📌 #رئیسجمهور_مردم
روایت مشهد
بخش نهم
همین چند هفته پیش دیدمت. مثل خیلی وقتهای دیگر آمده بودی تا نماز صبحت را توی حرم بخوانی. یک چشمم به ورودی بابالرضا بود و یک چشمم خرده آشغالهای روی زمین را میجورید. زیر لب دم گرفته بودم و هر بار که جارویم به زمین میرسید، صدایم لای صدای خش خش جارو گم میشد: «ای پناهِ قلبِ زارم...»
دیدمت. از کنارمان رد شدی. دست بلند کردی. جواب سلاممان را دادی و گذشتی.
- کجا رفتی سید؟ دیگر نمیآیی تا نماز صبحت را توی حرم بخوانی؟ من امروز هم قبل از اذان آمدهام. چندبار همین راستهی باب الرضا را جارو زدهام.
گفتهاند امروز هم از این مسیر میآیی. منتظرم تا بیایی و برای آخرین بار جواب سلاممان را بدهی...
ادامه دارد...
محدثه نوری | از #سمنان
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۰۹:۰۰ | #خراسان_رضوی #مشهد حوالی بابالرضا (ع)
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
روایت تبریز
بخش شصتوپنجم
زیر تابلوی حضرت امام«ره»؛ محل آماده شده برای دفن پیکر مطهر شهید آلهاشم
وادی رحمت، قطعهی شهدا
زینب علیاشرفی
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | #آذربایجان_شرقی #تبریز
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
روایت مشهد
بخش دهم
برای خادم سخت است دوری از حرم.
سه ماه است که افتادهام گوشه خانه و پای رفتن به حرم را ندارم. دردم کم بود که اینطور داغت را به دلم گذاشتی؟
بیقراری امانم را بریده. گریههایم بند نمیآید.
لج کردهام، داروهایم را نمیخورم.
ساعت نه صبح است. با گریه خوابم برده.
بعد از رفتنت هم دلت شور ما را میزند. آمدهای به خوابم.
"نرگس خانم از شما بعید است. اینطور بیقراری نکن. من زندهام. نگاه کن مثل قبل دستم بسته نیست و الان کنارتان هستم. آقا گفت نگران نباشید. به حرفش گوش کنید"
از خواب پریدهام و سفارشاتت مدام در ذهنم تکرار می شود...
باید هر طوری شده خودم را آرام کنم.
عزیزم را از دست دادهام و شاید آدابمان کمی آرامم کند.
جمع می شویم ، گِل درست میکنیم ، یک نفر روضه میخواند و ما گل به سرمان میزنیم....
آرزوصادقی | از #سمنان
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۲:۰۰ | #خراسان_رضوی #مشهد خیابان امام رضا (ع)
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
روایت بیرجند
بخش بیستونهم
ساعت ده نشده بود که یکی از اهالی روستا را در میان جمعیت دیدم، به سختی خودم را کنارش رساندم.
سلام پدرجان شما اهل لانو هستین؟؟؟
شروع به حرف زدن که کرد تازه متوجه شدم کارم درآمده! بیشتر صحبتهایش را متوجه نمیشدم... دو دقیقه صحبت کرد و من فقط متوجه بله جواب سوالم شدم.
دختر کنار دستش با خنده جلو آمد و به گویش خودشان در گوش پیر مرد چیزی گفت. احتمالا از قیافه هاج واجم متوجه شده بود که چیزی از صحبتها دست گیرم نشده.
- بله ما اهل لانو هستیم همون روستایی که با اومدن آقای رئیسی اسمش افتاده روی زبونها؛
روستائی که تاقبل از امدن رئیسجمهور آب شربش هم با مشکل روبه گرو بود.
بهش گفتم: «نسبتتون چیه؟» گفت: «پدرمه» گفتم: «بپرس با این حالش چرا شرکت کرده؟»
سوالم تمام نشده که پیرمرد شروع به صحبت کرد:
- این دخترم که میبینی با کمک آقای رئیسی رفته سر خونه زندگیش...
اشک در چشمان دختر و پیرمرد حلقه زد بود که دختر ادامه داد:
- آذرماه ۱۴۰۱ بود که رئیسجمهور سرزده اومد روستامون همهامون شوکه شده بودیم آخه تا اون روز مسئولهای استانیمون هم به زور میومدن اونجا، ولی حالا رئیسجمهور اومده بود. من اون روزها دوسالی بود که عقد بودم ولی نمیتونستیم ازدواج کنیم؛ رئیس جمهور که اومد دستور داد به همه دخترهایی که عقد بودن جهزیه کامل بدن و یک هفته بعد هم جهیزیهها رسیده بود دستمون...
جملهاش تمام نشده بود که اشکهایش راهشان را پیدا کردند
ادامه دارد...
مسلم محمودیان | از #شهرکرد
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۰۹:۵۰ | #خراسان_جنوبی #بیرجند
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
روایت مشهد
بخش یازدهم
گفته اند پیکر ساعت ۱۴ می رسد میدان بسیج. یک ساعت دیگر. چشم ها هنوز پیکر را ندیده اند ولی بغض ها ترکیده. مردم شانه به شانه ایستاده اند و گریه می کنند. پیر و جوان و کودک و زن و مرد و جوان. بغض به سن و سال کار ندارد، آن هم وقتی چشم انتطار پیکر شهید باشی رو بهروی حرم مطهر امام رضا. مداح میدان داری می کند و از امام رئوف شهادت می خواهد. می گوید کم نخواهید از شاه خراسان. دست ها بالا می رود و شانه ها می لرزد. فقط صدای گریه می آید. می ترسم. چند هفته ای است سیل افتاده به جان این شهر. ولی این بار فرق می کند. سیل اشک مشهد را تهدید می کند. سد پر از اشک این چشم ها می شکند وقتی پیکر رئیس جمهور را ببینند. یا امام رضا این غم را برای مردم آسان کن. همچون مادرت که دست می گذارد روی قلب مادران شهدا، دست بگذار روی قلب های این ملت داغدار. مشهد تاب این سیل را ندارد.
ادامه دارد...
محمد اصغرزاده
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۳:۰۰ | #خراسان_رضوی #مشهد
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
روایت بیرجند
بخش سیام
پرچم فلسطین از دور خودنمایی می کرد. معلوم بود خانواده هستند.
حاج اقا چه خبر اینجا با این پرچم:
«یک ساعت تو راه بودیم تا ۶:۳۰ از قاین رسیدیم و همچنان در خیابون هستیم.
بعد از نذر و نیازمون با شنیدن خبر سنگین شهادت با اینکه دلمون پرو سنگینه، وقت الگوگیری شده.
خیلی از ما مردم قدر رییس جمهور و ندونستیم و در حق ایشون کوتاهی کردیم حیف شد واقعا.
هنوزم خدماتشونو نمی دونیم.
این همه راه رو با عشق همراه پرچم فلسطین اومدیم؛ چون شهید رئیسی یکی از آرمان های اسلام و انقلاب رو مسئله فلسطین نام بردن و سنگ تموم گذاشتن. مقامات مقاومت هم که دیروز اومده بودن گفتن که اقای رییسی هیچ کوتاهی در مسئله فلسطین انجام ندادن.
ما هم به عنوان یک مسلمون باید بگیم که این حق باید گرفته بشه و توی جمعیت ها پرچم شون رو بالا ببریم و یه نمادی هست که باید نشون داده بشه و به فکر مردم مظلوم فلسطین هم باشیم .
اکه کوتاهی کردیم تو این راه ما رو حلال کن رئیس جمهور خوبم.
من فرهنگی هستم اگر وظیفه مون رو تو کار خوب انجام ندادیم حلال کن و دعاگومون باش.»
ادامه دارد...
بهناز کوشکی | از #سبزوار
به قلم: زهرا سالاری
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۰۹:۴۰ | #خراسان_جنوبی #بیرجند
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 #رئیسجمهور_مردم
روایت بیرجند
بخش سیویکم
از دور صدای دمام زنی را که شنیدم به سرعت به سمتشان رفتم تا از نزدیک ببینم. ساز پرشور و حماسی بود.
اطرافم که نگاه کردم دیدم مردم همراه و همپای این دمام زنی گریه میکنند؛ شاید به یاد مراسم پیادهروی اربعین افتادهاند چون نام این اجرا هم علقمه بود.
