#امام_جواد_شهادت
هر ناله ای که از دل غم پرورش کشید
آتش دوباره بر جگر مادرش کشید
مثل حسن به خانه خود هم غریب بود
هر چه کشید دردِ سر ، از همسرش کشید
او صورتش به خاک و فقط آه میکشید
این جای آب ، هلهله دور و برش کشید
دیگر توان نداشت کمی دست و پا زند
از بسکه تشنگی رمق از پیکرش کشید
از قاتلش چقدر تقاضای آب کرد
کارِ غریبی اش به کجا آخرش کشید
شکر خدا امام رضا در برش نبود
بر روی خاکِ حجره که بال و پرش کشید
دیگر رضا ندید چگونه زروی بام
قاتل به خاکِ کوچه ، تنِ اطهرش کشید
اما حسین دید زمین خورد اکبرش
زانو زد و ناله زد و در برش کشید
صد بار مُرد و زنده شد مظلوم کربلا
از بس که نیزه از بدن اکبرش کشید
یک بار هم دوباره پدر را صدا نکرد
خون هرچه از دهانِ گل پرپرش کشید
یک لحظه یاد مادرش افتاد ، چون حسین...
ناچار شد عبا به روی خواهرش کشید
در قتلگاه هم به لبش یا بُنَیَّ بود
خنجر ، دمی که شمر روی حنجرش کشید
می گفت خدا به دادِ موی دخترم رسد
از پشتِ سر ، شمر که موی سرش کشید
#عبدالحسین
@raziolhossein
#امام_جواد_شهادت
روی خاک حجره افتاده سر ابن الرضا
آه ، آه از لحظه های آخرِ ابن الرضا
جای جای خانه را پر کرده اند از هلهله
تا نیاید ذکر مادر مادر ِابن الرضا
بر جوانیش بریزد چشم ِ پیری ، اشک خون
گشته دیگر زندگی ، درد سر ابن الرضا
بی کسی شد قسمت آن که کس هر بی کس است
ای اجل تنها تو هستی یاور ابن الرضا
بس کن ای ملعونه این بی حرمتی ها را که نیست
جای این رقاصه ها در محضر ابن الرضا
هم شهیدش کرده ، هم خندد به خشکی لبش
جعده و شمر است با هم ، همسر ابن الرضا
هر چه هم آمد سرش شکر خدا دیگر نبود
نیزه و سنگ و عصا دور و بر ابن الرضا
گرچه او مانند جدش دفن شد بعد از سه روز
کس ندیده جای پا بر پیکر ابن الرضا
شکر حق جان بر لب بابا نیاورده است با
کاکل ِ خونین ، علی ِ اکبرِ ابن الرضا*
هر چه در بغداد شد ، شکر خدا دیگر نگشت
چادر خاکی نصیب دختر ابن الرضا
*امام هادی علیه السلام
#محمد_حسین_رحیمیان
@raziolhossein
#امام_جواد_شهادت
#رباعی
ما در غم و محنت تو گفتیم...حسین
با گریه به غربت تو گفتیم...حسین
وقتی که شنیدیم تو هم... تشنه لبی..
در اوج مصیبت تو گفتیم ...حسین
.......
با یاد شما به شور و شینم...هر شب
دلتنگ حریم کاظمینم...هر شب
در فکر غریبی تو هستم...هر روز
گریه کن روضه ی حسینم...هر شب
#سیدمجتبی_شجاع
......
لب تشنه ز عمق جگرش می گفت : آه
می سوخت به ظلمت غریبی چون ماه
شد ورد لبش لحظه ی آخر ، ناگاه
لا یوم کیومک ابا عبدالله
#محمد_مبشری
@raziolhossein
#امام_جواد_شهادت
حجره تاریک شده یا که دو چشمم تار است
هرکجا مینگرم دوروبرم دیوار است
ناله ی العطش من نرسیده ب کسی
چه کنم هرچه کنم هلهله ها بسیار است
صورت خاکی مارا برو از کوچه بپرس
در زمین خوردن ما دست دگر در کار است
علتش چیست که بالاسر من میرقصند
پیش معصوم مگر جای زن بدکار است؟!
نه مرا سنگ زدند و نه سرم برنیزه است
جای این اذیت وآزار فقط بازار است
به روی بام اگر رفت تنم سالم رفت
از روی اسب بیافتی ب زمین دشوار است
جان به قربان تنی که همه اش غارت شد
بیش از پیرهنش پیکر پاکش پاره است
#سیدپوریا_هاشمی
@raziolhossein
#امام_جواد_شهادت
#عامیانه
رو خاك حجره دست و پا ميزنه
هي داره باباشو صدا ميزنه
هلهله ها بيشتر و بيشتر ميشن
تا ناله ي وا عطشا ميزنه
اين آقا كه خونشه قتلگاهش
خوبي و مهربونيشه گُناهش
گُم شده تو صداي دَف زدنها
بي رمقه بسكه صداي آهش
ناي نفس زدن تو حنجرش نيست
ديگه تووني توي پيكرش نيست
موقع احتضارشه ، بميرم
حتّي يه مَحرمم بالاسرش نيست
جواد اهل بيت كه از پا افتاد
تيره شد آسمونه شهر بغداد
شبيه جدّ بي سرش ، آقامون
تو بي كسي با لب تشنه جون داد
كاش اُمّ فضل قدر يه جو حيا داشت
به اين آقاي با وفا ، وفا داشت
داغ دل فاطمه رو تازه كرد
با ظُلمي كه به همسرش روا داشت
كاشكي تو حجره يه پياله آب بود
يا آب دادن به تشنه لب ثواب بود
كاشكي بجاي اُمّ فضل تو خونه ش
خانوم دلسوزي مثه رباب بود
اسم رباب اومد فضا عوض شد
گريز روضه بي هوا عوض شد
اونقد نشست صُب تا غروب تو آفتاب
كه رنگ چهره ش به خدا عوض شد
حرف عطش ، حرف گلو و تيره
كم كم بايد نفس هامون بگيره
امشب بيايد برا رباب بسوزيم
چِل روزه ديگه شيرخواره ش ميميره
#محمد_قاسمی
@raziolhossein
#امام_جواد_مدح
#امام_جواد_شهادت
سلام معنیِ توحید یا امام جواد
سلام مَاْمَنِ امیّد یا امام جواد
مدینه نور گرفت از جمال زیبایت
تویی عشیرهی خورشید یا امام جواد
گدا گرسنه نخوابید در مدینه شبی
ز بسکه جود و عطا دید یا امام جواد
تمام شهر درِ خانهات دخیل شدند
همینکه نام تو پیچید یا امام جواد
مدینه خشک نبود و، همیشه باران هم
به ربنای تو بارید یا امام جواد
تمام جود و عطا را از اول خلقت
خدا به نام تو بخشید یا امام جواد
نقاب چهرهی تو لحظهای کنار کشید
به عرش نور تو تابید یا امام جواد
به علمِ کودکیت دشمن تو ایمان داشت
سؤال از تو که پرسید یا امام جواد
بمیرد آنکه به سن جوانی از رهِ کین
بساط عمرِ تو برچید یا امام جواد
تمام جسم تو از گریهی جگر خون شد
ز هم درونِ تو پاشید یا امام جواد
تو زهر خوردی و پشت در امالفضل
به حال و روز تو خندید یا امام جواد
#رضا_باقريان
@raziolhossein
#امام_جواد_شهادت
ای زجر کِشیده به خودت می پیچی
با قدِّ خَمیده، به خودت می پیچی
ارث از پدرت بُرده ای انگار جواد،
چون مار گَزیده به خودت می پیچی!
