#یا_امالبنین
ذکری به لبت نبوده جز یازهرا
با هر نفست گفتی: زهرا زهرا
هرلحظه از این داغ دلتمیسوزد
تو سنگ مزار داری اما! زهرا...
#حسین_نادری
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#دوبیتی
ذکری به لبت نبوده جز یازهرا
با هر نفست گفتی: زهرا زهرا
هرلحظه از این داغ دلتمیسوزد
تو سنگ مزار داری اما! زهرا...
#حسین_نادری
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
شجاع و با ادب...می خواست این زن بهترین باشد
علی می خواست بانویش ، همان ام البنین باشد
همان ام البنینی که خودش یک پا اباالفضل است
برای زینت دست خدا مثل نگین باشد
علی در فکر فردا بود... در فکر مباداها
وقسمت بوده این ، ام البنین ، مردآفرین باشد
خدیجه وار آرامش دهد پیغمبر خود را
قرار بی قراری امیرالمومنین باشد
علی را دوست می دارد ، به زهرا عشق می ورزد
و باید خانه ی مولا برایش دلنشین باشد
ادب دارد... خودش را فاطمه دیگر نمی خواند
از این بانو نباید انتظاری غیر از این باشد
از این بانو که هر لحظه به عباس خودش می گفت :
حسین فاطمه از نسل ختم المرسلین باشد
به او هرگز برادر نه ... بگو آقا بگو مولا
همیشه دست بر سینه ، نگاهت بر زمین باشد
و شاید مادرش روزی تو را فرزند خود خواند
اگر جسمت کنار علقمه قطع الیمین باشد
ببینی مادری قامت کمان آغوش وا کرده
اگرچه از خجالت چشم هایت شرم گین باشد
تو پای گریه های مادرش زهرا بمان شاید
که زهرا هم کنارت لحظه های واپسین باشد
بیا فردای محشر پیش زهرا رو سپیدم کن
فدای قد و بالایت شود ام البنین...باشد ؟
ادب را شیر داد و شیرمردش را ادب داد و
ادب یاد عرب داد و از این پس نقطه چین باشد.....
#ابراهیم_زمانی
@Raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
بدون ماه قدم می زنم سحر ها را
گرفته اند از این آسمان قمرها را
چقدر خاک سرش ریخته است معلوم است
رسانده است به خانم کسی خبرها را
نگاه کن سر پیری چه بی عصا مانده
گرفته اند از این پیر زن پسر ها را
چه مشکل است که از چهار تا پسرهایش
بیاورند برایش فقط سپرها را
نشسته است سر راه ، روضه می خواند
که در بیاورد آه ...آه رهگذرها را
ندیده است اگر چه ولی خبر دارد
سر عمود عوض کرده شکل سرها را
کنار آب دو تا دست بر روی یک دست
رسانده است به ما خانم این خبرها را
بشیر آمد و گفتی که از حسین بگو
ز عون دم زد و گفتی که از حسین بگو
ستاره بودی و یکدفعه آفتاب شدی
برای خانه مولا که انتخاب شدی
به خانه ی ولي الله اعظم آمدی و
دلیل عزت قوم بنی کلاب شدی
به جای اینکه شوی مدعی همسری اش
کنیز حلقه به گوش ابوتراب شدی
تنور خانه ی حیدر دوباره گرم شد و
برای چرخش دستار انتخاب شدی
چهار تا پسر آورده ای برای علی
که جای فاطمه ام البنین خطاب شدی
دلت همیشه چنین شوهری دعا میکرد
تو مثل حضرت صدیقه مستجاب شدی
اگر چه ضرب غلافی به بازویت نگرفت
میان کوچه به دیوار زانویت نگرفت
تو را به قصد جسارت کسی اسیر نکرد
به چادر عربی تو خار گیر نکرد
تو را که فرق علی دیده ای و خون حسن
به غیر کرببلا هیچ چیز پیر نکرد
به احترام همان تکه بوریا دیگر
زمین خانه ی تو نیت حصیر نکرد
از آن زمان که شنیدی خزان گلها را
هوای کوی تو باغ دل پذیر نکرد
چه خوب شد که نبودی و کربلا بینی
که دست دشمن دون رحم بر صغیر نکرد
به نعل تازه گرفتند تا بدن ها را
به ضرب دست لگد میزدن زن ها را
#علی_اکبر_لطیفیان
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#چهارپاره
قدِ مادرا از تمومِ غَما
چه زود از فراقِ پسر میشکنه
اگه سَرو باشه زمین میخوره
که داغِ جونش کمر میشکنه
اگه درد اگه ناله تقدیرشه
چه غم داره مادر ، پسر گیرشه
فقط دلخوشیهیِ مادر اینه
جوونش پیشِ مادر پیرشه
نگاهش به در مونده تو بستره
سر پیریه وقتِ بی بالیه
صداش میزدن مادرِ بچهها
ولی دورِ امالبنین خالیه
حالا روضه داره تو تنهاییاش
دلش خیلی تنگه واسه بچههاش
کسی نیست آبی به دستش بده
نداره عصایی برا پیریاش
تو اون مدتی که اباالفضل بود
دعایی به اون قد و بالا نکرد
نگاهش ، دل سیر ، حتی ی روز
به پیش یتیمای زهرا نکرد
تو اون مدتی که اباالفضل بود
نشد که یبار جان مادر بگه
به عباسش از بچگی گفته بود
مبادا به آقاش برادر بگه
خودش لقمه میداد دستِ حسن
فقط خنده میزد کنارِ حسین
شبا هم که تانیمه شب مینِشِست
که آبی بنوشه دوباره حسین
حالا روضه داره توتنهاییاش
دلش خیلی تنگه واسه بچهاش
داره روضه میخونه واسه خودش
خودش گریه کن میشه با روضههاش
شنیدم که تشنه به دریا زدی
شنیدم دعایِ حرم آب شد
شنیدم که پشتت صدا زد رباب
بیا که علی اصغرم آب شد
حسینم کنارت نشست و شکست:
پاشو دشمنا رو به میدون نیار
به فکر چشاتم بیا جونِ من
برا دیدنم تیر و بیرون نیار
پاشو از زمین رو زمین پا نکش
بازم مَشکِ آب و به دندون بگیر
ببین جون رفتن ندارم دیگه
پاشو جونِ زینب پاشو جون بگیر
الهی بمیرم ، بهم ریختی
به من گفت زینب چی اومد سرت
نبودم که جمعت کنم ؛ باز شکر
که پهلو شکسته شده مادرت
تو رفتی و مشکِ تو رو کوفه بُرد
تو رفتی و چشماتو شامی گرفت
نبودی و جرات به دشمن رسید
نبودی حرم رو حرامی گرفت
#حسن_لطفی
@Raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
ای دو جهانت فدا حضرت ام البنین
همسر شیر خدا حضرت ام البنین
مادر عشق و ادب دختر والا نسب
مظهر حجب و حیا حضرت ام البنین
تو بر علی یاوری بر حسنین مادری
اسوه مهر و وفا حضرت ام البنین
سه اختر و یک قمر چهار نور بصر
حق به تو کرده عطا حضرت ام البنین
کدام زن را سزد که چون شما پرورد
ساقی بی دست را حضرت ام البنین
چشم و چراغ علی وارث داغ علی
گریه کن کربلا حضرت ام البنین
فغان که سهم دلت غصه و اندوه شد
ز قصه نینوا حضرت ام البنین
جای تو خالی که شد دست ابالفضل تو
ز پیکر او جدا حضرت ام البنین
جای تو خالی ولی آمده در علقمه
فاطمه خیر النسا حضرت ام البنین
بقیع ماند و چهار صورت قبر غریب
تو ماندی و روضه ها حضرت ام البنین
#محمدمهدی_روحی
@Raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#دوبیتی
آسیمه سَر اتفاق خواهد افتاد
با چشمِ تر، اتفاق خواهد افتاد
ای #مادر_ماه! منتظر باش... امروز
شقُّ القمر اتفاق خواهد افتاد
.
.
ای صبر! چقدر داغداری در خود
ای کوه! چقدر بی قراری در خود
تو مادرِ نخل های بی سَر بودی
عمریست بساطِ روضه، داری در خود .
.
ای مرد! منم مادرِ آن چار پسر
از جسمِ نحیفِ من، نمانده ست اثر
عباس، فداییِ حسین است که هیچ!
ای مرد! بگو که از حسینم چه خبر؟! .
.
#ع_دهقانی
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
بنویسید به دیوان اباعبدالله
که منم واله و حیران اباعبدالله
بنویسید که من وقف حسین و حسنم
هستیم هدیه به چشمان اباعبدالله
بنویسید کنار لقب ام بنین
یکی از جمله کنیزان اباعبدالله
چهارتا شیرپسر بهرعلی آوردم
همگی گوش بفرمان اباعبدالله
به پسرها همه گفتم که منم خادمه اش
وشمایید غلامان اباعبدالله
شیرمن بهرشما بادحلال بااین شرط
همه جا جان شما...جان اباعبدالله
پسرآورده ام اصلا که کنم قربانی
پسرانم همه قربان اباعبدالله
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
من و کنیزی آل عبا خدا را شکر
من و حریم ولی خدا خدا را شکر
کنیز فاطمه بودن چه عزتی دارد
من و عنایت خیر النسا خدا را شکر
مرا به رخصت زینب خدا پناهم داد
که با حسین شدم آشنا خدا را شکر
خدا نوشت شوم مادر حسین و حسن
کشید آخر کارم کجا خدا را شکر
خدا نوشت که من مادر اباالفضلم
که او شود به حسینم فدا خدا را شکر
شوند جمله پسرهای من غلام حسین
کنند نوکری مجتبی خدا را شکر
عزیز فاطمه! زینب! بیا در آغوشم
بیا به دامن مادر بیا خدا را شکر
نویدِ پورِ علمدار داده مولایم
برای یاری کرب و بلا خدا را شکر
برای روز علمداری اش دعا بکنیم
که هست آبروی خیمه ها خدا را شکر
شنیده ام که دو دستش ز تن جدا گردد
به تیر و نیزه شود مبتلا خدا را شکر
شنیده ام که به صورت فتد زمین بی دست
مگر که خیمه بماند بجا خدا را شکر
شنیده ام زتعصب پس از شهادت هم
سری برآورد از نیزه ها خدا را شکر
شنیده ام که حسین از قفا شود بی سر
و اهل کوفه کنند از جفا خدا را شکر
شنیده ام که لباس اسیری ات بر تن
کُنی کنارِ تنِ سر جدا خدا را شکر
شنیده ام که شود پاره پاره معجرها
حجاب کس نشود بر ملا خدا را شکر
پس از گذشت اسارت که از سفر آیی
سپاهِ خصم در آید ز پا خدا را شکر
#محمود_ژوليده
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#دوبیتی
اگر چه جز غم دلبر ندارد
اگر چه جز دو چشم تر ندارد
به زیر لب نوایش این چنین است
حسین بن علی مادر ندارد
#علی_سلطانی
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
ای همسر سردار جهان، مادر عباس
وی دامـن تـو مهـد ادب پـرور عباس
در بیت علـی آمده! هـمسنگر عباس
خوانده است تو را مادر خود خواهر عباس
امالشهـدا ، فاطمه ی دوم حیدر
هم فاطمه ی دوم و هم زینب دیگر
تو چشمه ی فیض از نفس پنج امامی
تو فاطمه ی بیت شـه عـرش مقـامی
تو همسر تنهـا وصـی خیرالانامی
تو مـادر والا گهـر خـون و قیامی
جوشـد ادب و فضـل ز آیات کلامت
پیوسته ز هفتاد و دو تن باد سلامت
شک نیست به این رتبه که حیدر به تو نازد
زینب کـه بـود عصمـت داور به تو نازد
تـا روز جــزا آل پیمبــر بــه تـو نازد
عبـاس تـو در عـرصه ی محشر به تو نازد
کی مثل تو ای خاک رهت هم سر و هم جان
یک روزه دهد چـار پسر در ره جانان؟
ای سوخته در شعلـه ی مصباح هدایت
ای مادر جود و کرم و فضل و عنایت
خشنـود ز رفتـار تـو زهـرای ولایت
جان همه خوبان جهـان باد فـدایت!