ادامه دارد...
محمدصالح قدیری | از #یزد
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۰۷:۵۵ | #خراسان_جنوبی #بیرجند
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
روایت بیرجند
بخش سیودوم
مادرش میگویداو را تا به امروز فقط یکبار اینگونه آشفته و مستاصل دیده است؛روزی که برادر جوانش را از دست داده بود،حالا او مثل برادر مرده ها آشفته و پریشان زانوی غم بغل کرده است و با زبان بی زبانی میگوید:"سید اگرچه از خون من نیست ولی از جون من هست"با رفتنش گویی جان از تنم می رود.
دیدار به قیامت سید
ادامه دارد...
فاطمه یعقوبی
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۰۹:۱۵ | #خراسان_جنوبی #بیرجند میدان جانبازان
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
بدرقه
بخش ششم
عطر آرد بریز خورده توی مهمانسرا پیچیده بود؛ عطر گلاب. حس اینکه توی خانه، کنار مادر و مادربزرگ هستم تمام غربتی که داشتم را از بین برد. دنبال علتش بودم که در آسانسور باز شد، خانمی با دو بشقاب حلوای تزئین شده که عرق تمام صورتش را پر کرده بود، ایستاده بود.
سلام کردم و با ذوقی که اگر مادرم بود نگاه می کردم به او زل زدم.
اول پرسیدم؛ مشهدی هستین؟
گفت؛ نه مسافرم
گفتم؛ تو مسافرت همچین حلوایی؟ با این بو و رنگ؟!
بشقابهای حلوای تو دستش لرزید و بغضش را خورد و گفت؛ برا آیت الله رئیسی درست کردم، سخت نبود، ان شاء الله به روحش برسه.
در آسانسور باز شد بشقاب ها را روی پیشخوان گذاشت و تعارف کرد. تکه ای از حلوا توی دهانم گذاشتم و پیشانی اش را بوسیدم و فقط گفتم؛ مردم با معرفتی داریم.
ادامه دارد...
رحیمه ملازاده | از #کرمان
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۱:۰۰ | #خراسان_رضوی #مشهد
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
بدرقه
بخش هفتم
داوطلب بود برای امداد در مواقع اضطراری. آرام بود و با لبخندی حرفهایش را می زد. می گفت؛ آقای رئیسی در مسیر ولایت و رهبر قدم برداشت. باید این عزت رو پیدا می کرد.
اشکش را از زیر عینک آفتابی اش گرفت و ادامه داد: این انقلاب از این مردها کم نداشته و نداره...
ادامه دارد...
رحیمه ملازاده | از #کرمان
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۱:۰۰ | #خراسان_رضوی #مشهد
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
روایت بیرجند
بخش سیوسوم
میکروفون تازه کارش را شروع کرده بود اما همه چند ساعت قبل منتظر نوحه بودند.
اشکهایشان را جمع کرده بودند تا آخرین دیدار را با اشک وداع کنند.
بعضیها هم در سکوت به جایی نامعلوم خیره بودند. معلوم بود دارند حرف هایشان را بالا و پایین میکنند تا برای آخرین بار با رییس جمهورشان در میان بگذارند. هنوز هم امید داشتند که درخواستهایشان، بی جواب نخواهد ماند.
قرار بود این بار به جای نامه، درخواستها دلی باشد.
ادامه دارد...
مهناز کوشکی | از #سبزوار
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۰۷:۰۰ | #خراسان_جنوبی #بیرجند
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
روایت مشهد
بخش سیزدهم
اینجا همه روضه سکوت گرفتهاند. از هیچ کس صدایی در نمیآید. السلام نماز صبح را که دادند همه بیهوا ساکت شدند.
تاریکی دارد ذره ذره میرود و ما مثل آدمهایی که عزیز از دست دادهاند زبان به کام گرفتهایم و حرفمان نمیآید. هیچکس حرفش نمیآید اینجا. فقط صدای پای ماست که توی خیابانهای منتهی به حرم میپیچد. آرامش قبلِ طوفان است انگار...
ادامه دارد...
محدثه نوری | از #سمنان
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۰۴:۳۰ | #خراسان_رضوی #مشهد خیابان امام رضا
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا