#اميرالمومنين_مدح
کسی که سورهٔ توحید در لباس بشر شد
کسی که از جبروتش جبین معرکه تر شد
هزار نافله خواندم رخش برات سحر شد
خبر گرفتم از آیات و او جواب خبر شد
بگو به منکر او زندگیت ختم به شر شد
خدا شبیه علی محرمی به راز ندارد
و کعبه جز به روی او نگاه باز ندارد
ز قبل مبعث هم روز بی نماز ندارد
علی به مدحت ما شاعران نیاز ندارد
هزار شکر که اینسان از او به شعر نظر شد
قرار بود که از کعبه پرده ای بگشاید
قراربود چو بت رفت از آن فرشته درآید
فرشته ای که جهان را خودِ بهشت نماید
شکفته شد دل کعبه بدون شاید و باید
چنان انار ترک خورده ای که عین شکر شد
کسی شبیه علی خطبهی فصیح ندارد
شراب ناب به پیمانهی ظریح ندارد
میان می زدگان اینقدر ذبیح ندارد
علی شبیه خدایش شده شبیه ندارد
خدا تجلی خود کرد و ذات «فیه ظهر» شد
اگر که سایهی شمشیر او به ماه بیفتد
میان لشگر شب جوی خون به راه بیفتد
گذار درد و دلش نیز اگر به چاه بیفتد
ز نخل ها همگی میوه های آه بیفتد
خبر ز راز علی داشت نخل اگر که نفر شد
اگرچه پیش سلونی سوال ساده نکردم
بر آستان اجابت دعا اعاده نکردم
هنوز ناد علی را که استفاده نکردم
خراب طرح ضریحم که میل باده نکردم
همین که دور علی گشت لب دومرتبه تر شد
سلام میکنم از چشم تا جواب ببینم
میان پلک تر اورا به قاب آب ببینم
قرار نیست دم قبض روح عذاب ببینم
به خاک سر بگذارم که بوتراب ببینم
که عمر پای همین لحظهی وصال به سر شد
#احمد_حیدری
@raziolhossein
#امام_کاظم_مدح
#امام_کاظم_شهادت
#حضرت_موسی_بن_جعفر_شهادت
زمین دست توسل زد به پایش آسمان حتی
ستاره در ستاره پیرو اش شد کهکشان حتی
اگر چه دور تا دورش در و دیوار زندان بود
نشد خاموش خورشیدی که بوده نیمه جان حتی
تجلی داشت در والکاظمین الغیظ طوری که
تجری داشت پیش صبر او زخم زبان حتی
معین کرد با یک گوشه چشمش رزق عالم را
کسی که لب نزد آسوده بر یک لقمه نان حتی
کریم است آنچنان که باورم خواهد شد آن دنیا
اگر گویند بخشیده به زندانبان امان حتی
امام و دست بسته قصه تا کی میشود تکرار
مدینه شام یا بغداد؟ ساکت شد زمان حتی
مسیحا بود یا یوسف؟ همان مردی که در زندان
هدایت شد ز انفاسش زن آوازه خوان حتی
همه دیدند از این گل نمانده غیر گلبرگی
بعید است اینکه بشناسد تنش را باغبان حتی
غریبی یعنی آن شاهی که بعد از رنج زندانش
نشد تشییع روی شانه های شیعیان حتی
#احمد_حیدری
@raziolhossein
#حضرت_علی_اکبر_ولادت
ملک قنداقه اش را با شکوه محشر آورده
و گل از خاک پای شاهزاده سر در آورده
برای شاخه ی سدره خدا برگ و بر آورده
گمانم نسل زهرا باز هم پیغمبر آورده
و بعد از لولو و مرجان خدا یک گوهر آورده
همان که مات خود کرده است ماه آسمانی را
به لبخندش دو چندان کرده شوق زندگانی را
محبت را سیادت را رسول مهربانی را
علم کرده است در تاریخ مفهوم جوانی را
که حرفی از تمام حرف ها زیباتر آورده
زمین از ابر رحمت موج زد مانند دریا شد
دم عیسی بن مریم باد زلف این مسیحا شد
نبی بعد نبی در احترام مقدمش پا شد
حواس عرش محو دست های ام لیلا شد
همان دستی که ماهی چون علی اکبر آورده
علی روح جوانی شد که غم از پیر میگیرد
که خورشید از نگاهش نور عالم گیر میگیرد
وقار از راه رفتن های او تاثیر میگیرد
اذان روزی سه نوبت از لبش تکبیر میگیرد
که اسلام از لبان او اذانی دیگر. آورده
پس از خورشید تشنه میشود مهتاب هم تشنه
برای دیدن لبهای تو شد آب هم تشنه
زبان میگفت گشته مثل تو ارباب هم تشنه
از آن داغی که شد گهواره ی بی تاب هم تشنه
ببخش این شعر ها را که فقط چشم تر آورده
#احمد_حیدری
@raziolhossein
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#امالمومنین
باید از ذات تو آموخت فقط باور را
دید در آینه ی چشمه ی تو کوثر را
تو همانی که کمی قبل رسالت حتی
خواند بیت غزل بعثت پیغمبر را
چه نیازی است که از مرتبه ات دم بزنیم
فقط این بس که تو مادر شده ای مادر را
مادر مادر سادات به نورت سوگند
برکت توست که بر سجده گذارم سر را
چه نمازیست نمازی که به چشمش یکجا
دیده نفس نبوی را و تو و حیدر را
شرح این لحظه پر شور شنیدن دارد
این همه نور به یک آینه دیدن دارد
ای که خورشید در این آینه حیران شماست
آسمان کودک مستوجب احسان شماست
پسر مریم اگر گشت مسلمان نبی
شخص مریم به گمانم که مسلمان شماست
کاملا اشرف زنهای قریشی بانو
کیست آن مرد که اندازه برهان شماست؟
هیچ کس قبل نبی اهل حریم تو نبود
این خودش مدرک عذرایی دامان شماست
شجر طیبه هم را که همه میدانند
که گل سرسبدش برکت گلدان شماست
بی سبب نیست به این مرتبه خوشنام شدی
بانوی وحی شدی مادر اسلام شدی
بعد پرواز تو غم بر دل طه مانده
اشک در آینه صورت زهرا مانده
مادر فاطمه جایت چقدر خالی بود
که ببینی گل تو پشت دری جا مانده
کاش بودی که حسن پیش تو اشکی میریخت
از همان کوچه و آن لحظه ی تنها مانده
ارغوانی شدن صورت و درد بازو
روضه هایی است که از ام ابیها مانده
نفسی سرد نشد آتش این غم هرگز
داغ این واقعه در سینه ی دریا مانده
اسم آب آمد و آمد به لبانم ناگاه
به فدای لب خشک تو ابا عبدالله
#احمد_حیدری
@raziolhossein
#حضرت_علی_اصغر_شهادت
خواست از عالم بالا خبری داشته باشد
پر زند سمت پدر بال و پری داشته باشد
خواست خونش برسد تا دل بارانی طوفان
ابر با مرثیه اش چشم تری داشته باشد
گرچه شش ماهه ولی مرد خطر بود نمیخواست
سهم کم حادثه و بی اثری داشته باشد
غنچه میخواست در این دسته ی گل جای بگیرد
بین سرهای سر نیزه سری داشته باشد
رفت میدان و فقط غصه اش این بود: خدایا
نکند تیر به بابا نظری داشته باشد
نکند رد شود از حنجره کوچکم و بعد...
نکند وای برایش خطری داشته باشد
پسری خواست برای پدرش با سر و گردن
جلوی تیر سه شعبه سپری داشته باشد
#احمد_حیدری
@raziolhossein
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#امالمومنین
باید از ذات تو آموخت فقط باور را
دید در آینه ی چشمه ی تو کوثر را
تو همانی که کمی قبل رسالت حتی
خواند بیت غزل بعثت پیغمبر را
چه نیازی است که از مرتبه ات دم بزنیم
فقط این بس که تو مادر شده ای مادر را
مادر مادر سادات به نورت سوگند
برکت توست که بر سجده گذارم سر را
چه نمازیست نمازی که به چشمش یکجا
دیده نفس نبوی را و تو و حیدر را
شرح این لحظه پر شور شنیدن دارد
این همه نور به یک آینه دیدن دارد
ای که خورشید در این آینه حیران شماست
آسمان کودک مستوجب احسان شماست
پسر مریم اگر گشت مسلمان نبی
شخص مریم به گمانم که مسلمان شماست
کاملا اشرف زنهای قریشی بانو
کیست آن مرد که اندازه برهان شماست؟
هیچ کس قبل نبی اهل حریم تو نبود
این خودش مدرک عذرایی دامان شماست
شجر طیبه هم را که همه میدانند
که گل سرسبدش برکت گلدان شماست
بی سبب نیست به این مرتبه خوشنام شدی
بانوی وحی شدی مادر اسلام شدی
بعد پرواز تو غم بر دل طه مانده
اشک در آینه صورت زهرا مانده
مادر فاطمه جایت چقدر خالی بود
که ببینی گل تو پشت دری جا مانده
کاش بودی که حسن پیش تو اشکی میریخت
از همان کوچه و آن لحظه ی تنها مانده
ارغوانی شدن صورت و درد بازو
روضه هایی است که از ام ابیها مانده
نفسی سرد نشد آتش این غم هرگز
داغ این واقعه در سینه ی دریا مانده
اسم آب آمد و آمد به لبانم ناگاه
به فدای لب خشک تو ابا عبدالله
#احمد_حیدری
@raziolhossein
#امام_حسن_مدح
به دست های کریمت کرم بدهکار است
برای گفتن مدحت قلم بدهکار است
در احترام تو باید چه گفت حیرانم
که لفظ پیش تو ای محترم بدهکار است
به محضرت نرسیده گرفت حاجت را
گدا به جود تو چندین قدم بدهکار است
شکوه خاتم تو ذکر حسبی الله است
به این عبودیتت کعبه هم بدهکار است
چهار وارث خود را به کربلا دادی
چهار شعر به تو محتشم بدهکار است
غریب هستی و دنیا چقدر شرمنده است
که پای مرقد تو یک حرم بدهکار است
#احمد_حیدری
@raziolhossein
#تبری
#رباعی
بوده ست اُحد مدرسه ای از عبرت
معنا شد از آن روز در عالم وحدت
همراه نبی فقط علی میماند
بر آن سه خلیفهٔ فراری لعنت
#احمد_حیدری
#@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#بعد_از_شهادت
شهر کوفه چقدر دلگیر است در هوایت نفس کشیدن آه
پیرمرد غریب و مظلومت بست بار سفر ولی ناگاه
پینهٔ کفشهای آرامش دلخوشی یتیمها بودند
گشته دل تنگ درد و دلهایش دل آرام و بی صدای چاه
منبر کوفه گشته گریان و دل محراب مسجدش خون است
ظرف شیری که استفاده نشد مانده در دستهای رخت سیاه
سجده گاه پدر دگر خالی ست رنگ عمامه اش ولی خونی
چشم زینب دو چشمه اشک شد و باز محزون شده نگاه ماه
ذوالفقاری که روی دیوار است کمرش خم شده است از غصه
قنبر از بغض با خودش دارد نغمهٔ لا اله الا الله
#احمد_حیدری
@raziolhossein
#تبری
#رباعی
بوده ست اُحد مدرسه ای از عبرت
معنا شد از آن روز در عالم وحدت
همراه نبی فقط علی میماند
بر آن سه خلیفهٔ فراری لعنت
#احمد_حیدری
@raziolhossein