#ورودیه
#ورود_به_کربلا
حسین آمد و حق را به کربلا آورد
برای ناله نی غم به نینوا آورد
همین که قطره اشکش به خاک ها افتاد
به خاک غم زده کربلا شفا آورد
برای آن که نشیند به تخت خواهر شاه
به روی شانه علمدار عرش را آورد
نسیم بر سر گیسوی شیر خواره که خورد
به کار بسته عالم گره گشا آورد
زمان بعثت شبه پیمبرش بود و
حسین اکبر خود را به این حرا آورد
مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ
چرا که وعده تو کردی او به جا اورد
نبود شان و مقام تو ذبح اسماعیل
حسین آمد و حجت به انبیا آورد
تمام دخترکان را یکی یکی با ناز
امیر علقمه از عرش کبریا آورد
رقیه تا قدمش روی خاک ننشیند
عمو به چشم خوداو را چو طوطیا اورد
حبیبه ای که ملک سرمه از رهش می برد
نپرس خار مغیلان سرش چه ها آرود
زکوچه ای که در آن بی هوا زدن شد باب
عدو همان روشش را به کربلا آورد
یکی به پهلوی اکبر یکی به دیده ماه
چنین بلا به سر هر دو بی هوا آورد
حسین داشت ز طفل و تلظی اش می گفت
که حرمله سخنش را به انتها آورد
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
چنین سه شعبه فلک را به خاک ها آورد
ز بس که پیکر او پاره پاره شد بر خاک
نسیم عطر تنش را جدا جدا آورد
تنی نماند دگر تا کفن نگه دارد
نداشت چاره که سجاد بوریا آورد
#موسی_علیمرادی
@raziolhossein
#ورود_به_کربلا
آخرش چشم تر تو خواهرت را میکشد
غربت نا باور تو خواهرت را میکشد
آن سیاهی مقابل ازدحام دشمن است
خلوت دور و بر تو خواهرت را میکشد
هم جوان،هم نوجوان،هم کودک و هم پیرمرد
سن و سال لشکر تو خواهرت را میکشد
من خودم غمگینم و لبریزم از دلشورهها
اضطراب دختر تو خواهرت را میکشد
چشمهای اشکبارم خیره مانده بر رباب
تشنگی ِ اصغر تو خواهرت را میکشد
شد رکابم پای او هنگام پایین آمدن
غیرت آب آور تو خواهرت را میکشد
کرد اسفندی برایم دود و دستم را گرفت
"عمه جانِ" اکبر تو خواهرت را میکشد
باورش سختاست پایان قرار ما دوتاست
روزهای آخر تو خواهرت را میکشد
بیگمان این خاک تعبیر همان خواب منست
بر فراز نی سر تو خواهرت را میکشد
از همه شمشیرها سهمی به جسمت میرسد
پاره های پیکر تو خواهرت را میکشد
روزگاری بوسهاش میزد پیمبر - وای من
سرنوشت حنجر تو خواهرت را میکشد
واقعا سختست فکرش را نمیخواهم کنم
ناله های مادر تو خواهرت را میکشد
#محمدحسن_بیات_لو
@raziolhossein
#ورود_به_کربلا
#ورودیه
طور سینا بوده گویا سینه ی این سرزمین
ساکن این خاک بوده مدتی عرش برین
هفت پرده خَرق شد از سجده بر این آستان
بارگاه قدس بر این خاک میساید جبین
کعبه مشغول طواف خیمه گاه اقدسش
با نوای "ادخلوها بسلام آمنین"
فخر بفروشد زمین کربلا بر آسمان
چون که با خون حسین بن علی گشته عجین
نام هایش غاضِریه، عَقر یا کرببلا
هر کدام از نامها با مقتلی گشته قرین
آیه های قدر میآیند با هم کربلا
کاروان آیههای نور قرآن مبین
یک به یک حوریهها مستوره و بین حجاب
پردهدار محمل آنها یل ام البنین
شد مطاف نُه فلک قنداقه شش ماههاش
حاجی گهواره ی او آسمان هفتمین
آمده زهرای مرضیه به استقبالشان
پیشواز کاروان آمد امیرالمومنین
پای بگذارد به روی خاک چون ناموس دهر
بال بگشاید به زیر پای او روح الامین
خیمه زد غم در دل زینب به هنگام نزول
آسمانها نیز از اندوه او اندوهگین
گفت بانو این زمین بوی جدایی میدهد
میرسد بر گوش جان از این زمین آهی حزین
مریم و آسیه و هاجر عزادارت شدند
نوحه خوانی میکند زهرا برایت این چنین
گیسوانت را به دست باد دادی عاقبت
حنجرت را دادهای بر خنجر شمر لعین
خاک بر رخساره "خدّ التریب" من نشست
آه ای "شَیبُ الخَضیبم" آه "مقطوع الوَتین"
آه از وقتی که دست سفلگان افتاده بود
خیمه و عمامه و انگشتری شاه دین
"یا غیاث المستغیثینِ" لب تو چکمه خورد
نیزه ها خوردی به وقت گفتن "هل من معین"
خاک بر سر ریخته کرببلا وقتی شنید
رو بگیرد زینب پردهنشین با آستین
#محسن_حنیفی
@raziolhossein
#ورود_به_کربلا
#ورودیه
خیر را من باب نابودی شر آورده ام
خاندانم را به امداد بشر آورده ام
با بروز آشکار وجه ثاراللهی ام
کربلا را از دل تاریخ در آورده ام
داغ، هرچه دارد این صحرا خریدارم به دل
دل که جای خود برای دوست سر آورده ام
چشم کوفه کاش دنبال زر و زیور نبود
تا ببیند کاروانی از گهر آورده ام
طفل بودم با دعایم کوفه باران میگرفت
من چه حاجاتی که در این شهر برآورده ام
نامه هایی که فرستادند همراه من است
کودکان را از جفاشان بی خبر، آورده ام
چه نیازی هست به خورشید و ماه کربلا
کاروانی با خود از شمس و قمر آورده ام
هم برای خاکهای داغ این صحرا بدن
هم برای آن تنور داغ سر آورده ام
بعد عباسم بنا دارم علمداری کند
خواهرم را بیشتر از این نظر آورده ام
اکبرم را، اکبرم را، اکبرم را، اکبرم
آن که از جان خواهم او را بیشتر آورده ام
کاش شرمنده نگردم آخرش پیش رباب
اولین بار است اصغر را سفر آورده ام
اشک، بیش از خون، ز دین حق حفاظت میکند
دختران را از پسرها بیشتر آورده ام
تا نبیند صورت حوریه ها را آفتاب
از ملائک سایه ای از بال و پر آورده ام
#یامظلوم
@raziolhossein
#ورود_به_کربلا
#ورودیه
ببر از کربلا ما را که اینجا جای ماندن نیست
مگر تکلیف عهد کوفه مثل روز روشن نیست !!؟؟
اگر خونت بگیرد دامن هر بی وفایی را
ندارد لاجرم تقصیر ؛ مادر پاکدامن نیست
مصیبت را خودم دارم به چشم خویش می بینم
اگر دلشوره ای هم هست نقل ام ایمن نیست
برایت میکنم گریه ولی این کمترین کار است
برایت میکنم زاری که راهی غیر شیون نیست
برایت از مدینه پیرهن باید می آوردم
که آوردم دگر اینک مرا دینی به گردن نیست
سپردی مردها را تا زره بر تن کنند اما
میان خیمه ها اندازه ی قاسم که جوشن نیست
چه خوب اینکه عنان مرکبم دست ابوالفضل است
امان از ساعتی که ساربانم محرم من نیست
نگاه شمر از حالا به سمت خیمه ام باشد
کسی اندازه ی او با من آشفته دشمن نیست
خودت فکری برای بددهانی مثل خولی کن
که زینب خواهر تو اهل هر حرفی شنیدن نیست
#علیرضا_خاکساری
@raziolhossein
#ورود_به_کربلا
#ورودیه
اینجا که ذوالجناح زمین گیر میشود
در خون غروب واقعه تصویر میشود
یا رب پناه میبرم از کرب و البلا
خواب علی هر آینه تعبیر میشود
روزی برای گفتن منزل مبارکی
این دشت پر ز نیزه و شمشیر میشود
اینجا گلوی تشنه تیر سه شعبه هم
از جام چشم ساقی من سیر میشود
اینجا که حکم قحطی یک قطره شبنم است
همبازی گلوی گلم تیر میشود
باران سنگ منتظر ابر کینه است
اینجا حسین فاطمه تکفیر میشود
اینجا سر حقیقت الله و اکبری
بر روی نی به گفتن تکبیر میشود
در این دیار غمزده کمتر ز نصف روز
از فرط غصه خواهر تو پیر میشود
جز زیر سم اسب شکستن در این زمین
از نفس مطمئنه چه تفسیر میشود
هرکس که زهرهاش ز علمدار رفته است
اینجا سر سه ساله من شیر میشود
زینب که شرم میکند از رویش آفتاب
اینجا اسیر حلقله زنجیر میشود
@raziolhossein
#ورود_به_کربلا
چه بلایی قراره سرم بیاد؟
نمیخوام اشک برادرم بیاد!
چرا باید وسط خیمه زدن
صدای ناله مادرم بیاد؟
نگا کن بچه ها ترسیدن حسین
همشون تو شک و تردیدن حسین
اینا از برگ گلم لطیف ترن
تا حالا رو خاک نخوابیدن حسین
هنوزم دیر نشده بیا بریم
هر جایی به غیر کربلا بریم
با تو از اینجا بریم درست تره؟
یا با نامحرما از اینجا بریم
خودتم میدونی پا به پات میام
مثه سایه دنبال عبات میام
مگه زینب میتونه رهات کنه؟
قتلگاهم که بری باهات میام
حاضرم سرم بره سر تو نه
پیکرم کبود شه پیکر تو نه
مگه ترسی دارم از تازیونه
بزنن ولی برابر تو نه
خاک اینجا بوی خون میده حسین
آخر کارو نشون میده حسین
نمیخوام تو باشی اون کشته ای که
زیر سم اسبا جون میده حسین
#علی_ذوالقدر
@raziolhossein
#ورود_به_کربلا
این جاکجاست ای گل زهرا به مابگو
گـرکـربـلاست، بامن غم مبتلابگو
سـرتاسـروجـودمرا غم گرفته است
ازاین زمیـن محنت ودردو بـلابگو
داری دعـا بـه زیـرلب وآه می کشی
زیـن آه سینـه سـوز برایم بیابگو
درگوش ذوالجناح چه گفتی که شدملول
من که غریبـه نیستم ای آشنا بگو
این جا اگرکه وعـده گه توست باخدا
بامـن زوصل دوست برای خدابگو
با آن که گفته اند برایم زماجرا
من صبرمی کنم توازاین ماجرابگو
صف بستـه انـد دربرمـا نیـزه دارها
یحیـای اهل بیت ازاین نیـزه هابگو
یک باغ لاله این همه گلچین دگـرچـرا
ای باغبـان برای من ازلالـه هابگو
کردی اشاره ای به من ازقتلگاه خویش
دیگرنگفتـه بودمت ازایـن منابگو
تنهاامیـدو دلخوشیم درجهـان تویی
بی توچگـونـه زنـده بمانم بیابگو
بااشک وآه ونـاله «وفایی» تمام عمر
از زینب وحسیـن وغـم کـربـلابگو
#سیدهاشم_وفایی
@raziolhossein
#ورود_به_کربلا
کاروان ستارگان سحر
کاروانی ز روز روشن تر
به زلالی آب و آیینه
به لطیفی برگ نیلوفر
صاحبان جلالت توحید
وارثان لطافت کوثر
اهل تسلیم و اهل اعطینا
تا فصل لربک وانحر
یک به یک این تبار معروفند
به نبردی همیشه با منکر
حیدرانی که میرسند از راه
در پی فتح صد جهان خیبر
پسران قبیلهی کوهند
دختران عشیرهی گوهر
مردهاشان مقلدان علی
بانوان پای منبر مادر
در عبورند با طمأنینه
چون نسیم از کویر پهناور
آری آزادگان سبکبالند
نیست باری به دوششان جز سر
عاشقانند و میشوند مدام
همگیشان فدای یکدیگر
گوییا میروند سوی منا
گوییا آمدند از مشعر
روشنایی راه از ازلند
تا رسیدن به عرصهی محشر
حوریان حوالی زهرا
شیرهایی ز تیرهی حیدر
همهی پیرهایشان عاشق
همهی کودکان جگرآور
مرگ بازیچهاست در نظر
کودکانی چنان علی اصغر
مرحبا از اذان بلند شود
گر موذن شود علی اکبر
آخر کاروانشان ساقی
اول کاروانشان ساغر
مثل پروانهاند گرد حسین
همه جمعند حول این محور
دختر مرتضیست بر ناقه
در حجابی ز نور چون معجر
در زمان نزول اجلالش
پای عباس پلهی آخر
حق نگهدار این همه دلدار
حق نگهدار این همه دلبر
#سیدمحمدحسین_حسینی
#زخم_حسینی
@raziolhossein
#ورود_به_کربلا
ای از خدايت بهترين تمثال ! برگرد
چشمم شده از اشك ، مالامال برگرد
ای كعبه ی زينب ! به دورت در طوافم
بشنو ز من ، ای كعبه ی آمال ! برگرد
بعد از تو ماندن ، مرگِ تدريجی است ، امّا
با تو گذشته روز و ماه و سال برگرد
ای ميهمان كربلا ! من با تو گويم :
يك تن نمی آيد به استقبال برگرد
برگرد تا سيلی نخورده دخترِ تو
جانِ همان طفلِ پريشان حال برگرد
خَم می شود از داغِ اكبر ، پيکرِ تو
تا اين الف را كس نکرده دال برگرد
ای كاش برگرديم ما ، سوی مدينه
تا كس نکرده پيکرت پامال برگرد
برگرد تا من سُمّ مركب را نبينم
تا برنگشتی در تَه گودال برگرد
#سیدمحسن_حسینی
@raziolhossein
#ورود_به_کربلا
...این قافله را راحله جز عشق و وفا نیست
در سینهٔ آیینه، جز آیین صفا نیست
جز در بَرِ یکتا قدِ این فرقه دو تا نیست
حتّی جرس قافله، غافل ز خدا نیست
رکن و حَجَر و حِجر، ز هجر است پریشان
زمزم ز دو چشم آب بریزد پیِ ایشان
اینان که روانند، همه روح و روانند
این سلسله هر یکتنشان جان جهانند
این طایفه از طفل و جوان، پیر زمانند
این قافله شب تا به سحر، نافلهخوانند
بازار جهان این همه سرمایه ندارد
گلزار جِنان این قَدر آرایه ندارد
این قافله جز عشق، رهآورد ندارد
عشقی که به جز سوز و غم و درد ندارد
یک آینه، بر چهرهٔ خود گَرد ندارد
جز شیرزن و غیر جوانمرد ندارد
مُحرِم شده از کعبهٔ گِل، راه فتادند
از گِل به سوی کعبهٔ دل، روی نهادند
اینان همه از خانهٔ خود، دربدرانند
بر باغ دل فاطمه، یکسر ثمرانند
اینان پسر عشق و، محبّت پدرانند
با شور حسینی به نوا، جامهدرانند
دین را به فداکاری این طایفه، دِیْن است
وین قافله را قافلهسالار، حسین است
این قافله را بانگ جرس، گریه و نالهست
این قافله نی، باغ گُل و سوسن و لالهست
از نور، به گِرد رُخشان حلقهٔ هالهست
در محمل خود، حاجیه بانوی سهسالهست
با سورهٔ عشق آمده، هفتاد و دو آیه
چون ماه و ستاره پی هم، سایه به سایه
این طفل، به غیر از دُرِ دُردانه نبودهست
دردانهٔ من، با موی بیشانه نبودهست
جایش به جز از دامن و بر شانه نبودهست
گنج است، ولی گوشهٔ ویرانه نبودهست
این دختر من، نازترین دختر دنیاست
دختر نه، که در مِهر و وفا، مادر باباست
ای کعبه ببین، غرق صفا مُحرِمشان را
ای کوفه چه کردی بدنِ مُسلمشان را؟
ای ماه ببین ماه بنیهاشمشان را
ای سَرو ببین سروِ قدِ قاسمشان را
ای صبح کجا آمده صادقتر از اینان؟
ای عشق بگو نامده عاشقتر از اینان
چاووش عزا همره من روح الامین است
ای خصم اگر تیر و کمانت به کمین است
در دستت اگر کعب نی و نیزهٔ کین است
سردار سپاهم پسر اُمّ بنین است
آوردهام از جان شما تاب بگیرد
چشمی که ز چشمان شما، خواب بگیرد
ای قوم هوس! عشق، هواخواه حسین است
سرهای سران، خاک به درگاه حسین است
خورشید فلک، مشتری ماه حسین است
ای روبَهیان، شیر به همراه حسین است
آن فضل که در قافلهام نیست،کدام است؟
عبّاس، ترازوی مرا سنگ تمام است
ای روشنی چشم و، چراغ دل زینب
کشتی نجات همه و ساحل زینب
وی ماه رخت روشنی محفل زینب
دوری مکن از دیده و از محمل زینب
دارد سفر ما سفر دیگری از پی
من روی شتر راه کنم طی، تو سر نی
#علی_انسانی
@raziolhossein
#ورود_به_کربلا
#ورود_به_محرم
چشمهچشمه میجوشد خون اطهرت اینجا
کور میکند شب را، برق خنجرت اینجا
چشمهچشمه میجوشد، از دل زمین هر شب
خون اصغرت آنجا، خون اکبرت اینجا
میرسد به گوشم گرم، بانگ خطبهای پُرشور
خطبهای که بعد از تو، خواند خواهرت اینجا
از فرات میجوشد موج و میزند بوسه
بر کرانۀ خشکِ حلق و حنجرت اینجا
این فرشتۀ وحی است، وحیِ تازه آیا چیست؟!
روی نیزه میخواند، آیهای سرت اینجا
کیست اینکه ناآرام، در خرابه میگرید؟
موج میزند در خون، چشم دخترت اینجا
کربلا چه پیوندی با فدک مگر دارد؟
غصب میشود از نو، سهم مادرت اینجا
حجِّ ناتمام تو، راز دیگری دارد
در غدیر خم جاریست، حجّ آخرت اینجا
این ضریح ششگوشه، حجّ پاکبازان است
آب میشوم از شرم، در برابرت اینجا
#مرتضی_امیری_اسفندقه
@raziolhossein