eitaa logo
✳️ جستارهای قرآنی رحیق
2.8هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
770 فایل
«رحیق» نوشیدنی گوارا و ناب بهشتیان. ۲۵مطففین . @s_m_a57 @Sayyedali_1997
مشاهده در ایتا
دانلود
22 🔅🔅🔅 ⏺تفسير قرآن به قرآن و بررسي اعتبار سنّت در تفسير بسم اللّه الرحمن الرحيم وإياه نستعين 🔹به منظور روشن شدن جايگاه تفسير قرآن به قرآن در قبال ساير روشهاي تفسيري و مقدار دخالت سنّت در آن و كيفيت جمع بين مناهج تفسير درايي و روايي و لزوم رعايت ترتيب آنها و حلّ برخي از تعارضهاي احتمالي، مطالبي ارائه مي شود: ☑️چهارم. مقتضاي برهان نبوّت عام كه شامل نبوت حضرت خاتم(صلي الله عليه و آله و سلم) نيز مي شود، اين است كه كتاب آسماني و قانون الهي پيامبر، هم قابل فهم باشد و هم صالح براي عمل. آن كتابي كه قوانين آن مفهوم انسانها و يا قابل اجراء در جامعه نيست، شايسته‌ي پيامبر خدا نخواهد بود؛ ليكن صلاحيت قانون پيامبر براي علم و عمل، منحصر در اين نيست كه خودِ كتاب آسمانيْ تمام معارف و احكام را به طور تفصيل بيان نمايد؛ بلكه ممكن است برخي از آنها را به طور تفصيل روشن كند و تفصيل بعض ديگر را از راه وحي و الهام به خود پيامبر براي جامعه تبيين نمايد يا آنكه اصلاً به بيان خطوطِ كليِ حِكَم و اَحْكام بسنده كند و تفصيل همه‌ي آنها از راه حديث قدسي به پيامبر الهام شود و آن حضرت(صلي الله عليه و آله و سلم) تفصيل دريافت شده را به امّت خويش ابلاغ نمايد. 🔹غرض آنكه آنچه از برهان ضرورت وحي و نبوّت استفاده مي شود، همانا رسيدن پيام خدا در اصول دين و فروع آن به مردم است و آن بلاغ راههاي متعددي دارد كه به رئوس آن اشارت رفت و هرگز منحصر در بيان تفصيليِ خودِ متنِ مقدّسِ آسماني نيست. 🔹براي فهم متنِ مقدّس ديني، بهترين راه تدبّر تام در همان متنِ منزّه الهي مي باشد، قرآن كريم نيز از آن جهت كه نور است، هيچ ابهام، تيرگي و تاريكي در آن نيست؛ گرچه وزين و عميق است و وزانتِ علمي و عمق نظري او با نوراني بودن آن منافي نمي باشد؛ زيرا نور در قبال ظلمتِ ابهام است؛ نه در برابر نظري و ژَرف بودن تا اينكه نور بودن قرآن به معناي بديهي بودن آن بوده و نيازي به تفسير نداشته باشد. 🔹گروهي كه در اثر رسوبِ مرسوم جاهليت از يك سو و غبار اغيار دگرانديشي از سوي ديگر، گرفتار دو مانع علمي و عملي براي ديدن و فهميدن نور وحي شده اند: (كلاّ بل ران علي قلوبهم ما كانوا يكسبون)؛[ سوره‌ي مطففين، آيه‌ي 14.](...فإنّها لا تعمي الأبصار و لكن تعمي القلوب الّتي في الصدور)[ سوره‌ي حج، آيه‌ي 46.]؛ (و ما أنت بهادي العمي عن ضلالتهم...)[ سوره‌ي نمل، آيه‌ي 81.]، چون بصير نيستند، از ديدن علمي نور وحيْ محجوب و از ادراك ضياء الهام الهي محروم اند؛ (...و طبع علي قلوبهم فهم لا يفقهون)[ سوره‌ي توبه، آيه‌ي 87.]؛ (...لهم قلوب لا يفقهون بها...).[ سوره‌ي اعراف، آيه‌ي 179.]پس، نديدن چيزي دليل روشن نبودن آن شي ء نيست؛ زيرا نديدن چيزي ممكن است در اثر تاريك بودن مرئي باشد يا در اثر كوري رائي؛ اما ديدن چيزي دليل دو مطلب است: يكي آنكه مرئي روشن است، ديگر آنكه رائي بيناست. خداوند سبحانْ، قرآن را روشن معرفي كرد و فهمندگان آن را بينا و شنوا؛ (...لمن كان له قلب أو ألقي السمع و هو شهيد)[ سوره‌ي ق، آيه‌ي 37.]و محجوبان از فهم آن را كور، كر، و دِلْ مكنون و دِلْ مطبوع و دِلْ مختوم و مانند آن ياد نمود. 👈🏾ادامه دارد..... 🍀🍀🍀 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
23 🔅🔅🔅 ⏺تفسير قرآن به قرآن و بررسي اعتبار سنّت در تفسير بسم اللّه الرحمن الرحيم وإياه نستعين 🔹به منظور روشن شدن جايگاه تفسير قرآن به قرآن در قبال ساير روشهاي تفسيري و مقدار دخالت سنّت در آن و كيفيت جمع بين مناهج تفسير درايي و روايي و لزوم رعايت ترتيب آنها و حلّ برخي از تعارضهاي احتمالي، مطالبي ارائه مي شود: ☑️پنجم. قرآن كريم كه عهده دار بيان تمام معارف و احكامي است كه در تأمين هدايت، سعادت و سيادت جوامع انساني سهم مؤثري دارد، در تبيين ره آورد خود و تفسير خويش، نبايد مُبْهَم و مجمل باشد؛ زيرا كتاب مبهم كه قادرِ حلّ معاني خويشتن و تفسير مطالب خود نمي باشد، هرگز توان تبيين معارف سعادت بخش را نخواهد داشت؛ چنان كه خداوند سبحان درباره‌ي قرآن چنين فرموده است: (...و نزّلنا عليك الكتاب تبياناً لكل شي ء...).[ سوره‌ي نحل، آيه‌ي 89] 🔹از اين جهت، قرآن كريم، هم نسبت به محدوده‌ي داخلي خودْ بَيّن است و هم نسبت به قلمرو بيرون از خويش مُبَيّن؛ لذا مي توان آن را كتاب مُبين به معناي روشن و روشنگر دانست؛ چنان كه خداوند در موارد فراوان از آن به عنوان كتاب مُبين ياد فرمود؛ مانند آيه‌ي 1 از سوره يوسف و آيه‌ي 1 از سوره‌ي حجر و آيه‌ي 1 از سوره‌ي نمل و آيه‌ي 2 از سوره‌ي قصص و آيه‌ي 69 از سوره‌ي يس و.... گذشته از مطلب مزبور، يعني صرف نظر از آنكه قرآن نور است و مُبين مي باشد، خداوند سبحانْ دو بيان ديگر درباره‌ي هماهنگي سراسر قرآن با يك ديگر دارد كه يكي ناظر به انسجام وعدم اختلاف آيات قرآن مجيد با يك ديگر و ديگري راجع به اِنْثِناء، اِنْعِطاف، گرايش آيات قرآن با همديگر مي باشد. امّا بيان اوّلِ خداوند، مستفاد از آيه‌ي (أفلا يتدبّرون القران و لو كان من عند غير اللّه لوجدوا فيه اختلافاً كثيراً)[ سوره‌ي نساء، آيه‌ي 82.]مي باشد؛ زيرا پيام آيه‌ي مزبور، دعوت همگان به تدبّر تام در سراسر كتابي است كه در طول ربعِ قرن تقريبي در شرايط صَعْب و سَهْل، جنگ و صلح، غُرْبت و قربت، اوج و حضيض سَرّاء و ضَرّاء و هزيمت و عزيمت، شكست و پيروزي و بالاخره در احوال مختلف سياسي، نظامي، اجتماعي به صورت يكسان و هماهنگ نازل شد. 🔹تحليل اين قياس استثنايي و تقرير تلازم مقدّم و تالي و تقريب بطلان تالي و استنتاج بطلان مقدّم از ابطال تالي، به استمداد عقل برهاني است كه خود از منابع غنيّ و قويِّ تفسير قرآن كريم از درون دين است؛ نه از بيرون؛ چنان كه در فصل تفسير قرآن به رأي بازگو شد. غرض آنكه آيه‌ي مزبور، دعوت به تحتّم تدبّر در سراسر قرآن مي نمايد و دعواي عدم اختلاف به نحو سالبه‌ي كليه را ارائه مي كند و محصول آن تدبّرِ فراگير را صحّت چنين دعوي مي داند و ادعاي مزبور را مشفوع به آن بيّنه و گواه صادق قرار مي دهد. تحليل عدم اختلاف آيات قرآن با يك ديگر در عين اشتمال بر ناسخ و منسوخ، عامّ و خاص، مطلق و مقيّد، مُجمل و مبيّن، به عهده‌ي عقل مسلّح به سلاح برهانِ ناب است كه چنين عقلي از منابع درون ديني محسوب مي گردد. 🔹امّا بيان دوم خداوند، مستنبط از آيه‌ي (اللّه نزّل أحْسَن الحديثِ كتاباً متشابهاً مَثانِيَ تقشعّر منه جلود الذين يخشون ربّهم ثم تلين جلودهم و قلوبهم إلي ذكر اللّه ذلك هدي اللّه يهدي به من يشاء و مَن يضلل اللّه فما له من هادٍ)[ سوره‌ي زمر، آيه‌ي 23.]مي باشد؛ زيرا محتواي آيه مزبور اين است كه سراسر آيات قرآن مجيدْ شبيه، همسان، همتاي هم اند از يك سو، مُنثني، مُنعطف، متمايل هم اند از سوي ديگر. 🔹معناي إنثناء، انعطاف و گرايش مطالب يك كتاب علمي، به اين است كه هركدام از مطالب با ديگريْ مشروح يا مشروح تر، روشن يا روشن ترمي گردند. چنين كتابي كه تمام آيات آن با هم انثناء و انْعِطِاف دارند، حتماً مفسّر يك ديگر، مُبيّن همديگر و شارح داخلي خويش اند. 🔹لازم است توجه شود كه معناي متشابه در اين آيه به معناي شبيه هم بودن است، ولي در آيه‌ي 7 سوره‌ي آل عمران، از شبهه ناك بودن است كه البته وجه تسميه‌ي شبهه به شبهه، اين است كه شبيه حق است، ولي حقّ نيست؛ «إنّها سُمّيت الشبهة، شبهةً لأنها تُشبهُ الحقّ...»[ نهج البلاغه، خطبه‌ي 38.]؛ البته اشتباه آن نسبت به جاهل است؛ چنان كه از امام صادق(عليهم السلام) نقل شد كه: «و المتشابه ما اشتبه علي جاهله».[ بحار الأنوار، ج 66، ص 93.] ⏪ ادامه دارد... 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🌹🌹🌹 🔅تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
