eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.2هزار دنبال‌کننده
534 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
حق سیرتی به صورت انسان رسیده است آئینه دار جلوه ی یزدان رسیده است وقتی پای صحبت عرش است و کبریا آزین کنید خانه که مهمان رسیده است از آسمان نمایش رحمت چه دیدنی است الطاف حق چو بارش باران رسیده است در مدحت جمال سراپا خدائیش سر روی دست یوسف کنعان رسیده است از بس که دلرباست مناجاتهای او از روی شوق موسی عمران رسیده است باب المراد گل پسر ثامن الحجج دُردانه ی امیر خراسان رسیده است در بین ازدحام گدا کوچه وا کنید نور دو چشم حضرت سلطان رسیده است ریحانه ی بهشتی شمس و الشموس شد خورشیده زاده ای ز امامان رسیده است بابا کُش است ناز علی اکبری او تاج سر تمام جوانان رسیده است @raziolhossein
اي قمر شمس ولايت جواد اي گهر بحر عنايت جواد حجّت حق باب مراد همه نجل علي دسته گل فاطمه بر همه خوبان جهان سروري محمّد استّي و علي پروري چشم رضا از همه سو سوي تو ماه رجب شيفته روي تو روي دل آراي تو بدر رجب ليله ميلاد تو قدر رجب جود به خاک درت آرد سجود بسته به جود تو تمام وجود صورت تو باغ و بهار رضا تويي همه دار و ندار رضا حسن تو مرآت خداوند تو بهشت بابا گل لبخند تو بی خردان طعنه ديگر زدند بر پدرت تهمت ابتر زدند ولادت تو کوثري دگر بود روشني چشم و دل پدر بود نور شد و نور شد و نور شد چشم همه تيره دلان کور شد سمند علم و معرفت رام تو گره گشاي عالمي نام تو عطر رياحين جنان خاک تو روح رضا در بدن پاک تو باب تولاّي تو باب خدا مصحف روي تو کتاب خدا عقل نهالي ز دبستان تو علم گلي رسته ز بستان تو بين امامان ز عطاي زياد تويي ملقّب به امام جواد جز تو که حرز مادر خويش را به قاتل پدر نمايد عطا شبي که مأمون ستمکار مست برد به قتل تو به شمشير دست در دل تاريک شب اي جان پاک کرد تن پاک تو را چاک چاک صبح که آن بي خرد آمد به هوش گشت سراپا همه سوز و خروش گفت مرا قتل رضا بس نبود کشتن نجل مرتضي بس نبود چگونه من در نظر خاص و عام شهره شوم به قاتل دو امام قاصد مأمون به تحيّر شتافت در بدن پاک تو زخمي نيافت کرد سراپا به وجودت نظر ديد ز گل خوب تري خوبتر از رخ مأمون عرق شرم ريخت زمام اقتدارش از هم گسيخت از پي ديدار تو بشتافت باز گفت که اي مهر سپهر حجاز جسم تو شد به تيغ من چاک چاک از چه کنون سالمي اي جان پاک گفتي از دعاي زهراست اين معجر حرز مادر ماست اين مرا خداي داورم حفظ کرد به يمن حرز مادرم حفظ کرد شد خجل از کار خود آن رو سياه گشت به پيش کرمت عذر خواه عفو از آن جرم و خطا کرديش خواست دعا را تو عطا کرديش جود خداييت چه ها مي کند پيش خطا لطف و عطا مي کند اي به فداي تو و جودت جواد جود وجودش ز وجودت جواد تو دست جود خالق اکبري جواد اهلبيت پيغمبري بحر نمي از کرمت يا جواد جود گداي حرمت يا جواد روي تو شمس الشّرف اهلبيت اي دُر ناب صدف اهلبيت کودک نه ساله بدي کز کمال دادي پاسخ به هزاران سؤال زاده اکثم ز دُر افشانيت گشت يکي طفل دبستانيت مانده زهر قيل و زهر قال بود گويي از آغاز کر و لال بود لکنت نطقش به لب افتاده بود گويي طفلي عقب افتاده بود از کف مأمون چو رها گشت باز ماهيکي گرفت و برگشت باز تا ببرد ره به کمال تو بيش ماهي را فشرد در دست خويش گفت که اي نور دل بوالحسن فاش بگو چيست کف دست من پاسخ تو دوباره اعجاز کرد پرده ز اسرار دگر باز کرد قصّه تبخير و هوا و شکار گشت ز دُرج سخنت آشکار حلم ز رفتار شما حلم شد علم ز گفتار شما علم شد معادن حکمت حق شماييد مساکن رحمت حق شماييد شما همان ائمه الدّعاييد مشاعل انوار الهداييد جلالت خدا نشان شماست آيه ي تطهير به شان شماست کلامتان نور است و رحمت است معجزه و موعظه و حکمت است ارث نبّوت رسول از شماست مجد و کرامت بتول از شماست طاعت مقبول? حق شماييد رحمت موصول? حق شماييد شما امامان همگي جواديد باب نجات و قبله ي مراديد قرآن يکدم از شما جدا نيست هر آنکه بي شماست با  خدا نيست «ميثم» را بر درتان التجاست اميد او به مَن اتاکُم نَجاست @raziolhossein
وقتی بساط عشق بازی چیده می شد سجاده سبزی کنارش دیده می شد یک پیرِ عاشق بادعای مستجابش در امتحان عاشقی سنجیده می شد صبرش اگر چه شهره ی هفت آسمان بود گه گاهی از زخم زبان رنجیده میشد گویا دوباره کوثری در بین راه است کم کم سحر شام دل غمدیده می شد از نور زهراییِ این  فرزندخورشید طومار غربت در جهان برچیده میشد دانید این اسطوره دلدادگی کیست؟ در آسمانها این چنین نامیده میشد او کیست؟آقازاده شمس الشموس است آرامش جان و دل سلطان طوس است او مثل نوری جلوه کرد و بهترین شد همچون رسول الله پیغمبر ترین شد از آسمانها آمد و جاری تر از اشک مانند زهرا مادرش کوثرترین شد سر تا به پایش بود توحید مجسم بر باده رب الکرم ساغر ترین شد او چندسالی گرچه مهمان بود ما را اما تجلی کرد و نام آور ترین شد بر تار گیسویش گره خورده دل ما این شاه زاده ،تک پسر، دلبرترین شد شد زنده یاد یوسف لیلا دوباره ابن الرضا بود و علی اکبر ترین شد در چند جایی که عیان شد غیرت او با نام زهرا مادرش حیدر ترین شد فرمودبابایش از او بهتر نباشد مولود ازاو بابرکت تر نباشد او آمد و ابن الرضایی کرد مارا از برکت نامش خدایی کرد مارا مشتی زخاکیم و قدم بر ما نهاد و تا عرش برد و کبریایی کرد مارا دست کریم این امام ذره پرور یک عمر مشغول گدایی کرد مارا صوت دل آرای مناجاتش سحرها سر مست جانان و هوایی کرد مارا بوسیدن خال رطب دارش در این ماه مهمان بزم باصفایی کرد مارا یک قطره ی اشک از کنار سفره ی او هر نیمه شب مردی بکایی کرد مارا از گوشه صحن و سرای کاظمینش مست حسین و کربلایی کرد مارا نیمه نگاه اوست تسکین الفؤادم کلب امیر کاظمین ،عبدالجوادم لبخند او آرامش جان رضاشد یوسف شدو مهمان کنعان رضا شد سجاده بابا شده گهواره ی او لالایی اش آهنگ قرآن رضا شد ابرو تکان می داد و بابا عشق میکرد با غمزه ای جانانه جانان رضا شد آمد که باقی مانده توحید باشد با نام او شیعه مسلمان رضا شد قدش عصای پیری ِ این پیرمرد است قد راست کرد اصل ارکان رضا شد هر کس که از باب الجواد آمد زیارت با دست پر مشمول احسان رضا شد اما خدالعنت کند فامیل  بد را که باعث قلب پریشان رضا شد امشب دلم جایی دگر هم پرگشوده ارباب ما آغوش بر اصغر گشوده امشب نمی دانم چرا در پیچ و تابم اشک دو چشمانم کند نقش بر آبم می جوشم و می جوشم و لبریزم از اشک چله نشینی پای خم کرده شرابم امشب دخیل گوشه گهواره هستم دلگرمم و ایمن قیامت از عذابم عشاق را گویم ازین پس تا قیامت با نام اصلیم کنید اینسان خطابم عالم همه دانند در کوی محبت من ریزه خوار سفره ی طفل ربابم با اذن سقا در حرم سرباز عشق ِ ششماه سردار خیام بوترابم ای کاش همچون حق شناس پاک طینت عبد علی اصغر کند  زهرا حسابم حالا که غم آلود گشته ناله هایم انگار باب القبله ی کرب و بلایم او را خدا می خواست مه پاره ببیند مسند نشین کنج گهواره ببیند بر روی دستان پدر با کام عطشان با روی خونین ، حنجری پاره ببیند وقتیکه جسمش روی دستان پدر بود آقای عالم را چه بیچاره ببیند یک عمر با زخمی که مانده روی سینه دور حرم بانویی آواره ببیند اما در آخر چون عموجانش ابالفضل اورا صف ِمحشر همه کاره ببیند لب تشنگان اشک را این طفل ساقیست شش ماه تا قربانی ششماهه باقیست @Raziolhossein
مهر شما در دل مجنون فتاد خیر دو دنیا به من این فیض؛داد سائل یک نیمه نگاهت منم اسئلک بجودک یا جواد @raziolhossein
روز و شب ذکر ربَّنا زیباست چقدَر در سحر خدا زیباست دیده زیبا شناس اگر باشد شب معراج مصطفی زیباست از تولّا چه نعمتی برتر چقدر حب مرتضی زیباست حرف ریحانة النبی که شود سخن از ٱسوةُ النسا زیباست از ازل فکر و ذکر ما حسن است تا ابد وصف مجتبی زیباست هر که خیمه نشین شود، داند خیمۀ شاه کربلا زیباست نه فقط ذکر پنج تن خوبست صحبت از هر امامِ ما زیباست به جوادالائمه که برسیم خنده های امام رضا زیباست به دعای رضا فرج آمد پسر ثامن الحجج آمد هر دلی را خدا دهد برکت محض ابن الرضا دهد برکت از جوادالائمه حتی بر هَل أتا هم خدا دهد برکت نه فقط بهر عالم و آدم بهر آل عبا دهد برکت با قدمهای پر ز نور  اوست که خدا بر رضا دهد برکت روز تکمیل دین غدیر، اما با جواد این عطا دهد برکت اهل جودِ جواد اینگونه است کند انفاق تا دهد برکت ما و عادت به آیۀ تطهیر آیۀ إنَّما دهد برکت از جوادالائمه حاجت خواه او به دنیای ما دهد برکت به دعای رضا فرج آمد پسر ثامن الحجج آمد صورتش وجهِ داوری دارد جلوه های پیمبری دارد گر تجلی کند، دو صد یوسف سرِ بازار، مشتری دارد در میان ائمه، ذکر جواد بخدا حال دیگری دارد سرِ سجاده، وقت راز و نیاز تا دم صبح دلبری دارد او مددکار هر ٱلوالعزم است به رسولان چه سروری دارد در زمان مناظره با خصم به زبان، تیغ حیدری دارد چون کند احتجاج در دینش منطق گرم کوثری دارد هر چه گویم به وصف و قدر او مدح او باز برتری دارد به دعای رضا فرج آمد پسر ثامن الحجج آمد دل بابا برای او بیتاب دل مادر از این پسر شد آب یکی یکدانۀ رضاست جواد آمده از صدف دُرِ نایاب نسل او نسل حضرت زهرا کوثر دیگرِ ٱلوالباب حیدر دیگر است بر منبر حسن دیگر است در محراب از جمالش بر آمده خورشید وز نگاهش در آمده مهتاب او علی اکبر امام رضاست نور چشمان حضرت ارباب گر طریق جواد میجویی بنشین در مسیر طفل رباب نامش از جود حق گرفته شده کامش از کربلا چشیده تراب به دعای رضا فرج آمد پسر ثامن الحجج آمد کام او از عسل گواراتر نفَسش از همه مسیحاتر به یقین از تمام عالمیان گُهر پاک اوست والاتر مَقدمش رفع فتنۀ دوران دشمنش از همیشه رسواتر سائل او نگفته بهره برَد کیست از این امام آقاتر دمبدم یاد مادرش زهراست چشم او روز و شب چو دریا تر جگرِ او ز زهرِ همسر آب غربتش از حسن معماتر وقت جان دادنش به حجرۀ خود از امامِ رئوف تنهاتر هر چه گوئیم از غم و دردش غصۀ اوست باز بالاتر به دعای رضا فرج آمد پسر ثامن الحجج آمد @raziolhossein
در ساحل جود خدا باران گرفته باران نور و رحمت و احسان گرفته مي‌بارد انوار کرم از هر کرانه شب‌هاي دلگير زمين پايان گرفته از سوی جنت سوره‌ی ياسين رسيده خاک مدينه عطر الرّحمان گرفته داده خدا ماهي به خورشيد رئوفش آري دعاي حضرت جانان گرفته نسل امامت مي‌شود پاينده با او از برکتش دل‌هاي شيعه جان گرفته او می رسد جود و سخا معنا بگیرد در قلب عالم نور و رحمت پا بگیرد عالم همه قطره اگر دريا تو هستي کل خلائق عبد اگر مولا تو هستي فيض وجود توست رزق اهل دنيا باران جود عالم بالا تو هستي مانده‌ست ابتر کيدِ بدخواهان شيعه روشن‌ترين تفسير أعطيناهستی مانند کوثر چشمه‌ی جاري نوري با اين حساب آئينه‌ی زهرا تو هستي ای که دل از بابا ربوده خنده‌هایت آرامش هر لحظه‌ی بابا تو هستي ابن الرضایی، تو کريم بن کريمي ما چون گدایی یا اسیری یا یتیمی چشمان تو خورشيد هر اهل يقيني‌ست چشمان تو جنت! نه جنت‌آفريني‌ست با عشق تو قلبي نمي‌سوزد در آتش در هر نگاه روشنت خلدبريني‌ست گويا گره خورده دلم با عرش اعلي هر رشته از مهر شما حبل‌المتيني‌ست من روزي هر ساله‌ام را از تو دارم چشمان من بر دست‌هاي نازنيني‌ست جود تو دارد جلوه‌های هل اَتایی مولا! شفيع ما به درگاه خدايي هر شب دل من سائل باب المراد است آنجا که حاجتمند درگاهش زياد است آنجا که اميد و پناه آخر ماست آنجا که اوج هر توسل «يا جواد» است جز آستان تو پناهي که نداريم اين استغاثه با تمام اعتقاد است بي لطف تو از دست خواهد رفت عبدت يک گوشه‌چشمي، سائل تو خانه‌زاد است در مشهد خورشيد ايران هم که هستيم دل‌هاي ما پروانه‌ی باب الجواد است هر شب دل من در هواي کاظمين است در حسرت يک بوسه بر قبر حسين است @raziolhossein
آئینه ذات آمده ماشاءالله حسن حسنات آمده ماشاءالله فرمود رضا که همره این مولود خیر و برکات آمده ماشاءالله ..... نور ازلی آمده ماشاءالله فرزند ولی آمده ماشاءالله در بیت حسین بن علی بار دگر همنام علی آمده ماشاءالله @raziolhossein
دوباره سَرَم در هوایِ شماست تمامِ دلم سر سرایِ شماست به سویِ خدا رفتم و دیده‌ام فقط ردِ پا ردِ پایِ شماست خدا هم فقط از شما گفته است گمانم خدا هم خدایِ شماست گدایی برازنده‌یِ ایلِ ماست برازنده بودن برای شماست ندارد تفاوت کجا می‌رسی که هر انتها ابتدای شماست خیالم از این و از آن راحت است گره‌هام دست دعای شماست - مرا پای حیدر هلاکم کنید به عشق رضا سینه چاکم کنید - دلی دارم و خانه زادِ رضاست فقط یاد دارد که یاد رضاست کم اینجا ندیده برایش بد است دلم مستحقِ زیادِ رضاست فقط می‌نویسد رضا تا ابد و شُکرِ خدا بی سوادِ رضاست نجف ، کربلا رفتم و گفته‌اند که راهش دهید از بلادِ رضاست گره می‌خورد زندگی ام ولی همین نا مُرادی مُرادِ رضاست به خود آیم و باز بینم سرم رویِ خاکِ بابُ الجوادِ رضاست - جوادش درِ بسته را باز کرد گره‌های من را رضا باز کرد - خبر را مسیح از مسیحا شنید خبر را زِ جبریل موسیٰ شنید اگر گوشِ دل را دهی می‌توان که از کعبه هم ذکر مولا شنید زمین خشکسالی تَرک خورده بود ولی ناگهان بویِ دریا شنید دلِ انبیا بر دری می‌تپید که از آن صدایِ شما را شنید خدا خنده کرد و خدا جلوه کرد شبی که رضا ذکرِ بابا شنید تو هم مادری هستی و می‌شود که از قلبِ تو نامِ زهرا شنید - فدایِ نفسهایِ بابایی‌ات فدایِ تپش هایِ زهراییت - زِ تو کوچه‌ها تا معطر شدند حسودانِ این شهر ابتر شدند به کوریِ چشمان ناباوران همه محوِ رویِ پیمبر شدند عسل‌های کندویِ لبهای توست گر این روزها شهد و شِکر شدند برای تماشای لبخند توست علی اکبری‌ها کبوتر شدند کریمی  کرامت  جوادی و جود چه خوش کُنیه‌هایت مکرر شدند شبی که اذان گفت بابا همه پُر از یادِ میلادِ اصغر شدند خدا دید چشم پُر احساس تو از آن ابتدا غرقِ مادر شدند - کسی را نگاهت معطل نکرد دو دست مرا هیچ معطل نکرد - تو دریایی و در تماشا رُباب تو در خوابی و غرقِ لالا رُباب تو تا آمدی آبرو دادی اش که خندید با تو به زهرا رُباب شبیه حسینی و ماتِ تو اند همه دورِ گهواره حتی رُباب تو ذات بزرگی و جایت بلند تو را داده بر دوشِ سقا رُباب تبسم کن و خیمه را شاد کن بیا زنده کن عمه را با رُباب به دستان بابا هواست نبود که چشمش به راه است آنجا رُباب - نگو مادرت را صدا می‌زدی به دست پدر دست و پا می‌زدی @Raziolhossein
ما را هرآنچه حضرت استاد ياد داد يك گوشه چشم كودك سلطان به باد داد جايي براي عرضه حاجت نداشتيم ما را پناه گوشه باب الجواد داد دستش به كم نميرود و كم نمي دهد كم خواستيم حاجت خود را،زياد داد بيهوده تا غروب پي كسب روزي ام رزق مرا جواد همان بامداد داد سلطان طوس با قسم يا ابالجواد هر حاجتي كه پيش از اينها نداد داد از كربلا فضليت مشهد فزون تر است اين را جواد ياد من بي سواد داد در چشم او چه بود كه با ياد مادرش ابروي او به عاشق حكم جهاد داد @raziolhossein
آنکه هستی به همه هستی ما داده علیست ما همه مست ولاییم و می و باده علیست سر به هر جاده نهادیم ته جاده علیست هدف خلقت ما عشق به اولاد علیست همه شان باب حوائج همه شان باب مراد همه شان یا که کریمند و یا اینکه جواد آمدی تا كه نگاه پدرت تر نشود تا كه هر بي سر و پا منكر كوثر نشود تا فراموش كسي آيه ي وانحر نشود نسل تو چشمه ي عشق است كه ابتر نشود پشت در پشت همه مظهر اعطينائيد همه هستید علی و همگي زهرائيد آمدي و نهمين باب اجابت  شده اي پسر عاطفه و عشق و محبت  شده اي بين گهواره ي خود نور حقيقت شده اي در همان كودكيت ركن ولايت شده اي یک نظر کن که فلک در حرکت می آید از قدمهای تو عطر برکت می آید آمدی هر طپش دل شده غرق هیجان شاه شمشادقدان خسروشیرین دهنان که به مژگان شکنی قلب همه صف شکنان تو عیان تر ز عیانی و چه حاجت به بیان همه گفتند که جان در گرو جانان است پسر حضرت سلطان خودش سلطان است عشق همراه شما تا دم آخر زنده است ريشه ي دين خدا از كرمت سرزنده است نهضت سبز كريمانه ي حيدر زنده است با شما تا به ابد نام پيمبر زنده است چقدر نام محمد به شما مي آيد همه گفتند وليعهد رضا مي آيد مومن بسرکم شاهدکم غائبکم یسلک سبیلکم یکر فی رجعتکم و تولیت به