eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
8.6هزار دنبال‌کننده
695 عکس
6 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بی اضطراب، جان بده بانو، کفن رسید غیر از حسین... سهمیه پنج تن رسید احمد. علی و فاطمه با تو چهارتا این پنجمی به حکم خدا بر حسن رسید مادربزرگ ِکرببلا،جان تو قسم باهر فراز ِ روضه به لب جانِ من رسید گودال قتلگاه کجایی دمِ غروب کارِ کبوترِ تو به پرپر زدن رسید بیش از هزار و نهصد و پنجاه ضربه خورد بر تک تکِ سپاه کمی از بدن رسید تا نیزه دارها زِرِهِ او در آوَرَند صدها شکافِ نیزه به اعضای تن رسید از دور پیکرش همه بادست پُر روند بریک نفر عبا و یکی پیرهن رسید دنبال ِ شال ِ دور ِ کمر بود ساربان اما نگاه او به عقیق یمن رسید @raziolhossein
او مادر زهراست، پس طُهر طهورا است او ترجمان نور بین اهل معناست سوغاتی معراج سهم دامن اوست آغوش او گهواره عرش معلاست عنقای مغرب عاجز از درک عفافش قاف مقاماتش ز بس عالی و والاست قدرش نهان باشد شبیه لیله ی قدر در چشمهایش عالم لاهوت پیداست او مادر انسیه حوری سرشت است او مادر آیات نور و قدر و طاها ست ح‍ُسن تمامی که سراپایش حَسن بود آیینه ای که مادر اسماء حُسنا است آن مریم مکه که بانوی عفاف است فخر تمام دختران نسل حوا است الله اکبر از جلال و از وقارش او باطنا اذکار تسبیحات زهرا است او تاجر عشق است بعد بذل مالش هر چه بلا آید سرش با جان پذیراست آنکس به واقع شخص ام المومنین است که در حقیقت مادر ام ابیهاست او از ازل دلداده شهر نجف بود او از ازل سرمست صهبای تولاست هر روز را دلواپس در بود و کوچه آری بساط گریه اش هرشب مهیاست شد سوگوار رفتنش چشمان زهرا پس سوگوارش از ثری تا به ثریاست بین مزارش روضه‌دار کربلا شد بین عبا گریان جسمی اربا ارباست مرثیه خوان یک کفن از خاک و خون شد مرثیه خوان پیکری در زیر گرماست مادربزرگ ماه های روی نیزه دلواپس حوریه های بین صحراست @raziolhossein
عرش تا فرش زیر پای‌ِ شماست لامکان وُسعت سَـرایِ شماست به خدایی که می‌پرستیم‌اَش هـرچه داریم از عطایِ شماست با دعـای قنـوت نیمه شبت رِزقِ ما حُبِّ بچّه‌هایِ شماست بی‌نیاز است از کرامت خَلق هرکسی مثل‌ما گدایِ شماست آنچه مارا رهانده از ظُلمت نور پیراهن عزای شماست امشب از اشک چهره می‌شوئیم تا سحر یا خدیجه می‌گوئیم فاتح قُـلّـه‌‌ی یقین هستی یکی از پنج رُکن دین هستی همکلام خدای خود شده‌ای با رسولش که‌همنشین هستی بین زنهای برتر عالم بعد زهرا تو بهترین هستی کوری چشم ابتران حسود تو‌ فقط کوثرآفرین هستی آن‌دوخائن‌اُجاقشان‌کور است تو فقط أُمِّ مؤمنین هستی بچّه‌های توأیم شکر خدا مادر فاطمه ؛ أغیثـینا دین اسلام را قوام تویی جـدّه‌ی یازده امام تویی شاهبانوی مکّه ؛ آنکس که دائماً داشت بار عام تویی آنکه روح‌الامین ز جانب حق می‌رساند به او سلام تویی آنکه از او چهارده معصوم با اَدب بُرده‌اند نام تویی آنکه‌ تا اخرین نفس احمد یادِ او کرد عَلی‌َالدَّوام تویی از توسّـل نتیجه می‌گیریم نور از اسم خدیجه می‌گیریم رفتنت سال حُزن طاها شد از غمت پُشت آسمان تا شد در دنیای غُربت و اندوه به‌روی ختم‌الانبیا وا شد اشک حیدر به‌خاک قبرت ریخت خونجگر در غَمِ تو زهرا شد یک‌کفن‌هم‌نداشتی‌دم مرگ دو کفن در عوض مهیّا شد یک‌کفن‌را خدا تَقَبـُّل کرد یک‌کفن هم عبای آقا شد نوه‌ی‌ تو کفن نشد بدنش من بمیرم حصیر شد کفنش @raziolhossein
رسول الله فرمودند «انّی رزقتُ حُبّها» خدا عشق او (حضرت خدیجه) را رزق من قرار داده است... چه فرقی میکند در عرش یا روی زمین هستی توهرجایی که‌باشی باخدایت همنشین هستی چه‌جای بُهت وقتی‌که شکوه بی‌نظیرت را نمی‌فهمند خاکی‌ها ز بس بالانشین هستی نمی‌رنجی اگر از طعنه‌ها و بی محلی‌ها که‌در تنهایی‌ات‌ هم‌صحبت‌ روح‌الامین‌ هستی تودر آن ظلمت تاریخ و برآن طعنه‌ی کفار شگفتا آشکارا پاسخی در آستین هستی تمام ثروت خود را به‌او بخشیده‌ای‌جایش به‌دست خاتم پیغمبری نقش نگین هستی میان‌همسرانش‌افتخاری‌برتر ازاین‌چیست؟ که هستی مادر زهرا و امّ المومنین هستی در ایثار و فداکاری - در آیین وفاداری نخواهد دید مانند تورا روی زمین"هستی" @raziolhossein
شعب ابى طالب چه سخت و جانگزا بود زندان طاقت سوز مردان خدا بود بيش از سه سال آنجا چه غربتها كشيدند در راه دين بر خود مرارتها خريدند مرد و زن تازه مسلمان در تب و تاب در تنگناى قحطى نان ، كمّى آب دشمن كه با اين كار قصد سركشى داشت پيروزى خود را در اول سهل پنداشت مى‏خواست تا از دين نشان ديگر نماند حتى اثر از نام پيغمبر نماند او را نداد اين كار شرم آور نتيجه با اين كه شد بيمار و دلخسته خديجه هر روز حالش بدتر از روز دگر بود زخم زبانها بر دل او نيشتر بود تا عاقبت از اين جهان بار سفر بست از انزواى غربت دنيا نظر بست آن زن كه در اسلام شأنش هست والا همپاى زنهاى بهشتى مثل حوّا آن زن كه هست خويش را در پاى دين داد دارائي اش را در پى احياى دين داد بنت خويلد افتخار دين توحيد جاويد شد از جود او آئين توحيد در روزهاى آخر عمر از تب درد شمع وجودش آب مى‏شد گريه مى‏كرد بنت عميس اسما كنار بسترش بود در لحظه های سخت بالای سرش بود پرسيد بى‏بى جان چرا در التهابى از مرگ مى‏ترسى و يا فكر حسابى تو شوهرى چون مصطفى دارى خديجه در پيشگاه حق جزا دارى خديجه با اينكه مى‏دانى به محشر ياورت كيست در گريه و بى‏تابي ات ديگر سبب چيست؟ فرمود با اسما خديجه غرق ناله بي تاب زهرايم كه باشد چارساله آئينه جان من است اين روح پرور سخت است بر آن چارساله داغ مادر اندوه و اشک من بر آن روح عفاف است بى مادرى جان سوز در شام زفاف است اسما تو بر ریحانه ی من یاوری کن آن شب به جاى من برایش مادری كن شام زفاف فاطمه اسما وفا كرد پيغمبر اكرم براى او دعا كرد بگذشت چندين سال تا يك شام ديگر آن شام يلداى غم و اندوه حيدر اشك غم از چشم شب و مهتاب مى‏ريخت اسما به روى جسم زهرا آب مى‏ريخت @raziolhossein
إِلَهِي وَ سَيِّدِي إِنْ كُنْتَ لاَ تَغْفِرُ إلاَّ لأَِوْلِيَائِكَ وَ أَهْلِ طَاعَتِكَ فَإِلَي مَنْ يَفْزَعُ الْمُذْنِبُونَ ... شمعی است دلم ، بخواه سوسو بزند بگذار که در پیش تو زانو بزند گر خانه ی تو به روی خوبان باز است این عبد گنهکار کجا رو بزند @raziolhossein
رسید عطر مناجات و گَردِ غم رفته به شوق بخشش یارم چنین دلم رفته یقین که اشک پشیمانی اش زیاد شود هر آن کسی که به قربان دوست کم رفته امان از این لبِ از فیض توبه جا مانده امان از این دلِ در خواب دم به دم رفته: خدا که هست! چرا رفته در پی خلقش صمد که هست! چرا در پی صنم رفته گناه کرده ام و قلب من شده تاریک گناه کرده ام و نور صورتم رفته نظیر ماه مبارک کجا کنم پیدا! درنگ اگر کنم این وقت مغتنم رفته زمان پاک شدن شد، تمامی اسباب برای توبه مهیاست، روی هم رفته! حسین گفتم و راهم دوباره شد هموار بس است هر چه دلم بین پیچ و خم رفته دوباره با منِ هجران کشیده همدرد است هر عاشقی که شب جمعه ای حرم رفته @raziolhossein
بی تاب لقاییم الهی بخدیجه دنبال فناییم الهی بخدیجه ما را بِرَهان از قفس عُلقه به دنیا تا پَر بگشاییم الهی بخدیجه یک سوم مهمانی خوبت سپری شد محتاج عطاییم الهی به خدیجه شرمنده از اعمال خطاییم، مدد کن تا توبه نماییم الهی بخدیجه اذنی بده تا باز سوی مرقد سلطان با گریه بیاییم الهی بخدیجه محروم ز نوریم، خدا مرحمتی کن دلتنگ رضاییم الهی بخدیجه لطفی بکن امسال شب قدر ببینیم در کرب و بلاییم، الهی بخدیجه محتاج عطا و کرم مادر زهرا در هر دو سراییم الهی بخدیجه از اشک یتیمیِ غریبانه‌ی زهرا در حال بُکاییم الهی بخدیجه .... هر جا سخن از روضه و از داغ حسین‌ست با آل کساییم الهی بخدیجه با یاد غم غارت انگشترِ ارباب مشغول عزاییم الهی بخدیجه عمری‌ست که دل‌خون و پریشان شده از آن... انگشت جداییم الهی بخدیجه @raziolhossein
مثل من حال کسی حال اسف باری نیست غرق بیچارگی ام چاره بجز زاری نیست قلم عفو بکش روی خطایم بگذر گرچه همچون من آلوده خطاکاری نیست غم من را تو فقط میخوری ای رب کریم مهربان تر ز تو بر بنده که غمخواری نیست پرده انداخته‌ ای روی گناهانم باز تا بفهمند همه مثل تو ستاری نیست خواستی چوب بزن خواستی از من بگذر تابع خواسته ات هستم و اصراری نیست بعلی بعلی بعلی العفو به همان کس که جز او حیدر کراری نیست باز گفتم علی و مست شدم طوری که در سرم تا به ابد میل به هوشیاری نیست راز زیبایی ایوانِ طلا ، ذکر علی است بخدا جذبه ی ایوان به طلاکاری نیست به ضریح تو زدم بوسه و فریاد زدم عطر انگور تو در دکه ی عطاری نیست هر چه بر من رسد از دوست یقیناً نیکوست شک ندارم که به غیر تو مرا یاری نیست بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم تا گرفتار تو ام حرف گرفتاری نیست روزه اش روزه ی مقبول نباشد هر کس یاد لبهای حسینت دم افطاری نیست پسرش را به روی دست گرفت و فرمود طفل را با کسی اصلا سر پیکاری نیست شیرخواره ست دو سه قطره به او آب دهید تازه شش ماهه شده طفل دهان داری نیست حرمله خیر نبینی جگرم می سوزد مثل داغ علی اصغر غم دشواری نیست پدر و مادر و فرزند به یک تیر زدی تا که دیدی علم افتاده علمداری نیست سه سر تیرِ سه پر از سه طرف بیرون است با چنین وضع مرا فرصت دلداری نیست گردنی مانده مگر تا که نیفتد سر او بازویم را بکشم هیچ نگه داری نیست چه کنم هر چه کنم باز پرش میفتد بازویم را بکشم زود سرش میفتد @raziolhossein
مرا مران که امیدم به مهربانی توست به دست های پر از مهر آسمانی توست مرا مران که کسی غیر تو پناهم نیست به سوی هیچ کسی غیر تو نگاهم نیست مرا مران که غریبم در این جهان بی تو که یک ستاره ندارم در آسمان بی تو مرا مران به همه گفته ام تو را دارم اگرچه بی سرو پایم تویی خریدارم مرا مران که به دور از مرام تو باشد مخواه دربه در آقا غلام تو باشد مرا مران که شنیدم کرم ز عادت توست بزرگ تر ز گناهم  شکوه رأفت توست مرا مران که ندارم به غیر تو یاری همه گمان من این است دوستم داری مرا مران که پرم از محبت حیدر مرا که هیچ ندارم به این بهانه بخر مرا مران زحریمت به آبروی حسین به بوسه ای که شد ایمن از آن گلوی حسین @raziolhossein
صدایت می زنم یا قاضی الحاجات..،پنهانی صدایت می زنم با حال اندوه و پشیمانی صدایت می زنم یا اَیُّهَاالرَّحمٰن..،نگاهی کن نگاهی کن به حال و روز من، این نابسامانی اگرچه من نمک‌گیری نمک‌نشناس هستم..،باز نیاوردی به رویم،راه دادی‌ام به مهمانی به تو رو می زنم با کوله‌باری از گناهانم به تو رو می زنم ای مهربان، رو برنگردانی! بگو درددِل خود را به غیر از تو به که گویم تویی که دردهایم را نگفته نیز می دانی پر و بالم به چنگ نفس سرکش سخت زنجیر است قفس تنگ و نفس گیر است..،وای از مرغ زندانی دلم لَم یَزرعِ اندوه‌خیزی از گناهان است ندیده تا به این لحظه به خود،یک قطره بارانی نماز و روزه های ناقصم بوی ریا دارد به قرآن که خجالت دارد این طرز مسلمانی مناجات بدونِ اشک را هرگز نمی خواهم مرا ای کاش با هر "یا الهی"‌ام بگریانی مگیر این نعمت چشم تر و آشفته‌حالی را وگرنه بنده ی خاطی ندارد راه جبرانی در آتش هم بیندازی، بگویم:دوستت دارم دلت می آید آیا عاشق خود را بسوزانی!؟ خدایا این گنه‌کار از عذاب قبر می ترسد از آن اوقات تنهایی،از آن ساعات ظلمانی تو را جان علی موسی الرضا..،با من مدارا کن به حق بوسه ام بر مضجع شاه خراسانی دم افطار ها با کام تشنه روضه می چسبد بخوانی روضه ی ها‌ی تشنگیِ شاه عطشانی لبش ذکر خدا می گفت..،لعنت بر سنان مست لبش ذکر خدا می گفت..،وای از نیزه ی آنی صدای استخوان هایش تمام عرش را لرزاند... به زیر سم مرکب زیر و رو شد جسم عریانی @raziolhossein
زن آن زنی که در اسلام، ثروتش همه رو به ذوالفقارِ یدلله می زند پهلو زن آن زنی که سلام آورَد بر او جبریل زن آن زنی که ملک نزد او زند زانو زنی که هست از القاب او بزرگ قریش نداشته ست پیمبر زنی به رتبه ی او زنی که معنی و مصداق صِبغةَ الله است بدون جلوه ی او دین نه رنگ داشت نه بو چه زن؟ زنی که تمام پیمبران خدا برای بردن نامش گرفته اند وضو خدیجه پشت نبی بسته بود قامت عشق در آن زمان که کسان داشتند با بت خو هر آنچه داشت شتر بذل کرد و داد، مکن شتر سوار جمل را قیاس با بانو خدیجه بود و علی پیشتاز در اسلام دوبار آمده السابقون خود از این رو خدیجه مادر شیعه ست، لفظ مادر را به آن زنی که سزاوار لعنت است نگو خدیجه مادر شیعه ست، مادر شیعه بگو بلند اگر چه کرست گوش عدو به سال رفتن او گفته است عام الحزن غم خدیجه و قلب نبی‌ست، سنگ و سبو خدیجه بود که در هجمه ی حسودان داشت چنان عبای علی بر دلش نشان رفو خدیجه بود کز آن ثروت عظیمِ نخست به قدر یک کفنی هم نداشت رویارو کفن مرا به کجاها نبرد در این شعر به یاد داغ عزیزی شکست بغض گلو... @raziolhossein