eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.2هزار دنبال‌کننده
532 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
آن شب زمين مكه بر خود ناز مى‏ كرد با ناز خود درهاى رحمت باز مى‏ كرد آن شب حرم سر تا قدم حق را هدف بود گوياى تكبير بلال از هر طرف بود آن شب شفق در باغ دلها لاله مى ‏كاشت آن را به عشق يار هجده ساله مى‏ كاشت آن شب سحر سجاده ‏ى دل باز مى‏ كرد قامت به قد قامت، مودّت ساز مى ‏كرد آن شب فلق شعر گل مهتاب مى‏ خواند از بهر غم، شادى، حديث خواب مى ‏خواند آن شب سپيده جامه بر تن چاك مى‏ كرد گرد ملال از روى احمد پاك مى‏ كرد آن شب زمان چرخ و فلك را تاب مى ‏كرد كلك قضا لوح قدر را آب مى‏ داد آن شب زمين آبستن شور و شعف بود غواص دل آماده‏ ى صيد صدف بود آن شب منا شعر مباركباد مى‏ خواند زيبا سرود آن شب ميلاد مى‏ خواند آن شب خديجه بود و درد بار دارى از باردارى بود كارش بيقرارى آن شب ز تنهايى روانش رنج مى ‏برد رنج شكوفايى به پاى گنج مى‏ برد آن شب زنان مكه بر او پشت كردند از او بريدند و نكوهش مشت كردند آن شب درّ ناسفته ‏اى، بحر كرم سفت طفلى كه بودش در رحم با او سخن گفت آن شب ميان آن دو اسرارى مگو بود وقت شكوفايى نخل آرزو بود آن شب به مادر از بهشت و حور مى ‏گفت از مرگ ظلمت در ديار نور مى‏ گفت آن شب سحر آهنگ شادى ساز مى ‏كرد در را براى صبح صادق باز مى‏ كرد آن شب خديجه بود و آه جانگدازش لطف خداى مهربان و سوز و سازش آن شب بهشتى بانوان امداد كردند با يارى خود قلب او را شاد كردند آن يك به دستش ساغرى آكنده از مُل آن يك برايش سندس و استبرق و گل آن يك به پايش با ترنم لاله مى ‏ريخت لبخند از لب در، ديار ناله مى‏ ريخت آن يك برايش باده در پيمانه مى ‏كرد آن يك پريشان گيسوانش شانه مى ‏كرد مريم به گوشش آيه انجيل مى‏ خواند آسيه بهرش داستان نيل مى‏ خواند سارا برايش عود و عنبر دود مى ‏كرد او را مهيا بهر يك مولود مى‏ كرد ناگه خدا از راز هستى پرده برداشت آهنگ فتح نور در شهر سحر داشت تا مصطفى را ابتران ابتر نخوانند شعر هجا در وصف پيغمبر نخوانند ام القرا آيينه دار نور گرديد چشم كج انديشان عالم كور گرديد كون و مكان را ذات حق زيب و فرى داد بر خاتم پيغمبرانش دخترى داد آن هم چه دختر نازنين و ناز پرور دختر نه بلكه بر يتيم مكه، مادر بالاتر از او بين زنها دخترى نيست در امتحان همسرى شد نمره ‏اش بيست هر تار مويش آيه حبل المتين است بر حلقه ‏ى انگشتر خاتم، نگين است آمد به دنيا عصمت كبراى سرمد ام‏ الائمه فاطمه ام ‏محمد آمد به دنيا شاهكار كلك خلقت گنجينه شرم و حيا و كان عصمت آمد به دنيا آنكه نورش منجلى بود معراج احمد بود و منهاج على بود آمد به دنيا آنكه هستى هست مستش از مستى هستى بشر شد پاى بستش گر او نبودى هستى عالم نبودى مشهودى از آب و گل و آدم نبودى گر او نبودى زندگى بى محتوا بود در پرده ابهام آيات خدا بود او رحمتى بر رحمةللعالمين است او زينت آيات قرآن مبين است بر جسم ختم‏ الانبيا روح است زهرا بر كشتى عدل على نوح است زهرا آئينه دار نهضت پيغمبر است او بهر پدر دلسوزتر از مادر است او مظهر خدا هست و خدا را اوست مظهر ساقى على هست و على را اوست كوثر شرمنده از نور جمالش آفتاب است درس نخستين بر زنان حفظ حجاب است لبهاى ختم الانبيا بوسيد دستش پيمانه صبر على گرديد مستش از بس كه داده ذات حق قدر و مقامش قد قامت احمد بود از احترامش بى فاطمه نام نبى معنا ندارد فرقى على با حضرت زهرا ندارد @raziolhossein
ما شیعه ایم و شیعه ی مولا شدن خوش است در بین نوکران علی جا شدن خوش است دریا علی و قطره تمامی کائنات قطره به قطره راهی دریا شدن خوش است ما بی علی محلّی از اِعراب نیستیم با مرتضی هر آینه معنا شدن خوش است یک «یا علی» بگو که مسیحا دمت کنند یک «یا علی» بگو که مسیحا شدن خوش است قبله علی و قبله نما فاطمه بُوَد در روبروی کعبه فقط تا شدن خوش است سوگند می خورم به علی که در این جهان تنها گدای حضرت زهرا شدن خوش است سلمان شدن همان و سلیمان شدن همان با نوکری فاطمه آقا شدن خوش است تنها گلی که سر سبد خلق عالم است روح دو پهلوی نبی الله خاتم است آمد کسی که خیر کثیر پیمبر است خیر کثیر … نه … نه … به والله کوثر است بی فاطمه که شیر خدا همسری نداشت بی شک و شبهه فاطمه همتای حیدر است وقتی علی و فاطمه آیینه ی هم اند با این حساب فاطمه هم مرد خیبر است حتی ابونعیم و سیوطی نوشته اند : از مریم و خدیجه و حوا هم او سر است من مانده ام که روز جزا او چه می کند با چادری که سایه ی صحرای محشر است محشر مقام فاطمه محشر به پا کند روز جزا شفاعت او چیز دیگر است تنها نه مادر حسنین … مادر همه است روز تولدش به خدا روز مادر است اخلاص و قدر و فاطر و نور و تبارک ست میلاد با سعادت کوثر مبارک است زهرا همان که آینه ی کردگار بود خورشید، در مقابل نورش غبار بود سلمان چه دید؟ دید که می چرخد آسیاب وقتی که او مقابل پروردگار بود نُه سال نَه … که از ازل … آغاز بی زمان حیدر،«خدای عشق»، به عشقش دچار بود هر چار فصل عمر علی از وجود او اصلاً خزان نداشت تماماً بهار بود «تکبیر» و «حمد» و گفتن «تسبیح» جای خود تسبیح او به ذکر «علی» در شمار بود زهرا نگو بگو اسد شیر حق، علی با تیغ خطبه اش دو جهان تار و مار بود حامی محکم و پر و پا قرص مرتضاست حیدر بدون فاطمه بی ذوالفقار بود وقتی که ذوالفقار علی رام فاطمه است حتماً «وَ إن یکاد» علی نام فاطمه است خورشید مصطفی که ضُحایش زبانزد است مصداق هل اتاست، عطایش زبانزد است جبریل هم ز سفره ی او رزق می گرفت زیرا شنیده طعم غذایش زبانزد است بیتش شده محل عبور و مرور وحی پیغمبر است و غار حرایش زبانزد است حورا الانسیه شدنش جای بحث داشت از بس که این فرشته … نمایش زبانزد است آیینه ای که پرتو او را کسی ندید رفته به مادرش که حیایش زبانزد است همسایه از دعای شبش نور می گرفت در بین خاص و عام، دعایش زبانزد است یک پنجم زمین به صداقش در آمده با این حساب، لطف خدایش زبانزد است آری خدا خدایی خود را به پاش ریخت اصلاً عجیب نیست بهایش زبانزد است مریم اگر دو وعده غذاش آسمانی است زهرا همیشه مائده هاش آسمانی است ای مادری که خلقت عالم به نام توست دنیا هنوز محو شکوه مقام توست آدم به اسم اعظم تو ارتقا گرفت این هم یکی ز معجزه ی ختم نام توست «یا فاطرُ بفاطمه» ذکر گشایش است این تازه گوشه ای ز فیوضات عام توست ای کوثری که ساقی تو مرتضی بُوَد تنها نه او … که کلّ جهان مست جام توست حتّی نبی که اوج مقامش مُبرهن است با پا شدن به پای تو در احترام توست آیات هل اتی که نشانی ز بندگی است یک چشمه از سحاب ثواب صیام توست روزی سه بار کار تو شمس الضّحایی است با این حساب رونق ما از قوام توست یک آسیاب دستی و یک قطعه ی حصیر این ها همان جهیزیه های امام توست …. … این ها نشان دهنده ی زهد و کرامت است یعنی که سادگی و قناعت پیام توست مادر! اگر چه رنج فراوان کشیده ای می آید آن زمان که دو عالم به کام توست با پهلوی شکسته و کودک به روی دست می آیی و تقاص مدینه کلام توست این بیت آخر است نوشتم برای تو هستی من فدای تو و بچه های تو @raziolhossein
قرآن گشودم آیه ی محشر بیاورم میخواستم که سوره ی کوثر بیاورم من کیستم ز فاطمه سر در بیاورم باید کسی شبیه پیمبر بیاورم هنگام وصفت عقل  مرا ترک می کند معراج رفته شان تو را درک میکند با نور تو زمین شرف آسمان گرفت چل روز مصطفی ثمری بی کران گرفت پابر زمین گذاشتی و خاک جان گرفت تا آمدم بگویم زهرا زبان گرفت گفتم که رخصتی بده بهتر بخوانمت مهرت اجازه داد که مادر بخوانمت مادر سلام، گوشه ی چشمی به ما کنید مادر سلام، درد مرا هم دواکنید با این امید در زده ام تا که وا کنید لطفی به این اسیر یتیم گدا کنید حالا اگر چه چادر تو وصله دار هست من سائلم همیشه برایم انار هست یا آیه آیه آیه ی خود(( هل اتی)) کنی یا از کرم لباس عروسی عطا کنی چادر امانتی بدهی تا چها کنی یک قوم را به نور خدا آشنا کنی دنیا تو را نخواست که اینقدر زشت شد خاکی که زیر پای تو آمد بهشت شد دنیا تمام ظلمت و تو ماورای نور با تو کم است فاصله تا انتهای نور همسایه ات اگر که شده آشنای نور  این بوده است از برکات دعای نور در آسمان نور چه بدری ،شبیه توست در سال یک شب است که قدری شبیه توست در خانه عطر سیب تو از بس جمیل بود یادآور بهشت خدای جلیل بود سرچشمه ی وضوی تو از سلسبیل بود جاروی خانه ی تو پر جبرئیل بود دنیا به پای مهر تو از شرم آب شد آبی که گشت مهرییه ی تو گلاب شد آنکه تورا به جمله ی ((لولاک)) می شناخت درک تورا فراتر از ادراک می شناخت پرواز را چه کس بجز افلاک می شناخت بانوی آب را پدر خاک می شناخت... نام پدر همیشه به دنبال مادر است خیر العمل محبت زهرا و حیدر است @raziolhossein
درکش سخت است و فکرها کوتاه است از شان و مقام او خدا آگاه است در بدو تولد به سخن آمد و گفت بعد از پدرم علی ولی الله است .... بطحا ز زمین شوق پریدن دارد گلبانگِ تفاخرش شنیدن دارد هنگام اذان به گوش زهرا گفتن خورشیدِ رخِ رسول دیدن دارد @raziolhossein
زهرا محلّ جلوه ی الله اکبر است آیینه ی تمام نمای پیمبر است کوثر عطیّه ایست خدا داده بر رسول زهرا عطیّه، اُمّ اَبیها و کوثر است هرگز کسی به مرتبه اش پی نمی برد از ظرف عقل قدر مقامش فراتر است با وحی و با حدیث و روایات یا به شعر مدحش به هر زبان بشود نامکرر است توحید بی ولایت او غیر شرک نیست اصلاً ولای فاطمه توحید آور است سِّرُالصّلات، حضرت صدّیقه هست و پس ذات نماز مشتقِ انوار حیدر است زهرا که انبیاء متوسّل به او شوند حتماً مقامش از همه ی انبیا سر است احمد برای دیدن او اذن می گرفت جبرییل وحی بر در او حلقه بر در است مثل قیامت است قیامش کنار در این ابتدای قائله ی روز محشر است از آتشی که بر در او شعله ور شده در خون و اشک مردم دیده شناور است در را شکست دشمن و رویش خراب کرد از ضرب درب، تیزی مسمار بدتر است تقصیر میخ بود که جان از تنش گرفت از بس که ردّ ضربه ی آن، زخم پرور است از داغ فاطمه دل سنگ آب می شود اما حسین جنس غمش جور دیگر است در قتلگاه تیزی مسمار دشنه شد آن دشنه ای که روی سپیدی حنجر است صورت به خاک خورده و در پنجه های شمر موی حسین روبروی چشم خواهر است زینب بیا و مادر ما را کمک بده در قتلگاه این که فتاده است مادر است @raziolhossein
هر کس به کسی نازد و ما فاطمه داریم گفتیم همیشه ، همه جا فاطمه داریم ننگ است بکوبیم درِ خانه هر کس دنبال سرابیم چرا فاطمه داریم ما ترس نداریم ز سیلاب حوادث مانند علی بعد خدا فاطمه داریم ما چشم طمع تا ابدالدهر نداریم بر ثروت هر بی سر و پا ، فاطمه داریم رو کن به مسیر دگری ای غم دنیا بیهوده به این سمت نیا ، فاطمه داریم زهراست که داده است به ما جرات طوفان در دل نبُوَد واهمه تا فاطمه داریم @raziolhossein
دست من و عنایت و لطف و عطای فاطمه قلب من و محبت و مهر و ولای فاطمه طبع من و قصیده مدح و ثنای فاطمه جرم من و شفاعت روز جزای فاطمه به بذل دست فاطمه به خاک پای فاطمه منم گدای فاطمه منم گدای فاطمه رشته مهر فاطمه سوی خدا کشد مرا دل بولاش داده ام تا به کجا کشد مرا گر به زمین زند مرا ور به سما کشد مرا درد اگر عطا کند یا به بلا کشد مرا پای برون نمی نهم ، از سر کوی فاطمه وانشود لبم مگر ، به گفتوگوی فاطمه مهر و محبتش بود طینت من سرشت من ز دوستیش آبرو داده به روی زشت من روضه بی چراغ او مینوی من بهشت من شکرخدا که گشته این قسمت وسرنوشت من سنگ محبت ورا بر سر و سینه می زنم به یاد خاک قبر او داد مدینه می زنم مرغک طبع من شده طوطی او هزار او کبوتر دلم زند پر به سوی مزار او قلب شکسته ام بود در همه حال ، زار او شفا گرفت چشم من زخاک ره گذار او خانه کوچکش بود کعبه آرزوی من از آن خوشم که فضه اش نظر کند به سوی من رشته چادرش اگر به دست انبیا رسد شعار فخر انبیا به عرش کبریا رسد از لب جانفزاش اگر زمزمه دعا رسد جان زنوای گرم او به جسم مصطفی رسد کسی که قدر و هل اتی گفته خدا به صف او کجا قصیده های من بود رسا ، به وصف او فاطمه ای که مصطفی خوانده به رتبه مادرش به احترام می کند قیام در برابرش به دست و سینه و جبین بوسه زند مکررش بوی بهشت یافته از دم روح پرورش مادح او کسی به جز خدا شود ، نمی شود حق سخن به مدح او ادا شود ، نمی شود منم که مهر داغ او نقش گرفته بر دلم سرشته با ولایتش دست حق از ازل گِلم اوست که هست تا ابد گره گشای مشکلم زشعله محبتش داده ضیا به محفلم درآیم از دری دگر گر از دری براندم نمی روم زکوی او چه راندم چه خواندم عصمت داوری نبود اگر نبود فاطمه جنت و کوثری نبود اگر نبود فاطمه هیچ پیمبری نبود اگر نبود فاطمه احمد و حیدری نبود اگر نبود فاطمه آنچه که آفریده حق بوده برای فاطمه گفت از آن سبب نبی من به فدای فاطمه کسی که در کتاب خود ثنای او خدا کند کسی که پیش پای او قیام مصطفی کند پیرهن عروسی اش به سائلی عطا کند کسی که خاک فضه اش دوای دردها کند چگونه رد کند زخود مریض دردمند را مریض دردمند را فقیر مستمند را به پیش بحر جود او محیط کمتر از نمی گدای کوی خویش را اگر عطا کند کمی همان عطای اندکش فزون بود زعالمی مرا چه غم اگر خدا به مهر او دهد غمی دل بولاش بسته ام در آرزو نشسته ام تیر غمش مگر رسد به سینه شکسته ام ای که به قلب عالمی نقش گرفته داغ تو ای که پریده مرغ دل از همه سو سراغ تو میوه معرفت خورد روح الامین ز باغ تو نور دهد به دیده ها تربت بی چراغ تو قسم به قبر مخفی ات ، قسم به خاک تربتت خون ، دل پاره پاره ام ، گشته به یاد غربتت کاش به جای مشعلی سوزم در کنار تو کاش چو اشک زائری افتم بر مزار تو کاش چو قلب مرتضی بودم داغدار تو کاش به جای محسنت سازم جان نثار تو فیض زیارت تو را همیشه آرزو کنم تربت مخفی تو را به اشک شست و شو کنم ای که خزان شد از ستم بهار زندگانی ات گشته خمیده سرو قد به موسم جوانی ات مدینه بعد مصطفی ندیده شادمانی ات قسم به عمر کوته و به رنج جاودانی ات عنایتی عنایتی « میثم » دل شکسته ام رو به سوی تو کرده ام دل به غم تو بسته ام @raziolhossein
هر دل پي ِ دلستان خود ميگردد هر كس پي ِ هم زبان خود ميگردد روزي كه كند پدر فرار از پسرش زهرا پي دوستان خود ميگردد .... ای آنکه فدایت ز هواداران است نازل به جهانْ فیض تو چون باران است یا فاطمه مِهر تو بوَد روح نماز مهر تو شفاعت گنهکاران است @raziolhossein
درمقامي كه عقيق سرخ از زر بهتر است اشكهايم بال معراج است،از پر بهتر است . با زبان دل فقط حرف خودم را مي زنم نامه بر اين روزها باشد كبوتر بهتر است . گرچه بالا مي برد سجده مقام بنده را چند ثانيه نشستن پاي منبر بهتر است . منبري را كه دلش با مهر مولا گرم نيست در همان مسجد بسوزاني برادر...بهتر است . از سر اخلاص حمدش را به جا مي آورم آنكه از آغاز يادم داده كوثر بهتر است . گرچه فرقي نيست بين ساقي وكوثر ولي بارها فرموده پيغمبر كه مادر بهتر است . مصحف زهرا به غير از سينه معصوم نيست سر مستور خدا در پرده آخر بهتر است . وقت بالا بردن در حرز نام فاطمه از همه عالم براي مرد خيبر بهتر است . هر كسي بو برده از غيرت شهادت ميدهد در نگاه مرد مرگ از اشك همسر بهتر است . از زماني كه شنيدم در به پهلويت گرفت حس من اين است،اصلاً خانه بي در بهتر است @raziolhossein
ای روی تو جلوه گاه سرمد زهرا وی سینه تو بهشت احمد زهرا عید تو بوَد، ببخش عیدی ما را زان دست که بوسیده محمد زهرا @raziolhossein
همتراز شرف کوثر تو زمزم نیست خادم خانه ی تو کیست اگرمریم نیست؟ شرط پایان رسالت، پدرت بودن بود بی وجود تو پیمبر به خدا خاتم نیست خاندانت همگی مظهر اسمُ اللّه اند ولی اندازه تو هیچ کسی اعظم نیست همه ی دلخوشی حیدر کرار تویی لحظه ی خنده تو در دل مولا غم نیست حیف نور تو که خرج در و همسایه شود تو فقط وقف علی باش کسی محرم نیست من از آن روز که خلق تو شدم گریه کنم از زمانی که خودم هم به خدا یادم نیست @raziolhossein
خسران زده است هر که توکل نمی کند بر خاک چادر تو توسل نمی کند یا بلبلی که طوف سر گل نمی کند قلبم میان سینه تحمل نمی کند... ...امشب نخواند از جلوات خدایی ات از تابش و تلالؤ خیرالنسایی ات ای که کنیز خانه ات از عالمی سر است نامت نجات بخش هزاران پیمبر است یک گوشه از تجلی تو قدر و کوثر است کوثر شدی و ساقی این چشمه حیدر است حوریه ای و دور و برت جای خار نیست غیر از علی نصیب تو در روزگار نیست صاحبْ کتاب... باطن قرآنِ مرتضی زیبا ترین ستاره ی تابان مرتضی جان تو هست جان نبی جان مرتضی لبخند صبح و شام تو رضوان مرتضی وصله بزن به چادرت اما فقط بخند رخت عروسی ات بده زهرا... فقط بخند حتی به مریمش زکریا نگفته است اصلا کسی به دخترش این را نگفته است قطعا رسول صحبت بی جا نگفته است بی خود به تو که "ام ابیها" نگفته است تو مادر یتیم حجازی و کوثری از مریم و خدیجه و آسیه برتری مهر تو در خرابه ی این دل عنایت است روح تمام بندگی از این محبت است نامت به لب رسید، همین هم عبادت است خدمت به آستان تو عین شرافت است این ظرف دل به یمن وجودت شریف شد کار دلم به لطف نگاهت ردیف شد امشب بیا دوباره حدیث کسا بخوان سیب بهشتی نبوی هل اتی بخوان در جمع ما بیا و کمی ربنا بخوان مادر به جای ما همه اغفرلنا بخوان از بخشش تو قلب خدا شاد می شود ویرانه خانه ی دلم آباد می شود @raziolhossein
گر فتنه و غم فکر شکستم باشد دائم پی نابودی هستم باشد سوگند به تو اهل نجاتم زهرا تا ریشه ی چادر تو دستم باشد اولاد علی گوهرشان فاطمه است در غصه و غم یاورشان فاطمه است گویند که با تاب و تعب می آیند هر جا سخن از مادرشان فاطمه است تا مهر تو را به سینه دارم زهرا در موج بلا سفینه دارم زهرا هر کس به دل خود آرزویی دارد من آرزوی مدینه دارم زهرا بی اذن تو هرگز عددی صد نشود بر هر که نظر کنی دگر بد نشود زهرا تو دعا کن که بیاید مهدی زیرا تواگر دعا کنی رد نشود فردای قیامت که گرفتاری تو بی یاور و بی مونس و بی یاری تو آن قدر طرفدار تو باشد زهرا انگار نه انگار گنه کاری تو وقتی که لبت را به دعا باز کنی یا فاطمه با لطف خود اعجاز کنی فردا همگی کمیتشان می لنگد در وقت شفاعت تو اگر ناز کنی ای نام علی ذکر لبت یا زهرا ای لیلۀ قدر هر شبت یا زهرا از بهر شفاعتت دل ما کافیست یک گوشه ی چشم زینبت یا زهرا افتاده راه عشق را یاری کن در فتنه روزگار دین داری کن چشمت که به ذریۀ زهرا افتاد ذکر صلوات بر لبت جاری کن جبریل امین اگر مقامی دارد در دفتر عشق اگر که نامی دارد از دولت پا بوسی زهرا باشد در پیش خدا گر احترامی دارد @raziolhossein
باز به من راه سخن باز شد طایر اندیشه به پرواز شد تا که کند سیر، مقامات را مدح کند،‌ مادر سادات را گر، نه مدد از نظرِ وی رسد خامه به طوف حرمش کی رسد؟ اختر تابنده‌ بُرج شرف گوهر رخشنده‌ دُرج شرف مایه‌ فخریه‌ خیرالبشر دوستی و دشمنی‌اش، خیر و شر ریزه خور سفره او، اولیا در بَر او بر سَرِ پا، انبیا روح  نُبی ، جان نبی، ذات دین کشته شده بر سرِ اثبات دین در شرف و عفاف، الگو تویی به بانوان، بزرگ بانو تویی به بی‌قرین ، نیست قرین تو کَس و گر کسی هست، علی هست و بس! بود به دستور خدای اَحد که مصطفی به دست تو، بوسه زد جن و ملک، کمینه خیل توأند خلق، عوالم به طُفیل توأند حُب تو، شیرازه‌ اُمّ الکتاب سایه‌نشینِ مِهر تو، آفتاب مقدم تو داده به خاک، اعتبار فرش کند از تو به عرش، افتخار هم ز سَران، خود پسرانت سَرند هم، همه مفتخر زِ تو مادرند در صف محشر، چو رسد گام  تو محشر دیگر شود از نام  تو به‌گاه غم ذکر امامان، همه فاطمه، یا فاطمه، یا فاطمه دامن تو، حسین، می‌پرورَد آن‌که دل خدای هم می‌برَد فضه‌ تو، معلم عالمی که دارد از یَم کمالت نَمی خانه‌ تو گلبُن عشق و عفاف به گِرد آن کعبه بوَد در طواف صبر تو را  نداشت ایوب، هم اشک تو را نریخت یعقوب، هم عبادت و خدمت تو، متصل دسته‌ دستاس ز دستت خجل چشم ملَک، محو نماز شبت گوش فلک، به نغمه‌ یارَبت @raziolhossein
  چون «فاطمه» هیچ واژه‌ای ناب نبود روشن‌تر از او، آینه و آب نبود شب‌ها که به محراب عبادت می‌رفت محتاج، کسی به نور مهتاب نبود @raziolhossein
...صبح شور آفرين ميلادت لحظه‌‌ها چون فرشتگان شادند چار تن بانوي بهشتی هم گل فشاندند و دل ز كف دادند داد فرمان، خدا به پيغمبر كه: «فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انحَر» مثل «حوا» شميم جنت را «مريم» آن جا به يك اشاره گرفت بوسه بر خاک پايت «آسيه» زد دامنت را به شوق، «ساره» گرفت جز تو اي معنی «كلام الله» كيست شايستۀ «سلام الله»؟ ای وجودی كه در كمال شهود، هستی‌ات نورِ عالمِ غيب است نام پاک تو بی‌وضو بردن نزد اصحابِ معرفت، عيب است با علي نُه بهار پيوستی دَرِ خواهش به روی خود بستی به خدا، خانۀ گِلين تو را اشتياق حبيب، پُر كرده ست عطر ناب «لِيُذهِبَ عَنكُم» بوي«امَّن يُجيب» پُر كرده ست حلقه زد گرد چهره‌ات چون ماه هالۀ «اِنَّما يُريدُ الله» لطف سرشارت، اي عصارۀ وحي خستگان را به مهر، تسكين داد تا سه شب، قوت خويش را هر شب به يتيم و اسير و مسكين داد در شگفت از تو قدسيان ماندند سورۀ نور و هل اتي خواندند چه كسي مي‌بَرد گمان كه خدا به كنيز تو رتبه كم داد؟ فضه شد ميهمان مائده‌ای كه خدا پيش از اين به مريم داد می‌توان با محبت تو رسيد به رهايی به روشنی به اميد نيمه شب‌ها كه در دل محراب ذكر آيات نور داشته‌ای اي نمازت نهايت معراج! عرش را پشت سر گذاشته‌ای باغ سجاده غرق عطر تو بود همه آفاق، زير چتر تو بود صلح سبز «حسن» كه جاری شد چشمه در چشمه از پيامت بود نهضت سرخ روز عاشورا شعله در شعله از قيامت بود خطبه را زينب از تو چون آموخت سخنش ريشه ستم را سوخت ای دلت در كمال بی‌رنگی از همه كائنات، رنگين تر! بود بار امانت از اول روی دوشت ز كوه، سنگين تر تو منزّه‌ترينِ زن‌هایی بر بلنداي نور، تنهايی با همان دست عافيت پرور كه پرستاری پدر كردی، از امام زمان خود، ياری در هياهوی پشت در كردی سرمه ديده، خاک پايت باد همه هستی‌ام فدايت باد... @raziolhossein
زنی از خاک،از خورشید،از دریا قدیمی‌تر زنی از هاجر و آسیه و حوا قدیمی‌تر زنی از خویشتن حتی از أعطینا قدیمی‌تر زنی از نیّت پیدایِش دنیا قدیمی‌تر که قبل از قصۀ قالوا بلی این زن بلی گفته‌ست نخستین زن که با پروردگارش یا علی گفته‌ست ملائک در طواف چادرش، پروانه پروانه به سوی جانمازش می‌رود سلانه سلانه شبی در عرش از تسبیح او افتاد یک دانه از آن دانه بهشت آغاز شد ریحانه ریحانه نشاند آن دانه را در آسمان، با گریه آبش داد زمین خاکستری بود اشک او رنگ و لعابش داد زنی آنسان که خورشید است سرگرم مصابیحش که باران نام او را می ستاید در تواشیحش جهان آرایه دارد از شگفتی های تلمیحش جهان این شاه مقصودی که روشن شد ز تسبیحش ابد حیران فردایش ازل مبهوت دیروزش ندانم های عالم ثبت شد در لوح محفوظش چه بنویسم از آن بی‌ابتدا، بی‌انتها، زهرا زمین زهرا، زمان زهرا، قدر زهرا، قضا زهرا شگفتا فاطمه! یا للعجب! واحیرتا! زهرا چه می‌فهمم من از زهرا و ما أدراک ما زهرا! مرا در سایۀ خود برد و جوهر ریخت در شعرم رفوی چادرش مضمون دیگر ریخت در شعرم مدام او وصله می‌زد، وصلۀ دیگر بر آن چادر که جبرائیل می‌بندد دخیل پَر بر آن چادر ستون آسمان‌ها می‌گذارد سر بر آن چادر تیمّم می‌کند هر روز پیغمبر بر آن چادر همان چادر که مأوای علی در کوچه‌ها بوده‌ست کمی از گرد و خاکش رستخیز کربلا بوده‌ست @raziolhossein
یا فاطمه ای منشاء خیر و برکات مهر تـو بود قـبولی صوم و صلات فـرموده نبـی خـدا گناهش بـخشد هـرکس کـه بـرای تـو فرستد صلوات @raziolhossein
باز دل شکسته ام نواي ديگر آورد  پرده بهتري زند سرود خوشتر آورد  لئالي کلام را زطبع من برآورد  مگر ثناي فاطمه دخت پيمبر آورد  که آگه از مقام او کسي بجز اله نيست    نسيم درک و عقل را درين حريم راه نيست ماه جمادي آيد و ز خرمي خبر دهد  جماد را نديده کَس گل آورد ثمر دهد  به بيستمين صباح آن اميد بر بشر دهد  به زندگاني بشر تجلي دگر دهد  در اين خجسته صبحدم داده خداي ذوالعطا   به ياوسين و طاوها کوثر و قدر و هل اتي خديجه اِي زدرد و غم به جان رسيده غم مخور  خديجه اِي زدشمنان طعنه شنيده غم مخور  خديجه گر قبيله ات از تو بريده غم مخور  خداست يار و مونست ز هر پديده غم مخور  لطف خداست ياورت محمد است همسرت    بهتر از اين چه مي شود که فاطمه است دخترت خديجه اِي که از خدا فاطمه را گرفته اي  چه کرده اي که اين مقام را فراگرفته اي  ز هست و نيست چو دل بهر خدا گرفته اي  هزارها برابر از خدا جزا گرفته اي  خديجه ديده روشن از فروغ نور ديده ات    باد مبارک از خدا مقدم نورسيده ات دايره وجود را مرکز و محور آمده  محيط لطف وجود را جوهر و گوهر آمده  ولي ممکنات را محرم و همسر آمده  رسول کائنات را دختر و مادر آمده  چه دختري که هستي جهان بود ز هست او    رسول حق به امر حق بوسه زند به دست او فاطمه اي که عقل ما مات عبادتش بود  نقش به چهر دوستان مهر ارادتش بود  همسري علي نهايت سعادتش بود  ليله قدر اولياء شام ولادتش بود  ثبت شد از ولادتش بقاي نسل احمدي    يافت بقا زنسل او شريعت محمدي فاطمه اي که حق بر او عرض سلام مي کند  اداي ذکر نام او به احترام مي کند  کسي که پيش پاي او پدر قيام مي کند  بر در خانه اش سلام صبح و شام مي کند  شرف ببين که خانه اش برده سبق ز طور هم    حيا ببين که پوشد او چهره خود ز کور هم فکر کسي نمي رسد به ساحت جلال او  جلال حق جلال او جمال حق جمال او  تربيت سلاله اش نمونه کمال او  سلام حق بر او و باب و مام و زوج او  که هستي تمام ماسوا بود ز هستشان    نظام ملک خويش را داده خدا به دستشان فاطمه اي تو بازگو فلسفه حيات را  ساخته جد و جهد تو سفينة النجات را  زنده نگاه داشتي و آتوالزکوة را  حي علي الفلاح را حي علي الصلاة را  مزرعه عفاف را زاشک آب داده اي    به بانوان زشرم خود درس حجاب داده اي اي که خدا بي مثل به کوثرت مثال زد  دم از جلال و قدر تو قادر ذوالجلال زد  نبي زمهر بضعتي به سينه ات مدال زد  حلقه به باب خانه ات دست علي و آل زد  يافته است پرورش خون خدا زشير تو    شير خدا به مرتبت نظير تو بشير تو به حسن تو که مي کند جلوه گر آفتاب را  به اشک تو که بشکند قيمت دُرّ ناب را  به کوي تو که از دلم ربوده صبر و تاب را  عرض سلام کرده و منتظرم جواب را  دريغ از جواب ما به خاطر خدا مکن    دست توسل مرا ز دامنت جدا مکن فاطمه اي زلطف تو قعود ما قيام ما  دوستيت قبولي صلوة ما صيام ما  نام تو و حسين تو سرود ما کلام ما  نثار قبر مخفيت درود ما سلام ما   به یاد درد و داغ ها که بُد گواه صبر تو    هنوز گریه می کند علی کنار قبر تو تویی که از وجود تو، مدح کند خدای تو تویی که فیض وحی را تازه کند صدای تو تویی که گفت مصطفی، جان پدر فدای تو منم غلام و چاکر و سلاله و گدای تو نام تو بر لبم بود مهر تو مذهبم بود «مؤیدم» که بر درت چهار منصبم بود مرحوم @raziolhossein
ای گوهر کلام محمد ثنای تو تا حشر افتخار ولایت ولای تو هم کوثر خدایی و هم دخت مصطفی هم آمده است امّ ابیها ثنای تو پیغمبری که جان همه انبیا فداش فرمود با تو جان محمد فدای تو با آنکه نیست روی خداوند دیدنی پیداست در جمال تو، وجه خدای تو پیغمبران، ملائکه، حوریّه، جنّ و انس دارند احتیاج به ذکر دعای تو تا صبح حشر حسرت بیماری اش بود آید اگر مسیح به دارالشفای تو هرگز نگه به وادی سینا نمی کند گر بنگرد کلیم به دارالولای تو امواج نور سر زده از خانه ی گلین بوی بهشت می دمد از خاک پای تو بیت الحرام خواجه ی اسراست حجره ات آرد ملک طواف، به دور سرای تو گلبوسه های پشت هم ختم انبیا پیداست روی آبله دست های تو در حیرتم که روی تو را دید در بهشت آدم نداد جان ز چه بر رو نمای تو؟ سوگند می خورم به خدا تا خدا خداست بیگانه با خدا نشود، آشنای تو حوّا امید داشت شود فضه درت آدم شد از بهشت برون در هوای تو تصویر توست، خنده گلخانه ی بهشت بوی خداست، در نفس دلربای تو پیغمبر و خدا و رسول و ائمه اند با حُسن اتفاق، مدیحت سرای تو آن روزها که صحبتی از ماسوا نبود کوثر نداشت، ذات الهی سوای تو پیش از ظهور عالم خلقت، هماره بود آغوشِ غیبِ ذاتِ خداوند، جای تو والله بهترینِ کسانند در زمین ابنا و شوی و امّ و بنات و نیای تو مُلک وجود در حرمت گشته ناپدید کی گفته گم شده حرم با صفای تو؟ محدود نیست بحر عنایات رحمتت وصل است بر عطای الهی، عطای تو آگاه نیست کس به جز از ذات ذوالجلال از بدو ابتدای تو و انتهای تو گر جنّ و انس، حاتم طایی شوند باز باید زنند بوسه به خاک گدای تو حقّا که شد گشوده ز بازوش ریسمان مشکل گشا به پنجه ی مشکل گشای تو تاریخ شاهد است که آید هنوز هم از مسجد مدینه صدای رسای تو گویی فقط رسول خدا حرف می زند وقت خطابه با دو لب جانفزای تو با آنکه از صدای تو هفت آسمان گریست انگار هیچ کسی نشنیده صدای تو حتی یکی نگفت به زهرا س ستم شده حتی نکرد گریه کسی از برای تو هرگز نگشت چون تو کسی در وطن غریب بالله نبود این همه غربت، سزای تو اجر رسالت پدرت خوب شد ادا گردید تازیانه ی امّت، جزای تو ای یاس نیلی نبوی! کاش خورده بود آن تازیانه ها به تن ما به جای تو تا روز حشر کاسه ی خون جگر شود چشمی که تر نگشت ز اشک عزای تو باید به "میثمت" دُر مضمون عطا کنی تا گوهر قصیده بریزد به پای تو @raziolhossein
عطر گل ها میبرد هوش از سر پروانه ها بوی عشق و عاشقی پیچیده در میخانه ها ساقی کوثر خودش امشب پذیرای همه ست لب به لب پر میشود با دست او پیمانه ها عقل هم اقرار دارد میکند از فرط شوق عالمی دارند امشب تک تک دیوانه ها در شب میلاد مادر هیچکس دل مرده نیست از طرب کف میزند دستان زیر چانه ها هرگلی بویی اگر دارد ز بوی فاطمه ست ای به قربان چنین ریحانه ای ریحانه ها ماه از رو میرود،خورشید غبطه میخورد تا پیمبر میگذارد زهره را بر شانه ها فاطمه یا فاطمه دارد تراوش میکند از لب حوریه ها ، حانیه ها ، حنانه ها بی نگاه رحمتش قطعا نمی آید به کار "چارقل" یا "وان یکاد" سر در کاشانه ها با محب حضرت زهرا برادرخوانده ایم فاطمیون را که کاری نیست با بیگانه ها در بهار فاطمی ما ذوق بی حد می کنیم ما فقط با فاطمیون رفت و آمد میکنیم لشگری حور و پری پاک و مطهر آمدند به هوای دیدن زهرای اطهر آمدند از فرشته پر شده سرتاسر بیت النبی ساکنان آسمان بسکه مکرر آمدند احتیاجی که به زنهای قریش اصلا نبود مریم و آسیه و حوا و هاجر آمدند قابله هایی همه قابل همه از جنس نور به هواداری بانوی پیمبر آمدند بوی گل از دامن سبز خدیجه میرسید به تماشای گل یاسی معطر آمدند تا بشارت از شریک زندگانی اش دهند هی ملائک دسته دسته نزد حیدر آمدند عرشیان و فرشیان با یکدگر راهی شدند عالم و آدم به پابوسی مادر آمدند تا که بگذارند صورت زیر پای فاطمه انبیا و اولیا  با پا نه با سر آمدند از گدایی به نوایی میرسند آخر ، مگر آن کسانی که در این خانه کمتر آمدند مطمئنم دستِ پُر برگشته اند آن عده که دست خالی محضر بانوی کوثر آمدند هرچه دارد با تمام شهر قسمت میکند بیش از آن چیزی که میخواهم محبت میکند مهر و ماه و آسمان و کوه و صحرا خلق کرد کهکشان و کشتی و خورشید و دریا خلق کرد هم زمین و هم زمان و هم ثواب و هم عقاب هم بهشت و دوزخ و دنیا و عقبا خلق کرد پیش از اینها در عدم از نور خود مشتق گرفت اولین سنگ صبورش _مصطفی _را خلق کرد به همین راضی نشد از جنس خود آیینه ای چون علی مرتضی عالی اعلی خلق کرد نه علی بود و نه احمد بی وجود فاطمه هر دو را در سایه ی الطاف زهرا خلق کرد   در زمان خلق زهرا هیچ کس دستی نداشت لاشریک له... خودش تنهای تنها خلق کرد تا نماند بعد از این گرد یتیمی بر رخش بهر پیغمبر خدا ام ابیها خلق کرد حجت الله علی الحجة به این معناست که یازده تا حجت الله علینا خلق کرد مریم از عمرش یکی دارد اگر عیسی مسیح فاطمه در دامنش چندین مسیحا خلق کرد فاطمه یعنی همان إنا هدیناه السبیل جبرییل از سجده ی بر فاطمه شد جبرییل در وجود فاطمه صورت و سیرت دیدنی ست مادری با این وقار و شأن و شوکت دیدنی ست مصطفی خم میشود بوسه به دستش میزند دختری با این همه قدر و ابهت دیدنی ست در تمام عمر خود از شوهرش چیزی نخواست همسری اینگونه با صبر و متانت دیدنی ست محضر آقای خود هر وقت لب تر میکند چشم گفتن های حیدر بی نهایت دیدنی ست میرود محراب با معبود خلوت میکند رفتن معراج او روزی سه نوبت دیدنی ست نزد نابینا هم از سر چادرش را برنداشت اینقدر حجب و حیا، شرم و نجابت دیدنی ست هر کجا زهرای مرضیه نباشد دوزخ است با وجود حضرت صدیقه جنت دیدنی ست بی گمان در محشر فردا به حرفم میرسید زیر پای مادرم تخت شفاعت دیدنی ست از مقام حضرتش امروز قطعا غافلیم جایگاه فاطمه روز قیامت دیدنی ست زیر و رویم میکند وقتی صدایم میکند نقش زهرا بی گمان شبهای هییت دیدنی ست در گرفتاری گره از کارمان وا می کند رحمت بسیار این خاتون به رعیت دیدنی‌ست از دهان طفل میگیرد به سائل میدهد جود و بذل و بخشش وقت کرامت دیدنی ست در مرام و مسلک زهرا "برو" در کار نیست "گر گدا کاهل بود تقصیر صاحبخانه چیست" @raziolhossein
شروع نامه ام نامی کریم است که بسم الله الرحمن الرحیم است به آن نامی که شد زآن اسم اعظم   قبول  توبه  حوا  و  آدم به آن نامی که موسی خوانددرطور وز آن دریافت از حق لوحی از نور به آن نامی که چون شمع حرا شد محمد  خواند  و  ختم الانبیا  شد ظهورآن نام تا از ماء وطین کرد نبی  را  رحمة للعالمین  کرد علی زآن نام او را جانشین شد امام  اولین  و  آخرین  شد به آن نامی که بر ما روح بخشید ز نورش  زهرۀ زهرا  درخشید چه زهرایی که معنی بخش اسماست همانا  اسم  اعظم  اسم  زهراست به غیر از او که وحیش پروریده زن و یک آسمان مردی که دیده؟ خدا گر مدح او نازل نمی کرد کتاب خویش را کامل نمی کرد حساب  نام  یازهرا به  ابجد:   برآید   یا علی  و  یا محمد کسی که کفو آن نور جلی بود علی بود و علی بود و علی بود رسیدش در شب جشن عروسی عروس  آسمان  بر خاک  بوسی سفالین کوزه ای و مشکی از پوست   اثاث چشمگیر خانۀ اوست سپهر  آئینه دار  هستیش  بود رهین  آسیای  دستیش  بود حصیری گرچه فرش زیر پا داشت به روی سر همه نور خدا داشت الا ای چرخ دین را زهره زهرا به حسن خانه داری شهره زهرا زنان را با عمل ارشاد کردی "جهاد المراة " را فریاد کردی تو در شعب ابوطالب شکفتی که در شبهای خوف انگیز خفتی به طفلی داغ مادر شد نصیبت سرشک چشم و خون دل طبیبت حمایت از پدر با جان نمودی انیس او به عام الحزن بودی خدا را بنده ای یکدانه بودی پدر را دلخوشی در خانه بودی دو تن بودید او را پشتوانه تو در خانه،علی بیرون زخانه به وحدت داده هر مویت شهادت ورم کرده است پایت از عبادت تویی یاسین تویی طاهای قرآن تویی رمز اشارتهای قرآن زمین و آسمان در اختیارت تمام کهکشان ها بیقرارت الا ای کرده روحت سیر قرآن کتابت مصحف است و غیر قرآن کتابی را که با آیات والا علی با گفته تو کرده املا کتابی اینچنین والاست امروز بدست مهدی زهراست امروز @raziolhossein
در محفل عاشقان بخوان مهدی را تبریک بگو از دل و جان مهدی را در سجده پس از ولادتش دخت نبی میگفت که یارب برسان مهدی را ..... امشب که نبی خنده به لبها دارد دامان خدیجه عطر زهرا دارد می بوید و می بوسدش و از همه بیش بوسیدن دست او تماشا دارد ..... جبریل به عرش نقش کوثر زده است طوبی گل تسبیح به پیکر زده است از خانه ی کوچک محمد امشب خورشید زمین و آسمان سر زده است ...... امشب که خدیجه روی خندان دارد از عالم قدس چهار مهمان دارد زهراست به دامنش و یا در دل شب خورشید درون خانه پنهان دارد ..... امشب همه آیات جلی سجده کنند بر درگه لطف ازلی سجده کنند از بعد ولادتش به شکرانه ی دوست زهرا و محمد و علی سجده کنند @raziolhossein
گل، بی تو رخصت چمن‌آرا شدن نداشت گل نه که غنچه نیز دل وا شدن نداشت بی مهر ماه روی تو، هرگز ستاره‌ای ای زُهره روی! زَهره‌ی زهرا شدن نداشت خیر کثیر! قدر تو این بس که غیر تو کس افتخار کوثر طاها شدن نداشت تطهیر، بی طهارت تو لفظ بود و بس لفظی که هیچ مایه‌ی معنا شدن نداشت غیر از تو هیچ دختری، ای مادر پدر! شایستـگیّ «امّ ابیها» شدن نداشت نخلی که بود سایه‌نشینِ سرشک تو در ریشه هیچ حسرتِ طوبی شدن نداشت دانم چرا ز خاک تو لاله نمی‌دمید سرّ مگوی تو، سرِ گویا شدن نداشت گم‌گشته تربت تو اگر چهره می‌نمود تا حشر، کعبه فرصت پیدا شدن نداشت تنهاست چاه، همدم تنهایی علی او بی تو، میلِ همدمِ تن‌ها شدن نداشت تابوت تو، علی، غم هجران، چهار طفل «شب، مانده بود و جرأت فردا شدن نداشت» مصراع آخر از . @raziolhossein
ای که به جسم نبی، قلب تویی جان تویی ای که به جان علی، جلوۀ جانان تویی روضۀ احمد تویی جنّت و ریحان تویی سیرتِ ختم رسل، سورۀ انسان تویی در دو جهان صاحبِ سفرۀ احسان تویی بطن نبوت تویی، باطن قرآن تویی کیست ز نور دعا، ساخته مصباح کیست؟ در دل ظلمات جان، فالق الاصباح کیست؟ جز تو که ریحانه‌ای، روح که و راح کیست؟ حضرت موسی چه نام خواند بر الواح، کیست؟ در دل مشکات کیست، آنسوی مصباح کیست؟ دوازده چشمۀ دُرِّ درخشان تویی تو باطن نمازی، حقیقت حج تویی آن که امامت از او آمده منتج تویی آنکه به قلب نبی آمده مدرج تویی صحیفۀ عرش را نام مدرّج تویی چراغ روشن تویی، سراج منهج تویی به لوح محفوظ حق، صاحبِ عنوان تویی زهرۀ زهرا تویی نور الهی تویی مرکزِ منظومۀ لایتناهی تویی به بحرِ وحی خدا فرشته ماهی تویی به جانبِ کبریا همیشه راهی تویی آن که خدا عصمتش داد گواهی تویی سالکۀ واصلِ متصل الان تویی فخر تبار قریش، الفتِ ایلاف توست دست شه اولیاست که بوریاباف توست ستاره سجّاد تو، فرشته طواف توست رهایی بندگان، رهین الطاف توست هر چه بخوانم تو را، کمتر از اوصاف توست هر چه بگویم تو را، خوبتر از آن، تویی آن که بر او مصطفی گشته ثناگو تویی شاخۀ مریم تویی، خوشۀ شب‌بو تویی سرّ ضمیر علی، «تو» تویی و «او» تویی حقِ هوالحق تویی، هوی هوالهو تویی مــادر آزادۀ ضامن آهو تــویی جلوۀ طوس الرضا، نور خراسان تویی در صدف آسمان نام تو «راحیل» بود همدم روح و ملک محرم جبریل بود بطن تو یا فاطمه، باطنِ تنزیل بود حجّت تورات‌ بود آیت انجیل بود جلوه‌گهِ قهر تو «طیراً ابابیل» بود قبلۀ توحید تو، کعبۀ ایمان تویی جان عزیز علی، جنّت الاعلی تویی شاخۀ طوبی ز عرش رفته به بالا تویی یار علی هیچکس، نباشد الّا تویی چشمۀ غیرت تویی، اصل تولا تویی مادر شش‌ماهۀ شهید مولا تویی صاحب شش‌گوشۀ شاه شهیدان تویی تویی تو امِّ موسی که خُلق کاظم از توست نبوه الباقیه که وحی دائم از توست قائمه العرشی و قیامِ قائم از توست در دو جهان پایۀ کاخ مکارم از توست بیت معالی از تو، قصر معالم از توست عالمۀ عالمِ عالمِ یزدان تویی خصم محمد ز تو، ابتر و منکوب شد نزد حبیب خدا که چون تو محبوب شد؟ به مرهم دست تو، زخم نبی خوب شد جنین شش‌ماهه‌ات مسیح مصلوب شد غباری از چادرت شفای یعقوب شد معجز پیراهنِ یوسف کنعان تویی هجر من الخلق تو، سیرالی الله: تو به جانب کبریا، راست‌ترین راه: تو منطقه  البروجِ دوازده ماه: تو حجت، خونخواهِ تو، حجتِ خوانخواه: تو غنچۀ نشکفته را برده به همراه: تو پیش از مقتلِ شهید عطشان، تویی پایۀ مسجد بلند، به لرزۀ شیونت منکر حق کور شد، به خطبۀ روشنت دست زده مصطفی، به گوشۀ دامنت دوستِ او دوستت، دشمن او دشمنت حسرت یوسف شده، معجزِ پیراهنت یک شبه هفتاد تن، کرده مسلمان تویی فرشته سیب بهشت، به تو تعارف کند نزد تو روح الامین، قصد تشرّف کند پشت در خانه‌ات، نبی توقّف کند حیف که این خانه را شعله تصرّف کند چشم علی را پر از اشک تأسّف کند که ماهِ غمگین‌ترین شامِ غریبان تویی تمامیِ اولیا گوش به دستورِ تو کلیمه الحق تویی، مدینه شد طورِ تو به لوح عرش خدا، کتاب مسطورِ تو دلیل یوسف شده، جلوۀ مستورِ تو به پشت هم هفت قفل، باز شد از نور تو به عین حجب و حیا، مطلق برهان تویی کلید رحمت تویی، منجی امت تویی عین کرامت تویی، اصل مودت تویی گنج نهان خدا در دل ظلمت تویی اسوۀ مهدی تویی، حجّتِ حجّت تویی قرب قریب خدا، صاحب قربت تویی اذنِ اذانِ بلال، امامِ سلمان تویی @raziolhossein