اولکم آخرکم ابغض الله و من عدوکم ابغضکم یامن ارجوه دهم عاشق و مجنون توییم پاسخ جلوه ی این الرجبیون توییم قدبرافراشته کردی علم حکمت را به قیامت بکشانی دم قد قامت را به کجا سجده کنم شکر کنم نعمت را که نگاه تو گشاید گره حاجت را پدرانم همه گفتند از این باب مراد ای جواد بن جواد بن جواد بن جواد باز هم در دل من شوق حرم افتاده است و ضريحي كه پناه دل هر دلداده است حس صحنت به همان خوبی گوهرشاد است هرطرف مي نگرم پنجره ي فولاد است كرمت قابل لمست كرم سلطان است حرمت مثل رواق حرم سلطان است باز هم آمده ام مثل گدا محتاجم نااميد از همه دنیا به شما محتاجم و تصدق بده در راه خدا محتاجم به هواي حرم كرببلا محتاجم باز هم شوق ضريح شه بي سر دارم باز هم دست به گهواره ي اصغر دارم @raziolhossein
شب میلاد تو دعا گل کرد روی دست فرشته ها گل کرد تا خبر دار شد جواد آمد خنده روی لب گدا گل کرد کوچه در کوچه شهر پیغمبر کعبه و مروه و صفا گل کرد تا وزید " انما یرید الله" کوثر دوم خدا گل کرد سال ها در قنوت حضرت عشق اشک در شور ربنا گل کرد به اجابت رسید نجوایش صبر و امید در " رضا" گل کرد آن شبیکه " سبیکه* " زاد تو را شوق در دامن صبا گل کرد سوره در سوره قدر و اعطینا آیه در آیه هل اتی گل کرد چشم تو امتداد چشمه ی نور در زلال تو " انما" گل کرد موسوی زاده ، بر ولایت تو کرد اقرار تا عصا گل کرد یا جواد الأئمه ، شعر " کمیل" تا که شد مدحت شما گل کرد کمیل کاشانی ------------ * ﺳﺒﯿﮑﻪ ﺑﻪ ﺭﻭﺍﯾﺘﯽ ﻧﺎﻡ ﻣﺎﺩﺭ ﺍﻣﺎﻡ ﺟﻮﺍﺩ است @raziolhossein
در بغل امشب يكى قرص قمر دارد رضا بر زبان شكر خداى دادگر دارد رضا بارگاه زاده موسى چراغان مى‌شود      در حريمش جشن ميلاد پسر دارد رضا اِقتران مهر و مه گرديده امشب، يا مگر نور چشمانش محمد را به بر دارد رضا بر امام هشتمين حق كرده فرزندى عطا زين پسر پيغام تبريك از پدر دارد رضا آمد آن يكتا دُر عصمت كه بر ميلاد او تهنيت از حضرت خيرالبشر دارد رضا بر عقيمى آن كه بر فرزند موسى طعنه زد گو بيا امشب ببين نور بصر دارد رضا در كنار مهد او بنشسته بيدار و به لب ذكر خواب از بهر طفلش تا سحر دارد رضا ذكر خواب از بهر او مى‌گويد و گريان بود من نمى‌دانم چرا چشمان تَر دارد رضا گاهى از اين موهبت شاد است و گاهى دل غمين چون كه از پايان كار او خبر دارد رضا «خسرو» از مداحى او مى‌كند بس افتخار گر بدين منصب مدامش مفتخر دارد رضا @raziolhossein
من از ازل گدایم و او از ازل جواد مثل‌ رضا و مثل‌ خودش‌ بی بَدَل جواد با روی خوش گذاشت به سائل مَحل جواد در جُود و در کرم شده ضَربُ المَثَل جواد ((صَلِّ‌ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلی‌َ الجَواد)) دست خُداست دست امامِ جوادِ من عرش خُداست روضه‌ی باب المُرادِ من لطف زیاد اوست که مانده‌ به یادِ من یک‌جمله است نغمه‌ی هر بامدادِ من ((صَلِّ‌ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلی‌َ الجَواد)) او را دلیل بارش باران نوشته اند در مدح او ملائکه قرآن نوشته اند چشم و چراغ شاه خراسان نوشته‌اند روی عقیق دست کریمان نوشته اند ((صَلِّ‌ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلی‌َ الجَواد)) با‌ مَست حُبِّ او سخن از مُستَحَب مگو شهد لبش که هست به ما از رُطب مگو ما با غمش خوشیم بیا از طرب مگو در پرده‌ای بلند بخوان ؛ زیر لب مگو ((صَلِّ‌ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلی‌َ الجَواد)) دل یاکریم گفت و زبان یاجواد گفت باید نیاز خویش به بابُ المراد گفت گنبد زبان گشود و دم گوش باد گفت شد برکتش زیاد کسی که زیاد گفت ((صَلِّ‌ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلی‌َ الجَواد)) ماییم سائل سر بازار کاظمین هستیم تا همیشه بدهکار کاظمین بیچاره‌ی رضا و گرفتار کاظمین گفتیم با تمامی زوّار کاظمین ((صَلِّ‌ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلی‌َ الجَواد)) تنها به بذل دست تو دارد نظر فقیر اینجا نیامده‌ست پی سیم و زَر فقیر پُرکرده‌است‌ کیسه‌ی‌خود را اگر فقیر یک بار گفته از سر شب تا سحر فقیر ((صَلِّ‌ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلی‌َ الجَواد)) ای دل به شادی دل آل عبا بخوان پیوسته با اهالی ارض و سما بخوان در صحن با صفای امامِینِ ما بخوان مصراع آخرست بیا با رضا بخوان ((صَلِّ‌ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلی‌َ الجَواد)) @raziolhossein
هر که راهی در حریم خلوت اسرار داشت دل برید از ماسوا، سر در کمندِ یار داشت چند روزه نوبت هر کس به پایان می‌رسد ای خوش آن رهرو که ره در خلوت اسرار داشت در پناه همّت و در پرتو آزادگی راه حرّیت سپرد و شیوۀ احرار داشت من غلام همت آنم که از روزِ نخست افتخارِ دوستی با عترتِ اطهار داشت جان گرفت از عشق سلطان سریر ارتضا ور گرامی داشت جان را از پی ایثار داشت پیرو هشت و چهار آمد، نشد از واقفین چون به قول خاتم پیغمبران اقرار داشت مدفنِ پاکِ رضا را کعبۀ امید یافت بر رضا و نسل پاکش التجا بسیار داشت جز رضا عهد مودّت با کسِ دیگر نبست جز جواد از هر چه گویی بگذر و بگذار داشت تا جمال شاهد ما در حجاب غیب بود ادعای صدق ما را مدعی انکار داشت کیست این مهر جهان‌آرا که چون آباء خویش جلوه‌ها نور جمالش از در و دیوار داشت کیست این سرو سَهی بالا کز استغنای طبع لطف و احسان و کرم بود آنچه برگ و بار داشت یک طرف خیر کثیر فاطمه میراث برد یک طرف خُلق عظیم احمد مختار داشت مظهر تقوا و قُدس و مطلع اَللهُ نور نور علم و معرفت از حیدر کرّار داشت... مطلع الفجر حقیقت آشکارا شد از این لیلة القدری که مخفی ماند و بس مقدار داشت نازپروردی که شب‌ها تا سحر شمس الشموس در کنار مهد نازش دیدۀ بیدار داشت... جلوۀ حسن خدادادش تجلّی تا نمود بُرد از آیینۀ دل‌ها اگر زنگار داشت خود خداوند فضیلت بود و بهر کسب فضل در حریم قدس او «فضل بن شاذان» بار داشت خوشه‌چین خرمن فیضش «ابو تمّام» هم این حقیقت را به اِمداد سخن اِشعار داشت... آن دل‌آگاهی که با ظلم و ستم پیکار کرد دشمن از بی‌دانشی با او سر پیکار داشت آزمون حضرتش را کرد دستاویز خویش آزمونگر «پور اکثم»، تا چه در پندار داشت شوربختی بین که کرد از تیره‌رایان محفلی قصد شوم خویش را هم مخفی از انظار داشت بود آن دانای راز آگاه که قاضِی القُضاة با نهاد و نیّتی ناپاک استفسار داشت «چیست حکم آن‌که مُحرم بود و قتل صید کرد» لعل لب بگشود و در پاسخ چنین اظهار داشت: «کشت از راه خطا، یا عمد؟ در حِلّ یا حرم؟ بنده یا مولی؟ پشیمان بود یا اصرار داشت؟ بسته بود احرام حج یا عمره؟ شب یا روز بود؟ جهل بر او چیره شد یا علم بر این کار داشت؟ خردسالی بود وین صید نخستش بود؟ یا، سالخوردی بود و زین پرونده‌ها بسیار داشت؟ از همه بگذشته، کوچک یا بزرگ از وحش و طیر با کدامین صید آن صیّادِ مُحرم کار داشت؟» چون رسید این‌جا سخن «یحیی بن اکثم» شرمگین با چنان فضل و کمال از دانشِ خود، عار داشت «خیز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیم کاین همه نقش عَجَب در گردش پرگار داشت»... بر در این روضه «رضوان» مژدۀ «طوبی لکم»، از پی عرض ارادت عرضه با زوار داشت... باید این‌جا با کمال معرفت شد عذرخواه هم سرشک توبه هم تسبیح و استغفار داشت باید این‌جا حلقۀ بابِ شفاعت را گرفت سر به زیر از شرمساری، رویِ دل با یار داشت باید این‌جا چون «اباصلت» از سویدای ضمیر گاه ذکر «یا جواد» و گاه «یا غفّار» داشت باید این‌جا چنگ زد بر دامن «أمَّن یُجیب» منتظر بود به مضطرّ حقیقی کار داشت گر چه ما امروز محروم آمدیم اما «شفق» ای خوشا آن‌کس که فردا وعدۀ دیدار داشت @raziolhossein
شمیم عشق می‌رسد دوباره بر مشام ما نسیم رحمت خدا وزد به خاص و عام ما مگر بهشت آرزو گشوده شد به نام ما مگر خدای خواسته جهان شود به کام ما که بهر دل‌شکستگان در امید باز شد هزار قفل غم ببین که بی‌کلید باز شد... شمس ضحی که می‌دمد ماه ز هر نظاره‌اش بود طلوع این قمر تجلّی دوباره‌اش تا که نگاه می‌کند بر رُخ ماه‌پاره‌اش غرق ستاره می‌شود کنار گاهواره‌اش نهم امام را به‌ بر، امام هشتم آورد بضعۀ دوم نبی، کوثر دوم آورد خوی و خصال مصطفی، علم و کمال مرتضی شرم و حیای فاطمه، حُسن و جمال مجتبی زُهد امام چارمین، عزم شهید کربلا حکمت باقرُ الحِکَم، دانش صادقُ الوَرا کَظم امام کاظم و صبر رضا در او بُوَد وجود او به ملک جان، کمال آرزو بود... ای به سریر عصمت از بعد رضا قدم زده به هشت سالگی دم از امامت اُمَم زده به قله‌های مکرمت، کرامتت علم زده اساس واقفیّه را ظهور تو به هم زده تویی که شد ز نور تو طلوع صاحب الزمان پُر برکت‌ترین کسی که آمده‌ست در جهان فروغ بزم قدسیان، چراغ آسمان تویی مُدوّر زمین تویی مُدبّر زمان تویی خدای را امین تویی جهات را امان تویی تجسم یقین تویی فراتر از گمان تویی تو وارث پیمبری شافع روز محشری قسم به کوثر خدا خیر کثیر کوثری... @raziolhossein
ای دل بفرست با تبسم صلوات بر لبخند کریمه قم صلوات از عرش خدا چنین ندا می آید بر گل پسر امام هشتم صلوات @raziolhossein
امشب شب گدایی و عرض ارادت است باب المراد آمده و وقت حاجت است امشب دوباره خنده به لبهای مرتضی است وقت نزول آیه ی ناب امامت است یک یا جواد گفتم و دل کاظمین رفت نوکر همیشه در پی طوفِ زیارت است یادش بخیر جامعه خواندم میان صحن بین بهشت... نه ... حرمت فوق جنت است وقت زیارتت همه در فکر مشهدند از بس میان این دو عمارت شباهت است حبّ تو را امام رضا هدیه می دهد با این حساب عاشقتان با سعادت است ما را ولایت تو زآتش نجات داد خواندی مرا که عادت  این در مروّت است ما سائلان سفره ی پر برکت توایم هرکس نشد گدای شما بی لیاقت است توحید بی ولای شما کفر مطلق است دین بدون نام تو عین ضلالت است تنها به فعل و سیره تان اقتدا کند... ...امروز اگر که شیعه به فکر برائت است بر خشم و کینه های تو از آن دوتن قسم لعن عدوی فاطمه هر دم عبادت است صد مرده زنده می شود از نام نامی ات عیسی دخیل توست که اهل کرامت است با ذکر یا جواد دلم زیر و رو شود نامت برای قلب سیاهم طهارت است شعرم اگر توان ثنای تو را نداشت آقا ببخش شاعرتان بی بضاعت است @raziolhossein
این قرص مه است یا که فرزند رضاست این کعبه دل، یا که دلبند رضاست گویند همه بهشت زیباست ولی زیباتر از آن دیدن لبخند رضاست @raziolhossein
تو آمدی که بگویی ز نسل پیغمبر هنوز مانده کسی؛مانده سوره ی کوثر بریده باد زبانی که منکرت شده بود بمیرد آنکه به باب تو گفته بود "اَبتَر" فدای غیرت تو ای جواد اهل البیت فدای بغض تو از دیگری و آن دیگر تو آمدی که بگویی «..لَاُخْرِجَنَّهُما..» تو آمدی که درآری دمار زآن دو نفر @raziolhossein
در هواى سينه سودائيم شد كبوتر اين دل هرجائيم يك مدينه مستى و شيدائيم مست مست از كوثر زهرائيم كوثر امشب غيرت دريا شده ضامن آهو مگر بابا شده آسمان گرديده امشب خاكبوس مى‏تراود عطر شادى از نفوس در اجابت غرق شد شمس الشموس شد شكوفا جلوه ی سلطان طوس باز شد بر روى دل باب المراد كور چشم ابتران ، آمد جواد اين پسر سر تا به پا پيغمبر است اين پسر آئينه دار حيدر است اين پسر سرّ خداى اكبر است سلسله جنبان روز محشر است اين پسر ملك ولايت را ولى است در نگاه او محمد منجلى است او كه ايثار و كرم آئين اوست دلنوازى عادت ديرين اوست دشت و اقيانوسها مسكين اوست دام دلها گيسوى مشكين اوست كهكشانها و زمين آواره ‏اش كعبه ی خيل ملك گهواره ‏اش  روى ماهش معنى الله و نور خال رويش محشر يوم النشور مى‏برد دل يك نگاه او ز حور چشم بد از حسن وجه الله دور جبرئيل امشب بخواند ان يكاد دود كرد اسپند در پاى جواد @raziolhossein
چیزی نگفت از حاجتش حاجت روا شد با دست پر‌ زائر زد از صحن تو بیرون جز تو که می بخشد بدون مزد و منت شانِ نزولِ تنفقوا مما تحبون؟ نقل است باید مال دنیا خواست از تو هرچه کرم داری خودت روزی ما کن ما شیعیان اینکه تو را داریم کافیست از کاظمین خوشکلت ما را دعا کن ابن ابی داوود یا یحییِ بن اکثَم فرقی ندارد،عالمان شهر بغداد از بحث علمی با تو می‌ترسند،آقا با چون تویی اصلا نباید هم در افتاد حرف از برائت می زنم زیرا تو گفتی: طاغوت ها را می کشی از قبر بیرون آن لحظه رویاییست پیش چشم مادر سوزاندن جسم کریه آن دو ملعون مَن اَیقَنَ بِالخَلفِ جادَ بِالعَطِّیه گفتی:ببخشم،  تا خدا بر‌ من ببخشد در هم خریدن از رعیت لطف شاه است من دوستت دارم اگر خوبم اگر بد در روزگار بی کسی در عصر‌ غیبت وقتی که دشمن می زند تیشه به ریشه در حفظ باور ها به تو دل بسته ام چون داری هوای ما جوان ها را همیشه @raziolhossein
ای داد رسِ روز معاد ، ادرکنی ای سرور و سر خیل عِباد ادرکنی ما دست بدامان تو هستیم ، مدد ای جلوه ی جود، یا جواد ادرکنی @raziolhossein
در ساحل جود خدا باران گرفته باران نور و رحمت و احسان گرفته می‌بارد انوار کرم از هر کرانه شب‌های دلگير زمين پايان گرفته از سوی جنت سورۀ ياسين رسيده خاک مدينه عطر الرّحمان گرفته داده خدا ماهی به خورشيد رئوفش آرى دعای حضرت جانان گرفته نسل امامت می‌شود پاينده با او از برکتش دل‌های شيعه جان گرفته او می‌رسد جود و سخا معنا بگیرد در قلب عالم نور و رحمت پا بگیرد عالم همه قطره اگر دريا تو هستی کل خلائق عبد اگر مولا تو هستی فيض وجود توست رزق اهل دنيا باران جود عالم بالا تو هستی مانده‌ست ابتر، کيدِ بدخواهان شيعه روشن‌ترين تفسير أعطينا تو هستی مانند کوثر چشمۀ جاری نوری با اين حساب آیينۀ زهرا تو هستی ای که دل از بابا ربوده خنده‌هایت آرامش هر لحظۀ بابا تو هستی ابن الرضایی، تو کريم بن کريمی ما چون گدایی یا اسیری یا یتیمی چشمان تو خورشيد هر اهل يقينی‌ست چشمان تو جنت! نه جنت‌آفرينی‌ست با عشق تو قلبی نمی‌سوزد در آتش در هر نگاه روشنت خُلدِ برينی‌ست گويا گره خورده دلم با عرش اعلی هر رشته از مهر شما حبل‌المتينی‌ست من روزی هر ساله‌ام را از تو دارم چشمان من بر دست‌های نازنينی‌ست جود تو دارد جلوه‌های هل اَتایی مولا! شفيع ما به درگاه خدايی هر شب دل من سائل باب المراد است آنجا که حاجتمند درگاهش زياد است آنجا که اميد و پناه آخر ماست آنجا که اوج هر توسل «يا جواد» است جز آستان تو پناهی که نداريم اين استغاثه با تمام اعتقاد است در مشهد خورشيد ايران هم که هستيم دل‌های ما پروانۀ باب الجواد است هر شب دل من در هوای کاظمين است در حسرت يک بوسه بر قبر حسين است @raziolhossein
پسر عشق رسید و پدری را جان داد حق به یعقوب دلی خاتمهء هجران داد تشنه بودیم که الله به ما باران داد یک ولیعهدِ پُر از خیر به یک سلطان داد نه مدینه که زمین نور شد و زیبا شد صلواتی بفرستید رضا بابا شد شب گذاشته‌ست ببینید سحر آمده‌است به هواداری خورشید قمر آمده‌است مهربان ذات پدر را پسر آمده‌است نه پسر شیرهءشیرین جگر آمده‌است هرچه خواهید بگیرید رضاشاد شده که جواد آمده و خانه‌اش آباد شده سالیانی به ره این گل دلبندش بود چشم بر راه طلوع رخ فرزندش بود تشنهء دیدن هنگامهء لبخندش بود عاشق بوسه به لبهای پر از قندش بود که خدا داد به او دیر، ولی غوغا کرد برکت دارترین را به رضا اهدا کرد برکت از نوک پا تابه سرش می‌ریزد خیر با هر قدمی دوروبرش می‌ریزد اهل انفاق گداسان به درش می‌ریزد جود با دیدن او کُرک و پَرش می‌ریزد چون خدا خواسته که باب مراد است مراد همه جود خدا دست جواد است جواد هر چه گوییم ز جود و کرمش کم گفتیم هر چه گوییم ز اعجاز دمش کم گفتیم هرچه گفتیم ز خیر قدمش کم گفتیم از تبار و نسب محترمش کم گفتیم ریشه‌اش حیدری و فیض زاصلش باشد حضرت مهدی موعود ز نسلش باشد او رسیده‌ست که دل‌تنگی بابا ببرد روزه‌داران رجب را سوی دریا ببرد دست ما گیرد و ما را سوی بالا ببرد به مسیر پسرش مهدی زهرا ببرد تا مبادا که گرفتار و نابود شویم دور وغفلت زده از مهدی موعود شویم سائلیم و ز کَفَش لطف و عطا میگیریم درد داریم و طبیب اوست دوا می‌گیریم از مسیح رضوی زاده شفا میگیریم کاظمین و نجف و کرب و بلا میگیریم جود کن در شب میلاد به ما زر برسان دل مارا وسط روضه‌ء اصغر برسان تیر آمد به گلو خورد پدر حیران شد باسه شعبه عطش کودک او درمان شد وسط معرکه درمانده و سرگردان شد وای از پوست سرش بود که آویزان شد مادرش بر در خیمه به سر و صورت زد مگرآن تیر ز حلقوم برون می‌آمد؟ @raziolhossein
عشق می کند به تار تارِ زلفت استناد دل به حرف حرفِ بخششِ تو دارد اعتقاد لحظه لحظه، موج موج و فوج فوج، اعتماد خانه خانه کوچه کوچه جاده جاده امتداد بندهء محبت توایم هر چه باد باد جان عالمی فدای نام حضرت جواد نیست کار هر قلم که رو کند نشانه ای روی کاغذ آورد سرود عاشقانه ای خط به خط رقم زند چکامه ای ترانه ای مدحِ بی کرانه ایّ و متن عارفانه ای در ثنای آن کسی که هست جود را نماد جان عالمی فدای نام حضرت جواد هم بهشت آفرینش از رُخت حکایتی هم رُخت ز نور حضرت رضا روایتی هم که بخششت ز بخشش خداست آیتی آیت سخاوتیّ و لنگر هدایتی من فقیر و تو جواد و من مُرید و تو مراد جان عالمی فدای نام حضرت جواد ای که در نسب سلالهء ابوالعجائبی نورِ نجمِ ثاقبیّ و جلوهء کواکبی در شگفتم از چنین مواهب و مناقبی درخورِ تو نیست هیچ شعر و هیچ قالبی نه غزل نه مثنوی نه شعرِنو نه مستزاد جان عالمی فدای نام حضرت جواد گرچه آفتاب پیش نور تو ز پا نشست گرچه ماه دید حُسن صورتت، به جا نشست گرچه کوه دید هیبت تو بی هوا نشست ابن أکثم از جواب ماند و بی صدا نشست هفت آسمان ولی به احترامت ایستاد جان عالمی فدای نام حضرت جواد حرز تو برای رفع هر بلا مجرب است خوش به حال هر که در بساط تو مقرب است یا کسی که پیش تو به نوکری ملقب است نوکر تو منتسب به توست پس مهذب است خادمت همیشه شاد و نوکر تو زنده باد جان عالمی فدای نام حضرت جواد هم به قلب شیعه نور عشق را نهاده ای هم بزرگِ اهل جود و هم بزرگ زاده ای اعتبار و آبرو به اهل جود داده ای سومین محمدِ عزیزِ خانواده ای حرف عاشق است ظهر و عصر و شام و بامداد جان عالمی فدای نام حضرت جواد @raziolhossein
جلوه ها بسیار اما دل یکی، دلبر یکی بین این میخانه ها، باده یکی ساغر یکی ریشه های ما یکی، مصدر یکی، محشر یکی تا ابد حیدر یکی، کوثر یکی، مادر یکی چارده تا جلوه دیدیم از خدا، مطلب یکی است سجده کن چون حضرت معشوق ما امشب یکی است وا شده امشب به سمت آسمان ها پنجره میشود گفت از نگاه یار، صدها خاطره میرسد گاهی از آنجا که نباید تذکره من گدای این درم، من کار دارم با گره از گره هایی که کورند عشق پیدا میشود خوش بحال ما رضا این بار بابا میشود عشق را وقتی خدا در بین عالم باب کرد ابروی دلدار ما را قبلهء محراب کرد تا رضا را دیدن این گل پسر بی تاب کرد خنده ای کرد و دل بابای خود را آب کرد او که عشقش بوده از حالا به زهرا آمده آن یکی یکدانهء آغوش بابا شده جان فدای آنکسی که مست و حیرانش شده هرچه حور است و ملک گهواره جنبانش شده بارها خورشید، محو نور ایمانش شده عالمی دلبستهء ذکر رضاجانش شده خوب شد اصلا" کسی امشب جوابم را نداد چون عریضه میبرم مشهد دم باب الجواد اینکه میگویند دستش سفرهء جود خداست آینه قدّی سلطان سریر ارتضاست عاشقش کعبه است، ذاتاً قبله و روح دعاست کاظمینش چون خراسان، چون نجف، چون کربلاست ابتدای حاجت است و انتهای حاجت است سائل و مسکین کنار سفره او راحت است از زیارت دور شش گوشه، چه چیزی بهتر است کعبهء مشکل گشا، باب الحوائج اصغر است من فدای آنکه تا دنیاست، عشق مادر است خنده اش شیرینی بزم علی اکبر است از میان عرش، نور محشری آورده اند جلوه ای از جلوه های حیدری آورده اند می درخشد ماه شب های کویری حسین می شود دید از دو چشم او دلیری حسین می کند در وقت وقتش دستگیری حسین می شود سرباز عصر روز پیری حسین از لب خشکیده اش گفتم که آب آتش گرفت بر فراز نیزه ها قلب رباب آتش گرفت @raziolhossein
اي قمر شمس ولايت جواد اي گهر بحر عنايت جواد حجّت حق باب مراد همه نجل علي دسته گل فاطمه بر همه خوبان جهان سروري محمّد استّي و علي پروري چشم رضا از همه سو سوي تو ماه رجب شيفته روي تو روي دل آراي تو بدر رجب ليله ميلاد تو قدر رجب جود به خاک درت آرد سجود بسته به جود تو تمام وجود صورت تو باغ و بهار رضا تويي همه دار و ندار رضا حسن تو مرآت خداوند تو بهشت بابا گل لبخند تو بی خردان طعنه ديگر زدند بر پدرت تهمت ابتر زدند ولادت تو کوثري دگر بود روشني چشم و دل پدر بود نور شد و نور شد و نور شد چشم همه تيره دلان کور شد سمند علم و معرفت رام تو گره گشاي عالمي نام تو عطر رياحين جنان خاک تو روح رضا در بدن پاک تو باب تولاّي تو باب خدا مصحف روي تو کتاب خدا عقل نهالي ز دبستان تو علم گلي رسته ز بستان تو بين امامان ز عطاي زياد تويي ملقّب به امام جواد جز تو که حرز مادر خويش را به قاتل پدر نمايد عطا شبي که مأمون ستمکار مست برد به قتل تو به شمشير دست در دل تاريک شب اي جان پاک کرد تن پاک تو را چاک چاک صبح که آن بي خرد آمد به هوش گشت سراپا همه سوز و خروش گفت مرا قتل رضا بس نبود کشتن نجل مرتضي بس نبود چگونه من در نظر خاص و عام شهره شوم به قاتل دو امام قاصد مأمون به تحيّر شتافت در بدن پاک تو زخمي نيافت کرد سراپا به وجودت نظر ديد ز گل خوب تري خوبتر از رخ مأمون عرق شرم ريخت زمام اقتدارش از هم گسيخت از پي ديدار تو بشتافت باز گفت که اي مهر سپهر حجاز جسم تو شد به تيغ من چاک چاک از چه کنون سالمي اي جان پاک گفتي از دعاي زهراست اين معجر حرز مادر ماست اين مرا خداي داورم حفظ کرد به يمن حرز مادرم حفظ کرد شد خجل از کار خود آن رو سياه گشت به پيش کرمت عذر خواه عفو از آن جرم و خطا کرديش خواست دعا را تو عطا کرديش جود خداييت چه ها مي کند پيش خطا لطف و عطا مي کند اي به فداي تو و جودت جواد جود وجودش ز وجودت جواد تو دست جود خالق اکبري جواد اهلبيت پيغمبري بحر نمي از کرمت يا جواد جود گداي حرمت يا جواد روي تو شمس الشّرف اهلبيت اي دُر ناب صدف اهلبيت کودک نه ساله بدي کز کمال دادي پاسخ به هزاران سؤال زاده اکثم ز دُر افشانيت گشت يکي طفل دبستانيت مانده زهر قيل و زهر قال بود گويي از آغاز کر و لال بود لکنت نطقش به لب افتاده بود گويي طفلي عقب افتاده بود از کف مأمون چو رها گشت باز ماهيکي گرفت و برگشت باز تا ببرد ره به کمال تو بيش ماهي را فشرد در دست خويش گفت که اي نور دل بوالحسن فاش بگو چيست کف دست من پاسخ تو دوباره اعجاز کرد پرده ز اسرار دگر باز کرد قصّه تبخير و هوا و شکار گشت ز دُرج سخنت آشکار حلم ز رفتار شما حلم شد علم ز گفتار شما علم شد معادن حکمت حق شماييد مساکن رحمت حق شماييد شما همان ائمه الدّعاييد مشاعل انوار الهداييد جلالت خدا نشان شماست آيه ي تطهير به شان شماست کلامتان نور است و رحمت است معجزه و موعظه و حکمت است ارث نبّوت رسول از شماست مجد و کرامت بتول از شماست طاعت مقبوله حق شماييد رحمت موصوله حق شماييد شما امامان همگي جواديد باب نجات و قبله ي مراديد قرآن يکدم از شما جدا نيست هر آنکه بي شماست با  خدا نيست «ميثم» را بر درتان التجاست اميد او به مَن اتاکُم نَجاست @raziolhossein
کجا روانه کنم  شور و شوق بی حد را دو بال عاشق پروانه ای مردد  را کجا بدون تلکف قبول خواهد کرد بهانه گیری این گریه های ممتد را میان عطر سکوت و سلام پیدا کرد نگاه خسته ی من روشنای گنبد را به گام های خیال غزل کسی می گفت به کاظمین ببر کوچه های مشهد را دو پلک مانده به باب الجواد با لبخند گرفته زیر نظر، عشق رفت و آمد را به لطف گردش رندانه ی فلک امشب علی گرفته در آغوش خود محمد را خلاصه ی برکات چهارده معصوم جواد کیست ؟ببین خود حروف ابجد را ببخش سرزده شعرم رسیده،از سر شوق ز یاد برده غزل، باید و نباید را غزل فدای گل خنده ی جواد شود جواد اگر که بخندد غزل زیاد شود جواد اگر که بخندد بهار خواهد شد بهار آینه دار نگار خواهد شد زمانه با برکت تر، از او نخواهد دید کمی به روی پسر خیره شد ، سپس خندید برای قلب همه التیام خواهد شد وهفت سال دگر او امام خواهد شد @raziolhossein
از هر چه به غیر او گسستم دل را به کسی جز او نبستم من عاشق و بی قرارم اما عاشق تر از این کنم که هستم آهسته کنار کفشداری یک گوشه برای خود نشستم خود را که دچار خویش دیدم در آینهء حرم شکستم بر دفتر من نشست بیتی بیتی که دوباره کرد مستم تا ذکر لبم جواد باشد رزق حرمم زیاد باشد حرف دل عشق یک کلام است بر لب صلوات من سلام است در گوشهء چشم اشک شوق است موسیقیِ گریه بی کلام است توصیف جواد را چه گویم ایشان رضوی ترین امام است لطف و کرم و سخا و جودش لا ینقطع و علی الدوام است دردانهء شاه طوس خندید برخیز و بیا که بار عام است تا ذکر لبم جواد باشد رزق حرمم زیاد باشد خورشید سر قرار آمد آرامش قلب یار آمد امشب خبری است در خراسان نقاره بزن بهار آمد سلطان سریر ارتضا را آیینهء بی غبار آمد در صحن حرم دوباره باران با آتش دل کنار آمد گفتم ببرم دلِ رضا را طبع غزلم به کار آمد تا ذکر لبم جواد باشد رزق حرمم زیاد باشد صحرای نگاه من کویریست دستان دلم پراز فقیریست آهوی اسیر آستانم آزادی من در این اسیریست کار دل ما فقط گدایی کار تو همیشه دستگیریست دل را برسان به کاظمینت بی تاب دیار توست دیریست عشق تو خلاصهء جوانی آرامشِ روزگار پیریست تا ذکر لبم جواد باشد رزق حرمم زیاد باشد @raziolhossein
مهر شما در دل عاشق فتاد خیر دو دنیا به من این فیض داد باب کرم هستی و باب المراد اسئَلُکَ بحودک یا جواد تا که توسل به تو آغاز شد هر گرهی داشت گدا باز شد ای نمک سفرۀ سلطان طوس محضر تو خیل ملک خاک بوس آینۀ صورت شمس الشموس دلخوشیِ عمر انیس النفوس ای علی اکبر ملیح رضا حلقۀ موی تو ضریح رضا جود تو شد مظهر کُلِّ صفات نام تو فتاح همه مشکلات نازترین تک پسر کائنات حق بده بابات بمیرد برات بوسه زلبهای تو کار رضا ای همۀ دار و ندارِ رضا گوشۀ حجره شده جایت چرا ؟ مرگ شده ذکر و دعایت چرا ؟ بسته شده راه صدایت چرا ؟ آب نیاورده برایت چرا ؟ شعله به جان و دل زهرا مکش جان رضا روی زمین پا مکش ضربه به حیثیت افلاک خورد رنگ کبودی به رخی پاک خورد موی به هم ریخته ات خاک خورد داد زدی دورِ لبت چاک خورد با جگر سوخته پرپر زدی بر دَرِ حجره چقدر سر زدی خون ز لب خشک تو پاشید وای لحظۀ پرپر زدنت دید وای چشم به چشمان تو خندید وای تشت زنان دورِ تو رقصید وای شعله به جان تو چنین ریخته آب به پیش تو زمین ریخته آب نخوردی ... بدنت پا نخورد یک نخی از پیر و هنت پا نخورد در ته گودال تنت پا نخورد مثل حسین بر دهنت پا نخورد یاد حسین دیدۀ تر داشتی هر چه سرت آمده ،  سر داشتی چنگ به موی سرش انداختند روی تن بی سر او تاختند خیل زنان رنگ ز رخ باختند پیکر غارت شده نشناختند عمۀ سادات زمین گیر شد بر سر بوسیدن رگ پیر شد طول کشید از نَفَس افتادنش حنجر پاشیده روی دامنش عده ای اعراب دَمِ رفتنش با کتک از کرب و بلا بُردنش عمه از آن لحظه گرفتار شد ناقه نشین راهی بازار شد @raziolhossein