#امیرالمومنین_شهادت
#بستر #دوبیتی
کنار بسترت خواهی نخواهی
دو چشمم میرود امشب سیاهی
به این فرقی که مانندِ دلم شد
الهی یا الهی یا الهی
نگاهی که دلم بال و پرش ریخت
بجای اشک، خون چشم ترش ریخت
دلم حال یتیمی دارد امشب
که سقفِ خانهاش روی سرش ریخت
تو خوردی ضربت و دختر شکسته
تو را این نه غمِ مادر شکسته
ندارد مرحمی این فرقِ زخمی
شبیهِ پهلویی که در شکسته
چِسان برتو دوچشمِ تر ببندم
چگونه مرحمی بر سر بندم
به اینها بند خونِ تو نیاید
مگر با معجرِ مادر ببندم
همینکه فرقِ تو پاشید خندید
همینکه مجتبی نالید خندید
تو از شیرِ خودت دادی به قاتل
همینکه شیرِ تو نوشید خندید
عوالم را همینکه زد، بهم ریخت
غمی این خانه را آمد بهم ریخت
بمیرد نانجیبی که تو را زد
خدایا حال ما را بد بهم ریخت
حسین اُفتاده و در روبرویش
تویی و زینب و حال مگویش
نداری جان و گفتی که بجایت
بگیرم بوسه از زیر گلویش...
#حسن_لطفی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#شب_بیست_و_یکم
#عامیانه
اونی که تو کل عالم وجود
غصه خورد از همه بیشتر علیه
اهل بیت ما همه غریب بودن
ولی از همه غریب تر علیه
غلطه اینکه تو مقتل علی
فقط اسم ابن ملجم اومده
هر کی پرسید قاتلش کیه بگو
اونی که به همسرش سیلی زده
استخونِ تو گلو تحملش
واسه مرد غیرتی راحت تره
خیلی سخته بری مسجد ببینی
قاتل همسر تو رو منبره
حالا دیگه شبای راحتیشه
دیگه زخم زبونا تموم میشن
چشمایی که اشک دلتنگی میریخت
زهرارو میبینن و آروم میشن
جون به لب میشه حسین تشنه لب
لحظه ای که از علی جدا میشه
پدر خاک و به خاک سپرد و رفت
اونی که تنش رو خاک رها میشه
همه جا رسمه که هر بزرگی رو
قوم و خویش و آشنا خاکش کنن
کی دیده بزرگ یه قبیله رو
آخرش دهاتیا خاکش کنن
حسرت خیلی بزرگی باقی موند
آخرش تو دل خواهر حسین
کیه باور کنه که جا بمونه
زینب از تشییع پیکر حسین
#علی_ذوالقدر
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
گشته به ماه، رخ عیان، اشک دو دیدۀ علی
بوی جدائی آید از، رنگ پریدۀ علی
دل شده چاه کوفه و، گشته به دیدهام عیان
صورت خون گرفته و، قدّ خمیدۀ علی
یاد ز تربتش کنم، گریه به غربتش کنم
میچکد از دو دیدهام، خونِ چکیدۀ علی
اشک و سکوت زینبش، حمل جنازه در شبش
خاطرهای ز غربتِ، یار شهیدۀ علی
ناله به چاه میزند، شعله به ماه میزند
نیمهشب از درون دل، آهِ کشیدۀ علی
وجه خداست لالهگون، چشم حسین پُر ز خون
اشک حسن چکیده بر، فرق دریدۀ علی
شدّت قهر را ببین، پستی دهر را ببین
فاطمه را عدو زند، پیش دو دیدۀ علی
زهر رسیده بر دلش، شیر دهد به قاتلش
بوده به خصمْ دوستی، مکتب و ایدۀ علی
فاطمۀ شهیده کو، تا نگرد که همچو او
خم شده سرو قامتِ، دخت رشیدۀ علی
سوز کلام «میثمش» بوده ز آتش غمش
نالۀ اوست از دلِ، درد کشیدۀ علی
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#رباعی
این کوفه به ابلیس ارادت دارد
با مکر و فریب و حیله بیعت دارد
یک روز علی و روز دیگر زینب
این شهر به سر شکستن عادت دارد
#محمد_حسین_رحیمیان
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#بستر
حیدر به بستر خود حالی غریب دارد
دختر کنار بابا «امن یجیب» دارد
خون کرده ارغوانی گل چهرۀ علی را
زینب نگاه بر این «شیب الخظیب» دارد
اشک حسن چکیده از چشم خون فشانش
حسین در دل خود غمی عجیب دارد
آوی واعلیا پر کرده آسمان را
هر کودک یتیمی در دل لهیب دارد
پیداست که دوایی غیر از شهادتش نیست
وقتی نگاه حسرت بر او طبیب دارد
گرفته محسنش را بر روی دست زهرا
حبیبه شوق وصل روی حبیب دارد
دنیا نداشت پاس این رحمت خدا را
بعد از علی جهانی حسرت نصیب دارد
از غربت علی و از دعوت حسینش
پیداست کوفه نسلی مردم فریب دارد
ای کاش بر «وفایی »گویند عندلیب اش
گرچه به باغ وصفش بس عندلیب دارد
#سید_هاشم_وفایی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#شب_بیست_و_یکم
بگو به خواب که آید به چشم بیدارش
دلا بسوز که مولا تمام شد کارش
سریعتر بدنش را به خاک بسپارید
که در بهشت، علی وعده کرده با یارش
زمینیان غمیگین آسمانیان خوشحال
که بیقراردلی میرسد به دلدارش
برای دیدن دست کبود فاطمهاش
به عرش رفته یدالله دست حق یارش
خدا کند ز علی باز رو نگیرد؛ آه
خدا کند برود ابر از شب تارش
دوباره دست به پهلوی خود نگیرد کاش
دوباره گل نکند کاش زخم مسمارش
خلاصه باز علی جان دهد اگر آید
دوباره فاطمهٔ زخمیاش به دیدارش
علی که سیر شد از کوفه زینبش هم رفت
چه کوفهای که تمامی نداشت آزارش
چه کوفهای که دوباره کشاند زینب را
نه بین مجلس تفسیر بین انظارش
رواست کوفه خودش را فرو برد در خاک
که رفت دختر غیرت میان بازارش
گرفت كوفه كس و كار دخت حيدر را
امان ز مردم نامرد بی کس و کارش
#محمدعلی_بیابانی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#بستر_مولا
#شب_بیست_و_یکم
صورت همینکه بر کفِ پای پدر گذاشت
آتش گرفت از غم و روی جگر گذاشت
سوزانده بود زهر علی را در این دو روز
پا ، بس که داغ بود به رویش اثر گذاشت
امالبنین به شانهی او گریه میکند
از اضطراب ، دستِ دعا روی سر گذاشت
آمد صدای زخمیِ مولا ؛ تو هم بیا
لب را به گوشِ او پدری محتضر گذاشت
جانِ تو جانِ دخترِ زهرا عزیزِ من
آتش به سینهاش ، نفَسی شعلهور گذاشت....
کف را به آب برد و نهیبی به آب زد
آبِ فرات سر کفِ پای قمر گذاشت
ناموس مرتضاست به خیمه بیا رویم
خم شد به روی مَشک قدم در گذر گذاشت
نگذاشت تا به خیمه رسد مَشک با عمو
زخمی که حرمله به دو چشمان تر گذاشت
تیری که کُشت اهل حرم را رُباب را
تیری گذشت و فاطمه را خونجگر گذاشت
یک نانجیب تیغ به کتفِ امیر زد
یک نانجیب بر روی دستش تبر گذاشت
زینب دوید و دخترکان را به خیمه برد
وقتی حسین دست به روی کمر گذاشت
زخمِ سهشعبه ای که عمو را به مَشک دوخت
نفرین به حرمله که به حلق پسر گذاشت
از آن به بعد جای عمو جای شانهاش
سر روی سنگ دخترکی دربه در گذاشت...
#حسن_لطفی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#شب_بیست_و_یکم
کوفیان بهر علی امشب عزاداری کنید
تا سحر با زینبم از دیده خون جاری کنید
بر غریبی علی با کودکان بی پدر
در کنار سفره های بی غذا زاری کنید
تا که بودم کس نشد از مهر یار من ولی
در عزای من یتیمان مرا یاری کنید
هر چه بود از من گذشت ای کوفیان بی وفا
با حسینم کاش بعد از من وفاداری کنید
وای اگر بر خیمه های او ببندید آب را
وای اگر با تیغ و نیزه میهمانداری کنید
زین همه شیری که آوردید از بهر علی
جرعه ای بهر علی اصغر نگهداری کنید
یاد ایامی که زینب بود عزیز شهرتان
سنگ بر فرقش نریزید آبرو داری کنید
دیدن فرق سر خونین من او را بس است
تا نبیند او سری بر نیزه ها...کاری کنید
#عبدالحسین
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#شب_بیست_و_یکم
مرهم نزن دوباره، خون روی سرم را
زینب بیا و بردار، با گریه بسترم را
گیرم طبیب امشب زخم مرا دوا کرد
پیش تو می شکافم صد زخم دیگرم را
حال بد یتیمان حال مرا عوض کرد
نگذاشتم ببینند این دیدهء ترم را
گوشم پُر از صدای دشنام پیرزن بود
خانه به خانه بردم، این بار محترم را
یک عمر چاه کوفه، هم نالهء علی بود
با فاطمه گرفتم، احیای آخرم را
سی سال پهلوی من حرمت فقط شکستند
آنها که بد شکستند، پهلوی همسرم را
زهرا میان بستر، رویش کبود بوده
بگذار پای آن غم، زردی پیکرم را
او را که غسل دادم، سر را زدم به دیوار
چه خوب شد ندیدی بازوی پر ورم را
زهرا غم حسن را، در کوچه دید و جان داد
رویش نشد بگوید بردار زیورم را
طبق روال مادر، روضه فقط حسین است
رفتم به کربلایت، پایان منبرم را
از صبح تا غروبی صدبار گریه کردم
گودال را بگویم یا غارت حرم را
اصلا ً بیا ابالفضل؛ جان تو، جان زینب
در بین کوفه تنها نگذار دخترم را
حق می دهم اگر که از نی سرت بیفتد
زینب اگر بگوید، بردند معجرم را
#رضا_دین_پرور
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
چقدر زرد شده روی نازنین علی
نشسته است عرق مرگ بر جبین علی
چه بار غصه و غم که به شانه برد علی
زبعد فاطمه یک آب خوش نخورد علی
زبعد فاطمه شد خواب حرام بر چشمش
که استخوان به گلو داشت ، خار در چشمش
به گریه زخم دل خویش را رفو می کرد
وسال هاست علی مرگ آرزو می کرد
چقدر نیمهی شب آه آه گفت علی
چقدر درد دلش را به چاه گفت علی
چقدر ناله زد آقا ... اَتُضرَبُ الزهرا؟!
چقدر گفت خدایا ... اَتُضرَبُ الزهرا؟!
بمیرم ، نشنوم از مرتضی چنین سخنی
که گفت اَنزَلنِی الدهر ، ثُمّ اَنزَلَنیٖ*۱
چه حرف های بدی به امام ما گفتند
چقدر نان و غذا داد و ناسزا گفتند
اگر چه سینه ز غصه لبالب است امشب
برای شیر خدا بهترین شب است امشب
به روش خنده نشیند ولی پس از سی سال
جمال فاطمه بیند علی پس از سی سال
زدیده اشگ خدا حافظی به گونه چکید
کشید ناله و پا را به سمت قبله کشید
گرفت در بر خود دستهای زینب رل
به گریه پاک نمود اشگ های زینب را
مکن تو گریه برای رسیدن اجلم
که تازه روز خوش توست ای عزیز دلم
چقدر لطمه به صورت زدی برابر من
چقدر آه کشیدی به خاطر سر من
تن دریده ببینی چه می کنی زینب
سر بریده ببینی چه می کنی زینب
در این دیار تو را سر به زیر می آرند
تو را به کوفه شبیه اسیر می آرند
به رخ ز خون جبینت نقاب می گیری
به زیر چادر پاره حجاب می گیری
برای روز اسیری تو پریشانم
مرا ببخش که مکشوف روضه می خوانم
به شهر کوفه همه حرمتت رود بر باد
به روضهی دَخَلتْ زینبُ عَلیَ بنِ زیاد
#محمدعلی_قاسمی_خادم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*۱روایتی منسوب به حضرت مولا علیه السلام است:
«الدهر انزلنی ثم انزلنی ثم انزلنی حتی قیل معاویة و علی»؛
روزگار، مرتبه مرا پایین آورد، پایین آورد، پایین آورد به حدی که گفته شد معاویه و علی علیه السلام
ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج 20 ، ص 326، قم، نشر کتابخانه عمومی آیة الله مرعشی نجفی، چاپ اول، 133
مقدس اردبیلی،حدیقة الشیعة، ج 1، ص 208، انتشارات انصاریان.
ـــــــــــــ
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
ای خدا داغ غم ام ابیها سخت است
بعد از او زندگی با مردم دنیا سخت است
آنقدر سخت گذشته است به من این سی سال
گر فتد مرگم از امروز به فردا سخت است
خون سر ریخت ولی خون دلم را چه کنم
با دل خون شده یک عمر مدارا سخت است
گر بپرسند از این موی سفیدم گویم
که تماشای کتک خودن زهرا سخت است
مرد باشی و ببینی که فتاده به زمین
همسرت در بر نامرد صفتها سخت است
دخترم را دمی از بستر من دور کنید
دیدن اشک غم زینب کبری سخت است
اوج این واقعه را دختر من میداند
دیدن خون به سر و صورت بابا سخت است
سر دختر به روی زانوی بابا چه خوش است
سر بابا بغل دخترش اما سخت است
دست بسته ز روی ناقه بیفتی به زمین
گم شوی نیمه شب در دل صحرا سخت است
#عبدالحسین
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#شب_بیست_و_یکم
دیگر توان و تاب بر پیکر ندارم
امید بهبودی زخم سر ندارم
امشب تمام اختران گشتند آگاه
شد شام آخر مهلتی دیگر ندارم
درپیش چشمم خاطراتم تازه گردید
مانند شمعی غیر خاکستر ندارم
زان کوچه ای که راه بر زهرا گرفتند
غم نامه ای سنگین و غمگین تر ندارم
از بس که باور کردنش سخت است، دردا
دیدم رخ نیلی ولی باور ندارم
پروانه هایم در غمش آتش گرفتند
چون شمع ،آبی غیر چشم تر ندارم
تا بنگرم بر روی عباس و حسینم
یک دم نگاهم را از آنان بر ندارم
ای اشک حائل شو میان زینب و من
چون طاقت دیدار نیلوفر ندارم
بس کن «وفایی» لحظه سخت وداع است
آتش گرفته جان و بال و پر ندارم
#سید_هاشم_وفایی
@raziolhossein