#امیرالمومنین_شهادت
#شب_نوزدهم
رسید وضعِ مُقَدّر ، تَهَدَّمَت وَالله
رسید وقت مُقَرّر ، تَهَدَّمَت وَالله
صدای صیهه ای از آسمان به گوش رسید:
شکست سجده ی حیدر ، تَهَدَّمَت وَالله
تمام عرش به هم ریخت از نوای علی
شکافت فرق مطهّر ، تَهَدَّمَت وَالله
ز ضربِ خارجیِ بی حیا به وقت سجود
به ضربِ کینه و خنجر ، تَهَدَّمَت وَالله
گرفت خاتمه « سُبحانَ رَبّیَ الاَعلَی »
به « فُزتُ » گشت مُغَیّر ، تَهَدَّمَت وَالله
نمازِ صبحِ خودش را تمام کرد امام
به حال زخمی و مُضطر ، تَهَدَّمَت وَالله
محاسنش به دمششدخضاب درمحراب
وَلیّ حضرت داور ، تَهَدَّمَت وَالله
یگانه زاده ی کعبه ، یگانه قبله ی دهر
یگانه جان پیمبر ، تَهَدَّمَت وَالله
شبیه فاطمه اُفتاد روز های پسین
علی به بالش و بستر ، تَهَدَّمَت وَالله
کنارِ بستر او شاهزادگانش سخت...
...کنند گریه چو مادر ، تَهَدَّمَت وَالله
امان ز هِق هِقِ زینب ، امان ز کُلثومش
امان ز ناله ی دختر ، تَهَدَّمَت وَالله
ندا رسید :«علی کشته شد» ،زمان لرزید
ندا رسید سراسر : " تَهَدَّمَت وَالله"
مهی دو شقّه فِتادست در برِ زینب
سری شبیه به اختر ، تَهَدَّمَت وَالله
گذشت و قصّه ی موج بلارسید به طَف
دوباره روضه ی یک سر ، تَهَدَّمَت وَالله
سری به نیزه بلند است در برِ زینب
سرِ عزیزْ برادر ، تَهَدَّمَت وَالله
#محمدعلی_نوری
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#امیرالمومنین_مدح
در آستانش شمس می آید به استقبال
ماه و زمین و زهره و ناهید در دنبال
سردرگریبانند ارباب قلم, آری
تاریخ حق دارد اگر باشد پریشان حال
تا ابتدای جاده ی قدرش نخواهد رفت
هر قدر باشد ذهن جولان دیده و سیال
گر کعبه شد کعبه به روی او تبسم کرد
عشق یدالله است شرط صحت اعمال
هر کس هواخواه علی باشد فرود آید
بر دامگاه شانه ی او طایر اقبال
جهل عرب راز ولایت را ز خاطر برد
زنده به گور اسلام را دیدیم چندین سال
می گفت جا دارد اگر جان بسپرد اسلام
وقتی درآوردند از پای زنی خلخال
نقشی نمی بست آه بر آیینه ی عدلش
تنها شنید آه دلش را شمع بیت المال
فرق زبیر و مالک است افتادگی در عشق
در فتنه می گردد سره از ناسره غربال
برگشت تیغ صبر مالک در نیام آرام
راهی نبود از خشم او تا خیمه ی دجال
دار مکافات است دنیا بی علی مردم!
خرما فروش کوفه را این بود استدلال
در پنجه اش حق بود چونان موم و می فرمود:
انظر الی ما قال ، لا تنظر الی من قال
در وصف او بهتر که خاموشی بگیرد عقل
شاید خدا باشد چه می گویم زبانم لال
فزت و رب الکعبه ، تسلیما لامرک بود
فرقی ندارد سجده در محراب یا گودال
#سید_جواد_میرصفی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
با ناله های غربت حیدر غریبه نیست
با ردّ خون در دل بستر غریبه نیست
هی سوخت پا به پای حسن مثل قبل ها
اینگونه درد در دلش آخر غریبه نیست
دنبال مرهم سرباباست روزها
با زخم های کهنه ی یک سر غریبه نیست
حالا یتیم ها همه جمعند پشت در
با ازدحام پشت سر در غریبه نیست
مانند مادرم سر تو زخم خورده است
این ضربه با عشیره ی مادر غریبه نیست
روزی به روی نیزه سری سنگ می خورد
با زخم های نیزه و خنجر غریبه نیست
عباس من خود تو بگو دور خواهرت
این چشم های مات به خواهر غریبه نیست
#احمد_شاکری
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
زینب و اشکی که می ریزد برای بی کسی
در قنوت خود گرفته ربّنای بی کسی
کوفه امشب شاهد مظلومیت های علی ست
سال ها خونین جگر شد در عزای بی کسی
مرتضی ع سی سال بعد از فاطمه س غربت کشید
بود پشت ردّ پایش ردّ پای بی کسی
لیله ی قدر علی ع دیدار روی فاطمه ست
خواست تا پایان بگیرد روزهای بی کسی
لب به روضه می گشاید زخم ها دارد به دل
از حسین ع و از تمام ماجرای بی کسی
با یتیمان یک به یک اتمام حجت می کند
می شود زینب س همینجا همصدای بی کسی
آه اینجا دخترم را سنگباران می کنند
تا که بر می گردد از کرببلای بی کسی
قوتم را می برد چشمان بی حال حسین
غرق باران می شوم با یاد گودال حسین
#اسماعیل_شبرنگ
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
بگذرانم با چه حالی این شب دلگیر را؟
اشک من لبریز کرده کاسه های شیر را
مینشینم پشت در، چشم انتظارم پا شوی
با خودم ثانیه ها را میشمارم پا شوی
پشت در وقتی زیادی مینشینی مثل من
تازه وقتی گریه دارد میکند پیشت حسن
تا کجاها میروی با این صدا جان علی؟
یاد یک کوچه نمی افتی تو را جان علی؟
مینشینم پشت در، این در چه کرده با دلت
من یقین دارم همین "در" بوده اصلا قاتلت
آه...سی سال است قلبت را زده داغی شکاف
جای این شمشیر بدتر نیست از جای غلاف
خارِ در چشم است این، اما تحمل میکنی
آه، سی سال است قنفذ را تحمل میکنی
من بمیرم که کسی مانند تو تنها نشد
راستی پیدا شد آخر گوشواره یا نشد؟
#مسعود_یوسف_پور
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
از چه شده خونین سرت زینب بمیرد
رفته حسن زیر پَرت زینب بمیرد
شد روضه های این سحر چون فاطمیه
خون ریخته دور ُو بَرت زینب بمیرد
بی معرفتها را ببین باتو چه کردند؟
مظلوم خانه دخترت زینب بمیرد
نان و نمک خورها نمکدان را شکستند
رفته رمَق از پیکرت زینب بمیرد
دیگر نگو از کوفه و کرب وبلا و...
جسم نگار بی سرت زینب بمیرد
گفتی تواز عصر غم و کردی سفارش
گفتی عزیزم ...معجرت ...زینب بمیرد
با روضه ات بیچاره کردی دخترت را
ندبه بخوان با کوثرت زینب بمیرد
#حسین_ایمانی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#شب_نوزدهم
او که از غصهی ایتام دو چشم تر داشت
آخرین کیسهی نان و رطبش را برداشت
و به هر خانه که جا داشت یتیمی، در زد
به مسلمان و مسیحی و یهودی سر زد
لب ایتام پر از ذکر پدر جان شده بود
باز هم مرکب بازی یتیمان شده بود
سخنش بوی خداحافظی آخر داشت
شوق دیدار رخ فاطمه را در سر داشت
با دل غمزده لبخند به دنیا زد و رفت
حیف شد... مثل نسیم سحری آمد و رفت
بگذر از چشم تر و بغض گلوگیر علی
بگذر از قصهی نان و نمک و شیر علی
گرچه ارکان هدی گشته دگرگون امشب *
بگذر از غصهی محراب پر از خون امشب
بگذر از تیزی تیغ و غم شقّ القمرش
بگذر از روضهی آلوده به زهر و اثرش
آه... این تیغ که از زهر سراسر تر بود
دردش از درد لگد بر تنِ در کمتر بود
گرچه یک عمر علی داغ به دل داشت، ولی
بگذر از داغ کتک خوردن ناموس علی
روضهی فاطمه خود عالم دیگر دارد
مجلس ما به دل امشب غم دیگر دارد
ناله اش خون به دل اهل جهان خواهد کرد
اگر از کوفه بپرسید بیان خواهد کرد
او یکی بود و برایش بدلی نیست که نیست
ای یتیمان! پدری مثل علی نیست که نیست
او که صد لشکر کفر از سخنش میلرزید
آه... با آه یتیمی بدنش میلرزید
آری از دید ِ علی بچه نوازش دارد
زندگی وقف یتیمان شود ارزش دارد
او که بوده غم ایتام جهان تاب و تبش
زنده ماندند یتیمان همه از نان شبش
کاش در شام یتیمان خودش را میدید
نوهی فاطمه و جان خودش را میدید
در نبودش، عوض ِدادن ِ مرهم به یتیم
شد عبادت زدن سیلی محکم به یتیم!
دختری که وسط هلهله ها جا خورده
سیلی سرخ، سپیدی رخش را برده
کاش میدید علی، دسته گلش پرپر شد
دختری در وسط معرکه بییاور شد
پدرش رفت... عمو رفت... برادر هم رفت
تا که تنهاتر و تنهاتر و تنهاتر شد
دست سنگین کسی آمد و بر صورت خورد
گوشواره سبب گریهی انگشتر شد
صحبت از بردن و غارت شدنش نیست، ولی
دل ما شعله ور از سوختن معجر شد
#حامد_تجری
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#شب_نوزدهم
میان قبله محراب ناله ها کردم
به هرقنوت برای همه دعا کردم
برای اینکه به وصل حبیبه ام برسم
به قلب سوخته هر شب خداخدا کردم
گرفته مسجد کوفه شمیم تو زهرا
ببین چه محشری از عاشقی به پا کردم
میان گودی محراب تا زمین خوردم
عجیب یاد تو و داغ کوچه را کردم
تو بر زمین که فتادی مرا صدا کردی
ببین به صورت خونین تورا صدا کردم
عزیز من به تو گفتم که بی تو می میرم
ببین به عهد چهل ساله ام وفا کردم
دلم زبس نگران نگاه زینب بود
دوشانه حسینین خودم رها کردم
محارمند کنون دور دخترم اما
اشاره جانب گودال کربلا کردم
تمام شاخه گلانش به نیزه چیده شود
به پیش دیده زینب گلو بریده شود
#قاسم_نعمتی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#شب_نوزدهم
مهمانِ دختر است علی ، جز نمک نخورد
یک ظرف شیر بود ولی جز نمک نخورد
دختر به گریه گفت که مهمانِ من مرو
شالش گرفت حلقهی در : جانِ من مرو
پیشِ یتیمها پدری سر به زیر رفت
این بارِ آخر است که با ظرف شیر رفت
مسجد رسید روضهی خود را به پا کُنَد
مسجد رسید قاتل خود را صدا کند
