ضرورت نیروسازی برای انقلاب
چرا امیر مؤمنان علیه السلام، ۲۵ سال سکوت کردند. در روایتی راوی می گوید: «سَأَلْتُ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا»، من خدمت امام رضا علیه السلام رسیدم، سؤال کردم؛ «فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ»، عرض کردم ای پسر پیامبر خدا؛ «أَخْبِرْنِي»، به من بگو؛ «عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ»، در رابطه با امیر مؤمنان علیه السلام؛ «لِمَ لَمْ يُجَاهِدْ أَعْدَاءَهُ خَمْساً وَ عِشْرِينَ سَنَةً بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ»، چرا ۲۵ سال با دشمنانشان بعد از حضرت جنگ نکردند؟؛ «ثُمَّ جَاهَدَ فِي أَيَّامِ وِلَايَتِهِ»...
علی ابن موسی الرضا علیه السلام طوری جواب می دهند که [یک] قاعدۀ تاریخی در[بارۀ] حرکت ائمه به دست می دهد. حضرت می فرمایند: «لِأَنَّهُ اقْتَدَى بِرَسُولِ اللَّهِ فِي تَرْكِهِ جِهَادَ الْمُشْرِكِينَ بِمَكَّةَ ثَلَاثَ عَشْرَةَ سَنَةً بَعْدَ النُّبُوَّةِ وَ بِالْمَدِينَةِ تِسْعَةَ عَشَرَ شَهْراً»... [و در ادامه] می فرمایند که «وَ ذَلِكَ لِقِلَّةِ أَعْوَانِهِ عَلَيْهِمْ»، به دلیل اینکه یاوران پیامبر و یاوران امیر مؤمنان صلوات الله علیهما در برابر دشمنانشان کم بود...
علت عدم قیام [که] معلوم است؛ [اینکه] وقتی [اهل بیت] قیام نمی کنند به چه کاری مشغول اند، آن هم معلوم است؛ مشغول نیرو سازی و تربیت اند...
ممکن است بگویید داستان [صلح] امام حسن علیه السلام چطور [تحلیل] می شود؟ باز تحلیلش همین است. امام حسن علیه السلام صلح کردند؛ چرا؟ «لِقِلَّةِ الأعوان».
(حجتالاسلام و المسلمین محمدتقی هادیزاده، دوره تربیتی عهد، ۹۹/۰۵/۱۸)
💠 مدرسه تراز انقلاب اسلامی
🆔️ @mettaa
۶
به مناسبت سالروز تحمیل صلح به امام حسن علیه السلام:
کلید کرب و بلا در متانت حسن است
قیام آنکه به نی شد قیامت حسن است
سکوت مسئله سازش فراتر از درک است
که حفظ وحدت امت سیاست حسن است
نه با معاویه لبخند زد نه سازش کرد
به زیر سلطه نرفتن ظرافت حسن است
به رغم مدعیانی که در پی صلح اند
زمان گواه شکوه و شجاعت حسن است
فقط سکوت حسن را شنیده اند انگار
وگرنه جنگ جمل هم علامت حسن است
فقط نه اینکه به یادش دل من آشفته است
زمین... زمان... همه جا حرف غربت حسن است
(معین اصغری)
🆔 @rajaaei
به بهانهی ۲۴ آبان، روز کتاب و کتابخوانی و کتابدار
مدتی است بسیاری از مجموعههای تربیتی، از جمله مدرسههای تربیتمحور، همسو با نهادهای فرهنگی که به دنبال ترویج فرهنگ کتاب در سطح جامعهاند، نهادینه سازی کتابخوانی را یکی از اهداف تربیتی خود تعیین کردهاند.
در خیلی از مدارس خاص، معاونان پرورشی و فرهنگی به دنبال طراحی و اجرای برنامههایی اند که بتواند سرانه مطالعه کتاب را در میان دانشآموزان بالا ببرد. از قضا، این برنامهها اگر با اندکی دقت طراحی و با خوشذوقی اجرا شود، بازده خوبی هم دارد و میتوان برای ارائه گزارش و جذب بودجه از آن استفاده کرد.
چنین برنامههایی در شرایطی مانند دوره غیبت کرونایی دانشآموزان از مدرسه جذابتر و پررنگتر هم میشود؛ زمانی که مجموعههای تربیتمحور که دستشان به متربیانشان نمیرسد و چون در شرایط مجازی فعالیت تربیتی دیگری به ذهنشان نمیرسد، شروع میکنند به تشویق کتابخوانی در متربیان.
اما یک سؤال: این شیوه ترویج انبوهخوانی کتاب که در بسترهایی مانند مسابقه و رقابت متربیان با هم و با ابزارهایی مانند تشویق و جایزه صورت میگیرد، دقیقاً چه تفاوتی با آموزشهای انبوهی دارد که در کتابهای درسی به دانشآموزان داده میشود؟ اگر ما به روند مرسوم آموزش نقد داریم که اطلاعات محور است و ذهن و مغز دانشآموزان را انباری فرض کرده که باید پر از اطلاعات شود، آیا این روش ترویج کتابخوانی از همان منطق پیروی نمیکند؟ گیرم که این کتابها که ما ترویج میکنیم، به جای کتاب درسی، کتاب داستان اند و به جای ارائه بی ضابطه، کارشناسی شده و مورد تأییدند.
آیا اصلاً میتوان چیزی به اسم "روحیه کتابخوانی" در نظر گرفت و آنگاه دستیابی به آن را یک هدف تربیتی دانست، یا اینکه این مفهوم، یک چیز مندرآوردی است و مبنای خاصی ندارد؟ آیا تا به حال به این مطلب فکر کردهایم و براساس یک مبنای مشخص عمل میکنیم، یا مثل خیلی از کارهای دیگرمان، شتابزدهایم؟
اصلاً کتابها وقتی به کار میآیند که فرد پرسشی داشته باشد و برای دستیابی به این پرسشها کتاب بخواند، وگرنه صِرف کتاب خواندن، آن هم انبوهخوانی، میتواند یک عادت باشد، یک اعتیاد؛ گیرم که اعتیاد به یک کار خوب.
حتماً کتابخوانی کار خوبی است، وقتی متربی پرسش دارد و به دنبال پاسخ آن در حال تفکر است و حتماً کتاب میتواند یکی از ابزارهای گردآوری منابع و داده های خام برای تفکر باشد؛ ولی اینها وقتی است که ما در نظام تربیتی خود، ذهن متربیان را با سؤال درگیر کنیم تا خودشان برای یافتن پاسخ، تشنهی مطالعه شوند؛ نه اینکه آنها را به ضرب و زور مسابقه و جایزه کتابخوان کنیم تا نه خودشان بفهمند چرا این کار را میکنند و نه جامعه از برآیند این کتابخوانی بهرهی خاصی ببرد.
به قول شاعر:
آب کم جو، تشنگی آور به دست
تا بجوشد آب از بالا و پست
💠 مدرسه تراز انقلاب اسلامی
🆔️ @mettaa
۸
💠فیلم لایو #نقد رویکردشناسانه دکتر #فیرحی
توسط حجه الاسلام والمسلمین دکتر ذبیحالله نعیمیان
🔰 مرحوم فیرحی در مباحث علمی رویکرد گزینشی داشت.
🔰 ایشان در جمعبندی نظرات علما با رندی، تحریف میکرد.
🔰 ایشان میگوید درقرن اخیر کسی قائل به ولایت فقیه نبوده است!
🔰 موارد غیراخلاقی بسیاری از روشهای علمی ایشان دیدهام.
🔰 آقای فیرحی مواجهه سیاسی داشت حتی در مباحث عمیق فقهی. به عنوان نمونه در بحث علمی که درباره مفهوم حسبه داشتیم با چند مثال موردی، کل بحث را به محاق میبرد و از ورود عالمانه به بحث پرهیز میکرد.
🔰 ایشان پروژه های فکری داشت برای تحمیل نظریه بر فقه و نص.
🔰روحیه ظاهرا اخلاقی و نرم مهم نیست. فکر مهم است و اینکه کسی حق را بشناسد و مخالفت نکند. فیرحی با خودش صادق نبود و با اینکه حق را شناخت اما پایبند نماند.
🔻فیلم کامل را در پیج فکرت ببینید👇👇
🔗https://www.instagram.com/fekratnet/live/
🆔️ @rajaaei
📌پیامبر اکرم برای دستیابی به اهداف خود یک روش تربیتی خاص و یک زبان اختصاصی تأسیس کرد.
آیا ما می توانیم از مکتب ها و روش های تربیتی دیگر [برای دستیابی به هدف خود] استفاده کنیم یا نه؟
ما معمولاً ممکن است جواب مان مثبت باشد...در حالی که این طور نیست...اگر روش تربیتی، از یک بینش نسبت به انسان، از یک نگرش نسبت به انسان سربرآورَد که آن بینش و نگرش، حقیقت ندارد، درست نیست و محدود است، طبیعتاً این روش، روشی نیست که شما را به آن مقصد [بلندتان] برساند. از همین جاست که روش تربیتی وحیانی، از تمامی روش های تربیتی در طول تاریخ جدا می شود...
[ما واژۀ] «اُمّی» را راحت معنا می کنیم [و می گوییم: اُمّی] یعنی کسی که درس نیاموخته است؛ سواد ندارد و بی سواد است. ولی نکته اش را دنبال نمی کنیم [تا دریابیم] کسی که درس نیاموخته است، چه اتفاقی برایش می افتد؟...
