☀️ 🌤 🌤 ☀️ 🌤 ☀️ 🌤 ☀️ 🌤 ☀️
🌤
☀️
پرســـ❓ــش
⁉️موقعیت پیروان دیگر ادیان در عصرظهور چگونه است
⁉️آیا همه مسلمان میشوند؟
پاســـ🖊ــــخِ استادحیــــــدرے زیدعزه
1⃣ حکومت امام زمان حکومت جهانی است به همین جهت یک قانون و یک روش در جامعه حکمفرماست پس برای یک پارچهگی و هماهنگی همه وقتی مشاهده میکنند فرمایشات امامزمان هماهنگ با فطرتشان است زیر پرچم اسلام و زیر دین واحد گرد هم میآیند و زندگی اجتماعی میکنند اما اینطور نیست که در زندگی فردی و شخصی همه مسلمان شوند بلکه در جامعه حکم اسلام حکمفرماست و جاری میشود اما در عقائد
در دین قبلی خود باقی میمانند قرآن کریم در آیه ۱۴ سوره مائده میفرماید:«وَمِنَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَىٰ أَخَذْنَا مِيثَاقَهُمْ فَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ فَأَغْرَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَىٰ يَوْمِ الْقِيَامَةِ ۚ وَسَوْفَ يُنَبِّئُهُمُ اللَّهُ بِمَا كَانُوا يَصْنَعُونَ»
عداوت و بغض در بین برخی از غیرمسلمانان تا روز قیامت باقیست یعنی در عصر ظهور امام زمان -عجلالله تعالیفرجهالشریف- نیز مسیحی و یهودی خواهیم داشت هر چند قانون در جامعه قانون اسلام است.
2⃣ در روایتی امام صادق علیهالسلام به مفضل فرمودند:«...فواللّه يا مفضّل ليرفع عن الملل و الاديان الاختلاف و يكون الدّين كلّه واحداً كما قال اللّه عزّوجلّ اِنَّ الدّين عنداللّه الاسلام...»(... به خدا سوگند اى مفضّل اختلاف از ميان اديان برداشته مى شود و همه به صورت يك آئين در مى آيد؛ همان گونه كه خداوند عزّوجلّ مى گويد: دين در نزد خدا تنها اسلام است...)📚بحارالانوار،ج۵۳،ص۴
باید بدانیم که این روایت ناظر به قانون جامعه و دین رسمی هست، روایتی شریفهای که امام صادق علیهالسلام فرمودند امامزمان -عجلاللهتعالیفرجهالشریف- همه را دعوت به اسلام میکنند بسیاری به ندای حضرت لبیک میگویند و البته کسانی که با حضرت دشمنی کنند حضرت با آنها برخورد خواهند کرد اما اگر افرادی در زندگی شخصی عقیدهی شخصی خود را حفظ کنند این منافاتی با سیطرهی اسلام عزیز بر جهان نخواهد داشت.
♻️نتیجه اینکه
بر اساس آیه ۱۴ سورهی مبارکهی مائده در زمان ظهور حضرت پیروان ادیان دیگر نیز با اعتقادات فردی خود حضور خواهند داشت.
#عقائد
#شبهات_مهدویت
#برنامهی_رادیوئی_چشمبهراه
🆔 @javadheidari110
☀️ 🌤 🌤 ☀️ 🌤 ☀️ 🌤 ☀️ 🌤 ☀️
@ramezan_ghasem110
هدایت شده از مرسلات مدیا
✅💠 شوقِ دیدار
شوق زیادی برای رسیدن داشتند خستهی راه بودند، گرد و غبار تمام صورتشان را پوشانده بود، از اینکه با وجود عمر بیشتری که داشتند از بین سایر دوستانشان آقا حمید آنها را برای این سفر انتخاب کرده بود به خود میبالیدند، ولی چون رنگ و رویی برایشان نمانده بود، خجالت میکشیدند وارد دیار عشق شوند، نیاز داشتند کسی دستی به صورتشان بکشد و گرد و غبارشان را بزداید، اما آقا حمید بدون هیچ توجهی به آنها خیلی با عجله قدمهایش را بلندتر برمیداشت و با سرعت بیشتری حرکت میکرد.
