eitaa logo
✳️ جستارهای قرآنی رحیق
2.8هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
787 فایل
«رحیق» نوشیدنی گوارا و ناب بهشتیان. ۲۵مطففین . مستمع صاحب سخن را بر سر کار آورد غنچهٔ خاموش، بلبل را به گفتار آورد صائب @s_m_a57 @Sayyedali_1997
مشاهده در ایتا
دانلود
کتاب ادب فناي مقربان جلد2 استاد علامه 🔁 آثار 18 🌴🌴🌴 @rahighemakhtoom 🔅🔅🔅 ⏪ 54. مشاوري هدايتگر: «من استشار ذوي النّهي و الألباب فاز بالحزم و السّداد»[ شرح غررالحكم، ج5، ص396.]؛ كسي كه با صاحبان خرد مشورت كند، به دورانديشي، درستي، استحكام و استواري در كردار و گفتار (سداد) دست يابد. «من استعان بذوي الألباب سلك سبيل الرّشاد»[ همان.]؛ كسي كه از خرد پيشگان كمك بگيرد، راه رشد را سير خواهد كرد. «شاور ذوي العقول تأمن الزّلل و النّدم»[ همان، ج4، ص179.]؛ با صاحبان خرد مشورت كن تا از لغزش و پشيماني در امان باشي. «استشر عدوّك العاقل و احذر رأي صديقك الجاهل»[ همان، ج2، ص236.]؛ با دشمن خود اگر عاقل است مشورت كن، ولي از رأي دوست جاهل خود بر حذر باش. «رأي العاقل ينجي»[ همان، ج4، ص95.]؛ رأي عاقل، نجات بخش است. ⏪ 55. رهايي از غفلت و آمادگي براي سفر آخرت: «من عقل تيقّظ من غفلته و تأهّب لرحلته و عمر دار إقامته»[ همان، ج5، ص397.]؛ كسي كه عاقل شد، از غفلت خود بيدار و براي كوچ كردن آماده مي‌شود و خانه اقامت خويش (آخرت) را آباد مي‌كند. ⏪ 56. تسلّط بر خواهش‌ها: «من لم يملك شهوته لم يملك عقله»[ همان، ص416.]؛ كسي كه مسلّط بر خواهش‌هاي خويش نباشد، عاقل نيست. «لا عقل مع شهوة»[ همان، ج6، ص361.]؛ عقل با خواهش نفس جمع نمي‌شود. «الشهوات تسترقّ الجهول»[ همان، ج1، ص230.]؛ هوسها و خواهشها،نادان را به بردگي مي‌گيرد. 📚 ادب فناي مقربان جلد2، صفحه 44 🍀🍀🍀
🔅🔅🔅 💢 فواید تدبر در قرآن ▫ نگاه متدبرانه به قرآن کریم، صرف نظر از اهمیت نفسی­‌اش، آثار و فواید فراوانی در سطوح و ابعاد مختلف دارد که توجه به این آثار، ضرورت تثبیت و توسعه این نگاه را بیش از پیش می­‌نمایاند. برخی از این آثار و فواید عبارت است از: ▫ معنی­‌یابی بسیاری از فعالیت­‌های قرآنی مانند استماع، قرائت و حفظ قرآن؛ که این مهم، موجب تقویت انگیزه جامعه به­‌ ویژه قشر فرهیخته در توجه بیشتر به قرآن کریم می‌شود. ▫ افزایش ایمان به توحید، معاد، رسالت، قرآن و امامت؛شکوفایی عقل و دست­‌یابی به موازین قرآنی بینشی، گرایشی و کنشی؛ تحفظ به تقوا و سیره جهادی و مبارزه با شیطان، طاغوت، ظلم، کفر، فساد، جهل و باطل؛تحکیم پایه­‌های ولایت­‌پذیری و وحدت ایمانی؛ زیرا نگاه جامع هدایتی به قرآن کریم، ظرفیت اجتماعی و حاکمیتی قرآن را به بروز اعلای خود می­‌رساند و استفاده از قرآن کریم در جایگاه ویژه خود به عنوان قانون اساسی اسلام عزیز را تثبیت و تقویت می­‌کند. ▫ تقویت بنیان معرفت و ایمان و بصیرت دینی؛ به گونه­‌ای که مقاومتی بومی دربرابر فتنه­‌ها و شبهات و عرفان­‌های نوظهور و تبلیغ مکاتب انحرافی ایجاد می­‌کند. ▫ فراهم­‌سازی هرچه بیشتر امکان طراحی و اجرای حیات طیبه قرآنی و سبک زندگی اسلامی؛ چون به نظر می­‌رسد مهم‌ترین خلاء در مباحث سبک زندگی، فقدان نگاه جامع به مسائل این حوزه است که این خلأ با تدبر در قرآن کریم تا حد زیادی جبران می­‌شود. ▫ زمینه­‌سازی قرآنی کردن علوم اسلامی و اسلامی کردن علوم انسانی؛ چون نگاه متدبرانه باعث ظهور پویایی معارف قرآنی است و آن هم مقدمه تولید علم و تحول در روند تکامل علوم اسلامی بر مبنای قرآن و اسلامی شدن علوم انسانی و حتی مدیریت علوم تجربی و ریاضی با قرآن کریم است. ▫ تقویت پیوند حوزه و جامعه و حکومت اسلامی؛ چون قرآن زبان مشترک است و فهمی مشترک در دایره اصول و احکام الهی ایجاد می­‌کند. ▫ پیش­برد اهداف عالیه اسلام و انقلاب اسلامی در سطح بین­‌المللی به­ ویژه تقویت بیداری اسلامی و سرعت­ یافتن گرایش کیفی به اسلام در میان ملل جهان؛ چون اهداف قرآن و زبان انتقال معارف آن جهانی است و یکی از مهمترین چالش­‌های مردم دنیا در مواجهه با قرآن و پذیرش آن، خلأ نگاه منسجم هدایتی به این کتاب عزیز است. 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
برشی از کتاب گرانقدر سروش هدایت ج 3- برش 228 🔅🔅🔅 📈 مقدمه بر شرح صحيفه سجاديه جناب آقاي حاج شيخ حسن ممدوحي ⏪ دوم. توحيد در دعا، موجب اصل دعا و ضرورت آن از يك سو، و نفي هر مدعوّ و دعاي آن از سوي ديگر، و حصر مدعوّ در خدا و انحصار دعاي آن ذات ربوبي از سوي سوم است: (فلا تدعوا مع اللّه أحداً) [سوره جنّ، آيه 18.]، بنابراين «لا مدعوّ إلاّ اللّه و لا دعاء إلاّ إيّاه»، و مضطر را جز او اجابت نمي كند. ▫ اخلاص در توحيد [دعا] اقتضا دارد كه از غير خدا چيزي طلب نشود و از خداوند نيز غير از خود او، چيزي خواسته نگردد؛ البته در اين حال، همه چيز حاصل است: «ما الذي فقد من وجدك».[ الاقبال بالاعمال، ص 661، دعاي عرفه سيد الشهداء(عليه‌السلام).]چنين داعي موحّدي، هرگز هراسناكي از دوزخ يا فرحناكي به بهشت، انگيزه نيايش وي نخواهد بود، بلكه شوق شهود و حبّ لقا، او را به دعا دعوت مي نمايد. ▫ دعا همانند فكر و ذكر، گاهي در قلمرو نعمت و نقمت است و زماني در اوج ذات منعم و منتقم، و همان طور كه ذكر نعمت در كريمه (اذكروا نعمتي التي أنعمت عليكم) [سوره بقره، آيه 40.]، غير از ذكر منعم در كريمه (فاذكروني اذكركم) [سوره بقره، آيه 152.]است، دعا براي كشف سوء يا جذب رفاه، غير از دعا براي كمال انقطاع و خرق حجابهاي نوري و تعلّق روح داعي به عزّ قدس ربوبي است.[ مناجات شعبانيه.] ▫ البته توحيد ناب داعيان مقرّب در اين است كه دعا و داعي را نبينند، فقط مدعوّ مشهودشان باشد: «من آثر الدّعاء للدّعاء فقد قال بالثاني»: زندگي بي دوست جان فرسودن است مرگ حاضر غائب از حق بودن است از خدا غير خدا را خواستن ظنّ افزوني است كلّي كاستن [مثنوي معنوي، دفتر پنجم، ابيات 770 ـ 773.] ‌🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
مائده 17.mp3
15.59M
17 🔅🔅🔅 🔹با بیانی جذاب، شیرین؛ شنیدنی و زیبا و آسان وساده و کاربردی ▪با هشتگ در کانال تمام فایل هااز سوره تا سوره را می توانید گوش کنید. ☑ ثواب انتشار و استفاده از این فایل هدیه به پیشگاه مطهر امام کاظم علیه السلام...التماس دعا 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
برداشت از آيات ۹۰ ـ ۸۶ 📌 الی نبايد در و اعتقاداتش متزلزل باشد و به خود ظلم کرده از راه منحرف شود که اگر اين چنين شد از و خدا ملائکه و همه مردم دور است. هميشه در الهی باقی خواهد ماند و به هيچ وجه موفّق به کمالات نخواهد شد. و و اوليای او، او را مورد توجّه قرار نخواهند داد مگر آن که قدم در مرحله بگذارد، خود را از صفات پاک کند و اعمال شايسته انجام دهد که در اين صورت بخشنده و مهربان است. اما اگر باز هم به اين تزلزل ادامه داد ديگر خدا او را قبول نمی ‏کند زيرا معنی نصوح اين است که به و به هيچ وجه برنگردد.. 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
✍ گذشت سالیان عمر نه تنها برای شخصیت سالم اندوهبار نیست، بلکه بدان جهت که هر لحظه که می‌گذرد، به مقدار همان لحظه، به دیدار خداوند هستی‌آفرین که درب بارگاهش را به روی بندگانش گشوده است، نزدیک‌تر می‌گردد، بر انبساط و نشاطش افزوده می‌شود. شخصیت سالم آن حقیقت فعال دائمی است که هر گامی که در اقیانوس زندگی برمی‌دارد، هم یک گام به ساحل که عرصه دیدار خداوندی است، نزدیک‌تر می‌شود و هم با آن گام، موجی از حقیقت را در می‌یابد که در همان اقیانوس وجود دارد. 📖 استاد مجموعه آثار ۱۳- فلسفه اخلاق، تعلیم و تربیت، ص ۳۰۲ 🍀🍀🍀🍀🍀 @rahighemakhtoom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✳️ جستارهای قرآنی رحیق
🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
📌نکته ها در اين دو آيه حضرت به عنوان «محسن»، «مؤمن» و «متّقى» ستايش شده است. در سراسر اين سوره، اراده خداوند را مى‌توان با اراده و خواست مردم مقايسه كرد؛ برادرانِ اراده كردند با انداختن او در چاه و برده ساختن يوسف، او را خوار سازند، امّا مصر درباره او گفت: «أَكْرِمِي مَثْواهُ» او را گرامى بداريد. همسر عزيز قصد نمود دامن او را آلوده سازد، امّا خداوند او را پاك نگهداشت. بعضى خواستند با زندانى ساختن يوسف او را در هم شكنند و تحقيرش كنند؛ «لَيُسْجَنَنَّ وَ لَيَكُوناً مِنَ الصَّاغِرِينَ» امّا در مقابل اراده كرد او را عزيز بدارد و حكومت مصر را به او بخشد؛ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ‌ ... امام صادق عليه السلام فرمودند: انسان حرّ و آزاده‌اى بود كه برادران، اسارت در چاه، شهوت زنان، زندان، ، رياست و قدرت در او اثر نگذاشت. پاداش‌هاى اخروى بهتر از پاداش‌هاى دنيوى است، زيرا پاداش‌هاى اخروى: الف: محدوديّت ندارند. «لَهُمْ ما يَشاؤُنَ» ب: از بين رفتنى نيستند. «خالِدِينَ فِيها» ج: در يك مكان محدود نيستند. «نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشاءُ» د: به محاسبه ما در نمى‌آيند. «أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسابٍ» ه: عوارض و آفات وامراض ندارند. «لا يُصَدَّعُونَ عَنْها» 📌پیام ها 1- سنّت خداوند، عزّت بخشى به افراد پاكدامن وباتقوا است. «كَذلِكَ» 2- گرچه در ظاهر پادشاه مصر به يوسف گفت: «إِنَّكَ الْيَوْمَ لَدَيْنا مَكِينٌ» ولى در واقع خداوند به يوسف مكنت داد. «مَكَّنَّا» 3- حقّ تصرّف، از شئون حكومت است. مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ يَتَبَوَّأُ ...* 4- حكومت‌ها در شرايط بحرانى كشور مى‌توانند آزادى مردم را در تصرّف اموال و املاك خويش محدود ساخته آنان را به سمت مصالح همگانى سوق دهند.«يَتَبَوَّأُ مِنْها حَيْثُ يَشاءُ» 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
Al-Burooj02.mp3
4.48M
🔅🔅🔅 📌نگاشت 28:تفسیر صوتی سوره بروج 📝 استاد فرزانه و مفسر عالیقدر آیت الله جوادی آملی 📒 جلسه دوم ☑️ ثواب انتشار و استفاده از این فایل هدیه به پیشگاه مطهر امام موسی کاظم سلام الله علیه 🌴🌴🌴 🔰در رساندن سخن حق و پایبندی به آن استقامت بورزیم و ثابت قدم باشیم.یاریگر ما در انتشار این دغدغه باشید. 🔅تفسیر و قرآن پژوهشی @rahighemakhtoom
تفسير سوره بروج جلسه 2.docx
23.7K
🔅🔅🔅 📌نگاشت 29:تفسیر متنی سوره بروج 📝 استاد فرزانه و مفسر عالیقدر آیت الله جوادی آملی 📒 جلسه دوم ☑️ ثواب انتشار و استفاده از این فایل هدیه به پیشگاه مطهر امام موسی کاظم سلام الله علیه 🌴🌴🌴 🔰در رساندن سخن حق و پایبندی به آن استقامت بورزیم و ثابت قدم باشیم.یاریگر ما در انتشار این دغدغه باشید. 🔅تفسیر و قرآن پژوهشی @rahighemakhtoom
تفسير سوره بروج جلسه 3.docx
23.1K
🔅🔅🔅 📌نگاشت 30:تفسیر متنی سوره بروج 📝 استاد فرزانه و مفسر عالیقدر آیت الله جوادی آملی 📒 جلسه سوم ☑️ ثواب انتشار و استفاده از این فایل هدیه به پیشگاه مطهر امام موسی کاظم سلام الله علیه 🌴🌴🌴 🔰در رساندن سخن حق و پایبندی به آن استقامت بورزیم و ثابت قدم باشیم.یاریگر ما در انتشار این دغدغه باشید. 🔅تفسیر و قرآن پژوهشی @rahighemakhtoom
Al-Burooj03.mp3
4.51M
🔅🔅🔅 📌نگاشت 31:تفسیر صوتی سوره بروج 📝 استاد فرزانه و مفسر عالیقدر آیت الله جوادی آملی 📒 جلسه سوم ☑️ ثواب انتشار و استفاده از این فایل هدیه به پیشگاه مطهر امام موسی کاظم سلام الله علیه 🌴🌴🌴 🔰در رساندن سخن حق و پایبندی به آن استقامت بورزیم و ثابت قدم باشیم.یاریگر ما در انتشار این دغدغه باشید. 🔅تفسیر و قرآن پژوهشی @rahighemakhtoom
صَفح.mp3
1.73M
💢عفو و صفح 🌴🌴🌴 🔰در رساندن سخن حق و پایبندی به آن استقامت بورزیم و ثابت قدم باشیم.یاریگر ما در انتشار این دغدغه باشید. 🔅تفسیر و قرآن پژوهشی @rahighemakhtoom
✳️ جستارهای قرآنی رحیق
#آب_دادن_امام_حسین_علیه_السلام_به_سپاه_حر #صفحه_خاطرات #گذشت_الهی #آیت_الله_العظمی_جوادی_آملی 💢عفو
💢عفو و صفح ▫️ مستحضرید که ما یک «عَفو» داریم و بالاتر از «عَفو»، «صَفح» داریم. «صَفح» آن است که از صفحه خاطرات آدمی این را بزداید و به یادش نباشد. اگر کسی نسبت به ما بد کرد ما می‌ توانیم انتقام بگیریم که ﴿فَمَنِ اعْتَدی‏ عَلَیكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدی‏ عَلَیكُمْ﴾،[1] این کفِ دین است، چون عدل بر همه واجب است و از عدل پایین ‌تر که ما نداریم. عدل یک تکلیف عمومی است، چون بر همه واجب است؛ اما از این گذشتن می‌شود احسان، «عَفو» و بالاتر از «عَفو»، «صَفح» است. «صَفح» این است که صفحه خاطره را ورق بزنیم، اصلاً به یادمان نباشد که این آقا به ما بد گفته، فراموش بکنیم؛ تا این جا مقدور ماست، آدم وقتی چیزی را به ذهن نسپارد و بازگو نکند، کم‌کم در طول زمان یادش می ‌رود. اما کاری که از ذات اقدس الهی بر می ‌آید و نسبت به ما می ‌کند، مقدور ما نیست. ما اگر کسی نسبت به ما بد کرده، ما چند کار می‌توانیم بکنیم، یکی اینکه کلاً از او صرف نظر بکنیم و در صدد انتقام نباشیم. دوم اینکه اسم این را هم در هیچ مجامعی و محفلی نبریم. سوم اینکه در اثر عدم توجه، ذهن ما و صفحه ذهن ما را هم به این مشغول نکنیم، کم ‌کم بعد از گذشت چند سال یادمان می ‎رود؛ اما خود آن طرف که نسبت به ما بد کرد، هر اندازه ما نسبت به او احسان بکنیم، او شرمنده‌ تر می‌شود، ما بخواهیم آن شرم او را جبران بکنیم مقدور ما نیست. اگر بگوییم ما کاری نداریم، احسان بکنیم، مرتّب نسبت به او کرامت بکنیم، هر اندازه که ما نسبت به او احسان بکنیم، شرمندگی درونی او بیشتر می ‌شود. ما اگر بخواهیم این شرم درونی او را برطرف کنیم، قدرت نداریم. ما که قدرت «إسهاء» و «إنساء» نداریم تا یک کسی را سَهو بدهیم یا یک کسی را نسیان بدهیم، این مربوط به ما نیست. ▫️ اما خدا! کسانی که سالیان متمادی مشرک بودند، بت‌ پرست بودند، برگشتند و اسلام آوردند؛ راهزنی کردند، برگشتند و اسلام آوردند، توبه اینها مقبول است، «الْإِسْلَامُ یجُبُّ مَا قَبْلَهُ»،[2] ذات اقدس الهی انتقام نمی ‌گیرد، اینها را وارد بهشت می ‌کند. اما اینها در درونشان نگران هستند که چرا من سالیان متمادی بیراهه رفتم! این در درون هر انسان تبهکاری هست، ولی وقتی بهشتی شد و ذات اقدس الهی او را وارد به بهشت کرد، چون او «مُقَلِّبَ الْقُلُوب‏»[3] است، کلّ صحنه و صفحه قلب او را تطهیر می ‌کند، اصلاً این شخص یادش نیست که کار بد کرده است. اگر یادش باشد که کار بدی کرده، در بهشت رنج می ‌برد، در حالی که در بهشت رنجی نیست! اگر حُر (سلام الله علیه) یادش بیاید که با پسر پیغمبر چه کرد، این در بهشت اوّلین داغ و غدّه اوست، اصلاً یادش نیست، این خداست! مگر حُر (سلام الله علیه) در بهشت یادش است که با حسین بن علی چه کرد؟ این کار فقط از خدا بر می ‌آید که «مُقَلِّبَ الْقُلُوب‏» است. اصلاً جریان حُر (سلام الله علیه) هیچ یادش نیست که در دنیا چه کرد. ما با این خدا روبه‎رو هستیم! فرمود بگذر تا او بگذرد. او این توان را دارد که کلّ صحنه را عوض کند. [1]. سوره بقره، آيه194. [2]. المجازات النبويّة، ص67؛ عوالی اللئالی، ج2، ص54. [3]. تهذيب الاحکام، ج2، ص74. 📚 درس اخلاق تاریخ: 1396/09/02 🌴🌴🌴 🔰در رساندن سخن حق و پایبندی به آن استقامت بورزیم و ثابت قدم باشیم.یاریگر ما در انتشار این دغدغه باشید. 🔅تفسیر و قرآن پژوهشی @rahighemakhtoom
برشی از کتاب گرانسنگ (17) 🔅🔅🔅 📈 فضاى نزول سوره بقره ⏪ موقعيت اجتماعى و فرهنگى مدينه پس از هجرت ⏪ 2- مسلمانان مهاجر: اينان كه از اولين و خالصترين مسلمانان صدر اول اسلام بودند، بر اثر فشارهاى توان فرساى صناديد قريش و سران شرك، خانه ها و اموال خود را رها كرده، از مكه به پايگاه اسلام، مدينه، آمدند و بخشى از ساكنان اين شهر را تشكيل دادند و در آغاز هجرت به مدينه بر اثر سكونت در ايوان كوچكى در ورودى مسجد پيامبر (صلى الله عليه وآله) به اصحاب صفه معروف شدند. ⏪ 3- يهوديان: اينان در داخل و خارج شهر مدينه زندگى مى كردند و افزون بر يهوديان دو قبيله اوس و خزرج، سه قبيله معروف بنى قريظه ، بنى النضير و بنى قينقاع را تشكيل مى دادند. آنان از ثروت و امكانات فراوانى فراوانى برخوردار بودند و در اقتصاد و تجارت مدينه نقش عمده و محورى داشتند. ▫ يهوديان نزد مردم امى مدينه موقعيت ممتازى داشتند؛ آنان پيش از ظهور اسلام در انتظار ظهور پيامبر جديدى بودند كه بشارت بعثت وى را از عهدين دريافت كرده بودند، تا با هدايت و رهبرى وى بر كافران (اميين عرب) پيروز شوند، ولى پس از ورود اسلام به مدينه، از اولين كسانى بودند كه در برابر دعوت اسلامى به مقابله برخاستند و از هرگونه دشمنى و كارشكنى نسبه به اسلام و حكومت آن دريغ نكردند: و كانوا من قبل يستفتحون على الذين كفروا فلما جاءهم ما عروفوا كفروا به. البته گروهى از يهوديان به رسول گرامى (صلى الله عليه وآله) ايمان آوردند و خداوند نيز با تكريمى ويژه از آنان ياد كرده است. ▫ اما دشمنى گروهى ديگر از يهوديان با اسلام كه طيف وسيعى را تشكيل مى دادند عوامل گوناگونى داشت، از يك سو آنان خود را صاحب كتاب آسمانى مى دانستند و در دعوت به دين حق خود را بر پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) مقدم مى پنداشتند و از سوى ديگر سيادتى كه بر اثر امى بودن ساير شهروندان، مانند اوس و خزرج و اختلاف دامنه دار آنان كسب كرده بودند، با آمدن اسلام به مدينه از دست داده بودند. 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
✳️ جستارهای قرآنی رحیق
برشی از کتاب گرانسنگ #تفسیر_تسنیم_جلد_دوم (17) #تفسیر_قرآن #تفسیر_تخصصی #سوره_بقره #تفسیر #تسنیم #آ
برشی از کتاب گرانسنگ (18) 🔅🔅🔅 📈 فضاى نزول سوره بقره ⏪ موقعيت اجتماعى و فرهنگى مدينه پس از هجرت 📝 تذكر الف: در منابع تاريخى و تفسيرى بحث قابل توجهى درباره حضور نصارا در مدينه نيامده و سر آن اين است كه : ▫ اولا، در آغاز اسلام تنها نقطه مسيحى نشين حجاز بخش نجران (واقع در نقطه مرزى حجاز و يمن) بود كه ساكنان آن، به عللى (69) از بت پرستى (آيين رايج حجازيان) دست كشيده، به آيين حضرت مسيح (عليه السلام) گرويده بودند. البته افزون بر ساكنان نجران، در مناطق شمالى حجاز نيز گروهى بر اثر مجاورت با منطقه تحت نفوذ روم مسيحى گرويده بودند. ▫ ثانيا، در ميان پيروان اديان در محدوده حجاز، نصارا نسبت به يهود در اقليت بودند و ثالثا، بر خلاف يهوديان كه كينه توزيها و كارشكنيهانشان در برابر اسلام و مسلمانان معروف است، مسيحيان عصر پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) رابطه خوبى با مسلمانان داشتند؛ چنانكه قرآن كريم يهود عنود را در كنار مشركان لدود از كينه توزيترين دشمنان مسلمانان مى داند، اما مسيحيان را بر اثر حضور دانشمندان و زاهدان و راهبان در ميان آنان و همچنين بى تكبر بودن آنان از مهربانترين مردم نسبت به مسلمانان مى شمارد: لتجدن اشد الناس عداوه للذين امنوا اليهود اشركوا ولتجدن اقربهم موده للذين امنوا الذين قالوا انا نصارى ذلك بان منهم قسيسين و رهبانا و انهم لا يستكبرون . 📝 ب: گرچه در محدوده حجاز مسيحيت در اقليت بود، ليكن چون در مناطقى مانند حبشه و نجران و روم شمار مسيحيان فراوان بود و مسلمانان براى تبليغ دين و همچنين داد و ستد و تجارت و مانند آن با مسيحيان رابطه داشتند در سوره بقره آياتى درباره آنان نازل شد. ⏪ 4- مشركان: اينان بخشى از دو قبيله اوس و خزرج بودند كه مانند مشركان مكه با اسلام عناد داشتند و پيوند قهرآميز خود را با يهود عنود از يك سو و مشركان مكه از سوى ديگر و منافقان داخلى از سوى سوم به صورت مثلث مشئوم درآورده بودند ولى با استقرار نظام اسلامى تبديل به منافقان شدند يا از مدينه گريختند و بعد از آن اثر مشهودى از آنان ثبت نشده است. 69- ر.ك : معجم البلدان ، ج 5، ص 266 - 267 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
✳️ جستارهای قرآنی رحیق
برشی از کتاب گرانسنگ #تفسیر_تسنیم_جلد_دوم (18) #تفسیر_قرآن #تفسیر_تخصصی #سوره_بقره #تفسیر #تسنیم #آ
