eitaa logo
روایت‌نامه| محمدحسین عظیمی
585 دنبال‌کننده
45 عکس
30 ویدیو
0 فایل
تک‌نگاری‌ها، روایت‌ها و تحلیل‌های حقیر سراپاتقصیر @mhazimi84
مشاهده در ایتا
دانلود
روایت‌نامه| محمدحسین عظیمی
سفرنامه لبنان(۱۵) دو خوشه انگور
📌روزی که وسایلم را از محل کارم جمع کردم تا راهی شوم، یکی از مهم‌ترین پروژه‌هایم را جمع‌آوری مردمی از لحظه شهادت سیدحسن قرار دادم. توی مسیر دمشق به بیروت بودم که حمله صاروخیه (موشکی) اتفاق افتاد و واکنش‌های حمله را هم اضافه کردم به لیست سوال‌هایم. حالا هرجا برای می‌روم این دو سوال را می‌پرسم و هادیِ مترجم هم دیگر از حفظش شده. 1⃣پیرمرد اهل روستایی از بعلبک بود و ۱۲فرزند داشت. می‌گفت بعد از سید، نیمی از آوارگان حاضر در مدرسه حالشان بد شده و کارشان به بیمارستان کشیده. بقیه اهالی مدرسه هم حرفهای پیرمرد را تکرار می‌کنند. پیرمرد ولی از خوابی می‌گوید که همان شب دیده و با تعریفش برای دیگران خیالشان را راحت کرده: "خواب دیدم دو خوشه انگور بزرگ و زیبا با برگهایی پوشیده شده. طوری‌که هیچ‌کس آنها را نمی‌بیند و از دست‌بُرد بقیه مصون است." می‌پرسم: -به‌نظرتون این دو خوشه کیا بودن؟! -یکی سیدحسن بود و اون یکی یه آدم بزرگ دیگه. پیرمرد به استناد این خواب می‌گوید که سید از حمله مصون مانده و زنده است 2⃣وقتی در ورودی مجلس علوی‌های دیدمش، فکر کردم از نیروهای یونیفل است. روپوش آبی‌رنگ و لباس آستین‌کوتاه و موهای بلند بی‌حجابش توی ذوقم زد. "یعنی برای رتق‌و‌فتق این شیعه‌های آواره هیچ‌کی نبود که اینو گذاشتن‌؟!" دخترک از علوی‌های لبنان بود و علوی‌ها هم که می‌دانید، ولایت امیرالمومنین(ع) را کفاره گناهانشان می‌دانند، بنابراین حجاب نمی‌گیرند و به شرعیات توجهی ندارند‌. دخترک وقتی بعد از نماز ظهر سراغمان آمد تا برای مصاحبه با خانواده‌های آواره بیاید، یقه پیراهنش را بالا می‌کشید و آستین‌ها را پایین‌تر تا پوشیده‌تر به‌نظر برسد. هرکدام را درست می‌کرد آن یکی خراب می‌شد. تا انتهای مسیر ولی این سیکل معیوب را ادامه داد. هُدی می‌گفت شهادت سید را باور نکرده و از سوالات ما از آوارگان حرصش می‌گیرد: "اگه همین‌جور ادامه بدید با هم دعوامون میشه‌ها". وقتی از آوارگان درباره حمله موشکی می‌پرسم هم دستهایش را مثل کف زدن و خوشحالی به هم می‌زند و تعریف می‌کند که با مردم بیرون آمده و خوشحالی کرده‌اند. همان‌موقع لاک جیغ قرمز ناخونش به چشمم می‌آید. یاد مستند از لاک جیغ تا خدا می‌افتم. 3⃣پیرمرد از اهالی بقاع بود. از مناطق شرق بعلبک. می‌گفت در دهه شصت با همکاری داشته. بنابراین را خوب صحبت می‌کند. درباره شهادت سیدحسن گفت عزادار نیستند تا زمان خون‌خواهی. وقتی درباره واکنشش نسبت به حمله موشکی ایران پرسیدم به فارسی جواب داد: "برای امام خمینی صلوات بر محمد و آل محمد". این را وقتی خبر حمله را از تلویزیون شنیده فریاد زده. زنان و دختران اطرافش هم شعار "نصر علی الاسلام" و "لبیک یا نصرالله" داده‌اند. (ادامه دارد) محمدحسین عظیمی راوی اعزامی راوینا @ravina_ir به @ravayat_nameh
روایت‌نامه| محمدحسین عظیمی
سفرنامه لبنان(۲۲) تصویری که هر شب با خودم مرور می‌کنم
📌در اردوگاه آوارگان ، شهری که حزب‌الله در آن جاپایی ندارد و شیعیان در آن غریبند، بعد از پایان مصاحبه‌، از پله‌ها پایین می‌آمدیم که زن جوان با عبا و روسری مشکی جلو آمد و از رفیق عضو حزب‌الهمان خواست چند دقیقه‌ای بدون حضور ما با او صحبت کند. صورت زن جوان ترکیبی از شرم و درماندگی بود. چند متری فاصله گرفتیم و در پاگرد راه‌پله به انتظار ایستادیم. هادی بعد از پایان مکالمه، به هم ریخته بود: -چی شده؟! چرا این‌قدر ناراحتی؟! -شوهرش چند روز پیش توی مرز شده. خودش هم این‌جا با دو تا بچه کوچیکه. هیچ‌چی نداره. با همین لباس، خونه و زندگیش رو رها کرده و اومده این‌جا. 📌این صحنه را از روز ورود به دائما در ذهنم مرور می‌کنم. درماندگی و استیصال زن، حیا و عفتش، مشکل بزرگی که دارد با آن دست‌و‌پنجه نرم می‌کند و همسرش که مردانه مقابل اسراییل ایستاده و به شهادت رسیده. وقتی درباره رزمنده‌های حزب‌الله حرف می‌زنیم، با چنین افراد ازجان‌گذشته‌ای مواجهیم. حدود ۷۰هزار نفر از ارتش اسراییل مقابل چند صد نفر نیروی در مرز زمین‌گیر شده‌اند. ارتشی که پشتیبانی هوایی هم دارد و حزب‌الهی که حمایت ارتش را هم ندارد. ✅وقتی می‌گوییم نیروی حزب‌الله یعنی کسی که در مرز می‌جنگد و چند هفته است از خانواده آواره‌اش هیچ‌خبری ندارد. همسر، دست بچه‌ها را گرفته و با لباس تنش، سوار بر ماشین به‌سمت مقصدی مبهم و نامعلوم در اردوگاه آوارگان (در صیدا یا بیروت یا طرابلس یا سوریه) راهی می‌شود. ➕پ.ن: از دعای خیر فراموششان نکنیم و دغدغه روزانه‌مان کمک به مردم مظلوم جبهه مقاومت باشد. بهترین راه هم برای عامه مردم، کمک مالیست. علاوه‌بر سایت آقا (leader.ir) مجموعه‌های مردمی مثل موکب کافه‌ شهدا در IR390150002560801150323216 و گروه جهادی باب‌الجواد(ع) در IR590150000003101020442223 را می‌شناسم و به آنها کاملا دارم. @ravayat_nameh
3.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مجتبی حریری رو یادتون هست؟! همون‌که دور میز تولدش نشسته بود و اون جمله معروف: "گوش کنید. گوش کنید. بهشت و ثوابش طلب مقدس‌نماها ولی ثواب شهدا، حسین(ع) هست. فقط حسین(ع)" رو میگه. خواستم بگم چند روز پیش پیکر مطهرش رو در جنوب تشییع کردن. وصیت کرده بود اگه پیکرش برگشت، اون رو زیر سایه ایران تشییع کنن؛ پرچم جمهوری اسلامی . @ravayat_nameh