#امام_سجاد_مدح
اُسوهیسجّادهاست؛حضرتِسجّاد
صُوموصَلاتودُعاست؛حضرتِسجّاد
آدمونُوحوخلیلوموسیوعیسی
جمعهمهانبیاست،حضرتِسجّاد
چون به نماز ایستد برابر معبود
مایهی فخر خُداست،حضرتِسجّاد
دون خداوند و فوق کلّ خلایق
وارث«قُلاِنّماست»،حضرتِسجّاد
مثلعلیاکبر استخُلق و خِصالش
آینهی مُصطفاست،حضرتِسجّاد
هم وَجَناتش شبیه حیدر کرّار
هم حسن مُجتباست؛حضرتِسجّاد
دوش بهوقتِطواف کعبه شنیدم
قبلهیاَهلِولاست،حضرتِسجّاد
نور کهمحدود در زمانومکاننیست
وُسعتِبیانتهاست،حضرتِسجّاد
خامس اهل کسا حُسینِ مُصفّاست
وارثِ آلِ عبـاست،حضرتِسجّاد
بـعدِ فراقِ پدر قـریبِ به چِلسال
روز و شبش کربلاست،حضرتِسجّاد
حضرت یعقوب داشت کُلبهی اَحزان
صاحبِ دارُ البُکاست،حضرتسجّاد
کاش که رقّـاصهها نیامده بودند
حالکهصاحبعزاست،حضرت سجّاد
گُوشهی زندان،به بزم باده، خرابه !
جای تو آخر کجاست؟حضرت سجّاد
روضهیعمّامهاتکهسوختدرآتش
داغِ دلِ زارِ ماست ،حضرتِسجّاد
#محمد_قاسمی
@raziolhossein
#امام_سجاد_ولادت
#رباعی
وقـتی که فروغ ازلی دیدن داشت
انوار خداوند جلی دیدن داشت
با دیدن فرزند عزیزش سجـاد
لبخند حسین بن علی دیدن داشت
#سید_هاشم_وفایی
......
مرآت جمال ازلی را عشق است
گل خنده والی الولی را عشق است
در نام گذاری پسر باز حسین
فرمود فقط نام علی را عشق است
#عبدالحسین
@raziolhossein
#حضرت_شهربانو_سلام_الله_علیها
#تک_بیت
یگانه دختر ایـران تو انتـخاب حســینی
سپـیدبختتر از تــو عجم عروس ندارد
#السلامعلیــكیاسیدالساجدین
@raziolhossein
#امام_سجاد_ولادت
بنیاد غم و فراق ، بر باد آمد
امشب به زمین لطف خدا داد آمد
سجاده و تسبیح و عبا خوش حالند
زیرا به جهان سید سجاد آمد
#کمیل_کاشانی
@raziolhossein
#حضرت_اباالفضل_مدح
ندیده ام در جهان شرابی،که نیست مست ابوالفضائل
که داده پیمانه بلی را؛خدا به دست ابوالفضائل
در او کشیده جمال خود را؛خدا به خود گفته بارک الله
خدا هویداست در نگاهِ خدا پرست ابوالفضائل
نمیشود از دَرش کسی رد،سخاوت او شده زبانزد
فدای آن بوسه ها که میزد،علی به دست ابوالفضائل
چه حیدرانه ،دلاورانه؛به سوی میدان شود روانه
مگر به خواب خودش ببیند ،عدو شکست ابوالفضائل
نقاب بسته مَهِ منیری؛جهان ندیده چنین امیری
که مانده در خاطرات صفّین ناز شَستِ ابوالفضائل
ادب رسیده به او زِ مادر،به روی لب دارد این مکرّر
"فدای لبخند تو برادر،تمام هست ابوالفضائل "
نمیرسد درک ما به نامت،که ما کجا و کجا مقامت؟
که دست بر سینه محضر تو،ادب نشسته ابوالفضائل
مدال عشقت به گردنِ من،نگاه لطف تو مامنِ من
به دامنت شعر الکنِ من،دخیل بسته ابوالفضائل
#عباس_جواهری_رفیع
@raziolhossein
#حضرت_اباالفضل_ولادت
امشب که چلچراغ سماوات دیدنی است
ماه سپهر عشق وفضیلت دمیدنی است
از انعکاس آینۀ عشق ومعرفت
زیباترین پدیدۀ اخلاص دیدنی است
