eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.2هزار دنبال‌کننده
528 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
گریان پسرت ابوالحسن شد آخر معصومه دلش پر از محن شد آخر با آنکه مصیبت شما جانسوز است... اما بدنت غسل و کفن شد آخر @raziolhossein
عالم گدای خوان تو‌موسی بن جعفر ایران بُوَد ایران تو موسی بن جعفر این کشور ما سالیان سال گشته مدیون فرزندان تو موسی بن جعفر @raziolhossein
چه کردی که رقاصه در سجده می‌گفت به موسی ابن جعفر به موسی ابن جعفر @raziolhossein
بگو خورشید بین سایه‌ها پنهان نخواهد شد که روح کبریا محصور در زندان نخواهد شد شما هستی که ما هستیم بی تردید این وادی بدون مشهد و شیراز و قم، ایران نخواهد شد نگاه چون تویی عابد کند فحشای مطلق را و بی‌مهرت مسلمان نیز با ایمان نخواهد شد چنان بر خود بلا را خواستی در صبح محشر هم سزای شیعیانت دادن تاوان نخواهد شد تو را در طور تاریکی نگهدارند! عیبی نیست اگر موسی تویی این قوم سرگردان نخواهد شد الا موسی هارون دشمن! ای محبوس در عسرت به فرمانی بگو گوساله چون یزدان نخواهد شد علی حق است و ناحق غاصبان حق او هستند به این حکم خداوندی ولی اذعان نخواهد شد تو را با سندی شاهک چه نسبت بود در تاریخ مگر در شعر بنویسم که زندان‌بان نخواهد شد کفن آورده‌اند عریان نماند پیکرت اما چه جای شکر وقتی کربلا جبران نخواهد شد @raziolhossein
ذره ای در نزد خورشید درخشان تو ایم تشنه ای در حسرت یک جرعه باران تو ایم سالها نان خورده ایم از سفره ی اولاد تو روزی ما می رسد چون بر سر خوان تو ایم گوشه ای از صحن آیینه و یا صحن عتیق هرکجا هستیم گویی کنج ایوان تو ایم زائران دختر تو زائران فاطمه اند تا ابد ممنون این لطف دو چندان تو ایم ما غذای خانه هامان هم غذای حضرتی ست درمیان خانه هم در اصل مهمان تو ایم بی گمان ایل و تبارت عزت این کشور اند در حقیقت اهل جمهوری ایران تو ایم بچه های تو در ایران پادشاهی میکنند حضرت غربت نشین! مدیون احسان تو ایم شش امامی نیستیم و نیستیم اهل وقوف امر، امر توست آقا، تحت فرمان تو ایم بی گمان بی حب تو اسلام ابتر می شود دین هر کس پای خود ما که مسلمان تو ایم ما مسلمان تو؟! نه...از پیر خود آموختیم پیش شانت در مقام کلب دربان تو ایم قبله ی ما را کشاندی سوی مشهد، در عوض_ بنده ی ناقابل شاه خراسان تو ایم عبد صالح بوده ای، باب الحوائج بوده ای ماهم آقا از مریدان عموجان تو ایم مست بودیم از غدیر خم، دوباره عید شد تو به دنیا آمدی مستی ما تمدید شد @raziolhossein
ای وجودت مطلع الانوار یا موسی ابن جعفر  ای جلالت برترازگفتار یا موسی بن جعفر ای رواقت کعبه دل وی حریمت طور سینا  ای هزاران موسیت زوّاریا موسی بن جعفر ای خوش آن بیمار کز فیض تو می جوشد شفایش ای هزاران عیسیت بیماریا موسی بن جعفر ازتو می گیرد تجلّی سینه ام چون طور سینا  وزتوباشد چشم دل بیداریا موسی بن جعفر دردمندم مستمندم بی پناهم روسیاهم هرکه هستم باتودارم کاریاموسی بن جعفر کظم غیظ و حسن خلقت دل برد حتّی زدشمن همچو جدّت احمد مختاریا موسی بن جعفر می توانی در زخیبر سرزجسم عمر وگیری  در غزا چون حیدرکرّار یا موسی بن جعفر در دهانم می شود درّ سخن قند مکرّر  چون کنم مدح توراتکراریاموسی بن جعفر پیش هفو و پای جود ونزد احسانت بود کم هرچه باشد حاجتم بسیاریا موسی بن جعفر هر که بودم با تو بودم هر که هستم با تو هستم  در گلستان شمایم خار یا موسی بن جعفر ای که دشمن داد دشنام و نوازش کردی از او  دوستم دستی به سویم آریاموسی بن جعفر نیست آن قدرم که گردم زائرصحن وسرایت  خاک زوّارت مرابشماریاموسی بن جعفر هدیه هر کس از برای یار آرد گوهری را  این من واین چشم گوهرباریا موسی بن جعفر من به عالم گفته ام خاک دراین آستانم لطف کن پابرسرم بگذار یا موسی بن جعفر از چه در زندان به جز زنجیر غمخواری نداری ای به خلق عالمی غمخواریاموسی بن جعفر با کدامین جرم شد ساییده ساق پات مولا ازچه دیدی روزوشب آزادیاموسی بن جعفر بر تو می گریم که زندان تو حتّی روز روشن بوده تیرتر زشام تار یا موسی بن جعفر بر تو می گریم که از زنجیر و کند و تازیانه  برتن پاکت بود آثار یا موسی بن جعفر بر تو می گریم که درخاک وطن ذرّیه ات را گردغربت مانده بررخساریاموسی بن جعفر برتو می گریم که بود ی روزه و هنگام مغرب  کردی ازخون جگرافطاریا موسی بن جعفر برتو می گریم که از خرمای زهرآلود دشمن بود در قلبت شرارنار یا موسی بن جعفر برتو می گریم که تابوت تو بود از تخته در  در میان کوچه و بازار یا موسی بن جعفر کند بر پا غل به گردن ، اشک بررخ ، زهردردل  شدنصیب حضرتت هرچاریاموسی بن جعفر من نمی دانم در آن زندان چه دیدی لیک دانم مرگ خودرادیده صدباریا موسی بن جعفر @raziolhossein
تن تبدار کجا؟ پیکر پامال کجا ؟ یا حسین! یا جدّاه! جسر بغداد کجا و ته گودال کجا؟ یا حسین! یا جدّاه! @raziolhossein
چه کردی که رقاصه در سجده می‌گفت به موسی ابن جعفر به موسی ابن جعفر @raziolhossein
بگو خورشید بین سایه‌ها پنهان نخواهد شد که روح کبریا محصور در زندان نخواهد شد شما هستی که ما هستیم بی تردید این وادی بدون مشهد و شیراز و قم، ایران نخواهد شد نگاه چون تویی عابد کند فحشای مطلق را و بی‌مهرت مسلمان نیز با ایمان نخواهد شد چنان بر خود بلا را خواستی در صبح محشر هم سزای شیعیانت دادن تاوان نخواهد شد تو را در طور تاریکی نگهدارند! عیبی نیست اگر موسی تویی این قوم سرگردان نخواهد شد الا موسی هارون دشمن! ای محبوس در عسرت به فرمانی بگو گوساله چون یزدان نخواهد شد علی حق است و ناحق غاصبان حق او هستند به این حکم خداوندی ولی اذعان نخواهد شد تو را با سندی شاهک چه نسبت بود در تاریخ مگر در شعر بنویسم که زندان‌بان نخواهد شد کفن آورده‌اند عریان نماند پیکرت اما چه جای شکر وقتی کربلا جبران نخواهد شد @raziolhossein
خدا در اوج شادی،گاه غم بخشیده انسان را در آغوش بهار انداخته سوز زمستان را میان تار و پود پیله ها پروانه خواهد شد تحمل میکند هرکس مصیبتهای زندان را تو نور آسمان هایی که "فی قعرِ السُجون" هستی خدا گاهی به چاهی می سپارد ماهِ تابان را "امین و صالح و صابر ،وَفیّ و عالِم و زاهِر" چگونه وصف باید کرد خورشیدی فروزان را؟ چه اعجازیست پنهان در کلام روشنی بخشت؟ که تابانده به قلب "بُشرِ حافی" نور ایمان را تویی "وَالکاظِمینَ الغَیظ" ،"عافینَ عَنِ الناسی" نشان دادی در اعمال خودت تفسیر قرآن را چه حالی داشت هارون آن زمانیکه به چشمش دید به راه آورده اعجاز نگاه تو کنیزان را پر و بال قنوتت را  شکست اما نرنجیدی نکردی از دعای خویش محروم آن نگهبان را کرامت را رساندی تا به سر حد خودش وقتی نمک گیرِ خودت کردی تمام خاک ایران را خودم را در حریم تو تصور میکنم هربار زیارت میکنم شیراز را،قم را؛خراسان را یقین دارم شفاعت میکنی آن را‌ که عمری داشت به  لب "یا حضرت معصومه" و "جانم رضا جان"را @raziolhossein
عالم  که بی وجود شما با صفا نشد دنیا بهشت اهل ولا بی شما نشد حتی نسیم بی گذر از گلشن شما عقده گشا و زنده دل وجان فزا نشد طور تو را نیایش تو غرق نور کرد حتی کلیم مثل توغرق دعا نشد جز از صدای زمزمه ی یا حبیب تو یک آسمان کبوتر قدسی رها نشد سر رشته ی تمامی حاجات دست توست هرگز کسی بدون تو حاجت روا نشد جز از ره شما که صراط حقیقتید راهی به سوی عرش خداوند وا نشد نوباوگان تو همه جا جلوه کرده اند بی خود که غرق آینه ایران ما نشد معصومه ات بهشت علوم وکمال بود بی او که شهر قم حرم اولیا نشد از جلوه ی رضای تو مشهد منور است این پایتخت معنوی بی او بنا نشد برغربت و غریبی محشر شود  دچار هرکس دلش به داغ شما آشنا نشد غوغای زهر باعث خاموشی ات نگشت بی خود کلیم عشق چنین بی صدا نشد آیا دری که جسم تو را روی خویش داشت یادآور در حرم مرتضی نشد؟ چندین کفن به پاس تن اطهرت رسید اما نصیب پیکر تو بوریا نشد با احترام پیکر تو دفن شد ولی دیگر جسارتی به تنت از جفا نشد شکرخدا «وفایی»از  الطاف اهل بیت جزبرحریم قدس شما جبهه سا نشد @raziolhossein
نیتی داری اگر سربسته در سر ، نذر کن در بساطت هرچه شد با خود بیاور ، نذر کن دست خالی پیش‌ ارباب کرم رفتن خطاست شاعری؟ باشد ، مداد و چند دفتر نذر کن می روی مشهد  دل از بند زمینی ها بکن آسمانی باش ، گاهی هم کبوتر نذر کن هرکجا کارت به مشکل خورد اهل روضه باش بعد هم یک سفره ی موسی بن جعفر نذر کن ده برابر ده برابر عشق جبران می کند بر در این خانه سائل ! ده برابر نذر کن مادرم را که خدا رحمت کند ، در کاظمین گفت : مادر ، حاجتی داری؟ بر این در نذر کن @raziolhossein
