#امام_سجاد_شهادت
#دوبیتی
هرگز خیال سلسله از خاطرم نرفت
شام و شراب و هلهله از خاطرم نرفت
خیلی به اشکِ ماتم ما خنده شد ولی
آن نیشخندِ حرمله از خاطرم نرفت
#یوسف_رحیمی
@raziolhossein
#امام_سجاد_شهادت
از گلستان لالههای پرپرم آید به یاد
از نیستان داغهای خاطرم آید به یاد
با دل خود هر زمانی را که خلوت میکنم
در اسارت زآن چه آمد بر سرم آید به یاد
سالها از ماجرای کربلا بگذشت و باز
هر نظر آن صحنهی حزنآورم آید به یاد
هرکجا آب است آتش میزند بر جان من
چون نوای آب آب خواهرم آید به یاد
هر جوانی را که میبینم به یاد کربلا
گاهی از قاسم گهی از اکبرم آید به یاد
چون که بینم شیرخواری در کنار مادرش
از رباب و گریههای اصغرم آید به یاد
میشوم از آتش شرم و محن چون شمع آب
چون زحال عمّهی غمپرورم آید به یاد
من که برجسم پدر از بوریا کردم کفن
روز و شب زان جسم از جان بهترم آید به یاد
حنجر خونین او بوسیدم و کردم وداع
وایِ دل، چون آن وداع آخرم آید به یاد
چون که بینم کودکی سرگرم بازی با گلی
سرگذشت خواهر کوچکترم آید به یاد
از هجوم درد و غم در آن سفر داغی هنوز -
از نظر نارفته، داغ دیگرم آید به یاد
#سیدرضا_موید
@raziolhossein
#امام_سجاد_شهادت
#دوبیتی
دیدند محرّم به تو چشمی تر داد
یک باغ گلِ شکفته ی پرپر داد
گفتند چرا گریه؟ نمی دانستند
چشم تو به اشک معنی دیگر داد
ابر آمد و گریه کرد با باد گریست
باران شد و قطره قطره افتاد، گریست
تا کرببلا زنده بماند ، هر روز
در سوگ پدر حضرت سجّاد گریست
#محسن_ناصحی
@raziolhossein
#امام_سجاد_شهادت
از یک نسب بین عرب ها بی قرینی
از یک نسب بین عجم ها بهترینی
شکر خدا که مادر تو شهربانوست
اینگونه پس تو بچه ایران زمینی
گفتند علی اکبر شده شبه پیمبر
قطعا تو هم شبه امیرالمؤمنینی
بی تو نماز ما که زیبایی ندارد
بین همه تنها تو زین العابدینی
باید که در کرب و بلا زنده بمانی
چون دست تقدیر خدا در آستینی
بی تو از اسلام خدا چیزی نمی ماند
زنده نگهدارنده ارکان دینی
اشک و دعاهایت همه عین قیام است
کذب است در یک گوشه سجاده نشینی
دین خدا را با کلامت زنده کردی
کفار را با حرف هایت بنده کردی
غرق دعایی بین دریای مناجات
بعد از علی هستی تو آقای مناجات
از خواب غفلت شهر را بیدار کردی
بیدار ماندی بسکه در پای مناجات
میخواستی مردم به دنیا دل نبندند
بردی پس آنها را به دنیای مناجات
همسایه هایت گفته اند از خانه تو...
هر شب میاید صوت زیبای مناجات
دلسردها را با دعا دلگرم کردی
جمع اند مردم گرد گرمای مناجات
در آسمان پر ستاره میدرخشد
ماه رخت در بین شب های مناجات
گه گاه میخواندی دعایی جای روضه
گه گاه خواندی روضه ای جای مناجات
ذکر لبت العفو یارب بود گاهی
یا وای زینب وای زینب بود گاهی
یک عمر غم خوردی و با غم گریه کردی
هر روز و شب پشت سر هم گریه کردی
با هر نفس گفتی حسینم وا حسینم
از روز عاشورا دمادم گریه کردی
پشتت شکست از روز عاشورا نشد راست
پس سالها با قامت خم گریه کردی
اشک تو یک سو اشک عالم سوی دیگر
تو بیشتر از اهل عالم گریه کردی
اشکت تمام ماه های سال جاری است
خیلی ولی ماه محرم گریه کردی
در کربلا با باغ گل هایت چه کردند؟
با دیدن یک شاخه گل هم گریه کردی
بسیار گریه کردی اما روز آخر...
گفتی برای عمه ات کم گریه کردی
گفتی که در بازار بر زخمم نمک خورد
گفتی که خیلی عمه جان ما کتک خورد
#آرش_براری
@raziolhossein
#امام_سجاد_شهادت
چل سال هرشب روضه گردان تو بودم
با عمه ها پاره گریبان تو بودم
چل سال شد حرف از تنت چل سال مردم
رفتم سر سفره ولی چیزی نخوردم
چل سال تقدیر دل من درد و غم بود
هرچیز میدیدم گریز روضه ام بود
نعلین پا کردم بیابان یادم آمد
رفتن روی خار مغیلان یادم آمد
چشمم به زیر انداز حجره خورد تر شد
داغ حصیری بر دل من شعله ور شد
هرجور میشد روضه را مکشوفه کردم
هرکس سلامم داد یاد کوفه کردم
وقتی عبا دوشم کشیدم گفتم ای وای
تا اشک دختر بچه دیدم گفتم ای وای
در کوچه ها رد طناب آمد به چشمم
نوزاد تا دیدم رباب آمد به چشمم
رفتم.به تشییع جوانها گریه کردم
با خنده های ساربانها گریه کردم
عمامه ام افتاد و بی حد روضه خواندم
انگشتر از دستم درامد روضه خواندم
هرجا شلوغی بود ماتم سهم من شد
شرمندگی از خواهرانم سهم من شد
قرآن که میخوانم ز غصه نیمه جانم
یاد لب خشک تو زیر خیزرانم
حق میدهی از تشنگی قلبم کباب است
در ظرف آبم روضه ی جام شراب است
#سید_پوریا_هاشمی
@raziolhossein
#امام_سجاد_شهادت
سی سال در فراق پدر، زار گریه کرد
از داغ غربتِ شهِ بی یار گریه کرد
سی سال نیمه شب سر سجّاده تا سحر
چشمش به هم نیامد و بیدار گریه کرد
سی سال با شنیدنِ «سقّا»، «علم»، «عمو»
یاد لبان خشک علمدار گریه کرد
سی سال هر جوان رشیدی به راه دید
با یاد شبه احمد مختار گریه کرد
سی سال هر زمان که سر سفرهای نشست
یک دم نگاه کرد و دوصدبار گریه کرد
سی سال تا که برد کسی نام شیرخوار
یاد رباب و اصغر و گهوار گریه کرد
سی سال تا نظر به قدِ خواهرش نمود
با خاطرات مجلس اغیار گریه کرد
هر کودکی که دید به ره، زیر لب سرود:
«دامن»،«شراره»،«سنگ»،«سنان»،«خار»؛ گریه کرد
#فقیر_تهرانی
@raziolhossein
#امام_سجاد_شهادت
#دوبیتی
اى سبط بزرگوار پيغمبر من
با چشم ترت گريست چشم تر من
اى واى چه آمد به سرت كه گفتى:
اى كاش نمى زاد مرا مادر من
كَس مثل تو دل به غصه دمساز نكرد
با خطبه كسى مثل تو اعجاز نكرد
سجادى و اعتقاد دارم چون تو
سجاده ى اشك را كسى باز نكرد
#محمد_حسین_مهدی_پناه
@raziolhossein
#امام_سجاد_شهادت
ناله یِ واعطشا بر جگرش می افتاد
آب میدید به یادِ قمرش می افتاد
بی سبب نیست که از جمله یِ "بَکّائون" است
دائما اشک ز چشمانِ ترش می افتاد
شیرخواره بغل ِتازه عروسی میدید
یادِ لالایِ رباب و پسرش می افتاد
با دلی خون شده میگفت که الشام الشام
تا به بازار ِمدینه گذرش می افتاد
روضه ی گم شدن و دفنِ رقیه میخواند
تا به صحرا و خرابه نظرش می افتاد
گوسفندی جلویش ذبح که میشد، یادِ
خنجر ِکُند و گلویِ پدرش می افتاد
وای از آن لحظه که از لایِ حصیری کهنه
قطعه هایِ پدرش دور و برش می افتاد
جلوی پای سکینه دم دروازه ی شهر
از رویِ نیزه علمدار سرش می افتاد
#رضا_قربانی
@raziolhossein
#امام_سجاد_شهادت
بگذارید برای پدرم گریه کنم
اشک تا هست به چشمان ترم گریه کنم
تشنه کشتند عزیزان مرا ، حق بدهید
تا که بر آب می افتد نظرم گریه کنم
پیش من وقت وضو طشت نیارید ،که من...