فوج فرشته روی زمین جمع گشته است
هرسو صدای بال ملایک شنیدنی است
پیوسته بوسه بررخ او می زند علی
گل بوسه ازجمال ابوالفضل چیدنی است
مهرش نصیب هردل غافل نمی شود
بانقد جان ولایت این گل خریدنی است
آید به گوش جان نغمات فرشتگان
پیوسته می رسد صلوات فرشتگان
آمد خبرکه فصل نشاط وطرب رسید
ایام شادمانی میرعرب رسید
دل های حق شناس که غرق سرور شد
شوقی دگر به سینۀ هرحق طلب رسید
شیواترین سرور دوعالم سروده شد
زیباترین پدیدۀ عشق وادب رسید
با زر نوشته اند به هفت آسمان عشق
این ماه هاشمی است که حیدر نسب رسید
اندوه عالم از دل ما بار بست و رفت
وقتی که نام نامی او روی لب رسید
غرق تجلیات گل یاس می شود
هرکس مرید حضرت عباس می شود
امروز آمدی که به فردا علم شوی !
درپیشگاه حضرت حق محترم شوی!
روزی پس ازحسین به دنیا قدم زدی
تا با عزیز فاطمه تو هم قدم است!
نسل تو در کرامت وعزت زبان زدند
دیگر عجیب نیست که صاحب کرم شوی!
ازکودکی خویش نشان داده ای بناست
یک روز ساقی همۀ این حرم شوی!
هرگز به زیر بار مذلت نمی روی
حتی اگر به دست اجانب قلم شوی!
جبریل با پرش به روی آسمان نوشت
فانی فی الحسین شدی روز سرنوشت
روزی که جان نثار مسیر بلا شدی!
تو حمزة الحسین به کرب وبلا شدی!
در رزمگاه عشق حسینی به مرتبت
گاهی حسن شدی وگهی مرتضی شدی!
ازچشمۀ فرات گذشتی تو تشنه کام
آن گاه ساقی لب آب بقا شدی!
ازبس مقام ومنزلت تو رفیع بود
شایستۀ دعای همه اولیا شدی!
باب المراد خلق تو بودی وباز هم
باب الحوائج همۀ ماسوا شدی!
ای کاشف الکروب غم از دل تو می بری!
دل را زموج غصه به ساحل تو می بری!
روح حیات می دهد آقا نسیم تو
یعنی دوباره زنده شدم ازشمیم تو
درمصحف همیشۀ جاوید روزگار
نورانی است قدروجلال عظیم تو
بر روی دامن همۀ سائلان عشق
دائم کرم چکیده زدست کریم تو
دلدادگان مهرو وفا وشرف شدند
مدیون مهربانی وخُلق رحیم تو
زائر به بارگاه تو احساس می کند
عطر حضور فاطمه دارد حریم تو
لطفی کن و«وفایی» خود را نوا بده
برما کرامتی کن و کرب وبلا بده
#سیدهاشم_وفایی
@raziolhossein
#امام_حسین_ولادت
#امام_سجاد_ولادت
#حضرت_اباالفضل_ولادت
#رباعی
صحبت زفروغ سرمدی باید کرد
روبرجلوات ایزدی باید کرد
سه دستۀ گل زباغ سبز صلوات
نذر سه گل محمدی باید کرد
#سیدهاشم_وفایی
@raziolhossein
#امام_سجاد_ولادت
مثل گل ها واشدی ، عطر جنان آورده ای
شادی و لبخنـد بهر بـاغبـان آورده ای
خطی نوری تا زمین از آسمان آورده ای
نورایمان کهکشان درکهکشان آورده ای
آمدی تا جلـوۀ دیگر ببخشی خـاک را
مات نور خویش گردانی همه افلاک را
تا رسیدی شادی مولای ما تکرار شد
شهر پیغمبر زنورت مطلع الانوار شد
رفت وآمد درمسیر آسمان بسیار شد
عرشیان را لحظه های دلخوش دیارشد
قدسیانی که تو راوقت زیارت دیده اند
چشمه سارکوثرو غـرق طهارت دیده اند
ازتبار نور بـودی نور بـاران شـد زمین
عطر تو پیچید وبهتر ازبهاران شد زمین
باصدای تو پُراز شور هزاران شد زمین
با تو محراب دل سجده گزاران شد زمین
چون خدا از عالم بالا نگاهت می کند
فخر برحال نماز واشک وآهت می کند
آمدی تا عـابدان را زینتی پیــدا شود
ساجدان را در عبادت عـزّتی پیدا شود
عاشقان را شور عشق وطاعتی پیدا شود
بندگی را جلــوگـاه و رفعتی پیدا شود
آسمان ها را نـوای ربنّــایت پُرکند
عطر اخلاص ومناجات ودعایت پُرکند
بندگی درنغمه های یاربت معنا گرفت
ازمناجات و دعای هرشبت معنا گرفت
زندگی درسایه سار مکتبت معنا گرفت
دین شناسی ازمرام ومطلبت معنا گرفت
تا خدا بایک دعای خویش راهی کن مرا
چون ابوحمزه بیا امشب الهی کن مرا
درزمینی که خدا گنجینۀ اسرار کرد
حکمت یزدان حکیمانه تورا بیمار کرد
با قیام گریه هایت حفظ آن آثار کرد
خطبۀ ویرانگر تو دشمنان را خوار کرد
سینه ات هرچند بین آتش غم تفته بود
گرنبودی کربلا ازیاد مردم رفته بود
بعد چندین قرن از شور و قیام کربلا
گُل کند هر روز از اشک تو نام کربلا
جاودان مانده به لوح دل پیام کربلا
گشته دل ها مُحرم بیت الحرام کربلا
کربلا گفتم هوایی شد دلم بار دگر
چون همیشه کربلایی شد دلم باردگر
سوی گلزار شما دل را هوایی می کنم
برغبار درگه تو جبهه سایی می کنم
کی از این در لحظه ای فکر جدایی می کنم
من ز درگاه شما تنها گدایی می کنم
چون «وفایی» با توّلای تو غرق نعمتم
تا قیامت سائل این آستان رحمتم
#سیدهاشم_وفایی
@raziolhossein
#حضرت_شهربانو
اگر چه در ره حق صدهزار دشواریست
میان حادثه ها کار حق نگهداریست
اگر چه جنگ، اگر چه اسارت است ولی
همیشه کار خدا یاری و مددکاریست
خوشا اسارت اگر آخرش حسین بُوَد
که بی حسین شدن اول گرفتاریست
سخن به مدح زنی می کنم شروع، که شعر
به مدح و منقبتش متهم به کم کاریست
سخن به مدح زنی می کنم شروع، بلی
که از گناه، تمام وجود او عاریست
همان که چشم و دلش رو به عالم بالاست
که قصر در نظرش جلوه ی دل آزاریست
همان که جلوه صد قصر غافلش ننمود
همان که چشم و دلش، پُر ز نور و هشیاریست
زبان و مرز به درگاهِ نور بی معناست
یگانه محور و معیارِ حق سزاواریست
به خاستگاری او فاطمه به خواب آمد
"زهی مراتب خوابی که به ز بیداریست"*
به هر کسی نرسد اینچنین مقام رفیع
که این نتیجه ی یک عمر خویشتن داریست
خدا برای حسین آفریدش از اول
جواب او به حسین از همان ازل آری ست
شرافتیست بلی مادر امام شدن
ز عشق بو نبرد آن دلی که زنگاریست
همین که دامن او مهد حجت الله است
نشان رفعت شان و بلندمقداریست
" دهد ثمر ز رگ و ریشه درخت خبر"*
که خُلق مادر در خُلق بچه ها جاریست
بُراق عشق تو را تا خود مدینه رساند
که در مسیر خدا مرکبت سبکباریست
که خواستی وطنت خانهی حسین شود
کجای قصه هجرت ز جبر و ناچاریست؟!
