eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.5هزار دنبال‌کننده
558 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
شد جشن ولادت تو نزدیک حسن گویند ملائک به تو تبریک حسن از یمن قدومت همه جا نورانی است افسوس که قبر توست تاریک حسن @raziolhossein
"حَسن" بگو و ببین اسم محترم این است هزار شکر مرا ذکر دم به دم این است بگو همیشه که یا محسن بحقّ حسن که پیش حضرت حق بهترین قسم این است سه بار زندگی اش را تمام بخشید او به هر چه هست کشیدن خط عدم این است گرفته لقمه برای جذامیان حتی بگو به مدعیان ، معنی کَرَم این است به وقت بذل کریم و به وقت رزم دلیر سخاوت است و شجاعت ، هم آن و هم این است جمل که رفت به میدان ، علی چنین می گفت : محمد حنفیّه ببین جَنَم این است که گفته است حسن بی حرم بُوَد اصلا؟! میان دل حرمش باشد و حرم این است @raziolhossein
بی خادم و بارگاه، شاه کرم است خاکی‌ست مزار او ولی محترم است می‌خواسته زائر حسینش باشیم این است دلیل اینکه او بی حرم است از برکت سفره‌اش کرم ساخته شد از غربت او واژه‌ی غم ساخته شد زود است که از بقیع فریاد رسد مردم! بشتابید حرم ساخته شد از خوان کریم آب و نان می‌گیرم با بردن نام او توان می‌گیرم من روزی اربعین هرسالم را در نیمه‌ی ماه رمضان می‌گیرم @raziolhossein
جز كريمان حاجتت را با كسي ديگر نگو حاجت خود را به جز با آل پيغمبر نگو دست خود بگذار تادر دست كريم اهلبيت نام تو پرسيد اگر چيزي به جز نوكر نگو چشم و دل سيريم ما از بس كرامت ديده ايم از كرامت هاي حاتم روي اين منبر نگو حاجت ما از گدائي بوسه بر دستان اوست در ركوع اش آمديم اما از انگشتر نگو چون حسن خيلي به نام مادرش حساس بود هر چه ميخواهي بگو از روضه ي مادر نگو روضه سنگين است،سنگين بود دست بي حيا روضه هاي را كوچه را با گوش هاي كر نگو خون دل خورد و نگفت اين راز را با هيچ كس تا ابد راز حسن را محضر خواهر نگو... @raziolhossein
چون خلق جهان کرد خدای ذوالمن خّلق حسنی خواسته به وجه احسن از روی حسن، حُسن امامت افزود پس گفت به لفظ قدرت احسن احسن @raziolhossein
باغ دل بتول و علی را ثمر حسن دُر زینب است و لعل حسین و گهر حسن ‌ شاه جهان علی‌ست چه شاهی که بهر او شد عرش حق اریکه و شد تاج سر حسن ‌ در مدح مرتضی چه بگویم کزان تبار دختر شده‌ست زینب کبرا، پسر حسن! ‌ گردون طواف خانه‌ی زهرا کند که گشت ماه شبش حسین و به شامش سحر حسن ‌ بر منتجب چه نام نهم غیر مجتبی آن شاه حسن را چه بخوانم مگر حسن ‌ ورد زبان عالمیان نام احمد است ورد زبان حضرت خیرالبشر حسن ‌ جانم به اهل بیت نبی! هر چهارده اهل کرامت‌اند ولی بیشتر حسن ‌ صحرا به یک اشاره شود حجره‌ی طلا! باری کند ز لطف به خاک ار نظر حسن ‌ هر روز کوچه کوچه پی سائلان روان هر شب به کوچه های فلک رهگذر حسن ‌ اندوهگین ماتم فرق علی حسین اندوهگین روضه‌ی دیوار و در حسن ‌ آید صدای فاطمه بر گوش قدسیان ای بی کفن حسین...الا خون جگر حسن! ‌ لعنت به هرکه خوار و ذلیلت شمرده است کوری چشمشان به توام مفتخر حسن ‌ یا ایها‌العزیز! تو عزت عطا کنی! هرکس که شد گدای تو شد معتبر حسن ‌ جان مرا خدای کند خشت صحن تو لطفی! که این دعا بشود "کارگر" حسن ‌ از من سلام سوی خداوندگار حُسن من کیستم؟؟ سلام خداوند بر حسن ‌ @raziolhossein
فقیر آمد سراغش سیر برگشت سفیه ساده، با تدبیر برگشت کرامت خواست سر بالا بگیرد حسن را دید و شد تحقیر ،برگشت هزاران حیله آل امیه برای جنگ ،بی تاثیر برگشت خدا تنها خبر دارد که دستش کجاها رفت تا شمشیر، برگشت چه آمد بر سرش در کوچه آن روز که کودک رفت اما پیر برگشت مسیر خانه تا مسجد ،کم، اما حسن با مادر خود دیر برگشت نوشتند او میان کوچه دق کرد فقط با معجزه ،تقدیر برگشت برای زینب عاشورا شد آغاز چو تابوت حسن با تیر برگشت @raziolhossein
عجیب نیست که دائم سر زبان من است حسن قشنگ‌ترین واژه درجهان من است اگر به گفتن ذکرش همیشه مشغولم زبان برای همین کار در دهان من است همیشه أشهَدُ أَنّ حسن کریم الله پس از علی ولی الله در اذان من است گدای سفره ‌ی او بوده اند اجدادم همین بزرگترین فخر خاندان من است به تیره روزی شب های خویش مفتخرم برای اینکه حسن ماه آسمان من است غم نداری خود را نمی‌خورم هرگز چرا که مُهر حسن پای آب و نان من است مرا به شاعر درگاه او شناخته اند هزار شکر که در شهر این نشان من است قبول اگر غزلم در خور مقامش نیست ولی محبت او برتر از توان من است اگر چه جان جهان شد برای ما اما همیشه گفته حسن جان حسین جان من است @raziolhossein
پیاله را نفسِ شربتِ طهور شکست نماز آینه ها را هبوط نور شکست سکوت نیمه ی شب را طنین شور شکست در ازدحام،پر و بال های حور شکست تمام عرشِ برین محو چهره ی ماه است لب ملائکه مشغول؛اَحسَنُ الله...است تبسمش همه شهر را غزلخوان کرد کویر خالی از احساس را گلستان کرد و آسمان خدا را ستاره باران کرد طراوت رمضان را دَمَش دوچندان کرد ستاره ای بدرخشید و بی نقاب آمد دُرُست نیمه ی این ماه،آفتاب آمد به روحِ آیه ی تطهیرِ خویش،تن بخشید به پیکر غزل خویش پیرهن بخشید به حُسن عاطفه ی خویش،ذوالمِنَن بخشید خدا به حیدر کرار خود حسن بخشید به آفتاب بگوئید آمده قمرش هزار جان گرامی فدای گُل‌پسرش شراب عشق به قربان ساغرش رفته هزار رود به دریای اطهرش رفته فرشته وقت تماشاش شهپرش رفته نگاه بنده‌نوازش به مادرش رفته دل مرا بخدا بُرده خوی مادری اش چقدر فاطمه‌وار است ذرّه پروری اش به نام نامی شاه کرم،به نامِ حسن قیام کرده کرامت به احترام حسن شده است مرغ کرم‌خانه جلد بام حسن هزار حاتم طایی بُوَد غلامِ حسن گدا،یتیم و گرسنه به برکتش سیرند جذامیان مدینه به پاش می میرند شکستگیِ پر و بال را شفا دادن مس وجودی عُشّاق را جلا دادن به سائلان و گدایانِ خود بها داد به دست با کرم خود به سگ غذا دادن تمام این همه یک شمّه از کرامت اوست نمی ز قطره ی دریای پُر سخاوت اوست حسن دلاور آلِ نبیِ دادار است میان لشکر حیدر امیر و سردار است اگر که تیغ کِشد،کار دشمنان زار است دُرُست مثل پدرجانِ خود جگردار است یلی که بوسه زده جبرئیل دستش را شتر سوار جمل خورده ضرب شصتش را چِقَدر زحمت بی حد کشید و همت کرد هزار بنده ی گمراه را هدایت کرد برای دین خداوند استقامت کرد بنای مکتب اسلام را مرمت کرد چه رنج های فراوان به پای عشقش دید سه بار مال خودش را برای دین بخشید درخت خشک غمم،کوهساری