در کنار جاده پیرمردی عراقی با صورتی آفتاب خورده و ریشهای سفید با نگاه ملتمسانهاش قدمهای آقا حمید را سست کرد و ایستاد، برق شادی در چشم کفشها و لبخند رضایت بر لبهای پیرمرد نشست. پیرمرد خم شد سمت کفشها و گفت: الحمدلله امسال هم آقا مرا به خادمی پذیرفت، امسال اوضاع خوبی نداشتم و تنها دارائیام اینهاست و با چشمهایش به واکس و فرچه اشاره کرد.
پیرمرد کفشها را برداشت و دمپاییها را مقابل پای آقا حمید گذاشت.
حالا یکی پیدا شده بود تا دستی به صورت کفشهای آقا حمید بکشد تا آنها نفسی تازهکنند، کفشها دیگر زیر دستهای پینه بستهی پیرمردِ عراقی حسابی نو شده بودند و رنگ و رویشان باز شده بود و خستگی راه از تنششان درآمده بود، انگار دوپینگ کرده بودند و انرژیشان بیشتر شده بود و شوق مضاعفی برای زیارت داشتند، دلشان میخواست به جای راه رفتن پرواز کنند.
آقا حمید رفت و با دو چای عراقی برگشت.
اطراف پیرمرد شلوغ شده بود، پیرمرد کفشها را تحویل داد و چائی را از آقا حمید گرفت، اما دیگر فرصت سر خاراندن نداشت چه برسد به نوشیدن چای.
✍ به قلم: مرضیه رمضانقاسم
#داستانک
#محرم_1400
#آثار_نمونه
@taaghcheh
هدایت شده از مرسلات مدیا
🔴🔶 نگاه حسرت
🏦تصویر منزل مجلل مستاجر ۱۰ سال قبلش، مدام مقابل چشمانش رژه می رفت.
🚪محکم در خانه را بهم کوبید.
صدای صاحبخانه اش! مثل آوار بر سرش خراب شد:«صد دفعه گفتم: این در صاب مرده رو آروم تر... »
📖(ولا تمدن عینیک الی ما متعنا به ازواجا منهم زهره الحیوه الدنیا لنفتنهم فیه و رزق ربک خیر و ابقی)
⚜سوره طه / آیه۱۳۱⚜
💠و هرگز به متاع ناچیزی که به قومی از آنان (قومی کافر و جاهل) در جلوه حیات دنیای فانی برای امتحان دادهایم چشم آرزو مگشا، و رزق خدای تو بسیار بهتر و پایندهتر است.
#داستانک_قرآنی
#روز_چهاردهم
#گروه_تبلیغی_مسطور/ مرضیه رمضان قاسم
@taghcheh1399
مهماننوازی
همه آمدهاند مراقب باشیم از قافله جا نمانیم، شاید خودت را جامانده بدانی اما اگر دلت را رهسپار با زائرانی که با پاهای پیادهاند کردهباشی، دیگر جامانده نیستی.
داستان اربعین داستان لبیک گوئیِ عاشقان به "هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی" اربابشان است.
زائران اربعین با قدمهایشان و عراقیها با هر آنچه دارند به میدان میآیند حتی کودکان عراقی مدارسشان تعطیل است تا بتوانند هر چه بیشتر پاسخگوی لبیک مولایشان باشند و با تمام دارائیِ قلکهایشان پای به میدان گذاشتهاند، حتی با دستمال کاغذی هم که شده به میدان عمل قدم نهادهاند. آنهایی هم که قلکی ندارند با دلهای شکسته زائران حسینی را ماساژ میدهند و با دستهای کوچکشان مرهمی بر دل شکستهی خویش میگذارند.
اینجاست که میبینی همهی این عشق و ارادت نشأت گرفته از سیرهی امامی است که هر آنچه داشت در طَبَق اخلاص گذاشت و در راه معشوقش هدیه کرد و خدا نیز همهی عالم را بر آن داشته تا هر آنچه دارند خرج حسینبنعلی کنند.
اینجا فقط پول کارگر نمیافتد حتی شده مردی قوی هیکل روستائی که هیچ ندارد سایهبان میشود برای زائران حسینی و ما را میبرد به سال 61 هجری که بدن حجت خدا در زیر آفتابِ سوزان هیچ سایبانی نداشت.
گویا خادمان اباعبداللهالحسین در صدد هستند هر آنچه در کربلا برای مولایشان فراهم نبود برای زائران آقا مهیا کنند، اگر از مولایشان مهماننوازی نشد اینجا تمام هَمّ و غم عراقیها مهماننوازی است و آب خنکی که کودکان و جوانان عراقی به زائران تقدیم میکنند نیز دل را آتش میزند و ما را بیاد ساقی لبتشنگان میاندازد و آنهایی که پای در سرزمین عشق نگذاشتهاند با اشکهایشان از قاب شیشهای گیرندهها لبیکگوی آن آقائی هستند که فرمود: «أنا قتیل العبرات»
نویسنده: مرضیه رمضان قاسم
#داستانک
#محرم_1400
🕰زنگبیداری👇
https://eitaa.com/joinchat/2786918448C6bafa932ef
🏴 🚩 🏴 🚩 🏴 🚩 🏴 🚩 🏴 🚩
🚩
🏴
⁉️اگر قیام امام حسین کار صحیحی بوده پس چرا سایر امامان بالاخص امامحسن در مقابل حاکمان ظالم زمان خودشان مثل امامحسین قیام نکردند؟
پاســـ🖊ــــخِ استادحیــــــدرے زیدعزه
1⃣شیعیان معتقدند امامان معصوم هستند
〽️معصوم فعل،قول و تقریرش حجت است
〽️معصوم از خطا و اشتباه مصون است
🔅پس هر کدام از معصومین هرگونه اقدامی را، در هر زمان و موقعیتی انجام دهند آن عمل صحیح است، خواه ما فلسفه آن عمل را بدانیم و یا ندانیم زیرا عمل معصوم برای ما حجت است و امام اسوه و الگوی ماست و امام است که باید برای ما خط و مشی مشخص کند
2⃣خط قرمز و اصل اساسی اهلبیت حفظ اسلام بوده است و اگر بنا بود کاری انجام گیرد که اصل اسلام به خطر افتد هر امر دیگری را ترجیح میدادند تا اسلام حفظ شود
۲۵ سال خانهنشینی برای امیرالمؤمنین شرافت داشت بر اینکه "أَشْهَدُأَنْلَاإِلٰهَإِلَّاٱللَّٰهُأَشْهَدُأَنَّمُحَمَّدًا رَسُولالله" از ماذنه به گوش نرسد
3⃣وقتی سیره امامان و کلام گهربار حضرات معصومین را مرور میکنیم متوجه میشویم زمان سایرامامان شرایط برای قیام فراهم نبوده است
خود حضرات علت قیام نکردنشان رابیان میکنند:
〽️امیرالمؤمنین درخطبه شقشقیه بیانگر بسیاری از حقایقاند در فرازی از این خطبه چنین آمده است"وَ طَفِقْتُ اَرْتَأی بَینَ اَنْ اَصُولَ بِید جَذّاءَ،اَوْ اَصْبِرَ عَلی طِخْیة عَمْیاءَ،یهْرَمُ فیهَا الْكَبیرُ،وَ یشیبُ فیهَا الصَّغیرُ،وَ یكْدَحُ فیها مُؤْمِنٌ حَتّی یلْقیرَبَّهُو عمیقاً"
اندیشه كردم كه چگونه بدون یاور بجنگم و آن عرصهگاه ظلمت كور را تحمل نمایم، فضایی كه پیران در آن فرسوده،جوانان در آن پیرمیشدند، و مؤمن تا دیدار حق دچار مشقت میشود"فَرَاَیتُ اَنَّ الصَّبْرَ عَلی هاتا اَحْجی،فَصَبَرْتُ وَ فِیالْعَینِ قَذًی،وَ فِیالْحَلْقِ شَجاً"
دیدم خویشتنداری دراین امرعاقلانهتر است، پس صبر كردم در حالیكه گویی در دیدهام خاشاك بود، و غصه راه گلویم را بسته بود
〽️وقتی امام مجتبی دررابطه با مقابله با سپاه شامیان در شهر مدائن خطبه میخواندند فرمودندمعاویه پیشنهادی به من کرده که دور از انصاف و برخلاف عزت است اگر آمادهی کشته شدن در راه خدائید(اگر یار و پشتیبان و در کنار من هستید) مبارزه و قیام میکنیم امااگر عافیتطلب هستیدبگوئید تا ما صلح را بپذیریم،مردم یکصدا گفتند البقیه البقیه یعنی ما میخواهیم زندهبمانیم و قصد مبارزه نداریم ما تو را در این مسیر یاری نمیکنیم،بعد از اینکه آنها نپذیرفتند که حضرت را یاری کنندحضرت مجبور شدند صلحنامه را امضاء کنند📚(ابناثیر،الکامل فی التاریخ،ج3 ص406)مرحوم مجلسی نیز نقل کردهاند
〽️امام سجاد نیز فرمودند:(مَا بِمَكَّةَ وَ الْمَدِينَةِ عِشْرُونَ رَجُلًا يُحِبُّنَا)مکه و مدینه رابگردید ۲۰ نفری که ما را دوست داشتهباشند پیدا نمیکنید 📚الغارات و ج۴۳بحار علامه مجلسی
〽️وقتی آن یار خراسانی به محضر امام صادق رسید و پرسید آقاجان چرا قیام نمیکنید این همه دوست و یاور شما دارید در این بین بود که یار دیرین وصمیمیِ امام صادق، هارون مکی وارد شد حضرت فرمودند هارون داخل در تنور شو هارون کفشهایش را از پا در آورد و بدون هیچگونه اعتراضی وارد تنورشد حضرت در تنور را گذاشتند و فرمودندچند نفر از این یاران در خراسان شماست؟ مرد خراسانی گفت هیچ. حضرت فرمودند اگر ما تعدادی از این یاران داشتیم حتما قیام میکردیم و از حق خود دفاع میکردیم
♻️نتیجه اینکه
✳️علت عدم قیام سایر امامان این بوده است که راه تفکر و عملِ صحیح در این بوده است که قیام نکنند زیرا امام معصوم عاری از خطاست و میداند چه عملی در چه زمانی صحیح است و یا صحیح نیست
✳️امیرالمؤمنین ۲۵ سال سکوت کردند اماممجتبی مجبور به صلح شدند و امامانِ مابعد از امامحسین دست به قیام نزدند وعلت آن نداشتن یار و یاور و پشتیبان بوده است،البته منظور ما این نیست که آن حضرات پیرو، شیعه و یاری که از آنها تبعیت کند نداشتند بلکه منظور ما این است که افرادی که معرفت کامل و ایمان قوی به امام داشتهباشند و مرد رزم و قیام باشند برای سایر ائمه وجود نداشت و در یک کلام سایر حضرات یارانی مثل یاران امامحسین نداشتند و اگر یار و یاوری نباشددست به قیام زدن کار صحیحی نیست زیرا نهتنها هدفی محقق نمیشود بلکه جان خود و شیعیان به خطرمیافتد لذا اهلبیت بخاطر نداشتن یارانی مثل یاران امام حسین دست به قیام نزدند و با این استراتژی و تاکتیکها و تکنیکهای مختلف اسلام عزیز را حفظ کردند تا اینکه به دست ما رسیده است و هنوز در ماذنههای دنیا صدای توحید کلمهالله به مرحلهی عُلو خودش رسیده انشاءالله با ظهورمهدی آل محمد به سر منزل مقصود خواهد رسید
http://snai.ir/968376
#عقائد
#امامت
#عصمت
#شبهات_محرم_صفر
🆔 @javadheidari110
🏴 🚩 🏴 🚩 🏴 🚩 🏴 🚩
@ramezan_ghasem110
"ایده"
عطیه نگاهش را به قاب بابا عبدالله دوخت.
