راوینا | روایت مردم ایران 🇮🇷
📌 #طوفان_الاقصی
باز امشب بهت زدهام از ایمان و مقاومت مردم غزه
امشب میزبان سهتا از بچههای غزه بودیم که دو سال است بیرون زندگی میکنند و هر سه اهل شمال غزه و مشخصاً جبالیا بودند.
یکیشان گفت: «دشمن فهمیده که راهی برای شکست مقاومت ندارد و اکثر شروط مقاومت را در توافق جدید پذیرفته و اگر بپذیرد که در فاز دوم آتشبس همیشگی برقرار خواهد شد، به توافق قطعی میرسیم» و دو سه خاطره گفت که من فهمیدم ریشه این مقاومت و ایمان هفت ماهه که به مراتب عجیبتر از ضربه هفتم اکتبر بود چیست؟
گفت: «من خواهری ۲۲ ساله دارم که یک سال قبل ازدواج کرد و در روز حمله دشمن به جبالیا فرزندش در خانه به دنیا آمد. فردای تولد، خواهرم از همسرش خواست که نامی برای این پسر انتخاب کنند و پیشنهاد عبیده را داد به برکت نام سخنگوی قسام ... اما همسرش نپذیرفت و گفت همین روزها حتماً کسی از ما شهید خواهد شد و نام او را بر این پسر میگذاریم به امید تداوم مسیر زندگی...
همان روز عصر شوهر خواهرم به شهادت رسید و نام او که یوسف بود را بر فرزندش گذاشتند. خواهرم روز بعدش در فیسبوک نوشت که یوسفی شهید شد و این یوسف هم حتماً استشهادی خواهد بود.»
و گفت که: «برخی مجروحان غزه را به دوحه آوردند. یکی خانمی بود که در بمباران صد عضو خانوادهاش شهید شده بودند و او و تنها پسرش از طریق تونلها به خارج منتقل شده و به قطر آمدند. ما که به عیادتش رفتیم یک دست و پایش قطع شده بود و بدنش پر ترکش بود!
در این حال که هیچ کس را نداشت، من گفتم: «انشاءالله پسرت رأفت مثل پدربزرگش یک پزشک بزرگ میشود.» او فوراً گفت: «قبل از پزشک شدن باید یک مجاهد باشد».»
دیگری گفت: «دوستی داشتم به نام یحیی که ساعت دو نیمه شب هفتم اکتبر به او اعلام شد وارد عملیات شود. وی سهبار به شهرک حمله کرد و نهایتاً هم مسئول دفاع مقابل اولین تهاجم دشمن شد که یک هفته آنان را در کمین خود متوقف کرد. وی که ۲۳ سال داشت سه تانک را شخصاً منهدم کرد و سپس به شهادت رسید. امثال او، دهها هزار در غزه موجود است که مادرانی آنچنان آنها را تربیت کردهاند ...»
علیرضا کمیلی
چهارشنبه | ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
@komeilialireza
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
15.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 #طوفان_الاقصی
مستوران دائم الصلاة
چادر نماز، پوشش رسمی زنان غزه در جنگ
💫زنان فلسطینی بعد ۷ اکتبر و شروع جنگ در قراری نانوشته با یکدیگر، چادر نماز را بهعنوان پوشش همیشگی خود در تمام روز انتخاب کردهاند.
از علت که میپرسی، میگویند: میخواهیم اگر حملهای رخ داد پوشیده باشیم.
دوباره میپرسی چرا از میان تمامی پوششها، چادر نماز را انتخاب کردهاید؟ پاسخ میدهند چون آن را نماد نماز و عفاف و پاکدامنی خود میدانیم. گویی زنان فلسطینی با این انتخاب، مدام در حال اقامه نماز هستند، دائمالصلاة های مستور. این پوشش، مدام ذکر خدا و توجه خدا را در دل آنها زنده نگه میدارد و در تمام طول روز ارتباطی نمازگونه با خدا دارند.
☘ در خاطرات شفاهی زنان و مادران اصفهانی هم چنین خاطرات مشابهی وجود دارد. روزگاری که در سالهای دهه شصت، اصفهان، هدف بمبارانهای پیدرپی بود، بسیاری از زنان، شبها با حجاب کامل میخوابیدند تا اگر موقع شب، بمبهای صدام بر سر خانهشان فروریخت، بدنهایشان در زیر آوار پوشیده باشد.
#اصفهان
رستا، روایتسرای تاریخ شفاهی اصفهان
@rasta_isfahan
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #یسنا_دختر_ایران #طوفان_الاقصی
اینجا دل مادری شاد شد، اما مادری دیگر ...
#یسنا پیدا شد
دل مادرش قرار گرفت
و در آغوش پدر جای
#هند_رجب اما پیدا نشد
حتی بعد از روزها
که دل مادرش میجوشید
دست آخر جنازهاش را یافتند
افتاده در همان خودرو
که تانک اسرائیلی به آن شلیک کرده بود
و هند ۶ ساله
که تنها بازمانده آن کشتار بود
به هلال احمر زنگ زد
و از ترس تانکهای اسرائیلی
التماس کرد تا به کمکش بیایند
اینجا
دل سرزمینی برای این میلرزید
که نکند گرگ، زبانم لال
یسنا را ... نه
اما آنجا
محیطبانان جهان
کاری به کار گرگها ندارند
و خوب مراقبند تا
مبادا کسی جلوی گرگهای درنده را بگیرد
و حق دفاع گرگها را پایمال کنند
اینجا
تیمهای امداد
بیترس و واهمه
با تمام قوا
به دنبال یسنا رفتند
شب و روز
و کایتسوار هلال احمر
یسنا را پیدا کرد
از همان بالا
اما آنجا
رفتن دنبال هند کار هر کسی نبود
وقتی کرکسهای پرنده
در آسمان غزه
از همان بالا
در انتظار بودند
و هر جنبندهای را شکار میکردند
دو هفته گذشت
تا جنازه هند بدست آمد
و اگر خبر پیدا شدن یسنای سالم
به گوش مادر هند میرسید
چقدر خوشحال میشد
که دل مادر دیگری
به داغ دخترکش
نسوخت
سربازروحالله رضوی
شنبه | ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
@roohullahrazavi
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌#طوفان_الاقصی
از هر جای جهان هستید با هم به غزه مهربانی کنید
- چرا حماس خودش رفته توی تونلها پناه گرفته و زن و بچه را زیر بمباران رها کرده است؟
توی اینستاگرام زیر پُستِ یک دکتر، این سؤال را یک اسرائیلی از اهل غزه کرده بود. تمام کامنتها را بالا و پایین کردم. بیشترین پاسخ به او داده شده بود.
ترجمهی کامنتی که چینی جوابش را داده بود، لمس کردم. پروفایلش مردی چشم بادامی را نشان میداد: «مگر در کشور خودشان باید سرپناه داشته باشند؟ کشور خودشان هست. شما ناامنش کردید».
اینستا، جملهها را دست و پا شکسته ترجمه میکند، اما باز هم یک کار خوب کرده باشد، همینست.
ترجمهی کامنت انگلیسی که اسمش mariya بود را خواندم: «چرا اسرائیل خودش از فلسطین پرواز نمیکند؟»
منظورش این بود که چرا خودتان هنوز آنجایید و جُل و پلاستان را جمع نمیکنید، بروید؟!
کاربر اسرائیلی جواب داده بود: «ما تا آخر همینجا میمانیم».
استغفراللهی گفتم. چقدر وقیح هستند. توی همین پُست، دکتر گانور، ده عکس را به اشتراک گذاشته بود. در هر کدامشان داشت یک بچهی زیر یک سال را معاینه میکرد.
عکس اول دختر بچهای بود با چشمهای آبی و لباس سرهمی بافت که لابد مادرش تا آخرین روزهای بارداری با وحشت و زیر تمام بمبها دانه، دانهاش را ذکر حسبیالله گفته و سَر انداخته بود.
در عکس دوم دکتر جوانِ غزهای بچه را بالا، جلوی صورتش آورده بود و لُپِ سفیدش را میبوسید و توی عکس نوشته بود: «غزه قشنگترین بچههای جهان را دارد».
اما زیر همین عکسهایی که سینهی مردم جهان را سوزانده و تمام انسانهای باشرف را به تلاطم انداخته، چه نوشته بود؟
وقتی ترجمهی زیر پست را خواندم، با اینکه حدس میزدم چه نوشته باشد، باز هم بدنم زیر عرقِ سردِ شرم رفت. نوشته بود: «تمام این بچهها سوختند.در رفح سوختند».
سهمم از انزجار جهانی را با پیامی که چند روزیست زیر تمام پستهای اهالی غزه میگذارم برداشتم: «إيران تحترق في حزن الإخوة و الخوات الفلسطينيين».
چند تای دیگر پستهای دکتر عرب را بالا و پایین کردم. چند لحظه به عکس دخترکی که با دو انگشت، عدد دو را جلوی صورتش گرفته بود، نگاه کردم. موهای پریشان و صورت خاکی دختر و چشمهایش که نایِ باز ماندن نداشت، اما میخندید خیرهام کرد.
یاد کامنتی که زیر یکی از پستها خوانده بودم، اُفتادم. جلوی پروفایلِ زنی با موهای بلوند در دو طرف شانههایش به انگلیسی نوشته شده بود: «من اهل برزیل هستم، شما مردم قوی هستید. شما مرا در حیرت بردید و چندین علامت دست زدن هم به دنبالهی جملهاش ردیف کرده بود».
نامهی اخیر آقا به دانشجویان آمریکا که توی گوگل به انگلیسی ترجمه کرده بودم را توی کامنتها فرستادم تا به دست هرکس که نرسیده، برسد و بداند که همین امروز که تاریخ دارد ورق میخورد، طرف درست تاریخ ایستادهاست.
palomavilchis، نام زنی بود با موهای شرابی که نیمرخ صورتش در عکس پروفایلش معلوم بود. متن بلندی در جواب آن کاربر اسرائیلی نوشته بود که بخشهای زیادی از آن را اینستا نتوانسته بود، خوب معنی کند. اما جملهی آخرش این بود: «مسلمانها و یهودیان نزدیک به هم و متحد زندگی میکردند تا اینکه صهیونیزم همه چیز را مسموم کرد».
چندین خط علامت گریهای که در یکی از کامنتهای به زبان عرب بود، باعث شد تا ترجمهاش را بخوانم: «ما را ببخشید که هیچ کاری نمیتوانیم بکنیم برای شما».
یکی از پاسخهای زیادی که به این کاربر عرب زبان داده بودند، به زبان چینی بود که البته بعد فهمیدم از کرهی جنوبی پیام فرستاده شده است: «من اهل کرهی جنوبی هستم و برای غزه همدردم. شما میتوانید با فشار آوردن به قضات خود و راهپیماییهایتان برای غزه کاری کنید».
جهان دست در دست هم دادهاند، همانطور که کاربری به انگلیسی نوشته بود: «از هر جای جهان هستید با هم، به غزه مهربانی کنید».
این جهان یک فریاد کم دارد، یک صیحه. یک «یا اَهلَ العالَم اَنا المَهدی» مانده تا شکست ظلم و ویرانی استبداد.
شما امروز کدام طرفِ تاریخ ایستادهاید؟
مهدیه مقدم
@httpsbleirhttpsbleirravi1402
یکشنبه | ۱۳ خرداد ۱۴۰۳ | #تهران
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا