#امام_جواد_ولادت
یک عمر ناز یار کشیدن به ما رسید
تا کوچه ی نگار دویدن به ما رسید
از دستِ غِیر نان نچشیدن به ما رسید
این فقر را به نقد خریدن به ما رسید
عمریست زیرِ دِین تو مشغول ذِّمه ایم
ما مستمند کویِ جوادُ الاَئِمه ایم
آئینه دارِ نورِ خداوندگارِ عشق
طوبای سروقامتِ باغِ دیارِ عشق
روشنترین ستاره یِ دنباله دارِ عشق
ای سومین محمدِ ایل و تبار عشق
امواج را به سینه ی دریا گذاشتی
پیغمبرانه پای به دنیا گذاشتی
در عمق شب چراغِ به شکلِ قمر تویی
خورشیدِ کائناتِ بدونِ سحر تویی
آن تحفه ای که داده خدایت خبر تویی
پنجاه سال حاصل صبر پدر تویی
یوسف ترین مسافر یعقوب ما سلام
بانیِ خنده های امامِ رضا سلام
از شعله های شمعِ شبت دود می رسد
از چشمه های چشم ترت رود می رسد
از دخل کسب و کار غمت سود می رسد
از سفره های خانه ی تو جود می رسد
ظرف گرسنگان جهان در مسیر توست
حاتم یکی ز خیل هزاران فقیر توست
سائل شدن تفاخر ایل و تبار ماست
اصلاً همین گداییِ تو کسب و کار ماست
گرد و غبار طوس بر این کولهبار ماست
ما اهل مشهدیم..،خراسان دیار ماست
هرکس که سر به پنجرهفولاد می زند
از هجر کاظمین تو فریاد می زند
نقّاره می زنند..،صدای فرشته هاست
آن نفخِ صورِ صبحِ قیامت همین صداست
پای علیلِ سائل تو در پیِ شفاست
باب الجواد؛بابِ مُرادِ دلِ گداست
یک گوشهچشم از نظرت را به من ببخش
اذن زیارت پدرت را به من ببخش
تا بیگُدار پا به رکاب بلا زدم
در منجلاب معصیتم دست و پا زدم
هرگاه عمه جانِ شما را صدا زدم
انگار پشتِ پا به همه غصه ها زدم
آقا!اگر به عشق تو گرمِ تلاطمیم
تحت دعای حضرت معصومه ی قمیم
شکرخدا که بال زدم در دیار تو
جبریل می شوم برسم تا مزار تو
تمّارگونه سر بگذارم به دار تو
ایل و تبار من به فدای تبار تو
گاهی شهید خواهر و گاهی برادریم
بیمارهای نذریِ موسی بن جعفریم
آقا!مرا ز جمع فقیران خود مران
من را همان گدای قدیمی خود بدان
گرد گناه را بده از شانه ام تکان
تو روضه خوان فاطمه ای..،روضه ای بخوان
خیلی به حال میخ کج در گریستی
آنقدر پای پهلوی مادر گریستی!
بگذار ابتدای بهاران بخوانمت
بر دشت خشک،لذت باران بخوانمت
گر قصد کرده ام که به جان،جان بخوانمت
باید علیِ اکبرِ سلطان بخوانمت
صحن شریفِ طوس همان کربلای ماست
پائینِ پای مضجعِ بابات جای ماست
شکرخدا پدر به غمت آشنا نشد
خیره به طرز رفتنت از خیمه ها نشد
سر نیزه ای به روی تنت جا به جا نشد
حلق ات به زورِ لُجّه ی خون بی صدا نشد
هِی سعی می کند بشود جمع پیکرش
آه از دل حسین سر نعشِ اکبرش
#بردیا_محمدی
@raziolhossein
#امام_جواد_ولادت
بیا به باغ که بار دگر تماشایی است
بهار وسبزه وگل برگ وبر تماشایی است
بیا به ساحت سبز چمن که از گل سرخ
گرفته بار دگر زیب وفر تماشایی است
زرنگ وبوی گلستان احمدی باشد
شکوفه زار بهاران اگر تماشایی است
گذشت شام سیاه و دمید نور سحر
بیا ببین که طلوع سحر تماشایی است
اگرسپهر ولایت شده است نورانی
جمال وجلوه ی شمس وقمر تماشایی است
زکوچه های مدینه جواد می گذرد
زفیض مقدم او رهگذر تماشایی است
اگر چه دیدن این گل بود تماشایی
به وقت جود وکرم بیشتر تماشایی است
بیا به تهنیت ثامن الائمه رویم
که درکنار پسراین پدر تماشایی است
دلم هوای حریمش نموده همسفران
خدا نصیب کند این سفر تماشایی است
ندیده ای تو «وفایی» حریم پاکش را
به پیش دیده ی اهل نظر تماشایی است
#سیدهاشم_وفایی
@raziolhossein
#امام_جواد_ولادت
بار دیگرعشق با الفاظ من همراه شد
باز شعرم از شعورتازه ای آگاه شد
نغمه وگلبانگ جانم یا ولی الله شد
صحبت از خورشید شد ازآسمان ازماه شد
فیض نوری آمد وطبع مرا پُرنور کرد
جلوه ی ماه رجب قلب مرا مسرور کرد
با گل رویت جهان را باز گلشن کرده ای
غنچه ی لبخند را غرق شکفتن کرده ای
ساحت باغ تولا را مزیّن کرده ای
دیده ی خورشید دل را باز روشن کرده ای
ماهی وهفت آسمان عشق همرنگ توبود
خوب شد زود آمدی خورشید دلتنگ توبود
چشم تا وا می کنی دنیا سلامت می کند
شهریثرب ،کعبه وبطحا سلامت می کند
جبرئیل از عالم بالا سلامت می کند
پلک تا برهم زنی بابا سلامت می کند
برخدایی چهره ی تو بس که او دل باخته
گونه های اطهرت از بوسه گل انداخته
جود را گفتم صدا می زد که دریایش تویی
علم را گفتم ندا در داد دانایش تویی
عشق را گفتم صدا زد شور وغوغایش تویی
«یامن ارجوه لکل خیر» معنایش تویی
مهروماه آسمان نوری زمشکات تواند
عالم وآدم گدای جود وخیرات تواند
ازکلام وحی گشته نورباران سینه ات
علم الاسما بود یک گوهر گنجینه ات
می درخشد تا قیامت پرچم سبزینه ات
پور اکثم ها همه ماتند در آئینه ات
صحبت از دریا اگر چه درحد این قطره نیست
آن که فیض ازتو نبرده، ای فروغ دیده کیست؟
مژده ی آزادگی را بر اسیران می دهی
نور برآئینه ی روشن ضمیران می دهی
رشته مروارید را دست فقیران می دهی
بهتراز آن را اگرکه برامیران می دهی
می کنی بردشمن دین با کرم روشنگری
«قدرزر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری»
آسمان خاک قدم های تو را برداشته
قبضه ی خاک تو را بهر شفا برداشته
عطرجانبخش تو را با خود صبا برداشته
هرکه با نام شما دست دعا برداشته
برروی بال دعای خویشتن گُل می زند
با تولای شما برآسمان پُل می زند
من که با ذکر مدام تو عبادت می کنم
کی تولای تو را با نفس قسمت می کنم
گرچه از هجران کوی تو شکایت می کنم
ازهمین جا با شما قصد زیارت می کنم
یا ولی الله ! ای نور دوعالم السّلام
یا امین الله ،ای فیض معظم السّلام
آفتابا ذره ات را آسمان پرواز کن
برمحبانت دری از لطف و احسان باز کن
درکلام من به وصف خویشتن اعجاز کن
توشه ی فردای رستاخیز مارا ساز کن
گرچه شعرم ای «وفایی» نیست مانند کمیت
هدیه ای آورده ام بهر رئوف اهل بیت
#سیدهاشم_وفایی
@raziolhossein
#امام_جواد_ولادت
#رباعی
حُسن تو به ماهِ آسمان داده نشد
بی جلوهی تو، بهشت آماده نشد
در وصف تو ثامنالحجج فرمودهست:
مولود به این مبارکی، زاده نشد
#محمدجواد_غفورزاده #شفق
@raziolhossein
#امام_جواد_علیه_السلام
تقدیم به مادر امام جواد حضرت خیزران سلام الله علیها
به سَر از سایه ی خورشید هشتم سایه بان دارد
همان دُرِّ گران قدری که نام خَیزُران دارد
به طفلی که ، به گهواره شهادت داد بر توحید
که این مادر شبیه مریم از عصمت نشان دارد
سلام حضرتِ ماریه ی قبطیه بر آن زن
که نام آسمانی ی محمّد بر زبان دارد
ببین قبل از تولد خوانده مدحش را رسول الله
ببین چه جايگاه این جاریه بین زنان دارد
خدا داده به این ریحانه ، نُه افلاک برکت را
که حسرت بر چنین دردانه ای هفت آسمان دارد
خدا میداند این آینه ی معصوم در جانش
چه اسراری نهان کرده ، چه اسراری عیان دارد
پدر مادر برادر خواهرم ، قربانِ بانویی
که نام دُرّه ریحانه سبیکه خَیزُران دارد
#میثم_مومنی_نژاد
🌸🌸🌸
سبیکه یک کنیز بود که «دُرّه» نامیده میشد و علی بن موسی الرضا او را «خیزران» نامید.
سبیکه مادر امام جواد از روستایی در مصر به نام مِریسه بود. او از خاندان ماریه قبطیه مادر ابراهیم (پسر پیامبر اسلام) بود.
سبیکه یکی از زنان نمونه در اسلام بود. به گفتهی علیبن موسیالرضا او در فضایل اخلاقی بسیار شبیه حضرت مریم بودهاست.
@raziolhossein
#امام_جواد_ولادت
#رباعی
درمانده ام از دوست فرج می طلبم
سرخط سفر به سوی حج می طلبم
من عیدی خود را شب میلاد جواد
از درگه ثامن الحجج می طلبم
#سیدهاشم_وفایی
....
ماه آمده بر زمین مبارک باشد
مولود کجا چنین مبارک باشد
شاهنشه طوس را ولیعهد آمد
بر خاتمش این نگین مبارک باشد
#سیدمیلاد_حسنی
......
تفسیرِ نهُم از خودِ قران آمد
فرماندهٔ لطف و جود و احسان آمد
آرامش ِ قلبِ حضرتِ معصومه
شهزادهٔ سلطان خراسان آمد!
#م_عاطفی
@raziolhossein
#امام_جواد_ولادت
باز هم نغمه ی لب آیه ی اعطینا شد
صلواتی بفرستید رضا بابا شد
#محمدحسین_رحیمیان
@raziolhossein
#حضرت_علی_اصغر_ولادت
#رباعی #صلوات
بر غنچه گلشن پیمبر صلوات
بر آل حسین و آل حیدر صلوات
شادی دل رباب امشب بفرست
ناز قدم علی اصغر صلوات
#عبدالزهرا
@raziolhossein
#حضرت_علی_اصغر
ای اهل ولا اجر شما با علی اصغر
مهمان حسینیم بگو یا علی اصغر
این کودک شش ماهه گل باغ رباب است
پر پر شده در گلشن زهرا علی اصغر
هر کس که به گهواره ی دل جا دهد او را
او را بدهد در حرمش جا علی اصغر
ای سینه زنان دامن شش ماهه بگیرید
چون کرده به هر درد مداوا علی اصغر
طفلش مشماری که بُود باب الحوائج
پروندۀ ما را کند امضاء علی اصغر
احرام عزا بند که با ناله بگوییم
لالا پسر فاطمه لالا علی اصغر
بر مجلس یاران حسین سر زند از لطف
همراه عمو گیرد اگر پا علی اصغر
#استاد_کلامی_زنجانی
@raziolhossein
#حضرت_علی_اصغر_ولادت
خانه وحی شده جنت اعلا امشب
کرده مه در کف خورشید تجلا امشب
از زمین یکسره بر عرش معلا امشب
این بود ذکر خوش اهل تولا امشب
که رباب امشب، قرص قمری آورده
پدر پیر خرد را پسری آورده
غم گنه، خنده ثواب است ثواب است امشب
بخت اندوه بخواب است بخواب است امشب
در گُل دیده گلاب است امشب
غرق در وجد رباب است رباب است امشب
روح از شادی و از شوق نگنجد به تنش
بوسه گیرد زلب اصغر شیرین دهنش
اهل دل جلوه جان از نظرش بستانید
داروی درد خود از خاک درش بستانید
بوسه از روی ز مه خوبترش بستانید
عیدی از فاطمه و از پدرش بستانید
عالم از وجد و صفا جنت دیگر آمد
گل بیارید که امشب علی اصغر آمد
مهد او کعبه و چشم همگان زمزم اوست
زندگی بخش دو صد عیسی مریم دم اوست
ماه من مدح و ثنای همه عالم کم اوست
آشنای دل خوبان دو عالم غم اوست
گر به لب خنده و گر اشک فشانی دارد
با حسین بن علی راز نهانی دارد
عطر گل از نفس او به چمن می آید
بوی خون از دهنش جای لبن می آید
گه پدر را زدمش روح به تن می آید
گاه لب بسته و چشمش به سخن میآید
بر لبش جام بلا خوب تر از شیر آید
نگران است که کی حرمله با تیر آید
مفتخر می کند این طفل بنی الزّهرا را
نه بنی الزّهرا بلکه همه دنیا را
می برد خنده اش از شوق دل بابا را
آورد یاد پدر قصّه عاشورا را
آیه عشق به خال و خط و رویش پیداست
مرگ خونین ز سپیدی گلویش پیداست
ماه رخسار نکوتر زمهش را نگرید
بر رخ یوسف زهرا نگهش را نگرید
شرف قرب وی و بُعد رهش را نگرید
بسر دوش پدر قتلگش را نگرید
طفل را دامن مادر همه دم جا باشد
او زند بال که بر شانۀ بابا باشد
گُل رخساره او لاله علیّین است
بند قنداقه او طُره حورالعین است
پدرش بوسه زند بر لبُ ذکرش این است:
«دهنت باز ببوسم که لبت شیرین است»
خاندان نبوی دست بدستش دادند
بوسه ها بود که بر نرگس مستش دادند
کیست این طفل که توحید بود مرهونش
عشق، دلداده و ایثار و وفا ممنونش
می دهد نور به خورشید رخ گلگونش
سرخ رو وجه خداوند بود از خونش
این همان است که در قلزم خون خنده کند
خنده اش حجّت حق را کُشد و زنده کند
این چه ماهی است که خورشید سرافکنده اوست
این چه طفلی است که استاد خِرد بنده اوست
این چه کشته است که جان دو جهان زنده اوست
این چه ذبحی است که خون را شرف از خنده اوست
«میثم» این کودک شیریست که پیرش گویند
پیشتازان صف عشق امیرش گویند
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
#حضرت_علی_اصغر_ولادت
دوباره عشق دوباره حکایتی دیگر
دوباره شور دوباره قیامتی دیگر
دوباره نغمهیِ داوود میرسد امشب
دوباره زَمزَمهیِ رود میرسد امشب
دوباره از جگرِ کوه چشمه میجوشد
