بنیاد قمپژوهی
💢 یادداشتچههایی از قم حاج علی اکبر ارباب "تاجر و سازنده آبانبار و مسجد باغ پنبه، آبانبار نجمآب
💢 سمت راست:
حاج سیدابوالفضل حسینی معروف به
داش آقَ ابول
از احفاد حاج علیاکبر ارباب
سمت چپ:
حاج سید اسَدالله محسنی
از احفاد حاج علیاکبر ارباب
سیدمحسن محسنی
۱۴۰۳/۱۲/۲۴
#علی_اکبر_ارباب
#سید_ابو_الفضل_حسینی
#آق_ابول
#سید_اسد_الله_محسنی
#بنیاد_قم_پژوهی
تلگرام | ایتا | سایت
💢 درباره سازنده کاشیهای لاجورد قم
(مکتب قم)
یکی از نکات مهم در تاریخ معماری و هنرهای سنتی بحث سازنده (عمل)، ارقمه و بانی اثر است.
در بقعه علی بن جعفر به علت تخریب کاشی اسم سازنده نامشخص بود. این موضوع مهمی بود و نا معلوم که نام کامل سازنده کاشی چیست؟ تا اینکه در آخرین بافتگردی سال ۱۴۰۳ در دیوار تکیه سنگ سیاه اثر کاشیکاری با امضا و تاریخ ۱۲۵۹ قمری عمل محمد طاهر نظرم را جلب کرد و مشخص شد کاشیهای بقعه علی بن جعفر ۱۲۶۹ و شاه حمزه هم عمل دست ایشان است.
نکته قابل تامل اینکه ظاهرا محراب کاشیکاری بسیار ارزشمند (تا همین اواخر) در تکیه سنگ سیاه بوده است که سرنوشت آن نامعلوم است و قابل پیگیری.
امیرحسین میرقیصری
۱۴۰۳/۱۲/۲۴
#محمد_طاهر
#سازنده_کاشی_های_لاجورد_قم
#بنیاد_قم_پژوهی
تلگرام | ایتا | سایت
💢 درباره ارقمه یا رقم یا خط بقعه علی بن جعفر
دو امضا در قسمت ایوان بقعه، یکی کتیبه بالای ایوان که ظاهرا آیاتی است از قران کریم با رقم محمد حسین الحسینی و در قسمت پایین ایوان در چهار سمت اشعاری با رقم هدایت الله الحسنی به سال ۱۲۶۹ قمری به چشم میخورد.
امیرحسین میرقیصری
۱۴۰۳/۱۲/۲۴
#کاشی_کاری
#بقعه_دربهشت
#مکتب_قم
#بنیاد_قم_پژوهی
تلگرام | ایتا | سایت
💢 خانهای قدیمی در قم
عکاس: صوری کریمی
@vibe_nab
۱۴۰۳/۱۲/۲۵
#عکس
#بنیاد_قم_پژوهی
تلگرام | ایتا | سایت
آشنایی با چهل و ششمین اثر تاریخی شهر قم
خانه تاریخی لاجوردی
خانه تاریخی لاجوردی یکی از بناهای تاریخی شهر قم با قدمتی قاجاری است. این خانه در محله باغپنبه قم واقع شده است. (کوچه ۱۸ عمار یاسر - کوچه شهید مومنی)
خانه لاجوردی با توجه به فرم ساخت معماری بنا (فضا سازی - نوع تاق و قوسها و ...) مربوط به اواخر دوره قاجار است. مالک اولیه خانه آقای لاجوردی بوده که هم اکنون با تملک شهرداری جهت مرمت و بازسازی در اختیار شرکت عمران معصومیه قرار گرفته است.
گفته میشود معمار این بنا، استاد حسن معمارباشی است. معمار سرشناس که سازنده تیمچه بزرگ قم و صحن اتابکی نیز میباشد.
ابعاد این خانه ۴۱.۷۰ در ۱۳.۱۰ (حدود هفتصد متر مربع) و در امتداد شمالی جنوبی ساخته شده که دارای یک سردر ورودی، هشتی، حیاط مرکزی و دو دستگاه ساختمان در جبهه جنوبی (قاجاری) و جبهه شمالی (پهلوی اول) و حوضی در وسط حیاط است. ایوانهای ستوندار و فضاهای شاهنشین از جلوههای معماری این بنا است.
خانه لاجوردی دارای دو حیاط اندرونی و بیرونی بوده و ساختار آجری- خشتی داشته و تزئیناتی از آجرکاریهای جناغی و مشبک و گچبریهای فرنگی دیوارههای داخلی و بیرونی بنا را مزین کرده است.
خانه لاجوردی در تاریخ ۱۳۹۴/۷/۴ با شمارهٔ ۳۱۳۱۴ ثبت میراث فرهنگی ایران شده است.
#تمدن_هفتهزار_ساله_قم
#یکصد_جاذبه_گردشگری_قم
#خانه_تاریخی
#خانه_لاجوردی
اطلاعات تکمیلی را در کانال #قم_گشت پیگیری نمایید:
https://t.me/Qomghasht
💢آیین ویژه «اُهُی اُهُی» در دستگرد قم؛ سنّتی شیرین در شب پانزدهم ماه رمضان
مقدمه
رسم «اُهُی اُهُی» یکی از رسوم کهن و پرشور ماه رمضان است که نوجوانان و جوانان از شب اول این ماه برای رسیدن به آن روزشماری میکنند. این آیین ریشهای دیرینه دارد و همچنان با همان حال و هوا برگزار میشود.
در گذشته، این رسم بین جوانان پانزده تا بیست و پنج ساله در گروههای پانزده تا بیست نفره انجام میشد، اما امروزه تعداد گروهها کمتر شده و معمولاً کودکان و نوجوانان ده تا پانزده ساله در گروههای پنج تا ده نفره آن را برگزار میکنند.
آمادگی و آغاز مراسم
چند روز پیش از مراسم، اوسّاها شاگردان خود را انتخاب میکنند. در روز اجرا، گروهها در محلهایی مانند جلوی مسجد، تکیه، بالا یا پایین آبادی گرد هم میآیند و پس از نماز مغرب و عشاء، همزمان با بازگشت مردم از مسجد، مراسم آغاز میشود. با طنینانداز شدن صدای "اُهُی اُهُی" در کوچهها، مردم که از پیش برای پذیرایی آماده شدهاند، به استقبال گروهها میروند.
نقش اوسّا و نحوه اجرای اشعار
هر گروه یک نفر سرگروه دارد که به او «اوسّا» گفته میشود. اوسّا لُنگی (چادری) را بر دوش خود میاندازد و شاگردها پشت سر او حرکت میکنند. وقتی به در خانهای میرسند، حلقه زده و اوسّا در میانشان میایستد. سپس نام یکی از پسرهای صاحبخانه را انتخاب و اشعاری را با صدای بلند میخواند. شاگردها نیز پس از هر بیت، پاسخ میدهند:
اوسّا: محمدآقا که شمایی
شاگردها: اُهُی اُهُی
اوسّا: از باغ شاه میآیی
شاگردها: اُهُی اُهُی
اوسّا: کُرچه سمور میخواهی
شاگردها: اُهُی اُهُی
اوسّا: بپوش بپوش، نَچّایی
شاگردها: اُهُی اُهُی
اوسّا: این خونه که حوضِ آبه
شاگردها: اُهُی اُهُی
اوسّا: دو ملکزاده به دورِش خوابه
شاگردها: اُهُی اُهُی
اوسّا: دو ملکزاده رو از خواب بیدار کُن
شاگردها: اُهُی اُهُی
اوسّا: تنباکو رو گُلنَم کُن
شاگردها: اُهُی اُهُی
اوسّا: آتِش به سَرِش بند کُن
شاگردها: اُهُی اُهُی
اوسّا: تا ما بکشیم دودی
شاگردها: اُهُی اُهُی
اوسّا: آواره شویم زودی
شاگردها: اُهُی اُهُی
درخواست خوراکی و هدایا