برشی از کتاب گرانسنگ (19) 🔅🔅🔅 📈 فضاى نزول سوره بقره ⏪ موقعيت اجتماعى و فرهنگى مدينه پس از هجرت ⏪ 5- منافقان: ظهور و شيوع پديده نفاق در دوران سيزده ساله مكه جايگاه چندانى نداشت ؛ زيرا مسلمانان در اين دوران يا در شعب ابوطالب محصور بودند يا شكنجه هاى توانفرساى صناديد قريش را تحمل مى كردند و گروهى نيز به حبشه هجرت كردند و اصولا مسلمان شدن در آن دوران با حرمان از همه مزاياى زندگى برابر بود. ▫ به بيان ديگر، در دوران سيزده ساله مكه كسى به طمع مادى يا بر اثر هراس ‍ از قدرت نظامى يا از خوف از دست دادن موقعيت اجتماعى يا براى شكست دادن اسلام، منافقانه اظهار اسلام نكرد؛ زيرا مسلمانان در مكه نه حكومت و اقتدارى داشتند، تا مخالفان از آن بهراسند و نه امكانات مادى، تا گروهى به طمع دستيابى به آن، منافقانه اظهار ايمان كنند؛ در مكه هنوز كسى قدرت اسلام را باور نداشت و آينده نهضت نوپاى اسلامى نيز براى غير مسلمانان سخت تاريك و مبهم بود و اصولا اسلام به عنوان يك پديده فرهنگى ناكام و شكست خورده تلقى مى شد. ▫ از اين رو در ميان 85 سوره اى كه در مكه نازل شد، هيچ نام و نشان رسمى از منافقان نيست، جز در سوره عنكبوت كه آخرين سوره نازل شده در مكه است و عامل نفاق منافقانى كه در اين سوره از آنان ياد شده، در كتب تفسير مذكور است (70) و بر اين اساس، نمى توان ادعا كرد كه هيچ يك از علل نفاق در مكه وجود نداشت و به طور كلى نفاق در مكه فاقد بستر مناسب بود؛ (71) زيرا پيش بينى برخى نسبت به آينده پيروزمند اسلام خواه از راه گزارش مبشران، خواه بر اثر اعلام كاهنان، خواه در سايه تفرس ‍ سياستمداران جامعه شناس و خواه بر اثر شواهد و علل يا ادله ديگر، سبب پذيرش آنان نسبت به اسلام شد؛ چنانكه برخى از روايات نيز آن را تاكيد مى كند. ▫ اما در مدينه حكومت قدرتمند اسلامى استقرار يافت و اقتدر مسلمانان به ويژه پس از جنگ پيروزمند بدر، روزافزون و چشمگير شد به گونه اى كه بسيارى از بزرگان مدينه براى حفظ منافع موروثى خود، با اسلام سازش ‍ كردند، همانند عبدالله بن ابى بن سلول، سركرده منافقان مدينه كه اندكى پيش از ورود اسلام به مدينه، قوم او زمينه زمامداريش را فراهم مى ساختند. بنابراين، پيدايش نفاق به طور گسترده، معلول شرايط خاص ‍ دوران مدينه است ؛ شرايطى كه موجب شد آيات فراوانى از سوره هاى مدنى (كه پس از سوره بقره و بعد از جنگ بدر نازل شده است، مانند: انفال، آل عمران، احزاب، نساء، حديد، حشر، منافقون، تحريم، فتح و توبه) (72) به منافقان و افشاى نقشه ها و دسيسه هاى تخريبى آنان و روابط پنهانى كه براى شكست نهضت اسلامى با يهوديان مدينه داشتند، اختصاص يابد. 📝 پی نوشت: 70- الميزان ، ج 16، ص 106 71- همان ، ج 19، ص 300 و ج 16 ص 106 72- ترتيب نزول سوره هاى مزبور چنين است : 88، 89، 90، 92، 94، 101، 105، 108، 112، 114 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
برداشت از آيه ۹۱ قبل از نفس سالک الی اللّه بايد کوشش کند که قبل از تزکيه نفس و قبل از مرگ، خود را از کفر و ناسپاسی نجات دهد و الاّ اگر اعتقادات صحيحی نداشته باشد و کافر بميرد در عالم برزخ و قيامت خدای تعالی آنها را نمی ‏بخشد و کمکی به او نمی ‏کند؛ اگر چه تمام کره زمين را پر از طلا کرده و تقديم نمايد و يا آنها را انفاق کند. از اينجا معلوم می ‏شود که اگر کسی اصول عقايدش صحيح نباشد انفاقش بی‏ فايده و پس از مرگ راهش مشخص است، برای آنها عذاب دردناکی آماده شده و کسی نمی‏ تواند به آنها کمک معنوی کند. 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
کتاب ادب فناي مقربان جلد2 استاد علامه 🔁 آثار 19 @rahighemakhtoom 🌴🌴🌴 57. رضايت ندادن به مدح و ثناي بيجا: «من مدحك بما ليس فيك فهو ذمّ لك إن عقلت»[ شرح غررالحكم، ج5، ص429]؛ كسي كه تو را مدح كند به چيزي كه در تو نيست، در حقيقت، تو را مذمّت كرده است، اگر تعقّل كني. 58. نيكويي در برنامه‌ريزي: «من العقل مجانبة التّبذير و حسن التّدبير»[ همان، ج6، ص22.]؛ دوري گزيدن ازحيف و ميل و نيكويي در تدبير از نشانه‌هاي عقل است. «لا عقل كالتدبير»[ همان، ص347.] ؛ هيچ عقلي مانند تدبير و برنامه‌ريزي نيست. 59. كتمان دانش در موارد غير ضروري: «من عقل الرّجل ان لا يتكلّم بجميع ما أحاط به علمه»[ همان، ص24.] ؛ از نشانه‌هاي عقل آدمي آن است كه هر چه را مي‌داند، بر زبان جاري نكند. «لا تتكلّم بكلّ ما تعلم فكفي بذلك جهلاً»[ همان، ص266.]