بازهم خورشید پشت ابر پنهان می شود باز هم مولایمان راهی زندان می شود آری آن شب زنده دار تا سحر محو سجود آنکه در وقت عبادت دیده گریان می شود روزه دار روز ها و روضه دار شب به شب جای جای صورت او جای باران می شود ما گدایان را دعا کرده سر سجاده اش درد نوکرها به لطف اوست، درمان می شود حاجتش را بی برو برگرد می گیرد گدا در حریم کاظمین او که مهمان می شود بر در این خانه حتی انبیا جاروکشند حضرت موسی درِ این خانه دربان می شود واژه واژه حرف هایش چون چراغِ روشن است بُشرحافی با کلامش اهل ایمان می شود آن زن رقاصه آمد پیش او قدیسه شد با نگاه لطف او کافِر مسلمان می شود سِندیِ شاهِک چقدر آقای ما را زجر داد ناله ی "خلصنی یا ربَ"ش دو چندان می شود ساق پایش خرد شد در قعر این زندان تنگ روزهای آخری رنجور و نالان می شود عاقبت زهر خودش را ریخت زهر لعنتی! حال آقا روز آخر چه پریشان می شود روی یک تخته تنش افتاده، اما باز شکر لااقل دارد لباس، این غُصه جبران می شود کربلا اما تنی در قتلگاه افتاده بود غرق تیر و نیزه و زخمی و عریان می شود @raziolhossein
آیینه صدق و صفا، موسی بن جعفر روح مناجات و دعا، موسی بن جعفر در بند، در تشویش، در طوفانِ ظلمت کشتی ما را ناخدا، موسی بن جعفر واشد گره از کار ما بی مزد و منت تا زیر لب گفتیم: یا موسی بن جعفر عاقبتش در دو جهان ختم به خیر است هرکس مسیرش شد "الی موسی بن جعفر" از ابتدا خورده گره حاجات شیعه با حضرت عباس؛ با موسی بن جعفر ذکر لب ما یک‌صدا: "جانم رضا جان" ذکر علی موسی الرضا: "موسی بن جعفر" در کنج زندان‌ها به ضرب تازیانه افطار را می‌کرد وا، موسی بن جعفر کار خودش را کرد سِندی ابن شاهک جان داد با زهر جفا، موسی بن جعفر @raziolhossein
دوباره چنگ زدم دامن خراسان را به کاظمین رساندم صدای لرزان را برای حاجت کوچک نمی‌روم آن‌جا دریغ اگر که بگویم به او غم نان را منی که هیچ ندارم برای عرض ادب چه تحفه‌ای ببرم پیشکش کنم؟ جان را دو پادشاه به یک سرزمین نمی‌گنجند کنار هم به خدا دیده‌ام دو سلطان را که دیده در وسط آسمان دو تا خورشید؟ که دیده پا قدم آفتاب، باران را؟ ببین چه بخت بلندی! به دست کوتاهم گرفته‌ام منِ بی‌دست‌وپا دو دامان را ببین کسی که خودش میهمان زندان بود چه بی مضایقه دارد هوای مهمان را به چشم دیده اسیری‌ست در دل زندان به چشم دل به اسیری گرفته زندان را بر او که لحظه به لحظه مسافر عرش است گماشته‌ست چه دیوانه‌ای نگهبان را؟ براو چگونه اثر کرده زهر؟ در عجبم! که خلق در نفسش دیده‌اند درمان را "کریم" ترجمه‌ی دیگر "ابوالحسن" است که جمع دیده‌ام اطراف او فقیران را وداع با حرمش ساده نیست،‌ حق دارم عقب عقب بروم تا ته خیابان را @raziolhossein
دلْ مبتلای حضرت موسی بن جعفر است دردْ آشنای حضرت موسی بن جعفر است بر اهل آسمان و زمین سروری کند هر کسی گدای حضرت موسی بن جعفر است باب الحوائج است و دو چشمم همیشه بر، دست عطای حضرت موسی بن جعفر است شد بی نیاز از همه کس، هر که روزی‌اش با بچه‌های حضرت موسی بن جعفر است اصلا برات کرببلا، کاظمین، نجف دست رضای حضرت موسی بن جعفر است زهرا نظر نموده بر آن‌کس که سینه‌اش ماتم‌سرای حضرت موسی بن جعفر است من آرزوی روضه‌ی رضوان نمی‌کنم تا روضه‌های حضرت موسی بن جعفر است حال زن یهودی بدکاره را ببین محو دعای حضرت موسی بن جعفر است بی حرمتی به ساحت زهرای مرضیه اوج بلای حضرت موسی بن جعفر است او را به روی لِنگه دری حمل می‌کنند این در نه جای حضرت موسی بن جعفر است روی فلک سیاه که زنجیر و غل هنوز بر دست و پای حضرت موسی بن جعفر است @raziolhossein
زندان، رواق روشنی شد، غرق نورت دیوارها، نمناک از شرم حضورت دهلیزها مَستند، هنگام عبورت زنجیر، تسبیحی به دستان صبورت این بندها، در بند زلف دلپذیرت موسای دربندی و هارون‌ها اسیرت یوسف که ترس از تنگی زندان ندارد مصر وجود است او، غم کنعان ندارد نوح است و بیم از موج و از طوفان ندارد جان جهان است او، هراس جان ندارد عاشق دلش دریاست، حتی کنج زندان آیینه‌ی دنیاست، حتی کنج زندان ای هفت دریا، غرق در دریای صبرت! هفت آسمان یک نقطه، در پهنای صبرت ای هفت شهر عشق، در معنای صبرت! زانو زدند ایوب‌ها، در پای صبرت آقا! به این حجم از بلا عادت ندارم باید بگویم: شاعرم، طاقت ندارم سنگینی شلاق و آن بازو؟ خدایا! زنجیر بر آن قامت دلجو؟ خدایا! چنگال زندانبان و آن گیسو؟ خدایا! خون و شکست طاق آن ابرو؟ خدایا! هر چند در دستان او، جام بلا بود از تشنگی، یک‌ریز یاد کربلا بود معصومه دلتنگ است، چشمانش به راه است فهمیده‌اند انگار یوسف بی‌گناه است بر صورتش اما چرا ردی سیاه است؟ پایان این قصه، گمانم اشتباه است یوسف می‌آید، روی تابوت است اما از اشک یاران، دجله مبهوت است اما موسای ما از طور سینا بی‌عصا رفت این نوح، روی موجی از اشک و دعا رفت دردا! که با دُردانه‌ی زهرا، چه‌ها رفت تا پر کشید، اول دلش پیش رضا رفت بی او، اگر چه عشق مشکی‌پوش می‌شد، نور خدا بود او، مگر خاموش می‌شد؟ در بند بود و عالمی دربند اویند بسیاری از سادات، از پیوند اویند شهزادگان، فرزانگان، فرزند اویند هر گوشه، فرزندانِ دانشمند اویند وا می‌کند بر روی ما، بن‌بست‌ها را باب‌الحوائج شد، بگیرد دست‌ها را @raziolhossein
ای به زندان کرده خلوت با خدا موسی‌ ابن ‌جعفر ای همه آزادگان را مقتدا موسی‌ ابن‌ جعفر ای که در حبس بلا بودی به فرمان الهی هم قدر را هم قضا را رهنما موسی ابن جعفر با نگاه نافذت ای موسی آل محمد شد عصا در دست موسی اژدها موسی ابن جعفر در دل مطموره‌ها داری به فرمان الهی حکمرانی بر سماوات العلی موسی ابن جعفر کاظمینت از برای شیعیان و دوستانت هم مدینه، هم نجف، هم کربلا موسی ابن جعفر شب که تاریک است و تنهایی چراغ تو است با تو حلقه زنجیر می‌خواند دعا موسی ابن جعفر این عجب نبود که کوه و دشت و صحرا و بیابان با تو گردد هم‌نوا و هم‌صدا موسی ابن جعفر تا بود جانم به تن دست از ولایت بر ندارم کز ولادت با تو بودم آشنا موسی ابن جعفر ناز بر فیض مسیحا می‌کنم جایی که باشد خاک درگاه تو بر دردم شفا موسی ابن جعفر عضو عضوم گر ز هم گردد جدا صد بار بهتر کز تو یک لحظه دلم گردد جدا موسی ابن جعفر تربت و صحن و سرای تو است در شهر دل من هر دلی بر تو است یک صحن و سرا موسی ابن جعفر شُهرت باب‌الحوائج در امامان را تو داری انس و جان آرند در کویت رجا موسی ابن جعفر کل خلقت را دهی حاجت اگر آرند خلقت بر درت پیوسته روی التجا موسی ابن جعفر تو همان چشم خدای ذوالجلالی کز نگاهی خلق عالم را کنی حاجت روا موسی ابن جعفر دوست دارم کز دو چشم خویش در پای ضریحت اشک ریزم بر تو هر صبح و مسا موسی ابن جعفر دوست دارم گردنم در حلقة زنجیر باشد تا کنم یاد از تن پاک تو یا موسی ابن جعفر دوست دارم چون درختی بین آب و گل بمانم تا بدانم با تو چون شد سالها موسی ابن جعفر کُند بر پا، دست در زنجیر، اشکت در دو دیده در دلت خون، بر لبت ذکر خدا موسی ابن جعفر در دل تاریک زندان زیر ضرب تازیانه بود خالی جای فرزندت رضا موسی ابن جعفر کس نبود از هیفده دختر به بالای سر تو تا بگرید بر تو و گیرد عزا موسی ابن جعفر تو همای قله نوری و زندانت قفس شد در قفس ماند از تو مشتی پر به جا موسی ابن جعفر با کدامین جرم بعد از سالها حبس و شکنجه سوخت قلب پاکت از زهر جفا موسی ابن جعفر چون نگرید بر تو میثم ای همای وحی کآخر گوشة زندان بدادی جان و گردیدی رها موسی ابن جعفر @raziolhossein
هرچند گدایان، در این خانه زیادند اینها همگی مظهر لطف اند، جواد اند هرگز به کسی پاسخ «برگرد» ندادند اینها نه خدایند، نه مانند عباد اند هرکس که نیامد در این خانه، ضرر کرد بُرد آنکه شبی را در این خانه سحر کرد بر محضر تو، عرض سلام، عرض ارادت ای آنکه گره خورده به نام تو سخاوت پیچیده شمیم رضوی بین رواقت انگار خراسانم و مشغول زیارت نام تو گره وا کند از مشکل مردم دیدیم کرامات تو را گوشه ای از قم دارند خبر از کرمت، مردم بغداد مرد عربی آمد و بر پای تو افتاد ... دیدیم حرم پر شده از ناله و فریاد ... گفتیم چه شد؟ گفت شفا داد! شفا داد! از سفره‌ی احسان شما، توشه گرفتیم از گوشه ایوان تو شش گوشه گرفتیم ای آیه ی مستور! عزیز دل زهرا! موسایی و در طور؛ عزیز دل زهرا! مظلومی و مهجور؛ عزیز دل زهرا! از فاطمه ات، دور؛ عزیز دل زهرا! هرچند که معصومه ی تو دل نگران است صد شکر مدینه، حرمت امن و امان است دردی که به ساق تو رسیده است، بماند گوش تو چه‌ها که نشنیده است؛ بماند رنگ رخت از زهر پریده است؛ بماند گفتند که خوب است، بعید است بماند دشمن شده از درد تو، خوشحال! چه سخت است تنهایی و غربت ته گودال، چه سخت است آقا! پسرت نیست بگیرد سرت از خاک؟! معصومه تان نیست که اشک تو کند پاک از روضه‌ی تو ولوله افتاده به افلاک ... فرمود: بخوانید از آن پیکر صد چاک من تشنه‌ام اما به فدای لب جدّم ای وای! چه آمد به سر زینب جدّم @raziolhossein
