eitaa logo
✳️ جستارهای قرآنی رحیق
2.8هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
776 فایل
«رحیق» نوشیدنی گوارا و ناب بهشتیان. ۲۵مطففین . @s_m_a57 @Sayyedali_1997
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برداشت از آیه ۹۶ 📌قرار الی اگر ایمان و عمل داشته باشد او را خدای تعالی در مردم قرار می دهد. 📎تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
📌ناوخدا او ملوان کشتی ای بود که از آسیا به طرف جنوب شرقی حرکت می کرد.ناگهان طوفان شدیدی درسطح دریا پدید آمد،هوا تیره و تار شد و موج های سهمگین برخاست و وضع دریا دگرگون شد و ابرهای تیره و متراکمی در آسمان پیدا شد که هر لحظه هوا را تاریک تر می کرد.به گونه ای که اگر کسی دست خود را جلوی چشمش می گرفت،آن را نمی دید. ملوان کشتی وحشت زده به هر سو می دوید و دیوانه وار،در سطح کشتی حرکت می کرد،ناگهان چشمش به مسافری که اهل پاکستان بود،افتاد که روی کتابی خم شده و آن را قرائت می کرد،ملوان پرسید:این چه کتابی است؟مسافر پاسخ داد:کتاب آسمانی ما مسلمان ها است. 🔹ملوان گفت:آیا ممکن است آیه ای را که اکنون می خواندی برایم ترجمه کنی؟مرد پاکستانی آن آیه را برای او ترجمه کرد: أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ يَغْشَاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحَابٌ ۚ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا ۗ وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ. «کسانی که کافر شدند،اعمالشان همچون تاریکی هایی در یک دریای عمیق و پهناور است،که موج آن را پوشانده و بر فراز آن،موج دیگری،و بر فراز آن ابری تاریک است؛ظلمت هایی است یکی بر فراز دیگری،آن گونه که هرگاه دست خود را خارج کند،ممکن نیست آن را ببیند!و کسی که خدا نوری برای او قرار نداده نوری برایش نیست».(سوره نور،آیه 40) 🔹 کشتی از تشریحی که درباره طوفان ها و امواج دریا شنید،شگفت زده شد.زیرا کسی می تواند در زمینه دریا و چگونگی آن،بحث کند که خود سال ها کرده و از نزدیک اوضاع طوفان و امواج را دیده باشد. 🔹 گفت:پیامبر شما (محمد) تا روز نزول این آیه مسافرت دریایی نکرده بود تا طوفان دریا و ویژگی های آن را دیده باشد.پس معلوم می گردد،این آیات وحی الهی است که خداوند به (محمد(ص)) الهام فرموده است.ملوان این را گفت و همان ساعت مسلمان شد. 📚مجله بشارت مرداد و شهریور 1386، شماره 60 📎تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
📌نظم آهنگ درونی قرآن 🔹«موسیقی بیرونی »دست آورد صنایعی مانند قافیه،سجع و تجزیه یا تقسیم سخن منظوم به مصراع های مساوی و اوزان و بحور قرار دادی است که همگی قالب های مجرد لفظی و پیوسته به شمار می آیند.اما«نظماهنگ درونی »دست آوردجلالت تعبیر و ابهت بیان پدید آمده از مغز کلام و کنه آن است. 🔹فاصله نوع نخست با نوع دوم نیز بسیار است،زیرا در نوع دوم،زیبایی لفظ و شکوه مندی معنا، پیوندی ناگسستنی دارند و موانست میان این دو نوایی احساس انگیز پدید می آورد و نسیمی روح نواز را به وزیدن وا می دارد و درون آدمی را به خلجان می نشاند. 👌استاد«مصطفی محمود»در بیان راز شگفت معماری قرآن که در سبک خود بی نظیر و در اسلوبش یگانه است،چنین می گوید:«این راز یکی از عمیق ترین رازهای ساختار کلامی قرآن است.قرآن نه شعر است و نه نثر و نه کلامی مسجع،بلکه قسمی معماری سخن است که موسیقی درونی را آشکار می سازد. 🔹باید دانست که میان موسیقی درونی و موسیقی بیرونی فاصله بسیار است.برای مثال بیتی از شعرهای «عمر بن ابی ربیعه »را که شعرهایش به داشتن موسیقی وآهنگ مشهور است،از نظر می گذارنیم: قال لی صاحبی لیعلم مابی اتحب القتول اخت الرباب(ی) 🔹شنونده وقتی این بیت را می شنود،از موسیقی آن به وجد می آید،اما موسیقی این شعر از نوع بیرونی است و شاعر با آوردن کلامی موزون در دو مصراع متساوی وبا نشاندن یک پایان بندی هم سان-یا ممدود-در هر کدام از دو مصراع،به آهنگین شدن سخن خود کمک کرده است.موسیقی در این بیت از خارج به گوش می رسد ونه از داخل و به عبارتی،پایان بندی(قافیه)و وزن و بحر،موسیقی را می سازند. 🔹اماهنگامی که این آیه را تلاوت می کنیم: و الضحی،و الیل اذا سجی (1) با شطری رو به روهستیم که از قافیه،وزن و مصراع بندی قرار دادی تهی است و با این همه سرشار ازموسیقی است و از هر حرف آن نوایی دل پذیر می تراود.این نوا از کجا و چگونه پدید آمده است؟این همان نظماهنگ یا موسیقی درونی است. 🔹نظماهنگ درونی،رازی از رازهای معماری قرآن است و هیچ ساختار ادبی یارای برابری با آن را ندارد. 🔹هم چنین وقتی می خوانیم: الرحمان علی العرش استوی (2).یا وقتی سخنان زکریاخطاب به خداوند را تلاوت می کنیم: قال رب انی وهن العظم منی و اشتعل الراس شیباو لم اکن بدعائک رب شقیا (3).یا سخن خداوند خطاب به موسی را می شنویم که: ان الساعه آتیه اکاد اخفیها لتجزی کل نفس بما تسعی (4). 🔹یا سخنانی راکه خداوند با آن مجرمین را وعده کیفر می دهد تلاوت می کنیم که: انه من یات ربه مجرما فان له جهنم لا یموت فیها و لا یحیی (5).هر کدام از این عبارت هادارای بنیان موسیقیایی قائم به ذاتی است که موسیقی آن را درون واژه ها و ازلا به لای آن به شکلی شگرف بیرون می تراود. 🔹وقتی قرآن حکایت موسی را بازگو می کند،شیوه ای سمفونیک و حیرت انگیزپیش می گیرد: و لقد اوحینا الی موسی ان اسر بعبادی فاضرب لهم طریقا فی البحر یبسا لاتخاف درکا و لا تخشی.فاتبعهم فرعون بجنوده فغشیهم من الیم ما غشیهم.و اضل فرعون قومه و ما هدی (6).واژگان در اوج سلاست اند.کلماتی مانند«یبسا»یا«لا تخاف درکا»-به معنای لا تخاف ادراکا-تجسمی از رقت اند،گویی کلمات در دستان خالقشان ذوب می شوند،نظام می گیرند و نظم و آهنگی بی مانند در آنان تجلی می یابد. این نظماهنگ،ساختاری است که در تمام کتب عرب مانندی نداشته و ندارد. 🔹میان این نظماهنگ و شعر جاهلی،یا شعر و نثر معاصر هیچ گونه شباهتی فراهم نیست و علی رغم تمام کینه توزی های دشمنان که برای کاستن از شان قرآن صورت پذیرفته،تمام تاریخ حتی یک نمونه از تلاش های تقلید گونه و کیدهای دشمنانه رامحفوظ نداشته است. 🔹در میان این همه هیاهو،عبارت های قرآن خصوصیات منحصر به فرد خود را دارند و چون پدیده ای تفسیر ناپذیر جلوه می کنند.یگانه توجیه باور مندانه ای که می توان از آن داشت،این است که قرآن سرچشمه ای دارددور از دسترس انسان. 🔹اکنون،به ایقاع (7) زیبای نغمه آمیز این آیات گوش فرا دهید: رفیع الدرجات ذو العرش یلقی الروح من امره علی من یشا من عباده لینذر یوم التلاق (8). فالق الحب و النوی یخرج الحی من المیت و مخرج المیت من الحی (9). فالق الاصباح و جعل اللیل سکنا و الشمس و القمر حسبانا (10). یعلم خائنه الاعین و ما تخفی الصدور (11). لا تدرکه الابصار و هو یدرک الابصار (12). 🔰 پی نوشتها: 1- ضحی 93:2 1. 2- طه 20:5. 3- مریم 19:4. 4- طه 20:15. 5- طه 20:74. 6- طه 20:79-77. 7- ایقاع:هم آهنگ ساختن آوازها. 8- غافر 40:15. 9- انعام 6:95. 10- انعام 6:96. 11- غافر 40:19. 12- انعام 6:103.ر.ک:محاوله لفهم عصری للقرآن ص 19-12. 📚منبع : علوم قرآنی , معرفت، محمد هادی 📎تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
(83) 🔆🔆🔆 ⏪52- درخواست همفکری و همکاری از منحرفان ممنوع مَّا أَشهَْدتهُُّمْ خَلْقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ لَا خَلْقَ أَنفُسِهِمْ وَ مَا كُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدًا(کهف/51) آن گاه كه آسمانها و زمين و خودشان را مى‏آفريدم، از آنها يارى نخواستم. زيرا من گمراه‏كنندگان را به يارى نمى‏گيرم‏. ☑️1.كارگزاران نظام اسلامی بايد امين باشند. «ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً» ☑️2 .آنان كه در راه و خط خدايند، نبايد از منحرفان كمك بگيرند و بايد استقلال سياسى و اقتصادى خود را حفظ كنند. «ما كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُداً» ☑️3.به کمک گمراهان نمی توان به اهداف ناب الهی نایل گردید. ☘️☘️☘️ 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🌹🌹🌹 🔅تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
(145) 🔅🔅🔅 ✳️آیه 7 - ختم الله على قلوبهم و على سمعهم و على ابصرهم غشوه ولهم عذاب عظيم ☑️تفسیر ▫️غشاوه: غشاوه ساترى است (مادى يا معنوى) كه بر چيزى مستولى شود و آن را كاملا در بر گيرد و آنچه از موارد كاربرد مشتقات آن در قرآن استظهار مى شود، پوشش فراگير و احاطى است، مانند: (يغشاه موج)، (غاشيه من عذاب الله). ▫️لهم: گاهى لام به معناى سود است و در مقابل على (به معناى ضرر) به كار مى رود، مانند (من اهتدى فانما يهتدى لنفسه و من ضل فانما يضل عليها) و گاهى لام به معناى اختصاص است، نظير: (ليس ‍ الانسان الا ما سعى). هر عملى اختصاص به عامل خود دارد و از او جدا نيست ؛ حسنات به محسنان و سيئات به تبهكاران اختصاص دارد و از او جدا نيست ؛ حسنات به محسنان و سيئات به تبهكاران اختصاص دارد و از اين رو در آيه كريمه (ان احسنتم احسنتم لانفسكم و ان اساتم فلها) نيز كه سخن از احسان و اسئه است، لام براى اختصاص عمل به او عامل است، نه اين كه از باب مشاكله، لام به جاى على به كار رفته باشد، زيرا در مواردى مانند: (لها ما كسبت وعليها ما اكتسبت) نيز رعايت مشاكله نشده است. 🔹در آيه محل بحث نيز لام براى اختصاص است و بدين معناست كه عذابى كه به عظمت موصوف شده، ويژه معاندان و كافران است. 🔸در آيه قبل سخن از هدايت ناپذيرى كافران و ايمان نياوردن آنان بود و در آيه محل بحث راز آن بيان شده است كه چون خداى سبحان بر دلها و گوشهاى آنان مهر زده و بر چشمهاى آنان پرده اى ستبر آويخته شده، قهرا نه مى فهمند، نه مى شنوند و نه مى بينند و چون علم، مقدمه ايمان است و اينان فاقد ابراز تحصيل آنند، ايمان هم نمى آوردند. ☘️☘️☘️ 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🌹🌹🌹 🔅تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
(تفسیر وقرآن پژوهی) 🔅🔅🔅 💢 نگاشت 31: نکات تفسیری آیه های 11و 12 سوره نازعات أَ إِذَا کُنَّا عِظَاماً نَخِرَةً آیا هنگامی که استخوانهای پوسیده‌ای شدیم (ممکن است زنده شویم)؟!» ۱ - انسان در دیدگاه منکران معاد; پس از مرگ نابود شده و از او چیزى جز استخوان هاى پوسیده باقى نمى ماند. (أءذا کنّا عظمًا نخرة) «نَخیر»; یعنى، صداى بینى و «نخرة» به استخوان کهنه و پوسیده اى گفته مى شود که با اندک تماسى از هم بپاشد و چنانچه قدرى از آن باقى باشد - به گونه اى که با وزش باد به صدا درآید - به آن «ناخر» مى گویند. (لسان العرب) ۲ - از هم پاشیده شدن اجزاى بدن انسان پس از مرگ، مایه استبعاد معاد در دیدگاه منکران آن (أءذا کنّا عظمًا نخرة) ۳ - استبعاد تنها واکنش منکران معاد، در برابر هشدارهاى الهى نسبت به حوادث پس از مرگ (أءذا کنّا عظمًا نخرة) 🔹🔹🔹 قَالُوا تِلْکَ‌ إِذاً کَرَّةٌ خَاسِرَةٌ می‌گویند: «اگر قیامتی در کار باشد، بازگشتی است زیانبار!» ۱ - تمسخر و ریشخند، برخورد منکران معاد در برابر گزارش هاى رستاخیز (قالوا تلک إذًا کرّة خاسرة) فعل «قالوا» ممکن است از صدور این گفتار در قیامت خبر دهد که ماضى بودن آن، براى بیان قطعى بودن آن است و نیز مى تواند حاکى از گفته کافران در دنیا باشد. برداشت یاد شده، براساس دومین احتمال است. «تلک» - که اشاره به بعید است - مؤید این احتمال است. ۲ - منکران معاد، حیات دوباره انسان ها را پس از مرگ، حیاتى بى ثمر و سراسر زیان وانمود مى کنند. (قالوا تلک إذًا کرّة خاسرة) «کرّة»; یعنى، رجوع. نسبت دادن زیان کارى به رجوع - نه رجوع کنندگان - مبالغه در ترسیم زیان کارى است. ۳ - منکران معاد در قیامت، زیان کارى خود را مشاهده کرده و به یکدیگر بازگو خواهند کرد. (قالوا تلک إذًا کرّة خاسرة) برداشت یاد شده، ناظر به احتمال صدور سخن منکران معاد در قیامت است. ☘☘☘ 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🌹🌹🌹 🔅تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
(تفسیر وقرآن پژوهی) 🔅🔅🔅 💢 نگاشت 32: نکات تفسیری آیه های 13و 14 سوره نازعات فَإِنَّمَا هِيَ‌ زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ ولی (بدانید) این بازگشت تنها با یک صیحه عظیم است! ۱ - هنگام برپایى رستاخیز، همه انسان ها تنها با یک نهیب به سوى صحنه قیامت رانده خواهند شد. (فإنّما هى زجرة وحدة) «زجر»; یعنى، دفع کردن و راندن با بانگ و فریاد (مفردات راغب) و مراد از «زجرة» همان نفخه دوم صور است. ضمیر «هى» به «کرّة» بازمى گردد. ۲ - معاد و زنده ساختن دوباره انسان ها براى خداوند آسان است. (فإنّما هى زجرة وحدة) جمله «فإنّما...» پاسخى به استبعاد منکران معاد است; یعنى، تمام آنچه که آن را سخت و دشوار مى پندارید، براى خداوند، تنها ایجاد یک خروش و بانگ حیات بخش است و بس. 🔹🔹🔹 فَإِذَا هُمْ‌ بِالسَّاهِرَةِ ناگهان همگی بر عرصه زمین ظاهر می‌گردند! ۱ - تمام مردگان پس از نفخ صور، زنده گشته و در دشت هموار قیامت حاضر خواهند شد. (فإذا هم بالساهرة) «ساهرة»; یعنى، فلات و سرزمین پهناور، مسطّح و بى آب. این کلمه از ریشه «سَهَر» است; یعنى، ممکن نبودن خواب در شب (لسان العرب). نامگذارى فلات به «ساهرة»، به این اعتبار است که پیمایندگان آن در شب بیدار مى مانند. ۲ - حضور در قیامت، ناگهانى است و با نفخه صور، فاصله اى ندارد. (فإذا هم بالساهرة) حرف «إذا»، براى بیان مفاجاة و ناگهانى است. ۳ - عرصه قیامت، مکانى مشخص و از پیش تعیین شده است. (فإذا هم بالساهرة) حرف «ال» در «الساهرة»، گویاى این است که جایگاه حضور مردم در قیامت، از پیش مشخص شده است. ۴ - حاضران صحنه قیامت، ناآرام و نگران اند. (فإذا هم بالساهرة) «ساهرة»; یعنى، زمین صاف و پهناورى که پیمایندگان آن، در شب بیدار مى مانند (تاج العروس). بیدارى در صحنه قیامت، کنایه از خوف و اضطرابى است که آرامش را از حاضران سلب مى کند. ☘☘☘ 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🌹🌹🌹 🔅تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
تفسیر سوره نازعات .شهید مطهری 3.mp3
3.59M
(تفسیر وقرآن پژوهی) 🔅🔅🔅 💢 نگاشت 33: تفسیرصوتی سوره نازعات 📼 استاد شهید آیت الله مطهری - جلسه دوم ☘☘☘ 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🌹🌹🌹 🔅تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
هود9.mp3
10.17M
9 🔅🔅🔅 🔹با بیانی جذاب، شیرین؛ شنیدنی و زیبا و آسان وساده و کاربردی ▪با هشتگ در کانال تمام فایل هااز سوره تا سوره را می توانید گوش کنید. ☑ ☑ ثواب انتشار و استفاده از این فایل هدیه به پیشگاه مطهر حضرات معصومین سلام الله علیهم اجمعین.التماس دعا 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🌹🌹🌹 🔅تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برداشت از آیات ۳۶ – ۹ 📌 کمالات روحی الی باید بکوشد وسائل و آسایش زن و فرزندش را کاملاً تهیه کند و اگر در این بین با مأموریتهای الهی برخورد نمود خدا را بر آنها مقدم بدارد تا خدای تعالی هم او را بر دیگران برگزیند. و اگر بخواهد مورد توجه بیشتری از جانب خدای تعالی واقع گردد بخواند و بندگی خدا را دقیقا انجام دهد و معتقد به و و روز جزا باشد تا خدای تعالی دوستانه با او حرف بزند و او هم با خدا با شدید تکلم کند. و خدای تعالی با کارهای غیر عادی از قبیل و یا او را اکرام کند و ترس و را از او بردارد تا بتواند کاملاً امر به معروف و نهی از منکر نماید و در مقابل پرقدرت ترین مردم بایستد و آن چنان به روحی برسد که خواسته اش، خواست خدا باشد و همه حوائجش در راستای بندگی و یاد واقع گردد و خدای تعالی دعاهای او را فرماید. و باید الی کوشش کند که آن چه از خدا می خواهد بیشتر در راه و دعوت مردم به سوی خدا و الی اللّه باشد چنان که حضرت علیه السلام وقتی برای قومش پیدا کرد و در مقابلش قدرتمندی مثل طغیانگر قرار گرفت اول چیزی که از خدا خواست شرح صدر و سپس آن گونه را که بتواند حرفش را به مردم بفهماند بود و دیگر چیزی که باز از خدا می خواهد و هم راز و که از اهل خودش باشد که صددرصد به او اعتماد کند و در موفقیتش شریکش باشد بوده است. 📎تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
📌نوآوری های قرآن در شیوه تالیف ۱ 💢آیا در قرآن لغات غریبه وجود دارد؟ مقصود از لغات غریبه،الفاظ و کلمات نامانوسی است که شنیدن آن بر طبع گران می آید و وجود آن در کلام موجب خلل در فصاحت می گردد.چنین الفاظ غریبی هرگز در قرآن نبوده و در شان قرآن نمی باشد،زیرا قرآن در بالاترین مرتبه فصاحت قرار دارد و هیچ گاه کلمات غریبه درآن به کار نرفته است.آری،غرابت معنای دیگری نیز دارد که در قرآن به کاررفته است:غرابت در عرف محلی.قرآن-احیانا-الفاظ و کلماتی را مورد استعمال قرار داده که برای بیش تر عرف محلی تازگی داشته،معنای آن بر آنان چندان روشن نبوده است،زیرا قرآن از لغات تمامی قبایل عرب استفاده کرده،و حتی برخی کلمات را که ریشه های آن از غیر عرب گرفته شده به کار برده است،که بعضا معانی آن ها برای فرد فرد عرب روشن نبوده است. ⏺قرآن گاه برخی کلمات شیوا را که مورد استعمال قبایل مختلف عرب بوده به کاربرده است،گر چه این کلمات احیانا برای دیگر قبایل تازگی داشته و نامانوس می نموده است.غریب بدین معنا در قرآن وجود دارد و به فصاحت آن خللی نمی رساند. ⏺قبایل عرب همان گونه که در امور سیاسی و نظامی و اجتماعی و نیز اقتصادی وفرهنگی از هم پراکنده بودند،از لحاظ زبان و لغت نیز از هم جدا بودند و در حالت پراکندگی به سر می بردند.و بسیاری از کلمات و اصطلاحات در میان برخی قبایل رواج داشته که قبایل دیگر از آن بی خبر بودند.قرآن از تمامی این لغات بهره جسته ومناسب ترین کلمات را از هر قبیله انتخاب کرده و به کار برده است و از این راه یک نوع آگاهی عمومی در دست رس تمامی عرب قرار داده و خود خدمت فرهنگی،ادبی ولغوی به عرب نموده، وحدت لغت در میان عرب ایجاد نموده است. ⏺لذا نه فقط استعمال این گونه الفاظ به فصاحت قرآن خللی نمی رساند،بلکه یک گونه شیوه ادبی و فرهنگی فراگیر ایجاد کرده که عرب از ایجاد آن عاجز بوده است.اینک به نمونه هایی از این گونه لغات قبایلی می پردازیم. لغات قبایل در این زمینه،ابو القاسم محمد بن عبد الله رساله ای نوشته به نام «اللغات »و لغات قبایل عربی را که در قرآن آمده،بر حسب ترتیب سوره ها یاد آور شده است. در این رساله لغاتی از 30 قبیله معروف عرب که در قرآن به کار رفته،آورده است و نیز لغاتی از شهرهای مختلف عربی و دیگر ملت های مجاور عرب،که مجموعا رساله لطیفی است و در نوع خود بی نظیر (1). 🔹قبایلی را که از آن ها یاد می کند عبارتند از:1.ازد شنوه،2.اشعریون،3.انمار،4.اوس،5.بنو حنیفه،6.بنو عامر 7.تغلب،8.تمیم،9.ثقیف، 10.جذام،11.جرهم،12.حمیر،13.خثعم،14.خزاعه،15.سعد العشیره،16.سلیم،17.طی،18.عذره،19.عماره،20.عسان،21.قریش،22. قیس،23.کنانه،24.کنده،25.لخم،26.مزینه،27.هذیل،28.همدان،29.هوازن،30.یمامه. 🔹از شهرهایی که نام می برد:1.حجاز،2.حضر موت،3.سبا،4.عمان،5.مدین،6.یمامه،7.یمن. از ملتهای مجاور:1.احباش،2.فرس،3.روم،4.قبط،5.انباط،6.سریان،7.عبرانیون،8.بربر. جلال الدین سیوطی این رساله را در کتاب الاتقان خود خلاصه نموده که نمونه هایی از آن نقل می گردد: 🔹از لغت کنانه:1.شطره:تلقاه(بقره 2:144)،2.خلاق:نصیب(آل عمران 3:77)،3.یعزب:یعیب(یونس 10:61)،4.دحورا:طردا(صافات 37: 9)،5.کنود:کفور(عادیات 100:6)، از لغت هذیل:1.رجز:عذاب(مدثر 74:5)،2.صلدا:نقیا(بقره 2:264)،3. مدرارا:متتابعا(انعام 6:6)،4.فرقانا:مخرجا(انبیا 21:48)،5.عیله:فاقه(توبه 9:28)،6.ولیجه:بطانه(توبه 9:16)،7.اجداث:قبور(یس 36:51)،8.ذنوبا: عذابا(ذاریات 51:59)،9.دسر:مسامیر(قمر 54:13)،10.واجفه:خائفه(نازعات 79:8)،11.مسغبه:مجاعه(بلد 90:14)،از لغت حمیر:1. سقایه:انا(یوسف 12:70)،2.مسنون:منتن(حجر 15:26)،3.صرح:بیت(نمل 27:43)،4.وبیلا:شدیدا(مزمل 73:16)،از لغت جرهم:1. محسور:منقطع(اسرا 17:29)،2.حدب:جانب(انبیا21:96)،3.ودق:مطر(نور 24:43)،4.ینسلون:یخرجون(انبیا 21:96)،5.حبک: طرائق(ذاریات 51:7) (2). 🔰تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
📌نوآوری های قرآن در شیوه تالیف ۲ 💢واژه های غیر عربی در قران در لغت عرب واژه هایی وجود دارد که ریشه عربی ندارند و از لغت های مجاورگرفته شده است،و این یک امر طبیعی به شمار می رود و در تمامی زبان های زنده وگذشته بر اثر مجاورت و رفت و آمدها،لغات نیز داد و ستد می شدند. 🔹البته شکل واژه های اجنبی هم واره با تغییراتی مواجه می شده است و به مرورزمان رنگ و بوی لغت میزبان را به خود می گرفته و هم ساز آن لغت می گردیده است (3).به این گونه تغییرات در واژه های بی گانه اصطلاحا«معرب »عربی شده-می گویند.در این زمینه کتاب های فراوانی نوشته شده،از جمله به کتاب «المعرب »نوشته ابو منصور جوالیقی،موهوب بن احمد بن محمد(متوفای 540) می توان اشاره کرد.این کتاب بیش تر به واژه های فارسی تعریب شده پرداخته و این گونه کلمات را در اشعار اصیل عربی آورده است. اخیرا این گونه واژه های وارد شده را«دخیل »-داخل شده-گویند و در المنجد،این اصطلاح زیادبه کار رفته است.در این مورد گفته می شود:«و الکلمه من الدخیل،این کلمه از کلمات »داخل شده در زبان عرب است ». وارد شدن واژه های دیگر در هر لغت و در هر زبانی یک امر طبیعی است و هرگزبه عنوان عیب یا نقص شمرده نمی شود.وجود این گونه لغات به خالص بودن آن زبان یا آن لغت نیز صدمه ای وارد نمی سازد،یعنی زبان عربی،عربی است گرچه برخی لغات غیر عربی-که رنگ و بوی عربی به خود گرفته-در آن یافت شود،زیرالغت تازه وارد تا خلق و خوی آن زبان را به خود نگیرد،امکان کاربرد نمی یابد. 🔹لذااستعمال چنین الفاظ و کلمات غیر عربی،به عربی بودن کلام،چه شعر و چه نثر،خللی وارد نمی آورد و این شیوه-استفاده از کلمات اجنبی-در اشعار قدیم عربی وگفته های اصیل پیش از اسلام،متعارف بوده و عیب و نقصی شمرده نمی شده است (4) ،بلکه در هیچ لغتی به کار نگرفتن لغات غیر شرط نیست. 🔹حتی در اثری مانندشاه نامه فردوسی که سعی بر آن بوده تا صرفا واژه های فارسی به کار رود،بسیاری ازواژه های آن ریشه فارسی ندارند،بلکه ریشه عربی و ترکی و غیره داشته و در عین حال فارسی کامل به شمار می روند. قرآن نیز که یک سخن عربی کامل است،از این جهت جدا نیست.واژه های غیرعربی-که ریشه عربی ندارند ولی شکل عربی به خود گرفته و معرب گردیده-در آن وجود دارد.در این زمینه بالخصوص نیز کتاب هایی نوشته شده،از جمله کتاب «المهذب فیما وقع فی القرآن من المعرب »نوشته جلال الدین سیوطی،که خلاصه ای از آن را در«الاتقان »آورده است. 🔹لذا جای تردید نیست که قرآن کلام عربی است و از جهت عربی بودن در سر حد کمال است و هرگز کسی یا گروهی درعربیت آن شک نبرده است.قرآن تصریح دارد: انا انزلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون (5). و کذلک انزلناه قرآنا عربیا (6). کتاب فصلت آیاته قرآنا عربیا لقوم یعلمون (7). و کذلک اوحینا الیک قرآنا عربیا لتنذر ام القری و من حولها (8). نزل به الروح الامین علی قلبک لتکون من المنذرین بلسان عربی مبین (9). و هذا لسان عربی مبین (10) و آیات دیگر که صراحتا قرآن را عربی معرفی می کند. 🔰تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
📌نوآوری های قرآن در شیوه تالیف ۳ ⏺ برخی بر این باورند که هرگز در قرآن کلمات غیر عربی-گرچه معرب شده باشدبه کار نرفته است.ابو عبیده گوید:«هر کس گمان برد در قرآن الفاظ غیر عربی آمده،سخن سنگینی گفته است ».ابن جریر طبری گوید:«آن چه گمان می رود از دیگرزبان ها در قرآن آمده،از باب «توارد لغتین »می باشد که هر دو لغت یک لفظ را وضع کرده اند،آن گاه گمان برده شده که یکی از دو زبان از دیگری گرفته است ». ⏺ برخی میانه رفته گویند:عرب قدیم را پیش از اسلام،رفت و آمدهایی با ملت هابوده،آن گاه برخی واژه ها را با خود آورده،مختصر تغییری در آن داده اند و در اشعارو سخنان خود به کار برده اند،لذا رنگ و بوی عربی کامل به خود گرفته است و اگر درقرآن افت شود،عربی محض و اصیل شمرده می شود.ابو عبیده قاسم بن سلام برهمین عقیده است.خلاصه این گونه کلمات که در قرآن یافت می شود و گمان برده اند غیر عربی است،در واقع اصالت عربی دارد و عرب قدیم آن را به کار برده ورنگ عربی بدان داده است. ⏺ دیگران گویند:اساسا وجود برخی کلمات غیر عربی-گرچه تغییری نیافته باشد-زیانی به عربی بودن کلام نمی رساند،زیرا مقصود شیوه و اسلوب کلام عربی است و همین اندازه در عربی بودن کلام کفایت می کند و ناگزیر هر زبانی از برخی واژه های وارده به کار می برد.جلال الدین سیوطی گوید:«قول صحیح همین است و ابو میسره تابعی بر این باور بوده که در قرآن از همه زبان های مجاوز وجود دارد.این مطلب ازسعید بن جبیر و وهب بن منبه نیز نقل شده است ». ⏺ اینک برخی واژه های غیر عربی که با دگرگونی معرب شده و در قرآن آمده است: اباریق،جمع ابریق،معرب:آب ریز. اکواب،جمع کوب:فنجان،کوزه: یطوف علیهم ولدان مخلدون باکواب و اباریق (11). ارائک،جمع اریکه:تخت. هم و ازواجهم فی ظلال علی الارائک متکئون (12). تنور،جوالیقی و ثعالبی گفته اند:فارسی معرب است. و فار التنور (13). جناح،معرب گناه. فمن حج البیت او اعتمر فلا جناح علیه ان یطوف بهما (14). سجیل،اصل آن:سنگ گل کلوخ. ترمیهم بحجاره من سجیل (15). سرادق،معرب:سرادر،در سرا،سرا پرده. احاط بهم سرادقها (16). سرابیل،جمع سربال:شلوار. و جعل لکم سرابیل تقیکم الحر (17). مسجد که برخی آن را معرب مزگت دانسته اند که به معنای معبد یا عبادت گاه است (18). 🔰پی نوشتها: 1- این رساله در حاشیه تفسیر جلالین،ج 1،ابتدا از ص 124 چاپ شده(دار احیا الکتب العربیه-مصر)،و نیزمستقلا به نام «اللغات فی القرآن »به تحقیق دکتر صلاح الدین المنجد چاپ شده(چاپ سوم دار الکتاب الجدید-بیروت).جلال الدین سیوطی در دو جای کتاب «الاتقان »از آن نام می برد:چاپ جدید.ج 1.ص 19و 91،و آن را تلخیص می نماید. 2- برای مزید اطلاع به «الاتقان »،ج 2،ص 104-89،نوع 37،و نیز التمهید،ج 5،ص 130-108 رجوع کنید. 3- مانند:لجام:دهانه اسب،که در اصل لگام بوده.جناح:که در اصل گناه بوده.دیباج:دیبا.فالوذج:پالوده. 4- به کتاب «المعرب »جوالیقی مراجعه شود. 5- یوسف 12:2. 6- طه 20:113. 7- فصلت 41:3. 8- شوری 42:7. 9- شعرا 26:195-193. 10- نحل 16:103. 11- واقعه‌ 🔰تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
🔰تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
68 🔅🔅🔅 ⏪ مثَل تجارت مجاهدان 3 (إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اءَنفُسَهُمْ واءَمْوَا لَهُم بِاءَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقَتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْرَلةِ وَالاْنجِیلِ وَالْقُرْءَانِ وَمَنْ اءَوْفَی بِعَهدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُم بِهِ وَذَا لِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ ) . (توبه / 111) ((خداوند جانها و اموال مؤ منان را می خرد که (در برابرش ) بهشت برای آنان باشد ؛ (به اینگونه که ) : در راه خدا پیکار می کنند ، می کشند و کشته می شوند ؛ این وعده حقی است بر خدا ، که در تورات و انجیل و قرآن آمده و چه کسی از خدا به عهدش وفادار تر است ؟ ! اکنون بشارت باد بر شما به داد و ستدی که با خدا کرده اید ؛ و این است آن پیروزی بزرگ )) . 🗓نکته ها : 2- قباله خانه بهشتی 🔹 در روایت است که یکی از شخصیّت های بزرگ جبل عامل و از شیعیان و دوستان امام صادق علیه السّلام هر سال هنگام سفر حجّ به مدینه بر امام صادق علیه السّلام وارد می شد و مدّتی در جوار آن حضرت به عنوان مهمان می ماند ، چندین سال این برنامه ادامه داشت . 🔹 بعد به فکر افتاد که در مدینه خانه ای بخرد و مزاحم امام نشود ، لذا مبلغ ده هزار درهم به امام صادق علیه السّلام داد و عرض کرد : با این مبلغ یک خانه ای برای من خریداری کنید که وقتی به مدینه می آیم به منزل خودم بروم و باعث زحمت شما نشوم . 🔹 امام علیه السّلام هم قبول کرد و تمام آن مبلغ را بین فقرای سادات تقسیم کرد . آن مرد وقتی از مکّه برگشت به حضور امام آمد و عرض کرد : جانم به فدایت ، آیا معامله را انجام دادید ؟ امام فرمود : آری ، قباله اش را هم برایت نوشته ام ، آنگاه قباله را به او داد و دید در قباله چنین نوشته است : بسم اللّه الرحمن الرحیم ((این قباله ای است که فروخت جعفر بن محمّد به فلان شخص جبل عاملی خانه ای در فردوس که دارای چهار حدّ است : حد اولش رسول اللّه ، حد دوّمش امیر المؤ منین ، حد سوّمش حسن بن علی و حد چهار آن حسین بن علی است )) . 🔹 آن مرد وقتی از محتوای این قباله مطّلع شد با کمال خرسندی به امام صادق علیه السّلام عرض کرد : آقاجان ، جانم به قربانت من به این معامله راضی هستم . 🔹 آنگاه امام علیه السّلام فرمود : تمام پول تو را بین فقیرهای سادات حسنی و حسینی تقسیم کرده ام امیدوارم خداوند متعال این بخشش و انفاق را از تو قبول کند و در بهشت پاداش تو را عطا فرماید . آن مرد قباله را گرفت و از امام خداحافظی کرد و به وطنش بازگشت و چند روزی نگدشت که مریض شد ، اهل و عیالش را جمع کرد و آنها را قسم داد و گفت : هرگاه من از دنیا رفتم ، این قباله امام صادق علیه السّلام را در کفنم بگذارید و با من دفن کنید و در همان بیماری از دنیا رفت و بازماندگانش طبق وصیّت اوآن قباله را در کفنش گذاشته و با خودش دفن کردند . 🔹 روز بعد که برای فاتحه خوانی سر قبرش رفتند ، دیدند همان قباله روی قبر نهاده شده و در ذیلش از قول آن مرد نوشته شده است : به خدا سوگند ، جعفر بن محمّد به آنچه به من وعده داده بود وفا کرد . ☘☘☘ 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🌹🌹🌹 🔅تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
✳️ جستارهای قرآنی رحیق
#سرچشمه 30 #قرآن_شناسی #تفسیر 🔅🔅🔅 ⏺تفسير قرآن به قرآن و بررسي اعتبار سنّت در تفسير بسم اللّه ال
31 🔅🔅🔅 ⏺تفسير قرآن به قرآن و بررسي اعتبار سنّت در تفسير بسم اللّه الرحمن الرحيم وإياه نستعين 🔹به منظور روشن شدن جايگاه تفسير قرآن به قرآن در قبال ساير روشهاي تفسيري و مقدار دخالت سنّت در آن و كيفيت جمع بين مناهج تفسير درايي و روايي و لزوم رعايت ترتيب آنها و حلّ برخي از تعارضهاي احتمالي، مطالبي ارائه مي شود: ☑ يازدهم. چون عترت طاهرين(عليهم السلام) انسانهاي كامل و خليفه‌ي تامّ الهي اند، به اضلاع سه گانه‌ي مثلث ديني، يعني قرآن، سنّت و عقل برهاني احاطه‌ي كامل دارند. اگر آن ذواتِ نوري، مرجعيت و رهبري علمي و عملي امت اسلامي را به عهده مي داشتند و چنين سمت هايي از آنان سلب نمي شد، هر سه منبع غني و قوي را به نهج كمال و تمام به جامعه‌ي بشري ابلاغ مي نمودند. 🔹 زيرا آن ذواتِ مقدّس از طرفي در تفسير قرآن به قرآن، همانند رسول اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) بر اين اعتقاد بوده اند كه آيات قرآن مجيد نسبت به يك ديگر ناطق، شاهد و مصدّق اند؛ لذا از گفتار مفسّرانه و شهادت مُبَيّنانه و تأييد و تعيين مصدّقانه‌ي آياتْ برابر همديگر استدلال تام مي نمودند و از طرف ديگر، سنّت آنان كه بيش و پيش از ديگران براي خودشان روشن بوده است: «أهل البيت أدري بما فيه»، مورد استشهاد و استمداد تفسيري واقع مي شد و از طرف سوم، آن ذوات نوري كه وارثان راستين انبياء(عليهم السلام) هستند، در جريان اِثاره‌ي دفائن عقولْ سهم وافري داشته و دارند. لذا آنان محور ثَوْره و انقلاب و شكوفايي عقل برهاني اند؛ چنان كه حضرت علي(عليه السلام) به نحو اجمال در اين باره اشاره فرموده است: «فبادروا العلم من قَبْل تصويح نَبْتِه و من قبل أن تُشْغَلو بأنفسكم عن مُسْتَثار العلم من عند أهله»؛[ نهج البلاغه، خطبه‌ي 105.]يعني پيش از پژمرده شدن نهال علم و قبل از اشتغال به گرفتاريهاي خودي، از مدار ثَوْرتِ دانش و ميدانِ انقلاب و مَكانِ شكوفائي علم بهره گيريد. 🔹 غرض آنكه خسارتي كه از انزواي انسانهاي كامل معصوم، دامنگير جهان بشريّت، به ويژه امّت اسلامي شده است، بيش از حدّ احصاء است؛ زيرا آن ذوات نوريْ جامع هر سه منبع دين بوده اند و اما ديگران، نه جامع آگاهي از منابع اند و نه اگر فرضاً بتوانند علم به آنها را جمع نمايند، جمع آنها «جمع سالم» است؛ بلكه جمع آنها حتماً «مكسّر» يا «محتمل الكسر» است. ☘☘☘ ⏪ ادامه دارد... 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🌹🌹🌹 🔅تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
سیر و سلوک.حدیث نفس .استاد شجاعی 84.mp3
4.71M
مرحوم آیت الله (رضوان الله علیه) 🌿🌿🌿 📼موضوع:حدیث نفس2 🕑 زمان:40دقیقه ☑ ثواب انتشار و استفاده از این فایل هدیه به پیشگاه مطهر ثواب انتشار و استفاده از این فایل هدیه به پیشگاه مطهر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله 🔰در رساندن سخن حق و پایبندی به آن استقامت بورزیم و ثابت قدم باشیم.یاریگر ما در انتشار این دغدغه باشید. 👈🏾ادامه دارد... 🔅تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
همرنگ حقیقت شو.mp3
1.63M
🔹 همرنگ حقیقت شو ☘☘☘ ⏪ ادامه دارد... 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🌹🌹🌹 🔅تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
برداشت از آیات ۳۸ – ۳۷ 📌ممنون بودن از خدا الی باید ممنون همه الهی باشد و آنها را به یاد بیاورد و با خود بگوید که اگر این را نمی داشتم چه می شد و چقدر برایم به وجود می آمد. 📎تفسیر و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom
📌 چرا آیات محکم و متشابه دقیقاً توسط ائمه: و یا اولیأ خدا روشن نشده است؟ امّا مسئلة آیات محکم و متشابه: خداوند متعال میفرماید: او کسی است که این کتاب ]آسمانی[ را بر تو نازل کرد که قسمتی از آن، آیات محکم ]صریح و روشن[ است که اساس این کتاب میباشد و قسمتی از آن متشابه است; امّا آنها که در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهات اند تا فتنه انگیزی کنند و تفسیر ]نادرستی[ برای آن می طلبند; در حالی که تفسیر آنها را ]کسی[ جز خدا و راسخان در علم نمیداند....(آلعمران، 7) از این آیه، استفاده میشود که آیات قرآن کریم دو دسته اند: الف) محکمات; ب) متشابهات. محکمات آیاتِ روشنی هستند که جای هیچگونه انکار و توجیه و سوءاستفاده در آن نیست; امّا متشابهات به دلیل بالا بودن سطح مطلب یا گفتگو درباره عوالمی که از دسترس ما بیرون است; مانند علم غیب، جهان رستاخیز و صفات خداوند متعال و... که فهم معنای نهایی و اسرار و پیبردن به کنه حقیقت آنها، به سرمایة خاص علمی نیاز دارد و خداوند متعال میفرماید: فقط خداوند و راسخان در علم، اسرار این آیات را میدانند و برای مردم تشریح میکنند. راسخان در علم عبارتند از: پیامبر و امامان: که از همه اسرار این آیات آگاهند و علما و دانشمندان راستین ـ که به موازین، احکام، عقاید شرعی و به روش تأویل متشابهات آشنایی کافی دارند ـ و هر یک، به اندازه دانش خود از این آیات چیزی میفهمند و برای مردم تشریح میکنند و همین حقیقت است که مردم را برای درک اسرار قرآن به دنبال معلمان الهی و علمای دینی میکشاند; بنابراین، در برخورد با متشابهات، باید به احادیث و تفاسیر علمای راستین مراجعه کرد.(ر.ک: تفسیر نمونه، ج 2، ص 442 و 443 / التمهید، آیةالله معرفت، ج 3، انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیّه قم.) با توجه به مطالب گذشته میتوان گفت که مقصود از متشابه این است که آیه به گونهای باشد که به مجرد شنیدن، معنا و مقصودش معلوم نگردد، بلکه بین دو یا چند معنا تردید داشته باشد تا سرانجام به آیات محکم برگردد و معنایش روشن شود; با توجه به این مطلب، در پاسخ این پرسش که چرا آیات محکم، از متشابه، مشخص نشده است، نکات زیر را میتوان یادآوری کرد: 1. چنان که از برخی روایات استفاده میشود، علی7 پس از وفات پیامبر6، به جمع قرآن و ترتیب و نظم آن ـ آن چنان که پیامبر به او آموخته بود ـ پرداخت، به گونهای که ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه و... ـ آن چنان که امکان داشته است ـ در آن مشخص بود.(شرح اصول کافی، مولی محمد صالح مازندرانی، ج 11، ص 87 / التمهید فی علوم القرآن، محمد هادی معرفت، ج 1، ص 293، نشر جامعه مدرسین حوزة علمیه قم / خاتمة المستدرک، میرزای نوری، ج 4، ص 114، نشر مؤسسة آلالبیت:.) 2. علامة طباطبایی در این باره میفرماید: یکی از چیزهایی که باعث شده برخی آیات، متشابه شوند، معارف عالیای است که از حکم حسّ و ماده خارج است و فهمهای عادی در اینجا متوقف میشوند...هر استعدادی آنها را به گونهای درک میکند، پس نقص از طرف شنونده است نه از طرف قرآن(مجموعة مقالات، علامه محمد حسین طباطبایی، ج 1، ص 284ـ285، نشر دفتر نشر و فرهنگ اسلامی.); از این سخن میتوان چنین نتیجه گرفت که تشابه و إحکام در قرآن، امری تشکیکی است، به گونهای که نمیتوان به طور کامل، محکم را از متشابه، در همه جا مشخص کرد، زیرا برخی آیات نسبت به برخی استعدادها، محکم و نسبت به برخی دیگر ممکن است، متشابه باشد. 3. معنا و تعریف محکم و متشابه روشن است; با توجه به ارائة تعریف، برای جداسازی آن در نوشتار لزومی وجود ندارد. 4. برخی مفسّران، مانند سید شریف رضی در کتاب حقایق التأویل فی متشابه التنزیل تعدادی از آیات متشابه را جدا کرده، به تفسیر و توضیح آنها پرداخته اند. ☘☘☘ 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🌹🌹🌹 🔅تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom 👇👇👇⏪ ادامه در پست زیر
👆👆👆 ادامه از پست بالا 📌 چرا آیات محکم و متشابه دقیقاً توسط ائمه: و یا اولیأ خدا روشن نشده است؟ ✒ تشخیص شب قدر 1. در برخی روایات، راه اطلاع بر لیلة القدر ارائه شده است، مانند آن که ازامام باقر7 سؤال شد: چگونه بفهمم که لیلة القدر در هر سال هست؟ حضرت فرمود: وقتی ماه رمضان شد، هر شب صد بار سورة دخان را بخوان، پس شب بیست و سوم که شد، جواب سؤال خود را دریافت میکنی.(کافی، مرحوم کلینی;، ج 1، ص 252، نشر دارالکتب الاسلامیة.) 2. ممکن است فهم این مطلب ـ یعنی تشخیص شب قدر ـ برای انسانهای عادی ممکن نباشد، زیرا اختلاف افقها در شب و روز اشتباه در تعیین روزها، ماهها و... تعبّدی بودن تشخیص ماه رمضان در برخی موارد و... و مسائل دیگری که ما از آن اطلاع نداریم، سبب میشوند که شب قدر با معیار بسیار پیچیدهای سنجیده شود که عقلهای عادی از فهم آن عاجز است، مانند مسئلة قضا و قدر، جبر و اختیار و... که هرگاه از امامان معصوم: دربارة اینها سؤال میشد، به طور دقیق به آنها پاسخ نمیدادند، بلکه سربسته و مجمل آنها را بیان میفرمودند. 3. چنین نیست که دانستن تفصیلی در همه جا بر دانستن اجمالی ترجیح داشته باشد، بلکه در برخی موارد، ندانستن یک مطلب به طور تفصیل، به مصلحت و منفعت شخص است، مانند فردی که بیماری درمان ناپذیری دارد; در این موارد به طور اجمال و سربسته، شخص را از بیماریاش آگاه میکنند تا بیمار از درمان خود ناامید نشود از امامان معصوم: دربارة این که چرا لیلة القدر را به طور دقیق معین نمیکنند، پرسیده میشد، در پاسخ میفرمودند: چه اشکال دارد که عمل خیری را در دو شب انجام دهید.(تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج3، ص 58، نشر دارالکتب الاسلامیة.) این مطلب اشاره به کمترین نفعی است که در پنهان بودن لیلة القدر وجود دارد و آن این است که باعث میشود ما اعمال شب قدر ـ که چیزی جز دعا و توبه و نماز و تلاوت قرآن و... نیست ـ را چند شب انجام دهیم. 4. اگر شب قدر معین میشد، هر چند برای آماده شدن افراد خیلی مؤثر بود، ولی ـ از طرف دیگر ـ با توجّه به اهمیّت منحصر به فردی که دارد، اگر شخصی ـ به جهتی ـ از چنین شبی محروم میگشت، در حقیقت، همةدرهای امید بر او بسته میشد، یعنی تنها شبی که بهترین فرصت برای تأمین آینده اش بود را از دست رفته میدید، و این شکست، از نظر روحی، ضربه ای جبران ناپذیر بر او وارد میکرد; افزون بر آن اگر چنین شبی با آن اهمیت فوق العاده، معین میگشت، آمدنش همراه با اضطراب، نگرانی، دلهره و... بود، زیرا شخص میترسید که اتفاقی بیفتد و او را از درک آن شب محروم سازد; و این مطلب با آرامش و طمأنینه ای که برای چنین شبی لازم است، منافات دارد. ☘☘☘ ⏪ ادامه دارد... 💢 نکته مهم: تلاش صادقانه از ما و توفیق و راهنمایی از خداوند_(نشر حقایق) 🌹🌹🌹 🔅تفسير و قرآن پژوهی @rahighemakhtoom