تو آمدی که به زن شأن دیگری بدهی
به نُه امام نشان تو جاری و ساریست
"هزار مرتبه شستم دهان به مشک و گلاب"
هنوز از تو سرودن کمال دشواریست
#عاصی_خراسانی
@raziolhossein
#امام_سجاد_ولادت
شب نیایش و عرض دعا رسیدامشب
شب تجلی نور خدا رسید امشب
چه عطروبوی خوشی باصبا رسیدامشب
شمیم لطف خدا از کجا رسید امشب
بیا به سوی فلک چشم خویش را واکن
هرآن چه دیده ندیده کنون تماشا کن
بیا ببین که مهی بی قرینه می آید
سرور جان و دل و نور سینه می آید
شمیم رحمت حق از مدینه می آید
اگرکه غرق گناهی، سفینه می آید
مدینه چون دل سالار عاشقان شاداست
مدینه شاهد نور امام سجّاد است
بیا به بیت ولایت ببین چه رخ داده
زمین به پاس قدم بوسیش شدآماده
برای سید سجّاد گشته آماده
همین که آمده دنیا به سجده افتاده
چه عّزتی وچه شکوهی به مؤمنین آمد
عزیز درگه حق، زین العابدین آمد
وجود اطهر او غرق رحمت و نور است
میان اهل فلک ساجداست و مشهوراست
زمین ز سجده ی نورانیش چنان طوراست
خدا ز حضرت او شادمان و مسروراست
همیشه روی لب خود تلاوتی دارد
تلاوت از لب آن گل حلاوتی دارد
به شوق مقدم او عرشیان دعا خواندند
سرود عشق ومحبت چه بی ریا خواندند
همین نه خلیل ملک را کنون فرا خواندند
تمام اهل جهان را براین سرا خواندند
به شکر آمدن او نماز باید کرد
کریم آمده دستی دراز باید کرد
امام عزّت و آزادگی و تقوا اوست
طلایه دار همه عابدان دنیا اوست
پیام آور خونین کربلا تا اوست
شمیم عشق وشرف ،عطر کربلا با اوست
شهید زنده ی شور و قیام کرب بلاست
امیر قافله ی شاهدان عاشوراست
به کعبه منزلت و آبرو و عزت داد
مقام را ز مقامات خویش رفعت داد
به یک اشاره به زمزم نشان الفت داد
به بوسه ای به حجر زینت و مسّرت داد
اگرچه مدحت او را کسی نکو گوید
سزاست تا که فرزدق مدیح او گوید
مقام حضرت او فوق درک و فهم ماست
پیام روشن او مشعل ره فرداست
وجود او متجلی زجلوه ی تقواست
تجلیات دعا از صحیفه اش پیداست
دعای ناب ابوحمزه اش چه روحانی است
فرازهای دعایش عجیب توفانی است
صحیفه اش که پُر از جلوه ی عنایت اوست
کتاب علم و عمل، مشعل هدایت اوست
چراغ روشن دل های ما ولایت اوست
خوشا کسی که«وفایی»پی رضایت اوست
دلا همیشه بیا پیرو مرامش باش
قدم گذار به راهش،سپس غلامش باش
#سیدهاشم_وفایی
@raziolhossein
#حضرت_اباالفضل_مدح
ای نبیطلعت، ای علیمرآت!
وی حسنخصلت، ای حسینصفات!
ملكوتیجمال هستی و هست،
در جبین تو جلوۀ مَلَكات
مادرت فاطمهست، اُمّ بنین
خواهرت زینب است، خیر بنات
عشق از جلوۀ تو شد مبهوت
عقل از آفرینشت شد مات
من و وصف کمال تو؟ حاشا
من و شرح جلال تو؟ هیهات
بر تو ای حُسن دلفریب، درود
بر تو ای ماهِ هاشمی، صلوات
هر که چون تو غریق بحر خداست
میشود ناخدای فُلک نجات
هیچکس روسپید عشق نشد
چون تو در امتحان صبر و ثبات
تو چه شبها به روز آوردی
در مناجات قاضی الحاجات
ای علمدارِ دشت سعی و صفا
دعوتم کن به وادی عرفات
به من از خرمن عنایت خویش
خوشهای هدیه کن به رسم زکات
به سویت آمدم ز روی نیاز
به بَرَت آمدم به بوی برات
کربلا را ندیدهام اما
موج اشک من است شطّ فرات
منِ بیمایۀ سخننشناس
تو بگو با بضاعت مزجات،
چه بگویم كه گفت خیرالناس:
«رَحِمَ الله عَمّیَ العَباس»
ای فدایی به راه دین، عباس
شاهد مکتب یقین، عباس
هست آیینۀ دل و جانت
روشن از نور «یا و سین»، عباس
وَه چه زیبا کشید نقش تو را
قلم صورتآفرین، عباس
به جمالت حسین مینگریست
با دو چشم خدایبین، عباس
تو ابوفاضلی و اُمّ بنین
فخر دارد به آن و این، عباس
جز تو در مذهب وفاداری
کیست سردار راستین، عباس؟
داشتی در قیام عاشورا
ید بیضا در آستین، عباس
مثل ماه شب چهاردهم
جلوههای تو دلنشین، عباس
طوق مهر تو دلنواز، ولی
تیغ قهر تو آتشین، عباس
غیرت و همت تو میبخشد
خاتم عشق را نگین، عباس
پرچم عشق را به دست تو داد
رهبر عادل و امین، عباس
تو علمدارِ «فَضَّلَ اللّهی»
در سپاه مجاهدین، عباس
کیستم من؟ ز خرمن فیضت
در همه حال خوشهچین، عباس
کمترین نقشبند مدح توام
در مدیح تو بیش از این، عباس،
چه بگویم كه گفت خیرالناس:
«رَحِمَ الله عَمّیَ العَباس»..
به جمال تو ای حبیب خدا
دل جدا عاشق است و دیده جدا
شیرمرد جهادی و جاریست
در رگ و ریشۀ تو خون خدا
سعی خورشیدیات مُبَدَّل کرد
ظلمت کفر را به نور هُدی
تو و با ظلم آشتی؟ هرگز
تو و بر ظالم اعتنا؟ اَبَدا
از تب و تاب تو به وادی عشق
شجر طور آمده به صدا..
جان پاک تو شد فدای کسی
که «لَهُ رُوح العالَمین فِدا»
چون تو در راه انقلاب حسین
دِیْن خود را کسی نکرد اَدا
در صف رستخیز رشک بَرَند
به شکوه و جلال تو شهدا
خنده بر لب، منادیان بهشت
عاشقان تو را، دهند ندا
که بیایید ای خداجویان
در پناه سلالۀ سُعَدا
گر شوم خاک درگهت آن روز
در مقام تو ای حبیب خدا
چه بگویم كه گفت خیرالناس:
«رَحِمَ الله عَمّیَ العَباس»
چشم از آن لحظهای که وا کردی
در دل از راه دیده جا کردی
به «یَدُ الله فَوقَ اَیدیهِم»
که تو تسخیر قلبها کردی
سر نهادی بر آستان رضا
پشت تسلیم را دو تا کردی
هدف تو ثبوت «اِلا» بود
بعد از آنی که نفی «لا» کردی
تو به امضای خون خود، به حسین
دل سپردی و اقتدا کردی
خاک پای مقدس او را
سرمۀ چشم و توتیا کردی
ترک سر در طریق حق گفتی
بذل جان در ره خدا کردی
کربلا دشت شور و عشق نبود
کربلا را تو کربلا کردی
چون نسیم سحر به همت عشق
گره از کار خلق وا کردی
دل بیگانه از ولایت را
با نگاه خود آشنا کردی
ای که بر گِردِ خیمۀ خورشید
سعی در مروه و صفا کردی
ای که آزادگان عالم را
آگه از سرّ نینوا کردی
ای که با جذبۀ محبت خویش
خانه در روح و جان ما کردی
در شگفتم به پاس این همه لطف
که تو ای مهر دلربا کردی،
چه بگویم كه گفت خیرالناس:
«رَحِمَ الله عَمّیَ العَباس»
دل و جانی خدایجو داری
قبلۀ عشق پیش رو داری
ای محبتشعارِ مهرآیین
سیرت و صورت نکو داری
تو همانی که چشم در همه حال
به عنایات و فضل هو داری
فیضها بردهای تو از سه امام
یعنی از وحی، رنگ و بو داری
مُعتَصِم گشتهای به «حَبلُالله»
صحبت از «لا تَفَرَّقُوا» داری
به عطشناکی فرات قسم
مِی وحدت سبو سبو داری
شدهای محو شاهد ازلی
جز شهادت چه آرزو داری؟
گر دو دستت جدا شود از تن
سر پیکار با عدو داری
گر امید تو ناامید شود
زمزمه «اِن قَطَعتُموا» داری
نشوی تا شهید، وا نشود،
عقدههایی که در گلو داری
گرچه زهرا نبود مادر تو
بهخدا رنگ و بوی او داری
ما که شرمندهایم، بهر ظهور
تو دعا کن که آبرو داری
ساقیا! گرچه موجی از دلها
بسته بر هر شکنج مو داری
با چنین جلوه و جلال و جمال
که تو خورشیدِ ماهرو داری،
چه بگویم كه گفت خیرالناس:
«رَحِمَ الله عَمّیَ العَباس»
#محمدجواد_غفورزاده #شفق
@raziolhossein
#امام_سجاد_ولادت
#امام_سجاد_مدح
کیستی ای که چنین بویِ علی را داری
روی چشمان خود اَبرویِ علی را داری
پرده مَنداز کمی مانده تو را سجده کنیم
بسکه در خویش سر و روی علی را داری
در قنوتِ تو رسیدیم و مسلمان گشتیم
واژه واژه اثرِ هویِ علی را داری
بینِ سجادهی تو عشق نفَس میگیرد
شاخهای از گلِ شببوی علی را داری
هر سرِ موی مرا با تو هزاران کار است*
که تو عطرِ سرِ گیسوی علی را داری
نخِ تسبیحِ تو ما را به خداوند رساند
ای که در قُرب هیاهویِ علی را داری
کاش یکبار به خیبر بروی تا گویند
چشمِ بد دور که بازوی علی را داری
ما در این معجزه تصویرِ علی را دیدم
آمدی و همه تکثیرِ علی را دیدیم
تا شنیدیم تویی جان اَباعَبْدِاللّه
همه رفتیم به قربان اَباعَبْدِاللّه
ما به قربان تو رفتیم و همانجا ماندیم*
که تویی آینهگردان اَباعَبْدِاللّه
فاطمه سخت پسند است ولی بُرده عروس
از همین خاکِ تو ایرانِ اَباعَبْدِاللّه
همهی خطهی ما گوشه به گوشه حرم است
هست دامادِ همین خانه اَباعَبْدِاللّه
چادری روی سر از هدیه زینب دارد
شهربانوی شبستان اَباعَبْدِاللّه
ماه من آمدی و اهل مدینه تا صبح
میشنیدند علیجانِ اَباعَبْدِاللّه
شانهاش را به گمانم که تکان داد حسن
بسکه مات است دو چشمان اَباعَبْدِاللّه
سفرهداری تو بوده است نخوردیم اگر..