این عشق آخر می کند کار خودش را این دیده ی تر می کند کار خودش را با دست خالی بر نمی گردیم،یعنی موسی بن جعفر می کند کار خودش را اشکی که جاری می شود در بین روضه فردای محشر می کند کار خودش را جان می سپارم آخرش در کاظمینت اینبار نوکر می کند کار خودش را @raziolhossein
همانگونه که شب را روشنایی ماه میبخشد خدا در ظلمت دنیا چراغ راه میبخشد به حکم"البلاء للولاء"است اینکه در تاریخ خدا به دوستان خود غمی جانکاه میبخشد تو نور آسمانهایی که فی قعرالسجون هستی خدا گاهی حضور ماه را به چاه میبخشد تو از نسل همان مردی که هنگام رکوع خود عقیقش را به سائل قربة لله میبخشد نگاه مهربانت  آیه "والکاظمین الغیظ" تو "عافین عن الناسی" که بی اکراه میبخشد . . به کم قانع نشو امشب ،بخواه از او خود او را به کم قانع نشو ای دل که دارد شاه میبخشد @raziolhossein
ای آبروی اولیا موسی بن جعفر دستم به دامان تو یا موسی بن جعفر ای هفتمین خورشید در منظومه ی نور روشن تر از شمس الضحی موسی بن جعفر  بعد از پدر اندیشه روحانی ات بود معمار ارکان الهدی موسی بن جعفر  باب المراد صحن تو باب النجات است بر دردمند مبتلا موسی بن جعفر  ای یوسف زهرا ، عزیز مصر ایمان مانده به زندان بلا موسی بن جعفر  در غربت تقدیر زندان بود زنجیر با سوز و سازت آشنا موسی بن جعفر  روز و شب زندان برای تو یکی بود در امتداد لحظه ها موسی بن جعفر دست تو جاری در قنوت ربنا بود در فرصت سبز دعا موسی بن جعفر  رزق تو تسلیم و توکل بود و اخلاص بر سفره ی صبر و رضا موسی بن جعفر  ای وای ، قلب نازنینت عاقبت سوخت در شعله ی زهر جفا موسی بن جعفر  برغربتت بس این که روی تخته ی در تشییع شد جسم شما موسی بن جعفر  جسم تو در «سوق الرياحين» لاله باران بر دوش اشک و ناله ها موسی بن جعفر  آماج تیر و نیزه شد جدّ غریبت در دشت سرخ کربلا موسی بن جعفر  روز جزا دست تمنای (کمیل) است  بر دامن لطف تو یا موسی بن جعفر @raziolhossein
چشم هر شاه و گدا با تو مقابل شده است بر درِ خانۀ پُر مِهرِ تو سائل شده است چشمت اعجازِ بهار است که هر رهگذری با اشارات نگاهت متحول شده است گر چه زندانی تاریکی دنیا شده‌ای نور خورشید هم از نور تو کامل شده است دوست دارد بشود دانۀ تسبیحت اگر قفل و زنجیر به دستت متوسل شده است این تن خستۀ تو یا که عبایی کهنه‌ست آه، تشخیص تو از دور چه مشکل شده است    @raziolhossein
ذره ای در نزد خورشید درخشان تو ایم تشنه ای در حسرت یک جرعه باران تو ایم سالها نان خورده ایم از سفره ی اولاد تو روزی ما می رسد چون بر سر خوان تو ایم گوشه ای از صحن آیینه و یا صحن عتیق هرکجا هستیم گویی کنج ایوان تو ایم زائران دختر تو زائران فاطمه اند تا ابد ممنون این لطف دو چندان تو ایم ما غذای خانه هامان هم غذای حضرتی ست درمیان خانه هم در اصل مهمان تو ایم بی گمان ایل و تبارت عزت این کشور اند در حقیقت اهل جمهوری ایران تو ایم بچه های تو در ایران پادشاهی میکنند حضرت غربت نشین! مدیون احسان تو ایم شش امامی نیستیم و نیستیم اهل وقوف امر، امر توست آقا، تحت فرمان تو ایم بی گمان بی حب تو اسلام ابتر می شود دین هر کس پای خود ما که مسلمان تو ایم ما مسلمان تو؟! نه...از پیر خود آموختیم پیش شانت در مقام کلب دربان تو ایم قبله ی ما را کشاندی سوی مشهد، در عوض_ بنده ی ناقابل شاه خراسان تو ایم عبد صالح بوده ای، باب الحوائج بوده ای ماهم آقا از مریدان عموجان تو ایم مست بودیم از غدیر خم، دوباره عید شد تو به دنیا آمدی مستی ما تمدید شد @raziolhossein
ای وجودت مطلع الانوار یا موسی ابن جعفر  ای جلالت برترازگفتار یا موسی بن جعفر ای رواقت کعبه دل وی حریمت طور سینا  ای هزاران موسیت زوّاریا موسی بن جعفر ای خوش آن بیمار کز فیض تو می جوشد شفایش ای هزاران عیسیت بیماریا موسی بن جعفر ازتو می گیرد تجلّی سینه ام چون طور سینا  وزتوباشد چشم دل بیداریا موسی بن جعفر دردمندم مستمندم بی پناهم روسیاهم هرکه هستم باتودارم کاریاموسی بن جعفر کظم غیظ و حسن خلقت دل برد حتّی زدشمن همچو جدّت احمد مختاریا موسی بن جعفر می توانی در زخیبر سرزجسم عمر وگیری  در غزا چون حیدرکرّار یا موسی بن جعفر در دهانم می شود درّ سخن قند مکرّر  چون کنم مدح توراتکراریاموسی بن جعفر پیش هفو و پای جود ونزد احسانت بود کم هرچه باشد حاجتم بسیاریا موسی بن جعفر هر که بودم با تو بودم هر که هستم با تو هستم  در گلستان شمایم خار یا موسی بن جعفر ای که دشمن داد دشنام و نوازش کردی از او  دوستم دستی به سویم آریاموسی بن جعفر نیست آن قدرم که گردم زائرصحن وسرایت  خاک زوّارت مرابشماریاموسی بن جعفر هدیه هر کس از برای یار آرد گوهری را  این من واین چشم گوهرباریا موسی بن جعفر من به عالم گفته ام خاک دراین آستانم لطف کن پابرسرم بگذار یا موسی بن جعفر از چه در زندان به جز زنجیر غمخواری نداری ای به خلق عالمی غمخواریاموسی بن جعفر با کدامین جرم شد ساییده ساق پات مولا ازچه دیدی روزوشب آزادیاموسی بن جعفر بر تو می گریم که زندان تو حتّی روز روشن بوده تیرتر زشام تار یا موسی بن جعفر بر تو می گریم که از زنجیر و کند و تازیانه  برتن پاکت بود آثار یا موسی بن جعفر بر تو می گریم که درخاک وطن ذرّیه ات را گردغربت مانده بررخساریاموسی بن جعفر برتو می گریم که بود ی روزه و هنگام مغرب  کردی ازخون جگرافطاریا موسی بن جعفر برتو می گریم که از خرمای زهرآلود دشمن بود در قلبت شرارنار یا موسی بن جعفر برتو می گریم که تابوت تو بود از تخته در  در میان کوچه و بازار یا موسی بن جعفر کند بر پا غل به گردن ، اشک بررخ ، زهردردل  شدنصیب حضرتت هرچاریاموسی بن جعفر من نمی دانم در آن زندان چه دیدی لیک دانم مرگ خودرادیده صدباریا موسی بن جعفر @raziolhossein