eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.2هزار دنبال‌کننده
534 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
جهت دسترسی و استفاده از تصنیف های(شور،زمینه،نوحه و...) مذهبی به کانال نوحه رضیع الحسین بپیوندید 👇👇👇 @raziolhossein1 @raziolhossein1 @raziolhossein1 کانال شعرمذهبی رضیع الحسین در پیام رسان تلگرام https://t.me/raziolhossein کانال نوحه: https://t.me/raziolhossein1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امشب که نبی سپاس سرمد گوید بر کودک یک روزه خوش آمد گوید تبریک به هم ولادت زهرا را احمد به علی علی به احمد گوید @raziolhossein
نخـل توحیـد! نوبـر آوردی فـلک نــور! اختــر آوردی صـدف بحـر رحمـت ازلی بـارک‌الله! که گوهـر آوردی مــادر فاطمـه! سـلام خدا بر تو مادر که دختر آوردی دختری فوق هاجر و مریم از بـــرای پیمبــر آوردی  از حبیب خـدا! رســول‌الله دل ربودی که کوثر آوردی به! چه کوثر، خدا ثناخوانش  پـدر و مـادرم بـه قربــانش   **** عصمت داور است این مولود روح پیغمبر است این مولود هـم بــود دختر رسول خدا هم پدرپرور است این مولود  هرچـه گفتنـد در فضائل او بـاز بالاتـر است ایـن مولود همسر و کفـو رکن شیرخدا حیدرِ حیدر است این مولود  بهتـرین دودمــان عـالم را بهترین مادر است این مولود جــز خــدا و محمـد و حیـدر کس ندانست کیست این دختر  **** این همه هستی رسول خداست  مطلع الشمس آسمان هداست ایـن تمـام محمد است و علی بلکــه‌ ام ائمـــه النجبــاست بـه خداونــدی خـدا سوگنـد هر چه گویم کم است؛ این زهراست گوهـر نـاب این یگانه صـدف دو مسیح و دو مریم عـذراست روح او در تن امام حسن شیر او خون سیدالشهـداست بضعـۀ مصطفی بود زهرا کوثر اوست زینب کبری **** مهــر از نــور او وضـــو دارد مــاه از مهــرش آبـــرو دارد به همه هستـی حسین، قسم هرچـه دارد حسین از او دارد روح وحی است، روز و شب با او ملـک وحــی گـفت‌وگـو دارد از خـدا قـدر و عـزت و اجلال  از نبی خَلق و خُلق و خو دارد سینه‌اش مخزن علوم خداست خبـر از غـیب، مـوبه‌مـو دارد آن که بخشیده علم غیب به او وحــده لا الـــه الّــا هـــو  ***** ای فــدایی مقـدمت سـرها مهـر تــو روح پـاک پیکرها نه فقط ام احمـدت خواندند مــادری بــر همـه پیمبرها کوثــر کــز سپهــر دامانت ریختـه چون ستاره کوثرها خط و مشی حسین پروری‌ات مـادری داده یــاد مـادرهـا با ورود تـو در صف محشـر اهل محشر کنند محشرهـا تــا نگـردد شفــاعتـت آغـاز  باب رحمت به کس نگردد باز  *  کیستـی تـو بهشـت بابایی سورۀ قـدر و نور و طـوبایی ما همه ذره و تو خورشیدی ما همه قطـره و تـو دریایی راضیـه، مرضیـه، محدثه‌ای مطلع الفجر زهره، زهرایـی هم کتاب اللّهـی ز پا تا سر هم رســول خـدا سراپایی مطلـع الشمس بامداد ازل لیلــه القــدر حق‌تعـالایی قدری و حق به خواجۀ لولاک گفتـه دربــاره‌ات و مـا ادراک ای مقــامت ز وهم‌هــا برتر قدر و جاهت ز وصف ما برتر مدح تـو بـر لب رسول خدا ذکر نابـی‌سـت از دعـا برتر رتبۀ توست از زنـان بهشت بـه خداونــدی خــدا بـرتر جز محمد که دست‌بوس تو بود  تـویـی از کـل انبیـا بــرتر حجـره‌ات کعبۀ دل احمد بیتـت از بیــت کبریـــا بـرتر  بیت خشت و گلت ستارۀ عرش  حسنینت دو گوشوارۀ عرش روح زوّار آستــانــۀ تــو کعبه گردد به دور خانۀ تو دیدۀ اهـل آسمان گیـرد نـور از قبـر بی‌نشـانۀ تـو آشیان جهان نبود که بود قلب پیغمبـر آشیـانۀ تـو طوطی وحی جبرییل امین  دانه خورده ز آب دانه تو بـار انـدوه ماست یا زهرا روز محشر به روی شانۀ تو دوستان را تویی تو در محشر مــادر مهربــان‌تـر از مــادر * تــو بهشـت پیمبــر مـایی ظـل معبود، بـر سـر مـایی  بـاز گفتیم و بـاز می‌گوییم  کـه تو در حشر، مادر مایی روز محشر که مادر از فرزند  می‌گریـزد تــو یـاور مـایی ما تن مرده، تو ز لطف و کرم  روح از روح بهتــر مــایـی شرک ممنوع... ورنه می‌گفتم که تو معبــود دیگــر مایی در مقام تو ما همی دانیم که ثنـای تو را نمی‌دانیم ** تـو بـه معنـا تمـام قرآنی مــورد احتــرام قـــرآنی تو زکات جهاد و حج و قیام تو صـلات و صیـام قرآنی هم کتاب خدا تو راست امام هم تــو مــا را امــام قرآنی گرچه روح است هر کلامش، تو روح‌بخـش کـــلام قــرآنـی بـه تـو ام‌الکتـاب بایـد گفت آری آری! تـو مــام قـرآنـی گرچـه عمـری به پای وصف تو زیست صد چو «میثم» حریف مدح تو نیست @raziolhossein
تقدیم به مادر حضرت صدیقه، ام المومنین خدیجه سلام الله علیهما بگو شاعر که یا نور است او، یا آسمان، یا چه؟ یقینا ماه وصفش خارج است از درک دریاچه مگر بالاتر از این منزلت هم هست؟ پس او را چه باید خواند غیر از مادر ام ابیها؟ چه؟ سلامش داده جبرائیل، در وصفش یقین دارم که باید از شب معراج چیزی گفت...اما چه؟ حسودان قریش او را رها کردند، حق میخواست که رأس المال او عشق نبی باشد، به اینها چه! همه دار و ندارش خرج شد در راه پیغمبر چه سودی هست بالاتر از این در دار دنیا؟ چه؟ شد از پی غم بر آن عاشق روان، چون رفت از دنیا عجب دردیست، تسکین میدهد پیغمبرش را چه؟ کسی که با خدیجه روز را شب کرده، شب را روز به غیر از دیدن زهرا دلش را خوش کند با چه؟ @raziolhossein
هر دختری که اُمّ أبیها نمی‌شود هر مادری که مادر دنیا نمی‌شود نور تمام عالم امکان به روی هم یک جلوه نور چادر زهرا نمی‌شود وقتی که اختیار دو عالم به دست اوست محشر بدون فاطمه بر پا نمی‌شود یعنی که بی‌ولایت او هیچ طاعتی اذن ورودِ جنت الاعلی نمی‌شود فردا به قله‌های سعادت نمی‌رسد هر کس دخیل چادر زهرا نمی‌شود حبل‌المتین شیعه نخ جانماز اوست بی او گره ز کار کسی وا نمی‌شود می‌افتد از نگاه پر از مهر فاطمه هر کس فدائیِ ره مولا نمی‌شود @raziolhossein
ای بضعة پیغمبر یا فاطمة الزهرا  ای دخت پدر پرور یا فاطمة الزهرا  هم قدری و هم کوثر یا فاطمة الزهرا  حورای خدا منظر یا فاطمة الزهرا  زهرای نبی مظهر یا فاطمة الزهرا  توحید ز پا تا سر یا فاطمة الزهرا  هم دختر بابایی هم بضعة طاهایی  هم عصمت داداری هم ام ابیهایی  هم مادر دو مریم هم مام دو عیسایی  راضیه و مرضیه صدیقة کبرایی  والشمسی و واللیلی زهرایی و زهرایی  زهرای حسین آور یا فاطمة الزهرا  نازد به ملک خالق هنگام دعای تو  خورشید کند سجده بر خاک سرای تو  زینت به کتاب الله بخشیده ثنای تو  رخسار حیا گلگون از شرم و حیای تو  فرمود رسول الله بابا به فدای تو  ای بر پدرت مادر یا فاطمة الزهرا  اوصاف تو باید گفت با صوت جلی زهرا  ای گفته ثنایت را ذات ازلی زهرا  از مهر تو بالاتر نبود عملی زهرا  غیر از تو، که بر دامن آرد دو ولی زهرا  ای روح رسول الله، ای رکن علی زهرا  وابسته به تو حیدر یا فاطمة الزهرا  دستاس تو بذر نور بر چرخ بیفشاند  گهوارة طفلت را جبریل بجنباند  تو لیلة قدر استی، قدر تو علی داند  پای خرد و دانش تا حشر به گل ماند  چون وصف تو را گوید چون مدح تو را خواند  حق خوانده تو را کوثر یا فاطمة الزهرا  ای مظهر حسن حق ای صاحب سر هو  بر دایرة خلقت هم بانی و هم بانو  احمد ز دمت کرده گلزار جنان را بو  غیر از تو کدامین زن از کور گرفته رو  در عزت و قدر و جاه در خلقت و خلق و خو  یادآور پیغمبر یا فاطمة الزهرا  ای بیت گلین تو مسجود همه عالم  با یک نگهت اموات گردند مسیحا دم  آید ز کنیز تو اعجاز دو صد مریم  در قصر عفاف تو روح آمده نامحرم  تا حشر گدای تو عالم همه و من هم  جایی نروم زین در یا فاطمة الزهرا  محراب بود دائم چشمش به نماز تو  سجاده کشد فریاد از سوز و گداز تو  هر لحظه هزاران شب در لیلة راز تو  چون لاله ملک روید از خاک حجاز تو  این کوتهی عمر و این عمر دراز تو  ز اعجاز بود برتر یا فاطمة الزهرا  غلمان شده مدهوشت حورا شده سرمستت  دوزخ شده خاموش و جنت شده پا بستت  تقدیم ولایت شد یک لحظه همه هستت  تا کور شود فردا چشم عدوی پستت  در حشر بود دست عباس روی دستت  آیی به سوی محشر یا فاطمة الزهرا  ای ملک خدا یک سر بیت الحرمت زهرا  ای قلب دو صد موسی سینای غمت زهرا  ماییم و عنایات و جود و کرمت زهرا  فرداست همه محشر زیر علمت زهرا  ریزند برات عفو روی قدمت زهرا  از ایمن و از ایسر یا فاطمة الزهرا  افسوس که آتش زد دشمن به سرای تو  شد ماه رخت نیلی چون رخت عزای تو  دردا که نداد امت پاسخ به ندای تو  افسوس که شد خاموش آوای دعای تو  چون شعله به دل پیچید فریاد رسای تو  بی مونس و بی یاور یا فاطمة الزهرا  شیطان صفتان حمله بر بیت خدا کردند  با یک لگد از کوثر یک آیه جدا کردند  فرزند شهیدت را یک لحظه فدا کردند  پاداش رسالت را اینگونه ادا کردند  خون بر جگر میثم از جور و جفا کردند  کی بود چنین باور یا فاطمه الزهرا @raziolhossein
روزی که بهشت دین شکوفائی داشت سرتا به قدم سرور و زیبائی داشت با آمدن فاطمه، پیغمبر وحی گلخنده و لبخند تماشایی داشت @raziolhossein
یارب نرسد آفتی از باد خزانش  آن یاس که شد دیدۀ نرگس نگرانش هربار که می‌خواستم از او بنویسم دیدم که حیا کرده به صد پرده نهانش در پردۀ ابهام، زبان شعرا سوخت از بس‌که ندیدند کران تا به کرانش ناموس خدا بود که می‌خواست نبیند اندازۀ یک بیت به شعر دگرانش می‌خواست که قدرش نشود بر همه معلوم مانند شب قدر به ماه رمضانش آن قدر عزیز است که از سوی خدا نیست غیر از ملَک وحی کسی نامه‌رسانش وقتی که به در می‌زند از شوق بلند است از سینۀ جبریل صدای ضربانش سرچشمه‌اش از مائدۀ «بَضعَةُ مِنّی»ست خونی که دویده‌ست میان شریانش... کوثر غزلی نیست که آسان بتوان گفت جایی که خدا سوره فرستاده به شانش یعنی که پس از «اَنَّ علیّاً وَلیُ الله» یک فاطمه کم داشت مؤذن به اذانش این سورۀ مکّی مدنی، نبض رسول است نَفسی‌ست که مانند نَفَس بسته به جانش زهرا مَلَکی بود که نازل شد و برگشت بیهوده در این خاک نگیرید نشانش... والعصر... که فرزند همین فاطمه، مهدی‌ست ما منتظرانیم، خدایا برسانش @raziolhossein
