#امیرالمومنین_شهادت
#شب_نوزدهم
#دوبیتی
ای تیغ مرا لبالب از یارب کُن
ای تیغ بیا و راحتم امشب کُن
بشتاب و سرِ مرا شکاف اما باز
رحمی به دلِ سوخته ی زینب کُن
ای تیغ زمان زمانهی نیرنگ است
بشکاف سَرَم که سینهام خون رنگ است
یکبار نشد که سیر رویَش بینم
بشتاب دلم برایِ محسن تنگ است
ای تیغ پَرِ پر زدنش را بزنند
آن مرغ که قیدِ ماندنش را بزنند
ای تیغ ندیدی که چه حالی دارد
مردی که به پیشِ او زنش را بزنند
امروز نه آن دَم علی از پا اُفتاد
تا خانمِ من زیرِ قدمها اُفتاد
یک شهر برای بُردنم رد میشد
از رویِ دری که رویِ زهرا اُفتاد
ای وای ندیدی که چه دیدم آن روز
او خورد زمین و من بُریدم آن روز
از پهلویِ میخ کوبِ زهرا آن روز
با دستِ خودم میخ کشیدم آن روز
#حسن_لطفی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#شب_نوزدهم
نماز صبح به پا شد به ربنای علی
دعاکنید علی دوست ها برای علی
خدا کند که نیفتد خمی به ابرویش
خدا کند که بمیریم ما به جای علی
خدا بخیر کند آمد ابن ملجم پست
حرام زاده به قتل علی کمر را بست
خدا بخیر کند بعد این قیام و قعود
خدا کند که بماند علی به ذکر سجود
خدا بخیر کند سجده رو به پایان است
خدا بخیر کند زینبش پریشان است
دوباره ناله شبیه مدینه بالا رفت
خدا بخیر کند تیغ کینه بالا رفت
به گوش زمزمه آمد نزن نزن نامرد
صدای فاطمه آمد نزن نزن نامرد
خدا گواست که سخت است بی هوا بزنند
دوباره کاش به جای علی مرا بزنند
حرام زادهی نامرد تیغ را بد زد
علی به سر به زمین خورد،بی حیا بد زد
ــــ
ز عرش ضجه بر آمد تهدمت والله
علی به هوش نیامد تهدمت والله
بیا که روضه بخوانم برای فرق علی
بگو الهی بمیرم برای فرق علی
رمق نمانده خدایا به زانوان علی
نماند قوت دیدن به دیدگان علی
ندای قَد قُتِل آمد ز آسمان ای وای
و جان فاطمه افتاده نیمه جان ای وای
نشان تیغ حرامیش تا جبین افتاد
ز جا بلند شد و باز بر زمین افتاد
زمین که خورد نفس بند آمد و مولا
به گریه زمزمه می کرد آه...یازهرا
دوباره یاد مدینه زسینه آه کشید
برا جراحت سینه زسینه آه کشید
چه ظالمانه شکستند حرمت مارا
برای غصب خلافت زدند زهرا را
ـــــــ
گشود چشم و نظر کرد نور عینش را
و دید ضجه زنان در برش حسینش را
گمانم اینکه به او گفت نور چشمانم
به جان فاطمه گریه نکن حسین جانم
حسین گریه نکن ، وقت آه و سوز تو نیست
حسین ، هیچ روزی شبیه روز تو نیست
به استغاثه جوابت نمی دهند حسین
بگویی العطش آبت نمی دهند حسین
همه به آل علی قهر می کنند حسین
و ظالمانه تو را نهر می کنند حسین
خدا کند غریبانه ناله ها نزنی
به زیر خنجر نامرد دست و پا نزنی
به قتل صبر حسینم پر تو را ببرند
به پیش دیدهی زینب سر تو را ببرند
میان دشت رها میشوی عزیز دلم
مرمل بدما میشوی عزیز دلم
تمام پیکر تو می شود خضیب حسین
و مادر تو صدا می زند غریب حسین
#محمدعلی_قاسمی_خادم
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
شب وصل است و رسیدهاست ز ره، دلدارش
«فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش»
چاه و ویرانه و نخلستان پرسند ز هم
چه شد آهِ سحر و نغمهٔ استغفارش؟
شب گذشتهاست ، یتیمان علی جمع کنید
بستری را که گرفتهاست شفا بیمارش
بعد سی سال دعایش به اجابت برسید
جان برون آمده با نالهٔ آتشبارش*
زخمِ سر در غم او پردهدری کرد، ارنه
خون دل خورد همه عمر و نکرد اظهارش
بیزبان خواست یکی محرم راز و، چو نیافت
در دلِ شب به دلِ چاه سپرد اسرارش
آخر این با که توان گفت که یک مرد غیور
نتوانست حمایت کند از دلدارش!
عوضِ هر سخنی ، گفت: بیا فضه بیا
کار من نیست... تو بگشای گره از کارش
زیر لب زمزمهای دارد اگر گوش کنید
چیست؟ نجوای دلی غمزده با غمخوارش:
آمدم کوفه، نبینم دگر آن منزل را
که تو فریاد زدی بین در و دیوارش
حال با پای خودت آمدهای ای گل من
چه گلی؟!... لالهصفت داغ به دو رخسارش
دیده بر روی پیمبر به چه رو باز کنم؟
فاطمه بود امانت، من امانتدارش
اینک ای کوفه علی نیز امانت به تو داد
هان مبادا بکشانی به سر بازارش...
* نَفسِی عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحبُوسَةٌ
یا لَیتَهَا خَرَجَت مَعَ الزَّفَرَاتِ
#رحیق
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#شب_نوزدهم
با کوله بار نان , شبِ آخر قیام کرد
مردی که هرچه داشت به کف وقف عام کرد
یک در میان جواب سلامش نمی رسید
آن که خدا به هر قدم او سلام کرد
هم جود کرد و هم به خودش ناسزا شنید
او باز هم مقا بلشان احترام کرد
از غربتش به قول خودش بس , که روزگار
با مرتضی معاویه را هم کلام کرد.
بر دوش اوست چرخش دنیا ولی بر آن
طفلی نشست وحس نشستن به بام کرد
بعد از نماز نافله شب بلند شد
سمت مدینه فاطمه اش را سلام کرد
با این سلام روضه آخر شروع شد
با خاکهای چادر زهرا تمام کرد
غمگین ترین امیر , الهی که بشکند
دستی که خنده را به لب تو حرام کرد
هفت آسمان به جوش خروش آمده مرو
آن را علی به گوشه ای از چشم رام کرد
جای صلات ماذنه باصوت مرتضی
حی العزای علی را پیام کرد
بیدار کرد قاتل خود را که حاضرم…
با شوق خویش خون خودش را به جام کرد
تا ضربه خورد عالم آدم به سر زدند
در عرش و فرش گریه خواص و عوام کرد
تا ضربه خورد خنده به لبهای او نشست
گویا به زهر تیغ عسل را به کام کرد
دستی به روی دوش حسن تا به خانه اش
هر کوچه را به خون سرش سرخ فام کرد
درخانه زینب است رهایم دگر کنید
آری رعایت دل او را امام کرد
زهراست کعبه و حجرش زینب است و بس
روی جبین دختر خود استلام کرد
آری رعایت دل زینب سفارش است
وای از دمی که بنت علی رو به شام کرد
ان دختری که سایه او هم ندیدنی است
چشمان بد به دور و برش ازدحام کرد
یک بی حیا که دید کنیزی نمی برد
ازآل مرتضی طلب یک غلام کرد
#موسی_علمیرادی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#شب_نوزدهم
خیره به اسمان شده این دیده ی ترم
من بی کس همیشه تاریخ حیدرم..
یک روز آب خوش به گلویم نرفته ست
از ابتدا غریب مرا زاد مادرم
امشب فقط به فاطمه ام فکر میکنم
آغوش باز کرده در این شام آخرم
افطار تلخ من به نمک باز میشود
خرما چرا گذاشته زینب برابرم
ای کوفه خوش بخواب علی رفتنی شده
راحت شدید از من و فریاد منبرم
وقت اذان شدست مهیای رفتنم
شمشیرتان کجاست بکوبید بر سرم
الله اکبر! اشهد حیدر بلند شد...
یارب گواه باش که پر گشته ساغرم
فزت و رب کعبه!سرم غرق خون شده
این را برای فاطمه سوغات میبرم
من را رها کنید خودم راه میروم
حالا که ایستاده دم خانه دخترم
زینب بمان به خانه که خانه ست جای تو..
این کوچه نیست جای تو ای بانوی حرم
از کوچه رد شدن به تو یکروز میرسد
از حال و روز کوفه ی آنروز مضطرم
فریاد میزنند ببینید اسیر را
فریاد میزنی که خدا نیست معجرم
فریاد میزنند که خیراتشان دهید
فریاد میزنی که زنسل پیمبرم
فریاد میزنند که زینب حسین کو؟
فریاد میزنی که به نیزه است دلبرم
#سید_پوریا_هاشمی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#دوبیتی
غمش هم صحبت دیرینه اش بود
دوچشم فاطمه آینه اش بود
حریف زخم اومرهم نمی شد
که زخم مرتضی در سینه اش بود
دمادم عهد را دردم شکستند
مگر قلب على را كم شکستند؟
علی بار سفر بست وخلایق
نماز صبح اوراهم شکستند
علی از خانه تا مسجد اگررفت
به دیدار خدا با پای سررفت
على راغرق خون دیدند وگفتند
خدا را شکر، زهرا زودتر رفت
#سعید_پاشازاده
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#شب_نوزدهم
و امّا و امّا و امّا علی
غریب است و مظلوم و تنها علی
سحر شد - منادی - شنیدم که گفت
دریغا دریغا دریغا علی
به یک ضربه ارکان دین شد خراب
جدا شد به یک لحظه از ما علی
شب قدر ، آیا چه باید سرود؟
به جز یاعلی یاعلی یاعلی؟
کجا می توان رفت ؟ غیر از نجف؟
مگر می توان بود جز با علی؟
مناجات ، دیدی به جز ذکر او؟
غزل خوانده ای شاعر ! الّا علی؟
علی گفتم و خواندم از فاطمه
که مولاست زهرا و زهرا علی
گرفته است قرآن به سر مصطفی
حسن گفته در حال احیا علی
الهی الهی الهی حسین
خدایا خدایا خدایا علی
#محسن_ناصحی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
سی سال هرشب روضه ی زهرا گرفتم
شبهای عمرم را همه احیا گرفتم
دربین نخلستان کوفه جا گرفتم
شکرخدا که اذن رفتن را گرفتم
زهرای من درآسمان ها هم خبر شد
دیگر زمان دیدنش نزدیکتر شد
سی سال دست بسته دیدم گریه کردم
ازاین و آن طعنه شنیدم گریه گردم
از خانه تا مسجد رسیدم گریه کردم
خودرا به سمت در کشیدم گریه کردم
تو رفتی و شرمندگی مانده برایم
مسمار خیلی روضه ها خوانده برایم
بهتر که رفتی و عذابم را ندیدی
دیگر سلام بی جوابم را ندیدی
بی خوابیِ دروقت خوابم را ندیدی
از خون فرق سر خضابم را ندادی
بعد از تو این مردم غرورم را شکستند
دربین مسجد پشت برمن می نشستند
حالا منم با روضه های رفتن تو
هستم همیشه درعزای رفتن تو
عمرم تماما سوخت پای رفتن تو
هرروز جان دادم برای رفتن تو
یک عمر هرشب روضه خوانت میشدم من
سینه زن قد کمانت میشدم من
سینه زن قدی که با مسمار خم شد
افتاد ما بین در و دیوار خم شد
از خانه تا مسجد برای یار خم شد
پشت سرم در راه چندین بار خم شد
دیدار ما روز دهم پایین گودال
دور تنی که رفته با سرنیزه از حال
یک عده آوردند بر نیزه سری را
یک عده میریزند برهم پیکری را
یک عده میبندند دست خواهری را
یک عده میدزدند از سر معجری را
زنها به پریشان دم وا غربتایند
نامحرمان عازم به سمت خیمه هایند
#سید_پوریا_هاشمی
@raziolhossein
#مناجات
#امیرالمومنین_شهادت
#شب_نوزدهم
شهر را تا خبر لطف کریمان برداشت..
همه ی میکده را دیده ی گریان برداشت
گریه کردیم و خدا بر سر ما دست کشید
باری از شانه هر عبد پریشان برداشت
تا که گفتیم ببخشید دلش زود شکست
نام مارا خودش از دفتر خسران برداشت
غصه خوردیم ولی غصه و غم هارا برد
گفت باید که غم از سینه ی مهمان برداشت!
پارسال آمده بودم که دگر توبه کنم
باغ اعمال مرا آتش شیطان برداشت
بعد یک عمر به این خانه پناه آوردیم
گرد و خاک از تن ما با لب خندان برداشت
کار ما خورد به یک مانع بسیار بزرگ
تا که یک مرتبه گفتیم علی جان!برداشت
دست در دست یداللهی مولا دادیم
پای ما را علی از خار مغیلان برداشت
دست خط علی امروز به تقدیر من است
سختی راه ازین بنده ی حیران برداشت
من شب قدر فقط کرببلا میخواهم
باید از کرببلا توشه فراوان برداشت
من حسینی شده ام چون که خودش خواسته است
کام مارا پدر از تربت جانان برداشت
علی امشب به سر سفره ی زینب رفت و..
طبق معمول عوض شیر و نمک نان برداشت
امشب از فاطمه خیلی به عزیزانش گفت..
هرچه برداشت قدم فاطمه گویان برداشت
آخرین لقمه ی نان را به یتیمانش داد
کوفه را زمزمه آه یتیمان برداشت
امشب ای کوفه علی پیش شما مهمان است
صبح فردا وسط خون خودش غلتان است
#سیدپوریا_هاشمی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#شب_نوزدهم
خون ابوتراب که بر صورتش چکید
فریاد جبرییل به گوش زمین رسید
گوشینماند در همهیشهر ؛ آن سحر
جُزاینکهصوت"قَدقُتِلَالمُرتَضی"شنید
وقتی پسر عموی عزیزش شهید شد
در آسمان رسول خُدا پیرهن درید
خون گریهکردچشم فلک در غم علی
ازآن بهبعد بود فَلَق سُرخ شُد شَدید
درهای آسمان به روی او گُشوده بود
وقتطلوعِفجرکهمُرغ از قفس پرید!
افتاده بود در دل محراب غرق خون
از فرط درد پاشنه بر خاک میکشید
زهرا همینکه دید چه کردند با علی
سیلیبهرویخویشزد؛آهازجگرکشید
زینب همینکه دید چه کردند با پدر
پیشاز رسیدن بهخرابه قدش خمید
بعد از علی؛حسین پناه عقیله بود
تا ساعتیکه شمر سر از پیکرشبُرید
حیدر برای فاطمه و کوچه گریه کرد
چون دخترشبهجانب گودال میدوید
#محمد_قاسمی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#شب_نوزدهم
خیره به اسمان شده این دیده ی ترم
من بی کس همیشه تاریخ حیدرم..
یک روز آب خوش به گلویم نرفته ست
از ابتدا غریب مرا زاد مادرم
افطار تلخ من به نمک باز میشود
خرما چرا گذاشته زینب برابرم
ای کوفه خوش بخواب علی رفتنی شده
راحت شدید از من و فریاد منبرم
وقت اذان شدست مهیای رفتنم
شمشیرتان کجاست بکوبید بر سرم
الله اکبر! اشهد حیدر بلند شد...
یارب گواه باش که پر گشته ساغرم
فزت و رب کعبه!سرم غرق خون شده
این را برای فاطمه سوغات میبرم
من را رها کنید خودم راه میروم
حالا که ایستاده دم خانه دخترم
زینب بمان به خانه که خانه ست جای تو..
این کوچه نیست جای تو ای بانوی حرم
از کوچه رد شدن به تو یکروز میرسد
از حال و روز کوفه ی آنروز مضطرم
فریاد میزنند ببینید اسیر را
فریاد میزنی که خدا نیست معجرم
فریاد میزنند که خیراتشان دهید
فریاد میزنی که زنسل پیمبرم
فریاد میزنند که زینب حسین کو؟
فریاد میزنی که به نیزه است دلبرم
#سیدپوریا_هاشمی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#شب_نوزدهم
پدر را در گلیمی از کنار منبر آوردند
پسر را در حصیری غرقِ خون و بی سر آوردند
علی را کوفیان کشتند در محراب و بعد از آن
برای کشتن فرزند او، صد لشگر آوردند
اگر خورشید را شق القمر کردند در کوفه
همان شق القمر را کربلا بر اکبر آوردند
تمام دشت از خونِ ابوالفضل علی پُر شد
ز بس بارانِ تیرِ کینه برآن پیکر آوردند
ز فولادی که شد شمشیر و بر فرق علی آمد
به دست حرمله تیری برای اصغر آوردند
چقدر این کوفیان پستند کز بعد حسینِ او
ز گوش کودکانش گوشوارهها در آوردند
سه ساله بود و پا پُر آبله، رخسار و تن نیلی
چه روزی با اسیری بر سر این دختر آوردند
«وفایی» چون که خطبه خوانی زینب به گوش آمد
همه در کوفه میگفتند گویا حیدر آوردند
#سیدهاشم_وفایی
@raziolhossein