24 🔅🔅🔅 ⏺تفسير قرآن به قرآن و بررسي اعتبار سنّت در تفسير بسم اللّه الرحمن الرحيم وإياه نستعين 🔹به منظور روشن شدن جايگاه تفسير قرآن به قرآن در قبال ساير روشهاي تفسيري و مقدار دخالت سنّت در آن و كيفيت جمع بين مناهج تفسير درايي و روايي و لزوم رعايت ترتيب آنها و حلّ برخي از تعارضهاي احتمالي، مطالبي ارائه مي شود: ☑️ششم. منهج اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم السلام) يعني رسول اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) و ائمّه‌ي معصومين(عليهم السلام) در تفسير، همانا تفسير قرآن به قرآن و ارجاع مفسّران به چنين روش بوده است؛ يعني هم اصل مطلب كه قرآن را بايد با خود قرآن شناخت، از آنان رسيده است و هم اينكه در مقام عمل، آيات قرآن را به كمك همديگر تفسير مي نمودند كه نقل بخش تفسيري و عملي آنان خارج از مبحث كنوني است و فقط به ارجاع علمي و دستوري آن ذوات مقدّس بسنده مي شود. 🔹حضرت رسول اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) فرموده اند: «إنّ القرآن ليصدّق بعضه بعضاً فلا تكذبوا بعضه ببعضٍ»[ كنز العمال، ح 2861] 🔹و حضرت علي(عليهم السلام) فرموده اند: «كتاب اللّه تبصرون به و تنطقون به و تسمعون به و ينطق بعضه ببعض و يشهد بعضه علي بعضٍ».[ نهج البلاغه، خطبه‌ي 133] ▪️منظور از تصديق آيات قرآن نسبت به يك ديگر كه در كلام رسول اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) آمده است، تصديق اصطلاحي نيست كه در قبال تصور باشد؛ بلكه به معناي همان نطق و شهادت آيات نسبت به يك ديگر است كه در كلام حضرت علي(عليهم السلام) آمده است، يعني اگر مبدأ تصوري يك آيه در بين معاني محتمل آن توسط معناي تصوري آيه‌ي ديگر كه واضح استْ تفسير شود، از سنخ تصديق برخي از آيات نسبت به بعض ديگر است. ▪️زيرا شهادت و همچنين نطق مزبور در اين باره نيز صادق است؛ چنان كه اگر مبدأ تصديقي يك آيه در بين معاني و مقاصد متعدد از يك جمله‌ي قرآني توسط جمله‌ي ديگر كه مقصود آشكاري دارد (به اصطلاح يكي ظاهر است و ديگري اظهر يا يكي ظاهر است و ديگري نصّ و يا اينكه يكي ظهور مشترك دارد و ديگري ظهور خاص) حلّ گردد، چنين نطق و شهادتي مصداق تصديق مأخوذ در كلام رسول اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) بوده و به نوبه‌ي خود، تفسير قرآن به قرآن محسوب است. ⏪ ادامه دارد... 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🌹🌹🌹 🔅تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
25 🔅🔅🔅 ⏺تفسير قرآن به قرآن و بررسي اعتبار سنّت در تفسير بسم اللّه الرحمن الرحيم وإياه نستعين 🔹به منظور روشن شدن جايگاه تفسير قرآن به قرآن در قبال ساير روشهاي تفسيري و مقدار دخالت سنّت در آن و كيفيت جمع بين مناهج تفسير درايي و روايي و لزوم رعايت ترتيب آنها و حلّ برخي از تعارضهاي احتمالي، مطالبي ارائه مي شود: ☑️هفتم. تفسير قرآن به قرآن، انحاء گونه گون دارد كه برخي از آن صُوَرْ سَهْل و بعضي از آنها صَعْب مي باشد. بعضي از اقسام آن به قدري سهل است كه شايد عنوان تفسير قرآن به قرآن از آن منصرف باشد؛ چنان كه برخي به قدري پيچيده است كه به دشواري به ذهن مفسّر فحّاصِ متّتبع مي آيد و چون پيوند آيات مورد تفسير هميشه از سنخ واژه ها نيست، شايد برخي آن را از سنخ تفسير قرآن به قرآن ندانند. به هر تقدير، عنوان تفسير قرآن به قرآن، نه داراي مرزبندي لغوي است و نه داراي حقيقت شرعيّه؛ بلكه وابسته به عمق غَوْص مفسّر دريانورد يا به سَمْك و اوج مفسّر آسمان سا و فضا نورد مي باشد؛ تا چه اندازه با علم حصولي پرواز كند يا چه مقدار به علم حضوري غوّاصي نمايد. 🔰برخي از انحاء تفسير قرآن به قرآن عبارت است از: ▫️1. گاهي صدر آيه، قرينه‌ي ذيل آن قرار گيرد يا ساقه‌ي آن شاهد صدر آن گردد كه در اين قسم از تفسير، بخش مفسِّر (به كسر) متّصل به بخش مُفَسّر (به فتح) است. ▫️2. گاهي از ظهور سياق آيات يا هدف نهايي آنها، معناي آيه اي روشن مي شود كه در اين قسم، گرچه مفسّر (به كسر) و مفسَّر (به فتح) به هم مرتبطاند، ليكن پيوند آنها از قبيل اتّصال لفظي نيست. ▫️3. گاهي از ذكر مبتداء يا خبر و نيز از ذكر شرط يا جزاء، مقدّم يا تالي در آيه اي، معلوم مي شود آنچه از اين عناوين در آيه‌ي ديگر حذف شد، چه چيز بوده است، اين قسم ممكن است به هم اتّصال لفظي داشته باشند و ممكن است از هم منفصل باشند. ▫️4. گاهي از تصريح به علت يا معلول، از ذكر علامت يا دليل، از تعرّض لازم، ملزوم، ملازم و يا متلازم در آيه اي، مي توان فهميد آنچه در آيه‌ي ديگر از اين عناوين حذف شده است، چه چيز بوده است. ⏪ ادامه دارد... 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🌹🌹🌹 🔅تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
✳️ جستارهای قرآنی رحیق
▪️شش. تنها واقعيّت هستي، خودِ خداوند مي باشد و چون فرض شد دو خداوند، دو ذات متباين، دو علم متشاكس، د
26 🔅🔅🔅 ⏺تفسير قرآن به قرآن و بررسي اعتبار سنّت در تفسير بسم اللّه الرحمن الرحيم وإياه نستعين 🔰برخي از انحاء تفسير قرآن به قرآن عبارت است از: ▫ 7. گاهي آيات هماهنگ تفسيري، نسبت به يك ديگر پيوند تصوري يا تصديقي از جهت تحليل مبادي فهم ندارند تا به وسيله‌ي آيه اي معناي آيه‌ي ديگر روشن شود؛ بلكه با هم پيوند ترتيبي و تاريخي دارند؛ مانند آنكه از انضمام يك آيه به آيه‌ي ديگر، معلوم مي شود كه كدام آيه قبلاً نازل شد و كدام آيه بعداً فرود آمد. كدام آيه در مكه و قبل از هجرت نازل شد و كدام آيه در مدينه و بعد از هجرت فرود آمد. البته با بررسي شواهد تاريخي كه از انضمام دو آيه به دست مي آيد، مفاهيم تفسيري تازه اي بهره‌ي مفسّر خواهد شد؛ ليكن نتيجه‌ي انضمام مزبور پي بردن به يك مطلب خارجي و آن ترتيب تاريخي نزول آيه هاست؛ نظير آنچه از انضمام آيه (... أو يجعل اللّه لهن سبيلاً)[ سوره‌ي نساء، آيه‌ي 15.]و آيه‌ي (...فاجلدوا كلّ واحد منهما مائة جلدة...)[ سوره‌ي نور، آيه‌ي 1.]استفاده مي شود؛ زيرا گذشته از آنكه معلوم مي شود آن «سبيل» كه در سوره‌ي نساء بازگو شدْ چيست، روشن مي شود كه سوره‌ي نور بعد از سوره‌ي نساء نازل شد يا لا اقل اين بخش از سوره‌ي نور بعد از آن بخش معيّن از سوره‌ي نساء فرود آمد. 🌿🌿🌿 ▫ 8. گاهي آيات مُنسجم تفسيري نسبت به همديگر پيوند مفهومي ندارند تا مبادي تصوري يا تصديقي يكي از آنها توسط ديگري حلّ شود، چنان كه در قسم هفتم به آن اشاره شد؛ بلكه نَضْد و چينش ويژه در قوس نزول از مبدأ جهان يا در قوس صعود به طرف غايت و نهايت عالم كه همان مبدأ نخست مي باشد، از انضمام آنها به يك ديگر به دست مي آيد؛ يعني مراتب صدور فيض از خداوند معلوم مي گردد و مراحل برچيدن نظام كيهاني در بازگشت آدم و عالم به سوي خداوند روشن مي شود. مثلاً در برچيدن نظام سلسله‌ي جبال، از انضمام آيات مربوط به آن، شايد بتوان استنباط كرد كه در اشتراط ساعت و علامت قيامت، جريان برطرف شدن كوهها از كجا شروع مي شود و به كجا ختم مي شود و چه ترتيبي بين كثيبِ مهيل[سوره‌ي مزمل، آيه‌ي 14.]، عِهْنِ منفوش[سوره‌ي قارعه، آيه‌ي 5.]، قاع صفصف[سوره‌ي طه، آيه‌ي 106.]و سرانجام سراب شدن كوهها خواهد بود؛ (و سُيّرتِ الجبالُ فكانت سراباً).[ سوره‌ي نبأ، آيه‌ي 20.] وبالاخره، گاهي از انضمام آيات مثاني و هم آوا مطلب عميقي استنباط مي شود كه قاطبه‌ي كارشناسان تفسيري كه در كوي علوم و مفاهيم قرآني اعتكاف كرده و از آن برزن هجرت نكرده اند، در ساحت چنين قرائت تفسيري و چنان تفسير قرآن به قرآن مجدداً به احترام خود قرآن جذب شده و شاكرانه در پيشگاه چنين برداشت بي سابقه اي سجده‌ي تعظيم مي نمايند؛ البته چنين فوز و فيضي بسيار نادر و فقط در خباياي مسطورات قلميْ مكنونانه و مكتومانه براي عاكفان حَرَم وحي و طائفان حريم الهام و راكعان كوي عترت و ساجدان سكوي ولايت جلوه مي نمايد: «اهل نظر معامله با آشنا كنند». البته چنين تعامل و تعاطي كه بين آيات قرآن كريم است، بين آيات و روايات و بين خود روايات با هم برقرار است كه اگر چنان احاطه اي بهره‌ي مفسّر گردد، آنگاه دُنّو و اقتراب به خاستگاه كلام الهي نصيب او خواهد شد. جريان ارجاع احاديث بعض به بعض، به عنوان يك اصل قطعي معقول و مقبول نزد محدثان، فقيهان و عالمان به علم حديث مي باشد و به زاويه اي از اين مطلب مرحوم صاحب جواهر به آن اشاره كرده و فرمود: «سخنان همه‌ي آنان به منزله‌ي سخن واحد است و همه‌ي آن ذوات مقدّس به منزله متكلم واحدند؛ لذا كلمات آنان يك ديگر را تفسير مي نمايد».[ جواهر الكلام، ج 26، ص 67.] ⏪ ادامه دارد... 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🌹🌹🌹 🔅تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
✳️ جستارهای قرآنی رحیق
#سرچشمه 26 #قرآن_شناسی #تفسیر 🔅🔅🔅 ⏺تفسير قرآن به قرآن و بررسي اعتبار سنّت در تفسير بسم اللّه ا
27 🔅🔅🔅 ⏺تفسير قرآن به قرآن و بررسي اعتبار سنّت در تفسير بسم اللّه الرحمن الرحيم وإياه نستعين 🔹به منظور روشن شدن جايگاه تفسير قرآن به قرآن در قبال ساير روشهاي تفسيري و مقدار دخالت سنّت در آن و كيفيت جمع بين مناهج تفسير درايي و روايي و لزوم رعايت ترتيب آنها و حلّ برخي از تعارضهاي احتمالي، مطالبي ارائه مي شود: ☑️هشتم. آنچه در وصف قرآن به عنوان كتاب مبين، نور، تبيان كل شي ء، و مانند آن آمده است، نه اختصاصي نسبت به معصوم(عليهم السلام) دارد كه قرآن كريم براي ديگران واجد چنين اوصافي نباشد و نه ناظر به مقام ثبوت است كه قرآن در مقام اثبات داراي چنين صفاتي نباشد؛ زيرا اوصاف مزبور، پيرامون كتاب هدايت است و كتاب هدايت در مقام رهبري، داراي چنين اوصاف است و مقام رهبري، هم عام است و اختصاصي به معصوم ندارد اولاً و هم ناظر به مقام اثبات است، نه ثبوت ثانياً. ظاهر آيه‌ي (...قد جائكم من اللّه نور و كتاب مبين)[ سوره‌ي مائده، آيه‌ي 15.]، هم شامل تمام افراد است، بدون اختصاص به معصوم و هم در مقام هدايت مي باشد، نه مقام ثبوت، و همچنين آيه‌ي 174 از نساء، و آيه‌ي 8 از تغابن و 157 از اعراف در مقام ارشاداند كه ناظر به مقام اثبات مي باشد. 🔹البته كتاب مكنون كه غير از مطهّرون به آن دسترسي ندارند، مرحله‌ي كمال و نهايي آن، چنان كه قبلاً گذشت، اختصاص به اهل بيت طهارت دارد؛ چنان كه (...لا رطب و لا يابس إلاّ في كتاب مبين)[ سوره‌ي انعام، آيه 59.]نيز از برخي جهات چنين است. گاهي ممكن است انحصار فهم قرآن به معصوم(عليه السلام) از برخي روايات استظهار شود؛ نظير آنچه از حضرت ابي جعفر امام باقر(عليه السلام) رسيده است: «إنما يعرف القرآن من خُوطِب به»[ كافي، ج 8،ص 311.]. چنين برداشتي مخالف با ظاهر خود قرآن كريم است كه همگان را به تدبّر، تحدّي، تعقّل و مانند آن دعوت نموده است و حديثي كه مخالف قرآن باشد، معتبر نيست. 🔹پس منظور از اين گونه احاديث، همان طوري كه مكرراً بازگو شد، احاطه‌ي تام به تمام ابعاد قرآن، اعم از ظاهر و باطن، مطلق و مقيّد، عام و خاص و ناسخ و منسوخ و نظاير آن خواهد بود؛ چنان كه خطاب هاي قرآن كريم هم يكسان نيست؛ بلكه برخي از خطاب را فقط مخاطبان اصيل آن اكتناه مي نمايند. 🔹نمونه‌ي تفاوت خطابهاي قرآني اين است كه خداوند گاهي به عنوانِ (يا أيّها الناس)[ سوره‌ي بقره، آيه‌ي 21.]، زماني به عنوانِ (يا أهل الكتاب)[ سوره‌ي مائده، آيه‌ي 15.]، گاهي به عنوان (يا أيها الذين امنوا)[ سوره‌ي بقره، آيه‌ي 104]و زماني به عنوان (يا أُولي الأبصار)[ سوره‌ي حشر، آيه‌ي 2.]، (أُولي الألباب)[ سوره‌ي رعد، آيه‌ي 19.](به صورت خطاب يا به صورت وصف) و گاهي به عنوان (يا أيّها الرّسل)[ سوره‌ي مؤمنون، آيه‌ي 51.]وبالاخره زماني به عنوانِ (يا أيّها الرسول)[ سوره‌ي مائده، آيه‌ي 41.]كه مختص به رسول اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) است، آيه نازل مي نمايد و عناوين ياد شده يك سان نيستند و استنباطها نيز مساوي هم نخواهد بود؛ يعني استنباط جامع، كامل، اكتناهي معارف، حِكَم، احكام قرآن منحصراً در اختيار اهل بيت عصمت و طهارت است كه حقّ تماس با كتاب مكنون را دارند. 🔹لازم است توجه شود كه منظور از اينكه چون «قرآن تبيان كل شي ء» مي باشد، يقيناً تبيان خود خواهد بود، اين نيست كه چون هر آيه، تبيان كل شي ء است، پس تبيان خود هم مي باشد؛ بلكه مقصود آن است كه مجموع قرآن، تبيان كل شي ء است. پس، مجموع قرآن تبيان خود هم خواهد بود؛ بنابراين، كمبود هر آيه اي حتماً با آيه‌ي ديگر حلّ مي شود، به طوري كه از جمع بندي نهايي تمام آيات مناسب لفظي و معنوي با يك ديگر، معناي روشني از آنها به دست خواهد آمد. ⏪ ادامه دارد... 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🌹🌹🌹 🔅تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
✳️ جستارهای قرآنی رحیق
#سرچشمه 27 #قرآن_شناسی #تفسیر 🔅🔅🔅 ⏺تفسير قرآن به قرآن و بررسي اعتبار سنّت در تفسير بسم اللّه الر
: با عنایت به مباحثِ مجموعه ؛به و مطالب نیاز است..... 28 🔅🔅🔅 ⏺تفسير قرآن به قرآن و بررسي اعتبار سنّت در تفسير بسم اللّه الرحمن الرحيم وإياه نستعين 🔹به منظور روشن شدن جايگاه تفسير قرآن به قرآن در قبال ساير روشهاي تفسيري و مقدار دخالت سنّت در آن و كيفيت جمع بين مناهج تفسير درايي و روايي و لزوم رعايت ترتيب آنها و حلّ برخي از تعارضهاي احتمالي، مطالبي ارائه مي شود: ☑️نهم. جريان تفسير قرآن به قرآن فعلاً به عنوان يك منهج و روش مطرح است و مسأله‌ي منبع ديني بودن قرآن، غير از مسأله‌ي منهج تفسيري بودن خود قرآن مي باشد؛ هركدام حكم خاص خود را دارد؛ گرچه در خلال بحث از روش تفسير قرآن به قرآن، از منبع بودن آن استمداد مي شود. 🔹البته منابع مباني احكام دين عبارت از: 1. عقل 2. كتاب 3. سنّت معصومين(عليهم السلام) مي باشد؛ امّا اجماع همان طوري كه قبلاً بازگو شد، به سنّت بر مي گردد و در مقابل سنّت نخواهد بود. 🔹بحث كنوني پيرامون تفسير قرآن به قرآن است؛ مطالب آن عبارت است از: 1.آيا چنين تفسيري حجّت و معتبر است يا نه؟ 2. اگر چنين تفسيري حجّت بود، حجّيت آن فعلي است يا شأني؟ 3. اگر حجّيت آن فعلي بود، آيا اعتبار و حجّيت آن به نحو انحصار است؛ يعني شي ء ديگري در قبال نتيجه‌ي حاصل از تفسير قرآن به قرآن حجّيت دارد يا نه؟ ▪️ امّا مطلب اول، شرح آن اينكه برخي از اشياء اصلاً حجّيت ندارند؛ نظير شهادت فاسق كه هيچ گونه اعتباري در محكمه‌ي عدل مجتهد جامع شرايط قضا ندارد و بعضي از اشياء داراي حجيت اند؛ ليكن به تنهايي به نصاب حجّيت و اعتبار نمي رسد؛ نظير شهادت عدل واحد در محكمه‌ي قضاي اسلامي كه چنين چيزي «في الجمله» معتبر و حجت است؛ نه «بالجمله». ▪️لذا از آن به عنوان اعتبار تأهّلي و حجّيت شأني ياد مي شود؛ يعني اگر شهادت عدل ديگري ضميمه آن گردد، آنچه اهليّت اعتبار و شأنيّت احتجاج داشت، به نصاب فعليّت مي رسد؛ ليكن حجّيت شهادت عدلين، گرچه به نحو استقلال است، ولي به نحو انحصار نيست؛ زيرا حجّتهاي ديگري در قبال حجّيت شهادت عدلين قرار دارد؛ مثلاً گاهي عدلين ديگر در قبال شهادت اين عدلين واقع مي شوند و هركدام حجّت مستقل اند؛ ولي هيچ كدام حجّت منحصر نيستند و همچنين حجّيت امور ديگر، در قبال حجيّت شهادت عدلين؛ مانند علم قاضي، سوگند منكر. ▫️قرآن كريم از آن جهت كه يكي از منابع ديني است، محصول تدبّر در آن و جمع بندي آيات متناسب آن با يك ديگر حتماً حجّت است و هرگز نظير گواهي فاسق مردود نيست كه اصلاً حجّت نباشد. ☘️☘️☘️ ⏪ ادامه دارد... 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🌹🌹🌹 🔅تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
✳️ جستارهای قرآنی رحیق
✅#توجه: با عنایت به #پیوستگی مباحثِ مجموعه #سرچشمه ؛به #دقت و #مطالعه مطالب #پیشین نیاز است..... #
آیا منهج و روش تفسیر قرآن به قرآن حجت.docx
22.1K
29 🔅🔅🔅 ⏺تفسير قرآن به قرآن و بررسي اعتبار سنّت در تفسير بسم اللّه الرحمن الرحيم وإياه نستعين 🔹به منظور روشن شدن جايگاه تفسير قرآن به قرآن در قبال ساير روشهاي تفسيري و مقدار دخالت سنّت در آن و كيفيت جمع بين مناهج تفسير درايي و روايي و لزوم رعايت ترتيب آنها و حلّ برخي از تعارضهاي احتمالي، مطالبي ارائه مي شود: توجه: این مطلب از کتاب سرچشمه اندیشه ج 1 اقتباس شده و مباحث کتاب تا مورد نهم در صفحه قرآنی رحیق قرار دارد.به دلیل پیوستگی و طولانی و مهم بودن مطلب مورد نهم؛آن را در قالب فایل مستقل تقدیم می کنیم.خادم صفحه قرآنی رحیق ☘️☘️☘️ ⏪ ادامه دارد... 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🌹🌹🌹 🔅تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
✳️ جستارهای قرآنی رحیق
#سرچشمه 29 #قرآن_شناسی #تفسیر 🔅🔅🔅 ⏺تفسير قرآن به قرآن و بررسي اعتبار سنّت در تفسير بسم اللّه ال
تفسير قرآن به قرآن و بررسي اعتبار سنّت در تفسير10.pdf
160.1K
30 🔅🔅🔅 ⏺تفسير قرآن به قرآن و بررسي اعتبار سنّت در تفسير بسم اللّه الرحمن الرحيم وإياه نستعين 🔹به منظور روشن شدن جايگاه تفسير قرآن به قرآن در قبال ساير روشهاي تفسيري و مقدار دخالت سنّت در آن و كيفيت جمع بين مناهج تفسير درايي و روايي و لزوم رعايت ترتيب آنها و حلّ برخي از تعارضهاي احتمالي، مطالبي ارائه مي شود: توجه: این مطلب از کتاب سرچشمه اندیشه ج 1 اقتباس شده و مباحث کتاب تا مورد نهم در صفحه قرآنی رحیق قرار دارد.به دلیل پیوستگی و طولانی و مهم بودن مطلب مورد دهم؛آن را در قالب فایل مستقل تقدیم می کنیم.خادم صفحه قرآنی رحیق ☘️☘️☘️ ⏪ ادامه دارد... 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🌹🌹🌹 🔅تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
✳️ جستارهای قرآنی رحیق
#سرچشمه 30 #قرآن_شناسی #تفسیر 🔅🔅🔅 ⏺تفسير قرآن به قرآن و بررسي اعتبار سنّت در تفسير بسم اللّه ال
31 🔅🔅🔅 ⏺تفسير قرآن به قرآن و بررسي اعتبار سنّت در تفسير بسم اللّه الرحمن الرحيم وإياه نستعين 🔹به منظور روشن شدن جايگاه تفسير قرآن به قرآن در قبال ساير روشهاي تفسيري و مقدار دخالت سنّت در آن و كيفيت جمع بين مناهج تفسير درايي و روايي و لزوم رعايت ترتيب آنها و حلّ برخي از تعارضهاي احتمالي، مطالبي ارائه مي شود: ☑ يازدهم. چون عترت طاهرين(عليهم السلام) انسانهاي كامل و خليفه‌ي تامّ الهي اند، به اضلاع سه گانه‌ي مثلث ديني، يعني قرآن، سنّت و عقل برهاني احاطه‌ي كامل دارند. اگر آن ذواتِ نوري، مرجعيت و رهبري علمي و عملي امت اسلامي را به عهده مي داشتند و چنين سمت هايي از آنان سلب نمي شد، هر سه منبع غني و قوي را به نهج كمال و تمام به جامعه‌ي بشري ابلاغ مي نمودند. 🔹 زيرا آن ذواتِ مقدّس از طرفي در تفسير قرآن به قرآن، همانند رسول اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) بر اين اعتقاد بوده اند كه آيات قرآن مجيد نسبت به يك ديگر ناطق، شاهد و مصدّق اند؛ لذا از گفتار مفسّرانه و شهادت مُبَيّنانه و تأييد و تعيين مصدّقانه‌ي آياتْ برابر همديگر استدلال تام مي نمودند و از طرف ديگر، سنّت آنان كه بيش و پيش از ديگران براي خودشان روشن بوده است: «أهل البيت أدري بما فيه»، مورد استشهاد و استمداد تفسيري واقع مي شد و از طرف سوم، آن ذوات نوري كه وارثان راستين انبياء(عليهم السلام) هستند، در جريان اِثاره‌ي دفائن عقولْ سهم وافري داشته و دارند. لذا آنان محور ثَوْره و انقلاب و شكوفايي عقل برهاني اند؛ چنان كه حضرت علي(عليه السلام) به نحو اجمال در اين باره اشاره فرموده است: «فبادروا العلم من قَبْل تصويح نَبْتِه و من قبل أن تُشْغَلو بأنفسكم عن مُسْتَثار العلم من عند أهله»؛[ نهج البلاغه، خطبه‌ي 105.]يعني پيش از پژمرده شدن نهال علم و قبل از اشتغال به گرفتاريهاي خودي، از مدار ثَوْرتِ دانش و ميدانِ انقلاب و مَكانِ شكوفائي علم بهره گيريد. 🔹 غرض آنكه خسارتي كه از انزواي انسانهاي كامل معصوم، دامنگير جهان بشريّت، به ويژه امّت اسلامي شده است، بيش از حدّ احصاء است؛ زيرا آن ذوات نوريْ جامع هر سه منبع دين بوده اند و اما ديگران، نه جامع آگاهي از منابع اند و نه اگر فرضاً بتوانند علم به آنها را جمع نمايند، جمع آنها «جمع سالم» است؛ بلكه جمع آنها حتماً «مكسّر» يا «محتمل الكسر» است. ☘☘☘ ⏪ ادامه دارد... 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🌹🌹🌹 🔅تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
32 🔅🔅🔅 ⏺تفسير قرآن به قرآن و بررسي اعتبار سنّت در تفسير بسم اللّه الرحمن الرحيم وإياه نستعين 🔹به منظور روشن شدن جايگاه تفسير قرآن به قرآن در قبال ساير روشهاي تفسيري و مقدار دخالت سنّت در آن و كيفيت جمع بين مناهج تفسير درايي و روايي و لزوم رعايت ترتيب آنها و حلّ برخي از تعارضهاي احتمالي، مطالبي ارائه مي شود: ☑️دوازدهم. بررسي منهج تفسير قرآن به قرآن، جزء علوم قرآني محسوب است و تحليل روش تفسير قرآن به حديث، گذشته از لزوم آگاهي رشته‌ي علوم قرآني، نيازمند به حديث شناسي است و بايد از قواعدِ علم حديث پيروي نمايد و تحقيق پيرامون تفسير قرآن به عقل، گذشته از لزوم رشته‌ي علوم قرآني، نيازمند بررسي شرايط برهان و موانع آن است تا از بركت برهان عقلي بهره بُردْ و از آسيب مغالطه مصون ماند. 🔹زيرا عقلْ رسول باطني خداست. همان طوري كه مدّعي رسالت ظاهري گاهي صادق است يعني واقعاً نبيّ مي باشد و زماني كاذب است يعني واقعاً نبيّ نيست، ولي تنبّي دارد عقل كه رسول باطني خداست، گاهي داراي رسالت صادق است و آن وقتي است كه با شرايط ويژه‌ي برهان بينديشد و زماني كاذب است و آن وقتي است كه گرفتار مغالطه گردد؛ در اين حال، همانند متنبّي هيچ سهمي از رسالت الهي ندارد. البته رسول واقعي در عالم ظاهر، همواره معصوم است و هرگز نبيِّ خدا متنبّي نخواهد شد؛ ولي رسول باطني چنين نيست؛ زيرا ممكن است گاهي همانند متنبّي، گرفتار اشتباه شود. 🔹نكته اي كه در حديث شناسي مطرح بوده و در جريان عَرْض آن بر قرآن كريم سهم كليدي دارد، آن است كه اولاً سنّت به دو قسم منقسم است: ▫️يكي قطعي و ديگري غير قطعي و ▫️ثانياً آنچه بايد بر قرآن عرضه شود، همانا سنّت غير قطعي است و هرگز سنّت قطعي نيازي به عَرْض بر قرآن ندارد؛ زيرا صدور آن از مقام عصمتْ قطعي است و چنين صادري يقيناً به خداوند منسوب مي باشد. ▫️ثالثاً سنّت قطعي همانند قرآن كريم، گذشته از بي نيازي از عَرْض بر منبع ديگر، خودش به عنوان منبع جداگانه مورد عَرْضِ سنّت غير قطعي است؛ يعني حديث غير يقيني، همان طوري كه بر قرآن معروض مي شود، بر سنّت قطعي نيز معروض مي گردد. ▫️رابعاً گرچه سنّت قطعي از دو جهت همانند قرآن كريم است يعني در بي نيازي از عَرضْ بر منبع ديگر و در اينكه خودش منبع عرض سنّت غير قطعي مي باشد، همانند قرآن كريم است ليكن حجيّت و اعتبار آن متوقّف بر ثبوت رسالت رسول اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) است و رسالت آن حضرت(صلي الله عليه و آله و سلم) متوقف بر معجزه بودن قرآن است (در صورتي كه رسالت پيامبر به معجزه ديگر تكيه نكند). 🔹بنابراين، رتبه‌ي حجيّت و اعتبار قرآن كريم، قبل از ثبوت رسالت رسول اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) مي باشد؛ در حالي كه ثبوت رسالت آن حضرتْ مقدّم بر اعتبار و حجيّت سنّت قطعي اوست؛ زيرا خود سنّتِ قطعيْ معجزه نيست تا ذاتاً معتبر و حجّت باشد؛ بلكه به واسطه‌ي رسالت رسول اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) به اعجاز قرآن كريم وابسته است. 🔹بنابراين، اعتبار سنّت قطعي همتاي حجيّت قرآن كريم نخواهد بود؛ بلكه از لحاظ رتبه متأخر از آن است؛ البته براي اثبات احكام شرعي چاره اي جز رجوع به سنّت، همانند منابع غني و قويّ ديگر نيست. 🔹البته سنّت قطعيْ فراوان نيست؛ زيرا مهم ترين حلقه ارتباطي امّت با سنّت رسول اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) همانا اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم السلام) بوده اند كه متأسفانه مهجور و محجور شدند؛ چنان كه نشر حديث و تدوين آن كه يكي از بهترين وسيله‌ي صيانت سنّت و بقاء و دوام آن بود، با تأسف تام تا مدّت مديدي محجور و ممنوع بود و اگر اهل بيت عصمت(عليهم السلام) محكوم به انزوا نمي شدند و كُرسيِ ثِقافَتْ و مَسنِد تدريس و تعليم از آنان غصب نمي شد و ديگران جامه‌ي خلافت را تقمّص نمي كردند، جريان علم شريف حديث به وضع بهتري ظهور كرده و محتواي آن نيز زهور بيشتري مي يافت؛ قهراً بر حجم سنّت قطعي افزوده مي شد. ☘️☘️☘️ ⏪ ادامه دارد... 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🌹🌹🌹 🔅تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
33 🔅🔅🔅 ⏺تفسير قرآن به قرآن و بررسي اعتبار سنّت در تفسير بسم اللّه الرحمن الرحيم وإياه نستعين 🔹به منظور روشن شدن جايگاه تفسير قرآن به قرآن در قبال ساير روشهاي تفسيري و مقدار دخالت سنّت در آن و كيفيت جمع بين مناهج تفسير درايي و روايي و لزوم رعايت ترتيب آنها و حلّ برخي از تعارضهاي احتمالي، مطالبي ارائه مي شود: ☑️سيزدهم. شناختِ مَنْضُود و معرفت منظومه‌ي عناصر محوري دين، جايگاه قرآن را مقدّم بر خاستگاه رسالت مي داند و جايگاه رسالت را مقدم بر خاستگاه سنّت مي شمارد؛ چنان كه دليل آن در شرح دوازدهمين مطلب گذشت. ▫️در نظام معرفتي، هرگز مجالي براي تقديمِ متأخّر و تأخير متقدّم نيست و نغمه‌ي ناموزون و گوش خراش«... قدّم المفضولَ علي الفاضلِ»، مستمعي نخواهد داشت و تولّي نابجا نسبت به حديث، موجب هجر كلام خدا و سبب حَجْرِ وحي او خواهد بود؛ زيرا اگر در رتبه اي كه بايد حديث خدا: (...و من أصدق من اللّه حديثاً)[ سوره‌ي نساء، آيه‌ي 87.]مطرح شود، حديث بنده‌ي خدا طرح گردد، باعث تقديم ثَقَل اصغر بر اكبر و تأخير ثَقَل اكبر از اصغر مي شود و اين جابجايي نابجا، همان هجر و حجر مذموم را به دنبال دارد. ▫️از اين بيان معلوم مي شود، آنچه در برخي از نوشته ها آمد كه: اعتماد نمودم قبل از هر چيز در تفسير آيه و بيان مراد آن بر حديثي كه در سنّت رسول اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) ثابت شد؛ زيرا سنّت آن حضرت ترجمان قرآن و راهِ شناخت معاني آن است: (ما اتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا...)[ سوره‌ي حشر، آيه‌ي 7.] ▫️و اگر حديثي در سنّت نبود، بر ظاهر آيه و سياق آن تكيه مي كردم؛ زيرا متكلمِ حكيم، در بيان مراد خودْ بر آنچه مخاطب از دلالت لفظ مي فهمد، اعتماد مي نمايد.... و اگر آيه اي نسبت به آيه‌ي اول آشكارتر بود، هر دو را براي توضيح بيشتر ذكر مي كردم؛ چون مصدر قرآن يكي است؛ بعض قرآن به بعض ديگر آن ناطق و براي او شاهد مي باشد[تفسير كاشف، ج 1، ص 15.]، ناصواب است. زيرا اعتماد بر سياق آيه و تكيه بر شواهد دروني خود آيات قرآن بر اساس نطق و شهادت و هم آوايي آنها نسبت به يك ديگر، مقدّم بر حديثِ مأثور است؛ زيرا گرچه آيه‌ي 7 سوره‌ي حشر دستور پيروي از سنّت رسول اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) را داده است، اما خودِ سنّتْ دو رهنمود دارد: يكي كليدي و اَصْلي و ديگري فرعي. ▫️اما آن بخش از سنّت كه جنبه‌ي كليدي و اصلي دارد، محتواي آن همانا سنّت شناسي و ارزيابي صحيح و سقيمِ خود حديث است و امّا آن قسم از سنّت كه فرعي است، محتواي آن مطالبِ موردي درباره‌ي احكام چيزهاي خاص است. ▫️البته روشن است كه بخش اصلي سنّت بر بخش فرعي آن مقدّم است و آن بخش اصيل كه راجع به حديث شناسي است، فتواي مسلّم آن اين است كه قبل از پرداخت تفصيلي به محتواي حديث بايد به صحّت آن پي برد و مهم ترين طريق حديث شناسي، عرضه‌ي پيام حديث بر قرآن كريم مي باشد. پس، اول بايد به خود قرآن كه ترجمان خويش، تبيانِ خود، مفسِّر راستين حقيقت وحي خداستْ مراجعه كرد تامعناي آيات متناسب با هم به عنوان مرجع معلوم شود؛ آنگاه به حديث رجوع نموده؛ چنان كه پيرامون تنضيد و تنظيم ضروري اين دو وزنه‌ي وزين، مطالبي در طيّ همين نوشتار ارائه شد و كاملاً معلوم شد كه اولاً سنّت قطعي هرگز نيازي به عرض بر قرآن ندارد و ثانياً موافقت با قرآن شرط اعتبار حديث نيست؛ بلكه مخالفت با آنْ مانع حجيّت حديث مي باشد و ثالثاً حدود احكام و تفاصيل فروع و تحليل جزئيات آفرينش و تفصيل جزئيات معاد و مانند آن به سنّت واگذار شده است. ▫️بنابراين، اختلاف و ناتمامي آنچه ابوعبداللّه محمد بن احمد انصاري قرطبي در تفسير خود از برخي نقل كرده است، معلوم مي شود. وي در آن كتاب از بعضي چنين نقل كرد (البته به همه‌ي آنچه نقل نمود راضي نيست): 1. حديثِ عَرْضِ سنّت بر كتاب خدا و اخذ موافق و ترك غير موافق با آن، باطل و بي اصل است. 2.قرآن محتاج تر است به سنّت تا سنّت به قرآن. 3. سنَّت، حاكم بر كتاب است و كتاب، حاكم بر سنّت نيست...، گرچه فضل بن زياد مي گويد: من از احمد بن حنبل شنيدم كه وي گفته بود: من جسارت آن را ندارم كه بگويم: سنّت حاكم بر كتاب است؛ ولكن من مي گويم: سنّت كتاب را تفسير و تبيين مي نمايد.[ ـ الجامع لأحكام القرآن، ج 1، مقدمه، صص 43 ـ 44.] ▫️چون احاديث لزوم عَرْض حديث بر قرآن، به خوبي براي برخي از اهل سنّت روشن نشد و آن طوري كه در جوامع روايي اماميّه به نصوص عَرْض حديث بر قرآن اهتمام شدْ براي او آشكار نشد، لذا به اين مطلب تفوّه نمود كه: «حديث عَرْض باطل لا أصل له».[ همان، ص 44.] 🌴🌴🌴 🔅 دوستان عزیز بگذارید برای رونق بازار همیشه این ها در اختیار نیست. قدر ار نشناسد دل و کاری نکند بس که از این حاصل ایام برد 🔅مدرسه تفسير و علوم قرآن @rahighemakhtoom
34 🔅🔅🔅 ⏺تفسير قرآن به قرآن و بررسي اعتبار سنّت در تفسير بسم اللّه الرحمن الرحيم وإياه نستعين 🔹به منظور روشن شدن جايگاه تفسير قرآن به قرآن در قبال ساير روشهاي تفسيري و مقدار دخالت سنّت در آن و كيفيت جمع بين مناهج تفسير درايي و روايي و لزوم رعايت ترتيب آنها و حلّ برخي از تعارضهاي احتمالي، مطالبي ارائه مي شود: ⏪چهاردهم. همان طوري كه از لحاظ صنعتِ فصاحت و بلاغت و هنر ادبي، واژگان قرآن هم آواي هم اند و از لحاظ مبادي تصوّريْ مفاهيم الفاظ قرآن، همسوي هم اند و از جهت مبادي تصديقي، مقاصد آيات قرآن همسان هم اند و بالاخره از جنبه‌ي تفسير ظاهر، مطالب قرآنْ مفسّر يك ديگراند، از جهت باطن نيز تمام معارف قرآني در همه‌ي مراحل باطني آن همسوي يك ديگر بوده و مفسّر يك ديگرند و هرگز اختلافي بين باطن ها و مراحل دروني قرآني وجود ندارد؛ زيرا مراحل دروني آن مانند مظاهر بيروني آن كلام خداست و اگر از نزد غير خدا تنزّل مي يافت، حتماً باهم مختلف بودند. بنابراين، سراسر مطالب قرآن از تمام جهت هماهنگ اند، يعني هم ظاهرها باهم، هم باطنها باهم، هم پيوند هر ظاهر با باطن برتر از خودهمچنان محفوظ است... 🌴🌴🌴 🔅 دوستان عزیز بگذارید برای رونق بازار همیشه این ها در اختیار نیست. قدر ار نشناسد دل و کاری نکند بس که از این حاصل ایام برد 🔅مدرسه تفسير و علوم قرآن @rahighemakhtoom
35 🔅🔅🔅 📋 تفسير به رأي 🔹 پيرامون تفسير به رأي مطالبي مطرح است كه به برخي از آنها اشاره مي شود: ⏪ يكم. تفسير به معناي روشن ساختن چيزي كه ضروري و هويدا نيست و به معناي پرده برداري از چهره‌ي جمله يا لفظي كه معناي آن آشكار و واضح نيست، يك مطلب نظري است كه چونان آراء نظري ديگر بايد به بديهي برگردد و در ظلّ يك مطلب بيّن و آشكار، مُبيّن گردد؛ از اين جهت، فرقي بين مفرد و قضيّه نيست؛ زيرا مبادي تصوري همانند مبادي تصديقي، گاهي ضروري اند و زماني نظري و ترتّب حكم تفسير در هر دو قسم جاري است. 🔹 تفسير، يك نحو تصديق است؛ زيرا حكم به اينكه معناي آيه چنين است و مقصود خداوند از آيه، فلان مطلب مي باشد، به نوبه‌ي خود، قضيه و مسأله خواهد بود؛ لذا علم تفسير همانند علوم ديگر، داراي مبادي و مسائل است و لازم مي باشد كه در تعريف تفسير، قيدِ «به قدر طاقت بشري» مأخوذ شود. ⏪ دوم. تفسير هر كلامي اعم از ديني يا غير ديني و كلام ديني اعم از قرآني يا روايي، بايد روشمند باشد تا بتوان آن را به متكلم آن كلام اسناد داد. كلام هيچ متكلمي را نمي توان به رأي خود تفسير نمود، سپس آن را به متكلم آن كلام اسناد داد و در اين جهت، فرقي بين كلام ديني با غير ديني نمي باشد؛ گرچه تفسيرِ متونِ ديني به رأي، با خطر عقوبت الهي همراه مي باشد. 👈 ادامه دارد.... 🌴🌴🌴 🔅 دوستان عزیز بگذارید برای رونق بازار همیشه این ها در اختیار نیست. قدر ار نشناسد دل و کاری نکند بس که از این حاصل ایام برد 🔅مدرسه تفسير و علوم قرآنی @rahighemakhtoom
36 🔅🔅🔅 📋 تفسير به رأي 🔹 پيرامون تفسير به رأي مطالبي مطرح است كه به برخي از آنها اشاره مي شود: ⏪سوم. تفسير قرآن به رأي، گذشته از منع عقلي كه اجمال آن به اشارت رفت، دليل نقلي فراواني بر منع از آن رسيده است كه تهديد به ورود در آتش و تخويف به خروج از دين و ترهيب به ارتداد و تخشيه به عدم ايمان، از پي آمدهاي تلخ تفسير قرآن به رأي شمرده شد. ⏪چهارم. در جريان منع تفسير به رأي، گذشته از دليل عقلي و نيز دليل روايي فراوان، مي توان از متن قرآن كريم در اين زمينه استفاده نمود و اجمال صورت هاي ممنوع در تفسير قرآن به رأي عبارت است از: 🔹1. تفسير جاهلانه نسبت به اصل محتوا؛ يعني مطلبي از آيه اي برداشت شود و بر آن تحميل گردد، سپس آيه‌ي مزبور بر معناي تحميلي محمول شود، در حالي كه آن مطلبْ مطابق با برهان نيست و در اين جهت، فرقي نمي كند كه برهان مطلب، فلسفي يا كلامي باشد يا تجربي و يا نقلي؛ زيرا برهان هر مطلب، وابسته به سنخ آن مطلب و محتوا مي باشد. اگر محتوا جزء معارف تجريدي بود، اثبات آن مضمونْ برهان فلسفي يا كلامي مي طلبد و اگر محتوا جزء مسائل تجربي بود، اثبات آنْ شاهد آزمايشي و تجربه طلب مي كند؛ چنان كه اگر جزء قصص و سيره هاي انبيا و اولياء(عليهم السلام) بود، اثبات آن سند معتبر نقلي مي خواهد. 🔹پس، اگر مطلبي وابسته به يكي از رشته هاي عقلي يا نقلي بود و بدون دليل از آيه استظهار شد و بر آن تحميل گشت، سپس آيه بر معناي تحميلي حمل شد، چنين تفسير جاهلانه اي تفسير به رأي و ممنوع است و قرآن كريم در اين باره به عنوان يكي از جوامع الكلم، بدون اختصاص به مسأله‌ي تفسير، راجع به منع قول بدون علم چنين فرموده است: (و لا تقفُ ما ليس لك به علم إنّ السمع و البصر و الفؤاد كلّ أُولئك كان عنه مسئولاً).[ سوره‌ي اسراء، آيه‌ي 36.] 👈 ادامه دارد.... 🌴🌴🌴 🔅 دوستان عزیز بگذارید برای رونق بازار همیشه این ها در اختیار نیست. قدر ار نشناسد دل و کاری نکند بس که از این حاصل ایام برد 🔅مدرسه تفسير و علوم قرآنی @rahighemakhtoom
37 🔅🔅🔅 📋 تفسير به رأي 🔹 پيرامون تفسير به رأي مطالبي مطرح است كه به برخي از آنها اشاره مي شود: ⏪چهارم. در جريان منع تفسير به رأي، گذشته از دليل عقلي و نيز دليل روايي فراوان، مي توان از متن قرآن كريم در اين زمينه استفاده نمود و اجمال صورت هاي ممنوع در تفسير قرآن به رأي عبارت است از: 🔹2. تفسير جاهلانه نسبت به اراده‌ي جدّي متكلم و اسناد محتوا به او؛ يعني مطلبي از آيه برداشت شود كه آن مطلب از جهت اسناد به برهانِ مناسب خود، اعم از عقلي، تجربي و نقلي، صحيح و تامّ مي باشد؛ ليكن از جهت اراده‌ي جدّي متكلم و اينكه وي همين محتوا را از آيه اراده نموده است، نيازمند به دليل معتبر مي باشد. 🔹دليلي كه عهده دار صحت استناد محتواي مزبور به متكلم است، يا عقلي است و يا نقلي. اگر دليل عقلي تام بر استحاله يا بطلان معناي ديگر و عدم تناسب محتواي ديگر با پيام آيه اقامه نشد يا دليل نقلي معتبر بر اراده‌ي خصوص معناي مزبور از آيه‌ي مورد نظر ارائه نشد، اسناد اراده‌ي جدّي و حتمي خصوصِ مطلبِ معهود به متكلم، از سنخ تفسير به رأيِ مذموم خواهد بود. وظيفه‌ي مفسّر در اين حال، استناد احتمالي معناي مزبور به متكلم مي باشد؛ يعني محتواي ياد شده را يكي از معاني احتمالي اراده‌ي متكلم بداند و بگويد: ممكن است متكلم، فلان محتوا را اراده كرده باشد؛ نه حتماً همين را اراده نمود ولاغير. 👈 ادامه دارد.... 🌴🌴🌴 قدر ار نشناسد دل و کاری نکند بس که از این حاصل ایام برد 🔅مدرسه تفسير و علوم قرآنی @rahighemakhtoom
38 🔅🔅🔅 📋 تفسير به رأي 🔹 پيرامون تفسير به رأي مطالبي مطرح است كه به برخي از آنها اشاره مي شود: ⏪چهارم. در جريان منع تفسير به رأي، گذشته از دليل عقلي و نيز دليل روايي فراوان، مي توان از متن قرآن كريم در اين زمينه استفاده نمود و اجمال صورت هاي ممنوع در تفسير قرآن به رأي عبارت است از: 🔹3. تفسير جاهلانه نسبت به اراده‌ي جدّي متكلم و اسناد اراده‌ي احتمالي به وي؛ يعني مطلبي از آيه برداشت شود كه مطابق با برهانِ مناسب با فنّ خود مي باشد؛ ليكن دليل عقلي يا نقلي معتبر قائم است بر اينكه متكلم در خصوص آيه‌ي محل بحث، حتماً آن را اراده نكرده است؛ بلكه محتواي ديگر را اراده نمود كه در اين حال، نه تنها اسناد قطعي مطلب مزبور به متكلم نارواست و از قبيل تفسير به رأيِ مذموم است، بلكه اسناد احتمالي آن به متكلم هم از اين قبيل خواهد بود؛ زيرا با قيام شاهد عقلي يا نقلي معتبر بر عدم اراده‌ي مطلب مزبور از طرف متكلم و اراده‌ي مطلب ديگر، نمي توان محتواي ياد شده را جزء معاني احتمالي آيه دانست. 🔹به هر تقدير، همه‌ي اينها از نظر قرآن كريم ممنوع اند و دليل قرآني آن بر منع امور ياد شده، يكي آيه‌ي (...ألم يُؤخذ عليهم ميثاق الكتاب أن لا يقولوا علي اللّه إلاّ الحقّ و درسوا ما فيه و الدار الآخرة خير للذين يتقون أفلا تعقلون)[ سوره‌ي اعراف، آيه‌ي 169.]مي باشد؛ زيرا در اين آيه اسناد مطلب به خداوند در صورتي كه عالمانه نباشد، روا نيست و عالمانه نبودن آن به دو قسم است: يكي آنكه اصل مطلبْ مطابق علم نيست. دوم آنكه گرچه اصل مطلبْ صحيح و علمي مي باشد؛ ليكن اسناد مطلب علمي به خداوند بدون شاهد روا نيست. 🔹زيرا گرچه خداوند هر چه مي فرمايد عالمانه و علمي است، اما در خصوص آيه‌ي محل بحث، آيا فلان مطلب علمي را اراده كرده يا مطلب علمي ديگر را، نيازمند به دليل جداگانه است. اگر دليلي بر حصر مطلب صحيح اقامه شد، فقط همان مطلب محصور به صورت تعيين به خداوند اسناد داده مي شود؛ وگرنه به صورت احتمال به خداوند مستند خواهد بود. 🔹آيه‌ي ديگر بر منع اسناد چيزي به خداوند با عدم علم به استناد، آيه‌ي (... أتقولون علي اللّه ما لا تعلمون)[ سوره‌ي اعراف، آيه‌ي 28 و سوره‌ي يونس، آيه‌ي 68.]مي باشد؛ زيرا چيزي را كه معلوم نيست خداوند گفته باشد، نمي توان به ذات اقدس وي اسناد داد؛ هرچند آن مطلب در جاي خود صحيح باشد؛ ولي اثبات اراده‌ي جدّي خداوند نسبت به آن مطلب معيّن از آيه‌ي محلّ بحث، نيازمند به دليل است و بدون دليل نمي توان چيزي را به خداوند اسناد داد. 🔹البته اگر آن مطلبْ باطل باشد، نظير شرك و بت پرستي، اسناد صحت آن به خداوندْ افتراء مهم و ظلم افحش است؛ وگرنه يعني اصل مطلب درست باشد، ولي در خصوص آيه‌ي محلّ بحث بدون دليل به خداوند اسناد داده، شود ظلم فاحش خواهد بود. تنها موردي كه مي توان به خداوند اسناد داد، جايي است كه اصل مطلبْ «في نفسه» صحيح باشد و استناد صدور آن به خداوند احراز شده باشد. 👈 ادامه دارد.... 🌴🌴🌴 قدر ار نشناسد دل و کاری نکند بس که از این حاصل ایام برد 🔅مدرسه تفسير و علوم قرآنی @rahighemakhtoom
39 🔅🔅🔅 📋 تفسير به رأي 🔹 پيرامون تفسير به رأي مطالبي مطرح است كه به برخي از آنها اشاره مي شود: ⏪چهارم. در جريان منع تفسير به رأي، گذشته از دليل عقلي و نيز دليل روايي فراوان، مي توان از متن قرآن كريم در اين زمينه استفاده نمود و اجمال صورت هاي ممنوع در تفسير قرآن به رأي عبارت است از: 🔹4. تفسير و نسبت غافلانه به اراده جدّي متكلم، در حالي كه اصل مطلبِ برداشتْ شده از آيه‌ي محل بحث صحيح باشد و متكلم نيز همان مطلب درست را اراده نموده باشد؛ ليكن مفسِّرْ راهي براي اثبات اراده‌ي متكلم نداشته باشد و يا آن را نپيموده باشد كه در اين حال، با اينكه حُسْنِ فعلي محفوظ است، ليكن حُسْنِ فاعلي محفوظ نيست؛ زيرا فاعل يعني مفسّر، بدون تحقيق از جهت استناد مطلب مزبور به متكلم، آن را به وي نسبت داده است. اين كار دوم روا نبود؛ گرچه كار اول يعني اصل استنباط مطلبِ معهود از آيه‌ي محل بحث درست بوده است. از اينجا مي توان گفت كه مفسّر، دو فعل انجام داد كه اوّلي واجدِ حُسن بود و دومي فاقد حُسن؛ زيرا كار دوم، گرچه تصادفاً مطابق با واقع شد، ليكن مفسّر در اين كار، برهاني فراهم نكرد و نابينايانه حركت كرد. گرچه بدون تصادم به مقصد رسيده است، ليكن از توبيخ تجرّي و سرزنش سركشي مصون نيست. 🔹5. تفسير غافلانه نسبت به اصل محتوا، در حالي كه هم آن مطلب معهود، «في نفسه» صحيح مي باشد و هم آن محتواي صحيح را متكلم اراده نموده است؛ ليكن مفسّر مزبور، نه تنها درباره‌ي صحت صدور و استنادِ مطلبِ معيّن به متكلم، تحقيقي نكرده است، بلكه در صحت اصل مطلب نيز هيچ گونه تحقيقي ننموده است و صرفاً به خرصْ و تخمين خود، هم آيه را معنا نموده است و هم معناي تخميني خود را به متكلم اسناد داده است. چنين تجرّي وبي باكي به نوبه‌ي خود مي تواند مشمول تفسير به رأي باشد كه شاهد بي مبالاتي مفسّر و محروميّت وي از قياط احتياط وبي بهره وري او از حزام حزم لازم خواهد بود؛ زيرا چنين مفسّري، هم در استنباط مطلب از آيه، به رأي خود بسنده مي نمايد و به ادلّه‌ي آن نمي پردازد و هم در اسناد محتواي آن به متكلم، به پندار خويش مراجعه مي كند؛ نه به شواهد عقلي يا نقلي. يعني او رأي پسند مي باشد و بدون علم سخن مي گويد؛ خواه مطابق با واقع قرار بگيرد و خواه نگيرد و در اين بي مبالاتي فرقي بين اصل استنباط مطلب از آيه و بين اسناد آن به متكلم قائل نيست. پس او به رأي خود تفسير مي كند؛ نه به دليل و به رأيِ خويش اسناد مي دهد، نه به شاهد و اطلاق دليلِ «مَن فسّر القرآن برأيه...»[تفسير برهان، ج 1، ص 18.]يا اطلاق دليلِ «من قال فى القرآن برأيه أو بما لا يعلم...»[تفسير طبري، ج 1، ص 27.]، از برخي جهاتْ شامل صورتهاي ياد شده خواهد شد. 👈 ادامه دارد.... 🌴🌴🌴 قدر ار نشناسد دل و کاری نکند بس که از این حاصل ایام برد 🔅مدرسه تفسير و علوم قرآنی @rahighemakhtoom
40 🔅🔅🔅 📋 تفسير به رأي 📋 پيرامون تفسير به رأي مطالبي مطرح است كه به برخي از آنها اشاره مي شود: ⏪پنجم. اكنون كه روشن شد تفسير قرآن بدون علم و قبل از بررسي و تحقيق مذموم بوده و به عنوان تفسير به رأي مطرود است، لازم است رسيدگي شود كه منابع علم تفسير و اصول بررسي و تحقيقِ دستيابي به مطالب قرآني چيست تا تفسير قرآن بدون تحقق هيچ كدام يا بعضي از آنها تفسير به رأي و مذموم بوده و با دستيابي همه‌ي آنها تفسير درايي و ممدوح خواهد بود. 🔹يكي از آن منابع و مهم ترين آنها، همانا خود قرآن كريم است كه مبيّن خود و شاهد خويش و مفسّر خويشتن خواهد بود كه ضرورت تفسير قرآن به قرآن و تأثير عميق آن در دسترسي به معارف آن مُبرهن مي باشد و فصلي از كتاب را به خود اختصاص داده است. 🔹منبع ديگر سنّت معصومين(عليهم السلام) است كه طبق حديث متواتر ثقلين، عترت طاهرين(عليهم السلام) همتاي قرآن بوده و تمسّك به يكي بدون ديگري مساوي ترك هر دو مي باشد و اعتصام به هر كدام بايد همراه با تمسك به ديگري باشد و فصل مستقلي از كتاب، طلايه دار ضرورت جمع بين قرآن و حديث در تفسير قرآن كريم خواهد بود. 🔹منبع سوم از منابع تفسير قرآن مجيد، عقل برهاني است كه از گزند مغالطه‌ي وَهْم مصون و از آسيبِ تخيّل محفوظ باشد. منظور از عقل برهاني،همان است كه با اصول و علوم متعارفه‌ي خويش، اصل وجود مبدأ جهان، ضرورت وحدت آن، ضرورتِ حيات، ابديّت، ازليّت، قدرت، علم، اراده، سمع، بصر، حكمت، عدل و ساير اسماي حسنا و صفات عُلياي خدا را ثابت نموده و در اين تثبيت، استوار و ثابت قدم خواهد بود؛ گرچه برخي از اسماي مزبور را دليل نقلي هم اثبات مي كند. ▫️پس، اگر عقل برهاني با همان علوم متعارفه كه بنيان مرصوص عقايد اصيل را تأسيس نموده است، مطلبي را اثبات يا نفي كرد، حتماً در تفسير قرآن بايد آن مطلب ثابت شده، مصون بماند و با ظاهر هيچ آيه اي نفي نگردد؛ چنان كه مطلبِ نفي شده حتماً بايد منتفي باشد و با ظاهر هيچ آيه اي ثابت نشود؛ اگر آيه اي داراي احتمال هاي متعدد بود و غير از يك محتمل معيّن، همه‌ي آنها عقلاً منتفي باشد، بايد به كمك عقل برهانيْ آيه‌ي محل بحث را فقط بر همان مُحتمل عقل پسند حمل نمود و يا اگر آيه اي داراي مُحتمَل هاي متعددي بود كه يكي از آنها برابر عقل برهاني ممتنع بود، حتماً بايد آن مُحتملِ معهود را از نظر دور داشت؛ سپس آيه را بر يكي از آن مُحتمل هاي ممكن، بدون ترجيح (در صورت فقدان رجحان) حمل نمود. 👈 ادامه دارد.... 🌴🌴🌴 قدر ار نشناسد دل و کاری نکند بس که از این حاصل ایام برد 🔅مدرسه تفسير و علوم قرآنی @rahighemakhtoom
40 🔅🔅🔅 📋 تفسير به رأي 📋 پيرامون تفسير به رأي مطالبي مطرح است كه به برخي از آنها اشاره مي شود: ⏪پنجم. اكنون كه روشن شد تفسير قرآن بدون علم و قبل از بررسي و تحقيق مذموم بوده و به عنوان تفسير به رأي مطرود است، لازم است رسيدگي شود كه منابع علم تفسير و اصول بررسي و تحقيقِ دستيابي به مطالب قرآني چيست تا تفسير قرآن بدون تحقق هيچ كدام يا بعضي از آنها تفسير به رأي و مذموم بوده و با دستيابي همه‌ي آنها تفسير درايي و ممدوح خواهد بود. 🔹....جهان در عصر نزول وحي و انبعاث حضرت رسول اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) به بعثِ الهي، از ادراك توحيد نابْ تهي و از معارف تنزيهي و تقديسيِ محضْ محروم و از علمِ به ازليّت، ابديّت، اطلاق ذاتي، عدم تناهيِ يك موجودِ عيني، حقيقي و مانند آن بي بهره بود؛ چنان كه حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) در اين باره فرموده اند: «إلي أنْ بعث اللّه سبحانه محمداً رسول اللّه(صلي الله عليه و آله و سلم)... و أهل الأرض يومئذٍ مللٌ متفرقةٌ و أهواءٌ منتشرةٌ و طوائف متشتتةٌ، بين مُشبّه للّه بخلقه أو مُلحد فى اسمه أو مشير إلي غيره فهداهم به من الضلالة...».[ نهج البلاغه، خطبه‌ي 1] 🔹نژاد عرب نيز همانند ساير نژادها گرفتار يكي از اين مكتبهاي الحادي و باطلِ بر شمرده بودند و هرگز توحيدِ ناب و ساير مسائل وابسته به آن در قلمرو تازي زبانان سابقه نداشت و از طرف ديگر، واژگان هر ملتي ابزار مفاهمه و تبادل انديشه ها و انتقال خواسته هاي آن قوم است. 🔹روشن است نژادي كه جهان بيني توحيدي ندارد و از علم معاد بي بهره است و جهانِ فرا طبيعي را افسانه مي داند، تمام الفاظي كه ابتداءً براي معاني خاص وضع مي كند يا برخي از آنها را از وضع اوّلي خود نقل مي دهد و يا بعضي از الفاظ در اثر فقدان مصداق اولي خود از آن هجرت مي كند و به ديار مصداق يا معناي ديگر سفر مي نمايد، همه‌ي اين تعيين و تعيّن ها، همه‌ي اين وضع و نقل و هجرت ها، در قلمرو مفاهيمي انجام مي پذيرد كه مورد ادراك و فهم آن نژاد باشد و چيزي كه هرگز در فاهمه‌ي يك ملت سابقه ندارد، معناي هيچ لفظي از الفاظ دارج بين آن قوم هم نخواهد بود. 🔹از طرف سوم، قانون تشبيه، استعاره، كنايه، مجاز مرسل و ساير صنعتهاي معاني، بيان و بديع، در عين قبول آنها، هر كدام داراي محدوده‌ي ويژه اند؛ يعني براي ملّتي كه هرگز حقيقتِ بسيطِ محض، اطلاق ذاتي حضرت حق تعالي و مانند آن از معارف اسلام نابْ قابل درك نبوده، منطقه‌ي كنايات و مجازات الفاظ هم به آن سَمْك عزيز المنال نخواهد رسيد. 👈 ادامه دارد.... 🌴🌴🌴 قدر ار نشناسد دل و کاری نکند بس که از این حاصل ایام برد 🔅مدرسه تفسير و علوم قرآنی @rahighemakhtoom
42 🔅🔅🔅 📋 تفسير به رأي 📋 پيرامون تفسير به رأي مطالبي مطرح است كه به برخي از آنها اشاره مي شود: ⏪پنجم. اكنون كه روشن شد تفسير قرآن بدون علم و قبل از بررسي و تحقيق مذموم بوده و به عنوان تفسير به رأي مطرود است، لازم است رسيدگي شود كه منابع علم تفسير و اصول بررسي و تحقيقِ دستيابي به مطالب قرآني چيست تا تفسير قرآن بدون تحقق هيچ كدام يا بعضي از آنها تفسير به رأي و مذموم بوده و با دستيابي همه‌ي آنها تفسير درايي و ممدوح خواهد بود. 🌱🌱🌱 👉🏼... همان طوري كه اگر وحي الهي بر سلسله‌ي جبال فرود آيد، كوهها در اثر قدرت توانفرساي وحي، متصدع و متلاشي مي شوند، اگر معارف ناب در قالب زبان تازي بدون توسعه‌ي ادبي و تكامل واژگان و تحرير لغت از قيدِ رقيّتِ فهمِ دارج و رايج عرب فرو ريزد، يكي از دو محذور لازم مي آيد و آن اينكه: يا معارفِ خالص و سَره، ناسره و مشوب خواهد شد يا شيرازه‌ي ادب عرب گسسته مي گردد؛ چون هيچ ظرفي بيش از مظروف خاص خود را تحمّل نمي كند. از اينجا به زبان ويژه‌ي وحي و زبان خاص قرآن پي مي بريم كه قرآن كريم مسائل مربوط به دنيا، مُلك، مادّه و لوازم آن و نيز بدن و احكام مخصوص آن، آسمان مادي و ملازمات آن و هر آنچه از سنخِ حس، خيال، وَهْم و حتي بالاتر از وَهْم يعني عقل متعارف تازي زبانان آن روز بوده و مي باشد، همه‌ي آنها را به وسيله‌ي واژگان عرب و قانون محاوره‌ي عربي و ساير رسوم و فنون مفاهمه، تأديه نموده است و هنوز هم به قوّت خود باقي است. اما معارف برين كه در صَقْعِ عقلِ تازي و فارسي زبان نبود و در قلمرو انديشه‌ي واضعان و مستعملان چنين الفاظي نمي گنجيد و در حيطه‌ي فهم اديبان سوقِ عُكّاظ و سرايندگان سبعه‌ي معلّقه و مانند آن خطور نمي كرد، بعد از اِثاره‌ي دفائن عقول و تفهيمِ اصلِ مطلبِ فرا طبيعي، زمينه‌ي توسعه‌ي فرهنگي و افزايش ظرفيت لغت و تطوّر تكاملي واژگان را فراهم نمود. البته توسعه‌ي فرهنگِ مفاهمه، راههاي فراواني دارد كه گوشه اي از آن كه مربوط به واژگان مي باشد، عبارت از اين است كه دو طرح رايج (به نحومانعة الخلو) ارائه شد؛ يكي آنكه الفاظ براي ارواح معاني وضع مي شوند؛ گرچه واضعانِ ابتدايي، برخي از مراتب آن ارواح بلند را ندانند و در اثر جهل يا غفلتِ از مراحل عالي، انحصار معنا در مصداق خاص را توهّم كنند. طرح ديگر آنكه گرچه الفاظ براي همان مرتبه از معنا كه مورد فهم واضعان ابتدايي استْ وضع مي شوند، ليكن استعمال آنها درباره‌ي مصاديق ديگر يا تطبيق آن معنا بر مصداق برتر، از قبيل توسعه و مجاز مي باشد و چون هر كدام از اين دو طرح و مانند آن، نظير ترتّب غايت و فايده در استعمال لفظْ معيار استنباط قرار گيرد، جزء ره آورد تازه و بديع قرآن است. 👈 ادامه دارد.... 🌴🌴🌴 قدر ار نشناسد دل و کاری نکند بس که از این حاصل ایام برد 🔅مدرسه تفسير و علوم قرآنی @rahighemakhtoom
42 🔅🔅🔅 📋 تفسير به رأي 📋 پيرامون تفسير به رأي مطالبي مطرح است كه به برخي از آنها اشاره مي شود: 👉 .....اگر كسي فقط زبان عرب را با همه‌ي شئون و فنون ادبي آن بداند؛ ليكن از نكته‌ي ابتكاري قرآن آگاه نباشد، هرچه كوشش عميق در حفظ امانت ادبي داشته باشد، هرگز در استنباط معارف قرآن كامياب نخواهد شد و از دام تفسير به رأي كه دست و پاگير و عافيت سوز استْ رها نخواهد شد؛ زيرا جامه‌ي ادب جاهلي و كسوتِ صنعتِ تازي، مناسب اندام بلند وحي الهي نيست و شهادت دواوين جاهليت و اديبان شعر پيشه‌ي جاهلي نسبت به معارف برين آسماني، شهادت زور خواهد بود و قاضي محكمه‌ي واژگان عرب، متهم به ارتشاء خود محوري و ماده نگري و طبيعت انگاري مي باشد...: «از جاهلي مپرسيد امثال اين مسائل». نمونه اي از معارفِ برينِ قرآن را كه در عصر بعثت سابقه نداشت و ادعاي قرآن كريم نيز چنين تنظيم شده است كه بخشي از ره آورد وحي از قلمرو قدرت بشر بيرون مي باشد، مي توان از آيات زير استنباط كرد: ▪ (إنّا جعلناه قراناً عربيّاً لعلّكم تعقلون و إنّه في أُمّ الكتاب لدينالعليّ حكيم)[ سوره‌ي بقره، آيه 151.]؛ يعني كتاب حاضر را به كالبد عربي آشكار قرار داديم تا شما بعد از آشنايي به قوانين تازي و ادبيات عرب از مضامين آن بهره‌ي علمي و عملي ببريد و آن را تعقل نماييد و همين كتاب با حفظ عنوان قرآن بودن رشته و ريشه‌ي رفيع و عميق دارد و تا اُمّ الكتاب مطالب بلند آن حضور دارد و همين قرآن عربي در نزد خدا به وصف علوّ و حكمت موصوف بوده و «عليّ حكيم» مي باشد؛ بنابراين، هرگز با دستمايه‌ي سوقِ عُكّاظ، تحصيل كالاي اُمّ الكتابْ ميسور مفسّر كم مايه نخواهد بود و با سرمايه‌ي سبعه‌ي معلّقه تليّ حكيم) نبود، حتماً بايد مخالف آن نباشد؛ به طوري كه اگر موافقت با معارف بَرين (أمّ الكتاب) و مطالب رفيعْ و عميقِ (عليّ حكيم)، شرط حتمي تفسير صائب نباشد، مخالفت با آن حتماً مانع چنين تفسيري خواهد بود و در نتيجه، تفسير مخالف با آن مرحله‌ي برتر، تفسير به رأي مي باشد. زيرا آنچه با سرمايه‌ي فرهنگ محاوره و دستمايه‌ي قانون مفاهمه‌ي عرب جاهلي با همه‌ي گسترش تشبيه، كنايه، استعاره، مجاز مرسل و...، از وحي سترگ دامن گستري كه حدّي از آن به عربي مبين و حدّ ديگر، آن به (اُمّ الكتاب) و به (عليّ حكيم)[ سوره‌ي شوري، آيه‌ي 51.]محدود است مي توان بهره برد، حدّ اكثر غيضي از فيض، جُدّه اي از لُجّه و بالاخره حُبابي از عُبابْ خواهد و روشن است كه غيض را همه‌ي فيض پنداشتن و جُدّه را لجّه انگاشتن و حُباب را عُباب توهم نمودن، وحي فراگير را بر وَهْم محدود حمل نمودن و سراب را بر آب ناب تحميل كردن و تخيّل سَرِآب رسيدن و سيراب شدن، يعني تفسير قرآن به رأي خواهد بود و اين همان است كه حضرت استاد علامه طباطبايي(قدّس‌سرّه) به آن پرداختند كه نهي از تفسير قرآن به رأي، ناظر به طريق كشف است، نه مكشوف.[ الميزان، ج 3، ص 78 ـ 100.] ▪ ضمناً مي توان از تعبير حديث ثقلين راجع به قرآن كريم به عنوانِ حَبْلِ ممدودي كه يك طرف آن به دست خدا و طرف ديگر آن به دست مردم استْ كمك گرفت؛ زيرا حقيقت قرآن، موجود مستقلي است كه مرحله‌ي الهي بودن او با مرحله‌ي عربي مبين بودن مرتبط مي باشد و تفسير مرحله‌ي نازل برابر با قانون مفاهمه‌ي عرب بدون ملاحظه‌ي مرحله‌ي الهي آن، از سنخِ جعلِ قرآنِ عضين بوده و تفسير به رأي مي باشد. آنچه از حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) درباره‌ي اهتمام به قرآن و محور قرار دادن آن و پرهيز از تحميل هوا بر هُدا و اصرار بر عطف هوا بر هُدا و تحميل هُدا بر هوا رسيده است، مي تواند برخي از مباحث تفسير به رأي را در بر گيرد؛ «ألا إنّ كلّ حارثٍ مبتلى فى حرثهِ و عاقبة عمله، غير حرثة القرآن؛ فكونوا من حرثته و أتباعه و استدلّوه علي ربّكم و استنصحوه علي أنفسكم و اتّهموا عليه آرائكم و استغشوا فيه أهواءكم»[ نهج البلاغه، خطبه‌ي 176.]؛ «يعطف الهوي علي الهدي، إذا عطفوا الهدي علي الهوي ويعطف الرأى علي القرآن إذا عطفوا القرآن علي الرأى».[ همان، خطبه‌ي 138.] ▪ البته منشأ تفسير قرآن به رأي و نيز تفسير ساير متون ديني ديگر به رأي، گاهي جهلِ علمي است و زماني جهالت عملي. گاهي شبهه‌ي علمي است و زماني شهوت عملي. گاهي بي مايگي و زماني بيماري و گاهي تهي مغزي و زماني سيه دلي. 👈 ادامه دارد.... 🌴🌴🌴 قدر ار نشناسد دل و کاری نکند بس که از این حاصل ایام برد 🔅مدرسه تفسير و علوم قرآنی @rahighemakhtoom
43 🔅🔅🔅 📋 تفسير به رأي 📋 پيرامون تفسير به رأي مطالبي مطرح است كه به برخي از آنها اشاره مي شود: ☑️هفتم. ابو جعفر محمد بن جرير طبري (م 310هـ.ق) بعد از نقل اخبار منع تفسير به رأي و بدون علم، چنين گفته است: اين اخبار گواه صدق گفته‌ي ماست كه آنچه از تأويل (تفسير) قرآن، بدون نصّ رسول اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) يا نصب دليل از سوي آن حضرت(صلي الله عليه و آله و سلم) بطور علمي ادراك نمي شود، براي هيچ كسي سخن گفتن به رأي خود روا نيست و اگر رأي او صائب باشد، خود او خطاكار است؛ زيرا در صورت اِصابه‌ي واقع، يقين به صواب بودن رأي خود نداشت؛ بلكه بر اساس خَرصْ و گمان سخن گفته است و كسي كه در دين خدا به صرف (پندار)وگمان سخن بگويد، چيزي را كه نمي داند به خدا اسناد داده است و خداوند در قرآن كريم چنين اسنادي را تحريم نموده است (...و أن تقولوا علي اللّه ما لاتعلمون).[ سوره‌ي اعراف، آيه‌ي 33.] آنگاه بعد از نقل آيه‌ي مزبور، حديث رسول اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) را به اين صورت نقل نمود: «مَنْ قال فى القرآن برأيه فأصابَ فقد أخطأ»؛ يعني اگر كسي طبق رأي خود قرآن را تفسير كرده باشد و اتفاقاً رأي او درست باشد، گرچه قول او صائب است، ليكن فعل او صواب نيست...[ تفسير طبري، مقدمه‌ي ج 1، ص 27.] ▫️بنابراين، تفسير عالمانه كه تحليل مبادي تصوري و تصديقي محتواي آيه مستند به ضوابط علمي باشد، تفسير به رأي نبوده و مشمول ادله‌ي منع از آن، يعني تفسير به رأي نخواهد بود. لازم است توجه شود كه جناب طبري راجع به مسأله‌ي مهم تفسير به رأي، غير از نقل چند اثر و يك توضيح كوتاه چيزي نفرموده است تا مورد نقد و بررسي قرار گيرد. گرچه در ثناياي كتاب، قول مفسري را كه به صرف لغت اكتفاء كند و به اثر صحابه استناد ننمايد، تفسير به رأي مي داند و آن را مردود مي شمارد، ولي در معناي تفسير به رأي، مطلب عميقي را ارائه نكرده است. 👈 ادامه دارد.... 🌴🌴🌴 قدر ار نشناسد دل و کاری نکند بس که از این حاصل ایام برد 🔅مدرسه تفسير و علوم قرآنی @rahighemakhtoom
اندیشه (44) ⏺ولايت خدا در قرآن ✅قرآن كريم از ولايت انحصاري خدا بر جهان و انسان سخن مي گويد و مي فرمايد: ولايت منحصراً از آن خداوند است (فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ وَهُوَ يُحْيِي الْمَوْتَىٰ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ* خداست كه معبود و یاور و دوست راستين است)[شوری/9] ✅و در بعضي از آيات مي فرمايد: براي انسان ولي و ياوري جز خدا نخواهد بود (وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ)[بقره/107] و شما جز خدا سرور و ياورى نداريد ✅ و در آياتي مي فرمايد: خدا ولي مؤمنان و متّقيان است (وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ)[آل عمران/68] و خدا سرور مؤمنان است. و (وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُتَّقِينَ)[جاثیه/19] و خدا يار پرهيزگاران است. ✅و هم چنين آياتي كه مي فرمايد: غير خدا را ولي خود اتخاذ نكنيد، زيرا آن ها مالك نفع و ضرر خود نيستند؛ (قُلْ أَفَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ لَا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ نَفْعًا وَلَا ضَرًّا ۚ)[رعد/16]. بگو: «پس آيا جز او سرپرستانى گرفته‌ايد كه اختيار سود و زيان خود را ندارند. 🔅صفحه تفسير ،قرآن شناسی و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
اندیشه(۴۵) 📌ولايت شيطان در قرآن 🔹در بعضي آيات، ولايت شيطان و لزوم اجتناب ازتولّي و دوستی شيطان و پذيرش ولايت و سرپرستی او، مطالبي را مطرح فرموده است. ✅ چنان كه فرمود: شيطان اعمال عدّه اي را تزيين مي كند (روکش زیبا می کشد و کار بد را زیبا جلوه می دهد)و ولي و سرپرست آن ها مي شود. (فزيّن لهم الشيطان أعمالهم فهو وليّهم اليوم ولهم عذاب أليم) [سوره نحل آیه۳۶ ] شيطان اعمال آن ها را بر ايشان آراست و امروز هم ولي و سرپرست آن هاست و براي آن ها عذابي دردناك خواهد بود. ✅و در آيه ديگري فرمود: (ومن يتّخذ الشيطان ولياً من دون الله فقد خسر خسراناً مبيناً) [سوره نساء آیه۱۱۹] هر كسي جز خدا، شيطان را ولي خود قرار دهد، قطعاً دستخوش زياني آشكار شده است. ✅ و چون شيطان بر عده اي ولايت دارد، به آن ها وحي مي كند (وسوسه می کند و مرموزانه خواسته های خود را با دوستان خود در میان می گذارد ) (وإنّ الشياطين ليوحون إلي أوليائهم ليجادلوكم) [سوره انعام آیه ۱۲۱ ] شيطان ها به اولياء خود وحي مي كنند، تا با شما جدال كنند. ✅و يا مي گويد: شيطان ولي غير مؤمنان است (انّا جعلنا الشياطين أولياء للذين لا يؤمنون) [سوره اعراف آیه ۲۷] ﻣﺎ ﺷﻴﺎﻃﻴﻦ ﺭﺍ ﺳﺮﭘﺮﺳﺖ ﻭ ﻳﺎﺭﺍﻥ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻳﻢ ﻛﻪ به خدا ایمان ندارند . وآيات ديگري نيز، در قرآن آمده كه از ولايت شيطان سخن مي گويد. 🌱🌱🌱 @rahighemakhtoom