#امام_سجاد_شهادت
هرکجا بینم جوانی،اکبرم آید بیاد
طفل بینم هر زمانی ،اصغرم آید بیاد
سیرم از سیرگل و با دیدن هرشاخه گل
غرقه در خون، لاله های پرپرم آید بیاد
دیدن آب وسخن از آب ،آبم میکند
آب آب و،ساقی آب آورم آید بیاد
بعد از آن شامی که در شام بلا برما گذشت
هر کجا ویرانه بینم ، خواهرم آید بیاد
از تماشای هلال ماه ،در شبهای تار
عمه جان قد کمان ومضطرم آید بیاد
#حیدر_توکلی
@raziolhossein
#امام_سجاد_شهادت
نگفته ام غم دل را ، نگفته بسیار است
غمی که می کُشَدَم عاقبت غم یار است
به یاد خواب رقیه ، به یاد حمله زجر
زمان خواب ، دو چشمم همیشه بیدار است
تو رو خدا جلویم گوسفند سر نبرید
دلم ز دیدن این صحنه سخت بیزار است
صدای گریه نوزاد می کُشد ما را
خدا کند که بخوابد ! رباب تبدار است
نمی روم سر بازار ، درد سر دارد
عذاب هر شب من ازدحام بازار است
حصیر پهن نکردم به خانه ام اصلاً
حصیر ، روضه ی مکشوفه ی من زار است
هنوز جای غل و سلسله به گردنم است
هنوز چشم من از مشت بی هوا تاراست
آهای مردم " اذل عزیزنا " یعنی
محله ای بروی که هجوم اشرار است
مقابلم به زن و بچه ام اهانت شد
امان ز غربت مردی که بد گرفتار است
#سیدپوریا_هاشمی
@raziolhossein
#امام_سجاد_شهادت
#دوبیتی
چون وارد مجلس ابن زیاد شد
از آن به بعد اشک دو چشمش زیاد شد
بالاترین عبادت این گریه کردن است
آنقدر گریه کرد که (زین العباد) شد
#عبدالحسین
@raziolhossein
#امام_سجاد_شهادت
بیرون زده از خیمه چه نوری، چه امامی
بیرون زده در روز، عجب ماه تمامی
میآید و در راه قیاماً و قعودا
گامی به زمین خورده و برخاسته گامی
میآید و پیشانی او صبح، چه صبحی
میآید و پیش نظرش شام... چه شامی
شمشیر به دست آمده لبیک بگوید
بیآنکه بگوید پدر از جنگ، کلامی
او تشنۀ سیب است، چه سیبی، چه نصیبی
این بوی حبیب است، چه عطری، چه مشامی
یک مرد به جا مانده، چه آغاز غریبی
یک مرد به جا مانده، عجب حسن ختامی
دلها همه هستند اسیرش، چه اسیری
شاهان همه هستند فقیرش، چه امیری
با تشنه لبان دم زدن از آب، عذاب است
شرمندهام از رویت اگر قافیه آب است
شرمندهام از روی تو تنها نه فقط من
از شرم تو بر صورت خورشید، نقاب است
زینب سر بالین تو با گریه نشسته
تر کردن پیشانی بیمار، ثواب است
در خیمه برای عطشت نیست جوابی
از خیمه که بیرون بروی تیر جواب است
درد تو به تشریح، مضامین مقاتل
آه تو به تفسیر، خودش چند کتاب است
چشمان تو بستهست، عجب روضۀ بازی!
با تربت گودال که سرگرم نمازی
ای هر سخنت هر عملت آیۀ قرآن
ای کوثر جاری شده در سورۀ انسان
ای لرزش اندام تو هنگام عبادت
یعنی که قوی آمدهای بر سر پیمان
هر سجدۀ تو یک شب یلدای خلایق
هر ذکر تو یک سنگ به پیشانی شیطان
در گودی و بر نیزه و در طشت چه دیدی؟
ای موی تو هر سال در این ماه پریشان؟
برپشت شتر، در غل و زنجیر چه دیدی؟
ای بی سر و سامان شدۀ سر به گریبان!
در قصر چه کردند؟ چه دیدی؟ چه شنیدی؟
ای روضۀ سر بسته در این مصرع عریان!
افتادهای از پشت شتر از غم سرها؟
با نیزه رسیدهست به این شهر، خبرها
#محمد_حسین_ملکیان
@raziolhossein
#امام_سجاد_شهادت
دست بردم به گلو حنجرت آمد يادم
سر تكان دادم و بر نی سرت آمد يادم
يا بنی...چقدر مادر تو گفت و گريست
دم گودال دم مادرت آمد يادم
هر زمان آب كسی داد به دستم فورأ
لب خشكيده ی آب آورت آمد يادم
چشمم افتاد به قد خم يک مادر پير
بی هوا قد خم دخترت آمد يادم
مادری كودک خود ناز و نوازش ميكرد
هم رباب تو و هم اصغرت آمد يادم
خواهرم داشت روی دوشم عبا می انداخت
داغ تشيع علی اكبرت آمد يادم
حرف گودال شد و آب شد از غم جگرم
روی تل،دست به سر خواهرت آمد يادم
در نيامد شبی انگشترم از انگشتم
ساربان و شب و انگشترت آمد يادم
لحظه ای خشک نشد در غم تو ديده ی من
گريه ها كردم و چشم ترت آمد يادم
#محسن_صرامی
@raziolhossein
#امام_سجاد_شهادت
#ائمه_بقیع #بقیع
#دوبیتی
نه گنبد نه حرم نه آستانی
نه خادم تا از او پرسی نشانی
زیارت نامه ی این چار قبر است
عزا و اشک و آه و نوحه خوانی
#میثم_مومنی_نژاد
@raziolhossein
#امام_سجاد_شهادت
تا که چشمش به آب می افتد
یادِ طفل رباب می افتد
کوهِ آتشفشان اندوه است
از نگاهش مُذاب می افتد
پلک هایش که بسته می گردند
پرده های حجاب می افتد
نیمه شب خوابِ "شام" می بیند
نیمه شب ها ز خواب می افتد
نمکِ چشم شور شامی ها
روی قلبی کباب می افتد
روی گلبرگ یاس های حرم
اثرات طناب می افتد
یاد آن خیزران و تشت طلا
یاد بزم شراب می افتد
شام را قتلگاه می بیند
نیزه ها را، "نگاه" می بیند
مثل کرببلا در اینجا هم
روبه رویش سپاه می بیند
تا تماشا شوند بین گذر
همه جا سدِّ راه می بیند
کوچه کوچه به گریه می افتد
کوچه کوچه گناه می بیند
معجری پاره پاره افتاده
یا که او اشتباه می بیند؟
تنِ دخترسه ساله ای را، آه
از کبودی سیاه می بیند
بین آن ازدحام جان فرسا
عمه را گاه گاه...، می بیند
عمه را بین آن همه نامرد...
عمه را بی پناه می بیند
#بردیا_محمدی
@raziolhossein
#امام_سجاد_علیه_السلام
هر صبح و ظهر و شام و سحر ضجه میزنی
همراه اشک و سوز جگر ضجه میزنی
سجاد خانواده ای و وقت نافله
بر آخرین نماز پدر ضجه میزنی
از داغ آن سفر که تورا پیر کرده است
وقتی که میروی به سفر ضجه میزنی
حق داری ای امام جوانم به دیدن
شمشیر و تیغ وتیر و تبر ضجه میزنی
بر پاره پاره پیکر پیغمبر حسین
بر گریه پای نعش پسر ضجه میزنی
گاهی به سوی مشک و علم خیره میشوی
با یاد زخم های قمر ضجه میزنی
وقتی که میرسی به کنار شریعه ای
بر سر عبا و دست به کمر ضجه میزنی
بادیدن سواره نظام های لشگری
با دیدن عمود و سپر ضجه میزنی
لالاییِ ...رباب امانت بریده است
با یاد حلق و تیر سه پر ضجه میزنی
"وقت غروب..."عمه..." ، "علیکن بالفرار..."
با "آتش" و "خیام" و "خطر" ضجه میزنی
در کربلا چه دیده ای آخر که روضه خوان
تا میرسد به "سینه" و "سر" ضجه میزنی
اینطور که پیش میروی از دست میروی
آقای من بس است چقدر ضجه میزنی ؟؟
#علیرضا_خاکساری
@raziolhossein
#امام_سجاد_شهادت
دوباره شب شد و از صبح تا همین حالا
چقدر خاطره از ذهن او گذر کرده
پس از حدود چهل سال گریه ؛ عمرش را
به یاد پیرهن پاره پاره سر کرده
برای حضرت یعقوبِ کربلا داغِ
حسین آه دل و چشم تار آورده
همیشه بغض گلوگیر او نشان میداد
به سینه اش غم زینب فشار آورده
هزار و نهصد و پنجاه و یک حسین شده
دلی که لحظه به لحظه ز آه میسوزد
همیشه زخم دلش مثل پیکر بابا
شبیه شمع ته قتلگاه میسوزد
دوباره حرمله را یاد کرد و در گوشش
صدای خنده ی شیطانی اش به جا مانده
هنوز تاول آن آتشی که می بارید
کنار پینه ی پیشانی اش به جا مانده
نشسته گوشه بازار و اشک میریزد
که آسمان غمش سخت سرد و مهتابیست
گمان کنم که دلش باز بین گودال است
دوباره روبروی این دکان قصابیست
#علی_رضوانی
@raziolhossein
#امام_سجاد_شهادت
#دوبیتی
غروب قافله یادت نمیرفت
صدای هلهله یادت نمیرفت
گلو و چشم و قلبت سوخت عمری
سه تیر حرمله یادت نمیرفت
#یوسف_رحیمی
@raziolhossein
به سایه ی شتری ز آفتاب برده پناه
کسی که عالم امکان به زیر سایه ی اوست
#شاهی_اردبیلی
@raziolhossein
#امام_سجاد_شهادت
ای شام، کربلای تو یا زین العابدین
دل بزم ابتلای تو یا زین العابدین
یک عمر در فراق جوانان هاشمی
شد خونِ دل غذایِ تو یا زین العابدین
در بین خنده و کف و شادی گریستند
زنجیرها برای تو یا زین العابدین
چشم حسین و چشم شهیدان کربلا
گریند در عزای تو یا زین العابدین
ای کاش پر شود عوض اشک، چشم ما
از خون ساق پای تو یا زین العابدین
در حیرتم که از چه به زنجیر بسته شد
دست گره گشای تو یا زین العابدین
ای کنز مخفی ازلی!یک نفر نگفت
ویرانه نیست جای تو یا زین العابدین
آرد صدای گریۀ ما سر بر آسمان،
از اشک بی صدای تو یا زین العابدین
تا حشر، انقلاب حسین است سربلند
در پای خطبه های تو یا زین العابدین
در کوچه های شام، فقط سنگ های بام
بودند آشنای تو یا زین العابدین
خاشاک و سنگ و خنده و دشنام و هلهله
گردید رونمای تو یا زین العابدین
"میثم"سلام می دهد از دور، صبح و شام
بر صحن باصفای تو یا زین العابدین
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein