📌 #رئیسجمهور_مردم
روایت بیرجند
بخش شصتوششم
پیرزنی قبل از شروع مراسم کناری نشسته بود و عکس رئیس جمهور در دستانش. جزو اولین کسانی بود که برای صحبت به سمتش رفتم.
لهجه غلیظی داشت و فهم بعضی کلمات برایم مشکل بود ولی میفهمیدمش چون اینجا اشک و بغض راه ارتباطمان شده بود.
از انتخابات پنجاه روز دیگر از او میپرسم، دعا میکند کسی مانند رئیسی روی کار بیاید و بعد میگوید: هرچی خدا بخواد همون میشه مثل طبس که آمریکا میگفت میام و چند روزه کشور رو میگیرم و نشد.
با خدا باش پادشاهی کن
بی خدا باش و گدایی کن
اشک چشمانش را پاک میکند و میگوید: افسوس افسوس افسوس از رفتنش.
ادامه دارد...
مطهره خرم | از #سبزوار
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | #خراسان_جنوبی #بیرجند
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه| ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
رسانۀ جمهور
- دخترم، امشب بیا خونه ما تا فردا با هم بریم تشییع پیکر رئیسجمهور و همراهاش.
با بچهها حاضر شدیم. دو تا عکسِ رئیسجمهور را برداشتم برای ماشین پدر و برادرم. وارد آسانسور که شدم، گفتم: «اینجا هم میتونه یه رسانه باشه».
و عکس را چسباندم.
حسینیه هنر سبزوار
@hoseinieh_honar_sabzevar
چهارشنبه | ۲ خرداد ۱۴۰۳ | #خراسان_رضوی #سبزوار
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه| ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
مخاطبِ پر زرق و برق
ثبت نام اعزام به مشهد تمام شده بود. همۀ صندلیها کمتر از یکی دو ساعت پر شد. هر از گاهی چند نفر میآمدند و اسم خودشان را توی لیست ذخیره ثبت میکردند. صدای سنگین یک موتور توجهم را جلب کرد. راننده سریع پیاده شد و خودش را به در مسجد جامع رساند. با خودم گفتم برای سفر به مشهد آمده؟ یا شاید شلوغی را دیده و کنجکاو شده ببیند چه خبر است اینجا. جنب و جوشش مجبورم کرد تا بروم سری بکشم. رفتم جلو و شنیدم دنبال پوستر شهید رئیسی میگردد. از پاهایش شروع به برانداز کردم تا رسیدم به جیبی که روی لباسش بود. زرق و برق گوشی آمریکایی توی جیبش، مجابم کرد تا هم صحبتش شوم. فهمیدم پوستر را برای پشت شیشه ماشین و طلا فروشیش میخواهد. با شک نگاهش کردم اما زرنگ تر از این حرفا بود. نگاهم را با دو کلمه جواب داد: «چون سید بود و پر تلاش!»
چهارشنبه | ۲ خرداد ۱۴۰۳ | #خراسان_رضوی #سبزوار
حسینیه هنر سبزوار
@hoseinieh_honar_sabzevar
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
یارِ کمکی
از تهران آمده بود. یک بسته لیوان یکبار مصرف دستش بود. گفت: «دوست داشتم یه کمکی به موکب بکنم. اما همین رو تو مغازه پیدا کردم.»
دلش راضی نبود. موقع رفتن یک میلیون تومان کارت کشید و رفت!
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | #خراسان_رضوی #سبزوار پارک بهمن، موکب شهدای خدمت
حسینیه هنر سبزوار
@hoseinieh_honar_sabzevar
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
سقا
روزی دو ساعت بیشتر آب نداشتیم. هر روز کلی سطل و دبه قطار میکردیم تا آب روزانه را تامین کنیم. هرکس میآمد ملایر خانهمان، از خجالت آب می شدیم.
یادم است یک بار بابا سخت مریض شده بود و برای استراحت آمده بودند پیش ما. شنیدم توی گوش مادرم می گفت: «پاشو بریم اینا آب ندارن، عذاب میکشن.»
آقای رییسی که آمد، چند وقت بعد آب راه افتاد. میگفتند با جمکو قرارداد بستهاند و با تامین قطعات، آب شهر را راه انداختند.
راهب دشتی
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | #خراسان_رضوی #سبزوار
حسینیه هنر سبزوار
@hoseinieh_honar_sabzevar
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
ایرانی نمکنشناس نیست
به سختی راه میرفت. میلنگید. یک دستش عصا بود و یک دستش را مشت کرده بود. شلوغی را بهانه کردم و کنارش آرام راه رفتم؛ گفتم: «بخدا رییسی هم راضی نیست با این حال اومدی تشییع.» نگاهی زیر چشمی بهم انداخت و گفت: «ایرانی نمک نشناس نیست! هرچی باشه رییس جمهورمون بود. واسه من و تو سوار اون بالگرد لعنتی شد.» کمی مکث کرد. گوشه دیوار تکیه داد به عصایش تا کمی نفس تازه کند.
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | #خراسان_رضوی #سبزوار
حسینیه هنر سبزوار
@hoseinieh_honar_sabzevar
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
اولین نذری من!
باید میماندم خانه و پرستاری دخترم را میکردم. رفتم سمت گندمهای سفارشی دیم. یک مشتش را ریختم ته قابلمه کوچک! گفتم یک کاسه سوپ بپزم کمی جان بگیرد با خوردنش. یاد دوستانم افتادم که داشتند در حسینیه بساط روضه مقاومت میچیدند. گفتم حتما بچههای آنها هم دلشان سوپ میخواهد. مشت مشت همۀ گندمها را ریختم توی قابلمۀ بزرگتر و گفتم این هم باشد اولین نذری من برای شهدای عزیز خدمت!
جمعه | ۴ خرداد ۱۴۰۳ | #خراسان_رضوی #سبزوار
حسینیه هنر سبزوار
@hoseinieh_honar_sabzevar
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
همه برای جمهور
آنقدر میگردم تا بالاخره ساعت ۱ ظهر روز تعطیل جایی را پیدا میکنم برای پرینت رنگی. وقتی وارد مغازه میشوم میبینم کلی مشتری آقا و خانوم روی صندلیها نشستهاند! اولش فکر میکنم شاید در این فصل امتحانات آمدهاند جزوههای امتحانی خودشان یا بچههایشان را چاپ کنند، اما وقتی دقت میکنم میبینم، همهشان آمدهاند عکس شهید جمهور و شهدای خدمتشان را به شکلی که دوست دارند چاپ کنند.
جمعه | ۴ خرداد ۱۴۰۳ | #خراسان_رضوی #سبزوار
حسینیه هنر سبزوار
@hoseinieh_honar_sabzevar
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه| ایتــا
نامهای از رئیسجمهور
با خودم میگفتم: «مردم دربارة منش رئیسجمهور و کارهاش نمیدونن. باید کاری کرد».
متنی دربارة شهید رئیسی آماده کردم و چهارصد تا ازش چاپ کردم. دوستانم را گفتم بیایند کمک. روبان مشکی و شکلات تلخ هم خریدم: «برگهها رو لول کنید و روبان رو ببندید دورش».
برگهها که آماده شد، رساندیم دست مردم.
جمعه | ۴ خرداد ۱۴۰۳ | #خراسان_رضوی #سبزوار
حسینیه هنر سبزوار
@hoseinieh_honar_sabzevar
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
ستادِ سیارِ شهیدِ جمهور
ایستگاه صلواتی بود. کنار میز ایستاده بودم که مغازهداری آمد و گفت: «این آقا میخواد عکس شهید رو بچسبونه به پشت صندلیش»
جمعه | ۴ خرداد ۱۴۰۳ | #خراسان_رضوی #سبزوار
حسینیه هنر سبزوار
@hoseinieh_honar_sabzevar
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
سهضلعیِ خانه
روزهای اول که به خانه جدیدمان آمده بودیم تابلو حرم آقا امام رضا علیهالسلام را زدم روی دیوار. چند وقت بعد این کتابخانه را راه انداختیم. دیروز هم جای خالی دیوار را با عکس شهید جمهور پر کردم.
به نظرم زیباترین سه ضلعی شد که تا حالا دیدم!
جمعه | ۴ خرداد ۱۴۰۳ | #خراسان_رضوی #سبزوار
حسینیه هنر سبزوار
@hoseinieh_honar_sabzevar
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا
📌 #رئیسجمهور_مردم
مشهد! مشهد! دو نفر!
مانده بودیم سر دوراهی. یک دلمان پیش موکب سبزوار بود که برای زائرها برپا کرده بودند و یک دلمان پیش تشییع پیکر شهدا در مشهد. به همسرم گفتم: «چیکار کنیم؟ بریم یا بمونیم؟»
تماس گرفت با بچههای موکب. تلفن را که قطع کرد گفت: «نیرو زیاده الحمدلله. جمع کن بریم.» اما من دلم هنوز پیش موکب بود. احساس میکردم افتخار خادمی را از دست دادهام. گوشی را برداشتم و گروه موکب را باز کردم. چشمم افتاد به یک پیام. «اتوبوسها پر شده. مردم بیوسیله موندن. هرکس راهی مشهده خالی نره!» بیمعطلی نوشتم: «دو نفر جای خالی به مقصد مشهدالرضا!»
پنجشنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | #خراسان_رضوی #سبزوار
حسینیه هنر سبزوار
@hoseinieh_honar_sabzevar
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید:
📎 بلـه | ایتــا