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
@raziolhossein
#امام_جواد_مدح
#امام_جواد_شهادت
ای گل بوستان اهل البیت
حجتِ نوجوان اهل البیت
ای امام نهم که نه ساله
جلوه کردی میان اهل البیت
از همان کودکی شدی در جود
شهره ی خاندان اهل البیت
حرف ما نیست، جود و بخششتان
آمده در لسان اهل البیت
در عطای تو جلوه گر شده است
رحمت بیکران اهل البیت
بعد زهرا جوان ترین هستی
ای گل بوستان اهل البیت
ای جوانیّ ما به قربانت
یا جواد ای جوان اهل البیت
بر مریدان حق مرادی تو
مظهر نام یاجوادی تو
ای نگاه تو عافیت آمیز
وارث آستین معجزه خیز
پیش جودت همه گدا هستند
پادشاه و وزیر و عبد و کنیز
نامه ای آمد از پدر سویت
که ای جواد ای به چشم خلق عزیز
دِرهم از قبل بیشتر بردار
کیسه ها را کن از طلا لبریز
گرچه زحمت شود ولی هرگز
مکن از راه سائلان پرهیز
تو جوادی و کار تو جود است
زر به دامان هر فقیر بریز
آبرو می دهی به هر سائل
ای امید همه به رستاخیز
دست بر دامن تو دارم و بس
سر بر این آستان گذارم و بس
ای اسیر عطای تو حاتم
مستمند شفاعتت آدم
کعبه از احترام توست عزیز
محترم از ولای تو زمزم
چه شد آنروز در کنار حرم
بر زمین مشت می زدی محکم
بغض کردی و زیر لب گفتی:
مادرم ... تازیانه... نامحرم
آتش افتاد بر دلت اما
با دل مجتبی چه کرد این غم
وسط کوچه ی بنی هاشم
تا که بالا گرفت کار ستم
پیش چشم حسن زمین افتاد
بضعه ی قلب حضرت خاتم
آه از آن روحِ عصمت و پاکی
مادری ماند و چادری خاکی
یا جواد ای غریب چون حیدر
ای دل آزرده از غم مادر
ای که مثل حسن شدی مسموم
از عناد و جنایت همسر
ای که مثل حسین جان دادی
با لب تشنه لحظه ی آخر
پیکرت رفت روی بام ولی
پاره پاره نبود آن پیکر
جسم تو پایمال اسب نشد
پیش چشمان دختر و خواهر
ساربانی نبوده تا که بَرد
ای سلیمان ز دستت انگشتر
سرت از تن جدا نشد که رَوَد
در خرابه به دیدن دختر
کسی آقا نبود تا بکشد
از سر دخترانتان معجر
جدتان گفت با دل زارش:
آه از شام و کوچه بازارش
#سید_روح_الله_مؤید
@raziolhossein
#امام_جواد_شهادت
#امام_زمان
خسته ام از زمانه بی مهدی
بغضی از جنس بی کسی دارم
مثل یک مادر جوان مرده
مثل ابر بهار می بارم
چند روزی است بی طبیب شده
دردِ دنیا و دردِ آخرتم
از طبیب زمانه دور شدم
چه شد آن ادعای معرفتم؟
آمدم تا دوباره توبه کنم
از خودم از همین پریشانی
باز کن در به رویم ای مولا
سائلی آمده است مهمانی
از همه دل بریدم الا تو
یا جواد الائمه ادرکنی
کار ها دارد این دلم با تو
یا جواد الائمه ادرکنی
من غریبم، غریبه اما نه
از محبان این سرا هستم
سال ها آشنای این حرمم
سائل حضرت رضا هستم
ای که با مقدمت در این دنیا
نور چشم ابالحسن شده ای
جلوه ی قدرت خدا گُل کرد
جلوه گر تا در انجمن شده ای
کیستی تو که هر کجا هستی
صحبت از جود میشود آن جا
هر کجا ختم "یاجواد" کنند
غصه نابود می شود آن جا
پیش هر دشمن و گرفتاری
"حرز" تو شیعه را نگه دارد
به دعای تو ای امین الله
شیعیان را خدا نگه دارد
گر چه از ظلم و حیله ی مامون
بار ها قلب خسته ات خون شد
باز هم ای کمال جودِ خدا
جود و لطفت نصیب مامون شد
از همان کودکی نشان دادی
غیرت دودمان حیدر را
گفتی آتش زنم به باد دهم
پیکر قاتلین مادر را
به من از کودکی پدر می گفت:
تا همیشه به زیر دیْن تو ام
دعوتم کن برای مهمانی
باز دلتنگ کاظمین تو ام
عزت عالمین مان دادی
نجف و کاظمین مان دادی
طوف قبر حسین مان دادی
جان فدای تو یا ابالهادی
گرچه پیش تو عده ای بد دل
چند چهره شناس آوردند
ولی آقا به محض دیدارت
محضرت التماس آوردند
دیده وا کرده در رخت دیدند
جلوه ی لایزال داور را
جذبه ی چشم های حیدری و
چشمه ی رحمت پیمبر را
ای علی اکبرِ رضا، دشمن
پیش حسنت به سجده افتاده
ولی انگار کربلا آقا
اتفاقی جدید رخ داده
تا که خورشید سر زد از خیمه
تازه شد بغض دشمن از حیدر
تا که دیدند حُسن احمد را
حمله کردند بر علی اکبر
سوره ای، آیه آیه می افتاد
پیش چشم پدر زمین می خورد
تا به میدان امام صبر آمد
ارباً اربا پیمبرش را بُرد
در غم شاهزاده ی ارباب
داشت صبر زمانه سر می رفت
زینب آنجا اگر نمی آمد
پدرش نیز با پسر می رفت
#سید_روح_الله_مؤید
@raziolhossein
#امام_جواد_شهادت
#امام_زمان_مناجات
نمازِ اولِ وقتم که با شما باشد
حضورِ قلب ، یقیناً نصیبِ ما باشد
جمالِ وجهِ خدا را مکن دریغ از ما
نظر به چهره تو طاعتِ خدا باشد
ز کوی حجِ فقیران بسویت آمده ام
رضای تو ، ثمرِ زائرِ رضا باشد
به حجِ کوی خودت ، حاجی اَم کن ای قبله
طوافِ کعبه ی روی تو حجِ ما باشد
خدا کند که ترا در مسیر گم نکنیم
که راهِ گم شدگان ، سوی ناکجا باشد
به خُلق و خوی خودت ، عادتم بده آقا
وَگرنَه رَه زنِ دل ، در کمینِ ما باشد
نه اختیار ز خود دارم و نه تدبیری
بدونِ یاریِ تو کیست آشنا باشد ؟
تو شاخصِ شهدایی ، تو نور معرفتی
نگاهِ توست که هادی و رهنما باشد
ترا قسم به جوادالائمه ، دریابم
که کاظمینِ من ، اقبالِ یک دعا باشد
قدم بجای قدمهای تو نهادن چیست؟
نشانِ طیِ طریقت ، به کربلا باشد
هِلالِ ماهِ محرم ، حلولِ ذیحجه است
که حاجیِ عرفه ، مستِ نینوا باشد
از این طواف که دارد حسین ، میترسم
که صاحبِ حرم انگار در بلا باشد
چو گفت مسلخِ ما کربلاست ، افشا کرد
که حجِ کاملِ ما ، کِی در این منا باشد
خدا منای مرا خواسته تَهِ گودال
طوافِ اصلیِ من زیر نیزه ها باشد
طوافِ خواهرِ من ، قصه اسیریِ اوست
نگاهِ مادرِ من ، سوی سر جدا باشد
@raziolhossein
#امام_جواد_مناجات
#امام_جواد_شهادت
مولای جود ، حضرت ابن الرضا سلام
ای آشنای هر دل درد آشنا سلام
باب المراد من در دولتسرای تو
بسته دلم دخیل به لطف و عطای تو
هر قفل با کلید تو وا می شود جواد
سنگ از اشاره ی تو طلا می شود جواد
خیر کثیر ، مثل تو کوثر نیامده
مولود از تو با برکت تر نیامده
تو آمدی مسیر ولایت بقا گرفت
افتاده بود از نفس و با تو پا گرفت
چشم زمان به علم و کمال تو خیره شد
در ذهن دهر ، گوشه ای از آن ذخیره شد
تو امتداد نور ، جواد الائمه ای
سرچشمه ی حضور ، جواد الائمه ای
تا کاظمین تو دل من پر گرفته است
بر غربت تو زمزمه از سر گرفته است
با تو چه کرد همسر نامهربان تو
آمد به لب ز بازی تقدیر ، جان تو
در بسته بود حجره و تو دست و پا زدی
می سوختی و مادر خود را صدا زدی
کف می زدند بر غم بی انتهای تو
نشنید گوش هیچ کسی ناله های تو
فریاد می زدی جگرم سوخت آب آب
لبخند می زدند و نیامد جواب آب
ارث عطش ز خون خدا شد نصیب تو
پایان گرفت قصه ی عمر عجیب تو
#کمیل_کاشانی
@raziolhossein
#امام_جواد_شهادت
بردار از خاک کف حجره سرت را
از بیکسی کمتر صدا کن مادرت را
اینجا جواب نالههایت نیشخند است
اصلاً نمی فهمند چشمان ترت را
با هلهله با پایکوبی خنده کردند
سوز صدای خستهی بی جوهرت را
حتی توان ایستادن هم نداری
قوّت نداری وا کُنی بال و پرت را
پیداست از حال وخیمت زهر بدجور
آتش زده باغ گل نیلوفرت را
داری به خود میپیچی اما حیف اینجا
چشمی نمی بارد دل غم پرورت را
باید که تنها در غریبی بگذرانی
در خانهی خود لحظههای آخرت را
در پیش رویت آب را روی زمین ریخت
میبینی آقا دشمنی همسرت را ؟
بیحرمتی شد به مقامت آه - اما
خنجر نزد بوسه ضریح حنجرت را
میدانم اما شرم دارم که بگویم
بردند پشت بام خانه پیکرت را
#محمدحسن_بیات_لو
@raziolhossein