از دردم شبیه فصل زمستان گرفته و سردم عزا گرفته ی این روزگار نامردم برای حلم حسن آه می کشم هر دَم کسی که ماهی دریا به پاش گریه نمود برای غربت بی انتهاش گریه نمود هنوز چشم ترم شورِ عشق کم دارد چِقَدر سینه ی تنگم هوای غم دارد غمی که ریشه ی دیرینه در دلم دارد "امامزاده ی آبادی ام حرم دارد" ولی برادر زینب نه مرقدی دارد نه زائری،نه ضریحی،نه گنبدی دارد قسم به باد که زنگار را ز شیشه زدود قسم به آبی دریا،قسم به چشمه و رود قسم به بال و پر یا کریمِ خاک آلود به کوری همه ی آن حرامیان سعود بقیع،مرکز دیدار شیعه ها گردد قسم به فاطمه "صحن حسن" بنا گردد @raziolhossein
چه شِکّری ست چه طعمی ست عطر هر دهنی ست که عزّتِ کلمات و شکوهِ هر سخنی ست قسم به نام حسن ، هر که مهرِ او را داشت انیس و مونسمانَ ست قوم و خویشِ تنی ست رسیده نیمهٔ ماه و نگاه ها اینجاست چقدر این پسرِ خانواده خواستنی ست به یمنِ آمدنش نرخ ها شکسته شده بگو به کعبه اذان را، چه ماهِ بت شکنی ست به روزِ حشر که خوبان حسینی اند همه حدیثِ عشق بگوید ، حسین خود حسنی ست چه چشمه ایست دو چشمش چه ابروئیست کمان عزیزِ فاطمه یعنی عزیزِ هر دو جهان هر آنچه رزقِ جهان هست آب و دانهٔ اوست و  جود مانده اگر عمرِ جاودانهٔ اوست همیشه سفرهٔ بذلِ کریم باز بود همیشه بخششِ بی منّت از نشانهٔ اوست چنان به مهرِ خودش فقر را بغل گیرد فقیر حس نکند در میان خانهٔ اوست خدا تمامِ کرم را به مجتبی داده کلیدِ خانهٔ فردوس در خزانهٔ اوست بهشت را به بها می دهد خدا ، آری بهشت اگر بدهد حتم با بهانهٔ اوست دلم به سفرهٔ شاهانه دعوت ست امشب بساط آنکه گدا نیست ، حسرت ست امشب @raziolhossein
نیمه ماه مبارک فیض کامل می شود غالبا اینجا سلیمان نیز سائل میشود با دو تا جمله گدا را شاه کردی ای کریم شک ندارم‌ سوره اش یکروز نازل میشود مدتی را مست باید بگذرد از کوچه ها هر کسی یکباره با چشمت مقابل می شود بد دهان را از خجالت آب کردی بعد از این می‌رود دنبال مدحت مثل دعبل میشود در نمازت باد وقتی می‌خورد قدری به موت در مدینه چند هفته قبله مایل میشود با فقیران می نشینی شاه خاکی خوش مآب پس به تو جای حسن باید بگویم بوتراب معجزه یعنی نفسهایت که سلمان ساز بود در کویر خشک هم لطف تو باران ساز بود بین کهفت جای سگ خالیست راهم میدهی؟ مکتب تو خوب می‌دانم که انسان ساز بود خطبه می خواندی هدایت گردد انسانی ولی وصله ی روی عبایت هم مسلمان ساز بود ذوالفقارت یکدمش صبر است یکدم هم سکوت صلح تو تا سالهای سال جریان ساز بود گرد و خاکی می‌شود وقتی که پلکی میزنی چشمهایت از قدیم انگار طوفان ساز بود مرتضایی، جلوه هایت جلوه های بوتراب رنگ سربند تو هم زرد است پس با این حساب باز هم دستار مست است و حمایل بی‌قرار نیست فرقی بین ابروهای تو با ذوالفقار جبرئیل اینبار می ماند خودش در این سخن لا فتی الا علی یا لا فتی الا حسن ؟ بازهم غرید تیغت، شیر مردی مرحبا چار تا پای شتر را قطع کردی مرحبا زیر پاهای تو خاک افتاده در جوش و خروش می‌رسد هوهوی تیغت در دل میدان بگوش چشمهایت می‌کشاند آسمان را هم به زیر نفخ صور دیگری شد با رجزهایت امیر هر زمانی که رجز می‌خوانی آقا بی گمان سوره ی زلزال نازل می شود از آسمان در سپاه مرتضی با چشم فرمان میدهی تو شبیه حیدر کرار جولان میدهی هرنفس شمشیر تو درگیر شد با چند سر رنگ سربند تو دارد سرخ می‌گردد دگر جانفدای هوهوی سر مست شمشیرت امیر وزن شعرم را بهم زد بانگ تکبیرت امیر شعر از اینجا به بعد طوفان است واژه در واژه اش رجز خوان است روز روز سپردن جان است  جنگ با یل کجایش آسان است ؟ این حسن نه علی دوران است دومین مرتضای میدان است خم ابروش اصل برهان است کشته در هر طرف فراوان است تیغ و خود و زره پریشان است جمل از کرده اش پشیمان است و زمین هم هنوز حیران است خون چکد یا صدای باران است؟! وقت از شیر دم زدن آمد  و اذا زلزلت حسن آمد جمل است این خودت که میدانی مرد کم داشتند زن آمد! بین میدان سرو صدا شده است این تویی یا علی دوتا شده است ؟ مجتبی رفته مرتضی شده است با علی جات جابجا شده است ذوالفقارت زجاش پا شده است چه سری از بدن جدا شده است  زلفت از چند جا رها شده است  تیغ گرم برو بیا شده است تن دشمن هجا هجا شده است  حق شمشیر تو ادا شده است لشکری صاحب عزا شده است کمر دشت نیز تا شده است مرتضای مکرر است این مرد محشر بعد محشر است این مرد با جمل رفتنش همه دیدند بچه ی شیر خیبر است این مرد آسمانها شدند تیره و تار شده خورشید بیخیال مدار یک صدا گفت دشمن تو «فرار» شیر شوریده آمده به شکار باز هم یک سوال در تکرار این تویی یا که حیدر کرار؟ کار این کارزار هم شد زار ذوالفقار تو سرخ شد سردار سیل خون است در یمین و یسار ساختی کوه از تن کفار قلم از دست رفت آخر کار  یک رگم نیست بازهم هشیار شاعرت مست کرده است انگار واژه سمتم گسیل شد مست است شعر بحر طویل شد مست است بی‌خیال قلم و دفتر و شعر و من و وزن و غزل عشق است تو را  شاه کرم شیر نر جنگ جمل از لب تو جام عسل ریخت غزل ریخت به میدان که رسیدی تو سر لشکر کفار اجل ریخت چه خونی کف میدان جمل ریخت دم تیغ تو م‍ِی ریخته جان مست، جهان مست، رجز مست، زبان مست، نفس، دل، ضربان مست و مست است زره خود سپر تیغ حمایل سر دستار بزن نعره بدانند که هستی پسر حیدر کرار شتر را به زمین میزند این طرز نگاهت صد وده بار زمین است و زمان است و هیاهو زده سربند به ابروی خمت رو و جمل پیش تو زانو زده شمشیر تو سرمست هنوز از دم هوهو که هو الفضل و هو سید سادات جهان مات به یک ذات رسیدند سه تا ذات تویی یا که علی یا که پیمبر نشده یکنفر این را کند اثبات نگاه تو همان معنی جود است که در کشف و شهود است و این بحر طویل آخر کاری شده بی‌تاب به دریا زده دریا کرم و جود تو بوده ست @raziolhossein
برکتِ بی انتها دارد کریم اهل بیت خندۂ مشکل گشا دارد کریم اهل بیت پادشاهان جهان غبطه به حالش میخورند بسکه دور خود گدا دارد کریم اهل بیت بی بهانه بهترین ها را به سائل میدهد سیرتی زهرا نما دارد کریم اهل بیت روز و شب وقتِ غذا محض جزامی های شهر در کنار سفره جا دارد کریم اهل بیت بر در و دیوار آن  پیچیده ذکرِ یاحسین در بقیعش کربلا دارد کریم اهل بیت عاقبت یک یاحسن می گویم و جان میدهم بسکه دستانش شفا دارد کریم اهل بیت سفره ام یک ثانیه بی نان نخواهد ماند، چون- این گدا بعدِ خدا دارد کریم اهل بیت ! @raziolhossein