پس از خواندن اشعار اولیه، گروه برای گرفتن خوراکیهای مورد نظر خود اشعار دیگری را میخواند:
اوسّا: صدای قُدّ قُد میاد
شاگردها: اُهُی اُهُی
اوسّا: صدای تخممرغ میاد
شاگردها: اُهُی اُهُی
اوسّا: صدای جیرُ جیر میاد
شاگردها: اُهُی اُهُی
اوسّا: صدای گلبندۀ انجیل میاد
شاگردها: اُهُی اُهُی
اوسّا: صدای خیش و خیش میاد
شاگردها: اُهُی اُهُی
اوسّا: صدای نخود کشمش میاد
شاگردها: اُهُی اُهُی
اوسّا: صدای قیل و قال میاد
شاگردها: اُهُی اُهُی
اوسّا: صدای پرتقال میاد
شاگردها: اُهُی اُهُی
اجرای سوره والشمس در صورت نبود فرزند پسر
اگر خانوادهای فرزند پسر نداشته باشد، گروه بهجای خواندن اشعار بالا، سوره «والشمس» را اجرا میکند. اوسّا آیهای را میخواند و شاگردها پس از هر آیه با صدای بلند «حا حا» میگویند:
اوسّا: والشّمس و ضُحاها
شاگردها: هاها
اوسّا: والقمر اذا تلاها
شاگردها: هاها
و این خواندن تا پایان سوره ادامه پیدا میکند.
پذیرایی و تقسیم هدایا
پس از اتمام اشعار، صاحبخانه مقداری آجیل (گردو، بادام، نخود کشمش، سنجیت، توت خشکه، بلگه)، شیرینی یا گاهی سکه (پول) در لنگی اوسّا میریزد. گروهها خانهبهخانه رفته و در نهایت در محل مشخصی جمع شده و هدایا را تقسیم میکنند. در این تقسیمبندی، سهم اوسّا دو برابر شاگردان است (یک «کیله» برای شاگرد و دو کیله برای اوسّا). در سالهای اخیر معمولاً فقط پول داده میشود.
شوخیها و باجگیری قدیمی
در گذشته، جوانان نیرومند در مکانهای تاریک کمین کرده و سر راه گروهها را میگرفتند تا سهم خود را دریافت کنند، اما امروزه که این رسم بیشتر بین کودکان و نوجوانان اجرا میشود، چنین اتفاقی دیگر رخ نمیدهد.
اگر صاحبخانهای از دادن هدیه خودداری میکرد، گروه با خواندن این شعر او را سرزنش میکردند:
اوسّا: درِ خونه ذغالِه
شاگردها: اُهُی اُهُی
اوسّا: بیخِ خونه شاغالِه
شاگردها: اُهُی اُهُی
برخی از واژهها و اصطلاحات
نچّایی: سرما نخوری
گلبنده: گلوبند
انجیل: انجیر
بیخ: انتها
شاغال: شغال
کُرچه: جلیقهای بدون آستین که از پوست برّه تهیه میشود.
کیلِه: پیمانهای که در دادوستدهای خانگی برای اندازهگیری موادی مانند لبنیات و حبوبات استفاده میشود و معمولاً با کاسه پیمانه میشود.
جشن شب پانزدهم رمضان
این مراسم در شب پانزدهم ماه رمضان، که مصادف با میلاد حضرت امام حسن مجتبی (ع) است، جلوهای خاص دارد. در این شب، علاوه بر این مراسم، مردم به یاد سخاوت امام حسن (ع)، شیرینی، زولبیاب، خرما و شیر به مسجد میآورند و میان حاضران توزیع میکنند.
مصطفی جعفرزاده دستجردی
۱۴۰۳/۱۲/۲۵
#آیین_ویژه_اُهُی_اُهُی_در_دستگرد
#بنیاد_قم_پژوهی
تلگرام | ایتا | سایت
💢 یادداشتچههایی از قم
شیخعلی قمی
"پرهیزانه: غذای مناسب حال مریض
برد دل را نرگست از گردش مستانهای
هست بیمار ترا این مرغ پرهیزانهای
شیخعلی قمی
چند لغت و ترکیب کمیاب در تذکره نصرآبادی، ایرج افشار، آرام نامه در بزرگداشت احمد آرام، به اهتمام دکتر مهدی محقق، ص ۳۶۵.
[در قم پرهیزونه و همچنین هوسونه را داریم.]"
توضیح
مقداری اشعار از شاعران قمی و ترکیباتی که به نظرم در قم رایج است از ماخذ فوق نوشتهام که بهتدریج نقل میکنم تا دیگران هم اگر نظری دارند مرقوم فرمایند.
توضیح داخل قلاب از من است.
پرهیزونه به معنای بالا در قم هم رایج است و شاهد نیز از شاعری قمی است که برای شناسایی شاعران قمی چه با دیوان چه بیدیوان و حتی با تک بیتی باقی مانده از آنها به کار میآید.
هوسونه به معنای غذا یا خوراکی است که نه به ضرورت اما از روی هوس خورده میشود. ممکن است در جاهای دیگر هم به کار رود.
سیدمحسن محسنی
۱۴۰۳/۱۲/۲۵
#شیخ_علی_قمی
#بنیاد_قم_پژوهی
تلگرام | ایتا | سایت
💢 سمنوپزون در دستگرد قم؛ از باورهای مذهبی تا همبستگی اجتماعی (۱)
مقدمه
سمنو یکی از رایجترین و مرسومترین نذورات مردم آبادی دستگرد است که به دلیل ویژگیهای اعتقادی، جایگاه ویژهای در باورهای مذهبی مردم دارد. این نذر، بهعنوان یک سنت مذهبی، در طول سالها حفظ شده و تاریخچهای دیرینه دارد. اطلاعات مربوط به این سنت از طریق روایتهای شفاهی و تجربیات گذشتگان گردآوری شده و براساس باورهای پیشین مردم تنظیم شده است که امروزه در برخی موارد به فراموشی سپرده شدهاند.
اهمیت پخت سمنو در عقاید پیشینیان
در گذشته، در دستگرد بسیاری از خانههای قدیمی دارای اجاقهایی مخصوص پخت سمنو بودند که نشاندهنده اهمیت این نذر در بین مردم بود. صاحبان این خانهها هرساله براساس اعتقادات خود و نیاکانشان اقدام به پخت سمنو میکردند. امروزه در برخی از این خانهها، نسلهای جدید همچنان به این سنت پایبند هستند، اما در مواردی به دلیل مهاجرت ساکنان، این رسم کمرنگ شده است.
از جمله خانههای معروفی که در آنها پخت سمنو رواج داشت، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
• خانه مرحوم ملاعباس
• خانه مرحوم ملاکریم
• خانه یوسفعلیها
• خانه کلمیرزآقا
• خانه کبلحاج آقا
• خانه سیدجلال
• خانه سیدجواد (آقجواد)
• خانه آسیدآقا
• خانه کبلحسین
• خانه مشدحسین آقجونی
• خانه کلفرهاد
• خانه کبلآقلی (آقعلی)
• خانه مشدعلیجان
• خانه مشدآقبزرگ
• خانه ملاابراهیم
در برخی از این خانهها، پخت سمنو همچنان ادامه دارد، اما در برخی دیگر، به دلیل تغییرات جمعیتی و مهاجرتها، این رسم از بین رفته است. در گذشته، پخت سمنو در بسیاری از خانهها نهتنها یک نذر، بلکه یک سنت سالانه محسوب میشد. اعضای یک خانواده، که معمولاً شامل چندین برادر و خواهر میشدند، بهصورت مشترک در تهیه مواد اولیه و مراحل پخت همکاری میکردند.
مشارکت اجتماعی در پخت سمنو
پخت سمنو معمولاً با همکاری مردان و زنان یک محله یا کوچه انجام میشد. پایبندی به این نذر بهقدری گسترده بود که در بازه زمانی اواخر بهمن تا اوایل فروردین، کمتر روزی بود که در آبادی، سمنو پخته نشود. امروزه نیز در برخی از خانهها، این نذر در اواخر اسفند و اوایل فروردین انجام میشود. برخی افراد این سنت را از گذشتگان خود به ارث بردهاند، درحالیکه برخی دیگر به دلیل نذر و حاجتی خاص اقدام به پخت سمنو میکنند.
شیوههای نذر مردم در پخت سمنو
نذرهای مردم بسته به نوع حاجتی که دارند متفاوت است. بهعنوانمثال، فردی نذر میکند که اگر حاجتش برآورده شود، یک قزقون بزرگ سمنو بپزد و میان مردم توزیع کند. این نذر ممکن است برای یک سال، دو سال، یا بیشتر نیت شود.
مقدار گندم و آرد موردنیاز برای پخت یک قزقون بزرگ سمنو، که بتواند پاسخگوی نیاز همه خانههای آبادی باشد، تقریباً دو تا سه من گندم و ده تا پانزده من آرد است. برخی افراد نذر میکنند که تنها بخشی از مواد لازم را تهیه کنند، مثلاً یک من گندم یا سه من آرد، که در قالب پخت سمنوی مشارکتی ادا میشود.
مراحل مختلف سمنو از ریشهریزی تا پخت و خیرات
سبز کردن گندم (ریشهریزی)
ریشهریزی گندم در اوایل اسفندماه در خانهای انجام میشود که امکانات لازم ازجمله اجاق مخصوص و فضای کافی را داشته باشد. گندم موردنظر با کمک زنان محل پیش چیده شده (پاک شده) شسته شده و در ظرف آبی مانند قزقون یا لگن و سیله (لگن سفالی) خیسانده میشود. پس از سه تا چهار روز خیساندن، گندمها داخل چادری پیچیده و در مکانی بلند قرار داده میشوند تا در مدت پنج تا شش روز ریشه کنند. سپس آنها در سینیهای بزرگ (مجمعه) و یا سفرهای شیت شده (پهن شده) و با پارچههای نمدار پوشانده میشوند تا ناق بزند (جوانه بزنند). در این مرحله، زنان باتجربه میزان رشد جوانه را بررسی میکنند و در صورت آماده بودن، زمان کوبیدن و پخت سمنو اعلام میشود.
کار کوفتن ریشه گندم و پخت سمنو
پس از آماده شدن جوانه گندم، عصر همان روز، صاحب نذر به سراغ اهالی آبادی میرود تا از زنان برای کوفتن ریشه و پخت سمنو دعوت کند، کوفتن ریشه صبح زود انجام میشود. در این میان، لوازم موردنیاز مانند (قزقون) دیگ بزرگ، (سِرکو) هاون سنگی و هیمه (هیزم) نیز تهیه میشود. مردان محل نیز در حملونقل وسایل سنگین مثل سرکو و آمادهسازی اجاق کمک میکنند.
در شب قبل از پخت، صاحب نذر با توسل به حضرت فاطمه زهرا (س) دعا و نیایش میکند تا کار پخت سمنو با خیر و برکت انجام شود.
مصطفی جعفرزاده دستجردی
۱۴۰۳/۱۲/۲۶
#سمنوپزون_در_دستگرد_قم
#بنیاد_قم_پژوهی
تلگرام | ایتا | سایت
💢 مراسم «اُهُبَّله» در بیدهند
یکی از سنتهای قدیمی روستای بیدهند در شب پانزدهم ماه مبارک رمضان مراسم «اُهُبَّله» (آهای بله) بود که در شهرها به آن «قاشق زنی» میگویند.
هنگام غروبِ شب پانزدهم ماه رمضان تعدادی از جوانان و نوجوانان روستا به شکل گروهی به درب منازلِ اهالی میرفتند. یک نفر از این گروه که سن بیشتر و یا توانایی بیشتری در اداره گروه داشت به عنوان رئیس و یا سرپرست گروه انتخاب میشد و تا جایی که بنده در خاطر دارم یه کیسه یا گونی کوچک در دست میگرفت و یا گوشههای یک چادر را گره میزد و به شانه خود میانداخت. هنگامی که پشت در هر منزلی میرسیدند سرپرست گروه که نام پسر بزرگ خانواده را میدانست - مثلا اگر نام پسر بزرگ خانواده محمد بود - با صدای بلند و رسا فریاد میزد: محمد آقا شمایی؟ بقیه اعضای گروه با صدای بلند پاسخ میدادند و میگفتند: اُهُبَّله. (به این معنی که آهای بله) به این ترتیب و ادامه شعارها:
محمد آقا شمایی؟
بقیه اعضا: اهبله
نارنج دست شاهی؟
اهبله
کلچه سمور میخواهی؟
اهبله
اینجا که حوض آبه؟
اهبله
ملکزاده در خوابه؟
اهبله
اینجا که خِشُّ پِش میاد؟
اهبله
بوی نخود کشمش میاد؟
اهبله
لَنگش نکن خوابش میاد
اهبله
آنقدر این اشعار را تکرار میکردند تا صاحبخانه مقداری آجیل و تنقلات و یا گاهی پول نقد میآورد و در کیسه و یا چادر آنها میریخت و این گروه به درب منازل دیگر میرفتند و کیسه خود را پر از تنقلات میکردند تا در پایان بین همه اعضای گروه تقسیم کنند.
نا گفته نماند گاهی هم سرپرست گروه با یکی دو نفر از دوستان خود همدست میشدند و هنگام تقسیم غنایم فرار را بر قرار ترجیح میدادند و دیگران از این غنایم بینصیب میماندند.
حسن داش اکبر (حسن احمدی)
۱۴۰۳/۱۲/۲۶
#مراسم_اهبله_در_بیدهند
#بنیاد_قم_پژوهی
تلگرام | ایتا | سایت
💢 یادداشتچههایی از قم
داستان شاه محمود قمی و شیخ محمدتقی بافقی و رضا شاه
"داستان شاه محمود قمی و شیخ محمدتقی بافقی که از یکی از قدما شنیدهام و در دفترم از قدیم یادداشت کردهام و فعلا او را به خاطر نمیآورم.
یکی از مشدیها و پیشکسوتان زورخانه دوست و همدوره حاج آقا تقی کمالی آخرین پیشکسوت از نسل ورزشکاران ایران.
خان بابا نامی (ظاهرا جمکرانی بوده است) به ائمه اطهار توهین میکند. ( در زمان رضاشاه) به گوش شاه محمود میرسد. او به حضور یکی از مجتهدین میرسد و در این باب کسب تکلیف میکند. مجتهد فتوا به قتل میدهد. شاه محمود در نزدیکی خانه خانبابا پنهان میشود و موقعی که خانبابا بیرون میآید شاه محمود چندین ضربه با کارد به او میزند. شاه محمود پس از این کار فرار میکند. خانبابا به دنبال او میآید ولی در نزدیکی قهوهخانه جُلپُشت به زمین میافتد. شاه محمود به حرم میرود و در آنجا بست مینشیند. آن هنگام عید نوروز بوده و خانواده سلطنتی برای زیارت به قم آمده بودند. چون حجاب را رعایت نکرده بودند و در بالای ایوان آئینه نشسته بودند. آشیخ محمدتقی یزدی در آن هنگام در صحن بوده. در بالای منبر میگوید اینها کی هستند. این ملعونین. این چه بساطی است. این خبیثها چرا بیعفتی میکنند. چرا تقوا را رعایت نمیکنند و از اینگونه سخنها. جریان تلفنی به رضاشاه اطلاع داده میشود. رضا شاه به همراه یک قشون به قم میآید و دستور میدهد قشون در اطراف مستقر شوند و هرزمان که لازم بود اگر صدای گلوله بیاید قم را به وسیله توپخانه بکوبند و خود رضا شاه به قم میآید و با چکمه وارد صحن میشود و دستور دستگیری شیخ محمدتقی داده میشود. او را همانجا میگیرند. سپس وارد بست میشود. میبیند عده زیادی آنجا جمعاند. میپرسد شما کی هستید؟ حضار خودشان را معرفی میکنند: شاه محمود، اصغر شاه، ابراهیم شاه (که در کهک آدم کشته بود.) به همین ترتیب تمام کسانی که آنجا بودند همراه اسمشان اضافه شاه بوده. رضا شاه میگوید یک مملکت چند تا شاه میخواهد؟ بگیرید این پدرسوختهها را. در آن هنگام صمصام السلطان رئیس شهربانی قم بوده. حکایت میکنند که گفته چند بار خواستم رضاشاه را با تیر بزنم دستم لرزید و ترس آن را داشتم که اگر کشته شوم قم ویران شود.
(رضا شاه شخصا شیخ محمدتقی را میزند؛ همینطور صمصام السلطان را. سیداسدالله محسنی)
طبق روایت آقای اعرابی به نقل از یکی از خاندان بیگدلی:
شخص فوق یزدی نبوده و شیخ بهلول بوده و دستور داده بوده است که هنگامی که صدای گلوله بلند شد قم را به توپ ببندند. هادی خان بیگدلی دست به ده تیر میکند ولی جانبانی [جهانبانی؟] و یکی دو تن دیگر ممانعت میکنند و رضاشاه با عصا به عینک صمصام میزند. (شرحی از این قضیه در تاریخچهای از قم، ضابط و قیام گوهرشاد) و شیخ محمدتقی بافقی (محمد رازی، ص ۱۱)
شاه محمود در همان زمان مباشرت یک نظامی دوره رضا شاه را در ورامین قبول میکند. رعیتها میخواستهاند بیشتر از معمول از سهم آبشان استفاده کنند. هر چقدر شاه محمود نرمش به خرج میدهد سودی نمیبخشد. سرانجام یک اکبر خورجین و یک چوب ارژن برمیدارد به سر مجرا میرود و چون از پند و نرمش نتیجهای نمیگیرد، دست به چوب کرده و تمام رعیتها را میزند."
"در این موقع صمصام رئیس وقت شهربانی مطلع شده فورا به صحن آمده در محاذی کفشخانه به شاه عرض احترام کرد. شاه فقید امر به تنبیه ایشان فرمودند. وی را نیز شلاق زدند. سپس اعلیحضرت دستور فرمودند که شیخ (بافقی) و رئیس شهربانی و چند متحصن را تحت الحفظ به تهران ببرند.
تاریخچهای از قم، عبدالله ضابط، ص ۳۶"
توضیح
این روایت را عینا از دفتر نقل کردم. آن را از یکی از مشدیهای قدیمی شنیده و خورده روایتهای دیگر را هم ضمیمهاش کرده بودم .متاسفانه نامش را درج نکردهام. مرحوم ضابط که ضابط آستانه بوده گویا واقعه را از نزدیک دیده بوده است.حجتالاسلام فروغی رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی قم فرمودند که ۳۵ یا ۴۵ روایت در این خصوص وجود دارد. عرض کردم یک روایت را هم من نوشتهام. آن را در کنار روایت های دیگر بگذارید. گویا قسمتهایی از آن با واقعیت امر تطبیق ندارد. عادت بسیاری از ما ایرانیان روایتسازی متعدد از یک واقعه است. مثالِ یک کلاغ چهل کلاغ بیجهت درست نشده است. دکتر جواد شیخ الاسلامی استاد فقید تاریخ دانشگاه تهران هم هنگام بررسی پرونده شرکت ملی نفت ایران و انداختن آن به آتش بخاری به دست رضا شاه با روایتهای متعددی روبهرو میشود که در مجله آینده بدانها پرداخت. به هر حال این روایتهای متعدد از یک واقعه بهحتم برای جامعهشناسی مردم ایران سوژه خوبی خواهد بود. می توان آن را جامعهشناسی روایت سازیهای ایرانیان از یک واقعه نامگذاری کرد.
سیدمحسن محسنی
۱۴۰۳/۱۲/۲۶
#محمود_قمی
#محمد_تقی_بافقی
#رضا_شاه
#بنیاد_قم_پژوهی
تلگرام | ایتا | سایت