eitaa logo
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
35.3هزار دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
4.4هزار ویدیو
16 فایل
حرف ،درد دل و رازهای مگوی زن و شوهری😁🙊 با تجربه ها و رنج کشیده بیان اینجا👥👣💔 ادمین گرامی کپی از پست های کانال حرام و #پیگرد دارد⛔⛔ ♨️- ادمین @Fatemee113 جهت رزرو تبلیغات 👇👇👌 https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 #داستان_زندگی_اعضا❤️ #بانوی_خسته_زخم‌خورده #ریحانه 🍃🍃🌸🍃
🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️ 🌱 سلام به فاطمه جان عزیز میخواستم داستان زندگی براتون بگم وبزارید تو کانال ممنون بابت کانال خوبتون❤️ 🍃🌸🍃 من خانمی ۳۴ ساله هستم وشوهرم ۴۳ ساله ما دختر خاله وپسر خاله هستیم داستان زندگی بگم دو خواهر ویه برادر بزرگتر از خودم دارم در دوره‌ی نوجوانی سختی ومشکلاتی داشتیم تو خانواده مون ۲تا خواهرام ازدواج کردند خواهر اولم که باعموی شوهرم ازدواج کرده بود و خواهر دوم هم از اقوام خیلی دورمون بود هر دوخواهرام مشکلاتی تو زندگی هاشون داشتند خواهر اولم همیشه می‌شنیدم که شوهرش به اجبار بردارش اومده خواهرم گرفته وهمیشه دعوا داشتند من همیشه میگفتم بامردی ازدواج میکنم که من از ته دلش بخواد تا گذشت عروسی پسر خاله هام بود که ما زیاد باهم رفت وآمد نداشتیم ومن ندیده بودند شب جهاز چیدن بود که برادر داماد من دیده بود که پسر خاله م میشد از من خوشش اومده بود گفته بود الا بالله من همینو میخوام منم چون زندگی خواهرم دیده بودم میگفتم نه چون شوهر خواهرم عموی پسر خالم میشد از من انکار از او اصرار خیلی ها را فرستاد که من راضی کند بازم میگفتم نه ولی اومد چند بار باهام صحبت کرد ومنم قانع شدم که اینکه اینقدر خودش میخواد به مشکلی بر نمی خوریم بله را دادم عقد کردیم خوب اون خیلی کار می‌کرد تاخونه بسازه ودیر دیر به دیدنم میومد ومنم می‌بردخونشون چند روز نگه می‌داشت مثل یه زندان بودبرام خونه مادر شوهرم ومن اصلا دوست نداشتم اونجا بمونم چون اون میرفت سرکار من تنها میذاشت منم غر میزدم چرا اصلا تفریح نداریم نزدیک ۳ سال عقد بودیم می‌خواستیم عروسی بگیرم که کسی میمرد وعقب می‌افتاد بالاخره مراسم گرفتیم که شب عروسی برادرم وپسر عموی داماد از ترقه سوختن آن شب با ناراحتی گذشت شوهرم محبت آنچنانی نمیکرد که اونقدر برا داشتن من تلاش می‌کرد اول عروسیمون به خاطر قرضای که داشت فقط مشغول کار کردن گذشت ومن تازه عروس نیاز به محبت داشتم ولی من داشتم می‌سوختم از بی محبتی هاش،بعضی وقتها غر میزدم دعوا میکردیم وگذشت شوهرم میگفت بزاریم بچه دار بشویم من میگفتم زود بزار یکم خوش بگذرونیم تفریح داشته باشیم اما فرقی نداشت خاصه من چیه من دنبال محبتش بودم ولی اون به فکر پول درآوردن بود من با کمترین چیزا قانع بودم نه ادم ولخرجی بودم ولی اون حریص بود که فقط کار کنه وپول دربیاره خودش بکشونه بالا بعد از ۱ سال دکتر میرفتم تا آزمایشات قبل بارداری برم وکم خونی داشتم خیلی دکتر رفتم اونقدر حرف بهم زد که اگه اون اول گذاشته بودی حالا بچه ها داشتیم تا باردارشدم خیلی بارداری سختی بودمتاسفانه بچه ۷ ماهگی تو شکمم مرد وچه ها به سر من اومد تا زایمان طبیعی کنم شیر از سینه هام میومد اشک میرفتم چرا بچم نیست که بخوره حرف ها وکنایه های شوهرم و اطرافیان که آیا چه کرده که بچه اش مرده، منم داغون از همه کنایه ها بچه رو دادیم آزمایش وگفتند اول به خاطر دختر خاله وپسر خاله اید بعد دکتر گفت یه میکروب وارد بدن جنین شده وباعث شده بمیره حتی من ومادرم تنهای رفتم خاکش کردیم وشوهرم حالا که باید پشتم باشه سر کار بود منم داغون دکتر گفتند باید چند ماه صبر کنید برای بارداری ومن بعد دکتر وآزمایش زیاد اقدام کردم برای بارداری واین بار قلب جنین تشکیل نشد وبچه سقط شد تو سه ماهگی من موندم هزاران بغض وشوهری که من ندید که دارم له میشم و ای کاش هیچ وقت بهش بله نگفته بودم افسردگی گرفته بودم هیچ چیز خوشحالم نمی‌کرد خواهر شوهرم بارداری ازم مخفی کرد حتی نمیگذاشت شکمم معلوم باشه همه ناراحتیم گذشت 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🌸🍃 #ارسالی_اعضا ❤️ #ریحانه🌱 #قسمت_اول سلام به فاطمه جان عزیز میخواستم داستان زندگی براتون
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 🌱 تا بعد از چند ماه دکترم گفت ممکن بچه دار نشوی یا بچه ات مشکل داشته باشد ما اومدی رفتم مشهد از امام رضا خواستم به امام جواد اگه فرزند بده اگه پسر بود بزارم جواد و من وقتی از مشهد اومدم بعد چند هفته دل درد داشتم دکتر رفتم ودکتر گفت بارداری چقدر گریه کردم این بارداری هم خیلی سخت بود دکتر گفت ممکن بچه زود به دنیا بیاد وهزار مشکل دیگه کم خونی گرفتم قند گرفتم اما پشتم به امام رضا گرم بود تا انشالله بچه ام سالم باشه وبدنیا بیاد ۹ ماه انتظار تمام شد به سختی اما خدا یه پسر تپل وسفید بهم داد چقدر خوشحال بودم چون زایمان سختی داشتم اصلا نمیتونستم بشینم و بچه شیر بدم اقل جواد گل ما اونقدر بی‌حال بود که بلند نمیشد شیر بخوره این دوران با خوب و بدش ۱سال گذشت بگذریم که همه فکر کردم من. ای یو اف کردم وکاری کردم پسر بشه اما خدا میدونه فقط معجزه امام رضا شد وهیچ داروی من استفاده نکردم و وقتی پسرم ۱سال وسه ماهش بودم فهمیدم باردار شدم اول شوک بودم ومیترسیدم که بچه ام کوچک بود شیر می‌خورد شوهرم هنوز به کار بود فقط یه کم به بچم محل میذاشت این بار یکم بارداری بهتر بود اما سخت بود بچه کوچک بلند میکردم دکتر میگفت مواظب باش شوهرم که اصلا کمکم نمی‌کرد اوایل عروسی میگفت تو بزار باردار بشی من همه کار میکنم ولی اصلا من نمی‌دید تا زایمان کردم این بارم پسر شد وخیلی اوایل سخت بود چون پسر اولم دوساله بود وهنوز به من احتیاج داشت هیچ کاری نمیتونست بکنه پسر دومم درد دل شدید داشت وشب نمیخوابید مادرم میومد کمک حالم بود شوهرم شبا گاهی به پسر اولیم بازی می‌کرد روزا می‌گذشت من با بچه ها سرگرم بودم خیلی خسته میشدم کارهای روزانه شون وشوهرم اینطوری که باید نه به من محبت می‌کرد هوامو نداشت انگار از هم دور شده بودیم من بداخلاقی میکردم غر میزدم تا من درک بکنه ولی هیچ فایده نداشت حالا پسر دومم ۴ساله شده بود پسر اولم کلاس اول میخواست بره که دوباره بار دار شدم من ناراحت بودم می گفتم نمی تونم خسته بودم ولی دیگه خدا داده بود.من کارهاشون بود پسر اولم خیلی ضعیف بود ودرس اذيت می‌کرد کرونا اومد مدارس تعطیل شد ومن باید نقش معلم‌بازی میکردم از صبح تا آخر شب فقط درس کارهای بچه ها وبارداری وگذشت ومن ماه هفتم سنگ داشتم ودرد شدید که دکتر مونده بود دردش از بارداری از سنگ از آپاندیس وگفتند باید عمل کنید 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 #ریحانه🌱 #قسمت_دوم تا بعد از چند ماه دکترم گفت ممکن بچه دار نشوی یا بچه ات مشکل داشته
