eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.5هزار دنبال‌کننده
567 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
یاس یاسینی وسرسلسله ی ساداتی بانوی هردوجهان، سیّده ی جنّاتی‌ کوثر وقدر بود جلوه ای ازمنزلتت روح قرآنی وتفسیرگر آیاتی والضحی نورمناجات و نماز شب توست از زمین تا به سماوات برین مشکاتی درمدیحت سخن بضعةُ منّی گویاست نه همین دخترو مادر که نبی مرآتی جلوه ی نور تو درچشم علی رنگین بود پنج نوبت نه ، که مهر همه ی اوقاتی سبب خلقت این عالمی ومی دانم نرسد عقل به درکت، که الهی ذاتی سائلی دست تهی ازدر آن خانه نرفت که کرمخانه ی جود و کرم و خیراتی روح ایثار تو جان بر تن اسلام دمید که در آئینه ی توحید پرستی ماتی نه درامروز که چشم همه درحشر به توست از ازل تا به ابد قبله گه حاجاتی فیض نور نظرت را ز«وفایی» تومگیر تا بگویند که امضاگر این ابیاتی @raziolhossein
آنکه خوانده خداش مُمتَحَنَش چل نفر خسته اند از زدنش لگد دومی به پهلو خورد آه از ضربه‌ی کمرشکنش مقتل آورده است: مادر سوخت عالم آتش گرفت از این سخنش فاطمه بین شعله ، گیر افتاد چنگ انداخت "در" به پیرهنش بی پناه است جان‌پناه علی میخ رفته به جنگ تن به تنش غرق خون است باغ سبزِ نبی له شده زیر چکمه ها چمنش فاطمه زیر دست و پا..،کوشید نام حیدر نیفتد از دهنش وسط کوچه گوشواره شکست... این بلا را که دیده ؟! جز حسنش به عیادت نیامده اَحَدی اُف به همسایه‌ها..،به مرد و زنش خیره به خونِ بستر است حسین کُشته ما را نگاهِ بی کفنش . . دوره اش می کنند در گودال تک و تنها..،به دور از وطنش نوکِ مسمار می شود نیزه... وای از وضعِ درهم بدنش @raziolhossein
خزان گرفت گل نازکِ وجودت را گرفته بود غم و درد تار و پودت را تو دست شستی و رفتی از این جهان زهرا علی چگونه بشوید تن کبودت را… @raziolhossein
جای آن اَست کِه شاهان زِ تُو شَرمَندِه شَوَند سَلطَنَت را بِگُذارَند و تُو را بَندِه شَوَنَد گر به خاکِ قَدَمَت سَجدِه مُیسّر گردد سَرفَرازانِ جَهان جُمله سَراَفکَندِه شَوَند بَر سَر خاکِ شَهیدان اَگر اُفتَد گُذَرَت کُشتِه و مُردِه هَمِه از قَدَمَت زِندِه شَوَند جَمعِ خُوبان هَمِه چُون کُوکَب و خُورشِید تُویی تُو بُرُون آی، کِه اِین جُملِه پَراکَندِه شَوَند هِیچ ذُوقی بِه ازین نِیست که از غایَتِ شُوق چِشمِ مَن گِریَد و لَب‌های تُو دَر خَندِه شَوَند گر تُو آن طَلعَتِ فَرّخ بِنَمایی رُوزِی تِیره‌رُوزان هَمِه با طالِع فَرخُندِه شَوَند اَگر اِین اَست، شَرَفِ پایهء عِشق هَمِه‌کَس طالِب اِین دُولَت پایَندِه شَونَد @raziolhossein
از  چه خاموشيد ای سادات زهرا کشته شد وای بر ما دختر پيغمبر ما کشته شد يا محمد هيچ کس از دخترت ياری نکرد در ميان کوچه آن مظلومه تنها کشته شد هر يتيمی را سر قبر پدر تسکين دهند دخت پيغمبر کنار قبر بابا کشته شد خصم می گويد که با مرگ طبيعي داد جان من به قرآن می خورم سوگند زهرا کشته شد بشکند دستت مغيره از چه زهرا را زدی قاتل زهرا تويی زهرا همانجا کشته شد اولين قربانی راه ولايت فاطمه است يار مولا بود و پيش چشم مولا کشته شد قنفذ و ثانی، مغيره هر سه زهرا را زدند بارها آن عصمت باريتعالی کشته شد با صدای ناله ايی کآمد بگوش از پشت در بر همه معلوم شد زهرا همانجا کشته شد با هجوم دشمنان «ميثم» به بيت مرتضی عدل و داد و عصمت و ايمان و تقوا کشته شد @raziolhossein
شرح‌ غمت نمی‌شود این بیت‌های لال باید نوشت از غم تو سالیان سال آن روز کاش پشت در خانه مثل قبل سائل رسیده بود به دنبال عرض حال هیزم و شعله‌های حسد هم قسم شدند تا روسیاهی اش بشود قسمت ذغال این خانواده منتظر یک مسافرند با استعاره روضه بخوانم در این مجال با استعاره روضه‌ بخوانم که بهتر است با دست باد‌ می‌شکند زودتر نهال آیینه‌ی تمام نمای پیمبری اما چرا شکستن آیینه شد حلال؟ از آسمان چشم تو غم چکه می‌کند مرثیه خواندن است اذان گفتن بلال دلتنگ اقتدا به قد و قامت پدر ! دلتنگ یک قنوت شدی با فراغ بال بازوی تو دوباره دری وا نمی‌کند ؟ پر باز کرده‌ای بروی  ای شکسته بال؟ یعنی بدون بدرقه‌ات می‌رود علی ؟ باور نمی‌کنم بشود ممکن این محال؟ مثل پری سبک شده ‌ای از وبال تن بگذار بگذرم دگر از شرح کالخیال @raziolhossein
کنار قبر تو جان می دهد پرستارت سفر بخیر عزیزم خدا نگهدارت ... خدا کند که بیاید ببوسم از دستش اجل اگر برساند مرا به دیدارت ... تو را زدند علی را کشان کشان بردند تو یاورم شدی اما علی نشد یارت تو را شکسته سپردم به دستهای نبی بیا ببین که شکسته غرور غمخوارت به خنده های مغیره مرا سپرده ای ، آه فدای دست کبود ز درد  بیزارت به ذوق مادری ات لطمه خورد واویلا در شکسته ی این  خانه داد آزارت تو با صدای گرفته حسین می گفتی که گریه کرد به گودال چشم خونبارت سری به نیزه بلند است در برابر تو به سر زند حرم از ضجه های آخر تو @raziolhossein
پس از تو اهل خانه چون پریشانی کیسوها نمی‌آیند گرد هم مگر با گریه آهو ها شبیه غنچه‌ها در خود پس از تو معتکف هستند نمی‌آید دگر سرها برون از روی زانوها خوشی‌ها پر درآوردند و از باغ دلم رفتند حکایت می‌کند اشکم از این کوچ پرستوها نه خورشیدی نه مهتابی نه اختر مانده بعد تو که شد هفت آسمان من دگر خالی ز سوسوها به چشمم خاطرات تو شباهنگام می‌ریزند گریبان می‌کنم پاره از این فریاد شب بوها دگر بی شمع این خانه پروانه نمی‌خواهد تو در کنج لحد خاموش و ما در کنج پستوها چنان از خون و خاکستر سرایم پر شده کان را نه می‌شوید دریاها نه می‌روبند جاروها فراموشم کجا گردد زنی بود و چهل نامرد ندیدم هیچ مردی غیر تو بانوی بانوها چه آمد بر سرت مادر که ارث خاندانت شد که شد با سوختن در آل تو دیگر عجین خوها @raziolhossein
دست ميگيري براي كار بر زانو چرا من كه هستم خانه را خود ميزني جارو چرا دسته ي دستاس شد شرمنده ي دستان تو كار داري ميكشي اينقدر از بازو چرا با وجودي كه گذشت از عمر تو هجده بهار ميزند شمع وجود اطهرت سوسو چرا من نديدم پلك روي هم گذاري تا به صبح ميشوي دائم از اين پهلو به آن پهلو چرا پيش بابا راه كمتر ميروي اين روزها هست بابا محرمت،از او گرفتي رو چرا بيشتر شانه به گيسوي برادر ميزدي شانه كمتر ميزني ديگر به آن گيسو چرا ميشود پيراهنش را من ببافم جاي تو مي نمائي اينقدر اين پيرهن را بو چرا بسكه هر آن فكر او هستي برايم شد سوال پس كفن نگذاشتي مادر براي او چرا... @raziolhossein
از بس كه بود مثل محمد، شمایلش گويی پدر چو آینه بود، او مقابلش تنها نه زن، که خالق هستی ز نور خویش بخشیده بود جوهر انسان کاملش دریای بیکرانه‌ی عصمت که در جهان تنها علی رسید به ادراک ساحلش اوصاف او به سوره‌ی کوثر خلاصه شد زیرا به وحی نیز نگنجد فضائلش اعجاز، واژه‌ای‌ست که زهراست آیتش معراج، مزرعی‌ست که زهراست حاصلش "قالوا بلی" فسانه‌ی روز الست نيست بار امانتی‌ست که زهراست حاملش تنزیل اگرچه قدر ز مُنزِل گرفته است نازد به خود که خانه‌ی زهراست مٓنزلش آل عبا اگر ز محمد مقام یافت زهراست ثقل دایره و شمع محفلش حیدر " ولی" و حضرت زهراست حامی‌اش میزان، علی و حضرت زهرا معادلش نازم به خانه‌ای که در آن جن و انس را اذن دخول نیست چو زهراست داخلش نازم به قامتی که ملک رشک می‌برد بر تار و پود چادر او در نوافلش نازم به دامنی که نبی سر بر آن گذاشت در ناملایمات پی رفع مشکلش از کودک گرسنه‌ی خود کرد نان، دریغ تا نگذرد گرسنه از آن سفره، سائلش جاری چو زمزم است ولی مروه و صفا هرگز نمی‌رسند به طی مراحلش قبرش نهان شد از نظر خلق تا ز آه هر دم به جای گُل ندمد آتش از گِلش جانم فدای یاس کبودی که از نظر در روز حشر نیز نهان است محملش جانم فدای ماه منیری که در سفر عاجز شد آفتاب ز سیر منازلش گر شهره شد حسن به کرامت، ز مادر است جود و کرم نمی‌ست ز بحر خصائلش در اهتزاز مانده اگر بیرق حسین بسته‌ست دست حضرت زهرا حمایلش زهراست تکیه‌گاه پسر در مصائبش زهراست نوحه‌خوان پسر در مقاتلش زینب اگر گرفت به صحرای کربلا سکان به کف، سکینه‌ی زهراست در دلش ام‌البنین اگر که ابوالفضل پرورید از شیر خود، عنایت زهراست شاملش نازم به کوثری که تبار رسول از اوست ابتر اگرچه خواند ز کین، ابن وائلش گرگان پس از شهادت او نیز در کمین تا ریشه‌کن کنند تبار و سلاسلش نامحرمی و ضربه به پهلوی فاطمه؟! شکر خدا که شد در و دیوار، حائلش وای از دمی که شکوه کند نزد مصطفی در روز حشر، حضرت زهرا ز قاتلش وای از دمی که شرم زند شعله بی‌امان نزد رسول بر جگر خصم جاهلش این شکوه را چو یوسف زهراست مدعی موکول می‌کنیم به دیدار عاجلش... @raziolhossein
دوباره بغض گرفته گلوی جان مرا زدند پیش نگاهم زن جوان مرا به خانه صورت یاس مرا کتک زده اند صبور بودم و صبر مرا محک زده اند زن رشیده ی من را خمیده کردند آه میان خانه ام او را شهیده کردند آه چقدر مردم شهر مدینه نامردند مقابل حرم وحی، هیزم آوردند چگونه فاطمه ام زیر دست و پا افتاد به درب خانه لگد خورد و بی هوا افتاد چهل نفر گل باغ مرا لگد کردند به آیه های الهی چقدر بد کردند میان کوچه می آمد برای یاری من مغیره طعنه زد آنجا به بی قراری من به جای هر که در آن روز هم نبود، زدند برای آنکه شود بازویش کبود، زدند همین که زنده ام اکنون، نشان صبر من است مقابلم به خدا قبر او نه! قبر من است... @raziolhossein
از آسمان علی یک هلال مانده فقط چهار زهره‌ی آشفته‌حال مانده فقط بگو سروده‌ی نازکتر از خیال چه شد از آن قصیده‌ی زیبا، خیال مانده فقط از آن همه غزل دلگشا چه شد امروز "مرا به جان حسن کن حلال" مانده فقط جلالت تو زمین خورد بین آن کوچه گل بنفشه به قاب جمال مانده فقط فقط تویی سبب اتصال عرش به فرش که جای دست تو، بر روی شال مانده فقط چگونه دست شکسته دلیل مرگ کسی است؟ هزار روضه در این یک سؤال مانده فقط برای گریه تو غیر بیت الاحزانت اذان مرثیه های بلال مانده فقط @raziolhossein