نعمت تمام شد به نبی و بنی بشر منت گذاشته است خدا بر سر پدر با خلق دختری که می‌ارزد به صد پسر دختر که دیده است بدین جایگاه و فرّ؟ این فاطمه است، فاطمه همتا نداشته در خواب، این جهان فرو مایه مانده بود شعر خدا سروده شد آرایه مانده بود ارکان دین مشخص و یک پایه مانده بود قرآن معطل دو سه تا آیه مانده بود قرآن بدون فاطمه معنا نداشته نه سال با پیمبر و نه سال با علی "یا فاطمه" قرائتی از ذکر "یا علی" هم فاطمه‌اند هر دو و هم هر دوتا علی زهرا برای شیعه امام است یا علی؟ منکر توان فهم معما نداشته! فرقی نمی‌کند دم زهرا دم علی زهراست ذوالفقار علی همدم علی یک بار هم گلایه نکرد از کم علی مدیون مادرم که شدم آدم علی ور نه گدا لیاقت این را نداشته حیدر به نام نامی تو ناز می‌کند جبریل زیر پای تو پرواز می‌کند گرد و غبار مقدمت اعجاز می‌کند نخ‌های چادر تو گره باز می‌کند لطف شما یهودی و ترسا نداشته موسی نداشته است کرامات اینچنین حتی ملک نداشت عبادات اینچنین مانده خلیل هم ز مقامات اینچنین اصلا علی تمام فتوحات اینچنین ... جز با دعای حضرت زهرا نداشته بی‌فاطمه شفاعت محشر قبول نیست با فاطمه که شیعه دچار افول نیست جز فاطمه، کسی همه چیز رسول نیست زهرا که باشد عالم و آدم ملول نیست جز مرحمت برای گدا ها نداشته @raziolhossein
چون جبرئیل، حکم خدای مبین گرفت در زیر پر بساط زمان و زمین گرفت احمد ازو، ‌پیام جهان آفرین گرفت یعنی: برای فاطمه، یک اربعین گرفت شکر خدا، که گلبن احمد به گُل نشست ز انفاس دوست، باغ محمد به گُل نشست روزی که مکه، عطر پر جبرئیل داشت در سر، اَمین وحی، هوای خلیل داشت بهر خدیجه، مژده‌ رب جلیل داشت صبر جمیل، وه که چه اجری جزیل داشت بر خاتم رسل، سخن از سلسبیل گفت بس تهنیت ز جانب حق، جبرئیل گفت گفتا که حق، دعای تو را مستجاب کرد شام تو را ، جبینه‌کش آفتاب کرد نامی برای دختر تو انتخاب کرد و آن را ز لطف، زیور و زیب کتاب کرد ز آن در نُبی خدای تو نامید کوثرش تا بی وضو کسی نبَرد نام اطهرش ای گلبُنی که یاس تو، عطر بهشت داشت سر بر خطَت مُدام، خط سرنوشت داشت مریم، کمی ز مِهر تو را در سرشت داشت کآن قدر اعتبار به دیر و کنشت داشت تو عصمت خدا و بهشت محمدی تو مفتخر به ام‌ابیهای احمدی ای اسوه‌ محبت و، ای مظهر عفاف! ای روز و شب فرشته به کوی تو در طواف ای بوده با صفات خدایی در اتّصاف نامی اگر به‌جاست ز سیمرغ و کوه قاف، درک مقام توست که امکان‌پذیر نیست ورنه تو را به عالم امکان، نظیر نیست شادابی حیات، ز انفاس فاطمه‌ست دور فلَک، ز گردش دستاس فاطمه‌ست فضه، خجل ز دست پر آماس فاطمه‌ست از گل لطیف‌تر دل حساس فاطمه‌ست قلب رسول، شیفته‌ زندگانی اش جان علی، فریفته‌ مهربانی اش گفتی از او مدینه مُنوّر شود که شد از عطر ناب یاس، معطر شود که شد جاری به دهر، چشمه کوثر شود که شد می‌خواست حق که خصم تو اَبتر شود که شد دنیا پر از ذَراری زهرای اطهر است والله، جای گفتن الله اکبر است! روزی که یاس فاطمه تکثیر می‌شود اسلام در زمانه فراگیر می‌شود عالم پر از شمامه تکبیر می‌شود دنیایی از مکاشفه تصویر می‌شود آید ندا که کعبه مقصود می‌رسد از گرد راه، مهدی موعود می‌رسد @raziolhossein
یا فاطمه جان! دست من و دامانت ای چشم  امید همه  بر احسانت بادا به  فدایت  پدر و  مادر  من ای گفته  پیمبر، پدرت قربانت   @raziolhossein
. تا به دنیا آمدی دنیا دلیلش را شناخت از خودش دنیا به دست آورد یک دنیا شناخت چون تسلط داشت هی چرخید دورت روز و شب گر تورا نشناخت دنیا، ماه از بالا شناخت آسمان نشناخت سر از پا و روی خاک ریخت خاک اما زیر پات افتاد و سر از پا شناخت بی گمان در قاب قوسین دو تا ابروی تو خویش را هر شب رسول الله اَوْ اَدْنیٰ شناخت سجده بر نامش اگر واجب شود بی ربط نیست شیعه در واقع خدا را نیز با زهرا شناخت قدر می دانم مُحِبَّش هستم اما بی‌گمان قدر زهرا را در این عالم فقط مولا شناخت بی نگاه لطف تو می ریزد از هم جان من گاه دارد قطره ای از خویش یک دریا شناخت توی جنت هم گدایت می شوم زیرا گدا عرض حاجت کرد صاحبخانه را هرجا شناخت حتم دارم روز محشر هم تو فرمان می‌دهی من به تو ایمان کامل دارم اما با شناخت تو شب قدری و پنهان بوده ای آنقدر که زینبت حتی تو را در ظهر عاشورا شناخت زینبت از پای درس کوچه آمد کربلا آن همه سرهای بر نی را اگر زیبا شناخت مبحث نشناختن در کربلا موضوع شد؛ عمه جان جسم حسین خویش را از پا شناخت تا به آنجا که ربابت را میان کاروان زینب از صوت علیِ اصغرم لالا شناخت روضه یعنی که رقیه چهره را نشناخت و تا صدایش زد صدای طفل را بابا شناخت @raziolhossein
همان زمان که در آفاقِ عرش ، دیده شدی برای قصه‌ی لولاک ، برگزیده شدی تو میوه‌ی ملکوتی که در شب معراج به اذن حضرت پروردگار ، چیده شدی گذاشت ، آینه را روبروی وجه خودش قلم به دستِ خدا بود و تو کشیده شدی   تو شاه بیت غزل‌های آفرینشی و ... به شاعرانه‌ترین شکل ، آفریده شدی به دستخط خدایت ادامه‌دار شدی هِجا هِجای تو تکثیر شد قصیده شدی به خاطرت همه‌ی عرش را مزیّن کرد بهشت ، جامه‌ی سبزی که داشت بر تن کرد تو آمدی همه‌ی عرش ریسه بندان شد تو خنده کردی و نور فلک دوچندان شد زمین بهشت برین و ؛ بهشت ، زهرایی به یمن آمدن تو هم این و هم آن شد تمام عرش ، برایت بداهه می‌گفتند تو آن قصیده‌ی نابی که شعرباران شد خدا به خاطر نامت سه بیت نازل کرد سه آیه‌ای که تمام وجود قرآن شد برای مدح تو جبریل ، آمد از ملکوت نگاه کرد ، به چشم تو و غزلخوان شد سلامِ ما و سلامِ خدا عَلَی الْکوثر سلام بر تو و بابای تو اَباالْکوثر سلام ، کوثر جاری شده به جان زمین سلام ، انسیه ؛ ای «حوریه‌نشان» زمین خدای تو به زمین دوخت ، آسمان‌ها را به عشق آمدن تو ای آسمان زمین !! شب ولادت تو آفتاب می‌تابید به وقتِ نور تو تنظیم شد زمان زمین برای مدت هجده بهار هم که شده خدا گذاشته منت به ساکنان زمین ... که شاید از تو بگیرند ، درس آدمیت از آسمان تو رسیدی به امتحان زمین هزار حیف ، که مردود شد زمینِ خدا همان دمی که پر از دود شد زمینِ خدا زمین نداشت لیاقت که تو در آن باشی اراده کرد ، خدا که در آسمان باشی قرار بود ، زمین خانه‌ی خودت باشد نخواستند و بنا شد که میهمان باشی بهشت ، زیر قدم‌های توست مادرجان ! خدا نخواست که بین زمینیان باشی تو گنج مخفی پروردگار می‌مانی اراده کرده که بانوی بی‌نشان باشی به عشق «اَشْهَدُ اَنّ عَلی وَلیُّ الله» خودت نخواستی اصلا که در اذان باشی قسم به نام تو بانو ؛ قسم به نام علی علی تمامِ تو بود و تو هم تمامِ علی @raziolhossein
توان واژه کجا و مدیح گفتن او؟ قلم، قناری گنگی‌ست در سرودن او... چه دختری، که پدر پشت بوسه‌ها می‌دید کلید گلشن فردوس را به گردن او چه همسری، که برای علی به حظّ حضور طلوع باور معراج داشت دیدن او چه مادری، که به تفسیر درس عاشورا حریم مدرسۀ کربلاست دامن او بمیرم آن همه احساس بی‌تعلق را که بار پیرهنی را نمی‌کِشد تن او دمی که فاطمه تسبیح گریه بردارد پیام می‌چکد از چلچراغ شیون او از آن، ز دیدۀ ما در حجاب خواهد ماند که چشم را نزند آفتاب مدفن او @raziolhossein
جهان بدون تو ای آفتاب عالم تاب! به کورِ تشنه شبیه ست در کویرِ سراب تو کوثرآمدِ لطفی، از ابتدای حیات بشر به خیر تو محتاج، چون گیاه به آب به آستانه ی فهم تو ای سریره ی قدر! نمیرسد مگر اندیشه ی اولوالاباب تمام عمر به دنبال وصف ذات تو بود نیافت واژه ی در شأن، ذهنِ مضمون یاب دری خدا به مقامت گشود، لفظ کثیر به باب کثرت اگر رفته، هست از این باب تو را به اسم نشاید صدا زدن، هرچند شکسته است کمر، بارِ وصفت از القاب تو در مثل شب قدری، ندیده هیچ زمان شبی شبیه تو را چشم روزگار به خواب تو آن ستاره ی صبحی که چشم شبزدگان ندیده اند هنوزت به جهدِ اسطرلاب چه مُهرها که به نام تورّم آمده اند به پای تو بنشانند بوسه در محراب بر آن دو دست تو گلبوسه زد رسول، دو دست که عکس باغ جنان را گرفته اند به قاب به احترام تو باید تمام قد برخواست که سیره ی نبوی میکند چنین ایجاب تو کیستی؟ که هم انسیه ای و هم حورا تو کیستی؟ نرسد این سوال ها به جواب یهودی از نفس چادرت مسلمان شد مسیحه ایست که او را صدا زنند: حجاب به دست توست تمام امور، از این روست اگر تو را "أمَةُ الله" کرده اند خطاب قسم به خاک رهت دیدنی ست در محشر زبان گشودنِ هفت آسمان به "کُنتُ تراب" سوار ناقه ای از نور میرسی، گویی که آفتابِ قیامت تو را شده ست رکاب دخیل بسته ی أهدابِ مِرطِ فاطمه ایم بهشت میدمد از رشته های آن جلباب بهشت گفتم و دیدم بر آستان درش شرار کینه ی ابلیسیان گرفته شتاب بهشت، روضه ی جانسوز توست، آنجا که ملک بر آتش دل ریخت لحظه لحظه شراب غم تو ای شبِ قدر! آن قَدَر که سنگین بود خمیده شد سر دفن شبانه ات مهتاب بگو کجای فلک دفن کرده اند تو را که چرخ میزند اینگونه صبح و شام‌ سحاب مرا ز هرم جهنم رهانده آتش غم دل من است که قبل از عذاب دیده عذاب مگرد طاعتِ سرخوش! پیِ بهشت خدا بهشت سوخته ی اهل بیت را دریاب @raziolhossein
عالم صدف، وجود تو مانندِ گوهر است درکِ تو از توانِ خلائق فراتر است بابا اگر علی بشود پس تو مادری... از این جهت ولادتِ تو روز مادر است "اِنّى اَشُمُّ رائِحَةً طَيِّبَة"... هنوز عالم زِ عطرِ یاسِ حدیثت معطر است وقتی خدا به عرشِ خودش مدح خوان توست وقتی که دست بوسِ تو شخصِ پیمبر است دیگر چگونه من بسرایم که وصفِ تو با این زبانِ الکنِ من نامیسّر است... قرآن تمام وصفِ مقامات فاطمه است یک گوشه از تجلّیِ آن قدر و کوثر است زهرا همان کسی است که همتا نداشته غیر از علی که هست که با او برابر است؟! زهرا همان کسی ست که هنگامه ی نماز هفت آسمان زِ نورِ نمازش منوّر است این گوشه ای زِ شان و مقامِ کنیزِ اوست با یک نگاهِ فضه ی او خاک ها زر است پس کیمیا غبارِ قدم های فضه است پس توتیا ...خاکِ کفِ پایِ قنبر است آنجا که حرفِ حفظِ حریمِ امامت است او یک تنه برای علی عین لشکر است سربازِ مرتضی است و فرقی نمی کند در بین کوچه هاست و یا پشت یک در است مردانه ایستاده به پای امام خویش او یک زن است، از همه ی مردها سر است با چادر آمدست به پیکارِ دشمنان با چادر آمدست؛ سلاحی که برتر است با چادر آمدست به دنیا نشان دهد چادر حجاب نیست فقط، بلکه سنگر است "چادر حجاب نیست فقط، یادگارِ توست" چادر برای شیعه ی تو اصل و باور است دنیا که جز عذاب برایت نداشته اوج ظهورِ شانِ تو فردای محشر است فردا که غرقِ هول و هراسند کل خلق حال و هوایِ فاطمیون طورِ دیگر است مانندِ یک پرنده که دنبالِ دانه است چشمِ تو مادرانه به دنبالِ نوکر است اصلاً بهشت ملک خصوصیِ فاطمه ست جنّت به نام نامی زهرا و حیدر است هرکس گدای فاطمه شد بی نیاز شد عالم گدای سفره ی زهرای اطهر است حافظ که خوب گفته ولی فکر می کنم این گونه ما اگر که بگوییم بهتر است "ما آبروی فقر و قناعت نمی بریم" وقتی بدست فاطمه روزی مقدّر است @raziolhossein
طبیب جان پیغمبر که بود ام ابیهایش هنوز عقل بشر مات است در حل معمایش خدا را خواستیم اول به حق فاطمه یعنی حدیث قدسی لولاک اینجا خورده معنایش نبی معراج را حس کرده اما خوب می داند بلندش می کند گل بوسه بر دستان زهرایش رسول الله دارد دختران دیگری اما فقط میگفت بر زهرا فدایش جان بابایش بجز چشم علی باید که روی از خلق برگیرد چرا که چشم ها را می زند خورشید سیمایش جمال نوری اش در قبل خلقت زیر ساق عرش خدا را وجد می اورده با تهلیل زیبایش ملک قبل از نظر بر وجهه نورانی اش هرگز نمی دانست تسبیح خداوند تعالایش کسی که شوکت او شهره بر هفت اسمان باشد بخوانیمش بشر یا انسیه یا انکه حورایش؟ چه معراجی ست سقف خانه اش جبریل می دانست که عرشی تر ندید از فرش زهرا چشم بینایش و ما ادراک ما زهرا چه زهرایی که مجهول است شبیه قبر مخفی از نظرها قدر والایش @raziolhossein
آسمان کوثر به دنیا آمده کوثر بخوان با سرود وحی مدح دخت پیغمبر بخوان مدح آن ممدوحۀ محبوبۀ داور بخوان با زبان خویشتن نه، با دم حیدر بخوان با زبان حیدر از صدیقۀ اطهر بخوان هر چه زیبا خوانده ای امروز زیباتر بخوان ماه عصمت اختر برج هدی را مدح کن روح احمد لیلة القدر خدا را مدح کن جان عالم یک جهان جان را گرفته در بغل دست دل بگشوده قرآن را گرفته در بغل مطلع الانوار ایمان را گرفته در بغل گوهر دریای غفران را گرفته در بغل هستی دادار منّان را گرفته در بغل هر چه گویی بهتر از آن را گرفته در بغل یا محمّد یا محمّد  عصمت کبراست این بوسه زن بر آفتاب طلعتش، زهراست این این ز پا تا سر تجلاّی جمال داور است این نه یک دختر تمام هستی پیغمبر است این به احمد کوثر است و دختر است و مادر است بلکه مام یازده عیسای عیسی پرور است چارده معصوم را شخصیّت او محور است جز محمّداز تمام انبیا بالاتر است ذات حق با آیه ی قرآن ثناها گویدش اوّلین شخصیّت عالم فداها گویدش مخزن اسرار حق گوهر ندارد مثل او ذات ربّ العالمین مظهر ندارد مثل او مصحف ختم رسل کوثر ندارد مثل او نخل سر سبز نبوّت بر، ندارد مثل او شخص ختم الانبیا دختر ندارد مثل او شیر حق دست خدا یاور ندارد مثل او هر چه گفتم هر چه گویم در ثنای او کم است مدح ناموس خدا فوق بیان عالم است آفرینش باغ توحید و بهارش فاطمه است دین و قرآن تا قیامت اعتبارش فاطمه است مصطفی فخر نبوّت افتخارش فاطمه است مرتضی دست خدا و دستیارش فاطمه است دستیارش نه همه دار وندارش فاطمه است ای خوشا آن کس که روز حشر یارش فاطمه است در ثنای او همان اقرار عجز ما بس است گفتن اوصاف این دختر نه کار هر کس است فاطمه یعنی تمام هستی هست آفرین فاطمه یعنی بهشت رحمةٌ للعالمین فاطمه یعنی حجاب و عصمت و تقوا و دین فاطمه یعنی چراغ آسمانها در زمین فاطمه یعنی یداللّهی دگر در آستین فاطمه یعنی علی یعنی