تا ضربه خورد بُغضِ پریشانیاش شکست
تا ضربه خورد صفحهی پیشانیاش شکست
جبریل پیشِ ضربهی او شهپرش گرفت
از بس شدید بود که زهرا سرش گرفت
اُفتاده است بر رویِ سجاده پیکرش
اُفتاده مثلِ فاطمهاش وای با سرش
محراب غرق آتش و سیلی و دود شد
سر ضربه خورد گوشهی چشمش کبود شد
خَم شد گمان کنم که به دیوار خورده است
شاید به پهلویش نوکِ مسمار خورده است
خون میچکید از سر و روی و محاسنش
زهرا رسیده بود ، در آغوش محسنش
رویِ عبای سرخ ولی خانه میرود
چشم انتظار دارد علی خانه میرود
آهسته گفت آه عبا را رها کنید
زینب دَمِ در است مرا رویِ پا کنید
ماندم حسن که زیر بغلهاش را گرفت
یا باز چشم زینب کبراش را گرفت
اینبار شُکر حق که زینب عبا ندید
اینبار شکر حق که او بوریا ندید
#حسن_لطفی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#شب_نوزدهم
شدم راحت الا ای تیغ امشب
ز درد وغصه ها بودم لبالب
میان سینه ی من بود دردی
که تو امشب مرا آسوده کردی
زبعد سالها از جور اعدا
شدم آماده ی دیدار زهرا
مرا راحت ز دنیا کردی امشب
گره از کار من وا کردی امشب
به چشم پر ز خون کردم تماشا
که یارم پشت در افتاد ازپا
الا ای تیغ تو آنجا ندیدی
تو زخم دست زهرا را ندیدی
تو بر داغ دلم هر دم فزودی
تو آنجا در غلاف کینه بودی
گلم را دیدم آنجا با غم ودرد
که قنفذ بین کوچه پرپرش کرد
از آن ترسم که روزی بین گودال
زنی ضربه،به جسم بی پروبال
رسد تیری اگر بر پیکر او
توجا وامیکنی در هر پر او
بگو شائق تو با سوز دل و جان
که همچون قدر،قدرم ماند پنهان
#محمود_اسدی_شائق
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#شب_نوزدهم
آه علي محراب و منبر را بهم ريخت
بغض گلوي شاه قنبر را بهم ريخت
قرآن تلاوت كرد آن قرآن ناطق
قرآن تلاوت كرد،كوثر را بهم ريخت
از آسمان،چشم خودش را بر نمي داشت
با دانه هاي اشك دختر را بهم ريخت
دامن كشان ميرفت از خانه به مسجد
با رفتنش قلابه ي در را بهم ريخت
وقتي اذان آخرش را گفت مولا
حين اذان الله و اكبر را بهم ريخت
آن ناله ي فزت و رب الكبه ي او
هم عرش هم شخص پيمبر را بهم ريخت
آن قدر بد زد ابن ملجم ضربه را كه
فرق سر سردار خيبر را بهم ريخت
زهرا و حيدر دلبر و دلداده بودند
داغ غم دلدار دلبر را بهم ريخت
يك روز نه،يكسال نه،سي سال دائم
ياد در و ديوار حيدر را بهم ريخت...
#محسن_صرامی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#شب_نوزدهم
ناله كن اى دل به عزاى على
گريه كن اى ديده براى على
كعبه ز كف داده چو مولود خويش
گشته سيه پوش عزاى على
عمر على عمرۀ مقبوله بود
هر قدمش سعى و صفاى على
ديدۀ زمزم كه پر از اشگ شد
ياد كند، زمزمههاى على
تيغ شهادت سر او را شكافت
كوفه بُوَد، كوه مناى على
عالم امكان شده پر غلغله
چون شده خاموش صداى على
نيست هم آغوش صبا بعد از اين
پيك ظفر بخش لواى على
منبر و محراب كشد انتظار
تا كه زند بوسه به پاى على
ماه دگر در دل شب نشنود
صوت مناجات و دعاى على
آه كه محروم شد امشب دگر
چشم يتميان ز لقاى على
مانده تهى سفرۀ بيچارگان
منتظر نان و غذاى على
واى امير دو سرا كشته شد
خانۀ غم گشته، سراى على
پيش حسين و حسن و زينبين
خون چكد از فرق هماى على
خواهی اگر ملك دو عالم حسان
از دل و جان باش گداى على
#حبیب_الله_چایچیان
@raziolhossein