#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
از اول هر کجا که حرفی از مادرترین بوده
همیشه بعد اسم فاطمه ، ام البنین بوده
کنیزی کرد زینب را مقامش رفت بالاتر
اگر امالبنین ، امالبنین شد اینچنین بوده
خودش را روز اول پای زینب روی خاک انداخت
کسی که پیش اقوام خودش بالانشین بوده
ادب را شیر کرد و نوش جان بچه هایش کرد
که بی شک همسر شیرخدا شیرآفرین بوده
برای بچه های فاطمه مادر شدن کمنیست
فقط او لایق این مرتبت روی زمین بوده
اگر او را بخواهم در عناوینی بگنجانم
علی تاج ولایت بود و این بانو نگین بوده
اگر نانی به سائل داده گفته یادشان باشد
که نان سفره اش نان امیرالمونین بوده
هزار عباس اگر میداشت تقدیم علی میکرد
نخوان امالبنین اورا که امالعارفین بوده
ازاین که عالَمی حاجت گرفت از دست پُرمِهرش
یقین دارم خودش دستِ خدا در آستین بوده
شبیه کربلایی ها بخواه اول از او حاجت
چرا که پیش از عباسش به فکر زائرین بوده
امام دین در عاشورا به عباسش پناه آورد
از این منظر ببینی زیر دِینش رکن دین بوده
علمدارش زمین افتاد اگرچه روز عاشورا
علمدار بساط روضه بعد از اربعین بوده
به داغ شیرخواره گریه کرده نه به شیرانش
فداکاری ببین ، انگار اُمِّ بیبنین بوده
به سینه میزد و میگفت ای تنهای بی مادر
تمام فکر و ذکرش لحظهی هل من معین بوده
نبایستی برایش از حسین اینگونه میگفتند
که ساعاتی به زیر زانوی شمر لعین بوده
نمیزد اینقدر لطمه، اگر با او نمیگفتند
که یک نیزه به پایش خورد وقتی روی زین بوده
سوالی کرد که با سر چهها کردند بعد از ذبح
بشیر آهسته گفت امالبنین در خورجین بوده
خجالت میکشید از فاطمیات بنیهاشم
که در کوفه حجاب دخترانش آستین بوده
همان بهتر نبود آنجا ببیند دخترانش را
میان مجلسی که حرمله بالانشین بوده
کسی نشنیده از او که بگوید: وای عباسم...
ولی سردردهایش از عمود آهنین بوده
#یامظلوم
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
عاشقان عالمی دگر دارند
چشمهایی همیشه تر دارند
پیرزنهای کربلایی از
غم اُمّالبنین خبر دارند
جای او زائر ابوالفضلاند
از دلش بار غصه بردارند
سفرههای نیابتی یعنی
سهم از این سفره بیشتر دارند
از پسرهای مادری گویند
مادرانی که خود پسر دارند
جایش انگار روضه میخوانند
روی هر رهگذر اثر دارند
روضه اینجا رسید اهل حرم
نگران دست بر کمر دارند
شیرها رفتهاند از این بیشه
حال اگر گرگها جگر دارند
آه ای روزگار، شبپرهها
نقشهی غارت قمر دارند
رفت سقا ولی سه ساعتِ بعد
همه بر صحنهای نظر دارند
مادری قد خمیده با پسرش
سر در آغوش یکدگر دارند
آن طرف عدهای به سوی حرم
این طرف نیز ده نفر دارند
نعل نو میزنند بر مرکب
چه خیالی مگر به سر دارند
آنچنان تاختند روی تنش
اثری تا نماند از بدنش
#سیدمیلاد_حسنی
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
به درگاه حیدر دو زانو نشین است
ادب از کرامات او خوشه چین است
سرش بر شکوه بلندای عرش است
اگر چشم او از ادب بر زمین است
چنان مادری بوده آموزگارش
اگر که ابالفضل او این چنین است
خیالش پس از مرگ جمع است زهرا
که گنج علی نزد فردی امین است
به تکریم او باید از جای برخاست
که او هر کسی نیست، ام البنین است..
#سیده_ت_حسينى
@raziolhossein
شنیدم تا گل چشم تو پژمرد
حسینم دست خود را بر کمر بُرد
عمود از روبرو بر فرقت آمد
چرا رأس تو از پهلو به نی خورد؟
محمدحسین مهدی پناه
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#دوبیتی
شنیدم تا گل چشم تو پژمرد
حسینم دست خود را بر کمر بُرد
عمود از روبرو بر فرقت آمد
چرا رأس تو از پهلو به نی خورد؟
#محمدحسین_مهدی_پناه
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
دیدهای از اشکْ تر دارم، تماشا کردنی
دو صدف، صدها گهر دارم، تماشا کردنی
«فاطمه»، «امّ بنین»، «لاتَدْعُوِنّی»، آه! آه!
واژههایی در نظر دارم، تماشا کردنی
باغبان بذر اشکم، راهی باغ بقیع
گریهها در رهگذر دارم، تماشا کردنی
لالههایی چیده شد از باغ من، بس دیدنی
داغهایی بر جگر دارم، تماشا کردنی
آسمان در خود ندیده آنچه در من دیده است
سه ستاره، یک قمر دارم، تماشا کردنی
روزگاری بر لب خود این ترنّم داشتم:
مادرم؛ چندین پسر دارم، تماشا کردنی
یک عصا در دست من نگذاشت دست سرنوشت
حال دستی بر کمر دارم، تماشا کردنی
بی خبر از قصّهی عبّاس و اصغر نیستم
بس خجالت زآن خبر دارم، تماشا کردنی
شب ز راه دور با یاد رخ عبّاس خود
بوسهها از ماه بردارم، تماشا کردنی
رفت از کنعان چشمم یوسف زهرا، حسین
«ماه مصری در سفر دارم، تماشا کردنی»
.
.
بینِ خانه، دور از چشم امیرالمؤمنین
دیده بر دیوار و در دارم، تماشا کردنی
#جواد_هاشمی_تربت
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
ابرهای چشم تو در ماتم مهتاب بود
اشکهایت روضهی مَکشوفِ مشکِ آب بود
از دم "وَيْلِی عَلَى شِبْلِی" تو فهمیده ایم
شعرهایت در گریز روضه فتح باب بود
هم برای ناله هایت زینبت از حال رفت
هم رباب از روضههای آب تو بیتاب بود
تشنگی بیخواب خواهد کرد قطعا طفل را
پس عطش یعنی علی محتاج آب و تاب بود
با نصیحت های تو تا قبل از "اَدرِک اَخاک"
روی لبهای اباالفضلت فقط "ارباب" بود
آن ابالفضلی که تکیه گاه اهل خیمه بود
آن ابالفضلی که نامش قوّت اصحاب بود
فاضلی که از مقامش، کعبه میشد منبرش
خطبه هایش آبروی منبر و محراب بود
هم خودش از خندههای کودکان جان میگرفت
هم رقیه از "عموجان" گفتنش شاداب بود
كاشِفَ الْكَرْبِ الْحُسَیْنی که کنار علقمه
آخرین حرفش "برادرجان مرا دریاب" بود
بس که تو روشنگری کردی جهان بیدار شد
روضه ها خواندی زمانی که مدینه خواب بود
آه یا ام البنین، عباس را چشمش زدند
ابرهای چشم تو در ماتم مهتاب بود
#احمد_ایرانی_نسب
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
مقدر کرد بعد از کوثر عصمت خداوندت
که شد در محضر عشق ولایت ثبت ، پیوندت
ز سر تا پا کرامت بودی و فضل و شرف ، عفت
عقیل آل هاشم دید از قومی خردمندت
به غیر از حضرت زهرا و ام المومنین هرگز
کسی در لطف و پاداری به شوهر نیست مانندت
برای کربلای عشق کم نگذاشتی بانو
گواهم جانثاری ها و شور چار فرزندت
پس از کرببلا تا زنده بودی روضه خواندی ، آه
مدینه خسته شد در حسرت یک لحظه لبخندت
اگرچه سوختی در روضه ی مشروح گل هایت
ولی داغ حسین فاطمه از پای افکندت
چنین از مادرم آموختم ، وقت گرفتاری
به جان حضرت عباس خواهم داد سوگندت
برایش روز محشر پیش عباست وساطت کن
تمام عمر می خواند "کمیل" از مدح دلبندت ....
#کمیل_کاشانی
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
اهل عالم هنر از خصلت عبّاس من است
عـشق در سایه شخصیّت عبّاس من است
منم آن یار امیـن، حامی دیـن، اُمِّ بنـین
هر چه دارم همه از دولت عبّاس من است
همسرم شیر خدا و پسرانم همه شیر
شیر مردان ولَه از صولت عبّاس من است
در شب چاردهم، ماه که پر نورتر است
عکسی از نیم رُخِ صورت عبّاس من است
هنر آن نیست که لب تشنه بمیری به کویر
هنر آن است که در طینت عبّاس من است
تشنه لب داخل دریا شد و عطشان برگشت
این همان قطره ای از همت عبّاس من است
غیرت الله علی بی بدل است، اما گفت
بَدَل غیرت من غیرت عبّاس من است
نه فقط یثرب و شامات و نه ایران نه عراق
کرده کاری همه جا صحبت عبّاس من است
هر کسی را نتوان باب الحوائج گفتن
به حقیقت قسم این شهرت عبّاس من است
کوهها شد متحیّر به ثبات قدمش
سروها در عجب از قامت عبّاس من است
جُثّه اش گرچه ز شمشیر جفا کوچک شد
این بزرگی است، که از عزّت عبّاس من است
قدرت آن نیست به یک حمله سپاهی بکُشی
قدرتِ لم یَزَلی قدرت عبّاس من است
یا علی گفت و امان نامه ز دشمن نگرفت
دین فروشی بری از ساحت عبّاس من است
هی نگوئید چرا ام بنین پیر شده
سبب حالت من حالت عبّاس من است
دستهای پسرم گشته قلم در لب آب
صفحه ی سینه پُر از محنت عبّاس من است
این شنیدم زده فریاد، غریبم مولا
غصّه قلب حسین غربت عبّاس من است
#کلامی_زنجانی
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
ادب را منتهایی؛ مهربانی را تو بنیانی
به درد لاعلاج دوستان خویش، درمانی
تو را ای سایهی زهرای اطهر، سجدهها کردم
به درگاه شریفت آمدم امّا به پیشانی
سری دارم میان سروران، گر از سر رحمت
مرا وقت عبورت، خاک پای خویشتن دانی
دو چشم خشک آوردم به تادیبش بیا برخیز
مگر اشک مرا امشب سر جایش تو بنشانی
تو را ای ابتدای رأفتت پایان هر رفعت
به پایان آمد این دفتر، شما را نیست پایانی
حریم سفرهات بابالحوائج سازد از عبّاس عجب دستان پر مهری؛ عجب رزقی، عجب نانی
همه حاجتروا از دستهای او شدند، آری
گرفته رزق خود را دستهای او ز دامانی
بلاگردان فرزندان زهرا کردیاش امّا
روا بود عالمی را دور عبّاست بگردانی
عطش مینوشی از آن مشک پاره، مادر غیرت
عطش را قوت خود کردی، تو که از جنس بارانی
دل سنگ از طنین نوحههایت آب خواهد شد
دمی که چشمهای دشمنانت را بگریانی
عزاداری و میباری؛ ولی آری ادب داری
اگر پژمردهای، پژمردهی شاه شهیدانی
شبوروز تو عاشوراست؛ گر عبّاس را خواندی
میان خیمهها دلواپس شام غریبانی
سوار موج اشکت میروی تا عرصهی گودال
کنار جسم صدچاک امام خویش میمانی
در افتادهست گیسوی حسین و پنجههای شمر
ببین اسلام را افتاده دست نامسلمانی
شبیه زلف در دستان قاتل، گشته احوالت
پریشانی پریشانی پریشانی پریشانی
نگاهت میدود؛ خنجر چه ظلمی با گلو کرده
برای زیرورو افتادنش، پارهگریبانی
غم پیراهنش آتش به جانت میزند، آری
تقلّا میکنی جسم شهیدت را بپوشانی
دلت مانند اوضاع خیامش، سخت آشفته
امامت مقتدایت آشنایت، زیر پا خفته
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#دوبیتی
بهشتم را به خاک و خون کشیدند
کبوترهای من را سر بریدند
نریزید آب بر سنگ مزارم
که گلهای مرا لب تشنه چیدند
#عبدالحسن_رضایی
@raziolhossein
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
ام البنین شدم که شوم یاور حسین
گل پرورش دهم بشود پرپر حسین
قصدم نبود اینکه شوم مادر حسین
هستند دختران علی در بر حسین
هستند مثل فاطمه در باور حسین
شد شاملم دعای سحرهای فاطمه
روشن شدم به نور قمرهای فاطمه
تاج سر منند گهرهای فاطمه
اولاد من کجا و پسر های فاطمه
هستند هر چهار پسر نوکر حسین
شرمنده ام نشد سپر مجتبی شوند
قسمت نبود زودتر از این فدا شوند
حالا بناست راهی دشت بلا شوند
حتی اگر که تک تک شان سرجدا شوند
جای گلایه نیست، فدای سر حسین
جریان گرفته اند کنار ابوتراب
از آل هاشم اند نه قوم بنی کلاب
اصلا نیاز نیست به ترس و به اضطراب
عباس من شده به علمداری انتصاب
او هست یک تنه همه ی لشکر حسین
عهدی است بین ام بنین و خدای خود
غیر از رضای دوست نخواهم برای خود
من دل نبسته ام به دل بچه های خود
اصلا حسین و زینب و کلثوم جای خود
عباس من فدای علی اصغر حسین
.
.
هرچند او دگر پسر خویش را ندید
غمگین نبود ازینکه ابالفضل شد شهید
دق کرد بعد از آنکه به او این خبر رسید:
بودند دیو و دد همه سیراب و می مکید
خاتم ز قحط آب، علی اکبر حسین
کارش دگر نشستن در آفتاب شد
آب زلال در نظر او مذاب شد
شرمنده ی نگاه غریب رباب شد
از اینکه هم قبیله ی شمر است، آب شد
رو میگرفت نزد دو تا خواهر حسین
#علی_ذوالقدر
@raziolhossein