زِ کوچههایِ مدینه کِرِشمه میجوشد
عصا به سینهی دریا کشیده راهی را
زِ شوق حضرت موسیٰ دویده راهی را
مسیح آمده تا خانهی مسیحایَش
کلیم سُجده کند بر قدومِ لیلایَش
خریده نوح به جانش هزار طوفان را
مگر نگاه کُنَد پیرِ مِی فروشان را
دوباره نوبتِ جام و سبو و ساغر شد
برای آمدنش انتظارها سر شد
شب است و خانهی زهرا عجب تماشایی است
زمان دلبریِ دلبری مسیحایی است
از آسمان به زمین آفتاب آمده است
علیِ سوم ِعالی جناب آمده است
اگرچه طفل ولی نه ، پیرِ هر مست است
قسم به حضرت مولا امیرِ هر مست است
رسیده آینه دارِ امام عاشورا
رسیده حُسنِ خِتامِ قیامِ عاشورا
اگرچه غُنچهی پیچیده در قُمات است این
به لعلِ کوچکِ خود چشمهیِ حیات است این
دو طاق حُسن دو اَبرو دو تیغ آورده
برای بوسهیِ بابا عقیق آورده
برایِ حضرتِ ارباب دلبری دیگر
برای قافله سالار حیدری دیگر
فقط نه در دِلِ گهواره کودکِ باباست
قسم به او که علمدارِ کوچکِ باباست
گشود گیسوی او را جهان پُر از دِل کرد
کتابِ کربُبلا را حسین کامل کرد
به رویِ دوشِ عمو همچو آبشار علیست
رسیده است بگوید که ذوالفقارِ علیست
تبسمی زد و تا کبریا به وَجد آمد
از آن دو چشمِ خدایی خدا به وَجد آمد
عجب شبی است که رویِ علیست مهتابَش
رُباب گرمِ نگاهش رقیه بی تابش
هزار مرتبه عباس عزیز جان میگفت
شبی که اکبرِ لیلا به او اذان میگفت
فرشته بال به طاقِ دو اَبرویَش میزد
گلابِ یاسِ بهشتی به گیسویَش میزد
به پیشِ دیدهیِ زینب حسین زینب وار
گرفت بوسه زِ لبهایِ او هزاران بار
نگاه کرد به چشمش دلش هوایی شد
هوای خانهی ارباب کربلایی شد
دلش حسینیه بود و سَیَنجَلی میگفت
نوایِ حَیَ عَلَی العِشق را علی میگفت
بهانه کرد دلش داغ آبها را باز
به چشمهای علی دید کربلا را باز
اگرچه تشنه ولیکن زبان ندارد حیف
به رویِ دست عزیزش توان ندارد حیف
کنارِ خیمه رباب است و چشم در راه است
تمامِ هستی مادر شبیه یک آه است
به روی دست پدر بود و بال و پَر میزد
لبان تاوَلی اش شعله بر جگر میزد
به زخمهای لبش خون تازه جاری بود
اگر غلط نکنم وقتِ نِی سواری بود
حسین دستِ غریبی به رویِ زانو زد
برای جُرعه یِ آبی به حرمله رو زد
صدایِ خنده و شور و سُرور و هِلهِله بود
بلند تر زِ همه خندههای حرمله بود
مسیرِ تیرِ سه شعبه به حَنجرش اُفتاد
به روی دست پدر وایِ من سَرَش اُفتاد
به خون کشید رُخَش را تمام گیسو را
که دوخت تیر سه شعبه گلو و بازو را
#حسن_لطفی
@raziolhossein
#حضرت_علی_اصغر
همينكه از رخ تو حق نقاب ميگيرد
ز خاك پاي تو قمصر گلاب ميگيرد
از آب و تاب دگر آفتاب مي افتد
تو را كه روي دو دستش رباب ميگيرد
زمين ز خواب زمستاني اش شود بيدار
همين كه چشم تو را حس خواب ميگيرد
اگر اشاره كني سمت ابر يا سقا
نقاط خشك زمين را هم آب ميگيرد
دهان يوسف از اين صحنه باز مي ماند
حسين عكس تو را تا كه قاب ميگيرد
نريخت قطره اي از خون حنجرت به زمين
چرا كه ديد زمين را عذاب ميگيرد
گرفت منصب باب الحوائجي بر دوش
جواب كرده در اينجا جواب ميگيرد
#محسن_صرامی
@raziolhossein