🍃🍃🍃🌸🍃 🌱 سنگ دربیاریم وباید رضایت میدادیم که ممکن بود زایمانم بکنم ودوباره من سختی ها را به جون خریدم وعمل شدم وبعد چند روز اومدم خونه خداشکر دکتر گفت شد که بدون اینکه شما زایمان کنی. سنگ دربیاریم وآمد تو ۸واهگی انفولانزی شدید گرفتم که حالم خیلی بد شد با کمک مادرم کمی بهتر شدم طوری سرفه میکردم که همش احتمال میدادم الان زایمان کنم وچه روزهای را گذراندم تا موقع زایمانم رسید و زایمان سختی کردم والان سه تا بچه های قد ونیم قد داشتم که هر کدامشون یه خواسته داشتند ومن به تنهای وسختی روزا را میگذروندم هیج جا نمی رفتم دو سالی گذشت که فهمیدم شوهرم بهم خیانت میکنه من داغون شدم موندم چرا من با این همه سختی ها باید شوهرم این کار بکنه باهام بعد که زنه مالش کشید بالا پشیمان بود ولی من ادم بد اخلاق وغرور غرو شدم ودروغاش رسوا میشد حالم بدتر میشد نمی دانستم چکار کنم نزاشتم کسی بفهمد و من حتی چند بار دست به خودکشی زدم اما فایده نداشت دو سه ما ه بعدش خانمی زنگ زد گفت من زن رفیق شوهرتم از طرف شوهرم فهمیدم که شوهرت با کسی بوده وخلاصه طرح دوستی ریخت تا کاری کند اعتماد منو جلب کنه وبعد ازم حرف بکشه بره به شوهرش بگه فلانی دیدی گفتم بده وهم رابطه شوهرش وشوهرم بد کنه ومن وشوهرم را باهم بد کنه متاسفانه خانم دروغای به من گفت وبعدش فهمیدم به منگفت به شوهرت نگو باهم رابط داریم اما خودش به شوهرش میگفت‌ خلاصه شوهرم فهمید همه کاسه وکوزه ها رو سر من خراب شد شوهرم بامن بد شد بهش گفتم تقصیر خودته که من بهش اعتماد کردم چون بهم دروغ گفتی 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🌸🍃 #ریحانه 🌱 #قسمت_سوم سنگ دربیاریم وباید رضایت میدادیم که ممکن بود زایمانم بکنم ودوباره
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 🌱 واصلا میگفتی این دوستت از ماجرای خیانت اطلاع نداره در صورتی که میدونست با جرو بحث ودعوا تمام شد اون خانم حتی بد شوهرم گفته بود وگفت بود من گفتم شوهرم بامن خیلی بد شد وگذشت یه ماهی یکی از دوستام که زیاد ازش خوشم نمیومد به خاطر مدرسه بچه اش میومد در خونمون زنگ میزد وزیاد جوابش نمی‌دادم که یه بار دیدم زنگ زده شوهرم خیلی ناراحت شدم که اون گفت جواب تلفنم نمیدادی برا همین زنگ زدم شوهرت سراغت بگیرم مام قبول کردیم بعد یه مدت دیدم رفتار خانومه یه طور دیگه شده تصمیم گرفتم باهاش قطع رابطه کنم وپیام دادم زنگم نزن نیا دم خونه اونم میگفت چرا مگه من چیکار کردم اما بعد یکی دوماه رفتیم مشهد که شوهرم. زیاد موافق نبود دیدم اونجا همش میخواد برگرده من بهش گفتم اخ ما این همه راه اومدیم چرا زود میگی بریم‌ بهانه می‌آورد کار دارم تا اینکه دیدم نه به بچه ها محل میزاره نه به من خیلی ناراحت بودم یه بار می‌خواستیم بریم حرم‌ نیامد منم گوشی گذاشتم تا ببینم با کسی باتلفن حرف میزنه وبعد که از حرم اومدم گوش کردم بله معلوم بود داره باهوشی حرف می زنه وتمام تصویری گرفته اونقدر حالم بد شد که کارم به بیمارستان کشیده شد اما نزاشتم بفهمه داغون شده بودم وحتی فرداش دوباره گوشی گذاشتم ودیدم واقعا خانم که حرف میزنه وشک کردم به صدا که دیدم دوستمه وای نابود شدم 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 #ریحانه🌱 #قسمت_چهارم واصلا میگفتی این دوستت از ماجرای خیانت اطلاع نداره در صورتی
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 🌱 ✅ واصلا میگفتی این دوستت از ماجرای خیانت اطلاع نداره در صورتی که میدونست با جرو بحث ودعوا تمام شد اون خانم حتی بد شوهرم گفته بود وگفت بود من گفتم شوهرم بامن خیلی بد شد وگذشت یه ماهی یکی از دوستام که زیاد ازش خوشم نمیومد به خاطر مدرسه بچه اش میومد در خونمون زنگ میزد وزیاد جوابش نمی‌دادم که یه بار دیدم زنگ زده شوهرم خیلی ناراحت شدم که اون گفت جواب تلفنم نمیدادی برا همین زنگ زدم شوهرت سراغت بگیرم مام قبول کردیم بعد یه مدت دیدم رفتار خانومه یه طور دیگه شده تصمیم گرفتم باهاش قطع رابطه کنم وپیام دادم زنگم نزن نیا دم خونه اونم میگفت چرا مگه من چیکار کردم اما بعد یکی دوماه رفتیم مشهد که شوهرم. زیاد موافق نبود دیدم اونجا همش میخواد برگرده من بهش گفتم اخ ما این همه راه اومدیم چرا زود میگی بریم‌ بهانه می‌آورد کار دارم تا اینکه دیدم نه به بچه ها محل میزاره نه به من خیلی ناراحت بودم یه بار می‌خواستیم بریم حرم‌ نیامد منم گوشی گذاشتم تا ببینم با کسی باتلفن حرف میزنه وبعد که از حرم اومدم گوش کردم بله معلوم بود داره باهوشی حرف می زنه وتمام تصویری گرفته اونقدر حالم بد شد که کارم به بیمارستان کشیده شد اما نزاشتم بفهمه داغون شده بودم وحتی فرداش دوباره گوشی گذاشتم ودیدم واقعا خانم که حرف میزنه وشک کردم به صدا که دیدم دوستمه وای نابود شدم 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸**
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 #ریحانه🌱 #قسمت_پنجم✅ واصلا میگفتی این دوستت از ماجرای خیانت اطلاع نداره در صورتی
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️ اما فایده نداشت اون با به دست آوردن پول یه ادم دیگه شده بود دیگه نمی شناختمش نزدیک ۱ماه قهر بودم تو خونه خودم بودم دیگه مادر شوهرم فهمیده بود بازم طرف من بود شوهر خواهرم جریان قهرفهمیده بود رفته بود باهاش حرف زده بود وگفته بودمن نمیرم آشتی کنم و گفته بود همش تقصیر من بوده خیلی حرفای دیگه زده بود من دیدم بعد یه ماه تلاش نمیکنه برا که من آروم کنه چرا با دوست من کسی که شوهر داشت ومیدونست ما باهم قطع رابطه کردیم وهزاران سوال دیگه من بار اول خیانت کردنش گفتم اگه دیگه میخوای این کار بکنی منو از محرمیت در بیار طلاق بده وتا من هستم تو زندگیت دیگه خیانت نکن خیلی خیانت درد داره شب وروزت درگیر میشی من حتی وسط شب از خواب بیدارمیشدم به فکر خیانت همسرم میفتادم بچه هام این وسط نابود شدند من دیگه نمیتونستم مثل قبل بهشون برسم تا اینکه دوباره دعوا کردیم زنگ زد مامانم که بیا دخترت ببرش منم زنگ زدم به مادرشوهرم که شمام بیا خونمون وهرچه تونست حرف بیخودی زد بعد گفت تو هیچ کاری برا بچه هام نکردی کسی میارم بال سر بچه هام منم همان وقت از خیانت اولش به مامانش گفتم بعدبه مامانم گفت ببرش دیگه من تعهدی بهش ندارم من بدون بچه ها رفتم دوباره خونه مادرم داغونتر ار قبل بودم تو روی پدر ومادرم خجالت میکشیدم تا اینکه دای که برا ازدواج پادرمیانی کرده بود فهمید اومد با من حرف زد وبعد باشوهرم حالا دیگه خواهر شوهرم فهمیده بودند اونام پشت من بودم اما چه فایده اگه یه دنیا پشتت باشه شوهرت بهت بدی کنه هیچ فایده نداره نزدیک ۴۰ روز من با ندیدن بچه هام گذشت و دوباره با پا درمیانی برگشتم. اما من نابود بودم ودلخوش به هیچ چیز نبودم نمی دانم چرا خودمو کوچیک کردم تو این زندگی ای کاش پشتوانه قوی داشتم طلاق میگرفتم 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 #ریحانه ❤️ #قسمت_ششم اما فایده نداشت اون با به دست آوردن پول یه ادم دیگه شده بود د
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 اول یکم سعی کردم غر کمتر بزنم اخلاقم بهتر کنم کلاس آشپزی وشیرینی پزی رفتم تا ذهنم درگیر کمتر بشه ولی یه کم خوب بودم دوباره حالم از ماجرا وحرفا دوباره بد میشد نزدیک عید بود که همان دوستم که بهش شک داشتم پیا م های داد گفت حیف شوهرت واون مردی برا خودش که دوباره باعث شد اعصابم بهم بریزه ودوباره جر وبحث شد نمی دانم چرا شوهرم اونقدر وفادار بهش که اصلا حرفی نمیزنه براش ببخشید که میگم چقدر بعضی زنها پستند که شوهر وبچه دارند اما سرشون به مرد زن دار گرم میکنند زندگیا را خراب می‌کنند. با عشوه وهزاران ارایش و زبان بازی .... منم یه جاهای گم گذاشتم نمیگم همش تقصیر شوهرم هست ولی حقم نبود که اینطور رفتار کنه وقتی در مورد پیام گفتم بهش اصلا طرف من نگرفت دوباره قهر کردیم تا دو وسه هفته و عید نوروز شد ‌ هنوز قهر بودیم بخاطر بچه ها من کوتاه میام اما اون دوباره بد رفتاری باهام میکنه دیگه نه‌محبتی حتی دیگه رابطه ام نداریم ‌اونقدر ازش متنفر شدم ودیگه دوستش ندارم نمی دانم خدا چرا جواب ظلمش ندادنمیدانم طلاق بگیرم یا بمونم بسوزم دیگه نه اعصاب برام مونده نه مهربانی نه دلخوشی ای کاش میدونستم چکار درسته.از بچه هام بریدم که بگم به خاطر اونا تحمل میکنم ای کاش ما زنها به هم رحم میکردیم تا لااقل درد کمی تحمل میکردیم همه فکر می‌کنند من خیلی خوشبختم مرد کاری دارم پول وخونه وماشین آرامش نمیاره ،ذهن بی فکر وبی دغدغه خوبه آرامش اینه ببینی مرد زندگیت چشمش پی کس دیگ نیست اما شوهرم از سادگی وآرامی من راحت گذشت دردمنو زنهای می‌فهمن که خیانت دیدند بی مهری دیدند من همه ی کسای که اذیتم کردند واگذار کردم به خدا ممنون که داستانم خوندید ببخشید طولانی شد من ماجرای ۱۷ سال از زندگیم گفتم که خیلی اتفاقات دیگه ام بود وبه خاطر طولانی شدن نگفتم خواهشا برام دعا کنید تا به آرامش برسم من از آینده خودم وبچه هام میترسم حالام قهریم اون به من میگه من برده تو نیستم ودوباره همان حرفای همیشگی من به جز محبت هیچی نمیخوام شوهرم طوری رفتار میکنه یا تقصیر من بزار اتفاق گذشته را یا با حرفاش کاری میکنه حالم بد بشه تا نگم چرا با فلانی موندم چکار کنم خودم چند بار مشاوره رفتم ولی تنهای فایده نداره. ✅ 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