امسال جای بابا عبدالله کنار جاده خالی بود تا هم خودش زائران اربعین را به منزل دعوت کند و هم برای عطیه کوچولو دستمال کاغذی تهیه کند تا او در کنار جاده پخش کند. بغضِ گلویش را گرفت.
به اطراف نگاه کرد، قلکش را که دید چشمهایش برقی زد آن را برداشت و شکست ولی پولهای قلک آنقدری نبود تا بتواند حتی با آن یک جعبهی دستمال کاغذی بخرد، از شکستن آن پشیمان شد، قلبش شکست.
مادر پارچ آب را در سفره گذاشت، عطیه با وجود گرسنگی پارچِ قرمز را از داخل سفره برداشت و راهی جاده شد.
زائران با دیدن پارچِ آب به سمتش آمدند.
برخی آب مینوشیدند و برخی هم با آن غبار راه از چهرهی آفتاب خوردهشان پاک میکردند.
نویسنده: مرضیه رمضانقاسم
🕰زنگبیداری👇
https://eitaa.com/joinchat/2786918448C6bafa932ef
هدایت شده از مرسلات مدیا
✅💠 "اسارت"
مریم خانم چشمهایش را به گوشی دوخته بود تا با آمدن پیامکی از محمد پسرش از زمان رفتن به بیمارستان مطلع شود.
از وقتی مادرش در بیمارستان بستری بود از خیلی دلخوشیهایش از جمله پیادهروی اربعین چشمپوشی کرده بود.
دیگر خواب به چشمهایش نمیآمد، مدام تصویر نیمهجان مادرش که با چندین دستگاه جورواجور به سختی نفس میکشید از مقابل چشمهایش محو نمیشد.
بالاخره پیامک محمد را دریافت کرد که تا یکربع دیگر میرسد.
به آشپزخانه رفت تا لیوان، چای و کمی میوه همراه خود ببرد، چادرش را که بر سر انداخت صدای بوقِ ماشین محمد هم بلند شد، از خانه زد بیرون با محمد سلام و احوالپرسی کرد و داخل ماشین نشست، حتی حال و حوصلهی شنیدن صحبتهای محمد را نداشت مدام تصویر مادر مقابل چشمهایش مجسم میشد، و اشک در چشمهایش حلقه میبست، نگاهش را از محمد میدزدید و هرازگاه بدون توجه به صحبتهای او الکی سرش را تکان میداد. بالاخره به بیمارستان رسیدند اما خیابان اصلی آنقدر شلوغ بود که حتی محمد نتوانست توقف کوتاه هم داشته باشد، وارد کوچهی فرعیِ مشرف به بیمارستان شدند. مریم خانم از محمد تشکر کرد و پیاده شد محمد خداحافظی کرد و پا را روی گاز گذاشت و رفت اما گوشهی چادر مریم خانم لای در ماشین گیر کرده بود و او را دنبال ماشین میدواند، چارهای نداشت باید چادر را رها میکرد، چادر را رها کرد و نقش بر زمین شد ولی با وجود بدن کوفته شده و زانوهای زخمی خدا را شکر میکرد که پوشش مناسبی زیر چادر دارد، موتور سواری که شاهد ماجرا بود خود را به محمد رساند محمد سراسیمه خود را به مادر رساند، مریم خانم فقط میگفت چادرم، چادرم،
محمد درِ ماشین را باز کرد و چادر را به مادر داد، مریم خانم چادر پاره و خاکی را محکم چسبیده بود و اشک میریخت، یک مرتبه یادش آمد این روزها ایام اسارت خاندان اباعبداللهالحسین است. دردهای خود را از یاد برد و زیر لب زمزمه کرد "امان از دل زینب"
✍ به قلم: مرضیه رمضانقاسم
#داستانک
#محرم_1400
#آثار_نمونه
@taaghcheh