eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.2هزار دنبال‌کننده
528 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هر «دمِ» سینه زنانِ فاطمیه ، بی عدد یاعلی حیدر مدد «باز دم» لعنت به اصحاب سقیفه تا ابد یاعلی حیدر مدد @raziolhossein
آمدم تا وا کنم از گردن مولا رَسَن هرچه میخواهی بزن ای مغیره این غلاف تیغ و این بازوی من هرچه میخواهی بزن @raziolhossein
شب های جمعه فاطمه با اشک دیده صورت گذارد روی رگ های بریده ای مرغ بِسٔمِل گشته ی من یا بُنَیَّ ای ماهی در بسترِ خون آرمیده ای پاره پاره پیکر عریان سرت کو؟ کی بر گلوی تشنه ات خنجر کشیده؟ مادر بمیرد دود میدیدی هوا را تکیه زدی بر نیزه با قد خمیده ای کاش من جای تو نیزه خورده بودم ای کاش از مقتل تنت را برده بودم ده تا سوار از بین لشکر تا دویدند سوز صدایِ دخترانت را شنیدند شرمنده کاری بر نمی آمد ز دستم با گریه می‌دیدم که در مقتل رسیدند افتاد روی پیکرت ردِّ چهل نعل «آخر تنت را در همه صحرا کشیدند» پیراهنی را که خودم دادم به زینب با نیزه وقت غارتِ جسمت دریدند من بودم و دیدم تنت را بین گودال.... مولا بیا زهرا دوباره رفت از حال! @raziolhossein
دوباره روز علی سر اومده ماهِ آسمونِ شب در اومده شبه و وقت قرارمونه باز.... پاشو فاطمه که حیدر اومده اولین فدائیه راهِ علی! نیستی و بلند شده آهِ علی... جواب منو نمیدی فاطمه؟ میشنوی؟ منم! سلام ماهِ علی... بهتره زخمای پهلوت فاطمه؟ ورمِ مونده رو بازوت فاطمه؟ خوب شده -الهی دردت به سرم- اون شکستگیه ابروت فاطمه؟ شبا بی تو ، هرکدوم یه سالیه قسمتم بعدِ تو خسته حالیه کاشکی میشد نری از پیش علی، نمی‌دونی که چقد جات خالیه... همدم من ماتمه...چیکار کنم؟ تو دلم پر از غمه...چیکار کنم؟ تو خودت بگو ، که من تو خونه ای... ...که نباشه فاطمه چیکار کنم؟ روزای بی تو ، تو خونه میمونم چه خبر تو شهره؟...من نمیدونم میشینم تو بستری که خالیه برا تو با گریه یاسین میخونم... میگذره با گریه روزا و شبام دیگه سو نداره از گریه چشام هفت شبه ندیدمت...تنگه دلم! فاطمه تو هم دلت تنگه برام؟ خونمون...قبل هجوم...یادش بخیر خوشی بود روزا تموم...یادش بخیر در که میزدم ، خودت میومدی... درُ وا میکردی روم...یادش بخیر... خونه زندگیمونُ نظر زدن... به عزادارا با شادی سر زدن احتراممون پیش همه شکست اون روزی که با لگد به در زدن کاشکی راهِ نَفَسِت سد نمیشد حال و روزت اینقَدَر بد نمیشد بی حیا که درُ انداخت رو تنت... لااقل از روی در رد نمیشد... گل من به خاک سرد کوچه خورد شوهرت با دستِ بسته جون سپرد خدا لعنت کنه اون مغیره رو چه بلایی به سر یاسم آورد حالا من موندم و داغت فاطمه خاطرات تلخ کوچه یادمه تنها تنها رفتی و منه غریب.... روی دوشم کوله بار ماتمه نزدیک سحر شده...باید برم... ولی یادت نمیره از خاطرم پایِ قولی که بهت داده بودم ، جای تو برا حسین آب میبرم یچیزی رو گل یاسم میدونی؟ - تشنگیش عذابه واسم...میدونی؟ قبل سر بریدنش تشنه میشه شبیه مجتبی با سَم...میدونی؟ تیرِ مسموم میخوره به پیکرش غرق خون میشه همه بال و پرش تیرِ مسمومُ میخواد دربیاره! از جلو نمیشه... از پشت سرش... . . ‌ فاطمه...بیا باهم دعا کنیم این شبا باهم خدا خدا کنیم تاکه از راه برسه منتقمش... صاحب انتقامشُ صدا کنیم... @raziolhossein
تشنه‌ی خونین بدن ، کشته‌ی در اردهال آه از آن ساعتی ، که میزدی بال بال زائر تو زائرِ... ، کشته‌ی در کربلاست زان که شبیه حسین ، سر از تن تو جداست بوی حسین شهید ، در حرمت می‌وَزَد گر که همه جان دهیم ، در غم تو می‌سِزَد قتلِگَهَت روضه‌ی ، بازِ شه کربلاست یاد تنی بی کفن ، روی لبم این‌ نواست: ...... (آه از آن ساعتی ، که با دل چاک چاک نهادی ای تشنه لب ، صورت خود روی خاک تنت به سوز و گداز ، لبت به راز و نیاز سوی خیامِ حرم ، دو چشم تو مانده باز آمده از خیمه گه ، خواهر غم دیده ات دید که شمر از جفا ، نشسته بر سینه ات گفت بده مهلتی ، تا برسم در برش برادرم تشنه است ، مبر سر از پیکرش) @raziolhossein
تو آمدی که بگویی ز نسل پیغمبر هنوز مانده کسی؛مانده سوره ی کوثر بریده باد زبانی که منکرت شده بود بمیرد آنکه به باب تو گفته بود "اَبتَر" فدای غیرت تو ای جواد اهل البیت فدای بغض تو از دیگری و آن دیگر تو آمدی که بگویی «..لَاُخْرِجَنَّهُما..» تو آمدی که درآری دمار زآن دو نفر @raziolhossein
میان قبر بُرد این آرزو را که بوسد باز هم زیر گلو را دوسالی بود هرشب روضه میخواند «گلی گم کرده ام میجویم او را» @raziolhossein
«یک سال و نیم دوری و هجران چه سخت بود» بعـــد از تو یا اخا غــم دوران چــه سخـت بود رفتی حسین زینـب تو بی پنـــاه شــــد با شمر و زجر راه بیابان چه سخت بود یعقوب یک پســـر ز بـرش ناپدید شــد... در نصف روز داغ عزیزان چه سخت بود «من را به سخت جانیِ خود این گمان نبود» شـب های بعــد شام غــریبان چه سخت بود زین العبــاد گفـت «عَلَیکُنَّ بِالْـفِــــــرار» پای برهنه روی مغیلان چه سخت بود پنجــاه سال سایه‌ی مـن را کسی ندید بر ناقه ها مقابل مردان چه سخت بود مــن که میــان هـــودجی از نور آمـــــدم تا شام روی ناقه‌ی عریان چه سخت بود گفتــم میان مجلس مستی که «ما رَأَیْتْ...» اما حسین از تو چه پنهان...چه سخت بود... دیـدی چگـونه حرمـت تو پایـمـال شـــد...؟ دور ســر تو رقص کنیــزان چه سخت بود آیـات کـهـف بود و لب و خـیـــزران و می در طشت رأس قاری قرآن چه سخت بود پستِ کنیز زاده ای از ما کنیز خواست... آن شب نگاهداری طفلان چه سخت بود می‌گفت عمه کی ز سفر می‌رسد پدر؟... اما جواب طفل پریشان چه سخت بود! میکَنْد قبر طفل ، به سر پنجه اش رباب دفن رقیه گوشه‌ی ویران چه سخت بود دارم هنــــوز بیـن دلــم غـــم‌کده حسین داغش شرر به سینه‌ی زینب زده حسین @raziolhossein
با آمدنت وا شده باب حسنات نازل شده از بهشت خیر و برکات آنقدر به مصطفی شباهت داری که دیدنِ صورت تو دارد صلوات ...... هم صورت زیبای تو دارد صلوات هم قامت رعنای تو دارد صلوات سر تا به قدم عین محمّد هستی پس نام دل آرای تو دارد صلوات ...... از بهر نظاره آمده پیغمبر با ماه و ستاره آمده پیغمبر ذکر لب هر فرشته باشد صلوات انگار دوباره آمده پیغمبر ....... ناز قــدم عزیـز زهــــرا صلـوات بر مـاه رخ شبـیــه طاها صلوات تا شاد شود قلب علی بن حسین بفــرست به روح ام لیلا صلوات   ...... در باغ خدا گلی معطر دادند یا آل رسول را پیمبر دادند دیدند که دلتنگ نبی هست حسین بر دامن او علی اکبر دادند @raziolhossein
رسم چنین است که در هر بهار چون‌که‌ شَوَد سبزه و گل آشکار بنده رَوَد دیدنِ آقای خود طفل رَوَد دیدن بابای خود حال‌ که حیدر پدرِ امّت است صاحب و آقای همه خلقت است خیز و رهِ خانه‌ی مولا بگیر عیدی نوروز ، زِ بابا بگیر هفت فلک باز چراغان شده فصل خزان رفته بهاران شده غصه و غم را ز خودت دور کن جان و دلت را همه پر نور کن مثل علی سفره‌ی دل باز کن با پسرش درد دل آغاز کن: عید شد اما اثری از تو نیست... با خبر از ما!... خبری از تو نیست... «ای ولیِ عصر و امام زمان! ای سبب خلقت کون و مکان» اول هر سال بهارم تویی ثروتِ من ، دار و ندارم تویی «دیده‌ی خلقی همه در انتظار کز پس این پرده شوی آشکار مُحتَجب از خلق جهان تا به کی؟ در پس این پرده نهان تا به کی؟ تا تو ز ما روی نهان کرده‌ای خون به دلِ پیر و جوان کرده‌ای منتظران را به لب آمد نفس ای ز تو فریاد!... به فریاد رَس مُلک برآرای و جهان تازه کن هر دو جهان را پر از آوازه کن خیز و بکش تیغ دو سر از نیام ای شهِ منصور ، پیِ انتقام....» در دل پاییز بیاور بهار از دل خاک آن دو نفر را درآر.... اشعار داخل پرانتز ، از ذاکر جوهری و نظامی گنجوی می‌باشد @raziolhossein
بردار تیـــغِ حیــــدر و پا در رکاب کن ویرانـه‌ی بقیــــع ببیـــن و شتـاب کن تاوان جابِه‌جا شدنِ خشتی از بقیــع، سقف سقیفه را سَرِ دشمن خـراب کن قــرآنِ روی نیـــزه بســوزان و بازگرد تفسیــر آیه‌ های «شدیـدُ العِقاب» کن بینِ مدینــــه راه بیانداز جـویِ خـون رویِ زمین ز خونِ سقیفه خضاب کن بعد از سـلام محضــــر پیغمبـــر خدا، رو در حــریم و بارگَـهِ آن جِـنــاب کن عُــــزّیٰ و لات را زِ دل خـاك دَر بـیــار بر شاخه های خشك اسیـر طناب کن از دومی بپرس چه شد بین کوچه‌ها پیـشِ نگاهِ خلـق سوال و جـواب کن روزی هــــزار بار بمیـــران و زنده کن روزی هــــزار مرتبـــه او را عذاب کن بسپـار دسـتِ قـومِ عَجَــم انتـقـام را رویِ تمـامِ کشــورِ سلمـان حساب کن ما آن قبیله‌ ایم که «فیروز‌ زاده‌» ایم یادی ز خنجــرِ دو ســر و آسـیاب کن با اهـلِ این دیار بگو کار ، با شماست هیـزم بیاورید که امروز روزِ ماسـت! @raziolhossein
هرجا سپـــــرِ جان‌ِ پیمـبــــر بودنـد در مــــوجِ بلا یاوَرِ حیــــدر بودنـد کِیْ میشد اسیرِ ریسمان حَبْلُ الله؟ آن روز اگر حمـزه و جعفــر بودند! @raziolhossein
هر چنـد آلوده به عصـیان و حقیـرم من دوست دارم در غمِ جَدّت بمیرم ای روضـه خـوان کربلا من آمـدم تا از دسـت تو رزق محــرم را بگیــرم @raziolhossein
میسوزه پیکرم از زهر کینه عطش شعله کشیده بین سینه دلم تنگه برای روی بابام کجاست تا که جوونش رو بیینه تو این غربت به چنگ غم اسیرم رو خاک بی کسی دارم میمیرم الهی که بیاد بابا کنارم... دلم میخواد در آغوشش بگیرم دل زهرا رو از غصه شکستن همه پشت درِ حجره نشستن برای اینکه من تنها ‌بمیرم درای حجره رو از کینه بستن کنیزا حالمُ تو حجره دیدن صدای آب آبم رو شنیدن به ناله گفتم «أسقونی من الماء» جوابِ التماسم کِل کشیدن «تن پژمرده پژمردن نداره» «ز افتاده پا خوردن نداره» تن بی جون مسمومِ جوونُ به بام خونه که بردن نداره تنِ بی جونم اما پیرهن داشت میون کوچه بود اما کفن داشت منُ بردن ، تو راه از ضرب دیوار... ...سرم زخمی که شد... اما بدن داشت نمیره روضه‌های جدّم از یاد سر و سنگ جفا ای داد بیداد... خدا لعنت کنه اون پیرزن رو چجوری زد؟ سرش از نیزه افتاد... @raziolhossein
ز داغ کربـلا فـــریاد...فـــریاد... نرفته روضه‌ها یک لحظه از یاد پدر بر ناقـه ما را دید و فرمـود الهی مـادرم مـن را نمـیـــزاد... @raziolhossein
چنان به پاست ازین غم میان دل ها شور تو گوئیا که رسیده زمان نفخه ی صور هزار بار شود خاک بر سرم که رهاست تنت به خاک بیابان سرت به خاک تنور @raziolhossein
منزل به منزل هم رکاب زینبینی گرچـه اسیــری پادشـاه عالمیـنی با دسـت خالی برنمیگردد گدایت «أیَّتُهَا الشَّهِیدَةُ الرَّکْبِ الْحُسَیْنِی» @raziolhossein
در کـرب و بلا ناجیِ امثـــالِ زُهیـــر است در راه ، هـدایتـگــر نـصـــرانیِ دِیْـر اســت یک روز وهب روز دگر راهب،عجب نیست آقـای جـوانان جنـان دسـت به خیــر است @raziolhossein
یک دفعه در بین دعا زد زیر گریه بغضش شکست و بی هوا زد زیر گریه این بار اول نیست...در این چند ساله هر بار در وقت غذا زد زیر گریه پیشانیش خاکی که شد در بین سجده با یاد خاک نینوا زد زیر گریه دیروز در بازار هم روضه گرفتیم قصاب هم همراه ما زد زیر گریه در خواب طفل شیر خوارش را بغل کرد آرام و خیلی بی صدا زد زیر گریه هدیه برایش از یمن آورده بودند اما نمیدانم چرا زد زیر گریه با ناله ی «ویلی رقیه» سینه زن شد طفل یتیم کوچه تا زد زیر گریه یک زن کنار مَحرَمش از کوچه رد شد با یاد ناموس خدا زد زیر گریه... همسایه آمد خانه اش روضه بخواند... با روضه ی های کربلا زد زیر گریه... روضه رسید اینجا که روضه خوان صدا زد: در بین خیمه...عمه ها...زد زیر گریه... بر خواست از جا و سرش را زد به دیوار سر را شکست آقای ما...زد زیر گریه... @raziolhossein
یک دفعه در بین دعا زد زیر گریه بغضش شکست و بی هوا زد زیر گریه این بار اول نیست...در این چند ساله هر بار در وقت غذا زد زیر گریه پیشانیش خاکی که شد در بین سجده با یاد خاک نینوا زد زیر گریه دیروز در بازار هم روضه گرفتیم قصاب هم همراه ما زد زیر گریه در خواب طفل شیر خوارش را بغل کرد آرام و خیلی بی صدا زد زیر گریه هدیه برایش از یمن آورده بودند اما نمیدانم چرا زد زیر گریه با ناله ی «ویلی رقیه» سینه زن شد طفل یتیم کوچه تا زد زیر گریه یک زن کنار مَحرَمش از کوچه رد شد با یاد ناموس خدا زد زیر گریه... همسایه آمد خانه اش روضه بخواند... با روضه ی های کربلا زد زیر گریه... روضه رسید اینجا که روضه خوان صدا زد: در بین خیمه...عمه ها...زد زیر گریه... بر خواست از جا و سرش را زد به دیوار سر را شکست آقای ما...زد زیر گریه... @raziolhossein
وارد شام بلا شد دخت ختم الانبیا یا اباصالح بیا روبروی محمل زینب سر خون خدا یا اباصالح بیا @raziolhossein
فرازی از خطبه امام سجادعلیه‌السلام در مسجد شام: أَيُّهَا النَّاسُ أُعْطِينَا سِتّاً وَ فُضِّلْنَا بِسَبْعٍ أُعْطِينَا... ...الْفَصَاحَةَ وَ الشَّجَاعَةَ.... ..وَ فُضِّلْنَا بِأَنَّ مِنَّا النَّبِيَّ الْمُخْتَارَ.... ...و مِنَّا الطَّيَّارُ... ــــــــــــــــــــ بی باکی و شیـوائیِ گفتـار از ماست آقای جهان ، احمـد مختـار از ماست در سلسلـه بستـه ، وسطِ بزم یزید فرمود علی:«جعفر طیار از ماست» @raziolhossein
هرجا سپـــــرِ جان‌ِ پیمـبــــر بودنـد در مــــوجِ بلا یاوَرِ حیــــدر بودنـد کِیْ میشد اسیرِ ریسمان حَبْلُ الله؟ آن روز اگر حمـزه و جعفــر بودند! @raziolhossein
شب های جمعه فاطمه با اشک دیده صورت گذارد روی رگ های بریده ای مرغ بِسٔمِل گشته ی من یا بُنَیَّ ای ماهی در بسترِ خون آرمیده ای پاره پاره پیکر عریان سرت کو؟ کی بر گلوی تشنه ات خنجر کشیده؟ مادر بمیرد دود میدیدی هوا را تکیه زدی بر نیزه با قد خمیده ای کاش من جای تو نیزه خورده بودم ای کاش از مقتل تنت را برده بودم ده تا سوار از بین لشکر تا دویدند سوز صدایِ دخترانت را شنیدند شرمنده کاری بر نمی آمد ز دستم با گریه می‌دیدم که در مقتل رسیدند افتاد روی پیکرت ردِّ چهل نعل «آخر تنت را در همه صحرا کشیدند» پیراهنی را که خودم دادم به زینب با نیزه وقت غارتِ جسمت دریدند من بودم و دیدم تنت را بین گودال.... مولا بیا زهرا دوباره رفت از حال! @raziolhossein
دوباره روز علی سر اومده ماهِ آسمونِ شب در اومده شبه و وقت قرارمونه باز.... پاشو فاطمه که حیدر اومده اولین فدائیه راهِ علی! نیستی و بلند شده آهِ علی... جواب منو نمیدی فاطمه؟ میشنوی؟ منم! سلام ماهِ علی... بهتره زخمای پهلوت فاطمه؟ ورمِ مونده رو بازوت فاطمه؟ خوب شده -الهی دردت به سرم- اون شکستگیه ابروت فاطمه؟ شبا بی تو ، هرکدوم یه سالیه قسمتم بعدِ تو خسته حالیه کاشکی میشد نری از پیش علی، نمی‌دونی که چقد جات خالیه... همدم من ماتمه...چیکار کنم؟ تو دلم پر از غمه...چیکار کنم؟ تو خودت بگو ، که من تو خونه ای... ...که نباشه فاطمه چیکار کنم؟ روزای بی تو ، تو خونه میمونم چه خبر تو شهره؟...من نمیدونم میشینم تو بستری که خالیه برا تو با گریه یاسین میخونم... میگذره با گریه روزا و شبام دیگه سو نداره از گریه چشام هفت شبه ندیدمت...تنگه دلم! فاطمه تو هم دلت تنگه برام؟ خونمون...قبل هجوم...یادش بخیر خوشی بود روزا تموم...یادش بخیر در که میزدم ، خودت میومدی... درُ وا میکردی روم...یادش بخیر... خونه زندگیمونُ نظر زدن... به عزادارا با شادی سر زدن احتراممون پیش همه شکست اون روزی که با لگد به در زدن کاشکی راهِ نَفَسِت سد نمیشد حال و روزت اینقَدَر بد نمیشد بی حیا که درُ انداخت رو تنت... لااقل از روی در رد نمیشد... گل من به خاک سرد کوچه خورد شوهرت با دستِ بسته جون سپرد خدا لعنت کنه اون مغیره رو چه بلایی به سر یاسم آورد حالا من موندم و داغت فاطمه خاطرات تلخ کوچه یادمه تنها تنها رفتی و منه غریب.... روی دوشم کوله بار ماتمه نزدیک سحر شده...باید برم... ولی یادت نمیره از خاطرم پایِ قولی که بهت داده بودم ، جای تو برا حسین آب میبرم یچیزی رو گل یاسم میدونی؟ - تشنگیش عذابه واسم...میدونی؟ قبل سر بریدنش تشنه میشه شبیه مجتبی با سَم...میدونی؟ تیرِ مسموم میخوره به پیکرش غرق خون میشه همه بال و پرش تیرِ مسمومُ میخواد دربیاره! از جلو نمیشه... از پشت سرش... . . ‌ فاطمه...بیا باهم دعا کنیم این شبا باهم خدا خدا کنیم تاکه از راه برسه منتقمش... صاحب انتقامشُ صدا کنیم... @raziolhossein