؛ تمام آنچه را مي‌داني، به زبان نياور كه همين براي اثبات جهالت تو كافي است. 60. توشه گرفتن براي آخرت: «من العقل التزوّد ليوم المعاد»[ همان، ص33]؛ از نشانه‌هاي عقل، توشه برگرفتن براي روز قيامت است. «ينبغي للعاقل أن يعمل للمعاد و يستكثر من الزّاد قبل زهوق نفسه و حلول رمسه»[ همان، ص440]؛ شايسته است كه عاقل براي روز رستاخيز عمل كند و قبل از مردن و فرود آمدن در قبر، به ازدياد توشه خويش بپردازد. ادب فناي مقربان جلد2، صفحه 45 🍀🍀🍀
برشی از کتاب گرانقدر سروش هدایت ج 3- برش 229 🔅🔅🔅 📈 مقدمه بر شرح صحيفه سجاديه جناب آقاي حاج شيخ حسن ممدوحي ⏪ سوم. عقل در شكوفايي دفائن خود وامدار نقل است: «ويثيروا لهم دفائن العقول» [نهج البلاغه، خطبه 1.]، چه اينكه تعامل عقل و نقل در اين است كه بسياري از دفائن نقل به بركت عقل اثاره مي شود؛ يعني خداي سبحان گنجينه هاي فراواني را كه در درون جان انسان نهادينه فرمود، به وسيله رهبران الهي در طي متون مقدّس ديني شكوفا مي كند، چه اينكه دفينه هاي بي شماري را در باطن آيات و روايات مستور داشت كه به وسيله عقول برهاني استنباط مي گردد، بنابراين اصل اثاره كردن دفينه ها تعاملي است كه خداوند دو بال عقل و نقل را در آن فضاي باز و آزاد، به پرواز در مي آورد. ▫ يكي از آن موارد جريان دعاست، زيرا با طرح جريان نيايش كه در چهره تابلوي متون نقلي مي تابد، عقل حكيمان به جست وجو پرداخت كه آيا دعا با نظام علّي و معلولي جهان هستي كه مورد پذيرش عقل و نقل است، مخالف است يا نه. حكمت الهي عهده دار اصل طرح و حلّ نهايي آن شده است و ثابت نمود كه: 🔹 1. نظام علّي و معلولي حقّ است. 🔹 2. دعا و نيايش حقّ است. 🔹 3. هماهنگي دعا با نظام علت و معلول قابل توجيه است. 🔹 4. نه كسي كه معتقد به نظام علّي و معلولي است، مجاز است كه از فيض دعا محروم شود و نه مؤمن به دعا و نيايش، مجاز است نظام علّت و معلول را باور نكند.... ▫▫ نموداري از گسترش فلسفه الهي در پرتو مبادي ديني را مي توان در نوشتار ابن سيناِ يافت. وي در اين باره چنين مي نويسد: «سبب اجابت دعا، موافات و هماهنگي دعا با ساير اسباب تحقّق چيزي است كه خواسته داعي است؛ يعني وقتي نيايش داعي با ساير اجزاي علل موافق باشد، آن چيز يافت مي شود و اگر با آنها هماهنگ نباشد، آن چيز يافت نمي شود، زيرا در تحقّق معلول لازم است تمام اجزاي علّت تام حاصل شود، به طوري كه موادّ لازم از يك سو و كيفيت تركيب آنها از سوي ديگر، همراه با پيدايش همه شرايط و رفع همه موانع باشد و چون دعا يكي ازاجزاي علل است، نه بدون آن مقصود حاصل مي شود و نه به صرف آن بدون تحقّق ساير اجزاي علل، همانند تأثير بعضي از اجزاي داروي تركيبي كه سهم تعيين كننده اي در درمان بيماري دارد كه اگر همه مواد لازم پديد نيايد و تركيب علمي و فنّي آن صورت نپذيرد، اثر درمان حاصل نخواهد شد؛ يعني بدون آن جزء معين علاج حاصل نمي شود، چه اينكه به صرف وجود آن جزء، بدون تحقّق ساير اجزا درمان پديد نمي آيد. ▫ همان طور كه تأثير جزء مهمّ داروي تركيبي برابر نظام علّي و معلولي است و طبق نظم تكويني مسبّب الاسباب صورت مي پذيرد، تأثير دعا و سهم تعيين كننده آن(در مجموعِ اموري كه مورد آزمون گردد) نيز از اين قبيل است. البته گاهي ارتباط دعا با خواسته اي كه انجام مي شود، از سنخ علّت و معلول نيست، بلكه از قبيل معلولهاي علّت واحداند كه معيّت معلولي دارند و هر دو از يك علت حاصل مي شوند. ‌🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
✳️ جستارهای قرآنی رحیق
برشی از کتاب گرانقدر سروش هدایت ج 3- برش 229 #آیت_الله_جوادی_آملی #سروش_هدایت #اسلام_شناسی #آموزه_
