eitaa logo
رصد فرهنگی
60 دنبال‌کننده
29 عکس
5 ویدیو
0 فایل
📡 به کانال #رصد_فرهنگی بپیوندید 👇👇👇 eitaa.com/joinchat/1802240000C83cefa672d ارتباط با ما @fata120
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 نگاهی به کتاب پیدایش ناسیونالیسم ایرانی نژاد و سیاست بی جاسازی، نشر مرکز، چاپ۹۶/قسمت پنجم نویسنده کتاب می نویسد: «فریدون آدمیت در سیره نویسی هایش درباره آخوندزاده وکرمانی کینه نژادی این نویسندگان ناسیونالیست را لاپوشانی می کند..... نفرت ازعرب در متون پایه ناسیونالیسم ایرانی کاملا جا افتاده و غالبا به حد تکان دهنده ای پرخاشگرانه است جلال الدین میرزا به کینه از اعراب دامن زد و ایشان را دشمن ایران خواند های بی جاساز همواره ادعا کرده اند دشمنی با اعراب یکی از دیگراز مشخصات ثابت ایرانیت بوده است‼️ در محافل ناسیونالیستی ادعا میکنند فردوسی نغمه سرای ناسیونالیست شکوهمندیهای ایران باستان بوده و مخالف اسلام و بیزار از عرب ها اگرچه این ابیات زشیر شتر خوردن و سوسمار عرب را به جایی رسیده ست کار که فرّکیانی کندآرزو تفو برتو ای چرخ گردو تفو آن برداشت را تایید میکند ...شاهنامه پژوهانی مانند ابوالفضل خطیبی معتقدند این ابیات بعدها بدان افزوده شده ودر اصل کتاب نبوده است 👈 (نویسنده سعی بر آن داد از زبان دیگران بگوید و غیر مسلمان بوده است‼️ غافل از اینکه برای نام زیبای «ابوالقاسم» این شاعر مسلمان ایرانی حماسه سرا فکری نکرده است‼️» ...اگر هم بوده اند .....از جنبه های دیگر بی اعتبار است...گویندی ابیات رستم فرخزاد یکی ا ز پهلوانان شاهنامه است ...شاهنامه اثر مرکبی است که منابع گوناگونی را منعکس میکند و نمودار باورهای کسی به نام فردوسی یا جو فکری ایران را در اوایل دوران اسلامی، یا گرایش های جاودانه همه ایرانیان نیست ناسیونالیست های بیجاساز برای اثبات عناد ادامه دار ایرانیان با اعراب به یک قضیه تاریخی ارجاع می دهند قضیه که بحثی ادبی در اواخر قرن ۸ جلال همایی با اینکه از ناسیونالیست های بیجاساز نبود و مردی روحانی بود در ۱۳۱۳نوشت "از هرچیز موثرتر در برانداختن سیاست عرب پیدایش شعوبیه است که حکومت مطلقه عربی را ریشه کن ساخت. کوتاه سخن فردوسی یا نویسندگان ایرانی شعوبیه را نمیتوان پیش گامان جنبش ناسیونالیستی ضد عربی دانست‼️ عرب ستیزی آگاهانه ملیون ایرانی از عادت ها و باورهای ایرانی ریشه دار سرچشمه نگرفته است، پس یحتمل بیزاری از عربها دیرتر پدید امده است و خاستگاههای دیگری داشته است، «رنان» در بحث حیرت اوری راجع به شاهنامه در حالی که هیچ تخصصی دراین زمینه ندارد مینویسد: اصلا مسلمان نبود‼️ تعصبات پیرامونش ناچارش می کرد ریا کند و حرمت پیامبر(ص) را نگاه دارد.... این گفته سراسر ابهام است چگونه امکان دارد کسی که اصلا مسلمان نبود دلسپرده ی علی (ع) باشد..... واقعیت آن است بر عکس ،همه نشانه هادر فردوسی حکایت از ایمان قلبی او به اسلام دارد.... 👈(در این کتاب بعضاً موارد متناقضی دیده می شود که به جهت تأثیر گذاری ضعیف در مخاطب به نظر برای بی طرف نشان دادن اثر آورده شده تا مخاطب منفعلانه برخورد نکند‼️) حکومت پهلوی در ۱۳۱۴فرهنگستان ایران را با الهام از اکادمی فرانسز پی افکند تا کار پالایش زبان فارسی را از یک مرکز نهادینه دولتی پیش ببرد... فرهنگستان توفیق محدودی داشت... بعدها محمدرضا شاه وحتی رهبران جمهوری اسلامی فرهنگستانهای همانندش را بنیان نهادند تا کار پالایش زبان فارسی را دنبال کند .... نگاه نژادی به تاریخ ایران با همه زشتی هایش سرسختانه دوام آورده است‼️ به دوعلت یکی این اعراب و اسلام را مقصر عقب ماندگی ایران دانستن آسان است، دوم آنکه ریشه های این نگاه به تتبع اروپایی بر میگردد و ایدئولوژی ناسیونالیستی که مبهوت علم اروپایی شده دستان خود را برای سنجش و نقد آن بسته است‼️» ✅ نویسنده بسیار پیچیده سخن می گوید و سعی در پنهان نگاه داشتن هدف دارد، اما با توجه به هدف قراردادن بدون تعارف در تمام متن و که البته با احتیاط بیشتری صورت گرفته است به دنبال هدف قراردادن است. ما برای دفاع از مثل مرز و خاک می توانیم بجنگیم، خون دهیم و دفاع کنیم، در حوزه مانند می توانیم گفتگو کرده، معامله کنیم، از منافع هسته ای چشم پوشی و منافع اقتصادی حاصل از رفع را بدست آوریم. اما در حوزه نه می توانیم بجنگیم و نه می توانیم معامله کنیم، با حذف هر یک از بسیار محدود شامل و دیگر شاهد نظام مقدس نخواهیم بود. از این جهت است که این کتاب را که را هدف گرفته، یک که با استفاده از فرصت در به تربیت برای براندازی می پردازد، می شناسیم و نسبت به نشر آن و آثار مشابه می دهیم. ✅ تمامی مطالب در👇👇👇 eitaa.com/joinchat/1802240000C83cefa672d
🔴 « » در جامعه ایرانی چه چیز را هدف قرار می دهد؟ / قسمت اول ✅ حسین معصومی‌همدانی، بهمن ماه ۱۳۹۶ درباره «مارش رادتسکی» سخنانی داشته و آن را یادآور «محلۀ کشتارگاه» فروغ فرخزاد دانسته است. ✅ معصومی همدانی گفت: وقتی مارش رادتسکی را می‌خواندم بی‌اختیار یاد مصرع‌های فروغ فرخزاد افتادم، البته فروغ فرخزاد از محلۀ کشتارگاه در جنوب تهران حرف می‌زند، همان جا که حالا فرهنگسرای بهمن است، و وقایع رمان یوزف روت در امپراتوری اتریش ـ هنگری می‌گذرد. ✅ حسین ادیب و محقق کشورمان و از داوران جایزه ابوالحسن نجفی در اختتامیه مراسم این متن را قرائت کرد. ✅ از هم اکنون به همت مترجم این کتاب آقای همتی تبریک می‌گویم و انتخاب داوران را می‌ستایم و گمان می‌کنم که اگر آقای نجفی هم در میان ما بود در این تبریک و ستایش شریک می‌شد. 👈(جالب است در به این رمان جایزه داده شده است‼️) ✅آنچه می‌خواهم بگویم، و به دلیل حساسیت موضوع متأسفانه ناچارم برخلاف میل خودم از رو بخوانم، تأملاتی است دربارۀ این رمان. بیان محتوای یک رمان به زبان مفاهیم، به تعبیری که ناظم حکمت دربارۀ ترجمۀ شعر حافظ کرده، مثل کشتن بلبل است برای خوردن گوشت آن، مگر این که مقدمه‌ای باشد برای خواندن اصل اثر. 👈(آیا منظورشان برای در اختیار داشتن و برقراری مورد نظر غرب وحشی است‼️ در ادامه متوجه موضوع خواهیم شد) ✅ معصومی می گوید: وقتی مارش رادتسکی را می‌خواندم بی‌اختیار این مصرع‌های فروغ فروخزاد به یادم می‌آمد: و مردم محلۀ کشتارگاه که خاک باغچه‌هاشان هم خونی است و آب حوض‌هاشان هم خونی است و تخت کفش‌هاشان هم خونی است چرا کاری نمی‌کنند؟ چرا کاری نمی‌کنند؟ البته فروغ فرخزاد از محلۀ کشتارگاه در جنوب تهران حرف می‌زند، همان جا که حالا فرهنگسرای بهمن است، و وقایع رمان یوزف روت در امپراتوری اتریش ـ هنگری می‌گذرد، در امپراتوریی که این رمان داستان زوالش را حکایت می‌کند و هرچند بیشتر این رمان در محیط پادگان می‌گذرد، یعنی در جایی که مردم برای کشتن و کشته‌شدن تربیت می‌شوند، اما در آن کمتر حرفی از خون و خونریزی به میان می‌آید. نظامیان این داستان، و شخص کارل یوزف فون تروتا که قهرمان اصلی آن است، فقط یکی دو بار دست به اسلحه می‌برند. یک بار در یک دوئل، بار دیگر برای فرونشاندن یک اعتصاب و بار آخر در اواخر رمان، در آغاز جنگ اول جهانی. در بقیۀ رمان در واقع کاری نمی‌کنند بلکه دارند خودشان را برای جنگ آماده می‌کنند و همه می‌دانند که این جنگ سرانجام درمی‌گیرد و روزی که دربگیرد به شکست اتریش تمام می‌شود. 👈(رمان به دنبال القاء این موضوع است که ما دائم برای جنگ با و آماده می شویم و همه می دانیم که در صورت آغاز جنگ، شکست خواهیم خورد، خُب، چرا کاری نمی کنند؟ نمی کنند‼️) ✅ این رمان داستان زندگی سه نسل از یک خانواده است. پدر بزرگ، سروان تروتا، در جنگ سولفرینو، در 1859، جان فرانتس یوزف امپراتور اتریش را نجات می‌دهد و به پاداش آن قهرمان سولفرینو نامیده می‌شود و لقب اشرافی می‌گیرد؛ پدر به موهبت این موقعیت اجتماعی جدید، بخشدار یکی از بخش‌های این امپراتوری می‌شود و تا مرگ در همین سمت می‌ماند؛ و پسر از همان ابتدا به مدرسۀ نظام می‌رود و افسر سواره نظام و سپس افسر پیاده‌نظام می‌شود و سرانجام در نخستین روزهای جنگ جهانی اول کشته می‌شود. 👈(روایت داستان ناخودآگاه تطبیق ذهنی ایجاد می کند که برخی با و همراه بودند و به نان و نوایی رسیدند، اما نسل بعدی سرانجام مطلوبی نخواهد داشت‼️) 📡 به کانال بپیوندید 👇👇👇 eitaa.com/joinchat/1802240000C83cefa672d ارتباط با ما @rasadef
🔴 « » در جامعه ایرانی چه چیز را هدف قرار می دهد؟ / قسمت دوم ✅ گسترۀ زمانی این رمان شصت و پنج سال است، از نبرد سولفرینو در 1859تا شروع جنگ جهانی اول در 1914 و پهنۀ جغرافیایی آن از شهرکی در اوکراین تا وین، مرکز امپراتوری و مرزهای آن را باروسیه در بر می‌گیرد. اما مارش رادتسکی، به رغم نظر برخی از منتقدان که در مقدمۀ مترجم به آن اشاره شده، نیست. به این دلیل ساده که وقایع آن حول هیچ رویداد مهم یا شخصیت بزرگ تاریخی شکل نمی‌گیرد. البته فرانتس یوزف اول، امپراتور اتریش، در چند صحنه ظاهر می‌شود و آغاز و انجام رمان هم دو رویداد مهم تاریخی است: و کشته شدن در سارایه‌وو. اما نبرد سولفرینو وقایع این رمان را در دل تاریخ قرار نمی‌دهد، بلکه سبب می‌شود که پدر بزرگ از دل یک صحنۀ بزرگ تاریخی بیرون بیاید نه برای آن که شاهد یا کنش‌گر صحنه‌های تاریخی دیگر باشد، بلکه برای آن که در حاشیۀ تاریخ زندگی کند. فرانتس یوزف اول هم جزو شخصیت‌های رمان نیست، جزو اسباب صحنۀ آن است. توصیف‌هایی که در رمان از او می‌شود و شبیه توصیف طبیعتی است که رمان از آن سرشار است، طبیعتی که گاه دلنشین و ملایم و گاه خشن و سخت است، اما در همه حال کند و بر یک روال است و جز یک بار، در صحنۀ جشن پایان رمان، هیچ چیز تازه‌ای در آن رخ نمی‌دهد. امپراتور هم مثل قهرمان‌های رمان هیچ کار تازه‌ای نمی‌کند. او هم منتظر جنگی است که می‌داند رخ می‌دهد و می‌داند که رخ دادنش به شکست امپراتوری می‌انجامد. 👈(رهبری هم می داند که اگر با به جنگیم محکوم به شکستیم‼️) ✅ پیام مارش رادتسکی چیست؟ می گوید: «از اثری چنین چندلایه و پیچیده نمی‌توان توقع پیامی صریح داشت... همۀ ما ماجرای دیالکتیک خدایگان و بندۀ هگل را می‌دانیم. بنا به تعبیر رایج از این نظر هگل، بنده در بندگی خدایگان و از راه بندگی او به آزادی می‌رسد. اگر این تعبیر از سخن هگل درست باشد، باید گفت که مارش رادتسکی در مجموع پیامی ضد هگلی دارد. آدم‌های این داستان بندگی می‌کنند اما به آزادی نمی‌رسند. از این نظر مثل قهرمان رمان بازماندۀ روزند که عمری را به بندگی می‌گذراند اما حتی در روابط شخصی خود هم طعم آزادی را نمی‌چشد. آنچه در صحنۀ جشن در مارش رادتسکی رخ می‌دهد طلیعۀ آزادی نیست، آغاز آشوب و جنگ است و آثار این آشوب تا روزگار ما باقی مانده است. می‌توان گفت که تاریخ دو سه قرن اخیر در سایۀ تعبیری از سخن هگل بوده است. هر از گاه صداهایی از ما می‌خواهند که به بندگی حزب، پیشوا، فلان مرام یا مسلک، سیر ناگزیر تاریخ، پیشرفت تکنولوژی، دست پنهان بازار آزاد، و بت‌های دیگر تن دردهیم تا روزی به آزادی برسیم. اگر مارش رادتسکی پیامی داشته باشد آن پیام این است که سرانجام بندگی آزادی نیست، شورش بندگان است و شورش بندگان غالبا مقدمۀ بندگی دیگری است. راه آزادی از می‌گذرد. ✅ به عبارتی با ملاحظاتی مدعی است این رمان معتقد است با ، و هدایت های داهیانه به خوشبختی و سعادتمندی نمی رسند بلکه با غربی و کنار گذاشتن نقش خدا در هدایت بشر است که می توان خوشبخت بود‼️ ✅ با پیام در اجازه نشر گرفته و حتی آن را ، می گیرد و به خواندن آن تشویق می شوند‼️ ✅ این کتاب هم خوبی است برای شناسایی رگه های در و برنامه ریزی برای حفظ ، برنامه ریزی برای تولید های متعدد و جذاب در راستای نیل به اهداف مقدس و‌ خشکاندن رگه های نفوذی، ان شاالله 📡 به کانال بپیوندید 👇👇👇 eitaa.com/joinchat/1802240000C83cefa672d ارتباط با ما @rasadef