همان حبل المتین فاطمه یعنی جمال بی مثال کبریا فاطمه یعنی کتاب الله کلّ انبیا فاطمه در فلک هستی ناخدایی می کند فاطمه در روز محشر کبریایی می کند فاطمه از شیر حق مشکل گشایی می کند فاطمه در چشم حیدر خودنمایی می کند فاطمه در بندگی کار خدایی می کند فاطمه بر شیعیان لطف نهایی می کند فاطمه یعنی چراغ محفل افلاکیان فاطمه یعنی ز رأفت همنشین با خاکیان کیست زهرا یک بهارستان به گلزار وجود کیست زهرا کعبۀ جان قبله ی اهل سجود کیست زهرا راز دار عالم غیب و شهود کیست زهرا برترین محبوبۀ حیّ ودود کیست زهرا باب رحمت دست احسان بحر جود کیست زهرا خیمۀ سبز ولایت را عمود کیست زهرا آفتابی کبریایی طلعت است کیست زهرا چارده معصوم در یک صورت است ای بهشت قرب پیغمبر جمالت فاطمه ای تمام انبیا مات جلالت فاطمه ای امیرالمؤمنین محو کمالت فاطمه ای ملایک بندۀ صفّ نعالت فاطمه ای تمام وحی در موج خیالت فاطمه ای همه مرهون فیض بی زوالت فاطمه طاهره، انسیّه، حورایی نمی دانم که ای فاطمه، صدّیقه، زهرایی نمی دان که ای عقل و هوش و دانش و افکار خود را باختیم با کمیت و هم تا آنسوی هستی تاختیم یا به مضمئن یا به ایراد سخن پرداختیم دست ها بر رشته های چادرت انداختیم شعرها خوانده غزل، قطعه، قصائد ساختیم عاقبت دیوانه گشتیم و تو را نشناختیم حور، انسان، یا ملک، یا فوق اینان چیستی؟ کیستی تو کیستی تو کیستی توکیستی؟ من نمی گویم غلام دختر پیغمبرم من نمی گویم که بنشانی کنار قنبرم من نمی گویم بلالت پا گذارد بر سرم من نمی گویم ثنایت گشته بر لب گوهرم من نمی گویم بسوزان تا کنی خاکسترم لیک می گویم قبولم کن گدای این درم دوست دارم تا زلطف و مرحمت شادم کنی دوزخی هستم تو خود از دوزخ آزادم کنی روسیاهم، زشت کردارم، گنه کارم بدم تو بکوی خویش راهم داده ای تا آمدم گر چه مردودم به جان زینبت منماردم نامه ای پر از گناه است و تهی باشد یدم عالمی را سیر کردم آخر این در را زدم گر روم جایی دگر از پشت این در مرتدم «میثمم» یعنی گدای خانۀ خشت و گلت غرق دریای گنه چشمم به سوی ساحلت @raziolhossein
هر چه در بسته شود خانه مادر باز است این دری هست که در سوره ی کوثر باز است در این خانه به روی احدی بسته نشد از همان روز ازل، روز مقدّر باز است همه ی اهل جهان هم که بیایند اینجا سوخته گرچه، ولی چند برابر باز است ننویسید در خانه ی زهرا بسته ست بنویسید در خانه ی حیدر باز است دل مولاست همان قلعه محکم که درش به روی هر که که دلبسته شود در باز است اندرون دل او جای همه نیست، ولی رو به سمت دل سلمان و ابوذر باز است چنگ بر در زد و افکند به سویی آن را بعد از آن روز در قلعه ی خیبر باز است سفره ی فاطمه و نان نمک گیرانش به روی هر که شود مالک اشتر باز است از غلامان علی معجزه بر می آید به دلیلی که در خانه ی قنبر باز است خانه اش بیشترین فوج کبوتر دارد دل ما نیز به این عشق، کبوترباز است دل ما شیشه ی سرخی ست پر از عطر حرم در این شیشه ی زیبای معطر باز است ای که درهای زمینی به رویت بسته شده غم مخور چون که در خانه ی مادر باز است @raziolhossein
     کوثر نبود، ساقی کوثر نداشتیم حرفی برای طعنۀ –أبتر- نداشتیم راز تکامل همه ی خاک ها تویی بی لطف و ذره پروری ات زر نداشتیم سرمایه ی محبت زهرا اگر نبود چیزی برای لحظۀ آخر نداشتیم در کوچه راه می روم و فکر می کنم قطعا بدون فاطمه، حیدر نداشتیم بار امامت است که او حمل می کند بی نسل او که مذهب جعفر نداشتیم قرآن بدون سورۀ کوثر تمام نیست بی فاطمه هدایت برتر نداشتیم وقت نزول وحی خدا گفت: جبرئیل زهرا اگر نبود، پیمبر نداشتیم جریان کوچه و در و دیوار اگر نبود سوگند می خوریم که محشر نداشتیم @raziolhossein
مَلیکه‌ای ملکوتی سَریر می‌آید الٰهه‌ای به نقابی حریر می‌آید زِ عرش بس که فرشته به فرش می‌بارد صدایِ هِلهله از چرخِ پیر می‌آید پیاله‌ها همه لبریز و تاک‌ها سیراب چه کوثری است که این‌سان کثیر می‌آید تمامِ آینه‌ها را شکسته انوارش شگفت آینه‌داری مُنیر می‌آید چنان شکوهِ نزولش گرفته عالم را که آفتاب غُباری حقیر می‌آید زمین به شوقِ قدومش به خویش می‌بالد وَ هرچه هست به چشمش فقیر می‌آید شب است و کعبه چه ناباورانه می‌بیند که اَبرِ مهر به این گرمسیر می‌آید هزار آبشار از بهشت می‌ریزد هزار چشمه به چشمِ کویر می‌آید به سویِ خانه‌ی خورشید دستهاست بلند که مادرانه کسی دستگیر می‌آید رسید کعبه برایِ طواف قبله‌ی خود به گِرد خانه‌ی او سر به زیر می‌آید گشود شهپرِ خود را و گفت جبرائیل... چقدر زیرِ قدومت حصیر می‌آید زِ فرطِ شوق پیمبر به خود نمی‌گُنجد زِ عطرِ هر نفسش یامُجیر می‌آید گرفت تنگ در آغوش و دید از قلبش صدایِ زمزمه‌ای دلپذیر می‌آید تپش تپش زِ دلش یاعلی علی جاریست نَفَس نَفَس زِ لبش یا امیر می‌آید رسید تا که بدانند آسمانی‌ها برایِ شیرِ خدا هم نظیر می‌آید بگو به دشمنِ مولا که دشمنِ زهراست هنوز از دهنت بویِ شیر می‌آید قسم به مادرِ دریا ، قسم به مادرِ آب که شورِ موج به هر آبگیر می‌آید طلوع می‌کند از پشتِ ابرها خورشید زِ شامِ غیبتِ خود_گرچه دیر_می‌آید و زخمِ مادرمان خوب می‌شود روزی زِ راه مرحمِ زخمِ غدیر می‌آید @raziolhossein
چله نشین صدفم، دُر شدم از نفحات نبوی پر شدم بنده ی دل تا که شدم، حُر شدم روی لبم نشسته این زمزمه فاطمه یافاطمه یافاطمه تشنه شدم، آب زلالم بده گرسنه ام، رزق حلالم بده مرغ بهشتم، پر و بالم بده کبوتر گنبد خضرا منم عبد نبی، نوکر زهرا منم فرصت چل روزه ی حق سر رسید سیب بهشتی معطّر رسید خدیجه را سوره ی کوثر رسید خیر کثیر ازلی آمده همسر محبوب علی آمده باز در لطف خدا باز شد به اذن حق، دوباره اعجاز شد خوش آمدی، مکّه سرافراز شد عقل شده مست حضور از شما جهل شده زنده بگور از شما رحمت و رحمانیتت گفته که جلوه ی ربانیتت گفته که پرتو نورانیتت گفته که کرسی تان کنگره ی عرش بود بهشت، زیر پایِ تان فرش بود تو کیستی، حبیبه ی کبریا شافعه ی محشر روز جزا سایه نشینت شده اند انبیاء مادر اسلام به غیر از تو کیست مادری ات، روز جزا دیدنیست تو دختر رسالتی، فاطمه تو همسر ولایتی، فاطمه تو مادر امامتی، فاطمه شیعه همیشه زیر دین شماست به زیر دین حسنین شماست مادر سادات! چه ها کرده ای سنگ دلم را تو طلا کرده ای ز خاک ها فضه بپا کرده ای خدا به نور تو مباهات کرد چادر تو معجزه خیرات کرد فاطمه ای بانوی نوکر نواز اشاره کن!  قنبر و فضه بساز قبله شده به سمت تو در نماز نماز تو، شکسته هم کامل است کعبه ی بی فاطمه سنگ و گل است سوره ی کوثر وسط کوچه، تو حیدرِ حیدر وسط کوچه، تو جای پیمبر وسط کوچه، تو حمایت از جان ولی می کنی می افتی و "علی علی" می کنی @Raziolhossein
  در میان شعر تو بانو! اگر حاضر شدم خواندم اول کوثر و با نام تو طاهر شدم در خیالم صحن و گنبد ساختم، زائر شدم نام شیرین تو  بردم فاطمه! شاعر شدم رشته‌ای بر گردن ابیات من افکنده دوست می‌برد شعر مرا آنجا که خاطر خواه اوست ناگهان دیدم میان خانه‌ی پیغمبرم چون خدیجه غرق نوری از جهانی دیگرم چرخ می‌زد یک نفس روح القدس دور و برم تا نوشتم فاطمه، بوسید برگ دفترم از شکوهش آسمان ساییده اینجا سر به خاک آسمان را با خودش آورده این دختر به خاک ای محمد! دشمنت را دوست ابتر می‌کند خانه‌ات را بوی ریحانه‌‌ معطر می‌کند دیدنش بار رسالت را سبکتر می‌کند دختر است اما برایت کار مادر می‌کند دختران آیات رحمت، مادران مهر آفرین می‌شود ام ابیها، هر دو باهم، بعد از این یک زره خرج جهازت، حُسن‌هایت بی‌شمار با تو حیدر روز خیبر حرز می‌خواهد چکار؟ تا تو از تیغ دودم با عشق می‌گیری غبار بعد از این مستانه‌تر صف می‌شکافد ذوالفقار قوت بازوی مولایی به مولا، فاطمه! قصه‌ی پیوند دریایی به دریا، فاطمه! در هوای عاشقی با هم کبوتر می‌شوید هر دو کوثر می‌شوید و هر دو حیدر می‌شوید هست شیرین نامتان، قند مکرر می‌شوید هر دو در کفواً احد با هم برابر می‌شود بیت‌هایم بر درِ بیت تو زانو می‌زنند شاعران تنها برای یک نظر، رو می‌زنند در کسا، بی پرده با الله صحبت می‌کنی هل اتی را سفره‌ی نور و کرامت می‌کنی فکر خلقی، نیمه شب با حق که خلوت می‌کنی در غم همسایه، ترک خواب راحت می‌کنی مادری الحق چه می‌آید به نامت، فاطمه! می‌دهد از سوی ما مهدی سلامت، فاطمه! امتحان پس داده‌‌ای در آسمانها پیش از این سالها بر عرش می‌تابید نورت چون نگین حضرت حق چون دلش آمد بیایی بر زمین واقعاً "الحمد للهِ ، رب العالمین" جلوه‌ی نور تو را تنها خدایت دید و بس فاطمه! قدر تو را تنها علی فهمید و بس عالمی در حیرت از این آسیا چرخاندنت با تبسم خستگی را از علی پوشاندنت در عجب روح الامین از طرز قرآن خواندت پیش نابینا میان حِصن چادر ماندنت حجب میراثت، حیا سایه نشین چادرت داده دل حتی یهودی هم به دین چادرت سفره‌‌ی نان خالی اما سفره‌ی انعام پُر خانه‌ات میخانه، ساقی با سخاوت، جام پر از تو راضی و دلش از گردش ایام پر کعبه از بت خالی اما کوچه از اصنام پر ای زبانت ذوالفقارِ حیدر بی‌ذوالفقار! بت شکن! برخیز، بسته دست او را روزگار @raziolhossein
قلم مطهر و صفحه مطهر و تحریر به آب و تاب کنم وصف آیه ی تطهیر تو کیستی که همه قاصرند از درکت چگونه می شود آخر تورا کنم تفسیر مقابل قدمت جبرییل زانو زد ز بس جلالیت ذات توست عالم گیر به پیشگاه شما از خدا پیام رسید سلام حضرت کوثر... سلام خیر کثیر قسم به لوح و قلم گر اراده فرمایید به باب میل شما می خورد رقم تقدیر میان خانه نشستید و ذکر می گویید تمام ارض و سماوات غرق این تکبیر تمام خلق تو را در نقاب و دیده و بس فقط خدا رخ تو بی حجاب دیده و بس                **** زمانه ظرف ندارد که تو ظهور کنی کجا به کوته ی فکر ما خطور کنی اگر قنوت بگیری میان سجاده تمام شهر به یک غمزه غرق نور کنی کلیم خانه ی حیدر! به یک دعای سحر سرای کوچک خانه شبیه طور کنی تو بهجت دل مولایی و به یک لبخند وجود خسته ی او را پر از سرور کنی فضای کوچه پر از عطر سیب می گردد ز هر دیار اگر لحظه ایی عبور کنی تو روح عاطفه ایی... گرچه من گنه کارم مرا مباد ز خود لحظه ای تو دور کنی غبار راهم و تو سایه ی سرم هستی چه غم به روز قیامت تو مادرم هستی               ****   دگر زمان سرور پیامبر آمد که گاه زخم زبان قریش سر آمد تو همزبان خدیجه شدی میان رحم که غم مخور شب تنهایی ات سحر آمد برزگ بانوی کعبه چقدر تنها بود... ز دیده های پر از مهر او گوهر آمد شمیم سیب بهشت از حجاز می آید نگار ماست غریبانه از سفر آمد خدا برای علی خلق کرده است تو را برای شیر خدا بهترین سپر آمد تمام فخر علی شوهری فاطمه است خبر دهید به حیدر که همسفر آمد به روی شانه ی تو بیرق علی برپاست علی که فاطمه دارد همیشه پابرجاست                    * خدا به وسعت عرشش تو را معظم کرد کنیز خویش صدا کرده و مکرم کرد صدای هر تپش توست ذکر علی به این صدا همه ی ذکر ها منظم کرد میان عرصه ی محشر شفاعت همه را به گوشه ایی ز نخ چادر تو محکم کرد سپس گشود مسیر ورود جنت را گروه فاطمیون بر همه مقدم کرد چکیده ی جلوات تو و علی روزی حسین گشت و به پا بیرق محرم کرد برای اینکه بماند همیشه جلوه ی تو میان قامت زینب . تو را مجسم کرد به هرم آتش دوزخ بسوزد آن دستی که بین کوچه به یک ضربه قامتت خم کرد میان آن در و دیوار . خونِ تازه نشست بلند مرتبه بودی و حرمت تو شکست                     @raziolhossein
شام غم مصطفی سحر شد، تبریک دامان خدیجه پرگهر شد، تبریک این ذکر لب است مادر گیتی را: سرحلقۀ انبیا پدر شد، تبریک @raziolhossein
السلام ای خزینه الاسرار السلام ای مدینه الابرار السلام ای عوالم الآیات السلام ای جوامع الاخبار همه خلقند زیر چادر تو در حقیقت تویی تویی ستار اختیار نبی است در دستت مادری تو به احمد مختار نیست اغراق گر بخوانندت خواهر تیغ حیدر کرار چاکر درگهت چنان حمزه نوکرت همچو جعفر طیار شجر طیبه تویی زهرا تا ابد هستی ای شجر پربار مصطفایی ولی به قالب زن هم به رفتار و نیز در گفتار طفل بیت تو سید الشهدا کودک توست سید الابرار هرکه جان می دهد به یک نگهت بایدش خواند افضل التّجار چمن کوچه باغ تو طوبی خار کوی تو اعظم الاشجار گر جمال خداست همسر تو تو جلالی به ایزد غفار قطره ای از متانتت شب قدر ذره ای از شرافتت اسحار نه فقط روز، بلکه نیمه ی شب بوده ای در قنوت، مردم دار مفتخر از گدایی تو بلال بهره مند از غلامی ات عمار باغ فردوس، بی رخت پائیز با رخ تو خزان، همیشه بهار جلوات تو لیله الاسری خلواتت، مشارق الانوار در طلوع سه گانه ات هر روز مرتضی داشت با خدا دیدار مهر تو در عروسی ات، بخشش رَخت شام زفاف تو ایثار منکران فضیلتت ملحد مشرکان کرامتت کفار چادرت در سرای اهل یهود همچو پیغمبری است در انظار نوکرانت همه اولی الالباب چاکرانت همه اولی الابصار پدرت همچو تاج بر سر تو همچو آویز گردنت، کرار پسرانت چو گوشواره ی تو در تلألو به از دُر شهوار پدر و مادرم به قربانت جان و مالم به مقدم تو نثار خون من فرش مقدمت ای دوست روی من خاک درگهت ای یار ای که آرد به جای شوهر تو جبرئیل از بهشت بر تو انار غوره ی باغ تو به از حلواست دل روح الامین کند اظهار علم ما لا یکون به سینه ی توست شده از علم، جان تو سرشار ای که فرمود مصطفای عزیز در مقام تو مادر احرار می رساند به جان من آسیب هر چه آرَد به فاطمه آزار مصطفی دیده از جهان پوشید تا بدان جا رسید آخر کار که دم اجر دادن احمد دخترش سوخت در پس دیوار معنی، آخر چه سان مودت بود اقربای رسول و شعله ی نار؟! بوسه گاه نبیّ اکرم را هبه کردند بر نوک مسمار @raziolhossein
درایتی به جهان بر درایتش نرسد عقول خلق به فهم روایتش نرسد تمام خلق به خاک سیاه بنشینند خدا نکرده اگرکه عنایتش نرسد ز بسکه طاهره است و زکیه این بانو که قصد دشمن او بر سعایتش نرسد رهی به غیر ضلالت بدان نخواهد رفت اگر کسی به مسیر هدایتش نرسد نشد که از در او نا امید برگردیم نشد که مرحمت بی نهایتش نرسد محبتش دل طیب الولاده میخواهد حرامزاده به درک ولایتش نرسد مقام «ام ابیهاست» در خور شانش در این مقوله کسی بر کفایتش نرسد بدون شک که خدا‌وند راضی از او نیست هر آنکسی به مقام رضایتش نرسد . . . بگو فلان و فلان را مگر که در محشر به پیشگاه الهی شکایتش نرسد @raziolhossein