یاد طشت زر و راس پدرم گریه کنم
یاد آن ضرب عمود و عمویم می افتم
تا گذارم روی سجاده سرم گریه کنم
حرفی از کشته شدن نیست،اسیری سخت است
بگذارید به داغ جگرم گریه کنم
غم خاکی شدن چادر زینب بس بود
به خدا تا به قیامت اگرم گریه کنم
خواهرم بسکه کتک خورد زناقه افتاد
به زمین خوردن این همسفرم گریه کنم
ما و بازارچه برده فروشان ،ای وای
تا به بازار می افتد گذرم گریه کنم
دست بسته به خدا روی گرفتن سخت است
به گرفتاری زنهای حرم گریه کنم
وسط هلهله ها مادر اصغر میگفت
بگذارید برای پسرم گریه کنم
#عبدالحسین
@raziolhossein
#امام_سجاد_شهادت
نشستم یه گوشه با حال خراب
شدم نی که از غم حکایت کنم
گلومو گرفته یه بغض غریب
میخوام قصه ای رو روایت کنم
ابوحمزه میگه که وارد شدم
توی خونه ی سیدالساجدین
دیدم آسمون چشاش ابریه
بازم خیسه سجاده روی زمین
تحمل نکردم به حرف اومدم
با یه حالی گفتم که جونم فدات
چهل ساله که حال و روزت اینه
چقد گریه آخه فدای چشات
شده زخم پلکات بمیرم برات
چقد گریه آخه گل فاطمه
شهادت که ارث تبار شماست
شهادت که ارث بنی هاشمه
مگه حمزه کشته نشد تو احد
مگه سجده گاهِ علی خون نشد
نیفتاد زهرا مگه پشت در
مگه مجتبی تیر بارون نشد
رسید اینجا تا حرف دیدم امام
هنوزم دلش انگاری کربلاست
صدا زد ابوحمزه رحمت به تو
شهادت همیشه تو تقدیر ماست
ولی میدونی تا که یادم میاد
میگم کاش عمرم به فردا نبود
شهادت آره ارث ما طایفه ست
اسارت ولی ارث ماها نبود
نبودی ندیدی که تو کربلا
چطور خواهرام میدویدن رو خار
فرار کردن از خیمه ها عمه هام
بیا و دیگه رو دلم دس نذار
#میلاد_حسنی
@raziolhossein
#امام_سجاد_شهادت
دیر آمدی اجل، دلم از غصّه آب شد
یک کوه غم بروی سر من خراب شد
دنیا نساخت با من دلخسته,سوختم
قلبم ز خاطرات جوانی کباب شد
بیمار بودم و پدرم یاوری نداشت
فریادهای العطشش بیجواب شد
یادم نرفته دامن آتش گرفته را
یا دختری که زَهرهاش از ترس آب شد
از روی نیزه یک سر کوچک زمین که خورد
فریاد عمّه “وای به حال رباب” شد
هر کینهای ز حیدر و خیبر که داشتند
با ضربههای سنگ به زنها حساب شد
در کوچههای پر ز یهودی چه سخت بود
تحقیر اهل بیت پیمبر ثواب شد
خلخال و گوشواره اگر رفت, جای آن
زیور, به دور گردن زن ها طناب شد
کابوس هر شبم شده بازار شامیان
تا آستین پاره به سرها حجاب شد
#علی_اکبر_نازککار
@raziolhossein
#امام_سجاد_شهادت
#دوبیتی
عمری به جگر ، داغ پدر داشت ، چه شد؟
جاری ز بصر ، خون جگر داشت ، چه شد؟
این روضهی او نمیرود از یادم:
"یعقوب دوازده پسر داشت... چه شد!"
#علیرضا_قاسمی
@raziolhossein