#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#امالمومنین
نامش برای حلقهی خاتم نگین است
آن شیرزن که بانی بنیان دین است
نازل شده «کوثر» میان رحل دستش
دامان او «امابیها» آفرین است
«طوبی» میان چادر او ریشه دارد
«ریحانه»اش عرش برینی در زمین است
زنهای مکه در خور شأنش نبودند
وقتی که تنها با ملائک همنشین است
«السّابقون السّابقون» یعنی کسی که
در بین زنهای مسلمان اولین است
آنکه برای یاری دست پیمبر
مثل علی دست خدا در آستین است
او کیست؟ غیر از حضرت بانو «خدیجه»
تنها زنی که نامش «اُمُّالْمُؤمِنین» است
#رضا_قاسمی
@raziolhossein
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#امالمومنین
ای بر دو جهان داده خدا سروریت را
ای همسر و هم سنگر و همراز پیمبر
ای میوه ی دامان تو انسیه ی حورا
فخر تو همین بس شده داماد تو حیدر
محتاج عطای تو همه عالم و آدم
ای باب مراد همه،ای قبله ی حاجات
فرمود پیمبر که خداوند تعالی
هر روز کند بر همگان با تو مباهات
(جبریل رسانده ز خداوند سلامت
الحق که بود بر تو سزاوار خدیجه)
اسلام اگر در همه جا پای گرفته
اموال تو و تیغ علی داده نتیجه
از طعنه ی زن های قریشی چه کشیدی
گفتند که «دل سیر شده» از زر و سیمی
رد کرده خدیجه همه اشراف عرب را
قلبش شده مشتاق و هواخواه یتیمی
رسم است که از دختر هر قوم نمایند
اقوام پسر بهر پسر خاستگاری
این عشق بنازم که تو گفتی به پیمبر
جز آرزوی وصل به سر هیچ نداری
هر چند که پیشانیت از سنگ شکسته
در راه پیمبر به جز از خیر ندیدی
میداد گواهی به همه چادر خاکیت؛
همراه محمد چقدر زجر کشیدی
بانو چه نیازی ست به زن های قریشی
آنها که دل از چشمه ی توحید بریدند
خالی شده دور و بر تو لیک غمی نیست!
وقتی به بَرَت مریم و آسیه رسیدند
حالا که رسیده اجَلَت دل نگرانی
از آنچه قرار است بیاید سر زهرا
بر دست نبی بوسه زدی این دم آخر
با گریه سپردی به پیمبر گل خود را
ای وای نبودی وسط آتش نمرود
زهراى تو گرديد گرفتار خدیجه
آنقدْر به پهلوى درِ خانه لگد زد
آیینه شکست از نوك مسمار خدیجه
ای كاش كسی بود و در آن همهمه ميگفت:
حوریه توانایی آزار ندارد!
(بر حاشیه ی برگ شقایق بنویسید
گل تاب فشار در و دیوار ندارد)
.........
جای کفنت، پیرُهَن شوهر خود را
با شرم طلب کرده ای از نور دو عینت
حرف از کفن و پیرُهَن آمد به میانه؛
دل رفت کنار تن عریان حسینت
بانو به لباس پسرت رحم نکردند
با نیزه کشیدند بُرون پیرُهَنَش را
پیش نظر زینب غمدیده به گودال
بردند به زیر سم مرکب بدنش را
یا رب به دل فاطمه آن لحظه که افتاد
چشمش به سر غرق به خون بر سر نی ها
یا رب به دل سوخته ی عمه ی سادات
تعجیل نما در فرج مهدی زهرا
#محمد_علی_انصاری
@raziolhossein
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#امالمومنین
با مدد از حی ذوالجلال خدیجه
وصف کنم قدری از کمال خدیجه
مات شده عالم از خصال خدیجه
چشم فلک خیره بر جمال خدیجه
صل علی محمد و آل خدیجه
کیست خدیجه همان که رب ودودش
کرده احترام و فرستاده درودش
پای نبی مانده با تمام وجودش
بعد وفات اینچنین رسول ستودش
نیست زنی در وفا مثال خدیجه
نام خدیجه همیشه نام بزرگی است
اوست که دارنده مرام بزرگی است
ما و گدایی او کلام بزرگی است
مادر زهرا شدن مقام بزرگی است
این شده تا به ابد مدال خدیجه
در همه جا محرم اسرار نبی بود
مرغ دلش بسکه گرفتار نبی بود
از سر اخلاص خواستگار نبی بود
تا که نفس داشت پی کار نبی بود
امر نبی بود و امتثال خدیجه
تا که خدیجه است گل سرسبدی نیست
تا که خدیجه است حمیراء عددی نیست
مادر ما غیر خدیجه احدی نیست
ای که به پیغمبر ما طعنه زدی ، نیست
قد تو در حد خط و خال خدیجه
داغ دلش بود داغ غربت اسلام
ثروت او شد سبب عزت اسلام
بلکه بدهکار اوست امت اسلام
راست نگردیده است رایت اسلام
مگر به تیغ علی و مال خدیجه
گر چه از این خلق کم آزار ندیده
وقت احتیاج مددکار ندیده
لطمه دگر از در و دیوار ندیده
پهلوی او تیزی مسمار ندیده
محنت زهرا کجا ملال خدیجه
کاش که پامال خزان باغ نمیشد
حق اسیر کینه و نفاق نمیشد
در پس در ماه در محاق نمیشد
کاش که آن روز میخ داغ نمیشد
سوخت در و زد به جنان ناله خدیجه
سوخت فرشته ، ملک از زمزمه افتاد
در دل آل رسول واهمه افتاد
آن که به عرش خداست قائمه افتاد
گفت بیا فضه دگر فاطمه افتاد
در دل خون ، کوکب اقبال خدیجه
#علی_سلطانی
@raziolhossein
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#امالمومنین
رودی که خود را فداکرد درراه دریا خدیجه ست
مستغرق در صفات یاسین و طاها خدیجه ست
هربار رفته به معراج محبوب خاص خداوند
از حق تعالی شنیده محبوبه ی ما خدیجه ست
گر تو اباالمومنینی او مادر مومنین است
پس یا مُحمّد یقیناً کفو تو تنها خدیجه ست
هر نعمتیدر بهشتاستجزوثمرهایطوبیست
زهراکهشأنشاَجلّاستدراصلطوبیخديجه ست
حوّا و هاجر گواهند از هر لحاظی بسنجیم
خاتونمحشرکهزهراستخاتوندنیاخدیجه ست
او ریشه ی لیله القدر او برتر از اَلفِ شَهر است
در آن مقامی که اُمِّ اُمِّ أبیها خدیجه ست
در عشق نسبت به مولا میزان اگر بوده زهرا
در وادی حب احمد معیار و مبنا خدیجه ست
آن زن که مال حلالش مانند شمشیر حیدر
عمری نگه داشته ست دین را سر پا خدیجه ست
وقتی که در حقِّ حیدر او مادری کرده باشد
یعنیحقیقتهمیناستیعنیکهحقباخدیجهست
در شهر مکه یتیمی غمگین بی مادری نیست
تاریخ وقتی نوشته اُمّ الیتامي خدیجه ست
در روزمحشر که مردم راه گریزی ندارند
تا دست مارا بگیرند فریاد ما یا خدیجه ست
برعکس نام حمیرا که شد سزاوار آتش
اسمیکهبا نور حکشددرعرشاعلاخديجه ست
ای عایشه ای خبیثه آتش بگیر از حسادت
ورد زبان پیمبر هر وقت و هرجا خدیجه ست
تبیلغ های سقیفه شکر خدا بی نتیجه ست
تا دین ما حُبِّزهراستدلهایماباخدیجه ست
#محمد_قاسمی
@raziolhossein
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#امالمومنین
ما تا خُدا خُداست فدايِ خديجه ايم
مشغولِ ذكر و مدح و ثنايِ خديجه ايم
عُمري ست سر به راهِ ولايِ خديجه ايم
(شُکر خدا که تحت لوایِ خدیجه ایم)
(بعد از هـزار سال گدایِ خدیجه ایم)
وقتي عِناد وَرزيِ دشمن مُبرهن است
مارا هدف مشخّص و تكليف،روشن است
تا حفظ اعتقاد كنم ، شعر ، جوشن است
(مِهرش نتیجه ی دهه ي اوّل من است)
(ما یک دهه تمام برای خدیجه ایم)
در آسمان حائر او گريه مي كنيم
با گريه هاي زائر او گريه مي كنيم
در بيت هاي شاعر او گريه مي كنيم
(ده شب فقط به خاطر او گریه می کنیم)
(ما پیشواز روز عزای خدیجه ایم)
هرگز نبين كه اهل ريا ، پا پي چه اَند
دنبال خط و ربط چه كس يا پي چه اَند
امروز در هواي چه ، فردا پي چه اند
(اصلاً به ما چه مردم دنیا پیِ چه اَند؟)
(ماها که در پی نوه های خدیجه ایم)
جُز او كسي كه بانوي دار الرّسول نيست
غير از خديجه هيچ كس أمّ بتول نيست
نورش ستاره اي ست كه اهل اُفول نيست
(بی مهر او عبادت عالم قبول نیست)
(ما با خدیجه،عبد خدای خدیجه ایم)
خاك رهش نباشم اگر ، خاك بر سرم
با آن كسي كه نيست فقيرش نمي پرم
من خار چشم دشمن زهرا و حيدرم
(مهر خدیجه را به سر شانه می برم)
(شکر خدا که مادر زهراست، مادرم)
تضمینی از غزل استادعلی اکبر لطیفیان
#محمد_قاسمی
#علی_اکبر_لطیفیان
@raziolhossein1
🏴السلامُعلیکِ یاخدیجةالکبری🏴
خون گریه می کنند ملائک گمان کنم
زهرا به خانه روضه مادر گرفته است
@raziolhossein
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#امالمومنین
جبرئيل آمده چون هست به اين در محتاج
اين ملك بود به اين بيت مكرر محتاج
هر كه آمد به گدائي در اين خانه نشست
تا قيامت نشود بر در ديگر محتاج
مريم و آسيه و هاجر و حوا هستند
به دعاي سحر حضرت مادر محتاج
اعتبارش كه به اموال فراوانش نيست
قصه اين است كه بوده است به او زر محتاج
با همه شوكت و اجلال فراوانش بود
به غباري ز سر كوي پيمبر محتاج
آنچه خوبان همه دارند به او داد خدا
كوثر از او و بهشت است به كوثر محتاج
تكيه دارند به مادر همه ي دخترها
مادر اين مرتبه بوده است به دختر محتاج
چه نيازي به پسر داشت پس از فاطمه اش
شرح اين مصرع من هست به منبر محتاج
قبل از اكملت و لكم دم زده از حب علي
شرط ايمان بشر هست به حيدر محتاج
شد مزين تن پاكش به عباي نبوي
هست دلدار به ره توشه ي دلبر محتاج
شد غزل مرثيه تا نام عبا را بردم
پشت در شد به عبا ياس پيمبر محتاج
شرح يك لحظه ي اربأ اربا شد اينكه
به عبا شد تن ناز علي اكبر محتاج
تا پریشان نشود بیشتر از پیش رباب
باز هم شد به عبا حنجر اصغر محتاج...
#محسن_صرامی
@raziolhossein
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#امالمومنین
مومنون آیه های قرآنند
گاه مقداد و گاه سلمانند
چه عرب چه عجم مسلمانند
همه فرزندهای بارانند
یا نوه یا نتیجه اند همه
بچه های خدیجه اند همه
سایه اش مستدام بر سر ماست
خانه اش قبله گاه دیگر ماست
نامش آرامش پیمبر ماست
مادر فاطمه است، مادر ماست
مادرم! ای امام مادرها
بفدایت تمام مادرها
گرمی آشیان پیغمبر
همسر مهربان پیغمبر
یاد تو در روان پیغمبر
نام تو بر زبان پیغمبر
خاطرات تو گرمی شب اوست
یاد تو آه حسرت لب اوست
زن، ولی مردتر ز هر مردی
جگر کفر را درآوردی
قد علم کرده پیش هر دردی
تو بر اسلام مادری کردی
نه فقط ام مومنین هستی
ام اسلام، ام دین هستی
به تو جبریل احترام کند
پیش پایت نبی قیام کند
به تو باید خدا، سلام کند
و تو را صاحب مقام کند
باید اینگونه منجلی بشوی
مادر همسر علی بشوی
با نبی گرچه همنشین بودی
قبل از اسلام بی قرین بودی
بین زنها تو بهترین بودی
در زمین آسمان نشین بودی
اشک تو ای خدیجه غرا
ریخته گریه ملائک را
مثل ابر بهار گریه مکن
انقدر گریه دار گریه مکن
از بد روزگار گریه مکن
مادر بیقرار! گریه مکن
در سرت فکر کیست می دانم
گریه ات مال چیست می دانم
در عذار گلت چه می بینی
که چنین بی قرار و غمگینی
نگران هجوم گلچینی
یا که رنجور دست سنگینی
آه از دست... آه از آن آزار
آه از آن کوچه... آه از آن دیوار
#محمدعلی_بيابانی
@raziolhossein
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#امالمومنین
بوی جدایی آید از بستر خدیجه
شد بسته کم کم امشب چشم تر خدیجه
از پا فتاده است و دست از جهان بشوید
راز مگوی خود را با دخترش بگوید
گرچه دلش پر ازخون چون لالههای صحراست
تا لحظههای آخر چشمش به سوی زهراست
ای دخترم بیا و بنشین تو در کنارم
ای روی تو بهارم من جز تو کس ندارم
در سینه تو ای کاش اندوه و غم نباشد
مانند عمر گلها عمر تو کم نباشد
@raziolhossein
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#امالمومنین
#دوبیتی
دنیا به شما چه بی وفاشد آخر
پاداش شما چه طعنه ها شد آخر
سهم کفن شما بهشتی...اما...
سهم "نوه ی" تو بوریا شد آخر
#سیدمجتبی_شجاع
@raziolhossein
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#امالمومنین
پروانهوار این قلب عاشق را پراندم
بر بال هایم بار حیرت را ڪشاندم
خود را به شمع عالم امڪان رساندم
دل را دو زانو محضر شعرش نشاندم
یڪ قطره از دریای فضلش را چڪاندم
در قلب ظلمت نور را تبلیغ میڪرد
تڪذیب میڪردند و او تصدیق میڪرد
دنبال حق بود و فقط تحقیق میڪرد
او یڪ تنه خورشید را تشویق میڪرد
در وصف او نه، وصف خاڪ پاش ماندم
آن زن ڪه یار بعثت و شب های تارست
پیش چنین یاری چه جای غار غار ست
دینارهایش عین تیغ ذوالفقار ست
در چشم زنهای حسود خوار خار ست
با عشق او ابلیسة را از سینه راندم
تصویر او در اشڪ احمد منجلی بود
او رفته بود از پیش پیغمبر ولی بود
او اولین بیعت ڪننده با علی بود
اول عدوی دومی و اولی بود
جز لفظ امالمومنین اورا نخواندم
سنگینی این تاج لازم داشت طاقت
هر بی سر و پایی مگر دارد لیاقت
ای سرخ رو! بردار دست از این حماقت
آقا امیرالمومنین داده طلاقت!
از بین ازواج النبی رفتی هماندم
بانو خدیجه در بقاء دین چه ڪرده!
با این همه دارایی زرین چه ڪرده
آن دیگری جز فتنه و توهین چه ڪرده؟
او با شتر هایش چه ڪرده این چه ڪرده!
با بغض و حب گرد و غبار از دل تڪاندم
او مرجعست و ما ضمیران مقلِّد
آری حمیرا شد عقیم و او مُوَلِّد
فی حَرِّ نارِ حُبِّڪِ اِیّایَ خَلِّد
اِنِا تَوَجَّهناڪِ یا بنتَ خُوَیْلِد
دل را سراسیمه به دنبالت دواندم
ای مادر امابیها یا خدیجه
ای ظرف اعطینای طاها یا خدیجه
قربان تو صدها زلیخا یا خدیجه
گوشه نگاهی ڪن به ماها یا خدیجه
گرچه دلت را با گناهانم شڪاندم
#سیدمهدیار_حسینی
@raziolhossein1
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
#امالمومنین
آنشب از دیده ی گردون به زمین خون میریخت
اشک از داغ خدیجه همه گردون میریخت
اشک نه ، خون ز دو چشم همه بیرون میریخت
جان بلب لیلی و خون دیده ی مجنون میریخت
.
چشم پیغمبر و زهرا و علی گریان بود
فاطمه بر سر و بر سینه زنان حیران بود
.
مونس و همدم تنهائی طاها میرفت
حوریه از بر انسیه ی حورا میرفت
همرهش جان ز تن احمد و زهرا میرفت
مادر مادر سادات ز دنیا میرفت
.
روح نستوه ، تهی خواست کند غالب را
ماتمی تازه دهد شعب ابی طالب را
.
آشنای همه مظلوم و غریبانه رود
با لب تشنه ، گرسنه ، چه فقیرانه رود
صاحب گنج ، فقیرانه ز ویرانه رود
آب شد شمع و گل افسرد که پروانه رود
.
اولین بانوی اسلام شب آخر خود
گریه میکرد به زهرا و به پیغمبر خود
.
گریه میکرد به بی مادری زهرایش
گریه بر ماتم امروز و غم فردایش
غوطه ور بود به دریای مصیبتهایش
گوئیا میشنود ناله ی وا اُمایش
.
گوئیا فاطمه را در پس در می دیده
با رخ نیلی و دستی به کمر می دیده
.
نکند دختر خود زار و حزین دید آنشب
یا که با قد خم و قلب غمین دید آنشب
یا که گرگی سر راهش به کمین دید آنشب
نکند فاطمه را نقش زمین دید آنشب
.
تا نفس داشت اگر غصه ی او خورده رواست
از تماشای یکی زانهمه گر مرده رواست
.
خوب شد رفت و دگر بیشتر آزار ندید
دلش آرام گرفت و غم دلدار ندید
اشک گل دید ولی غارت گلزار ندید
گل خود پرپر و بین در و دیوار ندید
بود و می دید اگر صورت زهراش کبود
زینبش شاهد جان دادن دو مادر بود
#حیدر_توکلی
@raziolhossein