برشی از کتاب گرانقدر سروش هدایت ج 3- برش 230 🔅🔅🔅 📈 مقدمه بر شرح صحيفه سجاديه جناب آقاي حاج شيخ حسن ممدوحي ▫ پس دعا لازم و توقع اجابت نيز مناسب خواهد بود و اگر گاهي اجابت نشد، معلوم مي شود هماهنگي تامّ بين اجزاي علل حاصل نشد و موافات نيز با در نظر گرفتن مصلحتِ مجموع نظام هستي است، نه خصوص مصلحت دعا كننده، هرچند مفسده ديگران را به همراه داشته باشد، همان طور كه روح در بدن مؤثر بوده و بدن از نفس متأثر، نفس تزكيه شده هنگام دعا، مشمول فيض ويژه مي شود كه مي تواند با آن در عنصري از عناصر طبيعت، يا در بدني از ابدان انساني، بلكه در نفسي از نفوس جامعه بشري اثر بگذارد. چنين تأثيري براي دعا، نه با هندسه علّي و معلولي ناهماهنگ است و نه مستلزم تأثير موجود داني در موجود عالي است، و نه موجب انفعال مبدأ اعلي از دعاست، زيرا علم ازلي هماره متبوع است نه تابع و اراده سرمدي همواره فعّال است نه منفعل، و اشياي منطقه اسكان هميشه تابع اند نه متبوع، و نفوس بندگان همانند ديگر موجودهاي امكاني منفصل اند نه فعّال، هرچند نسبت به حوزه اختيارات خود فعّال اند نه منفصل، و مختارند نه مجبور و نه مفوض».[ تعليقات ابن سينا، ص 51 و 155 و 180 و 181 (با تحرير و تلخيص).] ▫ حكيمان متأخّر نيز با عنايت به نوشته هاي حكماي متقدّم؛ نظير ابن سينإِ، به تأثير دعا و ورود آن در قلمرو نظام علّي و معلولي از يك سو، و منطقه قضا و قدر از سوي ديگر پرداخته و چنين مرقوم داشتند: «...دعا و طلب از جمله اسباب پيدايش و وجوداند. شكّي كه در اين باره مطرح مي شود كه اگر چيزي كه مورد دعا و خواستن است، قلم قضا بر آن جاري نشده باشد كه دعا سودي ندارد و اگر مورد مزبور متعلّق جريان قلم قضاي الهي باشد، تكلّف دعا براي چيست، قابل دفع است، زيرا طلب نيز از قضا و دعا از قدر است و اين دو از شرايط تحقّق مطلوب اند؛ يعني قضا و قدر الهي چنين تنظيم شده است كه فلان مطلوب توسّط دعا و طلب حاصل شود».[ قبسات، ص 444 ـ 445 و 449 ـ 450 (با تحرير و تلخيص).] ‌🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
🔅🔅🔅 📈 اقسام تدبر در قرآن ⏪ تدبر در قرآن کریم بر دو قسم است: ترتیبی و موضوعی ▫ تدبر ترتیبی، فهم مجموعی آیات و سوره­‌های قرآن، مطابق نظم هدایتی مصحف است. ▫ تدبر موضوعی، فهم مجموعی آیات مرتبط با یک موضوع کلی یا جزئی است. ▫ «تدبر» در قرآن با موضوع «سیره رسول الله» و «سیره مقبوله مؤمنان» قرآن کریم، کتاب تمدن­‌ساز است؛ هم امام­‌پرور است و هم امت­‌پرور. سیره رسول الله در قرآن، میزانی برای رهبری رهبران و اولیاء امور است،[۱] زیرا اجرای قرآن، تنها بر مبنای سیره آن حضرت امکان­‌پذیر است؛ و سیره مقبوله مؤمنان در قرآن، میزانی برای تبعیت امت از امامان برحق و اولیاء امور است.[۲] البته امت نیازمند شناخت سیره رسول الله هم هست تا میزانی برای شناخت امامان برحق و اولیاء امور داشته باشد. ▫ قرآن، بهترین، کامل­‌ترین و محکم­‌ترین منبع برای شناخت سیره رسول الله و سیره مقبوله مؤمنان است که این مهم، با تدبر این موضوعات در قرآن به دست می­‌آید. بنابراین، تدبر در قرآن با موضوع سیره نورانی رسول الله و سیره مقبوله مؤمنان، به عنوان راهبردی­‌ترین موضوعات تدبر موضوعی به شمار می­‌آید. ▫ نگرش مجموعی به سیره رسول الله و مؤمنان، مانع نگاه محدود، تک­‌بعدی و حتی غلط به سیره است و بر همین اساس، امری ضروری و لازم است. 🔅 نکته۱: تدبر در سیره انبیاء عظام که در قرآن مطرح شده، خود یکی از راه­‌های تدبر در سیره رسول الله است، زیرا بر اساس آیات قرآن، سیره آن حضرت، از سیره آن بزرگواران جدا نیست[۳] و ذکر سیره انبیاء در قرآن کریم، برای روشن کردن روش عمل به قرآن است. 🔅 نکته۲: سیره اهل بیت عصمت و طهارت، شرح سیره رسول الله است و پس از تدبر در سیره آن حضرت، امکان تدبر در سیره اهل بیت عصمت و طهارت بیش از پیش فراهم خواهد بود. ======== [۱]. اینکه گفته می­‌شود «اولیاء امور»، منافاتی با «ولی امر واحد» ندارد، چون در نظام ولایی، اولیاء امور در طول ولایت امر ولی واحد هستند. [۲]. گفتنی است که مصداق بارز و اتم و اکمل سیره مقبوله مؤمنان در قرآن کریم، حضرت امیر مؤمنان علی است. [۳]. ر.ک. سوره انعام، آیه ۸۳ تا ۹۰ 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom