط قابیلیان آمدهاند برای ذبح اشرف اولاد آدم. آمدهاند برای پیگیری سیاست حذف. برای کشتن و مصادره کردن قدرت و دست یازیدن به خلافت و امامت.
⚫️ و بذل مهجته فیک، لیستنقذ عبادک عن الجهاله و حیره الضلاله. حسین خون میدهد. قربانی میشود. هزینه میدهد. مقرب میگردد. که چه؟ تا بیشتر از دنیای دون بهره ببرد؟ نه. تا بیشتر از بندگان خدا دستگیری کند. تا در دریای ضلالت و گمگشتگی و جهالت، کشتیبان سفینه هدایت باشد.
🔺حالا ما هستیم و یک میراث عظیم. برای راه حسین هزینه میدهیم یا راه حسین را هم هزینه میکنیم؟ فراموش نکنیم این عهد را که امامت به شایستگان میرسد. به پیروی کنندگان از سیاست کلمه نه سیاست حذف و مشی مُشت.
✍🏻 سیدمیثم میرتاجالدینی
🆔 @Qasas_school
هدایت شده از مدرسه تاریخاندیشی قصص
🔰 آغاز محرم| حکایت زکریا و یحیا
🏴 محرم اولین ماه از سال هجری قمری است که بعد از عاشورای سال ۶۱ هجری و حوادث صحرای کربلا، شکل دیگری در تاریخ یافت.
◾️ریان بن شبیب میگوید: در روز اول محرم بر امام رضا وارد شدم. حضرت از من پرسید: آیا امروز را روزه گرفتهای؟ عرض کردم خیر. پس فرمود: امروز همان روزی است که زکریا دست به دعا برداشت و خداوند او را اجابت کرد. هرکس در این روز روزه بگیرد و به درگاه خدا دعا نماید، اجابت خواهد شد چنانچه دعای زکریا مستجاب گردید.
▪️ اما دعای زکریا چه بود؟
در روایت است که زکریا در این روز دعا کرد تا خداوند به او فرزندی بدهد. آن هم در شرایطی که خودش پیرمردی سالخورده و همسرش زنی نازا بود. (سورهی مریم/۸)
◾️در بیان سرّ این درخواست زکریا روایات گفتهاند:
خداوند متعال به او اسماء پنج نفس مقدس یعنی محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین (علیهمالسلام) را آموخت. سپس زکریا متوجه حالاتی عجیب به هنگام ذکر این اسامی شد. او کیفیت این حالات را به درگاه الهی اینگونه عرضه کرد: «من با بردن چهار نام محمد و علی و فاطمه و حسن غم و اندوهم برطرف شده ولی با ذکر نام حسین، گویی تمام غم عالم بر دلم سایه میاندازد. بارپروردگارا سرّ ماجرا چیست؟»
▪️ خداوند متعال در پاسخ به زکریا، ماجرای شهادت امام حسین(علیهالسلام) را با زبانی رمزآلود شرح میدهد: «کهیعص». در توضیح این عبارات آمده: کاف یعنی «کربلا»، هاء یعنی «هلاکت-شهادت همراه با زجر و تشنگی عترت»، یاء یعنی «یزید ملعون»، عین یعنی «عطش حسین» و صاد یعنی «صبر» او بر این بلاء و ابتلاء.
◾️ زکریا با شنیدن ماجرای شهادت امام حسین (علیهالسلام)، سه روز به عبادتگاه خود میرود و بسیار میگرید. بعد در همان احوال دست به دعا برداشته و از خداوند میخواهد فرزندی به او عطا شود تا با وارد آمدن مصیبتی شبیه آنچه بر حسین میرود؛ در غم این مصیبت عالمسوز شریک و سهیم گردد.
🔺در روز اول محرم، این دعای زکریا اجابت شد و نتیجهی آن فرزندی به نام یحیی شد. یحیی همان پیامبری است که قرآن در وصف او فرمود: وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا (مریم/12) یعنی در کودکی به او حکمت عنایت کردیم. قرآن همچنین یحیی را با اوصاف پاکدامنی و تقوا و خیررسانی و سیادت و سروری و... ستوده است. جالبتر آنکه یحیی مطابق روایات شش ماهه به دنیا آمد و عاقبت سر او را از تن جدا کرده و در طبقی برای پادشاهی زنازاده فرستادند. این یعنی آغاز و پایانی شبیه به آنچه که درباره سیدالشهدا قائلیم. وَ سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا (مریم/۱۵)
📚 منابع: قرآن کریم؛ تفسير البرهان، ج ۳، ص۳؛ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲۲۳؛ عیون اخبارالرضا، ج۱، ص۲۹۹؛ من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۹۱؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص: ۴۶۱؛ ترجمه المیزان، ج ۱۴، ص۲۲.
🆔 @Qasas_school
🔰چه کسی قبور پراکنده ما را زیارت میکند؟
امام باقر فرمود از جدم حضرت اميرالمؤمنين (عليهالسّلام) نقل شده:
پيامبر اكرم (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) به زيارت ما آمدند. کمی قبلتر، امّ أيمن براى ما شير و سرشير و خرما هديه آورده بود. ما با همانها از پیامبر پذیرایی کردیم. حضرت ميل فرموده سپس به گوشهاى از خانه تشريف برده و چند ركعت نماز خواندند و در آخرين سجده به شدّت گريستند.
احدى از ما به منظور تعظيم آن وجود مبارك اصلا سؤال نكرد كه سبب گريستن شما چيست! ولى حسين عليهالسّلام در دامن رسول خدا نشست و عرض کرد:
پدرجان! به منزل ما وارد شدى و هيچ چيز ما را اين مقدار مسرور ننمود. سپس گريستى بهطورى كه ما را مغموم و محزون كردى، سبب گريستن شما چه بود؟
رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) فرمود: پسرم هم اكنون جبرئيل (عليه السّلام) نزد من آمد و به من خبر داد كه شما را مىكشند [اشاره به علی و فاطمه و حسن و حسین] و قبور شما متفرق و پراكنده است.
حسین باز از پیامبر سوال کرد: پدرجان! چه كسى قبور ما را زيارت مىكند با اينكه از هم جدا و متفرق هستیم؟
رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) فرمود: پسرم! زائرين شما آن گروهى از امّت من هستند که قصدشان از زيارت اين قبور احسان به من است. من نيز در قيامت به نزدشان حاضر شده و بازوهایشان را گرفته و آنها را از هول و وحشت و گرفتارى آن روز مىرهانم. من آنها را از گناهانى كه كردهاند خلاص نموده و سپس حق تعالى آنها را در بهشت جاى مىدهد.
🔺کاش در میان روضههای محرم، حسین را زیارت کنیم!
📚 کاملالزیارات
🆔 @Qasas_school
🔰قصهگوی کودکان کربلا
اسلمبنعمرو ترکی یا واضحبنعمرو که با اسامی سلیمان و سلیم هم نامش قید شده. از یاران عاشورایی سیدالشهدا که گویا تنها ایرانی سپاه کوچک حسین بود. از اهالی دیلم، جایی میان قزوین تا گیلان که در کربلا شورید و آرام گرفت.
در وصفش گفته شده قاری بوده و ادیب و شاید برایتان شیرین باشد اگر بدانید
در طول مسیر برای کودکان حاضر در کاروان حسین، قصه میگفت.
پ.ن: اهالی مندلی عراق، موکبی قدیمی داشتند برای خادم ایرانیتبار اباعبدالله.
🆔 @Qasas_school
🔰تصویریترین رجز
اسلم یا واضح، همان قصهگوی شبهای مسیر مکه تا کربلا که حتمی کودکان را در لحظات سخت دور خودش جمع میکرده تا از امورات بزرگسالان کمی دور بمانند؛ رجزی دارد در کربلا... تصویری و ادیبانه.
نقل است که شمشیر به کف میخوانده:
البحر من طعنی و ضربی یصطلی/ و الجوّ من سهمی و نبلی یمتلی
اذا حسامی فی یمینی ینجلی/ ینشق قلب الحاسد المبخل
دریا از ضربات تیغ من شعلهور میشود و فضا از بارش تیرهایم لبریز و سرشار میگردد. آنگاه شمشیر در دست راستم درخشش را آغاز میکند و قلب حسود بخلورز را میشکافد.
گویا در لحظات آخر پیش از شهادت، اباعبدالله خود را به پیکر چاکچاک او میرساند و گونه بر گونهی او که غلامش بود مینهد. شبیه آنچه حضرت با علیاکبر کرد...
🆔 @Qasas_school
هدایت شده از مدرسه تاریخاندیشی قصص
🔰 رقیه در تاریخ
🔶 نخستین کسی که در تاریخنگاری عاشورا به ماجرای حضرت رقیه پرداخته، عمادالدین حسنبنعلی طبری است. وی در کتاب خود با عنوان «کامل بهایی» به وفات حضرت رقیه اشاره نموده است. افراد دیگری نظیر فخرالدین طریحی در مجمع البحرین، شیخ عباس قمی در منتهی الآمال، علامه مجلسی در بحارالانوار، شیخ ذبیحالله محلاتی در ریاحین الشریعه و علامه بیرجندی در وقایع الشهور و الایام به این ماجرا پرداختهاند که احتمالا مرجع آنها کامل بهایی بوده است.
🔹البته برخی معتقدند امام حسین علیهالسلام چنین دختری نداشته، چرا که نامی از وی در کتب دست اول تاریخی نیامده است.
🔸 شاید پاسخ اینکه چرا از حضرت رقیه در کتب دست اول نامی برده نشده در پاسخ به این سوال نهفته است که چرا از دیگر زنان حاضر در کربلا نام برده شده؟ وقتی بدانیم تاریخ، عرصه ثبت کنشهاست، دختربچهی سه چهارسالهای که هیچ گونه کنش قابل توجهی ندارد قاعدتا از او ذکری نمیشود.
🔹 اگر تاریخ نامی از سکینه و رباب و زینب می برد چون این حضرات خطبه خوانده و حرکتی را انجام دادهاند که مورد توجه قرار گرفته است.
🆔 @Qasas_school
هدایت شده از مدرسه تاریخاندیشی قصص
🔰ماجرای خرابه
◾️در تاریخ آمده:
یزید پس از برپایی مجلسی با حضور اسیران کربلا دستور به زندانی کردن اهل بیت میدهد. طبق یک نقل تعداد زندانیان ۱۲ نفر بوده که در خانهای مخروبه نزدیک کاخ یزید محبوس شدند.
◾️در میان اسیران، نام امام سجاد، فاطمه بنت الحسین، سکینه بنت الحسین، زینب بنت علی، رباب همسر امام حسین و حسن بن حسن و محمد بن علی (امام باقر ۴ ساله) به عنوان شاخصترین افراد صراحتا ذکر شده است.
◾️گویا بنا بوده اهل بیت موقتا تا صدور حکم در این زندان بمانند. زندان مخروبهای بوده که احتمال ریزش دیوارهای آن و کشته شدن اهل بیت میرفته. زندان سقف نداشته و در برابر سرما و گرما از افراد محافظت نمیکرده. اگر روز عاشورا طبق محاسبات پژوهشگران ۲۱ مهرماه بوده باشد، زندانی شدن اهل بیت در روز ۱۱ – ۱۲ آبان بوده یعنی زمانی از سال که آفتاب روزها هنوز گرمی دارد و شبها سردی. فضای زندان بیماریزا بوده و اسیران بدون هیچ زیراندازی خاکنشین بودند و همین منجر به زخمهای چرکین شده.
◾️همین خرابه شاهد ماجرای غمانگیز شهادت دختر امام حسین علیه السلام بوده. نحوه جانسپاری او روضهای است دردناک که بسیار شنیدهایم.
◾️درباره تغسیل و خاکسپاری رقیه نوشتهاند اهالی خرابه یعنی بانوان مکرمه اهل بیت او را در همان خرابه غسل داده و با همان پیراهن کهنه دفن کردهاند. اینکه در طی انجام این اعمال چه بر دل آنها گذشته، درک ما عاجز است.
📚 منابع: تاریخ یعقوبی ج۲،ص۳۲۰؛ جلاء العیون،ص۷۴۸؛ المناقب، ج۴،ص۱۴۶؛معالی السبطین، ج۲، ص۱۷۰-۱۷۱؛ ریاض القدس، ج۲،ص۳۲۲؛ مثیرالاحزان، ص۹۹ و ۱۰۰؛ الخرائج و الحرائج، ج۲،ص۷۵۴؛ ناسخ التواریخ، ج۳،ص۱۵۵-۱۵۶؛ مثیر الاحزان، ص۵۶. نفس المهموم، ص۴۵۶.
🆔 @Qasas_school
🔰 اسماعیلی که پسر ابراهیم نبود!
⚫ خداوند در قرآن میگوید: وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِسْماعِيلَ إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ كانَ رَسُولًا (مریم/54) یاد کن اسماعیل را که او به وعدههایش عمل میکرد و فرستاده خداوند بود.
🔴 ابنقولویه در کاملالزیارات روایتی از امام صادق (علیهالسلام) آورده که در آن حضرت فرمود: این اسماعیل، آن اسماعیل فرزند حضرت ابراهیم نیست. این اسماعیل پیامبری از پیامبران خدا بود که قومش او را شکنجه کردند، از جمله آنکه پوست سر و صورت او را کندند. روایتی دیگر این اسماعیل را فرزند حزقیال نبی عنوان میکند.
⚫ سپس در ادامه روایت آمده که خداوند فرشتهای را به سوی او فرستاد تا اگر مایل است عذابی سخت بر قوم او فرو فرستد. اما اسماعیل گفت: نیازی به نزول عذاب نیست. من پیرو حسینبنعلی هستم.
🔴 روایت عجیبی است... اسماعیل آنگاه که از عذاب شکنجهگران خویش میگذرد، اقرار میکند که این عمل را به تأسی از پسر پیامبر خاتم یعنی حضرت سیدالشهداء انجام میدهد. ما چقدر در صفت بخشش و گذشت، در هزینه دادن برای هدایت و بیدار کردن مردم، پیرو و شیعهی حسینیم؟
🆔 @Qasas_school