..نان هر سفره بجز نانِ اَباعَبْدِاللّه
من تو را خواستهام وقت دعا دیگر هیچ
برسانید مرا سمت خدا دیگر هیچ
از خدا عمر طلب کردهام آقا که شوَم
عاقبت کارگرِ صحن شما دیگر هیچ
حرمی مثل نجف... لحظهی آخر آنجا
سر گذارم زیرِ ایوان طلا دیگر هیچ
غرق در کاشی و فواره و آئینه که نه
غرق در نور تو از هرچه رها... دیگر هیچ
هیچم و کاش که بر هیچ نظر اندازی
بس بوَد این من و اجدادِ مرا دیگر هیچ
این سهشب کاش که زهرا بنویسد عیدی
ما و یک عمر نجف کرببلا دیگر هیچ
هرچه خواندیم به غیر از تو زیان بود زیان
ما چه خواهیم از این عمر ، تو را دیگر هیچ
کیسه بر دوش قدم باز به ویرانه بزن
ما گداییم شبی هم درِ این خانه بزن
اِذن اگر بود به شمشیر نشان میدادی
دشت را با دَمِ تکبیر تکان میدادی
اِذن اگر بود علی را به اُحد میدیدند
وقت پیکار به میدان هیجان میدادی
یا حسن میشدی و قلبِ جمل میلرزید
بر رگِ خشکِ شجاعت ضربان میدادی
اِذن اگر بود به هنگامِ علمداریِ خویش
با دَمِ تیغ چه حالی به یَلان میدادی
تو بنا نیست بجنگی که ببینند که بر...
...ملکالموت در این معرکه جان میدادی
تا رسد بر تو و تا رَدِ تو را گُم نکند
صبر میکردی و بر مرگ امان میدادی
گرچه تیغی نزدی جامعالاضدادِ زمین
درسِ مردی و شرافت به جهان میدادی
در مناجاتِ تو شمشیرِ علی را دیدیم
با تو الطافِ نفسگیرِ علی را دیدیم
من که از خاکِ خراباتِ توام بسمالله
سائلِ کوچهی خیراتِ توام بسمالله
که ابوحمزه شوم تا سحرت درک کنم
آمدم بر سرِ میقات توام بسمالله
یا سعید ابن جُبَیرَت بشوم داد زنم
جرعهای تشنهی آیاتِ توام بسمالله
روزیِ ماتَ سعید عاشَ سعیداً با توست
چشم بر زلفِ عنایات توام بسمالله
گرچه پنهان زِ همه خادمِ حجاج شدی
کعبهای رو به ملاقاتّ توام بسمالله
که مرا اهل فیوضاتِ خداوند کنی
سالها پایِ مناجات توام بسمالله
مُصحفِ فاطمه را مُصحفِ تو معنی کرد
با صحیفه همه شب مات توام بسمالله
خط به خط پیش تو تعبیرِ علی را دیدیم
سالها اشکِ سرازیرِ علی را دیدیم
سحرِ فاطمه ما را به سحر برگردان
سمتِ سجادهی خود بارِ دگر برگردان
چشمِ شوریدهی ما را تو به دریا برسان
چشمِ خود را سوی ما نیم نظر برگردان
خاکِ ما خورده تَرَک حضرت باران دریاب
نخلِ خشکیدهی ما را به ثمر برگردان
یک نفَس آه بکش تا که بسوزیم از آه
باز این سوزِ جگر را به جگر برگردان
از درِ خیمه صدایت چقدر بیجان است
ای به امر تو قضا زود قَدَر برگردان
عمه میگفت که رحمی ، پسرِ سعد ببین
او که اُفتاده زمین تیغ و تبر برگردان
گفت با شمر سنان بوسه به حنجر زدهاند
پیکرش را تو بیا سمتِ دگر برگردان
آه بیمارِ حرم اینهمه از حال نرو
با عصا خاطرِ زهرا سویِ گودال نرو
#حسن_لطفی
@raziolhossein