با آن همه قدر و شرف و جاه و عزیزی
کـردی بـه بنـیفاطمـه اظهـار کنیزی
عون تـو شـده در صف عـاشور فدایی
عثمان تو بگرفت ز خون رنگ خدایی
تا دادن جـان، جعفر تو بود ولایی
عباس تو از روز ازل کـربوبـلایی
چون حرمت زهرا به تو شد واجب عینی
گشتنـد عزیـزان تـو هرچار، حسینی
تـو ام بنینـی نــه! تـو امالشهـدایی
پیوسته به ثاراللَه و از خویش جدایی
دلباختـه ی جلـوه ی مصبــاح هــدایی
بیش از پسران گریه کنِ خون خدایی
ای بوسه ی خورشید به خاک کف پایت
حق است کند فاطمه پیوسته دعایت
دادی بـه ره شمـس ولا چـار قمـر را
دور پسـر فاطمــه گـردانـده پسـر را
در ماتمشان ریخته بس اشک بصر را
آتـش زده از گریه دل اهـل نظـر را
از بس که در امواج بلا یار حسینی
بـا داغ پسرهـات عــزادار حسینی
یک روزه به دل داغ روی داغ تو دیدی
چون فاطمه یـا فاطمه از غصه خمیدی
بر گرد همـان چـار مزاری که کشیدی
از داغ حسینبـنعلـی جامـه دریـدی
با آن کـه دلت خون ز غم چار جوان بود
چشمت به حسینبنعلی اشکفشان بود
بـا داغ چهـار اختــر تابنده جبینت
گفتـی کــه نخـوانند دگر امبنینت
آتش نزند کس به دل زار و حزینت
ای لشکر ماتم به یسـار و به یمینت
خون خوردی و نالیدی و از پای فتادی
تـا جـان بـه سـر گریه ی پیوسته نهادی
روزی که تو رفتی و جهان غرق عزا بود
تابـوت تـو بـر دوش عزیـزان خدا بود
با داغ تو خـون بـر جگر اهـل ولا بود
عباس تو ای مـادر عبـاس! کجا بود؟
ای کاش که چون عون، کنارت پسری بود
از جعفر و عثمـان عزیـزت خبری بود
ای قبله ی دل تـربت بیشمـع و چـراغت
ای داغ پس از داغ دوبـاره روی داغـت
ای چارگل خفته به خون، حاصل باغت
باشـد کـه بیایـم بـه مدینه به سراغت
با آن که شدم زائر بیصبر و قرارت
نگذاشت عدو گل بفشانم به مزارت
یا فاطمه خون دلـم از دیـده روان است
قبر تو عیان است عیان است عیان است
چشم همـه بـر تربت پاکت نگران است
آن فاطمه قبرش ز چه از خلق نهان است؟
از اشک، مگـر خاک بقیع تو بشویم
آن تربت پنهان شده را بلکه بجویم
هرچند که خون جگرت بود روانه
دیگـر بدنت دفـن نگـردید شبانه
بر بازوی و پهلـوت ندیدنـد نشانه
ای کوه غم چار جوانت روی شانه
بر «میثم» دل سوخته کن اشک، عنایت
تا خـون دل خـویش کنـد وقف عزایت
#غلامرضا_سازگار
@Raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
پاس ادبم بود که حق معتبرم کرد
خاک در زهرا شدم و تاج سرم کرد
من لایق این رتبه نبودم ولی از لطف
بر همسری شیر خدا مفتخرم کرد
شرمنده زینب شدم از خادمی خویش
او خواند مرا مادر و شرمنده ترم کرد
تا چار پسر داشتم و بود اباالفضل
میخورد به من قبطه هر آنکس نظرم کرد
زین بعد نخوانید دگر ام بنینم
من ام بنینم که فلک بی پسرم کرد
گفتند جدا شد زبدن دست رشیدش
بی دستی عباس چنین خون جگرم کرد
گفتند که بستند سرِ نیزه سرش را
یارب مگر آن ضربه چها با قمرم کرد
از خجلت سقای حرم پیر شدم من
داغ لب عطشان حسین پیرترم کرد
من در عوض فاطمه گریم به حسینش
در علقمه کو گریه برای پسرم کرد
#عبدالحسین
@raziolhossein