#امام_عسکری_شهادت
#دوبیتی
.
گُواهم هَست چَشمانِ تَرِ من
رسیده لحظه های آخَرِ من
.
اگرچه سوختم در آتشِ زَهر
نرفت امّا در آتش هَمسرِ من
.
#رضا_رسول_زاده
@raziolhossein
#امام_عسکری_مدح
#امام_عسکری_شهادت
گدای کوی تو آقاست یا اباالحجه
که زیر سایۀ مولاست یا اباالحجه
نگفته ، حاجتِ دل را برآوری آقا
ز بسکه لطف تو با ماست یا اباالحجه
به خوان نعمت تو انبیاء بنشستند
که دست جود تو غوغاست یا اباالحجه
هزار حاتم طایی گدای سفرۀ تو
که سفره دار تو یکتاست یا اباالحجه
که گفته گوشۀ تبعید فیض جاری نیست
کرامت تو ز بالاست یا اباالحجه
بهارها همه دم صحبت از گُلت دارند
گُل تو یوسف زهراست یا اباالحجه
هزار یوسف مصری غلام یوسف تو
دَمَت هزار مسیحاست یا اباالحجه
خبر دهند به اردوی سوگوارانت
بساط ناله مهیّاست یا اباالحجه
صدای نالۀ مهدی بگوش می آید
که نور چشم تو تنهاست یا اباالحجه
عزای غربت تو بوی مجتبی دارد
دلت کرانۀ غمهاست یا اباالحجه
فراق و غربت و تبعید و رنج ، قوط تو شد
که غصه یار تو مولاست یا اباالحجه
هنوز یار نداری که یاری تو کند
که از مزار تو پیداست یا اباالحجه
شکسته باد نظامی که حرمت تو شکست
مزار تو همه دلهاست یا ابالحجه
هزار گنبد تابان به مرقدت روشن
که فرشت عرش معلّاست یا اباالحجه
ملائک حرمت با وقار می گویند:
که کربلای تو اینجاست یا اباالحجه
#محمود_ژولیده
@raziolhossein
#امام_عسکری_شهادت
.
پسر زِ غُصّه فقط ناله از جگر می زد
کنارِ حُجره به سر از غمِ پدر می زد
.
پسر به یادِ بدن لرزه ی پدر گریان
پدر زِ زَهر روی خاک بال و پر می زد
.
برای غُربتِ مسمومِ سامرا جا داشت
هزار چاک به پیراهَنش اگر می زد
.
گَهی به حالِ پریشان خاک سر می ریخت
گَهی به سینه ی سوزان به روی سر می زد
.
شَبیهِ دخترِ ویران نشین به شهرِ شام
که سر به خِشت زِ دیدارِ طَشت زر می زد
.
شبیهِ طفلِ یتیمی که بر سر و صورت
زمانِ بر سرِ نی دیدنِ پدر می زد
.
#رضا_رسول_زاده
@raziolhossein
#امام_عسکری_شهادت
حدیث گریه شده جام زهر خوردن تو
به عمر گل نرسد قصه ی فسردن تو
همیشه آب نخوردن دلیل مرثیه نیست
تمام روضه ی ما گشته آب خوردن تو
هزار بار ، دلت را به ظلم سوزاندند
هزار بار ، بمیرم برای مردن تو
نبرده است مدینه ز خاطر ، ای یوسف
به سامرا ، نه به زندان غصه بردن تو
چه سخت بود سپردی یتیم خود به "قدر"
چه سخت بود به دست "قضا" سپردن تو
#میثم_مومنی_نژاد
@raziolhossein
#امام_عسکری
#دوبیتی
بگذار که خاک زیر پایت باشیم
وز مِهر چو ذرّه در هوایت باشیم
ما را به گدایی درِ خود بپذیر
بگذار گدای سامرایت باشیم
#سیدمحمد_رستگار
@raziolhossein
#امام_عسکری_شهادت
به شوق از تو سرودن حروف جان بدهند
اگر اجازه مدحت به این زبان بدهند
تمام ثانیه ها گریه برغمت کردند
که تسلیت به دل صاحب الزمان بدهند
تنت میان تب است و دو دست لرزانت
ستون عرش خداوند را تکان بدهند
سوال کرده ام از نام قاتلت اما
مقاتل حسنی کوچه را نشان بدهند
هجوم برجگرت برده زهر بامسمار
خداکند به جگر گوشه ات امان بدهند
چقدر کاسه خودش را روی لبت زدتا
عنان مرثیه ات را به خیزران بدهند
تقاص جانتورا زهر میدهد ؟هرگز
تقاص جان تورا خولی و سنان بدهند
به سمت روضه ی سر می دوند مصرع ها
اگر اجازه ی روضه به روضه خوان بدهند
دوید خواهر اوتا سر ازتنش نبرند
سربریده ی اورا به این و آن بدهند
عبا و پیرهنش را که گرگها بردند
عقیق سرخ یمن را به ساربان بدهند...
#محسن_حنیفی
@raziolhossein
#امام_عسکری_شهادت
امشب دو دیدهام ز غمت پُر ستاره است
آن را که نیست چاره بهجز این، چه چاره است؟
در سامرا اگر چه نشد زائرت شوم
دل را به یاد مقتلت از جان کناره است
با تو چه کرد معتمد دون، که این چنین
از سوز داغ زهر به جانت شراره است
مهدی ز ره رسید و سرت را به برگرفت
افلاکیان و اهل سما را نظاره است
در بند دشمن ارچه سرت روی خاک بود
حالا به روی دامن یک ماهپاره است
گفتی تو إسْقِنیٖ و شدی از عطش رها
این روضه را به کربُبَلا یک اشاره است
هر چه ز لشگری طلبید آب، جدّتان
پاسخ نداد کس به حسین شهیدتان
#وحید_دکامین
@raziolhossein
#امام_عسکری_شهادت
کام بهار طعمۀ جام خزان شده
زهری بلای جان امامی جوان شده
غربت کم است در حق مردی که خانهاش
زندان و خود شبیه به زندانیان شده
بیتاب لرزش بدنش دیدۀ زمین
گریان دست و پا زدنش آسمان شده
حتی برای کاسۀ آبی رمق نداشت
دستی که از شرار ستم ناتوان شده
برخورد چیست با لب و دندان که مهدیاش
حالا کنار بستر او روضه خوان شده
ای وای از آن غریب که لبهای تشنهاش
زخمیِّ دست بیادب خیزران شده
ای وای از آن عزیز که اهل و عیال او
پاییننشین مجلس نامحرمان شده
ای وای از آن شهید که انگشتهای او
مقصود دست غارت یک ساربان شده
#محمدعلی_بیابانی
@raziolhossein
#امام_عسکری_شهادت
آتش زهر تمام جگرت را سوزاند
نا نداری و عطش چشم ترت را سوزاند
کاسه ی آب ز دستت به زمین می افتد
تشنگی شعله شد و بال و پرت را سوزاند
بدنت بی رمق و هی به خودت می پیچی
آه آهت همه ی دور وبرت را سوزاند
میکشی پا به زمین و بدنت سرد شده
سرفه هایت بدن مختصرت را سوزاند
دیدن حال بد و جان به لب آمده ات
به خدا قلب یگانه پسرت را سوزاند
سر تو بر روی دامان پسر... جاندادی!
مطمئنم که خودت یاد حسین افتادی
#محمد_حسن_بیات_لو
@raziolhossein
#امام_عسکری_شهادت
از سوز زهر تاب ز پا تا سرت نبود
حتی کمی رمق به لب و حنجرت نبود
جان دادن تو می شد از این سخت تر اگر
مهدی عزیز کرده ی تو در برت نبود
کردند حمله بعد تو بر خانه ات ولی
شکر خدا که در پس در همسرت نبود
لبهای تو ز ضعف به هم خورد،شکر حق
زخمی دگر به روی لب اطهرت نبود
لرزید دست و پای تو از سوز زهر کین
اما دگر به دست حرامی سرت نبود
هر چند بی صدا شدی و سوختی ولی
هنگام دست و پا زدنت خواهرت نبود
این صحنه دیدنش به خدا سهم زینب است
آقا شما که نیزه به دور و برت نبود
می دید زینب از روی تل،نیزه خورده را
می گفت کاش گرد تنت،مادرت نبود
ای نیزه خورده،پاره گلو،ای ذبیح من
ای کاش جای نعل روی پیکرت نبود
بر نعل های تازه تنت گیر کرده بود
ای کاش شاهد بدنت،دخترت نبود
#محمود_اسدی_شائق
@raziolhossein
#امام_عسکری_شهادت
طفل اشکی که در این دیده ی تر می لرزد
خبر آورده ز داغی ، که جگر می لرزد
رو به قبله شده خورشید و شفق می گرید
پشت افلاک ، از این هول خبر می لرزد
جسم بابای جوان در بغل کودک اوست
شعله ی شمع در آغوش سحر می لرزد
بر پسر درد یتیمی است ، مسلم وقتی
کاسه ی آب به دستان پدر می لرزد
حسن عسکری از زهر ستم می سوزد
دل زهرا ز غم مرگ پسر می لرزد
#میثم_مومنی_نژاد
@raziolhossein
#امام_عسکری_شهادت
بغصی شکسته داری و فریاد کوچه ای
هی میخوری زمین و ولی یاد کوچه ای
گرچه غریب بودی و کس سوی تو نرفت
شکرخدا که میخ به پهلوی تو نرفت
شعله سراغ پیچش گیسوی تو نرفت
اینجا غلاف بر روی بازوی تو نرفت
تو ضعف میکنی پسرت گریه میکند
مهدی رسیده و به برت گریه میکنند
بر روی دامن پسرت دست و پا مزن
اینگونه چنگ بر روی این خاک ها مزن
یاد حسین می دمد از نای تشنه ات
دادی سلام بر لب بابای تشنه ات
خونابه گر چه از دهنت ریخته شده
آلاله روی پیرهنت ریخته شده
شکر خدا که لعل لبت خیزران نخورد
شکر خدا که روی گلویت سنان نخورد
چکمه به روی پیکر تو بی امان نخورد
سر نیزه ای نیامد و روی دهان نخورد
شکر خدا که تو کفنی داشتی حسن
بر جسم خویش پیرهنی داشتی حسن
#محمد_جواد_پرچمی
@raziolhossein