در داستان انبیای الهی چه می شود وقتی [انبیا به دلیل بی سواد بودن] نمی توانند [با منابع بشری] ارتباط برقرار کنند یا به تعبیری درس نیاموخته اند؟ انقطاع حاصل می شود؛ یعنی پیامبران الهی منقطع از میراث بشری هستند [و] بر دوش میراث بشری ننشسته اند. و مهم تر [از آن اینکه پیامبر اکرم]، تمام تأکیدشان این است که در گفت وگو و گفتمان خودشان، هیچ واژه ای از فرهنگ روم و ایران را به کار نبرند، [بلکه] یک زبان دیگری را گفت وگو می کنند؛ لذا زبان پیامبر می شود «لسان قوم».
(حجتالاسلام و المسلمین محمدتقی هادیزاده، دوره تربیتی عهد، ۹۹/۰۵/۱۸)
💠 مدرسه تراز انقلاب اسلامی
🆔️ @mettaa
۱۰
به مناسبت ۲۶ آبان، سالروز آزادسازی سوسنگرد از چنگ اشغالگران رژیم بعثی صدام
مدرسهای در شهر سوسنگرد که دانشآموزان، یاد دوستان شهیدشان را که زیر بمباران شهید شدهاند، گرامی داشتهاند.
شادی روح همه مجاهدان شهید، بهویژه شهدای آزادسازی سوسنگرد صلوات.
✍ حجتالاسلام میثم الهی، کانون فرهنگی-تربیتی شهدای مسجد جامع شهر بم
💠 مدرسه تراز انقلاب اسلامی
🆔️ @mettaa
۱۳
📌مدرسه اگر تربیتی باشد، حتی خادم و نگهبانش هم می تواند مربی باشد!
چند شب پیش، داشتم از سمت صحن جوادالأئمه وارد حرم مطهر می شدم که «حاج علی» را دیدم؛ خادم و نگهبان مدرسه ای که چند سال در آن تحصیل می کردم. یکی دو سالی است که بازنشسته شده، ولی هنوز هم برای ما همان حاج علیِ سابق است؛ باصفا و دوست داشتنی. با هم کربلا رفته ایم، ولی بعید می دانم مکه رفته باشد؛ اما خیلی از بچه های مدرسه او را حاج علی صدا می کنند.
جلوی حوض وسط صحن به هم رسیدیم. با همان گرما و صفای همیشگی سلام و احوال پرسی کرد؛ هم احوال خودم و خانواده ام را پرسید، هم سراغ چند نفر از بچه های مدرسه را گرفت. بعد هم شروع کرد مرا از احوال یکی دو نفر از بچه ها مطلع کردن. تا اینکه رسید به گلایه از اوضاع این روزهای بچه ها که چرا این طور شده اند؛ چرا درس نمی خوانند؛ چرا هیچ چیز را جدی نمی گیرند؛ دورۀ شما اگر بازیگوشی هم میکردید، درستان را هم می خواندید و از این دست حرف ها.
اطلاعات تَر و تازه اش از اوضاع بچه های مدارس، به دلیل این است که هنوز هم در مدارس رفت و آمد میکند. درست است که بازنشسته شده است، ولی نه فقط مدیر مدرسۀ خودمان، که بقیه مدیران مدارس از خدایشان است با مثل حاج علی همکاری کنند.
گلایه های از سرِ دغدغه و سوزش که تمام شد، نوبت تحلیل و ارائه راهکار رسید. گفت: «میدانی چرا خیلی از بچه های این دوره این طور شده اند؟» اصلاً نوبت نداد چیزی بگویم؛ بلافاصله گفت: «چون قدیم همۀ پدر و مادرها برای درآوردن خرج زندگی زحمت می کشیدند و رزقشان حلال بود، ولی الآن هستند کسانی که دارند روزی بی زحمت میگذارند سرِ سفره بچه هایشان؛ نتیجه اش هم می شود این».
انگار دلش پر بود، ولی راستش را بخواهید، احساس کردم فرستادۀ خداست تا در آن شب و در وسط آن صحن یک تذکر اخلاقی به من بدهد و برود. ادامه داد: «قصۀ نهیب امام کاظم به صفوان جمال را که شنیده ای! مگر امام به صفوان نفرمود همین اندازه که وقتی شترهایت را برای حج به هارون کرایه میدهی، در دلت آرزو میکنی که اتفاقی برایش نیفتد تا برگردد و کرایۀ تو را بدهد، در باطل او شریک میشوی».
در آن لحظه متوجه ربط این داستان به بحث مان نشدم، ولی حاج علی ذهنم را معطل نگذاشت و این طور حرفش را پی گرفت: «چطور میشود کسی سود و درآمدش وابسته به ضرر کردن دیگران باشد و چطور میشود کسی از ضرر کردن عده ای مؤمنان و محبان اهل بیت خوشحال شود، چون خودش دارد سود می کند؛ بعد هم خودش را شیعه و محب اهل بیت بداند و ادعا کند که روزی حلال می برد سرِ سفرۀ زن و بچه اش؟ آخر این چه وضع بازار بورس و دلار و طلاست؟!»
کاری به تحلیل حاج علی از بازار امروز و تشبیه دلالان این بازارها به ماجرای صفوان جمال ندارم، ولی اصل دغدغه مندی اش برایم زیبا و درس آموز است؛ اینکه بی دغدغگی و تنبلی و درس نخواندن بچه های این دوره برایش مهم است و به این فکر میکند که ریشۀ مشکل کجاست و دوست دارد هر اندازه که دستش می رسد، کاری بکند.
خداحافظی کردیم و رفتم برای زیارت. در راه با خودم فکر میکردم که ده دقیقه بیشتر با هم نبودیم، ولی حاج علی روی همین صحنۀ کوتاه، چند مورد از نقش های مربی را برایم بازی کرد و رفت: هم از خودم و چند نفر از کسانی که با آن ها مرتبط بودم احوالپرسی کرد، هم مرا از احوال چند نفر دیگر مطلع کرد، هم سعی کرد با به اشتراک گذاشتن سوز خودش برای بچه های مدرسه سوز تربیتی مرا تازه کند، هم با تحلیلش به من یک تذکر داد. مثل همان سال های مدرسه، که وقتی داشتیم برای زیارت به حرم می رفتیم، جلوی در مدرسه و در باجۀ نگهبانی ما را می دید و با یکی دو جملۀ ساده اما مهم، راهی زیارتمان می کرد.
مدرسه اگر بخواهد تربیتی باشد و اگر بخواهد محصلانش را پیش از تعلیم و بیش از آن، تربیت کند، باید همه چیز و همه کسش مربی باشد؛ حتی خادم و نگهبانش.
«هر بقالی، بنایی، نجارى، طبيبى و مهندسى بايد قبلاً تربيت شود و نه تنها تربيت كه مربى ديگران هم باشد.
اين سازندگى اولين و بزرگترين وظيفه است و با ساير مشاغل و برنامهها منافات ندارد.
عطار هنگامى كه دارد چاى را در پاكت می ريزد می تواند شناختى در مغز و عشقى در دل و وسعتى در روح طرف بگذارد و چاى كشيدنش به او درسهايى بدهد.
بناء هنگامى كه دارد آجرها را به هم پيوند می زند و بر روى هم می گذارد، می تواند از پيوندها و وحدتها و همدستی ها و فداكاری هاى خود نمونههايى در دسترس بگذارد و سازندگی هايى داشته باشد.
هر كس در هر كجا می تواند مربى و سازنده باشد. چراغ روشن در هر كجا كه هست می تواند نور بپاشد و راهها را روشن كند». (علی صفایی حائری، مسئولیت و سازندگی، ص۴۵)
#خاطرات_تربیتی
#مربی
#رزق_حلال
💠 مدرسه تراز انقلاب اسلامی
🆔️ @mettaa
۱۴
توییت دکتر کیانوش جهانپور، همین چند دقیقه قبل
و پاسخِ بلافاصلهی یکی از کاربران به او...
🆔️ @rajaaei
خیلیها هستند که باغهای بزرگشون، پُر از درختهای پربارِ اناره و روی هر درخت، پُر از انارهای درشت و خوشگل؛
ولی دلشون نمیاد یه دونه از این انارها رو بی حساب و کتاب به کسی بدن.
بعضیها هم هستند که فقط یه درخت کوچک انار تو صحن حیاط خونهی قدیمیشون دارن، با چند تا انار ریز و نهچندان خوش قیافه؛
ولی وقتی مهمان خونهشون میشی، بهت اصرار میکنن که هر چند تاشو میخوای، برداری و با خودت ببری؛ بی حساب و کتاب.
این بعضیها شاید تعدادشون کم باشه، ولی پیش خدا کم نیستند. چه خوبه اگه باغ بزرگی نداریم یا حیاط خونهمون کوچکه، صحن دلمون بزرگ باشه.
خدایا، کمکمون کن تا بخلهامون رو ریشه کنیم، تا سخاوتمند بشیم؛ چون بهشت و باغهای بزرگ و خرمش، خانهی اهل سخاوته؛ چون تو، در همین دنیا هم روزی اهل سخاوت رو بی حساب و کتاب میدی.
خدایا، کمک کن تا دلهامون بزرگ شه، تا بزرگ شیم...
#سخاوت #صدقه #انفاق #ایثار #کمیته_امداد #احسان #تربیت
#همدلی #مواسات
🆔️ @rajaaei
تربیت و حکمرانی
خیلیها هستند که باغهای بزرگشون، پُر از درختهای پربارِ اناره و روی هر درخت، پُر از انارهای درشت و
مطلب بالا 👆 را صبح امروز منتشر کردم.
امروز عصر یکی از رفقا یک تصویر از انتشار همین مطلب با همین عکس در یک گروه برایم فرستاد؛ فقط زیر مطلب یک شماره کارت معرفی شده بود و نوشته بود که کمکهای مالی شون رو برای یک کار خیر واریز کنن.
این دوستی که این مطلب رو واسم فرستاده بود، با ابزار ویرایش عکس، روی تصویر نمایهی فرستنده این مطلب در آن گروه را رنگ کرده بود تا تشخیص داده نشود.
از من پرسید: میدونی کی این متن و تصویر رو ازت کپی کرده؟
نمی دونستم.
زنگ زدم ازش پرسیدم.
وقتی متوجه شدم، کمی خندیدیم و شوخی کردیم.
با خودم گفتم: این نوشته من، اگر باعث بشه یک نفر یک هزار تومانی به این کار خیر کمک کنه، قطعا نوشته م برام ماندگار میشه و همینه که برام میمونه.
وقتی خودم مطلب رو مینوشتم، معلوم نیست چقدر محتواش رو از سر اخلاص و برای خدا نوشته باشم، ولی این دوستم که از متنم بدون اطلاع خودم استفاده کرده، قطعا خالصانه و برای رضای خدا استفاده کرده و کارش هم کار خوبی است.
شیخ محمد عزیز، ممنونم ازت برادر که بدون اطلاع من مرا هم به واسطه همین چند خط نوشته در کار خیرتان شریک کردی. خدا قبول کنه.🌹
🆔️ @rajaaei
May 11
📌لذت نگارش، لذت آفرینش
دیشب در جلسه پنجم کارگاه مقالهنویسی مقدماتی، نوبت به یکی از دوستان رسید تا "پاراگراف پشتیبان" مقالهاش را بخواند. چون زمان کارگاه کم است و در جلسه سوم، چند "پاراگراف مقدمه" را از بقیه دوستان بررسی کرده بودیم، از او خواهش کردم تا فقط "مدعای مقاله" و طرحش را بگوید و پاراگراف پشتیبان را بخواند تا نوبت به دیگران هم برسد. اما درخواست کرد که پاراگراف مقدمه اش را هم سریع بخواند. گفتم که وقت کم است، ولی او دوباره درخواست کرد که نوشته اش را بخواند.
این بار درخواستش را پذیرفتم؛ نه به این دلیل که احساس کردم مخالفتِ بیش از اینممکن است بی احترامی پنداشته شود؛ این هم بود، اما همه اش این نبود.
این دوست من با انگیزهی نویسنده شدن در این کارگاه شرکت کرده بود و برای جلسه دیشب، زحمت کشیده بود و اثری خلق کرده بود؛ اثری که خودش آن را دوست داشت و از آفرینش آن لذت برده بود و برای همین دوست داشت دیگران هم این تولید او را ببینند و اگر واقعاً قابل تحسین است، تحسینش کنند.
این خاصیت آفرینش است؛ وقتی چیزی بیافرینی، دوست داری دیگران هم آن را ببینند، و هرچه بیشتر آن را ببینند و از آن بهره ببرند، تو بیشتر لذت میبری.
برای همین است که میگویم دست به قلم شوید و تولید کنید؛ آن وقت خودتان تلاش میکنید تا برای این اثر جدیدتان خواننده پیدا کنید و میکوشید تا این نوشته هرچه بیشتر خوانده شود. این نکته، میتواند راهبرد ما در جنگ روایتها باشد.
#بهتر_بنویسیم
#کارگاه_آموزشی
#لذت_نویسندگی
#جنگ_روایتها
🆔️ @benevisim ✍بهتر بنویسیم
📌راهاندازی سامانه سنا (سامانه نشریات ایران)
سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، سامانهای به نام "سنا" راهاندازی و در دسترس اهالی فرهنگ و پژوهش قرار داده است. در این سامانه، متن کامل نشریات ایران از دوره قاجار تا کنون، بهصورت تمام متن در دسترس کاربران قرار دارد.
این طرح، بخشی از طرح کلان کتابخانه ملی با عنوان «حافظه ملی در خانه هر ایرانی» با هدف «توزیع عادلانه» و «دسترسی آزاد به اطلاعات» است. پژوهشگران، دانشجویان و هر ایرانی علاقهمند به گذشته و تاریخ این کشور، میتواند از متن کامل نشریات اسکن شده در این سامانه استفاده کند.
این سامانه دربردارنده مطالب زیر است:
۱. نشریات دوره قاجاریه (۱۱۹۳ - ۱۳۰۴ ق.)
۲. نشريات دوره پهلوی اول (۱۳۰۴ - ۱۳۲۰ ش.)
۳. نشريات دوره پهلوی دوم (۱۳۲۰ - ۱۳۵۷ ش.)
۴. نشریات پس از انقلاب (۱۳۵۷ش)
۵. نشریات لاتین.
برای ورود به این سامانه ارزشمند، از لینک زیر استفاده کنید.👇
https://sana.nlai.ir
💠 مدرسه تراز انقلاب اسلامی
🆔️ @mettaa
۱۵
📌بالا رفتیم، ماست بود؛ قصه ما راست بود...
حجتالاسلام راستگو، قصهگو و مربی سالهای کودکی و نوجوانیمان به سوی عالَم بالا رفت.
چقدر خاطره داریم ما بچههای دهه شصت و هفتاد از برنامههای جذاب او در تلویزیون، و چقدر مربی کودک و نوجوان تربیت کرد در سراسر کشور.
یادش به خیر؛ وقتی قصههای قرآنی و درسآموزش تمام میشد، با همان چهره خندان و لحن کودکپسندش میگفت: "بالا رفتیم، ماست بود؛ قصه ما راست بود..."
شیخ راستگوی ما راست میگفت؛ آخر قصه همه ما رفتن به سوی عالَم بالاست؛ فقط فرق ما با هم این است که بعضیها با دست پر و کارنامه روشن میروند و بعضیها برعکس.
قصه او هم به سر رسید، ولی باقیات الصالحات او همچنان خواهد بود؛ نوجوانهایی که پای برنامههای او تربیت شدند و مربیان کودک و نوجوانی که برای ترویج معارف اهلبیت تربیت کرد، گوشهای از این توشه معنوی است.
💠 مدرسه تراز انقلاب اسلامی
🆔️ @mettaa
۱۷
آیا میدانید برابرِ دقیق فارسی برای واژه "پروژه" (project) چیست؟
یکی از بایستههای درستنویسی، پرهیز از بیگانهگرایی است. به این منظور، اگر واژه بیگانهای، یک برابرِ فارسی زیبا و مأنوس دارد که معنای آن را بهصورت دقیق در بر دارد، حتماً باید این برابر فارسی را به کار بندیم.
اکنون پرسش این است که برابر فارسی واژه "پروژه" چیست؟ دکتر محمد معین، این واژه را با دو کلمه "طرح" و "نقشه" معنا کرده است، اما آیا دو کلمه بیانگر همه معنای نهفته در پروژه است؟
برابرِ فارسی تصویب شده برای پروژه در فرهنگستان زبان و ادب فارسی را ببینید:
"مجموعۀ فعالیتهای موقت و هدفمند برای تولید محصول یا ارائۀ خدمت یا کسب نتایج مشخص با زمان و هزینه و منابع معین".
حتی دکتر معین هم پس از آوردن دو کلمه "طرح" و "نقشه"، گویا این دو کلمه را برای بیان همه معنای پروژه کافی ندانسته و در ادامه نوشته است: "طرح و نقشه کارهایی که باید انجام شود"؛ عبارتی که شبیه آن در فرهنگ فارسی عمید هم به چشم میخورد.
به نظر میرسد معنای دقیق پروژه همان است که در تعریف فرهنگستان آورده شده است. بنابراین، در هنگام کاربرد واژه "پروژه"، اگر منظورمان "طرح" یا "نقشه" است، این دو واژه را به کار میبریم؛ ولی اگر فراتر از این را در نظر داریم و میخواهیم چیزی نزدیک به تعریف طولانی فرهنگستان را بگوییم، بهتر است همان کلمه پروژه را به کار بندیم.
این سطح از کاربست واژه بیگانه، بیگانهگرایی نیست و اهل ادب هم آن را مجاز شمردهاند. مثلاً این توضیح را بخوانید:
"پارهای از کلمات، وجهه فرامرزی یافتهاند و در حال حاضر نیز معادلی در زبان فارسی برای آنها نیست؛ مانند اینترنت، اتم، رادیو، فیلم، سینما، اسید، ویتامین و موتور". (رضا بابایی، بهتر بنویسیم، ص۶۴)
#بهتر_بنویسیم
#درست_نویسی
#بیگانه_گرایی
🆔️ @benevisim ✍بهتر بنویسیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"امیدوارم شب اول قبر، شب رفع خستگی من باشد".
اگه خسته و کمانگیزه شدید، این چند جمله را از این شیخ #راستگو بشنوید تا حالتون دوباره خوب بشه...
شادی روحش کاری کنید که یه نفر #خنده_حلال کنه؛
مطمئنم خوشحال میشه...
🆔️ @rajaaei
📌هشتگ #گرانی_مرغ، هشتگ #دولت_بی_تدبیر، هشتگ #تربیت_سیاسی
خدا میداند که دیدن این صحنهها چقدر برایم رنجآور است؛ که چه غوغایی در درونم برپا میشود وقتی درد و رنج مستضعفان را میبینم و میشنوم. نه اینکه خودم جزو طبقهای جز پابرهنهها باشم، ولی همیشه در عین شکرگزاری پروردگار برای اینکه دستم به دهانم رسیده، غصه خیلیها را خورده و میخورم.
امروز صبح، وقتی از خانه بیرون آمدم، خیابانهایی را دیدم که از روزهای قبل خلوتتر بودند و مغازههایی را که صاحبانشان، کرکره را پایین کشیده بودند تا با محدودیتهای کرونایی دولت همراهی کنند. در دلم گفتم، مسئولان این کشور باید هر روز دست این مردم نجیب و همراه را ببوسند؛ مردمی که خودشان مشکلات زیادی دارند و قسطها و قرضها و چکهایشان آنها را در فشار گذاشته است، ولی به تصمیم مدیران اجرایی کشورشان احترام میگذارند.
اما کمی که جلوتر رفتم، جلوی یکی دو مغازه، صفهایی طولانی دیدم؛ صف که نه، انبوهی از مردم که حتی صف را هم رعایت نکرده بودند و در تلاش بودند که حتی اگر بدون نوبت، خود را به جلوی در مغازه برسانند.
صف توزیع مرغ دولتی بود؛ مرغی که این روزها از سبد غذایی مردم پر کشیده و در آسمان بی تدبیری مسئولان بیکفایت، جولان میدهد.
راستش، قلم هم دیگر تحمل این تلخی را ندارد. اینکه همشهریهایم ممکن است در این صفهای طولانی، به این ویروس منحوس مبتلا شوند و جان شیرینشان را از دست بدهند، تلخ است؛ ولی تلختر از آن، عزت و کرامت انسانی آنهاست که در این صفها لگدمال میشود. به آنها گفته بودند که ما کاری میکنیم تا شیوۀ مدیریت کمیتۀ امدادی دولت قبل به پایان برسد، ولی در طول چند سال، کاری کردند که کسان دیگری هم کمیتۀ امدادی شوند.
از واژهها هم دیگر کاری برنمیآید. تا کی نوشتن از این همه رنج و ظلم؟ باید کاری کرد. باید دوباره انقلاب کنیم. باید قدرت را از دست این ظالمان بگیریم. باید انقلاب مستضعفان را از مدیران اشرافی پس بگیریم و به صاحبان اصلی آن برگردانیم.
باید انقلاب کنیم، باید از درون در ما انقلابی دوباره صورت گیرد، باید دوباره برگردیم به سال های دهه شصت؛ سالهایی که هیچ کداممان از آمریکا نمیترسیدیم و حاضر بودیم پای کار انقلابمان بایستیم، سالهایی که اجازه نمیدادیم کسی در کشورمان شعار مذاکره با شیطان بزرگ را سر دهد تا چه رسد به اینکه با این شعار رأی بیاورد و کشور را از وضعیت خیبر به وضعیت شعب ابیطالب بکشاند.
#گرانی_مرغ
#دولت_تدبیر
#روحانی
#تربیت_سیاسی
🆔️ @rajaaei
✅ #تأمین_شد
💠گروه جهادی حضرت سیدالشهدا علیه السلام
ما را در اینستاگرام دنبال کنید⬇️
https://instagram.com/seyyedalshohadaa
کانال اطلاع رسانی گروه جهادی حضرت سیدالشهداء علیه السلام
https://eitaa.com/seyyedalshohadaa
حالم خوش نیست،
اصلاً حالم خوش نیست؛
نه از شنیدن خبر شهادت تو ای بزرگمرد،
که امثال شما اگر جز با شهادت به ملاقات پروردگار بروید، دچار خسارت شدهاید.
ناخوش احوالیام برای خودم است،
برای خودم و امثال خودم که تو و راهت را نشناختهایم و هنوز قدم در راهی که تو منازل مختلف آن را طی کردی و به مقصد و مقصودت رسیدی، نگذاشتهایم.
ای شهید، ای آنکه از دیروز به مقام "عند ربّهم یُرزَقون" رسیدی، در این نیمهی شب، با بغض در گلو و اشک در چشم مینویسم: خدا گواه است که ما با همه ادعایمان، باید در مکتب شما شاگردی کنیم.
صلواتی که برایت میفرستم، در برابر سلام و صلوات خدا و ملائکهاش بر تو ناقابل است؛ ولی میخواهم بهانهای باشد تا وقتی آن را در طبقی از نور به روح پر فتوحت میرسانند، مرا بشناسی.
من تا امروز نمیشناختمت و نمیدانستم که همشهری منی، تو هم مرا نمیشناختی؛ ولی حالا که وارد عالَم بالا شدهای، دستت باز شده و دیگر میتوانی مرا ببینی و حالا میشناسیام. دست این همشهریات را هم بگیر و دعایم کن. دعایم کن تا از اسارت خودم رها شوم و مانند شما، جز برای خدا قیام و قعودی نداشته باشم.
خدایا به حق خون پاک این شهید، دعای او و دعاهای امام زمانمان را در حق ما اجابت کن.
#محسن_فخری_زاده
#ترور_دانشمندان_هسته_ای
#ترور
#انتقام_سخت
🆔️ @rajaaei
📌انشای یک نوجوان سیزده ساله، یک روز پس از شهادت شهید #فخری_زاده
امیرعباس، پسر یکی از دوستانم است که بعضی از روزها با پدرش به محل کار میآید. به توصیهٔ پدرش، گاهی دربارهٔ درسِ «بنویسیم» و نوشتن انشا، چیزهایی از من میپرسد. امروز هم به سراغ من آمد و نوشتهای به من داد تا نظرم را دربارهٔ آن بگویم. بالای برگهاش با خودکار قرمز نوشته بود: «آزمون میانترم انشا و املای فارسی». معلوم شد که امروز امتحان داشته و این را برای معلمش فرستاده و حالا میخواهد بداند به نظر من، نمرهاش چند میشود.
وقتی انشایش را خواندم، خدا را شکر کردم و یک بار دیگر تفسیر رویشهای انقلاب را به چشم دیدم. متن انشای امیرعباس را برایتان مینویسم، تا شما هم بخوانید و لذت ببرید.
همهٔ انسانها سرنوشتی دارند. بعضیها به جاهای بالایی میرسند و کار خوبی پیدا میکنند؛ بعضیها هم کمتر تلاش میکنند و بیکار گوشهٔ خیابان مینشینند و گدایی میکنند؛ انسانهای دیگری هم، بیشتر تلاش کرده و مانند کوهی استوار در برابر دشمنان میایستند و در راه خدا و وطن عزیزشان میجنگند و به درجهٔ شهادت میرسند.
از نظر من، شهادت، بالاترین درجهای است که فقط انسانها توان دستیابی به این درجهٔ بالا را دارند؛ البته نه همهٔ انسانها، فقط بعضی از آنها. شاید از نظر ما شهادت سخت باشد و حتی تصور اینکه رزمندهها چگونه مانند لاله پرپر میشدند، آزارمان دهد و باعث شود غصه بخوریم؛ اما کسانی هم بودند و هستند که شهادت برایشان از عسل شیرینتر باشد. اینها هم اول مانند ما پشت نیمکت بودهاند، اما با درس خواندنهایشان، با عبادت کردنهایشان، با سبک زندگی درست و مطالعه، به معنای واقعی کلمهٔ «شهادت» پی بردند و به این درجه دست پیدا کردند. شهدایی همچون شهید #تهرانی_مقدم، شهید #احمدی_روشن، شهید #قاسم_سلیمانی، شهید #فخری_زاده و...
ما هم باید خوب درس بخوانیم و مطالعه کنیم و با عبادت و سبک زندگی درست، راه راست را پیشه کنیم و مانند شهدا در برابر سختیها همچون کوه استوار باشیم تا به خدا برسیم.
✍امیرعباس تهوری، سیزده ساله، ۹۹/۹/۸
#محسن_فخری_زاده
#شهید_محسن_فخری_زاده
#ترور
#ترور_دانشمند_هسته_ای
#مذاکره
🆔️ @rajaaei
سروده جدید علیرضا قزوه
در رثای شهید #محسن_فخری_زاده
کاسب تحریم لم دادهست بر سجادهها
میخورد تا هفت پشت از لقمه آمادهها
اُف بر این اصحاب فتنه، تف به این تکرار شوم
آن سلبریتی جماعت، وین مُخَنَّث مادهها
دستشان با تولههای خرس در یک کاسه است
میزنم چون شیر امشب در صف وادادهها
باده پنهان خوردهاند و باده پنهان میکنند
نعرهاش باقیست، داد از مستی آن بادهها
روزگاری شد که در موج بلا افتاده است
با گرفتاران دنیا، کار ما آزادهها
آنکه از دیوار میترسانْد مردم را کجاست؟
بازی جمعی قُرُمساق است و مشتی سادهها!
تُف به این برجام و فرجام و به تَکرار دروغ
سوخت ایرانم به دستِ از نفس افتادهها
#شهریاری را شما تقدیم دشمن کردهاید
#حاج_قاسم را شما کشتید، آقازادهها!
این وزیران و وکیلان نارسیده میروند
#شهریاری فخر ایران است و #فخری_زاده ها
جادهها باز است و راه رستگاری بازتر
میرسد فردا سواری تازه از این جادهها
شادی روح شهدای جهاد علمی صلوات
بر بزدل و منافق کوردل لعنت
🆔️ @rajaaei
منابع دنیا محدود است و تمامیتخواهی، خاصیت تمدنهاست؛
پس منطقی است که تمدن رقیب، هرگز ما را آسوده نگذارد و با ما دشمنی کند.
درک کنیم که حتی برای داشتن یک زندگی راحت و عزتمند دنیوی، باید با دشمن تمدنی خود درگیر شویم.
جنگ تمدنها حتمی است؛
به جای فریب، جامعه را برای آن آماده کنیم.
🆔️ @rajaaei