eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.7هزار دنبال‌کننده
598 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
اي بهشت آرزوهاي علي وي دو چشمت دين و دنياي علي شام غم را پرتوِ اُمّيدِ من كوكب من، ماه من، خورشيد من! اي نچيده گل زِ رويت آفتاب وي نديده شب، شبِ مويت به خواب در دل هر ذرّه، نور مِهر تو مِهر هم، سايه‌نشينِ چهر تو يك نگاهت بِه ز صد خُلد بَرين ني، كه يك ايماي تو خُلدآفرين!... خانۀ ما گرچه از خِشت است و گِل خشت روي خشت نَه، دل روي دل آستانش، آسمانِ آسمان سقف، بالاتر ز بام كهكشان پايۀ ديوار آن، بر طاق عرش وز پَرِ خود عرشيان آورده فرش خاك آن را، شُسته آب سلسبيل گَرد آن را رُفته، بال جبرئيل ناودان‌ريزش، بِه از ماءِ مَعين بوريايش، گيسوانِ حور عين روشني زين خانه دارد، نور هم روزَنَش، بُرده سبق از طور هم كي به سينا پاي، موسی مي‌گذاشت گر سُراغِ خِشتي از اين خانه داشت «لَنْ تَراني» بوده زين سينا جداي رفته از اين خانه، هر كس تا خداي هر تني جان و، ز جان جانانه‌تر هر گُهر از آن گُهر، دُردانه‌تر دخترانت بانوان مريم‌اند هر دو در عِزّت عَلم در عالم‌اند تا تو هستي قبلۀ كاشانه‌ام كعبه مي‌گردد به گِرد خانه‌ام... رو بدين سو دارد از هر سو، بهشت تا بگيرد از تو رنگ و بو بهشت خانۀ ما گُلبنِ صدق و صفاست فاش ‌گويم خانۀ عشق خداست نورها از پرتو روبند توست آفتاب خانه‌ام لبخند توست... اي تبسّم، آرزومند لَبَت اي سحر، مست از مناجات شَبَت گو بگردانند روي از من همه دوست تا زهراست، گو دشمن همه! گو به آن، كز تيغ من در واهمه‌ست ذوالفقارم جوهرش از فاطمه‌ست @raziolhossein
  انتها نیست در آن جلوه که با فاطمه است نقطه‌ی "فا" علی و نقطه‌ی "با "فاطمه است کیست او حضرت حق یا که نبی یا که علی کیست او فاطمه یا فاطمه یا فاطمه است بارها محضر او خورد زمین جبرائیل بارها گفت محمد به حرا فاطمه است بیش از کعبه پیمبر به طوافش می‌رفت یعنی ای قوم فقط قبله نما فاطمه است من از اَمرش به علی یادِ حدیثی کردم حجت الله عَلی  حُجَّتنا فاطمه است گفت سوگند به مظلومی تو کم نشود یک سرِ موت در این معرکه تا فاطمه است آنچنان رویِ زمین ریخت چهل تَن را که همه گفتند مگر شیرخدا فاطمه است همه گفتند که در شهر دو حیدر باشد همه گفتند که در شهر دوتا فاطمه است مرتضی گفت بمان ورنه خودش میفهماند که اذازُلزلتِ الاَرض و سَما فاطمه است چادرش را نتکاند   آخ ببینید همه نام او مردم نامرد  چرا فاطمه است روز محشر شود ؛ از آمدنش معلوم است که چرا کارِ خلائق همه با فاطمه است تا که او هست شفاعت به شفیعی نرسد تا که او هست فقط ناله‌ی ما فاطمه است @raziolhossein
با هر نفس عمر کمت کمتر شود زهرا هر روز وضع خانه درهم تر شود زهرا امروز از دیروز لاغرتر شدی انگار ذره به ذره قامتت خم تر شود زهرا از کوچه تا امروز تو سردرد داری و دور سرت دستار محکم‌تر شود زهرا مثل حریری که حرارت دیده چین‌خوردی تصویر تو هر روز مبهم‌تر شود زهرا باور نمی‌کردم که از من با تو یک روزی این چادر پا خورده محرم تر شود زهرا این‌رو گرفتن‌های تو نا محرمم کرده راضی نشو این‌قدر چشمم تر شود زهرا یاد دری که زیر پایش میخ کوبت کرد دنیا برای من جهنم تر شده زهرا تا دست بر موی حسینت می کشی دیدم آه دلت انگار  پرغم تر شود زهرا روزی می‌آیی گودی گودال می‌بینی از تو حسینت نامنظم تر شود زهرا وقتی‌که جمعش می‌کنی بر خاک می‌بینی از این حسین کودکی کمتر شود زهرا مویی که شانه می زنی را شمر می گیرد از پشت گردن ضربه محکم تر شود زهرا @raziolhossein
سقف این حجره آسمانش بود.. چادر پاره سایبانش بود گرچه روی لبش تبسم داشت کارد بر روی استخوانش بود جان این چهار بچه ی کوچک.. بسته بر لقمه های نانش بود انچه از درد کوچه  بدتر بود بی وفایی دوستانش بود یاعلی یاعلی مدد گفتن.. رمق دست ناتوانش بود سن و سالی علی نداشت ولی برف بر روی گیسوانش بود علی کوچه و علی احد! صبر مبهوت امتحانش بود این زن سال‌خورده در خانه.. روزگاری زن جوانش بود آن زنی که سرش به در خورد و پهلوی زخمی اش نشانش بود به بهار علی شرار زدند بی خبر نوبت خزانش بود "اشهد اَنَّ مرتضی مظلوم" زیرِ در نغمه اذانش بود سخت شد فضه را صدا بزند لخته خون زحمت دهانش بود @raziolhossein
شِکسته قامَتی اِی یارِ نیمه جانِ علی چه بی فُروغ شُدی، ماهِ آسمانِ علی مَرا به خاک نشانده، قَدِ هِلالیِ تو گِرِفته سوسوی چَشمانِ تو، تَوانِ علی نَفَس نَفَس زَنی و ذَرّه ذَرّه آب شَوی چه زود پیر شُدی، هَمسَرِ جَوانِ علی سه ماه شد، که سُخَن با عَلی نِمی گویی سه ماه شد، که نَدادی رُخَت نِشانِ علی هَمیشه بَستَرَت اَز بَرگهای لاله پُر اَست گُلِ خَزان زده ی سُرخِ بوستانِ علی کَسی سُراغِ تو را اَز عَلی نِمی گیرَد مَدینه، مَرگ کُند آرزو، به "جانِ علی" گِرِفته اَم زِ غریبی، دو زانویَم به بَغَل که تاب آوَرَد این داغِ بی کَرانِ علی؟ اَگَر چه بِینِ خُسوفی، هَنوز ماهِ مَنی بِتاب بَر مَن و بَر این سِتارگانِ علی بیا و این دَم آخَر، بَرای دِلخوشی ام بَخند تا که نَمُردَم، بِخَند جانِ علی @raziolhossein
خوبان عالمند دخیل نجابتت بردند انبیا همه فیض از مناعتت امر شما چو امر خداوند واجب است از عرش تا به فرش همه در اطاعتت هرکس به هر کجا که رسیده است کار توست خورشید هم نشسته به ظل عنایتت روزی هزار مرتبه از جانب خدا جبریل می‌رسید به عرض ارادتت بانو گناه ما مگر آخر چه بوده که محروم گشته‌ایم همه از زیارتت دیگر بهشت روی خودش را نشان نداد از آن زمان که بی‌ادبی شد به ساحتت گل‌های سرخ پیرهنت آب می‌خورند از قطره قطره‌های گلوی جراحتت هرثانیه تو پیرتر از قبل می‌شوی از دستِ درد سرکش ساعت به ساعتت قدقامت الصلوةِ تو قد قامتم شکست محراب خَم شده ز خَمِ قدّ و قامتت حورا به عرش چاک گریبان دریده چون می‌خواست پشت در برود از نیابتت بانو بیا و عرش خدا را بهم نریز باحالت قنوت و رکوع عبادتت در این سه ماه هیچکسی سر نزد به تو جز غم کسی نیامده باشد عیادتت دائم عذاب می‌کشی و دم نمی‌زنی داری دعا کند ملک الموت راحتت @raziolhossein
وقتی مرا در روضه دعوت میکند زهرا یعنی کریمانه کرامت میکند زهرا بیش از پدر‌مادر محبت میکند زهرا از نان شب خرج رعیت میکند زهرا تفسیر ناب آیه های هل اتی یعنی... لطف بدون منت و بی انتها یعنی... پیراهنش در دست خالی گدا یعنی ... شام زفافش هم عنایت میکند زهرا غم می زداید از دل سائل به یک لبخند با دست و دل بازی گدا را میکند خرسند یک روز نان سفره و یک روز گردن بند همواره لطف بی نهایت میکند زهرا هرکس مقیم خانه اش شد اهل ایمان شد مقداد شد میثم شد و عمار و سلمان شد از برکتش حتی یهودی هم مسلمان شد چادر نمازش هم هدایت میکند زهرا زهرا تر از زهرا ندارد عالم ایجاد آیات قرآن از مقاماتش خبر میداد جانم به این عفت که نزد کور مادرزاد حجب و حجابش را رعایت میکند زهرا توحید دارد میچکد از سقف ایوانش اعجاز بیرون میزند از مطبخ نانش زهرا که جای خود بگویم از کنیزانش ... فضه‌ش پیمبرگونه صحبت میکند زهرا چیزی نمیخواهد در این دنیا برای خود فیضی دهد همسایه را با ربنای خود پهلویش آزرده ست اما با خدای خود هرشب سر سجاده خلوت میکند زهرا یک عمر در کنج دلش یاد علی دارد تصمیم بر یاری و امداد علی دارد لحظه به لحظه بر لبش ناد علی دارد با ذکر مولایش عبادت میکند زهرا با اینکه خلقت را برای او بنا کردند از عالم هستی حسابش را جدا کردند هر سیزده معصوم بر او اقتدا کردند پس بر امامان هم امامت میکند زهرا از هرم آتش صورت پروانه میسوزد در پیش چشم کودکان کاشانه میسوزد چون شمع ذره ذره مرد خانه میسوزد اما صبوری در مصیبت میکند زهرا وقتی که دل را میدهد در دست دلبر هم... در پای عهدش میگذارد تا ابد سر هم... با صاحب و مولای خود یکبار دیگر هم... بین در و دیوار بیعت میکند زهرا پا را که داخل میگذارد از در مسجد از ترس میلرزد به خود سرتاسر مسجد محو کلام آتشین اش منبر مسجد با خطبه ای غرا قیامت میکند زهرا بوی شهادت میرسد از لحن سوگندش "لبیک یا حیدر" نوشته روی سربندش جان علی را میخرد با جان فرزندش از هستی‌اش خرج ولایت میکند زهرا با صورت نیلی و با چشمان کم سویش با سینه ی آزرده و با زخم بازویش با لاله های بسترش با درد پهلویش از غربت مولا روایت میکند زهرا هرشب سراغ از مهبط مسمار میگیرد از پا می افتد , پهلویش هر بار میگیرد وقتی کمک از شانه ی دیوار میگیرد یعنی که به سختی حرکت میکند زهرا از تندی شلاق بی احساس بی دین نه از بی حیایی غلاف تیغ بدبین نه از چشم شور و پای شوم و دست سنگین نه از درد تنهایی شکایت میکند زهرا اشک مرا پای شب مهتاب بگذارید تابوت را در گوشه ی سرداب بگذارید نزد حسینم نیمه شبها آب بگذارید این روزها دارد وصیت میکند زهرا همچون پرستویی که بالش گشته آزرده مانند سرو سیلی از باد خزان خورده مثل گلی پرپر شبیه یاس پژمرده در عرش بابا را زیارت میکند زهرا فردای محشر باز محشر میشود قطعا مادر می آید دیدنی تر میشود قطعا با لطف او یک طور دیگر میشود قطعا از ما گنهکاران شفاعت میکند زهرا خسران زده در کوله بارش در ندارد که در روز رستاخیز دست پُر ندارد که هرچه بگوید فاطمه رد خور ندارد که نزد خدا از ما ضمانت میکند زهرا هم سینه زن هم گریه کن هم روضه خوانش را هم چای ریز بی ریا و بی نشانش را تا دوستان دوستان دوستانش را با دست خود راهی جنت میکند زهرا @raziolhossein
دلت زخمی دلت آتش‌فشان بود نگاهت آسمان بود، آسمان بود فقط «روح رسول الله»! ای کاش مدینه با تو قدری مهربان بود @raziolhossein
من آن بانوی ایثارم، علی جان تو را، تَنها طَرفدارم، علی جان نمی دانی سَرَم را شب چگونه به بالِش می گُذارم، ای علی جان خِجالَت می کِشم از او، که اُفتاد به دوشِ فِضّه ام کارم! علی جان به خود می پیچَم از دَردی نَهانی شب است و باز بیدارم، علی جان تَنِ زِینب بِبین چه گُر گِرِفته در این آغوشِ تَبدارم، علی جان تَنِ خود را به سَختی می کِشانَم به اِستِقبالِ تو یارم، علی جان زمین اُفتادنم دَستِ خودم نیست زِ سَر دَردی که دارَم، ای علی جان @raziolhossein
🏴السلام علیکِ ایتها الصدیقه الشهیده🏴 جهت دسترسی و استفاده از تصنیف های(شور،زمینه،نوحه و...) ایام فاطمیه به کانال نوحه رضیع الحسین بپیوندید 👇👇👇 @raziolhossein1 @raziolhossein1 @raziolhossein1 کانال شعرمذهبی رضیع الحسین در پیام رسان تلگرام https://t.me/raziolhossein کانال نوحه: https://t.me/raziolhossein1
هر شب دعا کردم دعا عَجِّل وَفاتی یارَبَّنا یارَبَّنا عَجِّل وَفاتی خسته شدم از درد پهلوی شکسته اما نمیخواهم شفا عَجِّل وَفاتی دیگر نمیخواهم بمانم در مدینه این شهر بی مهر و وفا عجِّل وَفاتی اینجا که حق گریه کردن هم ندارم باید بسوزم بی صدا عجِّل وَفاتی دیگر کسی بر دیدن زهرا نیاید دلگیرم از همسایه ها عجِّل وَفاتی اینجا کسی فکر غریبی علی نیست مظلومی‌ش کشته مرا عجِّل وَفاتی من پشت در باید که می مُردم نه محسن شرمنده ام از مرتضی عجِّل وَفاتی در خواب دیدم محسنم را میدهم شیر تعبیر کن خواب مرا عجِّل وَفاتی تا میروم در وا کنم بر روی حیدر صد بار می افتم زپا عجِّل وَفاتی یک بار زینب را بغل کردم به سختی از درد مُردم ای خدا عجِّل وَفاتی تا با رسول الله درد دل بگویم یارب به حقّ مصطفی عجِّل وَفاتی تا با پدر گویم که قنفذ با غلافش با من چها کرده چها عجِّل وَفاتی تا که نشان او دهم این جای سیلی که خورده بودم بی هوا عجِّل وَفاتی . . آماده شد پیراهن نور دوعینم جان غریب کربلا عَجِّل وَفاتی @raziolhossein
فرق دارد با همه، دنیایِ بچه شیعه ها صرفِ هیئت میشود شبهایِ بچه شیعه ها داغ مادر دیده؛ حق دارند بیتابی کنند هق هقِ پیوسته شد آوایِ بچه شیعه ها گریه بر زهرا حلاوت دارد آری آنچنان میشود با اشک، شیرین چایِ بچه شیعه ها وای مادر گفته و ذکر مصیبت میکنند هست روضه؛ بهترین نجوایِ بچه شیعه ها میشود احساس حتی در میانِ خنده ها یک غم ِ دیرینه در سیمایِ بچه شیعه ها میخورَد حسرت میان آه؛ این شبها مدام میرود تا پشتِ «در» رؤیایِ بچه شیعه ها تا کفن پیچید بر پهلویِ زخمی و کبود ذره ذره پیر شد بابایِ بچه شیعه ها مادر سادات شد تشییع مظلومانه و سخت خالی بود آنجا، جایِ بچه شیعه ها چون علی از داغ زهرا آهِ طولانی کشید فاطمیه شد شبِ یلدایِ بچه شیعه ها! @raziolhossein