#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
موجی ز خون نگاه ترش را گرفته است
هنگام گریه باز سرش را گرفته است
خورشید در مجاورت ماه خفته است
شبهای غم زده سحرش را گرفته است
مردم عصای پیری این زن شکسته است
دستش مدام اگر کمرش را گرفته است
یاد عطش امان دلش را بریده و
یک مشک آب از او پسرش را گرفته است
هر جا رباب آمده از هوش رفته است
گهواره دیده و جگرش را گرفته است
دشمن خودش ز گریهکنان بساط اوست
وقتی نیامده خبرش را گرفته است
هر سائلی به نیت عباس آمده
دیدند زیر بال و پرش را گرفته است
مریم کنیز دائمی این حریم بود
این زن به قدر کل کریمان کریم بود
#حسین_واعظی
@raziolhossein
#امام_زمان_مناجات
#حضرت_ام_البنین
دگر ای دوست مرا در حرمت محرم کن
رفتم از دست نگاهی به دل ماهم کن
یا بیا جانب قبله بکشان پای مرا
یا بر احوال دلم فکر کمی مرهم کن
با نگاهی بده خاکستر عمرم بر باد
این جگر سوخته ، رسوای همه عالم کن
من زمین گیر شدم باز قدم پیش گذار
التفاتی کن و این فاصله ها را کم کن
گریه از اول خلقت شده ارثیه ی ما
فکر چشمان پر از اشک بنی آدم کن
دیگر این نوکر تو گریه کن سابق نیست
پای بر دیده نه و چشم مرا زمزم کن
می رسد بوی تو اما خبری نیست زتو
یوسفا چاره این شام پر از ماتم کن
کاش می شد که شبی خواب ترا می دیدم
دوستم داری اگر ، قلب مرا محکم کن
دست و پا می زنم از دور نگاهی بکنی
گوشه چشمی به من و ناله پر دردم کن
نازداری تو و ، ناز تو کشیدن سخت است
رحمی آخر به من و کوچکی قلبم کن
به علمدار قسم پای رکابت هستم
شانه ی گرم مرا تکیه گه پرچم کن
همچنان ام بنین سوز و نوا دارم من
هوس یک سحر کرببلا دارم من
#قاسم_نعمتی
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#دودمه
چار فرزندم فدای نام پاک مادرت
یابن زهرا یا حسین
این دم آخر به بالینم بیا با خواهرت
یابن زهرا یا حسین
...
بسته ام بار سفر از خانه ی حبل المتین
می رود ام البنین
ای ابالفضلم بیا جان دادن من را ببین
می رود ام البنین
....
این منم ام البنین دارم به لب این زمزمه
فاطمه یا فاطمه
گه دلم در قتلگه باشد گهی در علقمه
فاطمه یا فاطمه
.
چشم هایم تا قیامت هست گریان حسین
جان به قربان حسین
چار فرزندم فدای آه طفلان حسین
جان به قربان حسین
....
هر چه که ام البنین دارد فدایت یا حسین
یا حبیبی یا حسین
بچه های من فدای بچه هایت یا حسین
یا حبیبی یا حسین
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#دوبیتی #عامیانه
از عطش شنیدم و بی تاب شدم
مثه شمعی سوختم و عذاب شدم
کاش میشد ، قبر منم کوچیک باشه
تا ببینن ، از خجالت آب شدم
خواست بیاد به خیمه ، دشمن نگذاشت
دستای افتاده از تن نگذاشت
مشک و تا حرم به دندون میکشید
بخدا عمود آهن نگذاشت
حق دارن که گریه مثلِ ابر کنن
چجوری اونا که دیدن صبر کنن
مگه میشه ، چند تا نیزه دار بیان
قبر شش ماهه رو نبش قبر کنن
چه بلایی مگه آورده سرش
چجوری طفل و گرفت از مادرش
حرمله کیه که اسمش تا میاد
هنوزم رباب میلرزه پیکرش
ماجرای حمله ی یه قوم چیه
نعلای تازه و ضرب سُم چیه
یکی یکی پرسیدم کسی نگفت
شرح ضربه ی دوازدهم چیه ؟
چی شده که خواهرش از پا نشست
دست به سر گذاشت ، رویِ خاکا نشست
قصه ی الشمرُ جالِسًُ چیه
این حروم زاده مگه کجا نشست ؟
بدنش مگه جدا جدا نبود
تن زخمیش مگه رو خاکا نبود
بمیرم براش مگه بعد سه روز
کفنی به غیر بوریا نبود
حق میدم از من خمیده تر بشه
تو یه روز این همه خونجگر بشه
بخدا به غیر زینب ندیدم
دختری که پیر تر از مادر بشه
#میثم_مومنی_نژاد
@raziolhossein
May 11
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
از اول هر کجا که حرفی از مادرترین بوده
همیشه بعد اسم فاطمه ، ام البنین بوده
کنیزی کرد زینب را مقامش رفت بالاتر
اگر امالبنین ، امالبنین شد اینچنین بوده
خودش را روز اول پای زینب روی خاک انداخت
کسی که پیش اقوام خودش بالانشین بوده
ادب را شیر کرد و نوش جان بچه هایش کرد
که بی شک همسر شیرخدا شیرآفرین بوده
برای بچه های فاطمه مادر شدن کمنیست
فقط او لایق این مرتبت روی زمین بوده
اگر او را بخواهم در عناوینی بگنجانم
علی تاج ولایت بود و این بانو نگین بوده
اگر نانی به سائل داده گفته یادشان باشد
که نان سفره اش نان امیرالمونین بوده
هزار عباس اگر میداشت تقدیم علی میکرد
نخوان امالبنین اورا که امالعارفین بوده
ازاین که عالَمی حاجت گرفت از دست پُرمِهرش
یقین دارم خودش دستِ خدا در آستین بوده
شبیه کربلایی ها بخواه اول از او حاجت
چرا که پیش از عباسش به فکر زائرین بوده
امام دین در عاشورا به عباسش پناه آورد
از این منظر ببینی زیر دِینش رکن دین بوده
علمدارش زمین افتاد اگرچه روز عاشورا
علمدار بساط روضه بعد از اربعین بوده
به داغ شیرخواره گریه کرده نه به شیرانش
فداکاری ببین ، انگار اُمِّ بیبنین بوده
به سینه میزد و میگفت ای تنهای بی مادر
تمام فکر و ذکرش لحظهی هل من معین بوده
نبایستی برایش از حسین اینگونه میگفتند
که ساعاتی به زیر زانوی شمر لعین بوده
نمیزد اینقدر لطمه، اگر با او نمیگفتند
که یک نیزه به پایش خورد وقتی روی زین بوده
سوالی کرد که با سر چهها کردند بعد از ذبح
بشیر آهسته گفت امالبنین در خورجین بوده
خجالت میکشید از فاطمیات بنیهاشم
که در کوفه حجاب دخترانش آستین بوده
همان بهتر نبود آنجا ببیند دخترانش را
میان مجلسی که حرمله بالانشین بوده
کسی نشنیده از او که بگوید: وای عباسم...
ولی سردردهایش از عمود آهنین بوده
#یامظلوم
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
عاشقان عالمی دگر دارند
چشمهایی همیشه تر دارند
پیرزنهای کربلایی از
غم اُمّالبنین خبر دارند
جای او زائر ابوالفضلاند
از دلش بار غصه بردارند
سفرههای نیابتی یعنی
سهم از این سفره بیشتر دارند
از پسرهای مادری گویند
مادرانی که خود پسر دارند
جایش انگار روضه میخوانند
روی هر رهگذر اثر دارند
روضه اینجا رسید اهل حرم
نگران دست بر کمر دارند
شیرها رفتهاند از این بیشه
حال اگر گرگها جگر دارند
آه ای روزگار، شبپرهها
نقشهی غارت قمر دارند
رفت سقا ولی سه ساعتِ بعد
همه بر صحنهای نظر دارند
مادری قد خمیده با پسرش
سر در آغوش یکدگر دارند
آن طرف عدهای به سوی حرم
این طرف نیز ده نفر دارند
نعل نو میزنند بر مرکب
چه خیالی مگر به سر دارند
آنچنان تاختند روی تنش
اثری تا نماند از بدنش
#سیدمیلاد_حسنی
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
به درگاه حیدر دو زانو نشین است
ادب از کرامات او خوشه چین است
سرش بر شکوه بلندای عرش است
اگر چشم او از ادب بر زمین است
چنان مادری بوده آموزگارش
اگر که ابالفضل او این چنین است
خیالش پس از مرگ جمع است زهرا
که گنج علی نزد فردی امین است
به تکریم او باید از جای برخاست
که او هر کسی نیست، ام البنین است..
#سیده_ت_حسينى
@raziolhossein
شنیدم تا گل چشم تو پژمرد
حسینم دست خود را بر کمر بُرد
عمود از روبرو بر فرقت آمد
چرا رأس تو از پهلو به نی خورد؟
محمدحسین مهدی پناه
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#دوبیتی
شنیدم تا گل چشم تو پژمرد
حسینم دست خود را بر کمر بُرد
عمود از روبرو بر فرقت آمد
چرا رأس تو از پهلو به نی خورد؟
#محمدحسین_مهدی_پناه
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
دیدهای از اشکْ تر دارم، تماشا کردنی
دو صدف، صدها گهر دارم، تماشا کردنی
«فاطمه»، «امّ بنین»، «لاتَدْعُوِنّی»، آه! آه!
واژههایی در نظر دارم، تماشا کردنی
باغبان بذر اشکم، راهی باغ بقیع
گریهها در رهگذر دارم، تماشا کردنی
لالههایی چیده شد از باغ من، بس دیدنی
داغهایی بر جگر دارم، تماشا کردنی
آسمان در خود ندیده آنچه در من دیده است
سه ستاره، یک قمر دارم، تماشا کردنی
روزگاری بر لب خود این ترنّم داشتم:
مادرم؛ چندین پسر دارم، تماشا کردنی
یک عصا در دست من نگذاشت دست سرنوشت
حال دستی بر کمر دارم، تماشا کردنی
بی خبر از قصّهی عبّاس و اصغر نیستم
بس خجالت زآن خبر دارم، تماشا کردنی
شب ز راه دور با یاد رخ عبّاس خود
بوسهها از ماه بردارم، تماشا کردنی
رفت از کنعان چشمم یوسف زهرا، حسین
«ماه مصری در سفر دارم، تماشا کردنی»
.
.
بینِ خانه، دور از چشم امیرالمؤمنین
دیده بر دیوار و در دارم، تماشا کردنی
#جواد_هاشمی_تربت
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
ابرهای چشم تو در ماتم مهتاب بود
اشکهایت روضهی مَکشوفِ مشکِ آب بود
از دم "وَيْلِی عَلَى شِبْلِی" تو فهمیده ایم
شعرهایت در گریز روضه فتح باب بود
هم برای ناله هایت زینبت از حال رفت
هم رباب از روضههای آب تو بیتاب بود
تشنگی بیخواب خواهد کرد قطعا طفل را
پس عطش یعنی علی محتاج آب و تاب بود
با نصیحت های تو تا قبل از "اَدرِک اَخاک"
روی لبهای اباالفضلت فقط "ارباب" بود
آن ابالفضلی که تکیه گاه اهل خیمه بود
آن ابالفضلی که نامش قوّت اصحاب بود
فاضلی که از مقامش، کعبه میشد منبرش
خطبه هایش آبروی منبر و محراب بود
هم خودش از خندههای کودکان جان میگرفت
هم رقیه از "عموجان" گفتنش شاداب بود
كاشِفَ الْكَرْبِ الْحُسَیْنی که کنار علقمه
آخرین حرفش "برادرجان مرا دریاب" بود
بس که تو روشنگری کردی جهان بیدار شد
روضه ها خواندی زمانی که مدینه خواب بود
آه یا ام البنین، عباس را چشمش زدند
ابرهای چشم تو در ماتم مهتاب بود
#احمد_ایرانی_نسب
@raziolhossein